سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در آیات و روایات بر مودت و محبت اهل بیت تأکید شده است. زیرا ایشان دارای جامع صفات جمال و جلال الهی هستند.

دوستی ایشان با آن جامعیت، محبت به خوبی‌هاست که منبع آن خداوند است. اظهار ارادت به اهل بیت، اظهار ارادت به خداوند است.

مراد از اهل بیت:

الف) اهل‏بیت در لغت: ابن منظور افریقى: «اهل انسان نزدیک‏ترین مردم است به‏ انسان، و کسانى که آنان را به نسب یا دین جمع مى‏کند». «لسان العرب، ج 11، ص 27- 28».

 

ب) اهل‏بیت در قرآن و سنت‏: رسول خدا صلى الله علیه و آله و امام علىّ و فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السلام است. و بقیه ذریه پاک ایشان نُه امام معصوم از فرزندان امام حسین علیهم السلام.

 

مراد از اهل بیت

ام‏سلمه: هنگامى که آیه‏ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد، على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را احضار کرده و فرمود: «اینان اهل‏بیت منند.» «مستدرک حاکم، ج 3، ص 158، ح 4705؛ السنن الکبرى، ج 7، ص 63»
امام حسین علیه السلام: «انّا اهل‏بیت النبوة؛ ما اهل‏بیت نبوّتیم.» «خوارزمى، مقتل الامام حسین، ج 1، ص 184».
مسلم به سند خود از عایشه: هنگام صبح پیامبر صلى الله علیه و آله از منزل خارج شد، درحالى‏که بر دوش او پارچه‏اى بافته شده از موى سیاه بود، حسن بن على بر او وارد شد او را داخل آن کسا نمود. آن‏گاه حسین علیه السلام وارد شد او را نیز داخل آن کرد. سپس فاطمه علیها السلام آمد او را نیز داخل کسا کرد، بعد على علیه السلام وارد شد او را نیز داخل نمود. پس این آیه را قرائت نمود: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. «صحیح مسلم، ج 4، ص 1883، ح 2424 کتاب فضائل الصحابة»

 

أحمد بن حنبل: هنگامى که آیه «مباهله» بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد، آن حضرت؛ على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را خواست آن‏گاه عرض کرد: «بار خدایا اینان اهل‏بیت من هستند». «مسند احمد، ج 1، ص 185»
دوستى اهل‏بیت در قرآن کریم
آیه مودت: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏؛«شورى: 23».
اغلب کتاب‏هاى تفسیر و حدیث و تاریخ نزول آن را در حق اهل‏بیت علیهم السلام می‌دانند.
سیوطى در تفسیر این آیه به اسناد خود از ابن عباس: «هنگامى که آیه: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد، صحابه عرض کردند: اى رسول خدا! خویشاوندان تو کیانند که مودت آنان بر ما واجب است؟ حضرت صلى الله علیه و آلهفرمود: «على و فاطمه و دو فرزندان او.» «در المنثور، ج 6، ص 7؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 172؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 168 و کشاف، ج 4، ص 219 و ...».
در خطبه‏اى که امام حسن علیه السلام  بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام ایراد کردند، بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: «... و أنا من أهل البیت الذى افترض اللَّه مودّتهم على کلّ مسلم، فقال تبارک و تعالى: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً فاقتراف الحسنة مودّتنا أهل‏البیت».
امام صادق علیه السلام  به أبى‏جعفر احول فرمود: «چه مى‏گویند اهل بصره در این آیه: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏؟» عرض کرد: فدایت گردم، آنان مى‏گویند: این آیه درشأن خویشاوندان رسول خدا صلى الله علیه و آله است. حضرت فرمود: «دروغ مى‏گویند تنها در حق ما اهل‏بیت على و فاطمه و حسن و حسین اصحاب کسا نازل شده است.» «کافى، ج 8، ص 79، ح 66؛ قرب الاسناد، ص 128»
حصر اضافی است نه حقیقی، لذا شامل بقیه امامان می‌شود.
دوستى اهل‏بیت علیهم السلام در روایات فریقین

1- وادار نمودن بر دوستى اهل‏بیت علیهم السلام‏

رسول‏اللَّه صلى الله علیه و آله: «ادبّوا أولادکم على ثلاث خصال: حبّ نبیّکم، وحبّ أهل بیته، و قراءة القرآن: «کنزالعمال، ج 16، ص 456، ح 45409؛ فیض القدیر، ج 1، ص 225، ح 331.»
امیرالمؤمنین علیه السلام: «أحسن الحسنات حبّنا، و أسوأ السیئات بغضنا؛ «غررالحکم، ج 1، ص 211، ح 3363».

2- دوستى اهل‏بیت دوستى رسول خداست‏

رسول‏خدا صلى الله علیه و آله: «أحبّوا اللَّه لما یغذوکم من نعمه، وأحبّونى لحبّ اللَّه، و أحبّوا أهل‏بیتى لحبّى؛ «سنن ترمذى، ج 5، ص 664، ح 3789؛ مستدرک حاکم، 3، ص 150».
زید بن ارقم: در خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله بودم که دیدم فاطمه زهرا علیها السلام داخل حجره پیامبر صلى الله علیه و آله شد، در حالى که با او دو فرزندش حسن و حسین بودند، و على علیه السلام نیز پشت سر آنان وارد شد، پیامبر صلى الله علیه و آله به آنان نظر کرده و فرمود: «من أحبّ هؤلاء فقد أحبّنى، و من ابغضهم فقد أبغضنى؛ «امام حسین علیه السلام از تاریخ دمشق، ج 91، ص 126».
امام صادق علیه السلام فرمود: «من عرف حقّنا و أحبّنا فقد أحبّ اللَّه تبارک و تعالى؛. کافى، ج 8، ص 112، ح 98.

 

3- حبّ اهل‏بیت اساس ایمان است‏.

رسول‏خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «أساس الإسلام حبّى و حبّ أهل بیتى؛«کنز العمال، ج 12، ص 105، ح 34206؛ در المنثور، ج 6، ص 7».
«لکلّ شى‏ء أساس، و أساس الإسلام حبّنا أهل البیت؛«المحاسن، ج 1، ص 247 ح 461».

4- حبّ اهل‏بیت علیهم السلام عبادت است.

رسول‏خدا صلى الله علیه و آله: «حبّ آل محمّد یوماً خیر من عبادة سنة، و من مات علیه دخل الجنّة؛ «نورالابصار، ص 127؛ کافى، ج 2، ص 46، ح 3».

5- دوستى اهل‏بیت علیهم السلام نشانه ایمان است.

رسول‏خدا صلى الله علیه و آله : «لا یؤمن عبد حتّى أکون أحبّ إلیه من نفسه، و أهلى أحبّ إلیه من أهله، و عترتى أحبّ إلیه من عترته، و ذاتى أحبّ إلیه من ذاته؛ «المعجم الکبیر، ج 7، ص 86، ح 6416؛ امالى صدوق، ص 274، ح 9».

6- دوستى اهل‏بیت نشانه پاکى ولادت‏

پیامبر صلى الله علیه و آله اشاره به على علیه السلام کرد و فرمود: «أیّها الناس إمتحنوا أولادکم بحبّه، فإنّ علیّاً لایدعو إلى ضلالة، و لا یبعد عن هدى، فمن أحبّه فهو منکم، و من أبغضه فلیس منکم. «ترجمه امام على علیه السلام از تاریخ دمشق، ج 2، ص 225، ح 730».
امیرالمؤمنین علیه السلام: در وصیّتى که پیامبر صلى الله علیه و آله به اباذر کرده آمده است: «یا أباذر! من أحبّنا أهل البیت فلیحمد اللَّه على أوّل النعم. قال: یا رسول اللَّه! و ما أوّل النعم؟ قال: طیب الولادة، انّه لا یحبّنا إلّامن طاب مولده. «امالى صدوق، ص 455».

7- سؤال از دوستى اهل‏بیت در روز قیامت:

رسول‏خدا صلى الله علیه و آله: «أوّل مایُسأل عنه العبد حبّنا أهل البیت» . عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 2، ص 62، ح 258.
رسول‏خدا صلى الله علیه و آله:«لا تزول قدما عبدٍ یوم القیمة حتّى یُسأل عن أربع: عن عمره فیما أفناه، و عن جسده فیما أبلاه، وعن ماله فیما أنفقه ومن أین کسبه، وعن حبّنا أهل‏البیت» .« المعجم الکبیر، ج 11، ص 102، ح 11177».

ادلّه خاص در دوستى و محبّت برخى از اهل‏بیت

1- امام على علیه السلام‏

پیامبر صلى الله علیه و آله: «برائة من النار حبّ علىّ.مستدرک حاکم، ج 2، ص 241.
پیامبر صلى الله علیه و آله: «یا على! طوبى لمن احبّک و صدق فیک، و ویل لمن أبغضک و کذب فیک.همان، ج 3، ص 135.
أم‏سلمه از پیامبر صلى الله علیه و آله: «لا یحبّ علیاً منافق، و لا یبغضه مؤمن.سنن ترمذى، ج 5، ص 635، ح 3717؛ جامع الصول، ج 8، ص 656، ح 6499 و ....
امام على علیه السلام: «والذى فلق الحبة و برأ النسمة، إنّه لعهد النّبى الأمّى إلىّ: انّه لا یحبّنى إلّامؤمن، و لا یبغضنى إلّامنافق؛ . صحیح مسلم، ج 1، ص 86، ح 131؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 643 و ....

2- فاطمه زهرا علیها السلام‏

رسول‏خدا صلى الله علیه و آله: «فاطمة بضعة منّى، من أغضبها فقد أغضبنى.«صحیح بخارى، ج 5، ص 92؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1902».
از عایشه سؤال شد: کدامین شخص از زنان نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله محبوب‏تر بوده است؟ گفت: فاطمه. سؤال شد: از مردان؟ گفت: همسرش. «سنن ترمذى، ج 5، ص 701، ح 3874».

3- امام حسن و حسین علیهما السلام

پیامبر صلى الله علیه و آله: «هذان ابناى الحسن و الحسین، ألّلهم إنّى أُحبّهما، ألّلهم فأحبّهما و أحبّ من یُحبّهما؛ «صحیح بخارى، ج 5، ص 100- 101، ح 235؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 656 و سند احمد، ج 2، ص 446».
پیامبر صلى الله علیه و آله: «الحسن و الحسین ریحانتاى».«صحیح بخارى 5/ 102 ح 241؛ سنن ترمذى، ح 5، ص 657، ح 3770 و مسند احمد، ج 2، ص 85.


موضوع :


برتری ائمه بر انبیا

•از موضوعات کلامی شیعه
•برترى ائمه- خصوصاً امام امیرالمؤمنین علیه السلام- بر انبیاى الهى، غیر از رسول اکرم صلى الله علیه و آله است.
•غالبا تمسک بر ادله اهل سنت
•ادله برترى‏

1- امیرالمؤمنین علیه السلام نفس پیامبر صلى الله علیه و آله:

فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ. آل عمران:61.

•اجماع مفسران: مراد از «انفسنا» امیرالمؤمنین علیه السلام

 

•احمد بن حنبل: «هنگامى که این آیه بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد رسول خدا صلى الله علیه و آله على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را دعوت نمود و فرمود: بار خدایا! اینان اهل‏بیت من هستند.» «مسند احمد، ج 1، ص 185»
•استدلال:
•انفسنا= امیرالمؤمنین علیه السلام = پیامبر صلی الله علیه و آله (در کمالات)
•اجماع امت و روایات پیامبر افضل انبیای الهی است، بنابراین امام علی نیز افضل از تمامی انبیای الهی است.
• قال رسول الله: «انا سیّد البشر». صحیح بخارى، ج 6، ص 223.
•قال رسول الله: «أنا سیّد ولد آدم».«صحیح مسلم، کتاب الفضائل، باب تفضیل نبیّنا على جمیع الخلائق؛ صحیح ترمذى، ج 2، ص 895».
•امام على علیه السلام= نفس پیامبر صلى الله علیه و آله = از جنبه معنوى سیّد بشر و آقاى فرزندان آدم علیه السلام
•علامه حلی در تجرید: 1. انفس در آیه = اشاره به حضرت علی علیه السلام  است. 2. نمی‌توان نفس پیامبر و امام علی علیه السلام  را یکی دانست، پس باید مراد مساوات آن‌دو باشد. نتیجه: رسول خدا افضل مردم بود، پس حضرت علی علیه السلام نیز افضل مردم است. «شرح تجرید، ص 218»
•فخر رازی ذیل آیه مباهله: «در شهر رى شخصى است به نام محمود بن حسن حمصى که معلّم شیعه دوازده امامى است، او گمانش بر این است که على علیه السلام افضل از جمیع انبیاست به جز محمّد صلى الله علیه و آله.
•دلیلی که می‌توان بر مدعای وی ارائه نمود:
•«وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ»: 1. مراد از «انفسنا» خود پیامبر صلى الله علیه و آله نیست؛ به جهت آن که‏ انسان خودش را دعوت به امرى نمى‏کند 2. «انفسنا» بنابه اجماع علی بن ابی‌طالب است. نتیجه: دلالت آیه این است نفس علی همان نفس پیامبر است. یعنی نفس علی مثل نفس پیامبر است. اقتضای این معنا: علی با پیامبر در جمیع وجوه فضایل و کمالات مساوی است. از عموم مساوات به دلیل اجماع و روایاتتنها نبوت استثنا می‌شود.«تفسیر فخر رازى، ج 8، ص 81»

2- تشبیه امیرالمؤمنین علیه السلام به انبیاى سابق‏

•احادیث مورد اتفاق شیعه و سنّى: حضرت على علیه السلام داراى صفاتی هر یک از انبیاى الهى است.
•پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «هر کس بخواهد به آدم در علمش نظر کند و به نوح در طاعتش، و به ابراهیم در دوستى اش با خداوند، و به موسى در هیبتش، و به عیسى در برگزیده شدنش، به على بن ابى‏طالب بنگرد».
•دال بر افضلیت امیر‌المؤمنین علیه السلام  نسبت به سایر انبیا
•«ر. ک: ابن ابى‏الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 220؛ ج 9، ص 168؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 103، ح 117؛ تاریخ دمشق، ج 42، ص 313 و البدایة و النهایة، ج 7، ص 392- 393».

3- على علیه السلام، محبوب‏ترین خلق نزد خداوند

انس بن مالک: من براى رسول خدا صلى الله علیه و آله پرنده بریان شده‏اى آوردم، حضرت صلى الله علیه و آله نام خدا را برده و از آن تناول نمودند، سپس دست به دعا برداشته و عرض کردند، «بار خدایا بهترین اشخاص نزد تو و من را به سویم بفرست». که ناگاه على علیه السلام آمد و درب منزل را کوبید. عرض کردم: کیستى. گفت: من على هستم. عرض کردم: پیامبر مشغول است. انس مى‏گوید: پیامبر صلى الله علیه و آله لقمه‏اى دیگر تناول کرد، باز جمله سابق را تکرار نمود، که ناگهان درب خانه کوبیده شد. عرض کردم: کیست درب را مى‏کوبد؟ على علیه السلام فرمود: منم. عرض کردم: پیامبر مشغول کارى است. بازپیامبر صلى الله علیه و آله لقمه‏اى دیگر تناول کرده و جمله سابق را تکرار کردند، که باز صداى درب خانه بلند شد، على علیه السلام از پشت درب خانه صدا مى‏زد: من هستم. در این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: اى انس! درب را باز کن. انس مى‏گوید: على علیه السلام داخل خانه شد. هنگامى که چشم پیامبر صلى الله علیه و آله به من و على علیه السلام افتاد خطاب به على کرد و فرمود: «حمد مخصوص خداوندى است که تو را آنچه مى‏خواستم قرار داد، زیرا در هر لقمه‏اى از خداوند مى‏خواستم که بهترین خلقش نزد او و من را به سویم بفرستد، و تو همان کسى هستى که مى‏خواستم ....«مناقب ابن المغازلى، ص 169، ح 201». این حدیث در سای منابع نیز نقل شده است.

دلالت حدیث بر این‏که امام على علیه السلام «احبّ الخلق الى اللَّه تعالى» است + عموم این تفضیل شامل جمیع انبیا نیز مى‏شود، + برخى روایات: «أللّهمَّ أئتنی بأحبّ خلقک إلیک من الأوّلین و الآخرین». مناقب ابن المغازلى، ص 168- 169.

4- اقتدا نمودن حضرت عیسى علیه السلام به حضرت مهدى علیه السلام‏

حضرت عیسى علیه السلام در نماز جماعتى که برپا مى‏شود به امام مهدى علیه السلام اقتدا مى‏کند = دلیل افضلیت امام مهدى علیه السلام بر پیامبر اولوالعزم

سیوطى: «موضوع اقتداى حضرت عیسى علیه السلام به امام مهدى علیه السلام از موضوعات ثابت است که در احادیث متعدد و صحیح از رسول خدا صلى الله علیه و آله رسیده، و او صادق مصدقى است که خبرش کذب و خلاف‏واقع نخواهد شد». «الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 167»

ابن‏حجر هیتمى: «احادیث نماز خواندن حضرت عیسى علیه السلام پشت سر امام مهدى علیه السلام متواتر است».«الصواعق المحرقه، ص 99»

 

 5- حدیث نور

سبط بن الجوزى در تذکرة الخواص به سند صحیح از سلمان نقل مى‏کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «کنت انا و علىّ بن ابى‏طالب نوراً بین یدى اللَّه تعالى قبل ان یخلق آدم بأربعة آلاف عام، فلمّا خلق آدم قسّم ذلک النور قسمین: فجزءٌ أنا و جزءٌ علىّ» تذکرة الخواص، ص 46.

سند تمام و طبق نظر رجالیین اهل سنت قابل تصحیح مى‏باشد.

هشت نفر از اصحاب این حدیث را نقل کرده‏اند: امام على علیه السلام، امام حسین علیه السلام، ابوذر غفارى، جابر بن عبداللَّه انصارى، ابوهریره، عبداللَّه بن عباس و انس بن مالک.

هشت نفر از تابعین و بیش از چهل نفر از علماى اهل سنت آن را در کتاب‏هاى خود ذکر نموده‏اند.

پیامبر صلى الله علیه و آله : ما از یک نور خلق شده‏ایم = نکته: ما در فضیلت و کمال با هم یکسانیم.

 

6- حدیث شجره واحده‏

•حاکم نیشابورى به سند صحیح از جابر بن عبداللَّه انصارى نقل کرده که شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که خطاب به على علیه السلام فرمود: «یا علىّ! الناس من شجر شتّى، و انا وانت من شجرة واحدة، ثمّ قرأ رسول للَّه‏صلى الله علیه و آله: وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ؛ «المستدرک على الصحیحین، ج 2، ص 241، کتاب التفسیر» اى علّى! مردم از درختان پراکنده‏اند، ولى من و تو از یک درختیم. آن‏گاه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله این آیه را قرائت فرمود: و زمینى براى زراعت و زمینى براى نخلستان آن هم نخل‏هاى گوناگون، با آن‏که همه به یک آب مشروب مى‏شوند».

 

 

 

•در این حدیث پیامبر صلى الله علیه و آله خود و علىّ علیه السلام دو را از یک درخت مى‏داند = اشاره به یکى‏بودن آن دو در فضیلت و کمال است.

7- حدیث اخّوت‏

جابر بن عبداللَّه انصارى و سعید بن مسیّب نقل مى‏کنند: «انّ رسول اللَّه صلى الله علیه و آله آخى بین‏ اصحابه، فبقى رسول اللَّه صلى الله علیه و آله وابوبکر وعمر وعلىّ علیه السلام فآخى بین ابى‏بکر وعمر، وقال لعلّى: [انت اخى و أنا اخوک ...».

چهارده نفر از صحابه نقل کرده‏اند که از آن جمله: عمر بن خطاب، انس بن مالک، ابوذر غفارى مى‏باشند. حدود چهل نفر از اهل سنت در کتاب‏هاى خود این حدیث را آورده‏اند، از قبیل: ترمذى در الجامع الصحیح «ج5، ص 595، ح 372»، حاکم در المستدرک على الصحیحین «ج 3، ص 16، ح 4289»، احمد بن حنبل در المسند و ...«ج 1، ص 381، ح 2041»

...

•مرحوم شیخ محمّد حسن مظفّر: «غرض از عقد اخوت بستن پیامبر صلى الله علیه و آله باعلى علیه السلام تعریف و بیان فضیلت آن حضرت علیه السلام بر غیر اوست، زیرا پیامبر صلى الله علیه و آله عقد اخوت بین شخص و نظیرش مى‏بست، همان گونه که از روایات استفاده مى‏شود ... در نتیجه امیرالمؤمنین علیه السلام تنها نظیر رسول خدا صلى الله علیه و آله در فضایل و کمالات مى‏باشد. «دلائل الصدق ج 2 ص 413»

 

•مرحوم علامه حلّى: «انّ النّبى صلى الله علیه و آله لمّا واخى‏ بین الصحابة وقرن کلّ شخص إلى مماثله فی الشرف والفضیلة رأى‏ علیاً علیه السلام متکدّراً فسأله عن سبب ذلک فقال: إنّک آخیت بین الصحابة وجعلتنی منفرداً. فقال رسول اللَّه «ما أخّرتک إلّالنفسی، ألا ترضى‏ أن تکون أخی ووصیّی وخلیفتی من بعدى؟» فقال: بلى‏ یا رسول اللَّه، فواخاه من دون الصحابة؛ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله هنگامى که بین صحابه عقد اخوّت بست و هر کس را با هم مثلش در شرف و فضیلت مقرون ساخت، در چهره على علیه السلام حالت گرفتگى مشاهده نمود، از سبب آن سؤال کرد. على علیه السلام عرض کرد: شما بین تمام صحابه عقد اخوت بستید، ولى مرا تنها گذاشتید. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: من تو را براى خود گذاردم؛ آیا راضى نمى‏شوى که تو برادر و وصى و خلیفه بعد از من باشى؟ حضرت علیه السلام عرض کرد: آرى، اى رسول خدا! آن‏گاه پیامبر صلى الله علیه و آله بین خود و على علیه السلام عقد اخوت بست.» «شرح تجرید، ص 227- 228.»


موضوع :


برتری ائمه بر انبیا

از موضوعات کلامی شیعه
برترى ائمه- خصوصاً امام امیرالمؤمنین علیه السلام- بر انبیاى الهى، غیر از رسول اکرم صلى الله علیه و آله است.
غالبا تمسک بر ادله اهل سنت
ادله برترى‏

1- امیرالمؤمنین علیه السلام نفس پیامبر صلى الله علیه و آله:

فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ.آل عمران:61.

اجماع مفسران: مراد از «انفسنا» امیرالمؤمنین علیه السلام

 

احمد بن حنبل: «هنگامى که این آیه بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد رسول خدا صلى الله علیه و آله على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را دعوت نمود و فرمود: بار خدایا! اینان اهل‏بیت من هستند.» «مسند احمد، ج 1، ص 185»
استدلال:
انفسنا= امیرالمؤمنین علیه السلام = پیامبر صلی الله علیه و آله (در کمالات)
اجماع امت و روایاتپیامبر افضل انبیای الهی است، بنابراین امام علی نیز افضل از تمامی انبیای الهی است.
قال رسول الله: «انا سیّد البشر».صحیح بخارى، ج 6، ص 223.
قال رسول الله: «أنا سیّد ولد آدم».«صحیح مسلم، کتاب الفضائل، باب تفضیل نبیّنا على جمیع الخلائق؛ صحیح ترمذى، ج 2، ص 895».
امام على علیه السلام= نفس پیامبر صلى الله علیه و آله= از جنبه معنوى سیّد بشر و آقاى فرزندان آدم علیه السلام
علامه حلی در تجرید: 1. انفس در آیه = اشاره به حضرت علیعلیه السلام  است. 2. نمی‌توان نفس پیامبر و امام علیعلیه السلام  را یکی دانست، پس باید مراد مساوات آن‌دو باشد. نتیجه: رسول خدا افضل مردم بود، پس حضرت علیعلیه السلام نیز افضل مردم است. «شرح تجرید، ص 218»
فخر رازی ذیل آیه مباهله: «در شهر رى شخصى است به نام محمود بن حسن حمصى که معلّم شیعه دوازده امامى است، او گمانش بر این است که على علیه السلام افضل از جمیع انبیاست به جز محمّد صلى الله علیه و آله.
دلیلی که می‌توان بر مدعای وی ارائه نمود:
«وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ»: 1. مراد از «انفسنا» خود پیامبر صلى الله علیه و آله نیست؛ به جهت آن که‏ انسان خودش را دعوت به امرى نمى‏کند 2. «انفسنا» بنابه اجماع علی بن ابی‌طالب است. نتیجه: دلالت آیه این است نفس علی همان نفس پیامبر است. یعنی نفس علی مثل نفس پیامبر است. اقتضای این معنا: علی با پیامبر در جمیع وجوه فضایل و کمالات مساوی است. از عموم مساوات به دلیل اجماع و روایات تنها نبوت استثنا می‌شود.«تفسیر فخر رازى، ج 8، ص 81»

2- تشبیه امیرالمؤمنین علیه السلام به انبیاى سابق‏

احادیث مورد اتفاق شیعه و سنّى: حضرت علىعلیه السلام داراى صفاتی هر یک از انبیاى الهى است.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «هر کس بخواهد به آدم در علمش نظر کند و به نوح در طاعتش، و به ابراهیم در دوستى اش با خداوند، و به موسى در هیبتش، و به عیسى در برگزیده شدنش، به على بن ابى‏طالب بنگرد».
دال بر افضلیت امیر‌المؤمنین علیه السلام  نسبت به سایر انبیا
«ر. ک: ابن ابى‏الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 220؛ ج 9، ص 168؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 103، ح 117؛ تاریخ دمشق، ج 42، ص 313 و البدایة و النهایة، ج 7، ص 392- 393».

3- على علیه السلام، محبوب‏ترین خلق نزد خداوند

انس بن مالک: من براى رسول خدا صلى الله علیه و آله پرنده بریان شده‏اى آوردم، حضرت صلى الله علیه و آلهنام خدا را برده و از آن تناول نمودند، سپس دست به دعا برداشته و عرض کردند، «بار خدایا بهترین اشخاص نزد تو و من را به سویم بفرست». که ناگاه على علیه السلام آمد و درب منزل را کوبید. عرض کردم: کیستى. گفت: من على هستم. عرض کردم: پیامبر مشغول است. انس مى‏گوید: پیامبر صلى الله علیه و آله لقمه‏اى دیگر تناول کرد، باز جمله سابق را تکرار نمود، که ناگهان درب خانه کوبیده شد. عرض کردم: کیست درب را مى‏کوبد؟ على علیه السلام فرمود: منم. عرض کردم: پیامبر مشغول کارى است. باز پیامبر صلى الله علیه و آلهلقمه‏اى دیگر تناول کرده و جمله سابق را تکرار کردند، که باز صداى درب خانه بلند شد، على علیه السلام از پشت درب خانه صدا مى‏زد: من هستم. در این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: اى انس! درب را باز کن. انس مى‏گوید: على علیه السلام داخل خانه شد. هنگامى که چشم پیامبر صلى الله علیه و آلهبه من و على علیه السلام افتاد خطاب به على کرد و فرمود: «حمد مخصوص خداوندى است که تو را آنچه مى‏خواستم قرار داد، زیرا در هر لقمه‏اى از خداوند مى‏خواستم که بهترین خلقش نزد او و من را به سویم بفرستد، و تو همان کسى هستى که مى‏خواستم ....«مناقب ابن المغازلى، ص 169، ح 201». این حدیث در سای منابع نیز نقل شده است.

دلالت حدیث بر این‏که امام على علیه السلام «احبّ الخلق الى اللَّه تعالى» است + عموم این تفضیل شامل جمیع انبیا نیز مى‏شود، + برخى روایات: «أللّهمَّ أئتنی بأحبّ خلقک إلیک من الأوّلین و الآخرین».مناقب ابن المغازلى، ص 168- 169.

4- اقتدا نمودن حضرت عیسى علیه السلام به حضرت مهدى علیه السلام‏

حضرت عیسى علیه السلام در نماز جماعتى که برپا مى‏شود به امام مهدى علیه السلام اقتدا مى‏کند = دلیل افضلیت امام مهدى علیه السلام بر پیامبر اولوالعزم

سیوطى: «موضوع اقتداى حضرت عیسى علیه السلام به امام مهدى علیه السلام از موضوعات ثابت است که در احادیث متعدد و صحیح از رسول خدا صلى الله علیه و آله رسیده، و او صادق مصدقى است که خبرش کذب و خلاف‏واقع نخواهد شد». «الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 167»

ابن‏حجر هیتمى: «احادیث نماز خواندن حضرت عیسى علیه السلام پشت سر امام مهدى علیه السلام متواتر است».«الصواعق المحرقه، ص 99»

 

 5- حدیث نور

سبط بن الجوزى در تذکرة الخواص به سند صحیح از سلمان نقل مى‏کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «کنت انا و علىّ بن ابى‏طالب نوراً بین یدى اللَّه تعالى قبل ان یخلق آدم بأربعة آلاف عام، فلمّا خلق آدم قسّم ذلک النور قسمین: فجزءٌ أنا و جزءٌ علىّ» تذکرة الخواص، ص 46.

سند تمام و طبق نظر رجالیین اهل سنت قابل تصحیح مى‏باشد.

هشت نفر از اصحاب این حدیث را نقل کرده‏اند: امام على علیه السلام، امام حسین علیه السلام، ابوذر غفارى، جابر بن عبداللَّه انصارى، ابوهریره، عبداللَّه بن عباس و انس بن مالک.

هشت نفر از تابعین و بیش از چهل نفر از علماى اهل سنت آن را در کتاب‏هاى خود ذکر نموده‏اند.

پیامبر صلى الله علیه و آله : ما از یک نور خلق شده‏ایم = نکته: ما در فضیلت و کمال با هم یکسانیم.

 

6- حدیث شجره واحده‏

حاکم نیشابورى به سند صحیح از جابر بن عبداللَّه انصارى نقل کرده که شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که خطاب به على علیه السلام فرمود: «یا علىّ! الناس من شجر شتّى، و انا وانت من شجرة واحدة، ثمّ قرأ رسول للَّه‏صلى الله علیه و آله: وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ؛ «المستدرک على الصحیحین، ج 2، ص 241، کتاب التفسیر» اى علّى! مردم از درختان پراکنده‏اند، ولى من و تو از یک درختیم. آن‏گاه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله این آیه را قرائت فرمود: و زمینى براى زراعت و زمینى براى نخلستان آن هم نخل‏هاى گوناگون، با آن‏که همه به یک آب مشروب مى‏شوند».

 

در این حدیث پیامبر صلى الله علیه و آله خود و علىّ علیه السلام دو را از یک درخت مى‏داند = اشاره به یکى‏بودن آن دو در فضیلت و کمال است.

7- حدیث اخّوت‏

جابر بن عبداللَّه انصارى و سعید بن مسیّب نقل مى‏کنند: «انّ رسول اللَّه صلى الله علیه و آله آخى بین‏ اصحابه، فبقى رسول اللَّه صلى الله علیه و آله وابوبکر وعمر وعلىّ علیه السلام فآخى بین ابى‏بکر وعمر، وقال لعلّى: [انت اخى و أنا اخوک ...».

چهارده نفر از صحابه نقل کرده‏اند که از آن جمله: عمر بن خطاب، انس بن مالک، ابوذر غفارى مى‏باشند. حدود چهل نفر از اهل سنت در کتاب‏هاى خود این حدیث را آورده‏اند، از قبیل: ترمذى در الجامع الصحیح «ج 5، ص 595، ح 372»، حاکم در المستدرک على الصحیحین «ج 3، ص 16، ح 4289»، احمد بن حنبل در المسند و ...«ج 1، ص 381، ح 2041»

...

مرحوم شیخ محمّد حسن مظفّر: «غرض از عقد اخوت بستن پیامبر صلى الله علیه و آله باعلى علیه السلام تعریف و بیان فضیلت آن حضرت علیه السلام بر غیر اوست، زیرا پیامبر صلى الله علیه و آله عقد اخوت بین شخص و نظیرش مى‏بست، همان گونه که از روایات استفاده مى‏شود ... در نتیجه امیرالمؤمنین علیه السلام تنها نظیر رسول خدا صلى الله علیه و آله در فضایل و کمالات مى‏باشد. «دلائل الصدق ج 2 ص 413»

 

مرحوم علامه حلّى: «انّ النّبى صلى الله علیه و آله لمّا واخى‏ بین الصحابة وقرن کلّ شخص إلى مماثله فی الشرف والفضیلة رأى‏ علیاً علیه السلام متکدّراً فسأله عن سبب ذلک فقال: إنّک آخیت بین الصحابة وجعلتنی منفرداً. فقال رسول اللَّه «ما أخّرتک إلّالنفسی، ألا ترضى‏ أن تکون أخی ووصیّی وخلیفتی من بعدى؟» فقال: بلى‏ یا رسول اللَّه، فواخاه من دون الصحابة؛ پیامبراکرم صلى الله علیه و آله هنگامى که بین صحابه عقد اخوّت بست و هر کس را با هم مثلش در شرف و فضیلت مقرون ساخت، در چهره على علیه السلام حالت گرفتگى مشاهده نمود، از سبب آن سؤال کرد. على علیه السلام عرض کرد: شما بین تمام صحابه عقد اخوت بستید، ولى مرا تنها گذاشتید. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: من تو را براى خود گذاردم؛ آیا راضى نمى‏شوى که تو برادر و وصى و خلیفه بعد از من باشى؟ حضرت علیه السلام عرض کرد: آرى، اى رسول خدا! آن‏گاه پیامبر صلى الله علیه و آله بین خود و على علیه السلام عقد اخوت بست.» «شرح تجرید، ص 227- 228.»

 



موضوع :


ولایت تکوینى اهل‏ بیت علیهم السلام‏

ولایت در لغت:

قرب، نصرت «مصباح المنیر»، قرب و نزدیک شدن، هرکس امر شخصى را متکفّل شود و از عهده آن بر آید، وِلایت: سلطان، ِوَلایت: نصرت،«صحاح اللغه» الولى حصول الثانى بعد الأوّل من غیر فصل، وَلِىَ الشى‏ء و علیه وِلایة و وَلایة: یعنى مالک امر آن شده و بر آن قیام کرد. ِوَلایت: امارت و سلطنت «اقرب الموارد» لوَلاء والتوالى أن یحصل شیئان فصاعداً حصولًا لیس بینهما ما لیس منهما» «مفردات راغب»«علامه طباطبایی: ولایت، آخرین درجه کمال انسان است و آخرین منظور و مقصود از تشریع شریعت حقّ خداوندى است.»«یادنامه، ص 251».

ولایت در اصطلاح:

افراد بر اثر پیمودن راه‏بندگى آن چنان کمال و قرب معنوى پیدا کند که به اذن الهى بتواند در جهان و انسان تصرف کند.

کمال معنوى است که در سایه عمل به نوامیس خدایى و قوانین شرع درون انسان پدید مى‏آید و سرچشمه مجموعه‏اى از کارهاى خارق العاده مى‏گردد.

 

واقعیّتى اکتسابى و موهبت خداوندى است که پس از تحصیل برخی زمینه‏ها، به خواست خدا به دست می آید.

 

توجه به باطن و اثر بندگی خدا

انسان دارای جسم و روح است. روح دارای محدودیت نیست، و هرگاه از لذایذ جسمانی بکاهد می تواند نیروهایا نهفته باطنی خود را آشکار سازد.
انسان دارای زندگی ظاهری و باطنی است.
حیات ظاهری: زندگی حیوانی است که اسلام برنامه خاصی برای آن تنظیم کرده که مینه حیات معنوی نیز در آن فراهم آید.
حیات معنوی: از اعمال و نیت انسان سرچشمه می گیرد. رفتار بشر سازنده حیات معنوی و قدرت روحی است که نتیجه آن سعادت یا شقاوت است.

 

اطاعت خدا مایه ی قرب الهی و مخالفت با خدا موجب دوری از خدا می شود.
قرب الهی
قرب الهی از نظر مکان نیست، زیرا خداوند دارای جسم و مکان نیست. اما وی از رگ گردن نیز به انسانها نزدیکتر است. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید.ق/16».
خدا کمال مطلق است و رهروان راه عبودیت در سایه کمالات به دست آورده، به کمال می رسند و هر کس به تناسب کمال وجود خویش مقرب تر خواهد بود.
خدا از حیث صفات جمال (علم، قدرت، حیات و اراده) مطلق و نامتناهی است.
هر بنده‌ای کمال وجودی بیشتری یابد از کمالات بیشتری بهره‌مند می‌شود.
پیامبرصلی الله علیه و آله:«مَا تَقَرَّبَ‏ إِلَیَ‏ عَبْدٌ بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُه‏».کافى، ج 2، ص 352.
با اطاعت از خدا: انسان به حدی می‌رسد که نداهایی را می‌شنود که با نیروى عادى قادر به شنیدن آن نیست. صورتهایی را مى‏بیند که با دیدگان عادى دیده نمی‌شود.   خداوند چشم و گوش او مى‏گردد، یعنی دیده‏اش در پرتو قدرت الهى نافذتر و گوشش شنواتر و قدرتش گسترده مى‏گردد.
مصباح الشریعه، حدیث اوّل: «العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة: بندگى و پیمودن راه قرب به خدا، گوهرى است که نتیجه آن ربوبیت و کسب قدرت و توانایى بیشتر است».
مقصود از «ربوبیّت» خدایى کردن نیست، بلکه مقصود کسب کمالات بیشتر و قدرت و نیروهاى بالاتر است.
آثار قرب الهى

1- تسلط بر نفس‏

إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ.عنکبوت/45.
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‏.بقره/183.

2 - بینش خاص‏

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً.انفال/29.
«فرقان» بینش خاصّى است که سبب مى‏گردد انسان حقّ و باطل را خوب بشناسد.
وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا.عنکبوت/69.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ‏.حدید/28.

3- نفى خواطر

سالک الی الله به واسطه تکامل در سایه بندگی، دارای تمرکز فکری و حضور قلب شده و از غیر خدا غافل می‌شوند.
ابوعلى سینا: «عبادت، نوعى ورزش براى قواى فکرى است که بر اثر تکرار و عادت به حضور در محضر خدا، فکر را از توجه به مسائلى مربوط به طبیعت و ماده به سوى تصورات ملکوتى مى‏کشاند. قواى فکرى تسلیم باطن و فطرت خداجوى انسان مى‏گردد و مطیع او مى‏شوند.».اشارات، ج 3، ص 370.

4- خلع نفس‏

روح و بدن به یکدیگر نیاز دارند، روح بر بدن علاقه تدبیری دارد. روح نیز نیازمند بدن استتا ببیند و بشنود و ...

اما روح در اثر کمال از جانب قرب الهی، گاهی از استخدام بدن بی‌نیاز شده و می‌تواند خود را از بدن خلع کند.

5- تصرف در جهان طبیعت‏

در پرتو عبادت جهان طبیعت به اذن الهی مطیع انسان شده و انسان می تواند در عالم تصرف نماید.

قرآن و ولایت تکوینى اولیاى الهى
شواهدى ولایت تکوینى اولیا

1- خداوند متعال از قول حضرت یوسف علیه السلام خطاب به برادرانش نقل مى‏کند: اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى‏ وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً؛.یوسف/93. فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى‏ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً؛.یوسف/96.

تأثیر اراده و خواست و قدرت روحى حضرت یوسف علیه السلام در بازگردانیدن بینایى پدر خویش.

2ـوَ إِذِ اسْتَسْقى‏ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ‏؛بقره/60.

3ـ دستور سلیمان به حاضران در مورد تخت بلقیس: یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ‏ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِین. نمل/38. ک نفر از حاضران در مجلس گفت: أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِین. نمل/39.

 

«آصف بن برخیا» اعلام کرد که در یک چشم به‏هم زدن مى‏تواند آن را بیاورد: قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی‏.نمل/40

4- کارهای حضرت مسیح از نیروى باطنى و اراده خلاق او سرچشمه مى‏گرفت: أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ‏. آل عمران/49.
5- یکى از تصرفات تکوینى حضرت محمّد صلى الله علیه و آله: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ.قمر/1 و 2.
مشرکان به پیامبر صلى الله علیه و آله گفتند: اگر در ادعاى خود راست‏گویى، ماه را براى ما دو نیم کن.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: آیا اگر این کار را انجام دهم، ایمان مى‏آورید؟ گفتند: آرى.
پیامبرصلى الله علیه و آله از خدا درخواست کرد تا خواسته‏شان را به او عطا کند. سپس ماه به دو نیم شد. «طبرسى، مجمع البیان، ج 9 و 10، ص 237».

 

«انْشَقَّ الْقَمَرُ» در آیه نخست، معجزه و تصرف تکوینى پیامبر صلى الله علیه و آله در انشقاق (دو نیم شدن) ماه است.
قراین بر دو نیم شدن ماه در دنیا نه روز قیامت:

الف) مراد از «وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا» معجزه است نه آیات قرآنی، زیرا قران برای معجزات از لفظ «آیه و بینه» استفاده می‌کند. و اگر اینجا مراد معجزه نبود باید به جای «یروا» عبارت «ان سمعوا» یا «ان نزلت آیة» می‌آمد.

ب) مراد از «وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» معجزه پیامبر است نه انشقاق ماه در رستاخیز، زیرا قیامت عرضه ظهور تمام حقایق است و سخن باطل در آن راه ندارد.

 نتیجه: با توجه به قرائن و شأن نزول آیات نخستین سوره قمر بیانگر ولایت تکوینی پیامبر است. 

ولایت تکوینى امام علیه السلام‏
مقدمات

1. طبق آیه «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» ‏.نمل/40.  آصف بن برخیا در نظام تکوین تصرف کرد.

بنابراین اگر کسى به کتاب خدا عالم باشد، قدرت تصرّف در کائنات را دارد که همان ولایت تکوینى است.

2.«قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُالْکِتابِ»‏.رعد/43.

خدا و گروهی که عالم به کتابند، بین پیامبر و مردم شاهد بوده و شهادت خواهند داد.

 بنابراین جماعتی عالم به کل کتابند. زیرا:

الف) «مَنْ»: اسم موصول ـ دلالت بر عموم

ب) «عِلْمُ»: مصدر ـ مصدر مضاف در علم اصول مفید عموم است.

ج) «الْکِتابِ»: مفرد محلی به «الـ» دلالت بر عموم دارد.

3. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ* فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ* لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ‏».واقعه/77- 79.

«لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»:

الف) مس ظاهری: با اجزای بدن + طهارت ظاهری

ب) مس باطنی: با قلب+ طهارت باطنی

دلایل بر مس ظاهری و باطنی و طهارت ظاهری و باطنی در آیات قرآن وجود دارد.

الف) مسّ ظاهرى: «قالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ». آل عمران/47.

ب) مسّ باطنى: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا».اعراف/201.

الف) طهارت ظاهرى: «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ»؛. مدّثر( 74) آیه 4.

ب) طهارت باطنى: «یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمِینَ‏». آل عمران/42.

 

 

4. مصداق مطهران: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»؛.احزاب/33.

اهل‏بیت پیامبر صلى الله علیه و آله

5. تشخیص مصداق اهل‏بیت از طریق روایات به دلیل: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»‏.نحل/ 44.

6. بر اساس روایات فریقین: مقصود از اهل‏بیت در آیه شریفه، پیامبر اکرم، على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام

حصر در آیه‏ اضافى است (در مقابل همسران پیامبر صلى الله علیه و آله و بقیه صحابه)؛ در نتیجه آیه تطهیر شامل بقیه اهل‏بیت علیهم السلام از دوازده امام نیز مى‏شود.
+ روایات ذیل آیه تطهیر که اختصاص به پنج تن دارد.

از مجموع این مقدمات استفاده مى‏شود که اهل‏بیت علیهم السلام ولایت تکوینى دارند.

 

 


 



موضوع :


شبهه پنجم: عمومیت عترت‏

•مرجعیت و حجیت سنت اهل بیت شامل تمام اقربا و خویشاوندان می‌شود، زیرا عنوان عترت و اهل بیت شامل تمام آنان مى‏شود، درحالى که شیعه امامیه چنین عقیده عمومى ندارد.

جواب‏

1- عترت در لغت به معناى مطلق خویشاوندان نیست، بلکه تنها شامل نزدیکان و خواص از خویشاوندان مى‏شود.

عتر: عترت شخص، نسل و قوم نزدیک او است. «جوهری: صحاح اللغة، فیروز‌آبادی: تاج العروس، زبیدی: قاموس المحیط» عترت شخص، اخصّ خویشاوندان او را گویند.«ابن اثیر: النهایة»

2- دلالت حدیث ثقلین: عترتى که عدل کتاب است از هرگونه خطا وگناه معصوم مى‏باشد. در نتیجه شامل تمام نزدیکان پیامبر صلى الله علیه و آله نمى‏شود.

 

•علامه مناوى در شرح حدیث ثقلین مى‏گوید: «اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله همان اصحاب کسا هستند که خداوند متعال رجس و پلیدى را از آنان دفع نموده و آنان را پاک کرده است» «فیض القدیر، ج 3، ص 14»

4- احادیث دوازده خلیفه، مصداق عترت و اهل بیت پیامبرند که پیامبر صلى الله علیه و آله در ذیل آن مى‏فرماید: همه آنان از قریش‏اند.

بنابر نقل قندوزى: همه آنان از بنى هاشم‏اند از همین رو سبط بن جوزى حدیث ثقلین را با عنوان «ذکر الائمه» آورده است. «تذکرة الخواص، ص 322»

امام حسن مجتبى علیه السلام: «... ما حزب خداییم که رستگار شده‏اند، و ما عترت رسول او هستیم که از هر رجس و پلید پاک شده است. و ما اهل بیت طیب و طاهر او و یکى از دو ثقل اوییم که رسول خدا صلى الله علیه و آله در میان شما به ودیعت گذاشته است ....» «همان، ص 198»

در ذیل برخى از احادیث ثقلین: «عمر بن خطاب- با حالت غضب- از جا بلند شد و گفت: اى رسول خدا! آیا به تمام اهل بیت تو تمسک نماییم؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خیر، بلکه به اوصیاىِ اهل بیتم: اول آنها برادر و وزیر و وارث و خلیفه‏ام در میان امّت و آن کسى که ولىّ هر مؤمنى است. پس از او فرزندم حسن، و بعد از او فرزندم حسین است. آن‏گاه نُه نفر از فرزندان حسین، یکى پس از دیگرى ....» «فرائد السمطین، ج 1، ص 317»

•فهم علماى اهل‏سنت از حدیث‏
•عده زیادى از اهل‏سنت مى‏گویند: پیامبر صلى الله علیه و آله قصدش از عترت، عموم نزدیکانش از بنى هاشم نبوده است و تنها اراده جماعتى خاص از آنها را نموده است.
•شیخ عبد الحقّ دهلوى: «مقصود به عترت اقوام و عشیره نزدیک شخص است. رسول خدا صلى الله علیه و آله عترت را به اهل‏بیت تفسیر نمود، به جهت اشاره به این نکته که مقصود به عترت اخصّ عشیره و اقارب او است ....» «اشعة اللمعات، ج 4، ص 681»
•علامه مناوى: «وعترتی أهل بیتى»، تفصیل بعد از اجمال است به‏عنوان بدل یا عطف بیان و مقصود به آن اصحاب کسا است که خداوند رجس و پلیدى را از آنان دور کرده و پاکشان نموده است.» «فیض القدیر، ج 3، ص 19»

 

•حکیم ترمذى: «گفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: «ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا» مربوط به امامان از اهل‏بیت است، نه غیر آنان ....» «نوادر الأصول، ج 1، ص 259»
•ابوبکر علوى شافعى: «علما مى‏گویند: کسانى که به تمسک آنان از اهل‏بیت نبوى و عترت طاهره سفارش شده است، عالمان به کتاب خداوند عزّوجلّ‏اند، زیرا تنها به تمسک عالمان امر مى‏شود و آنان کسانى‏اند که هرگز بینشان و کتاب خدا افتراق و جدایى حاصل نمى‏شود، تا در کنار حوض بر پیامبر صلى الله علیه و آله وارد شوند.»

5- در میان نزدیکان و اقوام پیامبر صلى الله علیه و آله افرادى جاهل، معصیت کار و خطاکار بوده‏اند، با این حال چگونه ممکن است که پیامبر صلى الله علیه و آله در این حدیث به‏طور مطلق به تمسک آنان امر کرده باشد؟ «رشفة الصادى، ص 72».

 

شبهه ششم: تذکر نه تمسک‏

ابن تیمیه مى‏گوید: «حدیث در صحیح مسلم فقط دلالت بر امر به تمسک به کتاب خدا دارد، ولى در حقّ عترت تنها به تذکر دادن به اهل‏بیت خود اکتفا کرده است، لذا سه بار مى‏فرماید: «أذکّرکم اللَّه فی أهل‏بیتی» و به تمسک آنها امر نکرده است.» «منهاج السنه، ج 4، ص 104»

جواب‏

1- مسلم، حدیث را از زید بن ارقم نقل کرده است و او از عبداللَّه بن زیاد مى‏ترسید، حدیث را کامل نقل نکرده بلکه امر به تمسک به عترت را از آن حذف کرده است. دلیل: زید بن ارقم در موارد دیگر حدیث را بهطریق مشهور آورده که در آن به تمسک به عترت امر شده است و لی مسلم، حدیث زید بن ارقم نیاورده است.

فهم علماى اهل‏سنت از حدیث ثقلین‏

الف: سندی در شرح روایت مسلم: پیامبر از قرآن و اهل بیت به ثقلین تعبیر کرده، یعنی اهل بیت مثل قرآن، افراد ارزشمندی هستند که باید حفظ شوند. عمده اوصاف در قرآن و اهل بیت به دلیل علوم الهی و احکام شرعی می‌باشد به دلیل سفارش پیامبر که کتاب و عترت با به عنوان جانشین خود در معارف الهی و احکام شرعی وصیت نکرده است. «دراسات اللبیب فى الاسوة الحسنة بالحبیب، ص 231- 237».

ب: تفتازانى بعد از نقل حدیث: «از این حدیث استفاده مى‏شود که اهل‏بیت بر تمام مردم برترى دارند ... آیا نمى‏بینى که چگونه پیامبر صلى الله علیه و آله آنان را به کتاب خداوند متعال مقرون ساخته در این که تمسک به آن دو، انسان را از ضلالت نجات خواهد داد». «شرح المقاصد، ج 2، ص 221»

ج: شوکانى نیز در ردّ کسانى که معتقدند آل پیامبر صلى الله علیه و آله همه امّت‏اند، مى‏گوید: «از حدیث ثقلین خلاف این مطلب استفاده مى‏شود، زیرا اگر مقصود از آن تمام امّت باشد لازم مى‏آید که مردم به خود تمسک کنند که این معنا قطعاً باطل است».  «نیل الاوطار، ج 2، ص 328».

 

 

 

د: محب الدین طبرى بابى را در «ذخائر العقبى» با عنوان «باب فضل اهل البیت‏ والحثّ على التمسک بهم وبکتاب اللَّه عزّ وجلّ والخلف فیهما بخیر» مطرح کرده و در ذیل آن، حدیث ثقلین را از سنن ترمذى و صحیح مسلم نقل کرده است. «ذخائر العقبى، ص 16»

 

•2- حدیث ثقلین با سندى که ترمذى نقل کرده و در آن امر به تمسّک به اهل بیت شده، به طرق مختلفى رسیده که عده زیادى از علماى اهل سنت آن را تصحیح نموده‏اند.

 

•ناصر الدین البانى امام وهابیان «صحیح الجامع الصغیر، ج 1، ص 842، ح 2457». ابن حجر عسقلانى «المطالب العالیه ج 4 ص 65، ح 3972». ابن حجر هیثمى، . الصواعق المحرقة، ج 2، ص 428. بویصرى، .اتحاف الخیرة المهره، ج 9، ص 279. عقوب بن سفیان فسوى، . المعرفة والتاریخ، ج 1، ص 536. قندوزى حنفى‏ . ینابیع الموده، ج 1 ص 120، رقم 45. محمود شکرى آلوسى‏ . مختصر التحفه، ص 52. ابن جریر طبرى نیز حدیث را تصحیح نموده است. . کنز العمال، ج 1، ص 379، ح 1650.جلال الدین سیوطى در مسند امام على علیه السلام از محاملى در کتاب الامالى نقل مى‏کند که او نیز حدیث ثقلین را تصحیح نموده است.«مسند على علیه السلام، ص 192، ح 6050».

شبهه هفتم: تفسیر زید بن ارقم‏

در ذیل حدیث ثقلین- که مسلم آن را نقل کرده- از زید بن ارقم سؤال شده که اهل بیت و عترت پیامبر صلى الله علیه و آله کیست؟ او در جواب مى‏گوید: هر کسى که صدقه بر او حرام باشد.

جواب‏

1- این تفسیر تنها از جانب زید بن ارقم است، نه پیامبر صلى الله علیه و آله؛

2- زید بن ارقم از آن جهت که از (عبدالله بن زیاد) زیاد بن ابیه خوف داشته، نه تنها حقّ را بیان نکرده، بلکه تصریح به خلاف حقّ نموده است؛

3- از زید بن ارقم این گونه تفسیرهاى خلاف حقّ و باطل بعید به نظر نمى‏رسد، زیرا او از جمله کسانى است که شهادت به حدیث غدیر را- هنگامى که امیر المؤمنین على علیه السلام از وى خواست- کتمان کردتا جایى که خداوند متعال اورا در دنیا به مرض مبتلا کرد؛

4- حافظ گنجى شافعى بعد از نقل حدیث زید بن ارقم مى‏گوید:

«تفسیر زید بن ارقم، در مورد اهل بیت- به کسانى که صدقه بر آنان حرام است- پسندیده نیست، بلکه صحیح آن‏است که مقصود از اهل بیت در این حدیث خصوص على و فاطمه و حسن و حسین است؛

 همان گونه که مسلم به سند خود از عایشه نقل مى‏کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله صبح هنگامى از حجره خارج شد و در حالى که پارچه‏اى از موى سیاه بر تن داشت، حسن بن علىّ، حسین بن على، فاطمه، و على هر کدام بر حضرت وارد شدند و یک یک آنها را داخل در کساء نمود؛ آنگاه این آیه را بر آنان منطبق نمود: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً و  این دلیل بر آن است که مقصود از اهل بیت خصوص پنج تن آل کساءاند. هم چنین رسول خدا صلى الله علیه و آله بعد از نزول آیه مباهله، على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را دعوت کرده عرض کرد: بار خدایا! اینها اهل بیت من‏اند». «کفایة الطالب، ص 54»

 

شبهه هشتم: تضعیف ذیل حدیث‏

•ابن تیمیه: عبارت: «وعترتى فانّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض» را ترمذى ذکر کرده است. در این مورد از احمد سؤال شد. وى و عده‏اى دیگر آن را تضعیف کرده و گفته‏اند: صحیح نیست.«منهاج السنة، ج 4، ص 104»

 جواب‏

1- ظاهر عبارت ابن تیمیه آن است که ذیل حدیث را فقط ترمذى نقل کرده، در حالى که چنین نیست، عده‏اى از بزرگان اهل‏سنت، از قبیل: ابن اسحاق، احمد بن حنبل، ترمذى، بزار، نسائى، ابو یعلى، طبرى، اسفرائینى، بغوى، ابن الانبارى، ابن عقده، جعابى، طبرانى، ذهبى، حاکم نیشابورى، ثعلبى، ابو نعیم، ابن عساکر، ضیاء مقدسى و برخى دیگر نیز نقل کرده‏اند.

2- این‏که مى‏گوید: عده‏اى ذیل حدیث را تضعیف کرده‏اند، دروغ است، زیرا اگر این چنین بود، چرا ابن تیمیه اسامى آنان را نقل نمى‏کند، اگر او اسم یک نفر از آنان را نقل مى‏کرد، مابا مراجعه به کتاب او به صحّت و سقم آن پى‏مى‏بردیم.

شبهه نهم: تعارض با حدیث کتاب‏اللَّه و سنتى‏

•محمّد ابوزهره مى‏گوید: «روایاتى که در آن به تمسکِ کتاب و سنت امر شده موثق‏تر است؛ تا روایاتى که در آن به تمسکِ کتاب و عترت امر شده است ....» «ابوزهره، الامام الصادق علیه السلام، ص 201»

جواب‏

1- ضعف سند

•روایت «کتاب‏اللَّه و سنتى» هیچ سند صحیح و معتبرى ندارد، زیرا این روایت را هشت نفر از علماى اهل‏سنت نقل کرده‏اند که سند تمامى آنها ضعیف و خالى از اشکال نیست.
•مالک بن انس، ابن هشام، حاکم نیشابورى آن را با دوسند، حاکم نیشابورى آن را با دوسند نقل کرده که یکى از آن دو به ابن عباس و دیگرى به ابى‏هریره ختم مى‏شود. «مستدرک حاکم، ج 1، ص 93، ابوبکربیهقى، ابن عبدالبرّ قرطبى، قاضى عیاض، سیوطى، متقى هندى».

2- سنت عِدل قرآن نیست‏

وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ‏؛ «نحل:44»

•همان گونه که قرآن احتیاج به مبیّن و مفسر دارد، سنت نبوى نیز به تبیین نیازمند است، لذا پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب به على علیه السلام فرمود: «اى علىّ تو کسى هستى که بعد از من موارد اختلاف را بیان خواهى کرد.»
•سنت به مدت یک قرن منع تدوین داشت، نمی‌تواند عدل قرآن قرار بگیرد. (به دلیل علم غیب نبی)

3- امکان جمع بین دو روایت‏

•ابو زهره گمان کرده که عدد مفهوم دارد، لذا با وجود حدیث «کتاب اللَّه و سنّتى»، حدیث «کتاب‏اللَّه و عترتى» را بى‏اعتبار مى‏شمارد،
•در حالى که مى‏توان بین این دو حدیث بر فرض صحت: «کتاب‏اللَّه و سنتى» جمع کرد؛
•ابن حجر: «پیامبر صلى الله علیه و آله بر تمسک به سه چیز سفارش کرده است: کتاب، سنت و عالمان به کتاب و سنت از اهل‏بیت. از مجموع اینها استفاده مى‏شود که این سه چیز تا روز قیامت باقى‏اند.»«الصواعق المحرقه، ص 148»

4- تقدّم حدیث متواتر بر واحد:

بر فرض وقوع تعارض بین این دو، حدیث «کتاب‏اللَّه و عترتى» مقدم است، زیرا:

1. دارای سندهای صحیح + متواتر است.

2. «کتاب‏اللَّه و سنتى»، خبر واحد است و هنگام تعارض بین خبر متواتر و خبر واحد، خبر متواتر مقدم است (مفید قطع).

حسن بن على سقّاف شافعى: «از من درباره حدیث ثقلین سؤال شده که به لفظ «کتاب‏اللَّه و عترتى» است یا «کتاب‏اللَّه و سنتى»؟

در جواب مى‏گویم: حدیث ثابت صحیح به لفظ «کتاب‏اللَّه و عترتى اهل‏بیتى» است و روایتى که در آن لفظ «و سنتى» است از حیث سند و متن باطل است، زیرا حدیث «کتاب‏اللَّه و عترتى» را مسلم و ترمذى و دیگرانبه سند صحیح نقل کرده‏اند، ولى بى‏شک حدیث «کتاب‏اللَّه و سنتى» به دلیل ضعف سند و سستى آن موضوع و مجعول است و شکى نیست که بنى‏امیّه در جعل آن دست داشته‏اند.» «صحیح صفة صلاة النبىّ صلى الله علیه و آله، ص 289- 293»

«و امّا حدیث: «ترکت فیکم ما إن تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدى أبداً، کتاب‏اللَّه و سنّتى» که در السنه مردم جارى است و خطیبان نیز در منبرها قرائت مى‏کنند، حدیثى است جعلى و دروغ که اموى‏ها و متابعین شان آن را جعل کرده‏اند؛ تا مردم را از حدیث صحیح «کتاب اللَّه و عترتى» باز دارند ....». «صحیح شرح العقیدة الطحاویة، ص 654».

 



موضوع :


   1   2   3      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز