سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خلاصه مبحث رجعت از دیدگاه عقل‏

1- قسر دائم یا اکثرى محال است.‏

الف) روح به بدن علاقه دارد، خواه انسان عادی یا امام باشد.

این قوه روحانی روح که بدن را به آن تدبیر می کند در انسانها متفاوت است و ائمه علیهم السلام علاوه بر قوه‌ی روحانی جزئی، از قوه‌ی مؤثر کلی نیز برخوردارند (برای تدبیر عالم طبیعت)؛ پس هرگاه نفس ناطقه بعد از مرگ به شکل کاملتری به بدن توجه کند، زندگی جدید ممکن است.

ب) بنابه ضرورت عقل، موجودی که به حسب فطرت وجود الهی خویش دارای اثری خاص می باشد؛ ولی برای تحقق اثر وجودی او منعی ایجاد می شود (کلی یا اکثری)، خلقت چنین موجودی بیهوده است.

ج) خداوند حکیم کار عبث انجام نمی دهد.

نتیجه: پس بایستی زمینه‌ی مناسب برای تحقق اثر وجودی مخلوقات الهی فراهم شود و این همان رجعت است.

 

وجود ائمه برای به کمال رساندن بشر بود ولی به دلیل موانع جاه طلبانه بشر نتوانستند اثر وجودی آن را محقق کنند، لذا باید فرصتی برای ایشان محقق شود تا اثر وجودی آنها به تحقق برسد.

1- قسر دائم یا اکثرى محال است.‏
•الف) روح با بدن رابطه کامل دارد. (ربط ذاتى طبیعى بین قوه روحانى و قوه مادى طبیعى)

خواه قوه روحانى کلّى باشد، مثل قوه مؤثر کلّى که مجموع عالم طبیعت در نظام اراده او حرکت مى‏کند.

خواه قوه روحانى جزئى، که نظام شخصى طبیعى بدن در تحت نفوذ اوست.

• هرگاه توجه نفس ناطقه به بدن طبیعى بعد از مرگ به شکل کامل‏ترى صورت گیرد، زندگى جدید ممکن است.
•ب) هرحقیقتی اثرى دارد که نماینده مقام وجود و مرتبه هستى اوست. (هر موجودی به مرتبه‌ای از وجود می‌رسد).
•خاتمیت:
•قوه تکمیل و تعلیم شخص خاتم نسبت به همه مراتب مختلف بشر است،
•خارج نمودن نفوس آنان در کمال علمى و عملى از حدّ قوه به فعلیت محض تا روز قیامت.
• مقام امام (خلافت از مقام نبى) نیز همین‏گونه است.(رساندن به کمال علمی و عملی)

 

•ج) در حکمت به اثبات رسیده که قسر دائم یا اکثرى محال است.
•قسر در اصطلاح: بازداشتن یا محرومیت موجودى است از بروز اثر طبیعى که به حسب فطرت طالب آن است.
•اگر این قوه از کمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم کبیر نمایان نشود، لغو و عبث محض خواهد بود.
•نتیجه:

رجعت به‏معناى رجوع ارواح پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام  به بدن‏هاى خویش ممکن، بلکه به ضرورت عقل واجب است.

• با توجه به اینکه بروز اثر آنان به‏واسطه وجود موانع در زمان خودشان ممکن نشد    

باید روزى فرا رسد که نفوس کلیه معلمان الهى به بدن‏هاى خود توجه نموده و در مقام تعلیم ارواح مردم برآیند.

•نکته:
•«نفس کلى الهى» در نبى و امام داراى دو نوع ارتباط و علاقه است:
•نوع اوّل: ارتباط با بدن خود
•نوع دوّم: ارتباط و تسلط نفس کلى به مجموع عالم کبیر (هستی).
•ارتباط کلى در بیان امام صادق علیه السلام:«وَ بِنَا یُنَزِّلُ‏ الْغَیْثَ وَ بِنَا یَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ یُخْرِجُ بَرَکَاتِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِی الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا: به واسطه ی ما ابرها می بارند و به واسطه ی ما رحمت منتشر می شود و برکتهای زمین خارج می شوند و اگر ما در زمین نبودیم، هر آینه زمین اهل خود را فرو می برد.»

«آب‏ها به برکت ما جارى است و درختان به یُمنِ ما برگ دارند و میوه‏ها مى‏رسد ...».

•علاقه دوّم به موت باطل نمى‏شود.
•نتیجه: تصرفات اهل بیت در عالم طبیعت و عالم ارواح انسانی بعد از رحلت یا شهادتشان ادامه دارد.
2- ضرورت تداومِ راه مصلحان
 3- قاعده «حکم‏الامثال»

3- قاعده «حکم‏الامثال»

•الف) رجعت در این عالم شبیه معاد و بعثت در قیامت است.
•آلوسى: «زنده شدن بعد از مرگ و رجوع به دنیا از امورى است که مقدور خداوند متعال است، که هیچ‏کس در آن شک و شبهه ندارد، و تنها بحث در وقوع آن است». «روح‏المعانى، ج 20، ص 27»
•ب) بعث و معاد ممکن‏الوقوع است، پس رجعت نیز به دلیل قاعده: «حکم‏الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» چنین مى‏باشد. امورى که مانند یکدیگرند در جایز بودن یا نبودن یکسانند.
•نتیجه: رجعت از جنبه عقلى ممکن است.
رجعت از دیدگاه قرآن
•1- «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ» (بقره: 243)
•هر سال هفتاد هزار70/000 خانوار گرفتار طاعون شده، ثروتمندان از شهر بیرون رفته و فقرا در شهر مانده و مبتلا می شدند.
•یک سال قرار شد با هم بیرون روند، خداوند کنار نهری جان آنها را گرفت.
•بدنهای آنها آنجا بود تا «حزقیل» نبی از آنجا گذر کرد و گفت: خدایا! اگر ممکن است آنان را زنده گردان تا شهرهایت را آباد، و فرزندانى متولد سازند که با عابدان تو را عبادت کنند.
•خدا وحی فرستاد: آیا دوست دارى آنان را زنده کنم؟
•عرض کرد: آرى. خداوند آنان را زنده کرد و بعد از مدتى نیز به مرگ‏هاى طبیعى از دنیا رفتند.

(درالمنثور، ج 1، ص 311؛ جامع‏البیان، ج 2، ص 797؛ کشاف، ج 1، ص 286)

 

2- «فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتى‏ وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (بقره:73)

•مردى از بنى‏اسرائیل یکى از نزدیکانش را کشت تا ارث او را صاحب شود. یهود میل داشتند که قاتلش را بیابند؛ خداوند متعال به آنان امر نمود که گاوى ذبح کنند و قسمتى از بدنش را به بدن مقتول زنند تا زنده گردد و از قاتل خبر دهد.
•بعد از جدال و نزاع فراوان گاو مورد نظر را پیدا کرده و آن را ذبح نمودند و برخى از اعضاى گاو را به بدن مقتول زدند، او زنده شد، و با سؤال از او به قاتل پى بردند.
•(ثعلبى، قصص‏الانبیاء، ص 204- 207؛ درالمنثور، ج 1، ص 79؛ جامع‏البیان، ج 1، ص 509 و ....)

 

3- «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى‏ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ* ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (بقره: 55ـ 56)

•حضرت موسی علیه السلام 70 نفر از قوم خود را برگزید. آنان از حضرت موسى علیه السلام خواستند خداوند را ببینند. این خواسته سبب نزول عذاب و مرگ آنان شد، ولى باز خداوند آنان را زنده نمود.(کشاف، ج 1، ص 27؛ جامع‏البیان، ج 1، ص 415؛ درالمنثور، ج 1، ص 70 و ....)

4- «أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلى‏ قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ» (بقره: 259)

•عزیر نبی در سفرى بر یک آبادی گذر کرد که تمام اهالى آن مرده بودند؛ با ایمانى که به قدرت مطلق خداوند داشت، در دلش سؤال نمود: کیست که این مردگان را بعد از توقف طولانى مبعوث مى‏گرداند؟ در آن هنگام خداوند جانش را گرفت و بعد از صد سال و پراکنده شدن اجزای بدنش، او را برانگیخت، و نیز کیفیت حشر چارپایش را به او نشان داد تا حشر و نشر را دیده و به معاد اطمینان قلبی یابد. (کشاف، ج 1، ص 295؛ درالمنثور، ج 1، ص 331؛ جامع‏البیان، ج 3، ص 40.)
•5- خداوند از حضرت عیسى علیه السلام حکایت مى‏کند: «وَ أُحْیِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ (آل‌عمران:49)
•سیوطى: عیسى علیه السلام دوستش عازر را زنده نمود. و حیات را به فرزند پیرزنى بازگرداند و دخترى را زنده کرد. هرسه بعد از زنده شدن در قید حیات بودند و فرزندانى از خود به یادگار گذاشتند. (تفسیر الجلالین، ج 1، ص 73)
•طبرى: «حضرت عیسى علیه السلام مردگان را با دعایش زنده مى‏کرد و خداوند نیز استجابت مى‏نمود». (جامع‏البیان، ج 3، ص 375)
•6- «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ» (نمل:83)
•قرائن حمل آیه بر رجعت (نه قیامت):
•الف) «مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ» از هر امتى.   ولی معاد مربوط به همه بشر است.
•ب) «فَوْجاً» دسته‏اى.   زیرا استغراق با نکره بودن کلمه سازگارى ندارد.
•7- «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ» (غافر:11)
•اماته عبارت است از: سلب حیات از موجودِ داراى حیات و این به تنهایى با رجعت سازگارى دارد.

 

وقوع حوادث امت‏هاى پیشین در این امت‏ 

•پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله خبر از وقوع حوادثى مى‏دهد که در امت‏هاى پیشین نیز رخ داده است.
•بخارى از ابوسعید خدرى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت شده: «لتتبعنّ سنن من کان قبلکم شبراً بِشبر، و ذراعاً بذراع». «صحیح بخارى، ج 9، ص 112؛ کتاب الاعتصام بقول النّبى صلى الله علیه و آله»
•شیخ صدوق از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «کل ما کان فی الأمم السالفة فإنّه یکون فی هذه الأمّة مثله، حَذوا النعل بالنعل، و القُذّة بالقُذة». «کمال‏الدین، ص 576» «قذ?: پر تیر، کنایه از مثل هم بودن»
•به مقتضاى حدیث نبوى مزبور، رجعت در امّت اسلامى نیز واقع خواهد شد.

 

•دلیل: امام‏رضا علیه السلام در پاسخ سؤال مأمون عباسى درباره رجعت، به حدیث نبوى مزبور استدلال کرده است. «بحارالانوار، ج 53، ص 59، ح 45»
آثار اعتقاد به رجعت‏

1- تشویق به خوب شدن انسان

الف) از آن جهت که عصر ظهور مانند بهشت روى زمین است.

ب) مفاد روایات، رجعتِ انسان‏هاى بسیار خوب و بسیار بد است.

نتیجه: این اعتقاد انسان را تشویق مى‏کند تا بکوشد مصداق انسان خوب شود تا در عصر ظهور و حکومت حضرت مهدى علیه السلام به این فضیلت نایل آید.

2- اثر تربیتی و عملی

 از آن‏جا که انسانِ قبل از ظهور زمینه‏ساز ظهور است، لذا بحث از رجعت اثر تربیتى و جنبه عملى دارد.

بررسى شبهات رجعت‏

1- مخالفت رجعت با قرآن:

حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ (مؤمنون:99ـ100)

جواب:

•اولًا: ظاهر بلکه صریح آیه در مورد حالت احتضار است به قرینه صدر آیه که‏ مى‏فرماید: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ» و ذیل آیه که مى‏فرماید: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ».
•ثانیاً: آیه ظهور در عدم تحقق رجوع با طلب کافر دارد، و منافاتى با رجوع با اراده الهى ندارد؛ همان‏گونه که در امت‏هاى پیشین با اراده الهى و مصلحت خاص اتفاق افتاد.
•ثالثاً: آیه اخص از مدّعا است، زیرا خاص کفار است، در حالى که در باب رجعت رجوع مؤمنان و کافران محض است.
•رابعاً: کلا به عدم رجعت ایشان برنمی‌گردد، بلکه بیانگر آن است که اگر کافران برگردند، باز عمل صالح انجام نمی‌دهند، و این تنها کلمه‌ای است که می‌گویند و روح ایشان با گناه عجین شده است.
•2- مخالفت رجعت با عقل: زیرا رجوع معصیت‏کاران دلایلى دارد:
•الف) عذاب؛ که ظلم مى‏باشد، زیرا قرار است که در آخرت انسان عذاب شود.
•ب) اذیت و آزار؛ که در قبر تحقق یافته است، پس احیا در دنیا عبث و بیهوده است.
•ج) اظهار خیانتشان به مردم؛ که این اظهار در زمان معتقدان به آنان سزاوارتر است.
•و با رجعت نیکان نیز لازم مى‏آید که آنان بى‏جهت اذیت و آزار شوند، به‏جهت دوبار مردن.
•جواب‏
•اولًا: عذاب از طریق رجعت از جمله عقوبتهای کافران و مشرکان است،   پس محذور عقلى وجود ندارد.
•ثانیاً: مرگ و جان‏کندن نسبت به اولیاى الهى، خصوصاً انبیا و اولیا مانند استشمام بوى خوش است؛ همان‏گونه که در روایات آمده است.

شبهه 3- اعتقاد به رجعت از یهود گرفته شده است.

جواب: اعتقاد به رجعت تابع ادله عقلی و درون دینی است، حتى اگر در دین یهود نیز موجود باشد.

+ وجود یک عقیده اسلامى در ادیان دیگر دلیل بر آن نیست که این عقیده از ادیان دیگر اخذ شده باشد.

شبهه 4- در رجعت رجوع از فعلیت به قوه است.

الف) مرگ بدون استکمال حیات و خروج از قوه به فعل حاصل نمى‏شود؛

ب) رجوع به دنیا بعد از مرگ، رجوع به قوه بعد از فعلیت است؛

ج) رجوع به قوه بعد از فعلیت محال است؛ آن‏گونه که در فلسفه به آن اشاره شده است.

نتیجه: رجعت محال است.

جواب: این اشکال در مرگ‏هاى طبیعى صادق است، نه مرگ‏هاى غیرطبیعى که با کشتن یا مرض یا امور دیگر حادث مى‏شود، که غالب مرگ‏ها از این قبیل است.

اولاً: هر درجه و حالتی نسبت به ما بعد خود قوه است، ولی نسبت به زمان خود فعلیت است.

ثانیاً: گرچه این مبحث در فلسفه آمده است ولی ارتباطی با مسأله رجعت ندارد، زیرا رجعت آن گونه که در آیات و روایات آمده است، برگشت فعلیت به قوه نیست؛ بلکه تنها عوض شدن صورت است. روح انسانی در زمان حیات دنیوی خود به بدن مادی تعلق دارد، یعنی صورت مادی دارد. در حالی که روح انسان پس از انتقال به عالم برزخ از صورت مادی خارج شده و وارد صورت مثالی می‌شود. رجعت خروج روح از بدن مثالی و بازگشت به صورت مادی به اذن الهی است. (با حفظ مراتب، کمالات و درجات خود در عالم برزخ)

جوهر وجودی انسان (نفس یا روح) تغییری نکرده و تنها یک صورت به صورت دیگر تبدیل می‌شود که منع عقلی ندارد.

•نفس یا روح اشاره به ذات مجردی دارد که به صورت‌های مختلف نامهای مختلفی می‌پذیرد.
•ذات مجرد متعلق به بدن = نفس، پس از خروج از بدنِ مادی و ورود به بدن مثالی در عالم برزخ یا بدن لطیف مادی در عالم قیامت = روح
•ثالثا: وقوع این امر در امت های پیشین بهترین دلیل بر وقوع آن است.
•5- رجعت مستلزم تناسخ باطل است.
•جواب‏
•تناسخ باطل عبارت از دخول روح در جسم شخص دیگر است و این از موارد رجعت نیست، زیرا در رجعت روح به بدن اصلى که قبلًا در آن بوده بازمى‏گردد.


موضوع :


رجعت: بازگشت عده ای از اولیای الهی و دشمنان اهل بیت (که از دنیا رفته‌اند) به دنیا، پس از ظهور مهدى موعود علیه السلام و تشکیل حکومت عدل الهى در سراسر جهان

اولیاىالهى و صالحان با دیدنحاکمیت حق و عدالت شادمان شده و ثمرات ایمان و اعمال صالح خود را در دنیا مشاهده مى‏کنند.
دشمنان اهل‏بیتعلیهمالسلامسزاىظلم‌هایی را کهروا داشته‏انددر دنیا دیده و کیفرنهایى در قیامتخواهد دید.

قول به رجعت از عقاید امامیه

پیشینه مبحث رجعت: از زمان رسول الله و پیدایش امامیه و پیش از آن در امتهای پیشین
اعتقاد به رجعت: از خصوصیات مدرسه اهل‏بیت علیهم السلام
اصحاب ائمه علیهم السلام در این مسأله با مخالفان خود مباحثه‏هایى داشته‏اند؛ مانند مؤمن‏الطاق با ابوحنیفه.

 

آثار نگاشته شده علمای شیعه؛ شیخ مفید، سید مرتضى، علامه مجلسى، شیخ حر عاملى و ...‏
مفهوم رجعت‏
رجعت در لغت= بازگشت.
رجعت در اصطلاح= بازگشت جماعتى از افراد به زندگىدنیا بعد از قیامجهانى امام مهدى(عج)و قبل از حلول روز قیامت.

1- شیخصدوق: «ما درباره رجعت معتقدیمکهاین حادثه در آینده‏اىنه‏چندان دور اتفاق خواهد افتاد». «اعتقادات صدوق»

2-شیخمفید: «خداوند متعال گروهى از امت محمد صلى الله علیه و آله را بعد از وفاتشان و قبل از روز قیامت محشور خواهد نمود و این مذهب از مختصات آل محمدصلى الله علیه و آلهاست و قرآن نیز بر آن شاهد است». «بحارالانوار، ج 53، ص 136 (به نقل از المسائلالسرویة، ص 32)»

3-سیدمرتضى: «از باورهاىشیعهامامیه آن است که خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان، مهدىعلیهالسلامگروهى از شیعیانرا که از دنیارفته‏اندبازمى‏گرداندتا به ثواب یارى و نصرت آن حضرت نائل شده و دولت آن حضرت را مشاهده نمایند. هم چنینگروهى از دشمنان را بازمى‏گرداند تا انتقامش را از آنان بستاند». «بحارالانوار، ج 53، ص 138 (به نقل از رسائل‏المرتضى، ج 1، ص 25)»

4- شیخمحمدرضا مظفر: «آن‏چهشیعه در باب رجعت به آن اعتقاد دارد آن است که خداوند متعال گروهى از اموات را قبل از روز قیامت در همان صورت‏هایىکهبوده‏اندبازمى‏گرداند: عده‏اى را عزیز و برخىدیگر را ذلیلمى‏گرداند ... و این رجعت هنگام ظهور مهدى آل محمدصلى الله علیه و آله است». «عقائدالامامیة، ص 108»

 

تقسیمى از رجعت

تقسیم سیدمحمد صدر رحمه الله در کتاب بحث حول‏الرجعة:

1- رجعت معنوى (اخروى): در فلسفه و حکمت ثابت شده کهتمام اشیا و موجودات، در حال رشد و تکاملِمستمرند و دائماً به‏سوىکمالمطلق و نقطه آغازینىمتوجه‏اندکه از آن‏جا به این عالم آمده‏اند، به دلیل:

إِلَىاللَّهِتُرْجَعُالْأُمُورُ«بقره:2»
إِنَّ إِلى‏ رَبِّکَالرُّجْعى‏ «علق:8»
وَ أَنَّإِلى‏ رَبِّکَالْمُنْتَهى‏ «نجم:42»
إِنَّا لِلَّهِوَإِنَّاإِلَیْهِراجِعُونَ. «بقره:156»

این معنا از رجعت، مورد اتفاق مسلمانان است.

 

2- رجعت مادى و ظاهرى (دنیوى): رجوع اموات به دنیابراى از سرگیرى اعمال. (با اشارات قرآنی) «بحث حول‏الرجعة، ص 8- 12»

رجعت؛ اعتقاد ضرورى مذهب‏

1- شیخ حرّ عاملى: «همانا ثبوت رجعت نزد همه علماى معروف و مصنفین مشهور از ضروریات مذهب امامیهاست، بلکهحتى عامه نیزمى‏دانندکهاینعقیده از مذهب شیعه است». «الإیقاظ من الهَجعة بالبرهان على الرجعة، ص 60»

2- علامه مجلسى: «اگر مثل اینروایات در عقیده رجعت متواتر نباشد، پس در چه موضوعىمى‏توانادعاى تواتر نمود ...». «بحارالانوار، ج 53، ص 123»

3- علامه مجلسى: «همانا اعتقاد به رجعت در همه عصرها مورد اجماع شیعهبوده است، و همین مسئله همانند خورشید در وسط روز بین آنان مشهور است». «بحارالانوار، ج 53، ص 123»

4- علامه طباطبائى: «همانا روایات رجعت از طرق اهل بیتعلیهالسلامبه‏طورتواتر معنوىبه ما رسیده است». «المیزان، ج 2، ص 107.»

5- شیخ حر عاملى: «همانا نویسندگانىکهروایات رجعت را در کتاب‏هاى مستقل یاغیرمستقلجمع نموده‏اند به حدّى است که از هفتاد کتابتجاوز مى‏کند، و این خود دلیلى بر قطعیت اعتقاد به رجعت نزد شیعه است». «الایقاظ، ص 45»

 

مرحوم مجلسىرحمهالله در معرفی قائلین به رجعت (حدود 50 نفر): سلیم بن قیسهلالى، حسن بن صفار، على بن ابراهیمقمى، کلینى، محمد بن مسعود عیاشى، ابوعمرکشى، شیخصدوق، شیخمفید، ابوالفتح کراجکى، ابوالعباس احمد بن عباس نجاشى، شیخطوسى، سیدرضى‏الدین بن طاووس و ....
سرّ بحث از رجعت در کتاب‏هاى کلام‏

1-وجود روایات فراوان در موضوع رجعت

2-ارتباط رجعت با امامت و اشاره به ظلم‌هایی که به ائمه شده و ایشان در عصر امام مهدی بازگشته و حکومت خواهند کرد؛

3-رجعت از اشراط الساعه است؛ و اشراط الساعه و علائم قیامت، مربوط به معاد است.

(قال الصادق علیه السلام: ایام الله ثلاث?، یوم یقوم القائم، یوم الکر?، یوم القیام? «تفسیر قمی، ج1، ص 367»)

4- رجعت زمینه‏ساز اعتقاد به معاد است.

غیبت صغرى زمینه‏ساز غیبت کبرى بوده و ظهور صغرى (رجعت) هموارکننده ظهور کبرى (معاد) خواهد شد؛ و مردم امر معاد را استبعاد نخواهند کرد، همان‏گونه که در امت‏هاى پیشین براى تثبیت معاد چنین امرى اتفاق افتاد.

5-ارتباط رجعت با ثواب و عقاب؛ در رجعت نشانه‏هایى از عقاب و ثواب براى کافران و مؤمنان خواهد بود.

6- رجعت تجلّى امامت امامان شیعه است.

دیدگاه‏ها درباره مفهوم رجعت‏

1- رجعت همانند تمثلاتى براى ارواح مؤمنین و ائمه اهل بیت علیهم السلام است که از دنیا رفته و دوباره روح آنان ظهور کرده و تصرفاتى در این عالم خواهند نمود. (فیض کاشانى، محقق شاه‏آبادى و میرزا ابوالحسن رفیعى قزوینى )

بسیارى از علما، امثال مجلسى و شیخ حر عاملى و دیگران آن‏را به‏جهت مخالفت با ظواهر ادلّه مردود مى‏دانند.

2- رجعت همان ظهور امام زمان علیه السلام است و اطلاق رجعت به آن به اعتبار رجوع آن حضرت به مردم بعد از غیبت، یا رجوعِ عالَم به حق و عدالت بعد از انحراف است.

اگر اصل این معنا صحیح باشد، اطلاق رجعت به آن، خلاف ظواهر ادله است.

3- رجوع برخى از اموات به دنیا؛ خصوصاً مؤمنان و کافران محض.

4- رجوع برخى از امامان شیعه، همانند امام على علیه السلام و امام حسین علیه السلام و برخى از مؤمنان و کافران محض.

5- رجوع تمام امامان شیعه به ترتیب یا به عکس با برخى از مؤمنان و کافران. (آرمان الهی در مورد هیچیک از امامان شیعه محقق نشد، ظاهرا ایشان برمی گردند تا آرمان خویش را تحقق بخشند).

قول اخیر ظاهراً بنا بر آن‏چه از مجموعه روایات استفاده مى‏شود، به حقیقت نزدیک‏تر است.

 

 

 



موضوع :


 

•مبانی دیدگاه گروه دوم

الف) ولایت به معنای نصرت یا محبت است.

ب) «الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ ...» بر هر مؤمنی صدق می‌کند، همانند آیه «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض‏»  توبه/71

ج) خصوصیات آیه برای تمییز مؤمنان از منافقان است، زیرا منافقان بر نماز مداومت ندارند. «إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‏ یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ‏ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلا»نساء/142

در زکات بخیلند. «أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ»: احزاب/19

د) در «... وَ هُمْ راکِعُونَ» چند احتمال وجود دارد:

.1خضوع: «و هم خاضعون»: در برابر اوامر و نواهی الهی یا در حال عطای زکات خاضعند و بر نیازمندان تکبر نمی‌ورزند.
.2رکوع اصطلاحی: مؤمنان نمازی که مشتمل بر رکوع است بجا می‌آورند و این بیان شرافت رکوع می‌باشد.
.3صحابه در هنگام نزول در حالات مختلفی (رکوع، زکات، ...) بودند، این حالات باعث شد به تمامی ایشان اشاره نماید.

بررسی و نقد دیدگاه دوم:

•این دیدگاه ریشه نبوی ندارد و صحابه نیز چنین تعمیمی نداشته‌اند.
•برخی مانند ابن‌تیمیه به ابن عباس چنین نسبتی داده‌اند که صحیح نیست.
•نقطه آغاز دوره تابعین است، بدون اینکه اختصاص نزول به امام علیg را انکار نمایند.

(سدی م 127ق): «مراد از مؤمنان در آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ...» همه مؤمنان‌اند، ولی علی بن ابی طالبg در مسجد در حال رکوع، انگشتر خود را به نیازمند بخشید».

عبدالملک بن ابی سلیمان (اهل سنت) از ابو جعفر (امام محمد باقرg) می‌گوید: درباره «الَّذینَ آمَنُوا» پرسیدم، حضرت فرمود: مؤمنان مرادند. گفتم: مردم می‌گویند این آیه درباره علی نازل شده است. حضرت فرمود: علی از مؤمنان است».

بغوی در تفسیرش این قول را به جویبر به ضحاک نسبت می‌ دهد. (تمام مؤمنان بر یکدیگر ولایت دارند).

پاسخ:

•در منابع فریقین فرد دیگری از تابعین قائل به چنین تعمیمی در آیه نشده است.
•اشکال وارده بر حدیث منقول از امام باقرg :
.1خبر واحد است.
.2منافات داشتن با احادیث متعددی از اهل بیت ( و امام باقرg) این آیه را مختص امام علیg دانسته‌اند.
.3عبدالملک بن ابی سلیمان، تنها راوی این حدیث، از راویان امام باقر محسوب نمی‌شود.
.4روایت ابهام دارد. آیا مراد از مؤمنان، همه مؤمنانند یا (طبق روایات شیعه) خصوص ائمه اهل بیتD (طبق روایات شیعه سایر ائمه نیز در حال رکوع انگشتر خویش را صدقه داده‌اند).

 

ظاهر کلام «سدی» و «ضحاک» بیانگر است که آنان تفسیر خود را بیان می‌کنند، بدون اینکه مستند به حدیث پیامبر یا قول صحابه باشد.

 

نکته:

•نمی‌توان از شأن نزول آیه الغای خصوصیت کرد و ولایت را به همه مؤمنان عمومیت داد، زیرا:
.1یا باید از روایات شأن نزول بطور کلی چشم پوشید.
.2یا با التزام به شأن نزول نمی‌توان الغای خصوصیت کرد، زیرا:

 

•با التزام به روایات، مؤمنان در افرادی خاص منحصر می‌شوند.
•رکوع در معنای هیئت خاص نماز و زکات به صدقه معنا ‌شوند.
§این معنا با تعمیم آیه ناسازگار خواهد بود. زیرا در تعمیم آیه: ولایت = برای همه مؤمنان و رکوع = خضوع 
§اراده هر دو معنا از ولایت و رکوع، استعمال لفظ در اکثر از یک معنا و غیرقابل پذیرش است.

 

•امکان برخورد این گروه با روایات

الف) تفسیر آیه با توجه به روایات بدون الغای خصوصیت= شبیه دیدگاه شیعه

نتیجه: با اختصاصی بودن این آیات، ولایت = محبت یا نصرت نمی‌تواند باشد.

ب) پذیرش روایت و الغای خصوصیت: در این صورت فقط مؤمنانی یاور یکدیگرند که در حال رکوع زکات می‌دهند، نتیجه1: تعداد مؤمنان یاور هم بسیار اندک می‌شود.

نتیجه2: غیر همسانی این معنا با آیه 71/ توبه: «وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ وَ الْمُؤْمِناتُ‏ بَعْضُهُمْ‏ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»  + وقوع نادر این امر:

نمی‌توان گفت این آیات بدون شأن نزولی قبل از تصدق امیرالمؤمنین نازل شده، زیرا با روایات شأن نزول مخالف است.

کسی هم این معنا را برای آیات و روایات مربوطه نگفته است.

جمع‌بندی: روایات متواتر شأن نزول با الغای خصوصیت از آیه شریفه سازگار نیست.

 

گروه سوم: انکار شأن نزول

•عام دانستن آیات 55 و 56: انکار شأن نزول
•پیدایش این نظریه: قرن هشتم، از طریق ابن تیمیه «احمد بن عبدالحلیم» در نقد آراء علامه حلی «حسن بن یوسف مطهر»
.1ابن تیمیه: «حادثه تصدق انگشتر به وسیله امام علیg افسانه‌ای ساختگی است و در هیچ کتابی از کتابهای مورد اعتماد از صحاح، سنن، جوامع، معجم‌ها و کتابهای مرجع چنین خبری وجود ندارد». «منهاج السنة النبویة»، ج4، ص5
.2ابن کثیر (م774ق): «برخی از مردم چنین می‌پندارند که جمله «... و هم راکعون» در موضع حال برای دفع زکات است ولی اگر چنین بود، دفع زکات در حال رکوع مورد مدح و برتر از حالتهای دیگر خواهد بود، در حالی که چنین نیست و کسی از دانشمندان اهل فتوا ـ تا آنجا که ما می‌شناسیم ـ به آن فتوا نداده است». ‌
.3شوکانی: «زکات دادن در حال نماز روا نیست».

 

4. ذهبی: پس از بیانات مجمع البیان و تقدیر از آن، بدون ایراد بر آن می‌گوید: «بدون تردید این تلاش بی‌ثمر است. حدیث تصدق انگشتر از سوی (امام) علی در نماز که محور استدلال طبرسی است، ساختگی و بدون ریشه است و این تیمیه عهده‌دار رد و ابطال آن می‌باشد».

5. محمد شاکر: تأیید دیدگاه ابن کثیر در ضعف اسانید روایات + آنها را از بافته‌های شیعه می‌داند.

مبانی دیدگاه سوم:

الف) روایات تصدق انگشتر ضعیف و مجعولند.

ب)  آیات 51 تا 58 وحدت سیاق دارند.

ج) ولایت در این سیاق به معنای نصرت یا محبت است.

د) فراز «وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ ...» مانند «وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ وَ الْمُؤْمِناتُ‏ بَعْضُهُمْ‏ أَوْلِیاءُ بَعْض» بر هر مؤمنی صدق می‌کند.

ه) «وَ هُمْ راکِعُونَ» به معنای «و هم خاضعون» خاضع در برابر تمام اوامر و نواهی الهی است یا خاضع در اعطای زکات است.

 

•بررسی و نقد دیدگاه سوم:
•تفاوت دیدگاه شیعه و سنی وابسته به موضع‌گیری در برابر روایات سبب نزول است.
.1شیعه: آیات 55 و 56 بی‌تردید درباره امام علیg است که انگشتر خود را در حال رکوع صدقه داد.
.2اهل سنت: صحابه و تابعین با چند طریق این روایت را نقل کرده‌اند که حدود 26 طریق می‌شود.
§صحابه: امام علیg، عبدالله بن عباس، ابورافع مدنی، عمار بن یاسر، ابوذر غفاری، انس بن مالک، جابر بن عبدالله، مقداد بن اسود، عبدالله بن سلام.
§تابعین: سلمة بن کهیل، عتبة بن ابی حکیم، سدی، مجاهد، ...

 

§سایر علمای اهل سنت که آیه را درباره امام علیg می‌دانند: اسکافی (م240ق)، نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن، ایجی در مواقف، آلوسی، ابن حجر عسقلانی، ابن کثیر
•بیانات علمای اهل سنت:
Øآلوسی: «غالب اخباریین بر این باورند که این آیه درباره علی نازل شده است و حاکم نیشابوری و ابن مردویه و دیگران با سند متصل، از ابن عباس (و دیگران) این حادثه را نقل کرده‌اند.» + آوردن اشعار حسان بن ثابت
Øسیوطی: بیان برخی طرق این حدیث در «لباب النقول»: «اینها طرق این حدیثند که یکدیگر را تقویت می‌کنند (و اصل این ماجرا را به اثبات می‌رسانند».
Øابن حجر عسقلانی «الکافی الشاف فی تخریح احادیث الکشاف»: اشاره به برخی طرق احادیث و مناقشه در طریق ابن مردویه به عمار یاسر و ثعلبی به ابوذر
Øابن کثیر بررسی اسانید و مناقشه در سند حافظ ابوبکر (ابن مردویه 410ق) و حافظ عبدالرزاق بن همام (211ق)؛ بعد بدون خرده‌گیری بر سایر اسانید می‌گوید: «ان هذه الایات کلها نزلت فی عبادة بن الصامتحین تبرء من حلف الیهود و رضی بولایة الله و رسوله و المؤمنین»

بررسی ماجرای عبادة بن صامت:

•شرح ماجرا: «چون رسول خدا با یهودیان بنی‌قنیقاع جنگیدند... عبادة بن صامت که یکی از بنی عوف بن خزرج و هم پیمان آنان بود ... به نزد رسول خداs شتافت و گفت: ای رسول خداs، به خدا و رسولش (پناه برده) از پیمان با آنان بیزار می‌جویم و ولایت خدا و رسول و مؤمنان را می‌پذیرم و از هم پیمانی با کفار و ولایت آنان بیزارم، در این هنگام آیات «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُبَعْضٍ...» نازل شد».
•نظریه ابن کثیر و ... مبتنی بر نزول آیات 51 تا 56 درباره عبادة بن صامت و اشکالات آن:
.1این داستان منافاتی با نزول آیه 55 در شأن امام علی و حدیث انگشتر ندارد.
.2ابن کثیر بر مدعای خود در وحدت سیاق آیات 51تا 56 تنها دو روایت آورده:
•از محمد بن جریر طبری: «آیات 51 تا 67 درباره عبادة بن صامت در تبریّ از یهود و عبدالله بن ابیّ در باقی ماندنش بر ولایت یهود نازل شده است».
•با سند طبری به نقل از عبادة ـ حفید عبادة بن صامت‌ـ می‌گوید: آیات 51 تا 56 درباره عبادة بن صامت و عبدالله بن ابیّ نازل شده است.
•اعتراضات وارده بر ابن کثیر:
.1طبری حدیث دوم را عینا با همین سند به گونه‌ای دیگر نقل کرده و تنها آیه 51 را در مورد عبادة بن صامت دانسته.
.2طبری روایت سوم را با سند «عطیة بن سعد» نقل کرده و تصریح می‌کند که تنها آیات 51 و 52 درمورد عبادة بن صامت و عبدالله بن ابیّ می‌باشد.
.3طبری با همان سند از عطیة بن سعد حدیث دیگر نقل می‌کند که در آن آیات 55 و 56 را در داستان عبادة بن صامت داخل می‌داند.
.4طبری درباره آیات 51 و 52 شأن نزولهای دیگری را نسبت به «ابی‌لبابه» یا دو نفر دیگر بیان کرده است، وی می‌گوید: «این آیه(51) ممکن است درباره عبادة بن صامت و عبدالله بن ابی و هم‌پیمانانشان با یهود نازل شده باشد و ممکن است درباره ابی لبابه باشد و نیز ممکن است درباره دو مردی باشد که یکی می‌خواست به یهودیان و دیگری نسبت به نصاری بپیوندد، لیکن درباره هیچکدام از این اقوال سه گانه خبری صحیح در دست نیست تا حجت آورد و به آن اعتماد شود.»
•ادامه بررسی ماجرای عبادة بن صامت:

3. هیچکدام از اسباب نزول نویسان آیات ولایت (55 و 56) را درباره عبادة بن صامت نقل نکرده‌اند، بلکه تنها آیات 51 و 52 را درباره‌ی او می‌دانند.

•+ آیات ارتداد  «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ‏ عَنْ‏ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرین‏...»: 54. در بین آیات 51و52 و آیات 55و 56(ولایت) قرار گرفته گواه بر این مطلب است. زیرا داستان عبادة بن صامت ربطی به ارتداد ندارد.

خلاصه:

•روایات شأن نزول درباره عبادة بن صامت متعارض و ضعیفند.

+ زهری، سدی، عبادة بن ولید (راویان حدیث عبادة) از تابعین هستند: 1. شاهد ماجرا نبوده‌اند 2. شاهدی از قرآن ندارند.

نتیجه: تمسک ابن کثیر و مقلدان ابن تیمیه از قبیل «العسّال» به این دو روایت متعارض وجهی ندارد.

نمی‌توان از روایات متواتر و نقل شده از صحابه که خود شاهد ماجرا بوده‌اند چشم پوشید.



موضوع :


فصل دوم: بررسی تطبیقی آیات ولایت
إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ: مائده/55

 

•دیدگاه‌های متنوع پیرامون آیات ولایت، مباحث متعدد تاریخی، حدیثی، تفسیری و کلامی در پی داشته است.
•محور اصلی این تنوع بر اساس «نص بر امامت» در اندیشه شیعه و انکار (یا تردید) از اهل سنت است.
•ریشه بحث در آیات و شأن نزول به زمان صحابه و سپس تابعین دارد.

مفردات

انما: ادات حصر و تخصیص، برای اثبات پس از آن و نفی غیر آن

انمالک عندی درهم = انهلیس لک عندی الادرهم

انمالقیت الیوم زیدا: امروز تنها زید را ملاقات کردم و کسی دیگر را ملاقات نکردم.

 

•ولیّ: حصول دو چیز (یا بیشتر) در کنار هم بدون آنکه بین آنها چیزی دیگر فاصله شود. برخی: نزدیک و قرب
•ولیّ: به معنای فاعل از (وَلیَه)، کسی که برای کار دیگری قیام کند، و هر کس کار دیگری را به عهده گرفت، ولی اوست.
•ولیّ الیتیم: الذی  یلی امرَه و یقوم بکفایَتِهِ و ولی المرأة الذی یلی عقدَ النکاحِ علیها.
•ولیّ: مالک تدبیر: کسی که برای تدبیر و اداره جامعه، یتیم یا زن، به آنان نزدیک می‌شود و به رتق و فتق امور آنان (در حیطه‌ی ولایت خود) مبادرت می‌ورزد.
•ولیّ: یکی از اسمای حسنای خداوند سبحان است. «فالله هو الولیّ»: شوری/9، نه تنها خدا ولایت دارد، بلکه بنابر ضمیر فصل تنها ولیّ خداست.

«وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ یَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمید»: ولیّ: مدبر امور، تدبیر کننده هستی.

•ولیّ: در تمام موارد استعمال قرب و نزدیکی با نوعی ارتباط نهفته که با قراین روشن می‌شود.
•ولیّ: ناصر، دوست، ... (توجه به موارد استعمال)
•زکاة: نمو و زیادت
•راغب: اصل الزکاة: النمو الحاصل من برکة الله تعالی: زکات نموی است که از برکت خدا پدید می‌آید.
•آنچه انسان از مال خود به نیازمندان می‌دهد، زکات گفته می‌شود، زیرا مایه برکت و نمو مال و پالایش نفس است.
•رکوع: انحنا و خم شدن (انسان و غیر انسان)،
•رکع الرجل: هنگامی که فرد خم باشد و هر خم شده‌ای را راکع گویند؛ سپس این معنا در شرع در خم شدن مخصوص نماز به کار رفته است.
•رکوع به معنای تواضع: از باب استعمال سبب و اراده مسبب= زیرا انحنا موجب تواضع و تذلل می‌شود.
•حزب: جماعتی که بر یک عقیده و هدف باشند. طائفة من الناس
•هر جا «حزب» به چیزی اضافه شود، معنای هم عقیده بودن و هدف واحد داشتن در آن وجود دارد. مانند: حزب الله، حزب الشیطان

گفتار اول: بررسی دیدگاه شیعه

•این دو آیه مستقل از آیات قبل و بعد بوده و در یک سیاق نیست.
•بدون الغای خصوصیت از شأن نزول بر امامت امام علی دلالت دارد.
•مورد نزول بنا به احادیث متواتر درمورد تصدق انگشتر به وسیله امام در حین رکوع بوده است.
•شیعه: دلالت آیات ولایت بر امامت امام علی قطعی است، برخی این آیه را نص و قوی‌ترین دلیل می‌دانند.

مبانی دیدگاه شیعه:

الف) انما: ادات حصر

ب) ولیّ: اولی به تصرف و والی = امام وخلیفه

•معانی دیگر ولیّ: یاور و دوست به این آیات اختصاص نداشته و برای برخی مؤمنان است، مانند: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»: توبه/71
•زیرا: ولیّ در آیه ولایت: اولی به تصرف، همه‌ی مؤمنان را شامل نمی‌شود، زیرا در این صورت مولی و مولّی علیه یکی خواهد شد، بنابراین تنها یک نفر ولیّ شده و بقیه مولیّ علیه می‌شوند.

ج) «وَ هُمْ راکِعُونَ»: حال از ضمیر «یُؤْتُونَ» (هیئت خاص در نماز)

 

تحلیل درون متنی از آیات ولایت

•واژگان و تعابیر آیات ولایت و روایات اهل بیت و صحابه و تابعین نظر شیعه را تأمین کرده است.

روایات: بعد از تصدق انگشتر به وسیله امام علی علیه السلام این آیات نازل شده است. سیاق آیات بیانگر نزول آیه بعد از حادثه‌ای هستند.

مفاد آیات: ولیّ شما خدا و پیامبر و مؤمنان‌اند.

•ولایت: قرب و نزدیکی که دارای نوعی ارتباط است.

ارتباط محبت: ولایت محبت اختصاص به بعضی ندارد.

ارتباط نصرت: ولایت نصرت اختصاص به بعضی ندارد.

ارتباط تصرف: مجوز نوع خاصی از دخالت و تصرف شده.

سیاق آیه:

•ولایت در اینجا در مورد خدا و رسول و مؤمنان به یک معناست، زیرا ولایت مفرد (با یک تعبیر برای هر سه) آمده.

تحلیل درون متنی از آیات ولایت

ولایت رسول در قرآن:

•قیام به تشریع، دعوت به دین، تربیت امت، تبیین وحی، حکومت بر امت: همه‌ی این موارد از شئون و مناصب رسالت پیامبر است.
•النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ: احزاب/6
•وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة: جمعه/2
•این ولایت با واو عطف «وَ الَّذینَ آمَنُوا» جز بر امام علی علیه‌السلام منطبق نیست، که همان شئون خدا و رسول را دارا باشد.
•این ولایت به اصالت: برای خدا
•این ولایت به تبع و اذن الهی: برای رسول و امام علی علیه‌السلام

تحلیل برون متنی (استناد به روایات)

•قرآن، تفسیر و تبیین آیات را به عهده رسول نهاده و قول ایشان را حجت دانسته است.
•بعد از رسول نوبت به اهل بیت رسیده و قول آنان نیز حجت می باشد.
•روایات شیعی با سند صحیح آیات ولایت را تفسیر کرده و آن را مربوط به غدیر خم دانسته که پیامبر مأمور به ابلاغ آن گردید.
•کلینی با سند صحیح از امام باقر علیه السلام: «أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ فَرَضَ‏ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ؟ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ، فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ؛ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ‏ _ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ ع یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِب».(صدع: روشن و آشکار ساخت).

عیاشی از امام صادق علیه السلام:

•«چون آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ ...» نازل شد، بر پیامبر گران آمد و نگران بود قریش ایشان را تکذیب کنند، پس خداوند چنین نازل کرد: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‏ ما أُنْزِلَ‏ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک...» آنگاه حضرت در روز غدیر خم به این امر پرداخت و آن را ابلاغ کرد.
•شواهد روایی اهل سنت:

طبرانی به سند خود از عمار بن یاسر: «حضرت رسولs پس از نزول آیه (ولایت) آن را قرائت کرد و سپس فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه)»

حسن بن ابی طاهر جاوایی(ق6) از زید بن ارقم از رسول خداs:

«ای مردم علی بن ابی طالب ولی شما پس از خدا و رسول او است...، خداوند در این باره چنین نازل کرده است: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذینَ آمَنُوا...»

گفتار دوم: بررسی دیدگاه های اهل سنت

•سه نوع تلقی: 1. پذیرش روایات شأن نزول 2. عدم پذیرش آن 3. چگونگی الغای خصوصیت از مورد شأن نزول
گروه اول: پذیرش شأن نزول بدون الغای خصوصیت
•پذیرش احادیث تصدق انگشتر از سوی امام علی، بدون الغای خصوصیت: حمل آیات ولایت تنها بر مورد نزول
•ریشه: عصر صحابه؛ کسی منکر آن نبوده و با الغای خصوصیت به دیگران آن را تعمیم نداده بودند.
•عصر تابعین؛ مورد پذیرش برخی
•ابوبکر احمد رازی: 370ق؛ ضمن تطبیق آیه بر شأن نزول، به اشکالات تطبیقی پاسخ می‌دهد. «از مجاهد،‌سدی، ابی جعفر، عتبةبن ابی حکیم، روایت شده که این آیه در مورد علی بن ابی‌طالبg در حین تصدق انگشتر در حال رکوع، نازل شده است...»
•الکیا الطبری، م504ق
•مبنای ایشان جواز اعطای صدقه در حال نماز است.
•مبانی دیدگاه اول:

الف) «وَ هُمْ راکِعُونَ» حال برای فاعل «وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ»

ب) صدقه مستحبی زکات نامیده می‌شود، زیرا امام علیg انگشتر خود را به عنوان صدقه مستحب اعطا نمود.

ج) عمل قلیل در نماز موجب بطلان آن نیست.

د) تطبیق صیغه‌های جمع در آیه بر یک فرد، از باب ترغیب و تشویق دیگران و بیانگر ویژگی مؤمنان در سرعت گرفتن در نیکی  است.

بررسی و نقد دیدگاه اول:

•با اختصاص آیه به مورد نزول خود،چگونه می‌توان ولایت را به معنای نصرت یا محبت گرفت؟ حال آنکه نصرت یا محبت با اختصاص داشتن شأن نزول منافات دارد.
•جوابی از این گروه مطرح نشده است.
گروه دوم: پذیرش شأن نزول با الغای خصوصیت
•این گروه صراحتی در ردّ و انکار روایات  شأن نزول درباره تصدق امام علیg به نیازمند نکرده‌اند و گاه این روایات را پذیرفته‌اند، اما با الغای خصوصیت شأن نزول از آن استفاده عمومیت کرده‌اند.
•بیشتر مفسران اهل سنت از این گروه‌اند: ابن جریر طبری، م310ق. واحدی نیشابوری م468ق. بغوی، م516ق. زمخشری، 528ق. ابن عطیه اندلسی، م541. فخر رازی، م606ق. قرطبی، م671ق. نسفی، 710ق، ثعالبی،875ق، عمادی، 982ق، آلوسی، م1327ق،...
•برخی از ایشان تصریح دارند که این دیدگاه جمهور مفسران اهل سنت است.

 

  


موضوع :


حکمت عدم تصریح نام ائمه در قرآن

پیشینه این پرسش در عصر ائمه

.1دیدگاه افراطی: نام اهل بیت و مقام پیشوایی آنان در قرآن به طور صریح بوده ولی بعد از وفات پیامبر و در عصر جمع‌آوری قرآن و تدوین آن تحریف شده و نام اهل بیت از قرآن افتاد.

طرفداراناین دیدگاه در فریقین بسیار اندک بودهو تنها به روایات استناد می‌کنند که از لحاظ سند و دلالت بی‌اعتبارند. از قبیل:

ابن شنبوذ بغدادی (محمد بن احمد المقری: د.328) از اهل سنت

 

وی ذیل آیه:‌ «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون‏»: آل‌عمران/123 را چنین قرائت کرده: «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ ـ بسیف علی ـ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ» ابن نبوذ تأویل و نزول آن را خلط کرده، بدون اینکه بر توهم خود دلیلی اقامه کند.

 

 محدث نوری (م.1320ق): فصل الخطاب

انگیزه وی اثبات این ادعاست که نام اهل بیت در قرآن بوده و به تحریف ساقط شده است.
دلیل ایشان: «نام اوصیای خاتم پیامبران و دختر ایشان حضرت زهرا و برخی از صفات و ویژگی آنان در تمام کتاهاای آسمانی گذشته بوده است، پس باید نام آنان در قرآن نیز که بر کتابهای پیشین سیطره دارد و کتاب جاودانه است، وجود داشته باشد...».
محدث نوری با این قول، ناخواسته با قرآن مخالفت می‌کند؛ زیرا اگر قرآن سمت سیطره بر کتابهای آسمانی پیشین را دارد «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ... » باید قرآن معیار صحت و سقم محتوای کتابها پیشین باشد، اما محدث نوری معیار صحت و سقم آیات قرآن را کتابهای آسمانی قبلی دانسته و تکلیف قرآن را با انها روشن می‌کند و حکم به تحریف قرآن کرده و می‌گوید: نام ائمه از قرآن افتاده است.

 

دلایل دیگر محدث نوری نیز از دیدگاه محققان از نظر سند و دلالتمخدوش است.

2. دیدگاه تفریطی: نظر جمهور اهل سنت

نه تنها نام اهل بیت در قرآن نیامده، بلکه هرگز مقام پیشوایی و امامت آنان به طور مطلق در قرآن مطرح نشده است.

هر آیه‌ای که درباره اهل بیت به طور عام یا امام علی به طور خاص نازل شده باشد. تنها بیان کننده فضائل ایشان است نه آنکه خدوند از امامت آنان سخنی گفته باشد.

ضعف این دیدگاه در بررسی تطبیقی آیات ولایت اهل بیت آشکار خواهد شد.

 

3. دیدگاه معتدل: نظر جمهور متکلمان، مفسران و محدثان شیعه

هر چند نام اهل بیت به طور صریح در قرآن نیامده، لیکن خداوند آیاتی درباره پیشوایی اهل بیت به طور خاص (به ویژه امام علی) و مناقب آنان به طور عام نازل کرده و پیامبر خدا  به عنوان مبین آیات الهی آنها را برای امت بیان کرده است.

با بررسی تبیین معقول احادیث به این نتیجه می‌رسیم که: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: قَالَ لَوْ قَدْ قُرِئَ الْقُرْآنُ کَمَا أُنْزِلَ لَأَلْفَیْتَنَا فِیهِ مُسَمَّیْن‏:‌ اگر قرآن را همان گونه که نازل شده، بخوانند ما را با نام می‌یابند». تفسیر عیاشی، ج1، ص 13، ح4.

وجود روایات در منابع فریقین بر وجود حجم عظیمی از آیات قرآن درباره اهل بیت:

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَعَةَ أَرْبَاعٍ رُبُعٌ فِینَا وَ رُبُعٌ فِی عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْکَامٌ» :

آیات قرآن به چهار گروه نازل شده است: یک چهارم آن درباری ما، یک چهارم آن درباره دانشمندان، یک چهارم درباره سنن و یک چهارم درباره فرائض و احکام. «کافی، ج2، ص 628».

«درباره هیچکس به اندازه امام علی آیه نازل نشده است». مناقب، ابن مردویه؛ ص 218. الصواعق المحرقة، 127،ابن حجر.(اهل سنت)

ابن عباس: «خداوند خطاب «یا ایها الذین أمنوا را در قرآن نازل نکرد جز آنکه علی علیه السلام پیشگام در این خطاب است. خداوند یاران پیامبر را در مواردی متعدد مورد عتاب قرار داد، اما از علی علیه السلام جز خیر و خوبی یاد نکرده است.» مناقب، ابن مردویه؛ ص 219 (اهل سنت)

احادیثی بیانگر آنند که ولایت امام علی علیه السلام در تمام کتابهای انبیا آمده است.

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلامقَالَ: وَلَایَةُ عَلِیٍّ ع مَکْتُوبَةٌ فِی جَمِیعِ صُحُفِ الْأَنْبِیَاءِ وَ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ وَصِیِّهِ عَلِیٍّ ع. «ولایت علی بن ابی طالب در تمام کتابهای انبیا آمده است و خداوند هیچ پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه بر نبوت حضرت محمد و ولایت علی ـوصی او ـ (اقرار گرفت)».

 

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏» فَقَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ ع فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ اللَّه‏. لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُم‏ ...

ابا بصیر از امام صادق علیه السلام: درباره آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» پرسید، امام فرمود: آیه درباره علی و حسن و حسین نازل شده ( و مراد از اولی الامر آنانند). گفتم: مردم می‌گویند: چرا نام امام علی و اهل بیت او در کتاب خدا نیامده است؟ فرمود: به آنان بگویید: (کلیات) نماز بر رسول خدا نازل شده ولی تعداد سه یا چهار رکعت آن نامیده نشده است و رسول خدا آن را برای مردم تفسیر کردند ... ( به همین گونه کلیات ولایت به طور عام در قآن نازل شد و پیامبر اکرم آن را تبیین کردند). کافی، ج1ُ ص 286 ـ287

عن ابی جعفر علیه‌السلام: «... فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَج‏...: خداوند به حضرت محمد فرمان داد، ولایت (امام علی) را برای آنان تفسر کند، همان گونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند...». کافی، ج1، ص289، ح4

ابن طاووس این حدیث را با سندهای متعدد نقل کرده است.

در مصادر اهل سنت نیز از این نمونه احادیث به چشم می‌خورد که تبیین ولایت به عهده رسول خدا نهاده شده است.

پاسخ امام صادق علیه‌السلام به ابابصیر در آن روایت بر اساس جدال احسن است. (آنچه مورد قبول خصم می‌باشد. مقدمه برای احتجاج علیه او به کار رفته).

مطلب مورد قبول اهل سنت: کلیات نماز و سایر احکام در قرآن آمده ولی شرح و تبیین جزئیات، شروط و قیود آنها به عهده پیامبر خداست.

بنابراین: نام ائمه و ولایت آنان نیز به عهده پیامبر است.

آزمون امت، حکمت عدم تصریح

نکات:

.1آزمون الهی از تمام بشر (فردی) و تمام امت (جمعی) قطعی است و آیات متعدد قرآن بر آن دلالت دارد.
.2شیوه آزمون خداوند از افراد و امتها متفاوت است. (با گل خشکیده، با ممنوعیت ماهی‌گیری در شنبه، رفتن به سرزمین غیر زراعی در کنار خانه‌ای سنگی برای حج، ترس و گرسنگی و نقصان در دارایی های و جانها و...)
.3چگونگی پیروی از پیامبر خدا، دارای مقدماتی است:

الف) حرمت و منزلت رسولش را به امت نمایاند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیم‏»2ـ 3/ حجرات

ب) دستور به اطاعت محض از پیامبر را صادر نمود. «ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِه‏...» 120/ توبه

تسلیم قلبی از پیامبر نشانه‌ی ایمان افراد:

«فَلا وَ رَبِّکَ‏ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما»: نساء/65

پیروی مطلق و بدون قید و شرط در تمام اوامر و نواهی:

«وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»: حشر/7

ماجرای تغییر قبله از مصادیق این اطاعت:

«وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی‏ کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَیْهِ»: بقره/143

جمع بندی کلی قرآنی: اطاعت از خدا اطاعت رسول است.

«مَنْ‏ یُطِعِ‏ الرَّسُولَ‏ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً»: نساء/80

 

روایات بیانگرآزمون الهی از طریق پیروی از پیامبر خدا:

کافی در باب «التفویض الی رسول الله و الی الائمة فی امر الدین» با سند صحیح.

پیام این روایات:

خداوند پیامبرش را به نیکوترین شکل بر اساس محبت خود تأدیب کرد و ادب را در آن وجود به حد کامل رساند و فرمود: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیم‏»: قلم/4 و سپس امور خلق را (در امور دین) به ایشان سپرد تا بداند مردم چگونه از ایشان پیروی می‌کنند؛ مانند روایت زراره از قول امام باقر و صادق علیهما السلام:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى نَبِیِّهِ ص أَمْرَ خَلْقِهِ لِیَنْظُرَ کَیْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.»

خداوند چنین کرد تا اهل طاعت از اهل معصیت شناخته شوند، از این رو بر بندگان واجب است تسلیم امر رسول خدا شوند، همانگونه که تسلیم خدا می‌شوند.

ادامه 3. چگونگی پیروی از پیامبر خدا، دارای مقدماتی است:

الف) حرمت و منزلت رسولش را به امت نمایاند.

ب) دستور به اطاعت محض از پیامبر را صادر نمود.

ج) پیامبر بر مشروعیت اطاعت از سنت خود و پیروی از تبیین و تفسیرشان از قرآن در همه عصرها تأکید کرده‌اند.

پیامبر وقوع تخلف را در امت پیش‌بینی کرده و از آن برحذر داشته است.

«لا أعرفنّ الرجل یأتیه الامر من أمری، إما أمرت به و إما نهیت عنه، فیقول: ما ندری ما هذا، عندنا کتاب الله لیس هذا فیه » مستدرک، حاکم نیسابوری، ج1، ص 108ـ109.

4. اطاعت مطلق از اوامر نبی: خداوند تفاوتی بین امور اعتقادی و غیر اعتقادی نگذاشته است. (کسی نمی‌تواند بگوید: این امر اعتقادی و مربوط به امامت است و باید در قرآن به صورت نص بیان می‌شد.)

اینگونه عذرها، رسوبات تفکر «حسبنا کتاب الله» است. اطلاق پیروی از رسول خدا این مرزبندی را در هم می‌شکند.

 

اشکال: این امامت اعتقادی و جزء اعتقادات شیعه است و ما آن را قبول نداریم.

جواب: در میان اهل سنت نیز بر سر مباحث اعتقادی نزاع است، مثلا ایشان درباره «خلق قرآن» که اعتقادی است اختلاف کرده و هر کس که قدم قرآن را منکر شود، کافر و مرتد می‌دانند با اینکه این امر در قرآن نیامده است. کسی که به این عذر آن را منکر شود، عذرش نزد آنان پذیرفتنی نیست.

بعید است آیات و روایات فراوان در وجوب اطاعت مطلق از پیامبر تنها مربوط به احکام باشد و شامل اعتقادات نشود.
زیرا در احکام فرعی نمی‌توان تنها به قرآن تمسک نمود، زیرا قرآن جزئیات آنها را بیان نکرده است.
نتیجه: خدا نام ائمه را به صورت صریح در قرآن نیاورد و تبیین مفاهیم کلی درباره مقام ولایت، عصمت و ... را به عهده پیامبر گذاشت تا یکی از راه‌های آزمون این امت باشد. و پیامبر نیز در این زمینه کوتاهی نکرد.
 


موضوع :


   1   2      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز