سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکات استخراجی آیه 1 سوره نساء 

•نکات استخراجی:
•چرا سوره‌ی مدنی با خطاب «یا ایها الناس» آغاز شده است نه با «یا ایها الذین امنوا»؟
•جواب:
•مقتضای جامعه‌ی اسلامی بر اساس اتحاد و وحدت دلها باشد تا نظام پا بگیرد.
•مسأله فرهنگی مهم است، حتی می فرماید: «خلق منها زوجها» نه زوجاً تا دوگانگی فهمی
•الناس: بر صغیر کبیر، مؤمن و ... اطلاق میشود. (طبق اصالت العموم)
•اصالت العموم: الفاظی که دلالت بر عموم می کنند. جمعی معتقدند که الف ولام دلالت بر عموم می کند.
•کسی که این قاعده را نمی پذیرد، اینجا از اصالت الاطلاق استفاده می‌کند که قید نیامده است، نفرموده: یا ایها الذین المومنون: قید ایمان و کفر نیامده است.
•صغیر چگونه مخاطب عموم قرار می گیرد؟
•«اتقوا» چیست که صغیر هم مخاطب ناس است.
•«اتقوا» ریشه تقوی از «وقی» ، به معنای حفظ الشیء مما یوذیه و یضره: (راغب)، عام است.
•در اصطلاح دین تقوا: «نگهداری نفس از مخالفت با رب است»، یعنی تقوا در دین اصطلاح خاص شده است. (قاعده شرعیه یا متشرعه)
•آیا صغیر می‌تواند مخاطب «اتقوا» باشد؟
•«تقوا» یک مفهوم مشکک است که مرتبه بندی دارد، صغیر هم باید تا یک حدی متقی باشد، نمی تواند بی اجازه غذای مردم را بخورد. یکسری امور را درک می کند و در یکسری امور ولیّ باید به او آموزش دهد.
•«تقوا» در مورد کبیر هم مرتبه بندی دارد. تقوای یک فرد عامی و خاص ، زن و مرد متفاوت است، ...
•همه‌ی این مفاهیم در «یا ایها الناس» گنجانده شده است. (عمومیت ناس و تقوا که مشکک است).
•«اتقوا»:
•مراتب تقوا در یک تقسیم کلی: 1. انجام واجب و ترک حرام 2. ترک رذایل و درک فضایل 3. انجام مستحب و ترک مکروه 4. مباحات
•مرتبه‌ی اول را باید همه داشته باشند، تا متقی و مؤمن باشد، ولی مسلمان لفظ و شهادتین است.
•ترک رذایل و درک فضایل: مراد رذایل و فضایل اخلاقی است، رذایل همچون حسد، دروغ، و ... فضایل همچون اخلاق نیکو، صداقت، ... .
•« اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ »:
•جلوه‌ی ربوبیت فرایند خلقت است. (نه الوهیت)
•وجه « اتَّقُوا رَبَّکُمُ»:
•تقوی: حرمت نگهداری است.
•رب: عاطفی‌ترین واژه‌ی قرآن است، بنابر این «اتقوا» نمی‌تواند معنای خشنی داشته باشد.
•« یا أَیُّهَا النَّاسُ » همه‌ی مردم (نه تنها صنف خاص) حرمت خدا را  نگهدارید.
•«اتقوا»: آیا در وجوب ظهور دارد یا نه؟
•بستگی به مراتب دارد، مرتبه اول برای همه وجوب دارد (انجام واجبات و ترک محرمات)، و با توجه به افراد فرق می کند. مثلا مرحوم مظفر: اگر فرد دون شأن عمل کند، از عدالت ساقط می شود. (مثلا مرجعی در ملا عام بین مردم در حال راه رفتن غذا بخورد). البته متناسب با شرائط زمان قابل تغییر است (مثلا: رهبری لباس نظامی بپوشد).
•«ربکم»:
•«رب» در لغت: صاحب اختیار و مالک است. (کسی که مالک اختیار است مدبر امور است).
•س: کدام لغت مد نظر است؟ لغت عصر نزول، (ر.ک: مفردات راغب)
•ربکم: اضافه معنوی: ممکن است «من» یا «لام» یا «فی» در تقدیر باشد، هر کدام در تقدیر باشد، معنای متفاوتی می دهد.
•ـ رباً لکم.
•ـ رباً فیکم: ربی است که درون شما هست«نحن اقرب الیه من حبل الورید»،.
•ـ رباً منکم: رب از جنس شماست. «نفخت فیه من روحی»
•الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَهاوَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً»
•«نفس» در لغت به معنای حقیقت و ذات شیء است.
•س: نفس واحده با «کم» سازگاری ندارد، چگونه از یک نفس انسانهای فراوان به وجود آمدند؟
•ج: برای تکثر در نفس واحده، جفت لازم است؛ پس دیگر نفس واحده نخواهد شد. کثرت با لقاح ایجاد می‌شود که از طریق زوج ایجاد می‌شود که این زوج هم از همان نفس واحده است.
•عموم مفسرین بر اساس  تاریخ قطعی و سایر آیات مصداق «نفس» را «حضرت آدم» گرفته اند. (فراتر از لغت)
•علامه: «منها زوجها»: مراد از آیه مورد بحث این است که همسر آدم از بدن خود درست شده صحیح نیست، هر چند که در روایات آمده که از دنده آدم خلق شده، لیکن از خود آیه استفاده نمى‏شود، و در آیه، چیزى که بر آن دلالت کند وجود ندارد.
•به طور کلی در مورد «خلقت زوج» دو نظر است:
•الف) از باقیمانده‌ی گل حضرت آدم
•ب) از پایین ترین دنده یا از دنده چپ
•س: منشأ این دو نظر چیست؟
•ج: وجود دو دسته روایات: یک عده تکذیب کرده‌اند، و یک عده از دنده چپ را پذیرفته‌اند.
•س: آیا این دو روایت با آیه تطبیق دارد؟
•ج: هردو روایت با آیه تطبیق دارد، به دلیل «من»:
•ـ  «من» بعضیه: (خلق کرد از بعض نفس واحد زوج را)، کسی که دنده چپ می گیرد.  
•ـ «من» بیان جنس: (از جنس نفس واحد زوج را آفرید.)، از بقیه گل
•علامه: آیات متناسب را به این آیه ضمیمه می کند، «خلق لکم من انفسکم ازواجا» از خودتان ازواج آفرید. «روم: 21» که تعبیر علامه از «من» نشویه، منشأ خلقت.
•ترجمه: شما را از نفس واحد آفرید، و از همین نفس واحد زوج آفرید. به عبارت دیگر منشأ خلقت زوج نفس واحد است.

 

•«خلق منها زوجها»: آدم را از «طین» آفرید و آن «طین» دنده بود. (قاعده جمع عرفی)
•سؤال: بعضی مطرح کرده‌اند که آفرینش حواء از دنده چپ مطلبی است که در تورات آمده است، آیا این امر می‌تواند مرجحی روایی برای دسته مقابل باشد؟
•جواب: بنا بر علم اصول، مخالفت با عامه (اهل سنت) در روایات اصل است، اما در مورد تورات چنین اصلی وجود ندارد. در مقام تعارض دو روایت، اگر روایت با عامه موافق بود، آن روایت مرجوح است.
•( با اهل سنت در اصول مشکل نداریم، ولی در فروع مشکل داریم).
•تورات نه می‌تواند رد کند، نه مرجح و مؤید باشد.
•مسلمانان با این روایات چه برخوردی می‌کند؟
•بار منفی دنده چپ باعث شده، روایات تحت الشعاع قرار گیرد. (سلولهای بنیادی از ناف به وجود می‌آید). ممکن است امام در مقام تقیه فرموده باشد، خداوند منزه است از اینکه حوا را از دنده چپ بیافریند.
•سؤال: به فرض صحت دنده چپ، آیا فروتر بودن زن در مسأله خلقت به وجود می‌آید؟
•زوج: قرین، همسان و هم‌نوع: واژه زوج تکمیل می‌کند، یعنی در انسانیت و خلقت با آدم یکی است. برای رد کردن این شبهه، روایت را رد می‌کنند و این اشتباه است.
•«وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً»
•فرزندان نفس واحده و زوج، خلقتشان به چه شکلی بوده است؟
•علامه: نسل موجود از انسان، تنها به آدم و همسرش منتهى مى‏شود و جز این دو نفر، هیچ کس دیگرى در انتشار این نسل دخالت نداشته است، (نه حورى بهشتى، و نه فردى از افراد جن و نه غیر آن دو)،
•علامه: به دلیل «منهما» ازدواج فرزندان آدم و حواء با خودشان بوده، وگرنه «و بث منهما و من غیرهما» می‌آمد.
•با پذیرفتن این معنا دو مطلب به عنوان نتیجه بر آن متفرع مى‏شود:

1. مراد از «رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً» تمام افراد بشرند که شامل فرزندان بی‌واسطه از آدم و حواء و فرزندان باواسطه: نوه‌ها و ... بوده‌اند.

2. در طبقه اول ازدواج بین خواهران و برادران انجام شده است. زیرا حکم تشریع به دست خداوند است و اوست که امری را حلال یا حرام می‌سازد. «وَ اللَّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ»رعد:41 «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ» یوسف:40

•روایات بیانگر ازدواج فرزندان با سه گروه می‌تواند باشد. حوری، جن، انسانهای قبلی

 

«رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً »

ظاهر (نه نص صریح) و سیاق: از این دو مردان زیادی و زنان بسیاری منتشر شد. (نه کثیر در مقابل قلیل)

•« نِساءً»: علت نکره آمدن نساء. چرا نفرمود: « نِساءً کَثِیراً»؟

1. برای مبالغه در کثرت

2. اگر صفت نساء می‌آمد، توهم می‌شد که کثرت صفت رجال نیست.

•ادعای برخی: در تاریخ غالباْ تعداد زنها بیشتر از مردان بوده است. به دو دلیل:

1. بلاغت: تنوین، تعظیم و تکثیر

2. تطور تاریخی (تاریخ بشری): این تفسیر احتمالی است، چون زمان ما آخر‌الزمان نیست و هر سالی می‌تواند محور قرار بگیرد.

« اتَّقُوا رَبَّکُمُ ... وَ اتَّقُوا اللَّهَ »

•آیه با تقوای رب آغاز شده و با تقوای الهی ادامه یافته است.

«اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ»

•تَسائَلُونَ: گویای استمرار غیر مؤکد و روان
•ارحام آمده، زیرا در آن زمان توجه به قبیله بود و به ارحام توجهی نمی‌شد. حال آنکه مادران صاحبان رحم بودند، و بچه‌ها تا مرد نبودند، ارزشی نداشتند.

« إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً » 

رقیب: هم مواظب، هم محافظ. خدا برای جزا دادن محافظ اعمال است.



موضوع :


یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً (1)

•تفسیر المیزان
•سوره نساء: مدنی (مضامین آیاتش شهادت مى‏دهد بر اینکه این سوره در مدینه و بعد از هجرت نازل شده، ظاهراً یکباره نازل نشده ولی بی‌ارتباط به یکدیگر نیستند.)
•تعداد آیات: 176
•آیات اول در مقام بیان احکام زناشویى:
•چند همسری
•با چه کسانى نمى‏توان ازدواج کرد؟
•بیان احکام مختلف: از قبیلارث، نماز، جهاد، شهادات، تجارت و غیره، مختصرى از اهل کتاب
•این آیه و چند آیه بیانگر حال یتیمان و زنان   به منزله زمینه چینى براى مسائل ارث و محارم است.
•" یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ ...":
•دعوت مردم به تقوا و پروا داشتن از پروردگار خویش
•در اصل انسانیت و در حقیقت بشریت با هم متحدند و در این حقیقت بین زن و مرد، صغیر و کبیر، عاجز و نیرومند فرقى نیست.   تا مردم به متفاوت نبودن با یکدیگر پی برده به یکدیگر ظلم نکنند، و از اجتماع جهت تکامل سعادت استفاده نمایند.
•نکات: خطاب را متوجه ناس (همه مردم) کرد و نه به خصوص مؤمنین،
•فرمان«اتقوا» را مقید به قید«ربکم» کرد و نفرمود: «اتقوا اللَّه: از خداپروا کنید»، بلکه فرمود: «اتَّقُوا رَبَّکُمُ: از پروردگارخود پروا کنید»، زیرا «الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَة» شامل همه انسان‌ها (نه فقط مؤمنین) می شود، که از آثار «ربوبیت» است نه «الوهیت».
•«الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ: خدایى که شما را از یک نفس آفرید».
•نفس در لغت: عین هر چیز است. «جاءنی فلان نفسه: فلانى خودش نزد من آمد» یعنی عین او آمد.
•منشا دو کلمه" نفس" و" عین" متعین در معناى" چیزى که بوسیله آن شى‏ء شى‏ء مى‏شود" مختلف است.
•نفس چیزى است که انسان بواسطه آن انسان است. مجموع روح‏ و جسم در دنیا و روح به تنهایى در زندگى برزخ
•مراد از نفس واحده و زوج او:
•ظاهر سیاق: «نَفْسٍ واحِدَةٍ» آدم علیه السلام، «زوجها» حوا باشد.
•ایندو پدر و مادر نسل انسان هستند و همه افراد نوع انسان به این دو تن منتهى مى‏شوند:
•«خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ، ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها». زمر:6
•«یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ». اعراف: 27
•«لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا». اسراء: 62، حکایت گفتار ابلیس.
•نظر برخی مفسران: مراد از «نفس واحده» و «زوجها» مطلق ذکور و اناث نسل بشر = تمام پدرها و مادرها
•: «هر یک نفر از شما نوع بشر، از یک پدر و مادر (از دو فرد بشر) خلق شده‏اید، بدون اینکه میان شما فرقى باشد.»
•هم معنا با :«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ». حجرات:13
•وجه نادرستى: مفسر از تفاوت بین دو آیه، سوره حجرات و سوره نسا غفلت کرده است.
•آیه سوره حجرات: افراد انسان از نظر «حقیقت انسانیت» یکسانند، و هر یک آنان از پدرى و مادرى از جنس بشر متولد شده‏اند، پس دیگر جا ندارد یکى بر دیگرى تکبر ورزد و خود را از دیگران بهتر بشمارد، مگر به یک ملاک که آن هم تقوا است.
•آیه سوره نساء: افراد انسان از حیث «حقیقت و جنس» یک واقعیتند و با همه کثرتى که دارند از یک ریشه پراکنده شده‏اند، «وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً ...». بنابراین:
•1. این معنا با این احتمال که مراد از«نفس واحدة» و«زوجها» تمامى نر و ماده‏هاى بشرى باشد سازگار نیست.
•2. آن معنا با غرض سوره نساء سازگارى ندارد.
• زوج در جمله: «وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها»
•زوج: همسر ، هر دو قرین (نر و ماده)، هر دو چیزى که جفت داشته باشد. هر چیزى که شبیه و نزدیک به دیگرى و یا ضد دیگرى است زوج گفته مى‏شود. زوجه واژه نامطلوبى است، (یعنى در لغت صحیح به زن نیز زوج گفته مى‏شود نه زوجه) (مفردات راغب ص 215).
•«من» نشویه: افراد بى‏شمار در سطح کره زمین از دو نفر منشأ گرفته‌اند.
•دلیل: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً. روم:21
•وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً. نحل:72
•فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً، وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ. شورا:11

 

•«وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً»
•«بث»: جدا سازى بوسیله پاشیدن و امثال آن
•شکوه از اندوه را هم«بث» مى‏گویند، چون شکوه در حقیقت اندوه تراکم یافته در دل را مى‏پراکند، و به همین جهت است که گاهى کلمه«بث» را در خود اندوه استعمال مى‏کنند که در این صورت مصدر را در اسم مفعول استعمال کرده‏اند، چون اندوه مبثوثى است که انسان آن را بالطبع بث داده و منتشر مى‏کند، در آیه شریفه: «قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ» یوسف: 86 در همین معنا استعمال شده، معنایش این است که: «من غم و اندوهم را تنها براى خدا مى‏پراکنم».

«وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ»

•«تسائل»به خدا این است که مردم با سوگند به خداى تعالى، از یکدیگر چیزى درخواست کنند،
•تسائل به خدا: کنایه است از اینکه خداى سبحان در نظر آنان محترم و عظیم بوده، و او را دوست مى‏داشتند، چون آدمى به کسى و چیزى سوگند مى‏دهد که او را عظیم بداند و محبوب بدارد.
•«و الارحام»:

1. بنابر ظاهر عطف بر «الله»: از خدایى که یکدیگر را به احترام او قسم مى‏دهید بترسید و از ارحام نیز بترسید. (منصوب)

2. برخی: عطف بر محل ضمیر«به» مثل: مررت بزید و عمرا (منصوب)

3. مؤید این احتمال: در قرائت حمزه کلمه «ارحامِ» عطف بر ضمیر متصل‏ مجرور (به)

•علماى نحو این وجه را ضعیف شمرده و گفته‏اند: قاعده در مثل جمله «مررت بزید و عمرواً» خواند، زیرا زید مفعول مررت است.

معنای آیه: «از خدایى که شما یکدیگر را به او و به رحم خود سوگند مى‏دهید (و مى‏گوئید تو را به خدا و به رحم سوگند مى‏دهم) بترسید، و پروا کنید».

 


موضوع :


ادامه بحث شیعه شناسی

عوامل ظهور شیعه‏
•اوّل: وجود آیات فراوان بر امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام.
•دوّم: وجود آیات فراوان در مورد فضائل و مناقب اهل بیت علیهم السلام.
•سوّم: وجود آیات فراوان درباره مرجعیّت دینى اهل بیت علیهم السلام.
•چهارم: وجود روایات فراوان بر امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام.
•پنجم: وجود روایات فراوان درباره فضایل و مناقب اهل بیت علیهم السلام.
•ششم: وجود روایات فراوان درباره مرجعیت دینى اهل بیت علیهم السلام.
•هفتم: وجود روایات فراوان در مدح شیعه و پیروان اهل بیت علیهم السلام.
•امر اوّل: آیات امامت‏

1- آیه ولایت‏

•إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛ مائده: 55.
•داستان صدقه دادن امیرالمؤمنین در حال نماز
•مضمون این حدیث توسط ده نفر از صحابه نقل گردیده و بیش از پنجاه نفر از علماى اهل سنت آن را در کتب خود آورده‏اند؛ مثل طبرانى (معجم الاوسط، ج 7، ص 10، ح 6228)، ابوبکر جصّاص (احکام القرآن، ج 2، ص 446)، واحدى (اسباب النزول، ص 133)، زمخشرى (الکشاف، ج 1، ص 649).

2- آیه انذار

•إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ؛ رعد:7 «همانا تو بیم دهنده‏اى و براى هر قومى هدایت گرى مى‏باشد.»
•جمهور عامه از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت کرده‏اند که فرمود: «من منذر و على هادى است و با تو اى على! هدایت شوندگان هدایت یابند.» (جامع البیان، ذیل آیه.)
•مضمون این حدیث را نه نفر از صحابه و بیست و چهار نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند.

 

•3- آیه تبلیغ‏
•یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ؛ مائده: 67
•ابن عساکر به سند صحیح از ابى سعید خدرى نقل مى‏کند که این آیه شریفه در روز غدیر خم بر رسول خدا صلى الله علیه و آله در شأن امام على علیه السلام نازل شد. (ترجمه امام على علیه السلام، ابن عساکر، ج 2، ص 86)
•این حدیث را هشت نفر از صحابه و چهارده نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند.
•4- آیه اکمال‏
•الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً؛ مائده:3
•خطیب بغدادى به سند صحیح از ابى هریره نقل مى‏کند که هر کس روز هجدهم ذى حجه (روز غدیر خم) را روزه بگیرد خداوند ثواب شصت ماه روزه را به او عطا مى‏کند. روز غدیر روزى است که پیامبر صلى الله علیه و آله دست علىّ را گرفت و فرمود: آیا من ولىّ مؤمنین نیستم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! آن گاه فرمود: هر که من مولاى او هستم این علىّ مولاى اوست. در این حال عمر بن خطاب دو بار به على تبریک گفت و عرض کرد: اى پسر ابى طالب تو مولاى من و مولاى تمام مسلمانان گشتى، در این هنگام آیه فوق نازل شد.
•مضمون این حدیث را بیش از پانزده نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند. (تاریخ بغداد، ج 8، ص 290)
امر دوّم: آیات فضائل

1- سوره دهر

•وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً، إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً؛ دهر: 8و9
•سى و شش نفر از علماى اهل سنت تصریح نموده‏اند که این آیه در شأن اهل‏بیت پیامبر علیهم السلام نازل شده است: فخر رازى در التفسیر الکبیر، ذیل همین آیه، قاضى بیضاوى در انوار التنزیل، سیوطى در الدّر المنثور، ابوالفداء (تاریخ ابى الفداء، ج 1، ص 126)، بغدادى (تاریخ بغداد، ج 13، ص 191)‏ و غیره.

2- آیه شراء

•وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ بقره: 207
•ابن عباس: «این آیه در شأن علىّ علیه السلام نازل شد، هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله از دست مشرکین فرار کرده و با ابوبکر به غارى پناه برد، على علیه السلام در مکه در رخت خواب پیامبر صلى الله علیه و آله خوابید.»
•ابن ابى الحدید: «تمام مفسرین، روایت کرده‏اند که آیه فوق در شأن على علیه السلام نازل شد، آن هم در شبى که آن حضرت در فِراش پیامبر صلى الله علیه و آله آرمید تا جان پیامبر محفوظ بماند.»
•چهارده نفر از علماى اهل سنت بر نزول آیه شریفه در شأن امام على تصریح نموده‏اند که عبارت اند از: زینى دحلان، فخر رازى، ابن اثیر، دیار بکرى‏ و غیره.
•سیزده نفر نیز تصریح نموده‏اند که این آیه در «لیلة المبیت» بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شده است که عبارت اند از: احمد بن حنبل، طبرى، ابن سعد، ابن هشام، ابن اثیر، ابن کثیر و غیره.
•3- آیه مباهله‏
•فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ؛ آل عمران:61
•مفسرین، اجماع دارند بر این که مراد از «انفسنا» در این آیه على بن ابى طالب علیه السلام است که در این جا از على علیه السلام به نفس پیامبر صلى الله علیه و آله تعبیر شده است.
•احمد بن حنبل: هنگامى که این آیه نازل شد پیامبر صلى الله علیه و آله على، فاطمه، حسن و حسین را خواست، آن گاه عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بیت من اند. .(مسند احمد، ج 1، ص 185).
•بیست و چهار نفر از صحابه و تابعین این مضمون را نقل کرده و آیه را در شأن اهل‏بیت علیهم السلام مى‏دانند. از قرن سوّم تا سیزدهم نیز بیش از پنجاه نفر از علماى اهل سنت این مضمون را نقل کرده‏اند.
•4- آیه مودّت‏
•قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏؛ شوری:23
•جمهور عامه روایت کرده‏اند که بعد از نزول آیه فوق، سؤال کردند: اى رسول خدا! نزدیکان تو که مودّت آنان بر ما واجب است کیانند؟ فرمود: «على، فاطمه، حسن و حسین.»
•این مضمون را بیست و چهار نفر از صحابه و تابعین و حدود شصت نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند؛ امثال: سیوطى، طبرى، احمد بن حنبل و دیگران. (درالمنثور، ج 6، ص 7)
•عده‏اى نیز؛ مانند: ابن حبّان در تفسیرش حدیث را از مسلمات دانسته است. (جامع البیان، ج 25، ص 14 و 15 و مسند احمد، ج 1، ص 199).
امر سوّم: آیات مرجعیت دینى اهل بیت علیهم السلام

1- آیه تطهیر

•إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ احزاب: 33
•این آیه- که دلالت بر عصمت دارد- در شأن اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله وارد شده است.
•این شأن نزول را سیزده نفر از صحابه و ده‏ها نفر از علماى اهل سنت در کتب خود ذکر کرده‏اند.
•ترمذى از عمر بن ابى سلمه نقل مى‏کند: «هنگامى که آیه تطهیر بر پیامبر صلى الله علیه و آله در خانه ام سلمه نازل شد، پیامبر صلى الله علیه و آله على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را دعوت کرد و سپس کساء را بر روى آنها کشید و عرض کرد: بارخدایا! اینان اهل بیت من هستند. پس رجس و پلیدى را از آنان دور کن و آنان را پاک فرما». (صحیح ترمذى، ج 5، ص 327).
•2- آیه اولى الأمر
•أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ؛ نساء: 59
•مقصود از اولى الامر معصومینى هستند که اطاعت آنان به طور مطلق همانند اطاعت خدا و رسول خدا واجب است. البته در حقّ کسانى غیر از این دوازده امام، ادّعاى عصمت نشده است.
•پیامبر صلى الله علیه و آله: «هر کسى مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کسى مرا نافرمانى کند خدا را نافرمانى کرده است و هر کسى على را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر کسى على را نافرمانى کند مرا نافرمانى کرده است.» (ترجمه امام على علیه السلام، ابن عساکر، ج 1، ص 364).
امر چهارم: روایات امامت و ولایت

1- حدیث غدیر

•پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در غدیر خم فرمود: «من کنت مولاه فعلىّ مولاه»؛ (مسند احمد، ج 6، ص 401، ح 18506).

2- حدیث دوازده خلیفه‏

•پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «یکون بعدى اثنا عشر امیراً کلّهم من قریش»؛ (صحیح بخارى، باب الاستخلاف)

3- حدیث ولایت‏

•پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله خطاب به على علیه السلام: «انت ولىّ کلّ مؤمن بعدى؛ (المعجم الکبیر، ج 12، ص 78)

4- حدیث وصایت‏

•پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «انّ لکلّ نبى وصیّاً؛ و وارثاً و انّ علیاً وصیَّى و وارثى»؛ (تاریخ دمشق، ج 42، ص 392).
•5- حدیث منزلت‏
•پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «انت منّى بمنزلة هارون من موسى الّا انّه لا نبىّ بعدى»؛ (صحیح ترمذى، ج 5، ص 641، ح 3730)
•6- حدیث خلافت‏
•پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب به على علیه السلام فرمود: «انت اخى و وصیّى و خلیفتى فیکم فاسمعوا له و أطیعوا»؛ (کامل ابن اثیر حوادث سال سوّم بعثت).
امر پنجم: روایات فضائل
•1- حدیث نور
•پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «کنت انا و على بن ابى طالب علیه السلام نوراً بین یدى اللَّه قبل أن یخلق آدم باربعة آلاف عام، فلمّا خلق آدم قسّم ذلک النور جزئین. فجزء أنا و جزء علىّ»؛ (تذکرة الخواص، ص46) «من و على بن ابى طالب نورى واحد نزد خداوند متعال بودیم، قبل از آن که خداوند حضرت آدم را به چهار هزار سال خلق کند، بعد از خلقت آدم آن نور را به دو جزء تقسیم نمود: جزئى من و جزء دیگر آن علىّ است.»
•این حدیث را هشت نفر از صحابه، هشت نفر از تابعین و بیش از چهل نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند.
•2- حدیث «أحبّ الخلق»
•امام على علیه السلام کسى است که طبق نصّ نبوى: «احبّ الخلق الى اللَّه» است.
•ترمذى به سند خود از انس بن مالک نقل مى‏کند: مرغ بریانى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله بود.
•عرض کرد: خدایا! محبوبترین خلق نزد خودت را نزد من بفرست تا با من در این غذا شرکت کند. در این هنگام على علیه السلام وارد شد و با او در غذا شرکت کرد. (صحیح ترمذى، ج 5، ص 595).
•این حدیث صحیح را نُه نفر از صحابه، نود و یک نفر از تابعین و پنجاه نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند. هفت نفر از آنان نیز درباره این حدیث کتاب تألیف نموده‏اند و گروهى از آنان نیز حدیث را از مسلّماتدانسته‏اند؛
•مانند: مسعودى (مروج الذهب، ج 1، ص 711)، ابن عبد البرّ، محمّد بن طلحه شافعى (مطالب السؤول، ص 42)، صفورى (نزهة المجالس) و فضل بن روزبهان در (ابطال الباطل).
•راه هاى تصحیح این حدیث

الف) عدالت و وثاقت راویانش.

ب) تصحیح جماعتى از علماى اهل سنت؛ مانند: حاکم نیشابورى و قاضى عبدالجبار معتزلى.

ج) به شعر در آمدن حدیث که دلالت بر اشتهار آن دارد.

•استاد احمد حسن باقورى مصرى: «اگر کسى از تو سؤال کند که به چه دلیل مردم علىّ علیه السلام را دوست دارند، تو باید در جواب بگویى: این دوستى از حدیث نبوى شأن‏ گرفته است، زیرا طبق نصّ پیامبر صلى الله علیه و آله علىّ محبوب‏ترین فرد نزد خداست.» (علىّ امام الائمة، ص 107)
•3- امام على علیه السلام میزان ایمان و نفاق‏
•امام على علیه السلام: «لا یحبّنى الّا مؤمن و لا یبغضنى الّا منافق»؛
•این‏حدیث‏را هشت‏نفر از صحابه وحدود چهل‏نفر ازعلماى اهل‏سنت نقل کرده‏اند، مانند مسلم (صحیح مسلم، ج 1، ص 120، ح 131، کتاب الإیمان)، ترمذى (صحیح ترمذى، ج 5، ص 601، ح 3736)، احمد (مسند احمد، ج 1، ص 135، ح 643) و ابن ماجه در سنن (سنن ابن ماجه، ج 1، ص 42، ح 114).
•4- امام على علیه السلام برادر معنوى پیامبر صلى الله علیه و آله‏
•جابر بن عبداللَّه و سعید بن مسیّب: رسول خدا صلى الله علیه و آله بین اصحابش عقد اخوت بست و تنها رسول خدا، ابوبکر، عمر و علىّ باقى ماندند، آن گاه بین ابوبکر و عمر عقد اخوت بست و سپس به على علیه السلام فرمود: «تو برادر من و من برادر تو ام.»
•این حدیث را چهارده نفر از صحابه و حدود چهل نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند؛ امثال: ترمذى (صحیح ترمذى، ج 5، ص 595، ح 3720)‏ و حاکم (مستدرک حاکم، ج 3، ص 16، ح 4289).

5- امام على و باز بودن درب خانه او به مسجد

•احمد بن حنبل از زید بن ارقم: گروهى از اصحاب، درهایى را ازمنزلشان به مسجد باز نموده بودند، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «همه درها بسته شود، غیر از درب خانه على.» آن گاه فرمود: «من درب‏ها را از جانب خود نبستم و باز نگذاشتم، بلکه مأمور شدم و به مأموریتم عمل نمودم.» «مسند احمد، ج 4، ص 369»
•ترمذى از رسول خدا صلى الله علیه و آله: «درب‏ها را به مسجد، ببندید، جز درب خانه على.»
•این حدیث را حدود دوازده نفر از صحابه و سى نفر از علماى عامه نقل کرده‏اند.«سنن ترمذى، ج 5، ص 641»

6- امام على علیه السلام و ردّ شمس‏

•ابوهریره: رسول خدا صلى الله علیه و آله در حالى که سرش در دامان على علیه السلام بود خوابید، نماز عصر را نخوانده بود که خورشید غروب کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله که بیدار شد بر او دعا کرد، خورشید بازگشت، على علیه السلام نماز عصر را در وقت خود به جاى آورد، آن گاه خورشید بازگشت. «الخصائص الکبرى ج 2 ص 324»
•این حدیث را نُه نفر از صحابه و چهل نفر از علماى عامه نقل کرده‏اند که ده نفر از آنها درباره این حدیث کتاب تألیف نموده و حدود سیزده نفر نیز آن را تصحیح کرده‏اند؛ امثال: ابوجعفر طحاوى«کشف الرمس، سیوطى، ص 29»، طبرانى«همان، ص 34»، بیهقى«همان»، هیثمى‏«مجمع الزوائد، ج 8، ص 279» و قسطلانى «المواهب اللدنیة، ج 1، ص 358».
•7- امام على علیه السلام و ابلاغ سوره برائت:
•ابو رافع: رسول خدا صلى الله علیه و آله ابوبکر را براى ابلاغ سوره برائت به مکه فرستاد.
•جبرئیل بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد و گفت: سوره را یا باید خودت ابلاغ کنى یا کسى که از توست. پیامبر صلى الله علیه و آله علىّ علیه السلام را به دنبال او فرستاد. على علیه السلام بین مکه و مدینه به او رسید، سوره را از او گرفته و بر مردم قرائت نمود. «در المنثور، ج 3، ص 210»
•این حدیث را هفتاد و سه نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند که برخى از آنها عبارت است از: احمد بن حنبل «مسند احمد، ج 4، ص 165»، ابن ماجه «سنن ابن ماجه، ج 1، ص 44»‏ و ترمذى «صحیح ترمذى، ج 5، ص 636».
•8- امام على علیه السلام مولود کعبه‏
•حاکم نیشابورى مى‏گوید: «در اخبار متواتر آمده است که فاطمه دختر اسد، امیر المؤمنین على بن ابى طالب- کرّم اللَّه وجهه- را داخل کعبه زایید.»
•این حدیث را هفده نفر از علماى اهل سنت نقل کرده، دوازده نفر به تواتر یا شهرت آن تصریح نموده و نه نفر نیز به اختصاص این فضیلت به امام على علیه السلام تصریح کرده‏اند.«مستدرک حاکم، ج 3، ص 550، ح 6044»

9- امام على علیه السلام و گرفتن لواء

•بریده اسلمى از رسول خدا صلى الله علیه و آله: «فردا پرچم را به دست کسى خواهم داد که خدا و رسول او را دوست دارند و او نیز خدا و رسول را دوست دارد. روز بعد ابوبکر و عمر منتظر بودند که آنها را صدا زند، ولى پیامبر صلى الله علیه و آله علىّ علیه السلام را در حالى که درد چشم داشت صدا زد و آب دهان در چشم او مالید، آن گاه پرچم را به دست او داد و عده‏اى نیز با او حرکت کردند.» «تاریخ طبرى، ج 3، ص 93»

10- امام على علیه السلام اولین مسلمان و مؤمن‏

•پیامبر صلى الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود: «علىّ اوّلین نفر از اصحاب من است که اسلام آورد.» «مسند احمد، ج 5، ص 662، ح 19796»

11- امام على علیه السلام اولین نمازگزار با پیامبر صلى الله علیه و آله‏

•حاکم نیشابورى به سندش از امام على علیه السلام نقل مى‏کند که فرمود: «با رسول خدا صلى الله علیه و آله هفت سال قبل از دیگران عبادت کردم.» «مستدرک حاکم، ج 3، ص 112»

12- امام على علیه السلام اعلم صحابه‏

•رسول خدا صلى الله علیه و آله: «من خانه حکمت و علىّ درب آن است.» «صحیح ترمذى، ج 5، ص 637»
•و نیز: «من خانه علم و علىّ درب آن است، هر کس که اراده علم مرا دارد باید از درب آن وارد شود.» «مستدرک حاکم، ج 3، ص 127»
امر ششم: روایات مرجعیّت دینى اهل بیت علیهم السلام

1- حدیث ثقلین‏

•ترمذى از جابربن عبداللَّه انصارى: در حجة الوداع روز عرفه رسول‏خدا صلى الله علیه و آله را دیدم در حالى که بر شتر خود سوار بود و خطبه مى‏خواند. شنیدم که فرمود: اى مردم! من در میان شما دو چیز گران بها مى‏گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم. «صحیح ترمذى، ج 5، ص 621»
•مضمون این حدیث را سى و چهار نفر از صحابه نقل کرده‏اند و نیز دویست و شصت و شش نفر از علماى اهل سنت در کتب خود به آن اشاره نموده‏اند.

2- حدیث «انا مدینة العلم»

•حاکم نیشابورى به سند خود از جابر از رسول خدا صلى الله علیه و آله: «من شهر علم و على درب آن است، هر کس که اراده کرده است شهر علم را دریابد باید از درب آن وارد شود.» «مستدرک حاکم، ج 3، ص 136»
•مضمون این حدیث را ده نفر از صحابه پانزده نفر از تابعین و ده‏ها نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند.

3- حدیث سفینه‏

•پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «مثل اهل بیت من مثل کشتى نوح است، هر کس از آن تخلف کند در آتش قرار خواهد گرفت.» «نهایة ابن اثیر، ماده زخّ»
•این حدیث را هشت نفر از صحابه؛ هفت نفر از تابعین و صد و پنجاه نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند.

4- حدیث امان‏

•حاکم نیشابورى از ابن عباس از پیامبر صلى الله علیه و آله: «ستارگان، امان بر اهل زمین‏اند. از غرق شدن و اهل بیت من امان این امت از اختلاف اند، اگر قبیله‏اى از عرب با اهل بیتم مخالفت نمایند بین خودشان اختلاف شده و از گروه شیطان محسوب خواهند شد.» «مستدرک حاکم، ج 3، ص 149»
•این حدیث را گروه زیادى از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند.

5- حدیث: «علىّ مع الحقّ»

•رسول خدا صلى الله علیه و آله: «خدا رحمت کند علىّ را، با خدایا! هر جا على است حق را با او قرار بده.» «همان، ص 135 و صحیح ترمذى، ج 5، ص 592»
•حاکم‏نیشابورى از ام‏سلمه از رسول خدا صلى الله علیه و آله: «علىّ با قرآن و قرآن باعلىّ است، این دو از یکدیگر جدا نمى‏شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.» «مستدرک حاکم، ج 3، ص 34»
•این حدیث را بیست و سه نفر از صحابه و ده‏ها نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند.
•آیات و روایاتى که در شأن اهل بیت علیهم السلام ذکر شدند تنها فضیلتى براى آنان محسوب مى‏شود بلکه از آنجا که این فضائل انحصارى آنان است دلالت بر افضلیت و برترى آنان بر دیگران دارد، وطبق نصّ عدّه‏اى از اهل سنت امامت حقّ افضل امت است.
امر هفتم: وجود روایات فراوان در مدح شیعه

مدح مصادر اهل سنت در مورد پیروان اهل بیت علیهم السلام

•جابر بن عبداللَّه انصارى: نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم که علىّ علیه السلام وارد شد، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «قسم به کسى که جانم به دست اوست همانا این (على) و شیعیان او قطعاً کسانى هستند که روز قیامت به فوز بهشت و سعادت نائل خواهند شد.» «در المنثور، ج 6، ص 589»
•امام علىّ علیه السلام: «رسول خدا صلى الله علیه و آله به من فرمود: تو و شیعیانت در بهشت خواهید بود.» «ترجمة الامام على بن ابى طالب، ابن عساکر، ج 2، ص 345، رقم 845»
•این مضمون را حدود سى و چهار نفر از علماى اهل سنت نقل کرده‏اند که برخى از آنها عبارت اند از: ابن عساکر، ابن حجر، ابن اثیر، طبرانى، هیثمى، حاکم نیشابورى، سیوطى، ابن حجر، بلاذرى، طبرى، خطیب بغدادى، علامه مناوى، متقى هندى، آلوسى و شوکانى.


موضوع :


درس اول: شیعه‏ شناسى‏

پیدایش شیعه‏

منشأ پیدایش و مؤسس مذهب

-عوامل ظهور و بروز و پیدایش
-علل و عواملى شکل‌گیری

- علت در اقلیت بودن مذهب و جدا شدن از اکثریت

 

- عوامل خارجى در پیدایش مذهب

•شبهه:
 تشیع ایده و آرمان نوظهورى است که بر اثر عوامل و جریاناتى خاص از پیکره واحد جامعه اسلامى جدا شده و در طول زمان گسترش یافته است.
•1. این مکتب زاییده فکر عبداللَّه بن سبأ و تشکیلات سیاسى اوست.
•2. پیدایش آن در زمان امام على علیه السلام و در جنگ صفّین یا جمل
•3. متأثّر از افکار فارسیان قدیم
•عده‌ای گمان کرده‏اند اقلیّت شیعه از امت اسلامی و اصل خود جدا شده‌است و باید از علل جدایی جستجو نمود.
•اصل اولی در امت اسلامی غیرشیعی‌بودن است، لذا دنبال علت پدید آمدن تشیع برآمده‏اند. ولى این فرضیه صحیح نیست، زیرا؛

 

عدم صحت فرضیه این گروه:

1. کثرت عددی دلیل بر حقانیت نیست، اقلیت هم دلیل بر عدم حقانیت نیست.   مخالف موازین عقلى و نقلى

•دلایل قرآنی: بر بطلان معیار غیر اصیل بودن اقلیت 
•وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ؛ سبأ: 13
•وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ؛ مائده: 49
•وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ؛ مؤمنون: 70

2. نمی‌توان اسلام بی تشیعرا  بر اساس کثرت عددی، صفت اصلی اسلام قرار داد و تشیع را اسلام عارضی قرار داد. (به دلیل عدم سازگاری با تقسیم بندىِ معمول در عقاید اسلامى)

•پیدایش تشیع را نمى‏توان با پیدایش اصطلاح شیعه‏ و تشیع هم زمان دانست.
• برای منشأ تشیع باید ریشه‌ی آن را پیگیری نمود نه اصطلاح آن‌را؛ علاوه بر آنکه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در روایات متعددى به شیعه بشارت هایى داده است.
•مفهوم شیعه در لغت‏
•1- موافقت و هماهنگى دو فرد یا دو گروه در عقیده یا عمل، بدون این که یکى تابع دیگرى باشد؛ «شیعه جماعتى را گویند که بر امرى اجتماع کنند». (لسان العرب، ماده« شیع»)
•«وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ». صافات: 83. حضرت ابراهیم علیه السلام به عنوان شیعه حضرت نوح یاد شده است.
•حضرت ابراهیم علیه السلام از پیامبران اولوا العزم ولی پیرو شریعت نوح نبود، ولی به دلیل هماهنگی روش او با نوح از پیروان نوح شمرده شده است.
•تقدم و تأخّر زمانى شرط نیست، به دلیل:
•«وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ» قمر:51، مقصود از «اشیاع» مشرکان و کافران امت‏هاى‏ پیشین‏اند که در مخالفت با پیامبرانشان همانند مشرکان و کافران عصر رسالت بوده‏اند.«کشّاف، ج 4، ص 441 و المیزان، ج 19، ص 88.»

2- متابعت و پیروى از دیگرى: «شیعه رجل، اتباع و انصار اوست». (قاموس المحیط، ماده« شیع»)

•پیروى از عقیده و راه و رسم دیگرى معمولًا با محبت و دوستى همراه است. در کاربرد واژه شیعه نیز این معنا مراد است؛ چنان که قرآن کریم در مورد فردى قبطى که از هواداران و پیروان حضرت موسى علیه السلام بود فرموده است:
•فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ‏ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ؛ قصص: 15«در آن حال آن شخص شیعه از موسى دادخواهى و یارى علیه دشمن خواست.»
•«متابعت و پیروى» شناخته شده‏تر و معروف‏تر است.
•مفهوم تشیع در لغت و اصطلاح
تشیع در لغت: «مشایعت، پیروى نمودن، یارى نمودن، ولایت کسى را داشتن.» صحاح اللغة، ج 3، ص 156. تاج العروس، لسان العرب.
•تشیع در اصطلاح: امامت منصبی الهی بوده و انتخاب امام به وسیله نص و از جانب خداوند صورت می‌گیرد و پیامبر نیز امامان و اوصیاى بعد از خود را معرفى کرده است. اول آنان امام علی و آخر آنان امام مهدی می‌باشد.
•مرحوم شیخ محمّد جواد مغنیه: «تشیع عبارت است از ایمان به وجود نصّ از جانب پیامبر صلى الله علیه و آله بر امامت امام على علیه السلام و خلافت او، بدون آن که در حقّ او یا فرزندانش غلو شده باشد.»الشیعة فى المیزان، محمد جواد مغنیه، ص 33.
پیدایش شیعه‏

1- ظهور شیعه در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله‏

•بذر اولیّه تشیع را خداوند در قرآن کریم نشانده و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در طول دوران رسالتش آن را آبیارى کرده است. و عدّه‏اى در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله به این عنوان معروف بوده‏اند؛ مثل: سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد بن اسود و غیره.

2- ظهور شیعه در سقیفه‏

•بعضى از تاریخ نگارانِ اهل سنّت: هنگامى که در سقیفه عدّه‏اى- به تبع نص- به دنبال على علیه السلام رفتند، تشیع به وجود آمد. ابن خلدون (تاریخ ابن خلدون، ج 3، ص 364)، دکتر حسن ابراهیم حسن (تاریخ الاسلام، ج 1، ص 371)، احمد امین مصرى‏ (فجر الاسلام، 266) و محمّد عبداللَّه عنّان‏ از نویسندگان اهل سنت (تاریخ الجمعیّات السّریة، ص 26) و جولد تسهیر (شرق شناس معروف) این نظریه را پذیرفته‏اند.

 3- ظهور شیعه هنگام قتل عثمان‏

•گروهى نیز عقیده دارند که هنگام حمله مردم به خانه عثمان و کشتن او شیعه ظهور پیدا کرده است. از میان اهل سنت، ابن حزم اندلسى‏ و دکتر على سامى النشار و از بین شرق شناسان، فلهاوزن چنین نگرشى دارند. (العقیدة و الشریعة فى الاسلام، ص 174. الفِصَل، ج 2، ص 78. نشأة الفکر الفلسفى فى الاسلام، ج 2، ص 78.)

4- ظهور شیعه پس از شهادت حسین بن على علیه السلام‏

•دکتر کامل مصطفى شبیبى معتقد است که تشیع و شیعه پس از شهادت امام حسین علیه السلام ظاهر گشته است. (الخوارج و الشیعة، ص 146. الصلة بین التصوف و التشیع، ص 23)
•5- تأثّر شیعه از افکار فارسیان‏
•برخى معتقدند که فکر و ایده تشیع برخاسته از افکار ایرانى است که به پایتخت اسلام نفوذ کرده است. از میان شرق شناسان، دوزى، فان فلوتن، براون، و از میان اهل سنت، احمد امین مصرى‏ و احمد عطیة اللَّه‏ چنین نظریه‏اى را ابراز کرده‏اند.(تاریخ المذاهب الاسلامیة، ج 1، ص 41. فجر الاسلام، ص 111. القاموس الاسلامى، ج 3، ص 222).
•6- شیعه متأثر از افکار ابن سبأ
•شیعه پیروان عبداللَّه بن سبأاند که در عصر عثمان، مسلمان شد.
•برخى از این افراد عبارت اند از: دکتر على سامى النشار (نشأة الفکر الفلسفى فى الاسلام، ص 189)، سید محمد رشید رضا (السنة و الشیعة، ص 4 تا 6)، شیخ‏ محمّد ابوزهره‏ (المذاهب الاسلامیة، ص 64) و ابوالحسن ملطى.(التنبیه و الردّ على اهل الاهواء و البدع، ص 25).


موضوع :


درس اول: رجعت

•رجعت: بازگشت عده ای از اولیای الهی و دشمنان اهل بیت (که از دنیا رفته‌اند) به دنیا، پس از ظهور مهدى موعود علیه السلام و تشکیل حکومت عدل الهى در سراسر جهان
•اولیاى الهى و صالحان با دیدن حاکمیت حق و عدالت شادمان شده و ثمرات ایمان و اعمال صالح خود را در دنیا مشاهده مى‏کنند.

 

•دشمنان اهل‏بیت علیهم السلام سزاى ظلم‌هایی را که روا داشته‏اند در دنیا دیده و کیفر نهایى در قیامت خواهد دید.
قول به رجعت از عقاید امامیه
•رجعت، از مباحث ریشه‏دارى است که از زمان ظهور و پیدایش امامیه مطرح بوده است.
•اعتقاد به آن از امتیازها و خصوصیات مدرسه اهل‏بیت علیهم السلام شمرده شده است.
•کتاب‏هاى تراجم اهل سنت از امامیه با این عقیده یاد مى‏کنند.
•اصحاب ائمه علیهم السلام در این مسأله با مخالفان خود مباحثه‏هایى داشته‏اند؛ مانند مؤمن‏الطاق با ابوحنیفه.
•در طول تاریخ، علماى شیعه براى تثبیت این عقیده آثارى نگاشته‏اند؛ از جمله از شیخ مفید، سید مرتضى، علامه مجلسى، شیخ حر عاملى و ...
مفهوم رجعت‏
•رجعت در لغت= بازگشت.
•رجعت در اصطلاح= بازگشت جماعتى از افراد به زندگى دنیا بعد از قیام جهانى امام مهدى (ع)و قبل از حلول روز قیامت است.
•1- شیخ صدوق: «ما درباره رجعت معتقدیم که این حادثه در آینده‏اى نه‏چندان دور اتفاق خواهد افتاد». «اعتقادات صدوق»
•2- شیخ مفید: «خداوند متعال گروهى از امت محمد صلى الله علیه و آله را بعد از وفاتشان و قبل از روز قیامت محشور خواهد نمود و این مذهب از مختصات آل محمد صلى الله علیه و آله است و قرآن نیز بر آن شاهد است». «بحارالانوار، ج 53، ص 136 (به نقل از المسائل السرویة، ص 32)»
•3- سید مرتضى: «از باورهاى شیعه امامیه آن است که خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان، مهدى علیه السلام گروهى از شیعیان را که از دنیا رفته‏اند بازمى‏گرداند تا به ثواب یارى و نصرت آن حضرت نائل شده و دولت آن حضرت را مشاهده نمایند. هم چنین گروهى از دشمنان را بازمى‏گرداند تا انتقامش را از آنان بستاند». «بحارالانوار، ج 53، ص 138 (به نقل از رسائل‏المرتضى، ج 1، ص 25)»
•4- شیخ محمدرضا مظفر: «آن‏چه شیعه در باب رجعت به آن اعتقاد دارد آن است که خداوند متعال گروهى از اموات را قبل از روز قیامت در همان صورت‏هایى که بوده‏اند بازمى‏گرداند: عده‏اى را عزیز و برخى دیگر را ذلیل مى‏گرداند ... و این رجعت هنگام ظهور مهدى آل محمد صلى الله علیه و آله است». «عقائدالامامیة، ص 108»
تقسیمى از رجعت‏
•تقسیم سید محمد صدر رحمه الله در کتاب بحث حول‏الرجعة:

1- رجعت معنوى (اخروى): در فلسفه و حکمت ثابت شده که تمام اشیا و موجودات، در حال رشد و تکاملِ مستمرند و دائماً به‏سوى کمال مطلق و نقطه آغازینى متوجه‏اند که از آن‏جا به این عالم آمده‏اند، به دلیل:

•إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ «بقره:2»
•إِنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الرُّجْعى‏ «علق:8»
•وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهى‏ «نجم:42»
•إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. «بقره:156»
•این معنا از رجعت، مورد اتفاق مسلمانان است.

2- رجعت مادى و ظاهرى (دنیوى): این نوع رجعت- که قرآن نیز بر آن اشاره دارد- عبارت است از رجوع اموات به دنیا براى از سرگیرى اعمال. «بحث حول‏الرجعة، ص 8- 12»

رجعت؛ اعتقاد ضرورى مذهب‏

1- شیخ حرّ عاملى: «همانا ثبوت رجعت نزد همه علماى معروف و مصنفین مشهور از ضروریات مذهب امامیه است، بلکه حتى عامه نیز مى‏دانند که این عقیده از مذهب شیعه است». «الإیقاظ من الهَجعة بالبرهان على الرجعة، ص 60»

2- علامه مجلسى: «اگر مثل این روایات در عقیده رجعت متواتر نباشد، پس در چه موضوعى مى‏توان ادعاى تواتر نمود ...». «بحارالانوار، ج 53، ص 123»

3- علامه مجلسى: «همانا اعتقاد به رجعت در همه عصرها مورد اجماع شیعه بوده است، و همین مسئله همانند خورشید در وسط روز بین آنان مشهور است». «بحارالانوار، ج 53، ص 123»

4- علامه طباطبائى: «همانا روایات رجعت از طرق اهل بیت علیه السلام به‏طور تواتر معنوى به ما رسیده است». «المیزان، ج 2، ص 107.»

5- شیخ حر عاملى: «همانا نویسندگانى که روایات رجعت را در کتاب‏هاى مستقل یا غیرمستقل جمع نموده‏اند به حدّى است که از هفتاد کتاب تجاوز مى‏کند، و این خود دلیلى بر قطعیت اعتقاد به رجعت نزد شیعه است». «الایقاظ، ص 45»

•مرحوم مجلسى رحمه الله در معرفی قائلین به رجعت (حدود 50 نفر): سلیم بن قیس هلالى، حسن بن صفار، على بن ابراهیم قمى، کلینى، محمد بن مسعود عیاشى، ابوعمر کشى، شیخ صدوق، شیخ مفید، ابوالفتح کراجکى، ابوالعباس احمد بن عباس نجاشى، شیخ طوسى، سید رضى‏الدین بن طاووس و ....

 

سرّ بحث از رجعت در کتاب‏هاى کلام‏

1- وجود روایات فراوان در موضوع رجعت

2- ارتباط رجعت با امامت و اشاره به ظلم‌هایی که به ائمه شده و ایشان در عصر امام مهدی بازگشته و حکومت خواهند کرد؛

3- رجعت از اشراط الساعه است؛ و اشراط الساعه و علائم قیامت، مربوط به معاد است.(ایام الله ثلاث?، یوم یقوم القیام?، یوم الکر?، یوم القیام?)

4- رجعت زمینه‏ساز اعتقاد به معاد است.

•غیبت صغرى زمینه‏ساز غیبت کبرى بوده و ظهور صغرى (رجعت) هموارکننده ظهور کبرى (معاد)خواهد شد؛ و مردم امر معاد را استبعاد نخواهند کرد، همان‏گونه که در امت‏هاى پیشین براى تثبیت معاد چنین امرى اتفاق افتاد.

5- ارتباط رجعت با ثواب و عقاب؛ زیرا در آن زمان نشانه‏هایى از عقاب و ثواب براى کسانى که در کفر و یا ثواب بوده‏اند، خواهد بود.

6- رجعت تجلّى امامت امامان شیعه است.

 

دیدگاه‏ها درباره مفهوم رجعت‏

1- رجعت همانند تمثلاتى براى ارواح مؤمنین و ائمه اهل بیت علیهم السلام  است که از دنیا رفته و دوباره روح آنان ظهور کرده و تصرفاتى در این عالم خواهند نمود. (فیض کاشانى، محقق شاه‏آبادى و میرزا ابوالحسن رفیعى قزوینى )

بسیارى از علما، امثال مجلسى و شیخ حر عاملى و دیگران آن‏را به‏جهت مخالفت با ظواهر ادلّه مردود مى‏دانند.

2- رجعت همان ظهور امام زمان علیه السلام است و اطلاق رجعت به آن به اعتبار رجوع آن حضرت به مردم بعد از غیبت، یا رجوعِ عالم به حق و عدالت بعد از انحراف است.

اگر اصل این معنا صحیح باشد، اطلاق رجعت به آن، خلاف ظواهر ادله است.

3- رجوع برخى از اموات به دنیا؛ خصوصاً مؤمنان و کافران محض.

4- رجوع برخى از امامان شیعه، همانند امام على علیه السلام و امام حسین علیه السلام و برخى از مؤمنان و کافران محض.

5- رجوع تمام امامان شیعه به ترتیب یا به عکس با برخى از مؤمنان و کافران.

قول اخیر ظاهراً بنا بر آن‏چه از مجموعه روایات استفاده مى‏شود، به حقیقت نزدیک‏تر است.

 

رجعت از دیدگاه عقل‏

•1- قسر دائم یا اکثرى محال است.‏
•الف) روح با بدن رابطه کامل دارد. (ربط ذاتى طبیعى بین قوه روحانى و قوه مادى طبیعى)

خواه قوه روحانى کلّى باشد، مثل قوه مؤثر کلّى که مجموع عالم طبیعت در نظام اراده او حرکت مى‏کند.

خواه قوه روحانى جزئى، که نظام شخصى طبیعى بدن در تحت نفوذ اوست.

• هرگاه توجه نفس ناطقه به بدن طبیعى بعد از مرگ به شکل کامل‏ترى صورت گیرد، زندگى جدید ممکن است.
•ب) هرحقیقتی اثرى دارد که نماینده مقام وجود و مرتبه هستى اوست.
•خاتمیت:
•قوه تکمیل و تعلیم شخص خاتم نسبت به همه مراتب مختلف بشر است،
•خارج نمودن نفوس آنان در کمال علمى و عملى از حدّ قوه به فعلیت محض تا روز قیامت.
• مقام امام (خلافت از مقام نبى) نیز همین‏گونه است.(رساندن به کمال علمی و عملی)

 

•ج) در حکمت به اثبات رسیده که قسر دائم یا اکثرى محال است.
•قسر در اصطلاح: منع کردن و ممنوع شدن موجودى است از ظهور و بروز اثر طبیعى خود که طبعاً طالب اوست و به حسب فطرتِ وجود الهى روى به او دارد یا در غالب اوقات از آن اثر محروم است.
•اگر این قوه از کمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم کبیر نمایان نشود، لغو و عبث محض خواهد بود.
•نتیجه: رجعت به‏معناى رجوع ارواح و نفوس ناطقه مقدس پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام به بدن‏هاى عنصرىِ خویش ممکن است، بلکه به ضرورت عقل واجب است.
• با توجه به اینکه بروز اثر آنان به‏واسطه وجود موانع در زمان خودشان ممکن نشد،    باید روزى فرا رسد که نفوس کلیه معلمان الهى به بدن‏هاى خود توجه نموده و در مقام تعلیم ارواح مردم برآیند.
•نکته:
•«نفس کلى الهى» در نبى و امام داراى دونوع اضافه و علاقه است:
•نوع اوّل: علاقه و ارتباط با بدن خود
•نوع دوّم: علاقه و ارتباط و استیلاى نفس کلى به مجموع عالم کبیر.
•در اثر این‏ ارتباط کلى فرموده‏اند: «آب‏ها به برکت ما جارى است و درختان به یُمنِ ما برگ دارند و میوه‏ها مى‏رسد ...».
•علاقه دوّم به موت باطل نمى‏شود.
2- ضرورت تداومِ راه مصلحان
•الف) هر مصلحِ فرهنگى- اجتماعى در سطح جهانی، نیازمند جانشینانی است که اصول وی را تبیین و تطبیق نمایند. پیامبر نیز نیازمند امامانی معصوم است که این راه را ادامه دهند.
•ب) تبیین‏ و تطبیق‏دهنده شریعت همچون مؤسس آن باید اشخاصى معصوم باشند.
•ج) طبق نصوص متواتر نزد شیعه و اهل سنت، امامانِ بعد از پیامبر تا روز قیامت دوازده نفرند، و همه آنان از قریش‏اند.
•د) امام زمان علیه السلام بزرگ‏ترین قیام‏کننده جهانى با هدف برپایى حکومت عدل توحیدى، به امرى جدید است.
•ه) امر جدید به اشخاصى احتیاج دارد که تبیین‏کننده و ادامه‏دهنده راه شخص قائم باشند.
•نتیجه: باید بعد از امام زمان افرادی معصوم رجعت کنند تا ادامه دهنده راه آن حضرت در عصر جدید باشند.
3- قاعده «حکم‏ الامثال»
•الف) رجعت در این عالم شبیه معاد و بعثت در قیامت است.
•آلوسى: «زنده شدن بعد از مرگ و رجوع به دنیا از امورى است که مقدور خداوند متعال است، که هیچ‏کس در آن شک و شبهه ندارد، و تنها بحث در وقوع آن است». «روح‏المعانى، ج 20، ص 27»
•ب) معاد ممکن‏الوقوع است، پس رجعت نیز به دلیل قاعده: «حکم‏الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» چنین مى‏باشد. امورى که مانند یکدیگرند در جایز بودن یا نبودن یکسانند.
•نتیجه: رجعت از جنبه عقلى ممکن است.

رجعت از دیدگاه قرآن
1- «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ» (بقره: 243)
•هفتاد هزار خانوار که هر سال دچار طاعون می‌شدند، اغنیا از شهر بیرون می‌رفتند ولی ضعفا نمی‌توانستند بیرون بروند و مبتلا به طاعون می‌شدند.
•یکبار قرار گذاشتند همه با هم از شهر خارج شوند.آنان کنار شطّی رفتند و همانجا خدا جانشان را گرفت.
• مدتی آنجا بودند تا اینکه «حزقیل» از انبیای بنی‌اسرائیل از آنجا گذر کرد و آن وضعیت را دید و عرض کرد: خدایا! اگر ممکن است آنان را زنده گردان تا شهرهایت را آباد، و فرزندانى متولد سازند که با عابدان تو را عبادت کنند.
•خداوند به او وحى فرستاد:آیا دوست دارى که آنان را زنده کنم؟ عرض کرد: آرى. خداوند آنان را زنده کرد و بعد از مدتى نیز به مرگ‏هاى طبیعى از دنیا رفتند. (درالمنثور، ج 1، ص 311؛ جامع‏البیان، ج 2، ص 797؛ کشاف، ج 1، ص 286)
2-«فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتى‏ وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (بقره:73)
مردى از بنى‏اسرائیل یکى از نزدیکانش را کشت تا ارث او را صاحب شود. یهود میل داشتند که قاتلش را بیابند؛ خداوند متعال به آنان امر نمود که گاوى ذبح کنند و قسمتى از بدنش را به بدن مقتول زنند تا زنده گردد و از قاتل خبر دهد.
بعد از جدال و نزاع فراوان گاو مورد نظر را پیدا کرده و آن را ذبح نمودند و برخى از اعضاى گاو را به بدن مقتول زدند، او را زنده یافتند، و با سؤال از او به قاتل پى بردند.
(ثعلبى، قصص‏الانبیاء، ص 204- 207؛ درالمنثور، ج 1، ص 79؛ جامع‏البیان، ج 1، ص 509 و ....)
3-«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى‏ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ* ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (بقره: 55ـ 56)
آیه، مربوط به گروهى از تابعین حضرت موسى علیه السلام است که از او خواستند که خداوند را ببینند.  این خواسته سبب نزول عذاب و مرگ آنان شد، ولى باز خداوند آنان را زنده نمود. (کشاف، ج 1، ص 27؛ جامع‏البیان، ج 1، ص 415؛ درالمنثور، ج 1، ص 70 و ....)
4-«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلى‏ قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ» (بقره: 259)
یکى از انبیاى الهى در سفرى بر دهکده‏اى گذر کرد که مرگ بر تمام اهالى آن سایه افکنده بود؛ با ایمانى که به قدرت مطلق خداوند داشت، در دلش سؤال نمود: کیست که این مردگان را بعد از توقف طولانى مبعوث مى‏گرداند؟ در آن هنگام خداوند جانش را گرفت و بعد از صد سال که اجزاى جسدش پراکنده شده بود، برانگیخت، و نیز کیفیت حشر دابّه‏اش را به او نشان داد تا این‏که در عمل حشر و نشر را ببیند و به معاد اطمینان قلب حاصل کند. (کشاف، ج 1، ص 295؛ درالمنثور، ج 1، ص 331؛ جامع‏البیان، ج 3، ص 40.)
5- خداوند از حضرت عیسى علیه السلام حکایت مى‏کند: «وَ أُحْیِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ (آل‌عمران:49)
سیوطى: عیسى علیه السلام دوستش عازر را زنده نمود. و نیز حیات را به فرزند پیرزنى بازگرداند و نیز دخترى را زنده کرد. هرسه بعد از زنده شدن در قید حیات بودند و فرزندانى نیز از خود به یادگار گذاشتند. (تفسیر الجلالین، ج 1، ص 73)
طبرى: «حضرت عیسى علیه السلام مردگان را با دعایش زنده مى‏کرد و خداوند نیز استجابت مى‏نمود». (جامع‏البیان، ج 3، ص 375)
6- «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ» (نمل:83)
در آیه شریفه قراینى هست که مى‏توان شاهد حمل آیه بر رجعت باشد نه قیامت:
الف) «مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ» از هر امتى.   ولی معاد مربوط به همه بشر و امت‏ها است.
ب) «فَوْجاً» دسته‏اى.   زیرااستغراق با نکره بودن کلمه سازگارى ندارد.
7-«قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ» (غافر:11)
اماته عبارت است از: سلب حیات از موجودِ داراى حیات و این به تنهایى با رجعت سازگارى دارد.
(علامه: دوبار مردن و دوبار زنده شدن مربوط به دنیا و عالم برزخ است. المیزان، ج1، ص526)
(علامه: در این آیه منظور تنها شمردن مطلق اماته‏ها و احیاءهایى که بر آنان گذشته، نبوده، بلکه آن اماته و احیایى منظور بوده که در حصول یقین براى آنان دخالت داشته، و احیاى در دنیا چنین دخالتى نداشته تا به سه احیا اشاره کند.
علامه: اماته نمی تواند شامل حالت نطفگی باشد، زیرا با قبل از دمیده شدن روح سازگاری ندارد و اماته وقتى صادق است که قبلا حیاتى باشد. المیزان، ج17، ص 476). 
وقوع حوادث امت‏هاى پیشین در این امت‏
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهخبر از وقوع حوادثى مى‏دهد که در امت‏هاى پیشین نیز رخ داده است.
بخارى از ابوسعید خدرى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت شده: «لتتبعنّ سنن من کان قبلکم شبراً بِشبر، و ذراعاً بذراع». «صحیح بخارى، ج 9، ص 112؛ کتاب الاعتصام بقول النّبى صلى الله علیه و آله»
شیخ صدوقاز پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «کل ما کان فی الأمم السالفة فإنّه یکون فی هذه الأمّة مثله، حَذوا النعل بالنعل، و القُذّة بالقُذة».«کمال‏الدین، ص 576»«قذ?: پر تیر، کنایه از مثل هم بودن»
به مقتضاى حدیث نبوى مزبور، رجعت در امّت اسلامى نیز واقع خواهد شد.
دلیل: امام‏رضا علیه السلام در پاسخ سؤال مأمون عباسى درباره رجعت، به حدیث نبوى مزبور استدلال کرده است. «بحارالانوار، ج 53، ص 59، ح 45»
آثار اعتقاد به رجعت‏

1-

الف) از آن جهت که عصر ظهور مانند بهشت روى زمین است.
ب) مفاد روایات، رجعتِ انسان‏هاى بسیار خوب و بسیار بد است
نتیجه: این اعتقاد انسان را تشویق مى‏کند تا بکوشد مصداق انسان خوب شود تا در عصر ظهور و حکومت حضرت مهدى علیه السلام به این فضیلت نایل آید.
2- از آن‏جا که انسانِ قبل از ظهور زمینه‏ساز ظهور است، لذا بحث از رجعت اثر تربیتى و جنبه عملى دارد.
بررسى شبهات رجعت‏

1-مخالفت رجعت با قرآن:

حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ (مؤمنون:99ـ100)

جواب:

اولًا: ظاهربلکه صریح آیه در مورد حالت احتضار است به قرینه صدر آیه که‏مى‏فرماید: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ» و ذیل آیه که مى‏فرماید: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ».
ثانیاً: آیه ظهور در عدم تحقق رجوع با طلب کافر دارد، و منافاتى با رجوع با اراده الهى ندارد؛ همان‏گونه که در امت‏هاى پیشین با اراده الهى و مصلحت خاص اتفاق افتاد.
ثالثاً: آیه اخص از مدّعا است، زیرا خاص کفار است، در حالى که در باب رجعت رجوع مؤمنان و کافران محض است.
2-مخالفت رجعت با عقل: زیرا رجوع معصیت‏کاران دلایلى دارد:
الف) عذاب؛ که ظلم مى‏باشد، زیرا قرار است که در آخرت انسان عذاب شود.
ب) اذیت و آزار؛که در قبر تحقق یافته است، پس احیا در دنیا عبث و بیهوده است.
ج) اظهار خیانتشان به مردم؛ که این اظهار در زمان معتقدان به آنان سزاوارتر است.
و با رجعت نیکان نیز لازم مى‏آید که آنان بى‏جهت اذیت و آزار شوند، به‏جهت دوبار مردن.
جواب‏
اولًا: عذاباز طریق رجعت از جمله عقوبتهای کافران و مشرکان است،   پس محذور عقلى وجود ندارد.
ثانیاً: مرگ و جان‏کندن نسبت به اولیاى الهى، خصوصاً انبیا و اولیا مانند استشمام بوى خوش است؛ همان‏گونه که در روایات آمده است.
3-اعتقاد به رجعت از یهود گرفته شده است.

جواب: اعتقاد به رجعت تابع ادله است، حتى اگر در دین یهود نیز موجود باشد.

+ وجود یک عقیده اسلامى در ادیان دیگر دلیل بر آن نیست که این عقیده از ادیان دیگر اخذ شده باشد.

4-در رجعت رجوع از فعلیت به قوه است.
الف) مرگ بدون استکمال حیات و خروج از قوه به فعل حاصل نمى‏شود؛
ب) رجوع به دنیا بعد از مرگ، رجوع به قوه بعد از فعلیت است؛
ج) رجوع به قوه بعد از فعلیت محال است؛ آن‏گونه که در فلسفه به آن اشاره شده است.
نتیجه: رجعت محال است.
جواب: این اشکال در مرگ‏هاى طبیعى صادق است، نه مرگ‏هاى غیرطبیعى که با کشتن یا مرض یا امور دیگر حادث مى‏شود، که غالب مرگ‏ها از این قبیل است.
5-رجعت مستلزم تناسخ باطل است.
جواب‏
تناسخ باطل عبارت از دخول روح در جسم شخص دیگر است و این از موارد رجعت نیست، زیرا در رجعت روح به بدن اصلى که قبلًا در آن بوده بازمى‏گردد.

 



موضوع :


   1   2      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز