سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شفاعت

شفاعت: روز قیامت اولیاى الهى، در حقّ گروهى از گنهکاران شفاعت کرده و آنان را از عقاب جهنّم نجات مى‏دهند.

بنابر تفسیر برخى از شفاعت، اولیاى الهى با شفاعتشان از شخصى سبب ترفیع درجه او مى‏شوند.

تفاوت ویژگی‌های شفاعت در ادیان و مذاهب:

یهود: براى اولیاى خود بدون هیچ قید و شرطى حق شفاعت قایل است که قرآن آن‏را باطل مى‏داند.

وهابیان: تنها مى‏توان از خدا طلب شفاعت کرد و اگر کسى از خود شافعان شفاعت طلب کند مشرک است.

 

 

 

عموم مسلمانان: خدا حق شفاعت را برای عده‌ای قرار داده، ولى بر این اساس که شفاعت حقّ خداست و اولیا بدون اذن او شفاعت نمى‏کنند.

اجماع امت‏

علماى اسلام بر مشروعیّت شفاعت و شفیع بودن پیامبر در روز قیامت اجماع کرده‏اند، (اختلاف در برخی فروعِ شفاعت)

- ابومنصور ماتریدى (ت 333 ه) ذیل آیه «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ‏ ارْتَضى» انبیا/28‏: اشاره به شفاعت مقبول در اسلام دارد. تأویلات اهل‏السنة، 148.

- شیخ مفید (336- 413 ه): «امامیه اتفاق‏نظر دارند که رسول خداs در روز قیامت براى جماعتى از مرتکبان گناهان کبیره از امت خود، شفاعت مى‏کند. و نیز امیرالمؤمنین و امامان دیگر: براى صاحبان گناهان کبیره از شیعیان، شفاعت مى‏کنند. و خداوند بسیارى از خطاکاران را با شفاعت آنان از دوزخ نجات مى‏دهد.». اوائل المقالات، ص 15.

- ابوحفص نسفى (ت 538 ه): «شفاعت رسولان و خوبان از امّت اسلامى، در حق گنه‏کاران کبیره، به اخبار مستفیض، ثابت است.» . العقائد النسفیة، ص 148.

 

- ابن‏تیمیه حرّانى (ت 728 ه): «پیامبرs در روز قیامت سه نوع شفاعت دارد ... نوع سوّم درباره کسانى است که مستحقّ آتش جهنم‏اند». مجموعة الرسائل الکبرى، ج 1، ص 403.

شفاعت در قرآن کریم‏

1- آیات نافی شفاعت

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ بقره/254.

آیات دیگر به وجود شفاعت به اذن خداوند متعال صراحت دارد. پس آیه فوق شفاعت بدون اذن را نفى مى‏کند.

2- ابطال عقیده یهود در شفاعت:

یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ* وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ‏؛ . بقره/47- 48.

 

رد شفاعت باطل یهود: شفیع دارای هیچ شرطی نبوده و از جانب خدا اذنی ندارد.

3- نفى شفاعت از کافران‏

وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ* حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ* فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ‏؛ مدثر( 74) آیه 46- 48.

4- نفى صلاحیت شفاعت از بت‏ها:

وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِکُونَ‏؛ یونس( 10) آیه 18.

5- اختصاص شفاعت به خداوند:

قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‏ . زمر( 39) آیه 44.

6- شفاعت مشروط براى غیر خدا:

 

ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ: یونس/3‏؛ «هیچ شفیعى جز به اجازه او نخواهد بود». وَ لا تَنْفَعُ‏ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ...سبأ/23؛ «و نفع نمى‏دهد شفاعت نزد خدا مگر براى کسى که خداوند براى او اذن دهد».

•مقتضاى جمع بین آیات:

توحید افعالى (مؤثرى بالاصاله در عالم به جز خدا نیست، و هر تأثیرى به اذن و اراده اوست)

برخی آیات: شفاعت تنها برای خداست.

خدا حق اختصاصی خود را به برخی اجازه و اذن می‌دهد. (شفاعت غیر استقلالی)

 

 

ضرورت شفاعت‏

1- ابتلاى مردم به گناه:

برخى: نجات‏دهنده انسان در روز قیامت، عمل صالح است: وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى‏. کهف/88.

آیات دیگر: عمل به تنهایى باعث نجات بشر نخواهد بود، مگر این که با رحمت گسترده الهى ضمیمه گردد. نحل/61؛ فاطر/45.

2- گستره رحمت الهى‏

رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً ...؛ « . غافر( 40) آیه 7.

فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ؛ . انعام( 6) آیه 147.

شفاعت از مصادیق رحمت الهى است.

3- نجات، اصل اوّلى در انسان:

بر اساس تجربه و برهان عقلى اصل اوّلى در انسان، سلامت از هرگونه عذاب دنیوى و اخروى است و توقف در برزخ، و مراحل مختلف روز قیامت و ورود در جهنّم براى آن است که انسان پاک شده و به جوهر اصلى خود بازگردد، و شفاعت نیز در همین راستاست.

 

•اثر شفاعت‏

دو نظر: 1- شفاعت بمعناى از بین‏رفتن گناهان و عقاب 2- شفاعت یعنى زیادى ثواب و ترفیع درجات.

بیشتر مسلمانان معتقد به قول اوّل‏اند. ولى معتزله قول دوّم را پذیرفته‏اند

حقّ با قول اول است، به چند دلیل:

1. اعتقاد به شفاعت بین یهود و بت‌پرستان قبل از اسلام رایج بوده، مبتنی بر شفاعت مطلق انبیا و پدرانشان در ریزش گناهان و آمرزش.

 اصلاحیه اسلام: شفاعت مشروط به اذن الهی است. مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ‏ . بقره/255. وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ . انبیاء/28.

2- روایات شیعه و اهل سنت دلالت بر عمومیت شفاعت دارد.

پیامبر اکرمs: «ادّخرت شفاعتى لأهل الکبائر من امّتى»؛ . سنن ابن‏ماجه، ج 2، ص 1441.

•3- تصریح برخی آیات: خداوند حتّى بدون توبه، از گناهان عفو مى‏کند، این با شفاعت به معناى ریزش گناهان سازگارى دارد. «هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ» . شورى/25.

درخواست شفاعت از شفاعت‏کنندگان‏

•تصریح قرآن و سنت بر عفو الهی نسبت به برخى از گناه‏کاران به واسطه شفاعت
•قرآن: شفاعت تنها به اذن الهى
•مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ‏؛ کیست که در پیشگاه الهى به شفاعت برخیزد مگر به فرمان او.
•ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ‏؛ هیچ شفیعى جز با اجازه او نخواهد بود.
•ابطال عقیده بت‏پرستان و مشرکان (شفاعت هیچ‏گونه شرط و قیدى) ردّ این عقیده: وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِکُونَ‏؛ یونس/18.
•(کنایه از اینکه حقیقت و وجودی ندارد، زیرا اگر وجود داشت، علم خدا بدان تعلق می‌گرفت).
•استدلال وهابیت به آیات مردود شمردن شفاعت خواهی مشرکان و رد کردن اصل شفاعت در اسلام:
•مغالطه‏: زیرا در شفاعت اسلامى، نه اعتقاد به الوهیت شافعان مطرح است و نه بى‏قید و شرط بودن شفاعت آنان. (شفاعت در اسلام دارای ارکانی است که درشفاعت‌خواهی مشرکان وجود ندارد، این‌رو نمی‌توان حکم دومی را در اولی تعمیم داد).
•شفاعت فرشتگان درباره‌ی کسانی که خداوند رضایت دهد: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ* لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ* یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏» انبیا/26- 28.
•اصل شفاعت پیامبرs و دیگران در قیامت مورد تأیید است،   درخواست آن از سوى مؤمنان نیز امرى مشروع خواهد بود. (مثل درخواست دعا از دیگران)
وهابیان و درخواست شفاعت از شفیعان
•وهابیان اصل شفاعت را قبول دارند، دیدگاه‌های ایشان در برخی احکامِ آن، موجب شرک‌آلود دانستن عقیده مسلمانان دیگر در مورد شفاعت شده است.
•مورد اختلاف: درخواست شفاعت از شافعان؛ (در حیات و ممات) نزد مسلمانان: جایز، وهابیان: نامشروع
•وهابیت: شفاعت صحیح این است که انسان مستقیم از خداوند بخواهد که پیامبرs و افراد مأذون شفاعت کنند.
•ابن‏تیمیه: «اگر کسى بگوید: از پیامبر به‏جهت نزدیکى به خدا مى‏خواهم تا شفیع من در این امور باشد، این از کارهاى مشرکان است.» «زیارة القبور، ص 156».
•محمّد بن عبدالوهاب: «طلب شفاعت تنها باید از خدا باشد نه شافعان؛ یعنى باید گفت: بارخدایا محمّد را در حقّ ما در روز قیامت شفیع گردان ....» «الهدیة السنیة، ص 42».
•دلایل وهابیان‏

شبهه 1- طلب شفاعت از شفیع به منزله خواندن غیر است و این شرک در عبادت است، زیرا خداوند متعال مى‏فرماید: فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً: جن/18؛

پاسخ:

•خواندن غیر خدا به‏طور مطلق نه حرام است و نه مستلزم شرک، اگر انجام عملی مجاز باشد، درخواست آن نیز مجاز است.
•اگر شفاعت پیامبر و دیگر شافعان در قیامت مشروع است، طلب شفاعت نیز از آنان مشروع است.
•شفاعت همان دعا کردن شفیع و درخواست بخشش او از خداوند است.
•همانطور که انسان می‌تواند از مسلمانی درخواست دعا کند (مورد قبول وهابیان)= طلب شفاعت از غیر خدا هم جایز خواهد بود.
•ولی در طلب شفاعت از دیگران، تنها می‌توان از شایستگان شفاعت طلب شفاعت نمود؛ مانند پیامبران، مؤمنان صالح و فرشتگان. (پس منظور از آیه‌ی قرآنی این است که کسی را در خدایی خدا شریک قرار ندهید).
•ترمذى از انس بن‏مالک نقل کرده که از پیامبر خواست تا در قیامت او را شفاعت کند. «صحیح ترمذى، ج 4، ص 42، باب ما جاء فى شأن الصراط»
•فرزندان یعقوب از پدر خواستند تا براى آمرزش آنان استغفار نماید: یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ‏؛ یوسف/97.
•دعوت خداوند از مردم در طلب استغفار از پیامبرs

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً؛ نساء/64

•اگر وهابیان طلب دعا از پیامبرs را پس از وفات او شرک مى‏دانند در هر دو حالت (حیات و ممات) شرک خواهد بود.
•رحلت پیامبر اکرمs مربوط به جسم اوست، اما روح او زنده است و شنیدن درخواست دعا و شفاعت و اجابت آن مربوط به روح است نه بدن.

شبهه 2- خداوند مشرکانِ عصر رسالت را به دلیل طلب شفاعت از غیر خدا مشرک دانسته است: وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ‏؛ یونس/18.

پاسخ:

•مشرکان بتان را عبادت کرده و برای آنان مقام شفاعت نیز قائل بودند؛ خدا اعتقاد به شفاعت همراه با عبادت ایشان را مذمت کرده است.
•مشرکان شفاعت بی‌قید و شرط برای کسانی قائل بودند که خدا این مقام را به آنان نداده بود. خدا این اعتقاد ایشان را مذمت کرد.
•پس اعتقاد به مقام شفاعت برای کسی که خدا این حق را به او داده و اجرایی کردن آن به اذن خدا (بدون اعتقاد منجر به عبادت) حرام نیست.

شبهه 3- قرآن کریم شفاعت را حقّ ویژه خداوند دانسته است: قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً؛ زمر/44

پاسخ:

•شفاعت، نوعی تأثیرگذاری در سرنوشت بشر و از جلوه‌های ربوبی است.
•شفاعت بالذات به خدا اختصاص دارد.
•این مطلب با اعتقاد به حقّ شفاعت براى پیامبران و صالحان منافات ندارد.
•زیرا شفاعت آنان به صورت مستقل نیست، بلکه مستند به اذن و مشیّت الهى است.
• مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ‏؛ بقره/255
•ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ‏؛ یونس/3

شبهه 4- طلب شفاعت اگرچه دعا محسوب مى‏شود، ولى درخواست آن از میّت بى‏فایده است، زیرا او در عالم برزخ نمى‏شنود و حیاتى ندارد.

پاسخ:

•در بحث «حیات برزخى» حیات در عالم برزخ به اثبات رسیده است.
•آیاتى که وهابیان با آنها بر عدم شنیدن مردگان در عالم برزخ استدلال مى‏کنند، پاسخ داده شد.
بررسی دلائل منکران

شبهه 1- شفاعت محرّک معصیّت است!

اعتقاد به شفاعت موجب جرأت گنهکاران شده و این امر با شریعت اسلامی سازگاری ندارد.

پاسخ:

الف- اگر چنین باشد، «توبه: بخشایش گناهان» نیز مایه تشویق به انجام گناه است، درحالى‏که توبه از اعتقادات اصیل اسلامى و مورد اتفاق مسلمانان است.

ب- وعده شفاعت در صورتی موجب گناه است که شامل همه مجرمان شود و در همه‌ی عقوبتها جاری شود، ولی اگر شفاعت نامعین باشد که شامل چه کسانی است و چه زمانی اجرا می‌شود، موجب تشویق به گناه نخواهد شد. «المیزان، ج 1، ص 165».

ج- شفاعت شرایط ویژه دارد.

یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا؛ طه/101

ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ‏؛ غافر/18

قال الصادقg: «إنَّ شَفاعَتَنا لن تنال مُستَخِفّاً بالصّلاة»؛ بحارالانوار، ج 82، ص 235.

این شرایط نه تنها تشویق به انجام گناه نمی‌کند، بلکه انسان را به تلاش وامی‌دارد.

د- شفاعت باعث امیدوارى گنهکار به آینده مى‏گردد که مى‏تواند سرنوشت خود را دگرگون سازد.

گنهکار ناامید نمی‌شود که کردار گذشته‌ی او سرنوشتی شوم برای او پدید آورده است.

 

اعتقاد به شفاعت نه‏تنها مایه گستاخى نیست، بلکه باعث مى‏شود با امید بازگشت به سوى خداوند از اولیای الهی طلب شفاعت کرده و از ایشان یاری جویند.

2- شفاعت واسطه‏گرى است!

شفاعت نوعى پارتى بازى و واسطه گرى است که موجب ضایع شدن حقّ عدّه‏اى و سبب لوث شدن قانون است.

پاسخ:

•شفاعت کمک اولیای الهی به گنهکارانی است که پیوند خود را با خدا و اولیای الهی قطع نکرده‌اند.
•شفاعت شامل کسانی می شود که نیروی جهش به سوی کمال و پاکی را داشته باشند.
•شافعان تنها کسانی را شفاعت می‌کنند که نوری در وجود خود داشته باشند (ظلمت محض نباشند).

تفاوت پارتی‌بازی مردم با شفاعت شافعان:

1- در پارتی‌بازی دنیوی، گنهکار از واسطه می‌خواهد که با ارتباط با سرپرست از تقصیر او گذشته و از اجرای قانون چشم‌پوشی کند؛ ولی در شفاعت اسلامی خدا شفیع را برمی‌انگیزاند و خداست که به دلیل جایگاه شفیع حق شفاعت را به او داده و عفو قانونی را شامل حال گنهکاران می‌کند.

2- در شفاعت، شفیع از مقام ربوبى تأثیر مى‏پذیرد و شفاعت الهی در علم و اراده خدا هیچ تغییری ایجاد نمی‌کند، ولى در پارتی‌بازی دنیوی سخنان شفیع اثرگذار است و به خواسته‌های خلافکار تن می‌دهد و حاکم را به انجام کاری وادار می‌کند. «المیزان، ج 1، ذیل آیه 48 بقره».

 

3- پارتی‌بازی دنیوی بر اساس تبعیض در قانون است که واسطه بر مجریان قانون اثر می‌گذارد، بنابراین قانون تنها در مورد افراد ناتوان اجرا می‌شود.

ولی در شفاعت هیچ قدرتی بر خدا تحمیل نشده و کسی نمی‌تواند از اجرای قانون جلوگیری کند. شفاعت رحمت گسترده‌ی الهی برای افرادی است که شایستگی شفاعت را دارا هستند. بنابر این کسانی که از شفاعت محروم شده‌اند، مشمول رحمت الهی نمی‌باشند، وگرنه در قانون خدا تبعیض وجود ندارد.

4- شفاعت شونده باید داراى شرایطى باشد:

الف- خدا از او راضى باشد و او هم نسبت به خدا بیمناک باشد «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ». انبیاء/28.

ب- نزد خدا پیمانى داشته باشد. (ایمان به خدا، اقرار به یگانگی او، تصدیق نبوت و ولایت و داراى کردار شایسته): «لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً». مریم/87

ج- ستمکار نباشد: «ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ». مؤمن/18

 

 

 

د- نماز را سبک نشمارد. امام صادقg فرمود: «إنّ شفاعَتَنا لا تَنَالُ مُستَخَفّاً بِالصَلوة». بحارالانوار، ج 11، ص 105.

آثار سازنده‌ی شفاعت

•شفاعت تشویق به گناه نیست و نه عامل عقب‌افتادگی یا واسطه‌گری بلکه مسأله مهم تربیتی با آثار سازنده است.

1- امیدآفرینى: غلبه‌ی هوای نفس موجب انجام گناه می‌شود و هنگام ناامیدی موجب آلودگی بیشتر در گناهان می‌شود، در مقابل امید به شفاعت اولیای الهی عامل بازدارنده از گناهان در صورت اصلاح اعمال از طریق شفاعت نیکان است.

2- برقرارى پیوند معنوى با اولیاى الهى: امید به شفاعت موجب می‌شود که انسان کاری را که مورد رضای شفاعت کننده است انجام داده و پیوند دوستی را با او قطع نکند.

3- تلاش براى به دست آوردن شرایط شفاعت: چون شفاعت نیازمند زمینه‌ی مناسب است، فرد گنهکار در اعمال خود تجدید نظر کرده و اعمال بهتری انجام می‌دهد.

نتیجه: شفاعت نوعى تفضّل است که از یک سو به‏خاطر زمینه‏هاى مناسبِ «شفاعت‏شونده» و از سوى دیگر به‏خاطر آبرو و احترام و اعمال صالح «شفاعت‏کننده» است.

 

 

3- نیازمندی به شفیع

چرا خداوند به‏طور مستقیم، گناهان بندگان را نمى‏بخشد و چه نیازى به وجود واسطه و شفیع است؟

پاسخ:

1- خداوند متعال، جهان آفرینش را به بهترین وجه آفریده است: الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ‏؛سجده/7

•جهان با نظام علّت و معلولى، براى تکامل انسان‏ها آفریده شده و نیازمندى‏هاى بشر با اسباب عادى برآورده مى‏گردد.
•فیوضات معنوى خداوند بر اساس نظامى خاص بر انسان‏ها نازل مى‏شود و خدای حکیم اراده کرده که این امور از طریق اسباب معین به انسانها برسد.
•همانطور که در عالم ماده خورشید وسیله روشنی زمین شده و خورشید واسطه‌ی گرماست، در عالم معنا نیز خدا به واسطه‌ی اولیای الهی، آمرزش خویش را شامل حال بندگان نموده است.
•شهید مطهرى: «فعل خدا، داراى نظام است. اگر کسى بخواهد به نظام آفرینش اعتنا نداشته باشد، گمراه است. به همین جهت است که خداى متعال، گناه‏کاران را ارشاد فرموده است که در خانه رسول اکرمs بروند و علاوه بر این که خود طلب مغفرت کنند، از آن بزرگوار بخواهند که براى ایشان، طلب مغفرت کند. قرآن کریم مى‏فرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً؛نساء/64 «و اگر ایشان هنگامى که (با ارتکاب گناه) به خود ستم کردند، نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پیامبر هم براى ایشان طلب مغفرت مى‏کرد، خدا را توبه‏پذیر مهربان مى‏یافتند.» مجموعه آثار، ج 1، ص 264.

2- حکمت دیگرِ «شفاعت»: تکریم اولیای الهی از طریق اعطای منزلت شفاعت به ایشان و پذیرش درخواست آنها.

 اولیاى خدا، نیکوکاران، فرشتگان، و حاملان عرش که همواره در حال اطاعت بوده‌اند، با استجابت دعایشان درباره‌ی بندگان شایسته اکرام می‌شوند.
4- شفاعت عامل دگرگونى در علم و اراده الهى‏

شبهه:

•رشیدرضا: «حکم پروردگار عین عدل است و بر اساس مصلحت الهى شکل گرفته است. از طرفى، شفاعت در عرف مردم به این معناست که شفیع و واسطه، مانع اجراى حکم واقعى در مورد متخلف و مجرم مى‏شود. اگر حکم دوم که در سایه شفاعتِ واسطه به دست آمده، مطابق عدل است و حکم نخست مخالف آن، پس دو حالت پیش مى‏آید:

1- باید خدا را غیرعادل دانست، که قطعاً باطل است.

2- بگوییم خداوند عادل است، ولى علم و آگاهیش نارسا بوده است، که اینک از رهگذر یادآور شدن شفیع، تغییر پیدا کرده است. در نتیجه حکم جدید عادلانه است.

•این فرض نیز باطل است، زیرا علم خدا عین ذات اوست و تغییر و دگرگونى در او راه ندارد.
•فرض مى‏کنیم حکم نخست، عین عدل بوده است و حکم دوم برخلاف آن و خداوند تنها به دلیل علاقه به شفیع، حاضر شده است عدل را زیر پا نهد و حکم جدید صادر کند. این فرض نیز با عدالت الهى ناسازگار است. پس پذیرش شفاعت با چالش‏هاى فراوان روبروست و استدلال عقلى، مخالف آن است.» «المنار، ج 4، ص 307»

پاسخ:

•رشید رضا میان تغییر در علم و اراده‌ی الهی و دگرگونی در موضوع و مراد را در هم آمیخته است.
•وضعیت مجرم دو حالت دارد:

1. مجرم بدون شفاعت؛ که شایسته‌ی دریافت رحمت نیست.

 2. مجرم با شفاعت؛ که شایستگی دریافت رحمت را کسب کرده  است.

•تفاوت در وضعیت شخص گنهکار بوجود آمده و این دگرگونی را خداوند از ازل می‌داند (تغییری در علم خدا پدید نیامده).
•بنابر اینکه دو اراده وجود دارد، خداوند مى‏داند که این شخص تغییر کرده در پرتو اراده دوّمِ پروردگار قرار خواهد گرفت.
•پس علم و اراده الهى دگرگون نشده، بلکه دو اراده گوناگون نسبت به دو موضوع متفاوت وجود دارد که هیچ‏یک ناقض دیگرى نیست، بلکه هردو عین عدل الهى است.
•حاصل: این که تغییری در علم و اراده‌ی الهی صورت نگرفته است، زیرا علم تغییری نکرده و اراده هم دو گونه بوده است.
•علم و اراده خدا دگرگون نمى‏شود، بلکه علم و اراده جدیدى به موضوع نوینى تعلّق مى‏گیرد.
•مثلًا: در شب تاریک برای روشنایی از چراغ استفاده می‌شود و با طلوع آفتاب چراغ خاموش می‌شود.
•اینجا دو علم وجود دارد: 1. شب نور ندارد و روز نور دارد. بر اساس این دو علم، دو اراده می‌شود؛ هنگام شب چراغ روشن و هنگام روز چراغ خاموش می‌شود.
•علم و اراده دوم با علم و اراده نخست در تعارض نیست، بلکه با توجه تفاوت موضوع علم، اراده‌ها متفاوت شده است.
•درباره شفاعت: خداوند می‌داند که انسان حالتهای گوناگونی خواهد داشت، بر اساس آن شرایط، اراده‌ی مناسب آن تعلق می‌گیرد.
•بنابراین در علم اول الهى و اراده او، خطا و تغییرى پدید نیامده است بلکه هر علمى نسبت به موضوع خود درست است و هر اراده نسبت به موضوع خود، حکیمانه و بر اساس مصلحت است. 

 

 

 

 

 

 



موضوع :


 بناء مسجد و روشن کردن چراغ بر قبور اولیا‏
•تمام مسلمانان ساختن مسجد کنار قبور اولیای الهی را جایز می‌دانند، به عنوان تبرک آن بقعه.
•وهابیون ساختن گنبد و بارگاه بر قبور اولیاى الهى را حرام مى‏دانند و آن را راهی به سوی شرک می‌دانند.

فتاواى وهابیون‏

•ابن تیمیه: «پیامبرs حرام کرده که قبور خود را مسجد قرار دهند، یعنى نباید کسى در اوقات نماز به آن جا رفته و نماز و دعاى خود را در آنجا بخواند؛ اگر چه به قصد عبادت خدا هم برود، زیرا آن مکان‏ها راهى براى شرک است، یعنى ممکن است که انسان به خاطر صاحب قبر دعا و نماز خوانده و او را تعظیم و تکریم کند، لذا ساختن مسجد در کنار قبور اولیا حرام است. بنابراین اگر چه بناى مسجد فى نفسه مستحب است، ولى از آن جا که این عمل ممکن است برخى را به شرک وادار کند مطلقاً حرام است.» «القاعدة الجلیلة، ص 22».

 

•«علماى ما قائل هستند که ساختن مسجد بر قبور جایز نیست.» «زیارة القبور، ص 106»

قرآن و ساختن مسجد در جوار قبور اولیا

قضیّه اصحاب کهف: وَ کَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَیْبَ فِیها إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً . کهف( 18) آیه 21.

اختلاف مردم در کیفیت تکریم اصحاب کهف:

.1ساختن ساختمان یا کشیدن دیوار
.2ساختن مسجد
فخر رازی: این گروه که پیشنهاد ساختن مسجد را دادند پادشاهان مسلمان و طرفداران اصحاب کهف بودند. برخی: آنان که پیشنهاد مسجد را دادند رؤساى شهر بودند تا در آن جا عبادت کرده و آثار اصحاب کهف را به سبب آن مسجد باقى بدارند. «مفاتیح الغیب، ج 21، ص 105»
ابوحیان اندلسى: «کسى که پیشنهاد ساختمان را داد کافر از دنیا رفت و با این عمل مى‏خواست مرکزى براى کفر خود بسازد که مؤمنین از این عمل مانع شده و پیشنهاد ساختن مسجد را دادند.» «البحر المحیط»، ذیل آیه.
هدف از ذکر داستان: بهره‌برداری مسلمانان. خدا پیشنهاد ساختن مسجد را رد نکرده (مجرای شرک ندانسته) دلیل بر امضا وتقریر

سیره مسلمین بر بناى مسجد در جوار قبور اولیا

در طول تاریخ مسلمانان در کنار قبور اولیای خود مسجد می ساختند.
مسافرت ابوجندل با ابوبصیر: «نامه رسول خداsبه دست ابوجندل رسید، در حالى که ابوبصیر مشغول جان کندن بود، او در حالى که در دستش نامه رسول خدا بود از دار دنیا رفت. ابوجندل او را در همان مکان دفن کرد، و بر روى قبرش مسجدى بنا نمود.» استیعاب، ج 4، ص 21 تا 23 و تاریخ ابن عساکر، ج 8، ص 334.

نقد ادله وهابیون‏

الف- استدلال وهابیون به روایات‏

1- جندب بن عبداللَّه بجلى: از رسول خداs شنیدم که فرمود: «آگاه باشید، همانا کسانى قبل از شما قبور انبیاى خود را به عنوان مساجد قرار مى‏دادند. امّا شما این گونه نکنید، من شما را از این عمل باز مى‏دارم.» صحیح مسلم، ج 1، ص 378.

2- از پیامبرs روایت شده که به خدا عرض کرد: «بار خدایا قبر مرا بت قرار مده، خدا لعنت کند قومى را که قبور انبیاى خود را مساجد کردند.» مسند احمد، ج 2، ص 246.

3-مسلم از ام حبیبه و امّ سلمه نزد رسول خداsیادى از کنیسه‏اى کردند که در حبشه دیده بودند، رسول خداsفرمود: آنان کسانى هستند که هرگاه مرد صالحى از میانشان مى‏میرد بر قبر او مسجدى مى‏سازند و صورت هایى نیز بر آن قرار مى‏دهند، آنان نزد خدا در روز قیامت مخلوقات بدى هستند.» «صحیح مسلم، ج 2، ص 66، کتاب المساجد»

4-بخارى در صحیح خود از پیامبرsنقل کرده فرمود: «خدا لعنت کند نصارا و یهود را، زیرا قبور انبیاى خود را مسجد قرار دادند.».صحیح بخارى، ج 2، ص 111، کتاب الجنائز و سنن نسائى، ج 2، ص 871، کتاب الجنائز.

جواب به استدلال به روایات:

1. باید مقصود یهود و نصارا از ساختن مساجد بر قبور اولیای خود را دانست. زیرا پیامبر عمل ایشان را با قصد خاص ایشان نهی کرده.   آنان قبور اولیای خود را قبله قرار داده و بر آن سجده(عبادت) می‌کردند. لذا از آن نهی فرمود.

نتیجه: اگر کنار قبور جهت تبرک مسجد ساخته شود برای توجه به خدا بدون تعظیم اولیاء الهی در نماز   از مورد این روایات خارج است.

2. روایات از ساختن مسجد بر روی قبر نهی می‌کنند، نه کنار قبور انبیا و اولیا

3. معلوم نیست نهى در این روایات تحریمى باشد؛ بخاری آنها را بر کراهت و نهی تنزیهی و کراهتی کرده است.

عبدالغنى نابلسى حنفى: «اگر کسى مسجدى را در کنار قبر صالحى بسازد یا در کنار قبر او به جهت تبرک جستن از او نماز گذارد، نه به جهت تعظیم صاحب قبر و توجه به او در نماز، اشکالى ندارد، زیرا مرقد اسماعیلgنزد «حطیم» مسجدالحرام است و آن محل بهترین مکانى است که نماز در آن جا خوانده مى‏شود.» «الحدیقة الثنیة، ج 2، ص 631».

ب- استدلال به قاعده سدّ ذرایع‏

قاعده: اگر عملى فى نفسه مباح یا مستحب باشد، ولى منجر به حرام شود آن عمل نیز حرام است، تا کسى به سبب آن به سوى حرام سوق داده نشود.

استدلال ابن جوزیه به این قاعده:

وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ‏؛

وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَ‏

جواب: در بحث مقدمه واجب گفته شده، تنها مقدمه موصله واجب، واجب است نه هر مقدمه‏اى (مقدمه‏اى که مستقیماً به واجب مى‏رساند واجب است)؛ مثلا: در صورت وجوب بالا رفتن از بام، نصب پله واجب است.

در مورد حرام  نیز، خصوص عملی که به حرام می‌رساند، از باب مقدمه حرام است.

 

ساختن مسجد در کنار قبور اولیاى الهى اگر به قصد شرک نباشد، اشکالى در ساختن آن مساجد نیست. (مردم نیز نیت شرک نداشته باشند).
مثل بسیاری از معاملات آلات مشترک: چاقو یا رادیو به قصد باطل: حرام، به قصد مباح: جایز

حکم تزیین قبور اولیاى الهى و روشن کردن چراغ‏

وهابیون: روشن کردن چراغ‏ و تزیین قبور (حتی پیامبر و سایر اولیای الهی)  مطلقا حرام

بقیه مسلمانان: جایز

استدلال مسلمانان: قیاس به تنقیح مناط قطعى؛ استخراج ملاک حکم از خطاب شارع برای تعمیم دادن آن به موارد مشابه. مثل زینت خانه کعبه، + سیره پیامبر، صحابه و تابعین و مسلمانان در طول تاریخ

دلیل وهابیون بر حرمت‏

رسول خداs: «خدا لعنت کند زنانى که به زیارت قبور مى‏آیند و کسانى که قبور را مساجد قرار داده و بر آن چراغ‏ها روشن مى‏کنند.» سنن نسایى، ج 4، ص95 و مستدرک حاکم، ج 1، ص 530، رقم حدیث 1384.

جواب:  

مشکل سند: ضعیف  

استدلال: ناتمام

الف) سند حدیث: محدّث وهابى، ناصر الدین البانى بعد از نقل حدیث ابن عباس: «این حدیث را ابوداود و دیگران نقل کرده‏اند، ولى از حیث سند ضعیف است». مسلم: ضعیف.

ب) دلالت: ناتمام

ب) دلالت: ناتمام

1-این حدیث بر قبور غیر انبیا و اولیا حمل مى‏شود، زیرا قبور آنان را باید با وجوه مختلف تعظیم نمود که از جمله آنها روشن نمودن چراغ است.

2- حدیث بر موردى حمل مى‏شود که منفعت بر آن مترتب نگردد، زیرا تضییع مال است، ولى چراغ روشن کردن بر بالاى قبر براى زیارت صاحب آن قبر، قرائت قرآن، دعا، خواندن نماز و نفع‏هاى دیگرى که مى‏تواند زائر در آن جا ببرد، در این موارد نه تنها حرام و مکروه نیست، بلکه رجحان نیز دارد، زیرا از مصادیق تعاون بر برّ و تقوا است.

3- حدیث دلالت بر حرمت ندارد، بلکه ممکن است که بر کراهت حمل گردد.

4-سیره مسلمین در طول تاریخ اسلام بر این بوده که بر سر قبورشان؛ خصوصاً در صورتى که شخصیتى بزرگ و از اولیاى الهى است، چراغ روشن مى‏نمودند.

5-حدیث ابن عباس معارض دارد، زیرا ترمذى نیز از ابن عباس نقل مى‏کند که رسول خداsشبانگاه وارد بر قبرى شد، در حالى که شخصى براى او چراغ روشن کرده بود.الجامع الصحیح، ج 3، ص 372، باب 62.

 

 

 

نمونه‌های سیره مسلمین:

خطیب بغدادى از شیخى از اهل فلسطین: در پایین دیوار قسطنطنیه ساختمان روشنى را مشاهده نمودم، درباره آن سؤال کردم. گفتند: این قبر ابى ایوب انصارى، صحابى رسول خدا9 است، کنار قبر او آمدم، قبرش را در آن ساختمان دیدم در حالى که قندیل و لوسترى با زنجیر از سقف آن آویزان بود.  تاریخ بغداد، ج 1، ص 154.

صفدى درباره قبر امام کاظمg : «قبر او در آن جا مشهور است، مردم به زیارتش مى‏آیند. مشهدى بزرگ بر آن قبر است و در آن مشهد قندیل‏ها و لوسترهایى از طلا و نقره موجود است. انواع ابزارها و فرش‏ها بدون حدّ و حصر وجود دارد.» .وفیات الاعیان، ج 5، ص 310.




موضوع :


شبهات بنای بر قبور
•شبهات و بررسى ایرادهاى وهابیون‏

شبهه 1- بناى بر قبور از مظاهر شرک یا راهى به سوى شرک است.

جواب:

1. شرک دو رکن دارد: الف) عمل انسان نشانه خضوع برای غیر خدا باشد. ب) اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت آن چیز داشته باشد.

این دو رکن بر اساس آیات و روایات در مورد بنای بر قبور صادق نیست، زیرا بنای بر قبور به قصد تعظیم اولیای الهی با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت ایشان نیست.

2. دو نوع مقدمه: 1. مطلق مقدمه حرام، حرام نیست. 2. مقدمه موصله حرام است.

 

نتیجه: 1. اگر کسی بنای بر قبور را برای شرک بنا کند، حرام است. 2. اگر کسی برای تعظیم شعائر الهی، بر قبور بنایی بسازد، جایز بلکه مستحب است.

شبهه 2- بناى بر قبور از اعمال مشرکین است. «منهاج السنة، ج 1، ص 474»

جواب:

1. بنای قبور توسط مشرکین جهت تعظیم بزرگانشان به عنوان رب بوده، به همین دلیل اسلام ایشان را سرزنش نموده و این برخلاف بنای بر قبور اولیای الهی است. «ر. ک. مقالات الکوثرى، ص 246 به نقل از شرح صحیح مسلم/ آبى مالکى، ج 2، ص 234»

2. مطلق تشبّه به مشرکین و کفار حرام نیست، مگر در امور اختصاصى و شعائر آنان خصوصاً به قصد احیاى شعائر و آیین کفار...

3- بناى بر قبور بدعت منکر است.

جواب:

بدعت دو رکن دارد: 1. زیاده یا نقیصه در دین 2. نبودِ دلیل عام یا خاص بر امر حادث.

 

 

 

در جواز بناى بر قبور الف) هم دلیل خاص داریم که سنت و سیره سلف از مسلمین است ب) هم دلیل عام.

4- ادعاى اجماع‏

علماى وهابى:«بناى بر قبور اجماعاً ممنوع است؛ به جهت صحت روایاتى که در منع از آن وارد شده است» «جریدة ام القرى، تاریخ 17 شوال 1344»

جواب:

1. اجماعى که ادعا مى‏کنند بی‌اعتبار است.

2. در اجماعى که ادعا شده سه احتمال است:

الف- اجماع تقدیرى: روایاتی که علما به مضمون آن فتوا می‌دهند. این فرض باطل است، زیرا این احتمال فرع صحت حدیث از حیث سند و تمامیّت از حیث دلالت است، که هر دو ناتمام است.

ب- اجماع محقق: همه علما از حیث حدوث و بقا فتوا به تحریم داده‌اند. این احتمال هم باطل است، زیرا:

 1. بحث غالب علما در مورد بنا بر مطلق قبور است در حالى که بحث ما در قبور اولیاى الهى است. ما نیز در قبور غیر اولیا کراهت را قبول داریم. 2. غالب علما قائل به کراهت‏اند نه حرمت و حتى برخى تصریح به عدم کراهت دارند.

 

 

 

ج- اجماع (سیره عملى مسلمین): از زمان وفات پیامبرs تاکنون:مسئله بناى بر قبور از سیره و سنت همیشگى مسلمین بوده است.

قائلین به عدم حرمت‏ (نیازی نیست)

1- عبدالرحمن جزیرى: «کراهت دارد که بر روى قبر، قبه یا بنا ساخته شود.» «الفقه على المذاهب الاربعة، ج 1، ص 421»

2- امام نووى: «بناى بر قبور اگر در ملک بانى باشد مکروه و اگر در مقبره‏اى باشد که راه مردم است حرام است.» «شرح صحیح مسلم، نووى، ج 7، ص 27 کتاب الجنائر»

3- مالک بن انس (رئیس مذهب مالکیه): «کراهت دارم که قبور، گچ مالى شده و بر آن، بنا شود ....» «مقالات الکوثرى، ص 247، به نقل از« المدونة الکبرى ج 1 ص90»

4- شافعى: «دوست دارم که روى قبر بنایى نشود و نیز گچ مالى نگردد، زیرا این عمل زینت کارى است و قبر جاى این امور نیست.» «همان، به نقل از کتاب« الأمّ»، ج 1 ص 246»

5- ابن حزم: «اگر بر روى قبر بنا یا ستونى ساخته شود کراهت ندارد.» «المحلّى، ج 5، ص 133»

6- نووى بناى بر قبور را مکروه مى‏داند ولى مى‏گوید: «به ابوحنیفه نسبت داده شده که کراهت ندارد.» «المجموع، ج 5، ص 298»

 

تمام فتاوای مبتنی بر کراهت در مورد بنا بر قبر فرد عادى است، ولى اگر بنا بر قبر اولیاى الهى باشد از این کراهت مستثناست.

5- استدلال به برخى از احادیث‏

عمده استدلال وهابیون بر حرمت بناى بر قبور روایاتى است که از طریق اهل سنت وارد شده:

1- حدیث ابى‏الهیاج‏

•مسلم از یحیى بن یحیى و ابوبکر بن ابى‏شیبه و زهیر بن حرب از وکیع از سفیان از حبیب بن ابى‏ثابت از ابى‏وائل از ابى‏الهیّاج اسدى نقل مى‏کند که على بن ابى‏طالب7 فرمود: «تو را به مأموریّتى مى‏فرستم که رسول خدا9 به آن فرستاد: این‏که هیچ تمثالى نیابى مگر آن‏که محو کنى و هیچ قبر مشرفى نیابى مگر آن‏که مساوى سازى.» «صحیح مسلم، ج 3، ص 61، کتاب الجنائز».

الف) سند: ضعیف

ب) دلالت: دارای اشکالات متعدد:

•اضطراب در متن و سند: (در حدیثى ابى‏الهیاج مى‏گوید: «قال لى علىّ» و در حدیثى دیگر ابى‏وائل مى‏گوید: «انّ علیاً قال لابى الهیاج» و در حدیث دیگر چنین آمده است: «لأبعثنّک ...». اضطراب سند و متن موجب سقوط حدیث از حجّیت و اعتبار است.

2- حدیث در مور تخریب همه‌ی قبور نبوده، بلکه موارد خاصی بوده که حضرت بدان مأمور بوده و شاید قبور برخی مشرکین بوده که پرستش می‌شده‌اند و این ربطی به قبور اولیای الهی ندارد.

3- اهل لغت و عرف تسویه = صاف کردن (در صورتیکه با قرین مساوی با او ذکر نشود)، مثلا نیامده که آن را با زمین مساوى کنید.

•معنا: هر قبرى که به مانند کوهان شتر است را صاف کن، زیرا در روایات آمده که تمام‏ قبور شهدا همانند کوهان شتر بوده است. «کنز العمال، ج 15، ص 736، حدیث 42932»

4- روایت ربطى به بناى سقف، دیوار و وجوب خراب کردن آن ندارد.

5- حدیث مورد اعراض علما و مسلمین در طول تاریخ بوده که این اعراض سبب وهن روایت خواهد شد.

2- حدیث جابر

مسلم از ابوبکر بن ابى‏شیبه از حفص بن غیاث از ابن جُریح از ابى‏الزبیر از جابر نقل کرده که فرمود: رسول خدا از گچ کارى در قبور و از این‏که بر روى قبور نشسته شود و از بناى بر قبور نهى نموده است. «صحیح مسلم، ج 3، ص 62»

اشکالات:

الف- در تمام احادیث جابر ابن جریح و ابوالزبیر- باهم یا به تنهایى- وجود دارند.

*احادیث ابن جریج ضعیف است. * احادیث ابوالزیبر: تضعیفاتی وارد شده است.

ب- حدیث از حیث متن اضطراب دارد، زیرا با تعبیرهاى گوناگون نقل شده است. برخی: 1. از گچ‏کارى واعتماد بر قبر نهى شده 2. از گچ‏کارى و کتابت و بناى بر قبر و راه رفتن بر آن، 3. تنها از کتابت بر آن 4. دیگر از نشستن و گچ‏کارى کردن و بناء و کتابت بر آن5.  اضافه بر اینها زیاده بر قبر وارد شده

نتیجه: اضطراب متن، روایت را از حجیت ساقط مى‏کند.

 

 

ج- بر فرض صحّت سند روایت و قطع نظر از اضطراب در متن، تنها دلالت بر نهى از بناى بر قبور دارد، ولى دلالت صریح بر حرمت ندارد.

نهى بر دو قسم: 1. نهى کراهتى که استعمال زیادى در کلام شارع دارد 2. نهى تحریمى.

هرچند اصل در نهى حرمت است، ولى علما از این نهى کراهت فهمیده‏اند، لذا ترمذى در صحیح خود این حدیث را تحت عنوان «کراهت بناء بر قبور» آورده است.

•شارح صحیح ابن ماجه، سندى از حاکم نیشابورى: احدى از مسلمین به این نهى عمل نکرده است.

•بر فرض استفاده کراهت از این احادیث مى‏توان به سبب عناوین دیگر هم‏چون اقامه شعائر الهى و عناوین دیگر آن‏را از کراهت خارج کرده و داخل در استحباب نمود. همانند لباس مشکى پوشیدن در سوک اولیاى الهى خصوصاً عزاى امام حسینg.

3- حدیث ابى‏سعید و ام سلمه‏

.1ابى‏سعید خدرى: رسول خداs از بناى بر قبور نهى کرد . «سنن ابن ماجه، ج 1، ص 474»
.2ام سلمه: رسول خداs از بناى بر قبر و گچ کارى کردن قبر نهى کرد.

سند هر دو ضعیف

شبهه 6- زمین بقیع موقوفه است‏.

شبهه: این بناها مخالف با نظر واقف است، لذا باید ولىّ امر مسلمین آنها را خراب کند.

جواب:

1. در هیچ کتابى، حدیثى یا تاریخى اشاره نشده که زمین بقیع موقوفه است.

2. بنا به نقل سمهودى بقعه‏اى که در برگیرنده بدنهای ائمه طاهرین در بقیع است خانه شخصى عقیل بن أبى‏طالب بوده است. لذا سمهودى مى‏گوید: «عباس بن عبدالمطلب کنار قبر فاطمه بنت اسد بن هاشم در اوّل مقابر بنى هاشم در خانه عقیل دفن شد.» «وفاء الوفاء، ج 2، ص96».

آثار سازنده بنای قبور اولیای الهی

•الگو بودن اولیای الهی تا روز قیامت
•زیارت زائر از آثار صدر اسلام موجب تجدید عهد و پیمان با اولیای الهی و راه و رسم ایشان

•اطمینان به پشتوانه‌ی تاریخی اسلام،  برخلاف مسیحیت که در زمانی به وجود مسیح به دلیل عدم آثار وجود آن حضرت شک کردند. 

 



موضوع :


بنای بر قبور

مسلمانان در طول تاریخ بر قبور اولیا بنایی ایجاد کرده و بر جواز و استحباب آن از کتاب و سنت استناد کرده‌اند.
این روش مطابق با منطق عقل و روش عقلاست.
وهابیان در این موضوع با سایر مسلمانان اختلاف داشته و گنبد و بارگاه بر قبور اولیای الهی را بدعت و حرام می‌دانند.
اولین مخالفتها با گنبد و بارگاه از زمان ابن تیمیه آغاز شد و در زمان آل‌سعود اوج گرفت.
پس از آن تخریب گنبدها به دستور وهابی‌ها شروع شد و تنها بارگاه پیامبر از ترس مسلمانان تخریب نشد.
تخریب بارگاه اولیای الهی موجب از بین رفتن آثار اسلامی شد.

 

فتواهاى وهابیون‏

1- ابن تیمیه: «مشاهدى که بر روى قبور انبیا و صالحین از عامه و اهل‏بیت بنا شده همه از بدعت‏هاى حرامى است که در دین اسلام وارد شده است.» «منهاج السنة، ج 2، ص 435- 437»

2- ابن تیمیه:«شیعه مشاهدى را که روى قبور ساخته‏اند تعظیم مى‏کنند، شبیه مشرکین در آن‏ها اعتکاف مى‏کنند، براى آن‏ها حج انجام مى‏دهند همان گونه که حجاج به سوى بیت عتیق حج انجام مى‏دهند.» «کشف الارتیاب، ص 286 از تطهیر الاعتقاد صنعانى»

3- صنعانى: «مشهد به منزله بت است، این‏ها آن چه که مشرکان در عصر جاهلیت بر بت‏هاى خود انجام مى‏دهند، بر قبور اولیاى خود انجام مى‏دهند ....» «همان، ج 1، ص 474- 479»

4- اعضاى استفتاى دائمى وهابیون: «بناى بر قبور بدعت منکر است که در آن غلوّ در تعظیم صاحب قبر و راهى به سوى شرک است و لذا بر ولىّ امر مسلمین یا نایب اوست که امر به تخریب بناهایى کند که روى قبور ساخته شده، و آن‏ها را با زمین یکسان سازد، تا با این بدعت عملًا مقابله شده و راه شرک بسته شود.» «اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والافتاء رفم فتوى 7210»

5- ناصر الدین البانى در پیشنهادش به آل سعود براى تخریب گنبد سبز پیامبر اکرمsمى‏گوید: «از جمله امورى که جاى تأسّف دارد این که مدت زیادى است که بر روى ساختمان قبر پیامبرsگنبدى سبز ساخته شده است ... به اعتقاد من اگر دولت سعودى مى‏خواهد داعى توحید داشته باشد، باید مسجد نبوى را به حالت سابقش برگرداند.» «تحذیر المساجد من اتخاذ القبور مساجد، البانى، ص 68- 69»

1- بناء بر قبور، تعظیم شعائر الهى‏

وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ. حج/32.

شعائر: جمع شعیره = دلیل و علامت.

1. شعائر اللَّه: امورى که دلیل و علامت و نشانهبه‏سوى خداست.

 

2. شعائر اللَّه: شعائر دین خدا، برای رهنمون شدن به دین خدا باید اموری را تعظیم نمود که راهنمای اویند.

نمونه شعائر الهی:
.1صفا و مروه:إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ. بقره/158.
.2شتری که برای نحر به منی برده می‌شود. وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ. حج/36. (نشانه دین ابراهیم)
.3مزدلفه: مشعر نامیده شده (علامت دین خدا)
.4مناسک حج (نشانه‏هایى به‏سوى توحید و دین حنیف)
.5وجود انبیا و اولیای الهی (معصوم که سیره و اقوال آنان مطابق با حقّ است.) حفظ آثار ایشان نیز در راستای تعظیم شعائر الهی

2- بناى بر قبور از مصادیق مودّت ذوى‏القربى‏

قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏. شورى/23.

 

بناى بر قبورِ نزدیکان پیامبرsاز مصادیق اظهار محبّت اهل‏بیت است، و آن تنها محبت قلبى و اطاعت نیست. ( تا حدی که نهى صریح از بنای بر آن نشده باشد).

3- بناى بر قبور اولیاى الهى مصداق ترفیع بیوت‏

فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ* رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ. نور/ 36- 37.
استدلال به دو امر:

الف-بیوت خصوص مساجد نیست بلکه اعم از اماکنى است که در آنها یاد خدا مى‏شود، همانند بیوت انبیاء و ائمهD. زیرا بیت به‏معناى بنائى است که داراى چهار دیوار و سقف باشد، همانند بیت اللَّه الحرام هم‏چنین در قرآن آمده: وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ. زخرف/33.

نتیجه: 1. بیتدر لغت عرب به بنایى اطلاق مى‏شود که داراى سقف باشد. 2. مستحب است که مساجد بدون سقف باشد. پس مقصود از بیوت در آیه غیر از مساجد است.

امام باقرg: «مقصود از بیوت در آیه، بیوت انبیا و بیوت علىD است». البرهان، بحرانى، ج 3، ص 137.

 

ب- مقصود از رفع در آیه شریفه دو احتمال است:

1- تعظیم، (ترفیع قدر بیوت = رفع معنوى) وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا. مریم/57.

2- بالا بردن ساختمان قبر = رفع ظاهرى و بناى قبر

زمخشرى: «رفع بیوت، یا بناى بیوت. مثل: وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ ... و یا به معناى تعظیم بیوت و بالا بردن قدر و منزلت بیوت است». کشاف، ج 2، ص 390.

حقی بروسوى : أن تُرفع 1. یا به بنا است 2. یا به تعظیم و بالا بردن قدر و منزلت.»
اگر مراد به رفع:

1. رفع بنا: دلالت صریح بر بناى بر بیوت انبیا و اولیا، بخصوصاینکه مدفن پیامبرsو تعدادى از ائمهDدر خانه‏هایشان بوده است.

 2. رفع معنوى: اذن به تکریم و حفظ بیوت انبیا و اولیاى الهى است که عموم آن شامل بناى بر قبور اولیاى الهى و تعمیر آن نیز مى‏گردد. روح البیان، ج 6، ص 158.

رسول خداsاین آیه را «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ ...» قرائت نمود.
شخصى جلو آمد عرض کرد: این بیوت کدامند؟
حضرتsفرمود: بیوت انبیا.
ابوبکردر این هنگام نزد رسول خداsآمد و خطاب به خانه على و فاطمهsکرده و عرض کرد: اى رسول خدا! آیا این خانه از آن بیوت است که خدا و تو اراده کرده‏اى که تعظیم شود.
پیامبرsفرمود: آرى، از بهترین آن بیوت است.

در المنثور، سیوطى، ج 5، ص 50.

سیره سلف و بناى بر قبور

در تاریخ اسلام بنای بر قبور جزء سیره عملی مسمانان بوده است و با اعتراض هیچیک از صحابه و تابعین واقع نشده است.
وهابیان اولین گروهی بوده‌اند که با این سیره به صورت عملی مخالفت کرده‌اند.

1- مسلمانان بدن پیامبرsرا در خانه‏اى سقف‌دار دفن نمودند وآن مکان  از آن به‏ بعد مورد توجه خاص مسلمانان قرار گرفته است.

2ـ بخاری:«بعد از وفات حسن بن حسن بن علىgهمسر او تا یک سال قبّه‏اى بر قبر او زد و به عزادارى پرداخت». صحیح بخارى، کتاب الجنائز، حدیث 62.

4- سیّد بکرى: «از عدم جواز بناى بر قبور، قبور انبیا و شهدا و صالحین و امثال آن‏ها استثنا مى‏شود.» «اعانة الطالبین، ج 2، ص 120»

5- ابن شبه: عقیل بن ابى‏طالب در خانه خود چاهى کند. در آن هنگام به سنگى برخورد کرد که در آن نوشته بود:« قبر حبیبه دختر صخر بن حرب است، عقیل چاه را پر از خاک کرد و روى آن اتاقى بنا نمود.» «تاریخ المدینة المنورة، ج 1، ص 120»

6- سمهودى در توصیف مزار حمزه بن عبدالمطلب مى‏گوید: «بر مزار او قبه‏اى عالى، زیبا و محکم است ... که در ایام خلافت خلیفه عباسى ناصر دین اللَّه، سال 575- 622 ه، ساخته شده است.» «وفاء الوفاء، ج 2»

 

 



موضوع :


زنان و زیارت قبور

وهابیت:

زیارت قبور برای مردان بدون «بار سفر بستن»= مجاز

برای زنان به طور مطلق = غیر مجاز

اعضاى دائمى وهابیون: «زیارت قبور تنها براى مردان‏ مشروع است، آن‏هم بدون شدّ رحال و در شهر خود، ولى براى زنان به‏طور مطلق مشروع نیست». «اللجنة الدائمة، ج 1، ص 288».

اشکال: «زیارت قبور براى زن‏ها جایز نیست، زیرا پیامبر اکرمs زن‏هایى را که به زیارت قبور مى‏روند، لعنت کرده است». «مجموع فتاوى بن‏باز، ج 2، ص 757».

علت حرمت: ««زن‏ها صبرشان کم است گاهى در قبرستان نوحه‏سرایى کرده و چیزى می‌گویند که با صبر منافات دارد».«همان، ص 753 و 754»

جواب: 1. این فتوا خلاف سیره اصحاب پیامبر است. فاطمه زهراh در زمان پیامبر روزهاى جمعه به زیارت قبر حمزه مى‏رفت. بعد از وفات پدرش نیز بر سر قبر پیامبرs رفت، در حالى که پیامبرs و علىg او را نهى نکردند.«المصنف، عبدالرزاق، ج 3، ص 572 و السنن‏الکبرى، ج 4، ص 131».

2. حدیث «لعن اللَّه زائرات القبور» از حیث سند ضعیف است.

3. این حدیث با حدیث عایشه که «قبلًا پیامبر نهى کرده بود، ولى بعداً اجازه داد» معارض است.

4. نهی زنان به دلیل کم صبری ایشان است و چنانچه کم صبری نکنند، زیارت برای ایشان جایز است. زیرا مقدمه‌ی حرام حرام است ولی این قاعده اطلاق ندارد و تنها مقدمه موصله حرام است (اگر کار مباحى قطعاً انسان را به حرام برساند حرام است)

 

•بزرگان اهل سنت زیارت قبور زنان را به‏شرط صبر جایز شمرده‏اند. «سنن‏الکبرى، ج 4، ص 131 و مستدرک حاکم، ج 1، ص 374»

آثار زیارت قبور

1- خشوع و یاد مرگ و آخرت:

پیامبر اکرمs: «به زیارت قبور بروید، زیرا شما را به یاد مرگ مى‏اندازد.» «صحیح مسلم، ج 2، ص 365، ح 106 و مسند احمد، ج 3، ص 186، ح9395 و سنن ابن ماجه، ج 1، ص 501، ح 1572»

2- دعا براى اموات:

پیامبر اکرمs: «شما را از زیارت قبور نهى کردم، ولى از این به‏بعد قبرها را زیارت کنید و براى آنها دعا و استغفار نمایید.» «المعجم‏الکبیر، طبرانى، ج 2، ص94، ح 1419 و مجمع‏الزوائد، ج 3، ص 58».

3- اداى حقوق اموات:

امام رضاg: «همانا براى هر امامى عهدى بر گردن اولیا و شیعیان اوست و از تمام وفاى به‏عهد و حسن اداى آن زیارت قبور آنان است». «تهذیب‏الاحکام، ج 6، ص 78 و 79، ح 3»

فلسفه زیارت قبور اولیاى الهى‏

1- بزرگان دین و اولیاى الهى الگوهایى هستند که با اقتداى به آنان به کمال و سعادتِ دنیا و آخرت خواهیم رسید.

•عباس محمود عقاد: «خواست روزگار این بوده که قافله حسین به‏سوى کربلا سوق داده شود و تا امروز با تاریخ اسلام گره خورده. کربلا امروز حرمى است که مسلمانان به‏جهت عبرت او را زیارت کرده و غیرمسلمانان به‏جهت سیر و سیاحت به‏زیارت او مى‏روند».«ابوالشهداء، عباس محمود عقّاد، ص 129».

2- زیارت از مظاهر حبّ است.

پیامبر اکرمs: «احبّوا أهل بیتی لحبّی؛ اهل‏بیتم را به‏جهت دوستى من دوست بدارید» . «مستدرک حاکم، ج 3، ص 149».

 

 

3- زیارت قبور اولیاى الهى از اهل بیت پیامبرs پرداخت اجر و مزد رسالت است. خداوند متعال مى‏فرماید: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏. شورى/23.

4- زیارت قبور اولیاى الهى تعبیرى از عمق ارتباط انسان با خط اولیاى خداوند متعال است.

5- زیارت اولیاى الهى درحقیقت تجدید عهدى با آنها است.

 امام رضاg آمده: «همانا براى هر امامى عهدى بر گردن اولیا و شیعیانشان است که وفاى به آن عهد و حسن اداى آن، زیارت قبور آنان است.» «تهذیب الاحکام، ج 6، ص 78 و 79»

6- حضور در کنار قبر اولیاى خدا انسان را از جنبه روحى و معنوى زنده کرده و روح تازه معنوى به انسان می‌دهد.

7- با این عمل اولیاى الهى نیز ما را دوست مى‏دارند که خود سبب نزول برکات بر ما مى‏گردد.

8- زیارت قبور اولیاى الهى، ما را به‏یاد فداکارى‏هاى آنان انداخته و با خداى خود پیمان مى‏بندیم که مثل آنان باشیم.

 

9- زیارت قبور اولیاى الهى اعلان عملى به ادامه دادن راه آن بزرگان و بیزاری از دشمنان آنهاست.

فضیلت زیارت قبر امام حسینg «روایات کامل الزیارات»

1- امام باقرg: «شیعیان ما را به زیارت قبر حسینg امر کنید، زیرا به‏جاى آوردن آن بر هر مؤمنى که اقرار به امامت حسینg  از جانب خداى عزوجل دارد واجب و فرض است.». «ص 131»

2- امام صادقg : «هرکس از شیعیان ما به زیارت قبر حسینg رود بازنمى‏گردد تا این‏که تمام گناهان او بخشوده شود».«ص 145».

3- امام رضاg : «همانا ایام زائرین حسین  جزء عمرشان حساب نمى‏شود.».«ص 147».

4- امام صادقg : «هرکس که مى‏خواهد در جوار پیامبرs و جوار على و فاطمهh باشد هرگز زیارت حسین بن علىg را رها نکند.».

 

 5- امام صادقg : «هرکس به زیارت قبر حسین آید در حالى که عارف به حق اوست، گناهان گذشته و آینده او بخشوده خواهد شد». «ص151»

6- بعضى از اصحاب از امام رضاg درباره ثواب زیارت قبر امام حسینg سؤال کردند، حضرت فرمود: «معادل با عمره است». «ص 167»

7- محمد بن سنان از امام رضاg : «هرکس به زیارت قبر حسینg رود خداوند متعال براى او ثواب حج قبول‏شده خواهد نوشت». «ص170»

8- امام صادقg  : «زیارت قبر حسینg معادل ثواب بیست حجّ است، بلکه افضل از بیست حجّ». «ص 175»

 

•چرا زیارت امام حسینg از زیارت کعبه افضل است؟

ایراد وهابیت: این‏گونه روایات مردم را از حج بازداشته و عقیده آنان را نسبت به حجّ سُست مى‏کند (موجب تفضیل امام حسین بر خدا می شود) و این نوعی غلو است.

جواب:

1- این روایات رمزی است برای توجه مردم به روح عبادات که هر گاه مردم تنها به ظاهر شریعت توجه داشتند، در صورت خطر باید با استقبال از شهادت، روح را در کالبد اسلام بدمند.

2- اگر کعبه احترام دارد به دلیل بنای آن توسط انبیاى الهى به دستور خداست و طبق نص برخى از روایات، موازى عرش الهى و مظهرى از مظاهر ربوبى است، ولى امام کلمةاللَّه و مظهر جامع جمیع صفات جمال و جلال الهى است.

•جامعه کبیره: «مَنْ أَرادَ اللَّه بَدَأَ بِکُمْ، وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ، وَمَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ؛ هرکه خدا را اراده کرده از شما شروع خواهد کرد، و هرکه خدا را به وحدانیت شناخته از شما قبول کند، و هرکس خدا را قصد کرده به شما توجه کند.»
•دعاى ندبه: «أَیْنَ وَجْهُ اللَّهِ الّذی‏ إِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الأوْلِیاءُ؛ کجاست وجه خدا که اولیا به او توجه کنند.»

3- بر هر مسلمانى واجب است احکام شرعى از جمله حج و مسائل آن را فراگرفته و آن‏گاه به حج برود و اعمال آن‏را به‏جا آورد.

•از آن‏جا که امام مبیّن شریعت نبوى است، باید ابتدا به سراغ امام رفته و با التزام به امامت و ولایت تشریعى و تکوینى او سراغ حج و اعمال آن برویم.

4- روایات به افضلیت زیارت امام حسینg با معرفت به حقّ امام، بر حجّ غیر واجب اشاره دارند، نه حج واجب، زیرا هیچ‏گاه فعل مستحبّى از فعل واجب افضل نمى‏شود.

 

 



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز