سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فصل چهارم: بررسی تطبیق تفسیر آیه (تبلیغ) عصمت
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ (مائده/67)

اختلاف نظر شیعه و سنی در آنچه پیامبر بدان مأمور بود.

شیعه: آیه دلیل بر نصب امامت: ابلاغ رسمی ولایت و رهبری امام علی علیه السلام

 

اکثر اهل سنت: شأن نزول مشخصی برای آن بیان نکرده‌اند.

واژگان:

بلّغ: متعدی (بلغ) = بلاغ، بلوغ، وصول و رسیدن به چیزی

راغب: تفاوت بلوغ با وصول

بلوغ= رسیدن به آخرین نقطه مقصد و انتهای کار – وصول= رسیدن به نقطه پایان کار در آن نهفته نیست.
عصمت: حفظ و بازداشتن

عصمت انبیا: حفظ و نگه داشتن ایشان توسط خداوند است.

طبری ذیل «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»: خداوند پیامبرش را از نیرنگ و کشته شدن به دست مردم باز می‌دارد یا آنکه از شرور و زشتی کار مردم جلوگیری می‌کند تا به حضرت آسیب نرساند.

کفر: غطا و پوشاندن

کفر در اصطلاح: 1. کفر اعتقادی: انکار مانند انکار توحید، نبوت و شریعت 2. کفران نعمت: انکار نعمت و عدم شکرگزاری

 

گفتار اول: نقاط مشترک در فریقین
مبانی تفسیر آیه:

1. سوره مائده جزء آخرین سوره‌های نازل شده: آخرین سوره مدنی به اجماع فریقین (سوره 113)، توبه: 114

روایات اهل سنت: در این سوره نسخی صورت نگرفته، بنابراین حلال آن حلال و حرام آن را حرام بدانید.

2. عدم ارتباط آیه تبلیغ با آیات قبل و بعد آن

این آیه با آیات قبل و بعد در مورد یهودیان ارتباطی ندارد.

فقط مقاتل بن سلیمان (م150) آیه را درباره یهودیان می‌داند. «یهودیان، پیامبر خدا را استهزا می‌کردند و حضرت نسبت به آنان ساکت بود، آنگاه خداوند در این آیه ایشان را واداشت تا موضع‌گیری کند ... و تکذیب و استهزای آنان را مانع از تبلیغ احکام و صفاتی نداند که مربوط به یهود است».

 

ظاهر عبارت، استنباط تفسیری مقاتل است، زیرا به روایت پیامبر یا صحابه استناد نشده است، لذا مفسران بدان توجه نکرده‌اند.

 

3. اتفاق اهل بیت و صحابه در تعیین مورد نزول آیه

«بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» مجمل
روایات اهل بیت: پیامبر مأمور به ابلاغ امامت امام علی علیه السلام
احادیث اهل سنت مورد نزول: پیامبر مأمور به ابلاغ امامت امام علی علیه السلام

 

منسوب به ابن عباس: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» سب معبودهای مشرکان، عیبجویی بر آیین ایشان، جنگیدن با آنان و دعوتشان به اسلام (ضعف سند جدی)

4. تحلیل یکسان از شرط و جزا

برای جلوگیری از لغو در کلام خدا، باید شرط و جزا یکسان باشند.

«إذا لم تبلغ ما انزل إلیک لم تکن قد بلغت رسالته: اگر آنچه را بر تو نازل شده، ابلاغ نکنی و نرسانی، آن را ابلاغ نکرده‌ای و نرساندی».

پاسخ شیعه به این اشکال:

1. به دلیل حکم ولایت امام علی، اگر ابلاغ نمی‌شد، گویی اصل دین ابلاغ نشده بود. ضمیر «رسالته» به «ربک» برمی‌گردد.

2. آنچه از آیات درباره ولایت امام علی بر تو نازل شده (مانند آیهانما ولیکم.. ، اولی الامر، ...) تعلیم ده و به طور رسمی معنای ولایت را تبیین کن تا شکی نماند. اگر به این صورت تبلیغ نکنی، پیام ولایت را نرسانده‌ای. زیرا تنها بیان کافی نیست، بلکه باید آن را اعلام عمومی کرده و تفسیر کنی. ضمیر «رسالته» به «ما: موصوله» باز می‌گردد.

پاسخ اهل سنت:
«بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» مورد خاصی ندارد.
مراد: اگر پیامبر در تبلیغ برخی از تمام آنچه بر ایشان نازل شده، کوتاهی کنند و آن را نرسانند، همه را نرسانده‌اند، زیرا کتمان برخی احکام (مهم) موجب کتمان کل دین می‌شود. مثل ارکان نماز که اگر یکی از آنهاانجام نگیرد، کل نماز را تباه می‌کند.
روایت منتسب به ابن عباس: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ... ای پیامبر اگر پنهان کنی آیه (ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ) آنچه از ناحیه پروردگارت بر تو نازل شده، رسالت خود را به انجام نرسانده‌ای».
هشدار به پیامبر: همه‌ی پیام‌های الهی را ابلاغ کند. (تأدیبی برای پیامبر)
پیوند آیه به نظر شیعه: یکی از مصادیق ابلاغ ولایت امام علی علیه السلام
اگر مصداق خاص برای آن در نظر نگیریم: با جایگاه آیه در اواخر بعثت سازگار نیست.
اگر مصداق خاص برای آن در نظر نگیریم: با جایگاه آیه در اواخر بعثت سازگار نیست. زیرا:

1. خدا چند سال پیش از این آیه به پیامبر فرمود: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ *إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ: 95/ حجر» آنچه را که مأموری آشکار ساز و از مشرکان رو مگردان. ما تو را از مسخره کنندگان کفایت می‌کنیم.

2. در سالهای رسالت پیامبر هیچگاه خبری را پنهان نکرد.

داستان زید پسر خوانده‌ی رسول خدا با همسرش زینب «ما کانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً (38) الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ حَسِیباً: 39/احزاب»

5. دل نگرانی و بیم رسول خدا از تبلیغ پیام آیه

نوع پیام نشان می‌دهد که پیامبر دل نگران بودند. لذا خدا وعده‌ی حفظ داد: «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»

شیعه: ابلاغ امامت امام علی امکان داشت با تردید و انکار و تکذیب روبرو شود.

اهل سنت: در پی شأن نزول‌هایی که همراه با دل نگرانی پیامبر باشد.

گفتار دوم: بررسی دیدگاه شیعه: ابلاغ ولایت امام علی علیه السلام
تحلیل درون متنی از آیه:

1. آنچه پیامبر مأمور به ابلاغ آن بود از شئون رسالت ایشان به شمار می‌آمد. زیرا خدا فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ...»

2. حکم آنقدر مهم بود که اگر ابلاغ نمی‌شد، گویا اصل دین و مقصود دین بی‌نتیجه مانده است.

3. مأموریت پیامبر برای پیامی بوده که دل‌نگرانی از تبلیغ آن داشته است.

4. مخالفان این پیام، کافر محسوب شده و خدا آنان را هدایت نمی‌کند.

نکات: 1. عدم ارتباط مفاد آیه با اهل کتاب

آیات قبل و بعد درباره‌ی اهل کتاب است و این آیه ارتباطی با اهل کتاب ندارد.

مائده/66: وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ.

مائده/68: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ.

علت عدم ارتباط آیه با اهل کتاب: عبارت «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»؛ حکم، امر مهمی بوده که بیم خطر برای جان پیامبر یا دین می‌رفته، در حالیکه در آن زمان اهل کتاب در وضعیتی نبودند که دین را به خطر بیاندازند. زیرا:

1. مسأله یهود و نصارا سال ده هجری تمام شده بود. (یا تسلیم شده و جزیه می‌پرداختند یا تبعید شده بودند).

2. نزول سوره مائده اواخر عمر پیامبر بود که مسلمانان در اوج عظمت بودند و اهل کتاب برکنار بودند.

3. در این آیات تکلیف طاقت‌فرسایی برای اهل کتاب نبود که خطری متوجه پیامبر شود، پس سیاق آیات متفاوت است.

2. تهدید از ناحیه کفار و مشرکان

سیاق تهدید می‌رساند که حکم به گونه‌ای است که امکان شورش و انکار اصل دین وجود دارد.
این انتظار از سوی مشرکان و سایر کفار نیست، زیرا قرآن کارشکنی‌های کفار و مشرکین را از اول بعثت نقل کرده.

مثل: «مُعَلَّمٌ‏ مَجْنُون‏» «َ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» «شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ‏ بِهِ‏ رَیْبَ‏ الْمَنُون‏» ... که این بیانات و نقشه‌ها تازگی نداشت.

نقشه قتل پیامبر از سوی مشرکان از اوایل بعثت سابقه داشت، این توطئه‌ها مختص پیامبر نبود.
بنابراین خطر باید مربوط به پس از هجرت و رشد دین در جامعه‌ی اسلامی باشد.

3. تهدید و خطر منافقان

هنوز تعالیم اسلام در افراد تازه مسلمان رسوخ نکرده بود.

احتمال داشت منافقان با انکار حکم تبلیغی پیامبر به تازه مسلمانان القا کنند که پیامبر این حکم را از خود صادر کرده نه اینکه حکم الهی باشد.

سابقه‌ی گروهی از اصحاب به این طرز تفکر دامن می‌زند. مثل ماجرای افک، سد الابواب
توطئه‌های منافقین: 1. مخالفت با نوشتن وصیت 2. عدم همراهی با سپاه اسامه 3. امید به رحلت پیامبر و تکذیب جانشینی از سوی خدا و نشر شایعه‌ی اقدام خود پیامبر در قرار دادن جانشین
کینه‌ی منافقان نسبت به امام علی علیه السلام: خطبه‌ی فدکیه حضرت زهرا علیه‌السلام
نشان دادن دشمنی نسبت به امام علی علیه‌السلام در جنگ تبوک و جانشینی امام علی در مدینه

نتیجه: جا افتادن این شبهه‌ها می‌تواند رسالت پیامبر را ناکام بگذارد. لذا خدا از پیامبر می‌خواهد که امر ولایت را برای مردم تشریح کند. «فامر الله محمد ان یفسر لهم الولایة کما فسر لهم الصلاة و الزکاة و الصوم و الحج»

الحمد لله رب العالمین 

 

 



موضوع :


اولی الامر در نظر اهل سنت:
.1حاکمان بر حق: زمخشری
.2امیران و عالمان: قرطبی(انتخاب نظر مالک بن انس)، ابن کثیر
.3صاحبان ولایت شرعیه: شامل حاکمان جزء،  سلاطین، قاضیان و هر کس ولایت شرعیه دارد.
.4اصحاب اجماع: فخر رازی (اولی الامر معصومند = اجماع اهل حل و عقد)

نتیجه: اهل سنت اولی الامر را به دو صورت معنا کرده‌اند:

الف) والیان و دانشمندان به شرطی که حکمشان منطبق بر احکام خدا باشد.

ب) اهل حل و عقد بدون قید و شرط؛ زیرا اجماع آنان مصون از خطاست.

 

دسته اول: امام علیg و اهل بیتD

حاکم حسکانی به سند خود از امام علیgاز رسول خداs: «شریکان من کسانی‌اند که خداوند (اطاعت) آنان را با اطاعت خویش و من را کنار هم آورد و درباره آنان چنین نازل کرد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ » من گفتم: ای پیامبر خدا، آنان چه کسانی‌اند؟ فرمود: تو نخستین آنان هستی.

جوینی: محاجه امام علی با برخی صحابه در زمان خلافت عثمان: «علی به آنان فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم! آیا می‌دانید هنگامی که آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» و آیه «أنما ولیکم ....» و آیه «و لم یتخذوا من دون الله ... » نازل شد، مردم گفتند: ای رسول خدا ، آیا «اولی الامر» و «والذین آمنوا» و «المؤمنین» افرادی خاص و برخی از مؤمنان‌اند یا شامل همه آنان می‌شود؟ پس خداوند به پیامبرش دستور داد والایان را به مردم بشناساند... پس رسول خدا مرا در غدیر خم برای مردم نصب کرد... »

حسکانی نیز شأن نزول آیه را درباره‌ی جانشینی امام علی در مدینه به جای رسول خدا در ماجرای جنگ تبوک می‌داند.

دسته دوم: فرماندهان منصوب

سیوطی: آیه «أَطیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ» درباره عبدالله بن حذافة بن قیس نازل شد، هنگامی که حضرت رسول وی را به فرماندهی سپاهی گماشتند.

سدی: آیه درباره خالد بن ولید است که به فرماندهی سپاهی از ناحیه پیامبر خدا منصوب شد و با عمار یاسر اختلاف پیدا کرد.

دسته سوم: عالمان و فقیهان

حاکم نیشابوری: «آنان اهل فقه و دین و اهل طاعت خدایند، مردم را به دینشان آگاه می‌کنند. ....»

دسته چهارم: تمام اصحاب پیامبر (این نظر در عصر صحابه نبوده و در زمان تابعان پدید آمده است».

دسته پنجم: ابوبکر و عمر (نظر عکرمه) و عثمان و امام علی و ابن مسعود (کلبی)

دسته ششم: امانتداران (افرادی که آیه قبل دستور داده امانات را به آنان بسپارید).

روایات دیگر در صدد بیان شأن نزول یا تفسیر اولی الامر نیست.

 

بررسی و ارزیابی احادیث اهل سنت
.1فقط احادیث دسته اول از رسول خداست.
.2در این احادیث «اولی الامر» به  حاکمان و والیان معنا نشده است. جز یک روایت که بر اساس برداشت راوی است.
.3اطاعت اولی الامر نزد اهل سنت مشروط به اطاعت خدا و عدم معصیت است.

الف) هیچ روایتی دلالت نکرده که اطاعت اولی الامر مشروط به شرط (عدم معصیت) باشد. چنین حدیثی از صحابه و تابعین نقل نشده که دو دسته روایت را به هم پیوند دهد.

اولین کسی که دو دسته روایات را به هم پیوند داده، ابن جریر طبری است.

دو امر دشوار در این پیوند: الف) عدم وجود دلیل بر این پیوند: زیرا حداقل در عصر صحابه اولی الامر به حاکمان و سلاطین معنا نشده بود و در دورانهای بعد در بین اهل سنت طرفدارانی یافت. + بعد با احادیث کیفیت اطاعت (مشروط به عدم معصیت) پیوند خورد.

ب) عدم امکان اجرای این نظریه در عمل. مثال: اگر حاکم به جای صلح، حکم به جنگ بدهد، کیفیت تشخیص صحیح: استفتا از فقیه: آیا فتوای فقیه اطاعت از خداست؟ چه کسی عهده‌دار تشخیص است؟

 

4. اشکال اولی الامر دانستن عالمان و فقیهان

الف) مقید بودن اطاعت آنان

ب) اطاعت اولی الامر ارشادی (ارشاد به حکم عقل) خواهد بود، نه مولوی  در حالیکه ظاهر آیه اطاعت مولوی است به اطاعت مطلق از اولی الامر

5. تطبیق اولی الامر بر افرادی خاص: اجتهاد شخصی عکرمه است.

 

6. تطبیق آیه با شأن نزول بیان شده از اهل سنت دشوار است.

الف) شأن نزول به نقل از ابن عباس در مورد فرمانده سپاه (عبدالله بن حُذافة): وی به زیردستان دستور می‌دهد که وارد آتش شوند، ولی جوانی می‌گوید: از این امر به رسول خدا پناه ببرید. آنان جریان را به رسول خدا گفتند. پیامبر فرمود: اگر داخل می‌شدید، هرگز راه عذری نداشتید، اطاعت تنها در امور معروف رواست.

پیام این آیه با شأن نزول که خبر واحد است، قابل انطباق نیست. زیرا آیه اطاعت اولی الامر را بیان می‌کند و حدود اطاعت اولی الامر را.

بنابراین معلوم نیست این آیه پس از ماجرای عبدالله بن حذافة نازل شده باشد تا سبب نزول آیه به شمار آید.

ب) شأن نزول از سدی: پیامبر خالد بن ولید را به فرماندهی سپاه گماشت. عمار که در آن سپاه بود به یکی از دشمنان که اسلام آورد، امان داد. خالد به او دشنام داد. نزاع را نزد پیامبر بردند، پیامبر امان عمار را پذیرفت و وی را از انجام دوباره اینکار بدون اجازه فرمانده نهی کرد. ...

ظاهرا سدی این شأن نزول را از باب تطبیق بر آیه مطرح کرده است.

 

شاهد:

.1اطاعت از فرماندهان منصوب از سوی پیامبر، اطاعت از پیامبر است نه اطاعت از اولی الامر. پیامبر فرمود: من اطاعنی فقد اطاع الله و من اطاع امیر فقد اطاعنی ...
.2عنوان اولی الامر بر خالد پس از بازگشت از جنگ صدق نمی کند.
.3این شأن نزول در میان صحابه مطرح نبوده و تنها سدی تابعی آن را نقل کرده
.4نزاع عمار با خالد با سیاق آیه هماهنگ نیستِ، زیرا خطاب «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» به مؤمنان است، یعنی: اگر شما مؤمنان در چیزی با یکدیگر نزاع کردید (نه آنکه با اولی الامر نزاع کنید)، نزاع را به خدا و رسول برگردانید.

نتیجه: روایات اهل سنت تنها روایات دسته اول پذیرفتنی است، زیرا با اطلاق اطاعت از اولی الامر و روایات متعدد از پیامبر خدا توافق دارد.

بنابراین «اولی الامر» تنها بر افرادی معین از معصومان اطلاق می‌شود که نخستین آنان امام علی است.

 + شأن نزول منقول از مجاهد

شأن نزول:

 اولی الامر درباره امیر مؤمنان نازل شد، هنگامی که رسول خدا ایشان را در مدینه به جای خود گذاشت و علی عرض کرد: «آیا مرا در میان زنان و کودکان وا می‌گذارید؟» فرمود: «آیا خشنود نیستی برای من به منزله هارون برای موسی باشی؟»

شواهد صحت شأن نزول منقول از مجاهد

.1این شأن نزول با ظاهر آیه که به اطاعت مطلق فرمان می‌دهد، سازگار است.
.2این شأن نزول با تبیین پیامبر درباره اولی الامر مطابقت می‌کند.
.3احادیث متعدد از اهل بیت در تبیین آین این شأن نزول را تأیید می‌کند.
.4این شأن نزول با شرایط جانشینی امام علیg در مدینه سازگار است، زیرا منافقان شایعه کردند که پیامبر از امام علیg به ستوه آمده و آنها از جنگ سرباز زدند تا در مدینه بمانند و توطئه کنند. لذا فرمان به اطاعت مطلق از اولی الامر (امام علی) نازل می‌شود.
.5تنها این شأن نزول با روایاتی متعدد از اهل سنت (دستور پیامبر به اطاعت مطلق از افراد منصوب خود) سازگاری دارد.
.6اصل ماجرای جانشینی امام علیg به جای پیامبر خدا که فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی» جای شک ندارد. زیرا اطاعت هارون مانند اطاعت موسی مطلق بوده.

 

.7این شأن نزول با حدیث ثقلین که تمسک به عترت را همانند تمسک به قرآن را بدون قید و شرط مایه هدایت می‌داند.

تذکر:

اگر طبق روایات اهل سنت، آیه شریفه را تنها درباره منصوبان از سوی پیامبر بدانیم (فرماندهان سپاهان)

در این صورت باید بر دیدگاه شیعه درباره نص بر اولی الامر تأکید می‌شود که اولی الامر منحصر در افرادی هستند که از جانب رسول خدا به امر خدا به عنوان «اولی الامر» منصوب هستند. 

  



موضوع :


فصل سوم: بررسی تطبیقی تفسیر آیه اولی الامر
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً (59)

ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را! و هر گاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است. (59)
تفسیر این آیه بین شیعه و اهل سنت تفاوت بسیاری دارد.
محور اصلی تفاوت: تعیین مصداق اولی الامر
آیه: یکی از دلایل شیعه درباره نص و نصب ولایت اهل بیت است.

 

ولی بین دانشمندان اهل سنت اختلاف است. (اولی الامر: افرادی معین یا گروه‌های متعدد)
مفردات:
اولی الامر:

اولی: صاحبان، ذو، (تنها برای همه مردم و مانند آن به کار می‌رود). دائم الاضافه.

امر:
.1فرمان، جمع آن اوامر.
.2شأن، جمع آن امور
اولوالامر در اقوال مفسران:
.1فرماندهان و حاکمان = امر: فرمان
.2اعم از این موارد= صاحبان شأن، کسانی که شأنی از شئون دینی یا حاکمیت سیاسی، قضایی و... جامعه مؤمنان را در دست دارند.
منکم: ظرف مستقر (اولی‌الامری که از خود شما می‌باشند).
دلالت بر وجوب اطاعت: هر چند ایشان از خود شمایند ولی دارای امتیازاتی هستند که دیگران فاقد آنند.
تأویل: أول = ارجاع، تأویل شیء: رد شیء به غایتی که از آن انتظار می‌رود.
تأویل حکم: مصلحتی واقعی که موجب صدور حکم شده و در واقع حکم به آن ارجاع می‌شود.
احسن تأویلا: نیکوترین عاقبت. عاقبت: تأویل، زیرا مآل و مرجع کار است.
احسن تأویلا:افعل تفضیل نیست بلکه افضل تعیینی است بنابر سیاق= زیرا ارجاع به غیر خدا و رسول هیچ خیر و صلاحی نخواهد داشت.
گفتار اول: بررسی دیدگاه شیعه

اولی الامر بر اساس قراین درون آیه و سایر آیات قرآن و تفسیر پیامبر و ائمهDتنها امامان معصومند.

تحلیل درون متنی آیه:

اطاعت از خدا و رسول واجب است.

اطاعت خدا= عمل به آموزه‌های قرآن: خدا بالذات صاحب فرمان و صاحب همه‌ی امور و شئون است.

اطاعت از رسول= اطاعت خدا: در جزئیات احکام و تفسیر آیات، در منصب رهبری و حاکمیت و داوری بین مردم.

اطاعت از رسول هنگام رحلت: عمل به سنتِ احراز شده.

أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ: با یک عبارت «اَطیعُوا» اطاعت رسول و اولی الامر به هم عطف شده، بنابراین

ابعاد و شرایط اطاعت رسول با اولی الامر یکسان است.

کیفیت اطاعت از رسول:

الف) اطاعت از رسول خدا، اطاعت از خداست. «مَنْ‏ یُطِعِ‏ الرَّسُولَ‏ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» نساء/80

ب) یکی از اهداف رسالت پیامبران اطاعت از آنان است. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ‏ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ» نساء/64

ج) اطاعت از رسول خدا در قرآن (بر خلاف سایر اطاعتها) مطلق و بدون شرط است. + اطاعت قلبی نیز باید با اطاعت ظاهری همراه باشد. (شرط ایمان): «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما» نساء/65

اطاعت از اولی الامر در ردیف اطاعت از رسول مطلق و بی قید و شرط است = اطاعت خدا
اطاعت مطلق از اولی الامر = نیازمند به عصمت
اطاعت آنان در زمان حضور و وفات= اطاعت از رسول خدا در زمان حضور و وفات
 منصوب شدن شخصی توسط معصوم: اطاعت از آن شخص مشروط به عدم معصیت (مثل: مالک اشتر)
دلالت انحصار اولی الامر در معصومان: مراجعه به مؤمنان در منازعات
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً (59) أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِیداً (60)»
خطاب قرآن به مؤمنان «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ»: نزاع مؤمنان با یکدیگر نه با اولی الامر، زیرا اطاعت از اولی الامر واجب است و جایی برای نزاع با ایشان نیست.
بین خود اولی الامر نیز نزاع نیست، وگرنه باید حرف یکی از اولی الامر باطل باشد.
قرآن برای حل نزاع، مؤمنان را از ارجاع به غیر باز می‌دارد، (با ارجاع به کتاب خدا و رسول) که موجب پیروی از طاغوت می‌شود.
 بنابراین مصدر نزاع باید به کتاب خدا و سنت رسول آگاهترین باشد و فهم او معصوم بوده و از هر خطایی مصون باشد. «‏أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى‏ فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون» یونس/35

حدیث ثقلین: هم ردیف بودن کتاب خدا و عترت رسول اللهs

امیرمؤمنان در برخورد با خوارج که حکمیت را منکر شدند: «مردان را حاکم قرار ندادیم، بلکه قرآن را حاکم گردانیدیم... خدا می‌فرماید:فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ...: اگر در چیزی نزاع کردید، به خدا و رسولش ارجاع دهید. رجوع به خدا این است که طبق کتاب او حکم کنیم و رجوع به رسول آن است که سنت او را گرفته، پیروی کنیم». «اگر از روی راستی طبق کتاب خدا داوری شود، ما از دیگر مردمان بدان سزاوراتریم و اگر به سنت رسول خدا گردن نهند، ما بدان اولی‌تریم».

نتیجه:

مرجعیت دینی در شیعه: 1. تفسیر آموزه‌های دین 2. حاکمیت سیاسی 3. قضایی و رفع اختلافات: اولی الامر  باید معصوم باشند تا روش ایشان مطابق کتاب خدا و سنت پیامبر باشد.
اگر قرآن به اطاعت مطلق اولی الامر فرمان دهد، ولی چنانچه اولی الامر حلال خدا و رسول را حرام و بالعکس کنند، جامعه مؤمنان سر از شرک در می‌آورد. (مثل اهل کتاب)
«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ‏ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه‏» توبه/31
اهل کتاب در برابر دانشمندان خود سجده نمی‌کنند، ولی چون که احکام ایشان را بدون قید و شرط می‌پذیرند، هر چند خلاف حکم خدا باشد، قرآن این پیروی نامشروع را عبادت تعبیر کرده است.
امام باقر و امام صادقg: «به خدا سوگند آنان (یهود و نصاری) برای پیشوایان خود روزه و نماز به جا نیاوردند، ولی پیشوایان حرامی را برای آنان حلال و حلالی را برای آنان حرام می‌نمودند و آنان نیز پیروی می‌کردند، از این رو (قرآن می‌‌فرماید:) آنان را بدون آنکه بدانند، پرستش می‌کردند».
بنابر این اولی الامر باید معصوم باشد تا جامعه از این آسیب‌ها مصون بماند.

تحلیل برون متنی (استناد به روایات):

اولی الامر: تفسیر از جانب پیامبر خداs= مبین و معلم وحی نه صحابه (ایشان به دلیل عرب بودن یا شاهد نزول قرآن بودن، از تفسیر رسول خدا بی‌نیاز نبودند.
روایت امام باقرg:«أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ فَرَضَ‏ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ‏ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ ع یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ...»

خدا به محمد فرمان داد، ولایت را برای آنان تفسیر کند، همان گونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند. خدا امر ولایت را آشکار ساخت و به معرفی ولایت علی در روز غدیر خم پرداخت ... و به مردم فرمان داد تا حاضران به غایبان اطلاع دهند.

 

احادیث شیعه درباره اولی الامر:

متواتر (به تواتر اجمالی)
احادیث همسو با حکم عقل: قبیح بودن اطاعت از غیر خدا به نحو اطلاق (مگر عصمت فرد ثابت شود)
موافق با ظاهر آیه قرآن: اطاعت مطلق از اولی‌الامر
در عین تنوع احادیث شیعه، تعارضی بین آنها نیست.
نکات احادیث شیعه:

1. اولی الامر در روایات تنها بر ائمه معصوم تطبیق شده است.

 

امام باقر و صادقC: «إِیَّانَا عَنَى‏ خَاصَّة أَمَرَ جَمِیعَ‏ الْمُؤْمِنِینَ‏ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ بِطَاعَتِنَا»: خداوند تنها ما را ارداه کرده و به تمام مؤمنان تا روز قیامت به اطاعت ما دستور داده است. کافی، ج1، ص276.

اولی الامر گاه با نام و گاه با اوصاف معرفی شده‌اند و تنها بر امامان معصوم تطبیق شده‌اند. (12 امام معصوم)

 

لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى نَبِیِّهِ ص‏ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»‏ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ‏ وَ رَسُولَهُ‏فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ مِنْکُمْ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِکَ؟ فَقَالَ ع: «هم خُلَفَائِی یا جابر وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ بالتوراة [فِی التَّوْرَاةِ] بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ، فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ، ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حَجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ نفسه [بَقِیَّتُهُ‏] فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ذَلِکَ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى یَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا.
نگاشته امام رضاg برای مأمون در تفسیر اولی الامر به اوصاف:

«الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ، إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ: اولی الامر پیشوایان از فرزندان علی و فاطمه تا روز قیامت‌اند.»تفسیر العیاشی، ج1، ص 410

امام باقرg: تفسیر اولی الامر به اهل بیت پیامبر:

«وَ هُمُ‏ الْمَعْصُومُونَ‏ الْمُطَهَّرُونَ‏ الَّذِینَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَعْصُون‏... وَ لَا یُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا یُفَارِقُهُم: آنان معصومان پاکندَ مرتکب گناه نمی‌شوند و معصیت نمی‌کنند...؛ از قرآن جدا نمی‌شوند و قرآن از آنان جدا  نمی‌شود. ‏» صدوق، عیون اخبار الرضا، ج1، ص 230

 

2. اولی الامر و اوصاف ویژه

الف) اولی الامر مقرون به کتاب خدا و حکمتند.

آنان همان «آل ابراهیم» هستند.

قال عزّوجلّ فی موضع آخر: «أَمْ‏ یَحْسُدُونَ‏ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً» ثمّ‏ ردّ الخاطبة فی أثره إلى سائر المؤمنین فقال: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»‏، یعنی: الّذین قرنهم بالکتاب و الحکمة و حسدوا علیهما.

ب) خدا ولایت ایشان را در آیه 55/مائده معرفی کرده است.

 

راوی: به امام صادق گفتم:آیا اطاعت از اوصیا واجب است؟ فرمود: آری خداوند درباره ایشان فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ...» و خدا در مورد ایشان فرمود: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون‏» ولیّ شما تنها خدا و پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز به پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند.

 

ج) اولی الامر در ردیف خدا و پیامبر

وجود ردّ فیء و بخشی از غنایم
وجوب اطاعت پسندیده

امام رضا: «فَمَا رَضِیَهُ‏ لِنَفْسِهِ‏ وَ لِرَسُولِهِ رَضِیَهُ لَهُمْ وَ کَذَلِکَ الْفَیْ‏ءُ مَا رَضِیَهُ مِنْهُ لِنَفْسِهِ وَ لِنَبِیِّهِ رَضِیَهُ لِذِی الْقُرْبَى کَمَا أَجْرَاهُمْ فِی الْغَنِیمَةِ فَبَدَأَ بِنَفْسِهِ جَلَّ جَلَالُهُ ثُمَّ بِرَسُولِهِ ثُمَّ بِهِمْ وَ قَرَنَ سَهْمَهُمْ بِسَهْمِ اللَّهِ وَ سَهْمِ رَسُولِهِ وَ کَذَلِکَ فِی الطَّاعَةِ قَالَ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ فَبَدَأَ بِنَفْسِهِ ثُمَّ بِرَسُولِهِ ثُمَّ بِأَهْلِ بَیْتِه‏»

 

4. پیوند اولی الامر با اوصاف عترت

اولی الامر در روایات با اوصاف دیگر عترت به وسیله احادیث ثقلین، غدیر خم، حدیث کسا و نجوم پیوند خورده و تفسیر شده است.

فرمایش امام صادقg به یکی از یارانش: «إنکم‏ أخذتم‏ هذا الأمر من جذوه‏ یعنی من أصله عن قول الله «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی‏ الْأَمْرِ مِنْکُمْ» و من قول رسول اللهs: ما إن تمسکتم به لن تضلوا، لا من قول فلان و لا من قول فلان‏»

ابوبصیر: از امام صادقg درباره آیه «أَطیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم» پرسیدم: فرمود: (اولی الامر) درباره علی بن ابی‌طالب و حسن و حسین است، گفتم: مردم می‌گویند چرا نام علی و اهل بیت ایشان در کتاب خدا نیست؟ فرمود: به آنان بگو: نماز بر رسول خدا نازل شد، ولی خداوند رکعات آن را در کتابش نیاورد، ...این آیه نیز درباره علی و حسن و حسین نازل شد و رسول خدا آن را تفسیر کرد و درباره علی فرمود: هر کس من مولای اویم، علی هم مولای اوست. و فرمود: شما را به کتاب خدا و اهل بیتم سفارش می‌کنم....

 

راوی: از امام صادق درباره پایه‌های اسلام پرسیدم:

فرمودند: «گواهی به وحدانیت خدا و ایمان به رسالت محمد و اقرار به آنچه از جانب خداود آورده و حق زکات در اموال و ولایت آل‌محمد که خداوند به آن دستورداده است».

عرض کردم: آیا در میان سایر امور در امر ولایت، برتری شناخته شده‌ای هست برای کسی که آن را بگیرد.

فرمود: «قَالَ نَعَمْ قَالَ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة .... وَ هَکَذَا یَکُونُ‏ الْأَمْرُ- وَ الْأَرْضُ لَا تَکُونُ إِلَّا بِإِمَامٍ وَ مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة....»

بنابر این هر کس امام زمانش را نشناسد، با مرگ جاهلی از دنیا رفته است.

5. اولی الامر مرجع حل اختلافها

امام باقرg: «فَإِنْ‏ خِفْتُمْ‏ تَنَازُعاً فِی أَمْرٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ کَذَا نَزَلَتْ وَ کَیْفَ‏ یَأْمُرُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ وُلَاةِ الْأَمْرِ وَ یُرَخِّصُ فِی مُنَازَعَتِهِمْ إِنَّمَا قِیلَ ذَلِکَ لِلْمَأْمُورِینَ الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ- أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏» چگونه ممکن است خداوند به اطاعت اولی الامر فرمان دهد ولی منازعه‌ی ایشان را جایز شمرد؟

نتیجه: در نزاع با اهل سنت در تشخیص اولی الامر  مراجعه به قرآن وسنت

 قرآن و سنت، اولی الامر را معصوم معرفی می‌کنند.

 

مجموع آیات و روایات:‌خدا نسلی از آل براهیم را گزینش کرده (به دعای حضرت ابراهیم) = بر اساس توحید باوری

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ: آل‌عمران/33»

انتخاب: آدم و نوح ـ آل ابراهیم و آل عمران

آل عمران: (مریم و عیسی): عیسی ذریه ابراهیم است:«وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلى‏ قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ (83) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى‏ وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (84) وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى‏ وَ عِیسى‏ وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ (85)/ انعام»
آل ابراهیم این سلسله‌اند که خدا درباره آنان فرموده: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیما»54/نساء
پیامبر نیز جزء آل ابراهیم است. پیامبر و عترتش دارای حقوق ویژه‌اند: 1. خمس 2. انفال 3. وجوب مودت

 علت وجوب اطاعت مطلق از این خاندان: زیرا خداوند به آنان کتاب و حکمت و ملک عظیم داد.

  

 


موضوع :


منع از غلو

 

غلو در لغت به معنای تجاوز از حد است و قرآن کریم اهل کتاب را مورد خطاب قرار داده و فرموده: « یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ: اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روى) نکنید! و درباره خدا، غیر از حق نگویید! نساء/171 » و قطعا قرآن اهل کتاب را با این بیان مورد خطاب قرار داده، به این دلیل که ایشان در حق حضرت مسیح غلو می‌کردند و از حد می‌گذشتند، زیرا می‌گفتند: او إله است و او پسر خداست و او پروردگار است و بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، فرقه‌ها و طائفه‌هایی پدیدار شد که در حق رسول خداs یا ائمه معصومینD بعد از رسول خدا غلو کردند و از حد گذشتند. و ایشان را به مقامات خاصی توصیف نمودند که مختص خداوند است و از اینجا این گروه از اهل کتاب به دلیل تجاوزشان از حدود حق، غلات نامیده شدند.

شیخ مفید رحمة‌الله علیه می‌فرماید: غلات از کسانی هستند که به اسلام تظاهر می‌کنند، ایشان کسانی هستند که به امیرالمؤمنین نسبت الوهیت و نبوت می‌دهند و ایشان را از لحاظ فضیلت در دین و دنیا به حدی توصیف می‌کنند که از حد تجاوز می‌کنند و از میانه‌روی خارج می‌شوند.

 

علامه مجلسی بیان می‌دارد: همانا غلو در مورد نبی و ائمه علیهم السلام این است که کسی قائل به الوهیت ایشان شود یا ایشان را در عبودیت شریک خداوند متعال قرار دهد، یا برای ایشان شراکت در آفرینش و روزی قائل شود. یا بگوید: خداوند متعال در ایشان حلول نموده یا با ایشان متحد شده است، یا اینکه (قائل شود به اینکه) ایشان، غیب را بدون وحی یا الهامی از جانب خداوند متعال فهمیده‌اند. یا در مورد ائمه قائل شود به اینکه ایشان پیامبر هستند یا قائل شود به اینکه معرفت ایشان انسان را از تمامی طاعات بی‌نیاز می‌کند و با ترک گناهان تکلیفی بر ایشان نیست.
قطعاً امام علیg و فرزندان طاهرش که درود خدا بر ایشان باد، از غلات بیزاری جسته و به صورت دائم ایشان را لعنت می‌کردند. و ما در اینجا به وارد کردن یک حدیث در این زمینه اکتفا می‌کنیم. امام جعفر صادقgبیان می‌دارد: «احذَرُوا على شَبابِکُمُ الغُلاةَ لا یُفْسدُوهُمْ، فإنَّ الغلاةَ شرُّ خلقِ اللَّهِ، یُصغِّرونَ عظمةَ اللَّهِ و یَدَّعُون الرّبوبیَّة لِعبادِ اللَّهِ: جوانان خود را از غلات برحذر بدارید که ایشان را فاسد نکنند، زیرا غلات بدترین خلق خدایند، عظمت خدا را کوچک شمرده و برای بندگان خدا ادعای ربوبیت می‌کنند». به همین دلیل تظاهر غلات به اسلام ارزشی ندارد، بنابراین ایشان نزد ائمه دین کافرانی گمراه هستند.
بنابراین شایسته به ذکر است که گفته شود: همچنانکه پرهیز از غلو حتماً لازم است، واجب است که هر تصور و اعتقادی را در حق انبیا و اولیا که موجب غلو شود را معتبر نشمریم. و احتیاط در این زمینه مثل بقیه‌ی زمینه‌های دیگر و اقامه نمودن عقاید به شکل صحیح واجب است.

 اچتهاد
در گذشته اشاره نمودیم به منابع فقه شیعه‌ی امامی ( که عبارت است از ادله چهارگانه: کتاب و سنت و عقل و اجماع). و عملیات استنباط احکام شرعی از این ادله به شروط خاصی که ذکر شده در علم اصول «اجتهاد» نامیده می‌شود.
همانا شریعت اسلامی از آنجا که شریعتی آسمانی است، و هرگز شریعتی بعد از آن نیامده است، واجب است که جوابگوی تمام نیازها بشری در زمینه‌های مختلف حیات فردی و اجتماعی باشد.
و از سوی دیگر از آنجا که حوادث و وقایع منحصر نیست در آنچه در زمان رسول خداsبوده است، تغییراتی که در زندگی می‌افتد، نیازها و حالات جدیدی را مطرح می‌کند که هر کدام از آنها به طور طبیعی نیازمند حکم شرعی خاص است. 
و با توجه به این دو مطلب، باب اجتهاد روبروی فقها در طول تاریخ به صورت امری ضروری باز بوده، آیا امکان دارد، اسلامی ـ که شریعت الهی کامل و دین جامع است ـ در برابر حوادث جدید سکوت کند؟ و اینکه بشریت را در پیچ و خم‌های تاریخ و زندگی به صورت سرگردان در برابر سیل حوادث جدید رها کند.
همگی می‌دانیم که علمای اصول اجتهاد را به دو قسم تقسیم کرده‌اند: اجتهاد مطلق و اجتهاد در مذهبی خاص.
زمانیکه شخصی در مذهب فقهی ابوحنیفه اجتهاد نماید و تلاش کند که بر اساس نظر و رأی ابوحنیفه مسأله‌ای را به دست آورد، عمل او «اجتهاد در مذهب» نامیده می‌شود، ولی زمانیکه مجتهد خودش را به مذهبی معین و خاص در مذاهب مقید نکند و سعی کند که حکم الهی را از ادله شرعی بفهمد ( یکسان است که موافق با مذهب و مسلک معین باشد یا مخالف آن باشد) این فهم حکم الهی اجتهاد مطلق خوانده می‌شود.
و به تحقیق باب اجتهاد مطلق ـ متأسفانه ـ بر علمای اهل سنت بسته شده و اجتهاد ایشان در چارچوب مذاهب خاص اربعه منحصر شده‌است و شکی نیست که این عمل نوعی مقید نمودن عملیات اجتهاد و تنگ کردن دایره‌ی آن است.
همانا فقهای شیعه بر اساس کتاب و سنت و عقل و اجماع  اجتهاد نموده‌اند. و سعی کرده‌اند به اینکه درک حقایق و معارف دینی را به چیزی جز پیروی کردن از ادله‌ی شرعی مقید نکنند. و از اینجا اجتهاد زنده‌ی متحرک ایشان، فقه جامعی را نتیجه می‌دهد که با احتیاجات مختلف و متنوع بشری منسجم و همراه است که همواره در حال دگرگونی است و گنج علمی عظیمی را برجا می‌گذارد.
چیزی که به غنی کردن این فقه عمیق پویا کمک کرده، منع از تقلید میت است و حکم به تقلید از مجتهد زنده که جامعه و زمان و نیازهای آنها و نیازهای (جدید) روز آنها را به رسمیت می‌شناسد.
 همانا فقه شیعی در بیشتر مسائل با نظریات فقهی مذاهب دیگر موافق است و مطالعه‌ی کتاب «خلاف» شیخ طوسی شاهد صدق این امر است، پس خیلی کم مسأله‌ی فرعی در فقه شیعی یافت می‌شود که موافق رأی یکی از مؤسسین مذاهب اربعه یا پیشینیان ایشان از فقها نباشد. با وجود این بسیاری از مسائل فقهی وجود دارد که شیعه در آن نظر خاص دارد که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم ضمن تعدادی از اصولی که در آینده می‌آید و به زودی آنها را با دلایل آنها ذکر می‌کنیم، برای اینکه گاه تصور می‌شود که بر این فروع خاص، چیزی دلالت نمی‌کند یا اینکه مخالف کتاب و سنت است، در حالیکه امر برعکس این است.
 الحمد لله رب العالمین 


موضوع :


تقیه
یکی از آموزش‌های قرآن این است که انسان مسلمان عقیده‌اش را پنهان کند، به طوری که اگر آن را اظهار نماید، جان یا آبرو یا مالش در معرض خطر قرار بگیرد، و این عمل در زبان شرع و اصطلاح شرعی تقیه نامیده می‌شود.
همانا جواز تقیه تنها از دلیل نقلی برخوردار نیست، بلکه عقل نیز به صحت و لزوم آن حکم می کند و به آن در شرائط حساس و خطرناک شهادت می‌دهد،1.  برای اینکه حفظ نفس و مال و آبرو از جهتی واجب و لازم است و 2. از طرف دیگر اظهار عقیده و عمل مطابق این عقیده وظیفه‌ی دینی است، ولی زمانیکه اظهار عقیده به خطری بر نفس و مال و آبرو منجر شود؛ و این دو وظیفه از لحاظ عملی با یکدیگر تعارض پیدا کنند، عقل سلیم حکم می‌کند به اینکه انسان وظیفه‌ی مهمتر را بر مهم مقدم کند.
و تقیهدر حقیقت سلاح مستضعفین در مقابل افراد سنگدل قوی است و روشن است زمانی که خطر و تهدیدی نباشد، انسان عقیده‌ی خود را پنهان نمی‌کند، همچنانکه برخلاف عقیده‌اش عمل نمی‌کند.
قرآن کریم در شأن عمار بن یاسر بر سختگیری نکردن هنگام گرفتاری در دست کفار تصریح می‌کند.
عمار برای رهایی و نجات یافتن،کلمه‌ی کفر را بر زبانشاظهار می‌کند، در حالیکه قلب او پر از ایمان و آکنده به اعتقاد صحیح است: «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ: هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد(عذابى سخت خواهد داشت‏) مگر آن کس که مجبور شده، در حالیکه قلبش به ایمان اطمینان دارد. نحل/106» و در آیه دیگر می‌فرماید: «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ‏ءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ: آل‌عمران/28: مؤمنان نباید کافران را- به جاى مؤمنان-  به دوستى بگیرند؛ و هر که چنین کند، در هیچ چیز (او را) از(دوستىِ) خدا (بهره‏اى) نیست، مگر اینکه از آنان به نوعى تقیّه کنید و خداوند، شما را از (عقوبت) خود مى‏ترساند، و بازگشتِ (همه) به سوى خداست‏».
همانا مفسرین مسلمان اتفاق نظر دارند ـ هنگام ذکر و تفسیر این دو آیه ـ بر اینکه اصل تقیه اصل مشروعی است و کسی که آگاهی دارد ـ هر چند به صورت گذرا ـ بر آنچه در تفسیر و فقه اسلامی در این زمینه آمده، به وضوح می‌شناسد که اصل تقیه از اصول اسلامی است و امکان ندارد در مقابل این دو آیه خود را به ناآگاهی (تجاهل) بزند، و نه عمل مؤمن آل فرعون را در پنهان کردن ایمانش (اظهار بی‌اطلاعی کند) یا تقیه را به یکباره انکار نماید.
و شایسته به ذکر است که آیات تقیه، هر چند در زمینه‌ی تقیه نسبت به کافر وارد شده است، اما ملاک (که همان حفظ جان و مال و آبروی مسلمان در هنگام حساس و خطرناک است) اختصاصی به کفار ندارد، هر چند موجب شود،‌ شخص عقیده‌ی خود یا عملش را اظهار کند مطابق آنچه نزد مسلمانان است، به خاطر ترس این شخص بر خودش یا مالش یا آبرویش یعنی احتمال قوی دهد که جانش از سوی مسلمانان در معرض خطر قرار گرفته، او در مقام حکم «تقیه» را اجرا می‌کند؛ یعنی برای او تقیه از مسلمانان جایز است، همچنانکه برای او تقیه از کفار جایز است، و این به دلیل یگانگی علت و ملاک است و تحقق امری که موجب تقیه شده است.
و این همان چیزی است که دیگران به آن تصریح کرده‌اند، فخر رازی می‌گوید:
همانا مذهب شافعی (رضی الله عنه) می‌گوید: این حالت تقیه بین مسلمین نیز هست، زمانیکه این حالت شبیه بین مسلمین و مشرکین شود، تقیه برای دفاع از نفس حلال می‌شود. و  می‌گوید: تقیه برای حفظ نفس جایز است و آیا برای حفظ مال جایز است؟ احتمال دارد که حکم در مال نیز جایز باشد، به دلیل قول پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم: «حُرْمَةُ مالِ المُسْلِمِ کَحُرمةِ دَمِهِ: حرمت مال مسلمان همچون حرمت خون اوست» و به دلیل قول پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم: «مَن قُتِلَ دُون مالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ: کسی که برای مالش کشته شود او شهید است».
و ابوهریره گفته: از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم حفظ کردم دو وقت را: اما یکی از آن دو را بین مردم گسترش دادم، و اما دیگری را اگر گسترش دهم، گلویم بریده خواهد شد. (مجبور به تقیه شده‌ام).
همانا تاریخ خلفای اموی و عباسی از ظلم و ستم و تبهکاری و جور پر است.
پس در این روزگار شیعه به تنهایی رانده شده نیست، و به دلیل اظهار عقاید خود محجور واقع نشده؛ بلکه این روش را  اکثر محدثین اهل سنت در دوره‌ی مأمون پیموده‌اند که شیوه‌ی ایشان در دوران «محنة» خلق قرآن تقیه بود و مأمون را در خلق قرآن و حدوث قرآن بعد از فرمان عمومی (از سوی خلیفه) مخالفت نکرد مگر یک نفر که قصه‌ی آن در تاریخ معروف است. عامه‌ی محدثین هم از روی تقیه تظاهر به موافقت با حکم خلیفه کردند.

 

 


موضوع :


   1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز