شبهه پنجم: عمومیت عترت‏

•مرجعیت و حجیت سنت اهل بیت شامل تمام اقربا و خویشاوندان می‌شود، زیرا عنوان عترت و اهل بیت شامل تمام آنان مى‏شود، درحالى که شیعه امامیه چنین عقیده عمومى ندارد.

جواب‏

1- عترت در لغت به معناى مطلق خویشاوندان نیست، بلکه تنها شامل نزدیکان و خواص از خویشاوندان مى‏شود.

عتر: عترت شخص، نسل و قوم نزدیک او است. «جوهری: صحاح اللغة، فیروز‌آبادی: تاج العروس، زبیدی: قاموس المحیط» عترت شخص، اخصّ خویشاوندان او را گویند.«ابن اثیر: النهایة»

2- دلالت حدیث ثقلین: عترتى که عدل کتاب است از هرگونه خطا وگناه معصوم مى‏باشد. در نتیجه شامل تمام نزدیکان پیامبر صلى الله علیه و آله نمى‏شود.

 

•علامه مناوى در شرح حدیث ثقلین مى‏گوید: «اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله همان اصحاب کسا هستند که خداوند متعال رجس و پلیدى را از آنان دفع نموده و آنان را پاک کرده است» «فیض القدیر، ج 3، ص 14»

4- احادیث دوازده خلیفه، مصداق عترت و اهل بیت پیامبرند که پیامبر صلى الله علیه و آله در ذیل آن مى‏فرماید: همه آنان از قریش‏اند.

بنابر نقل قندوزى: همه آنان از بنى هاشم‏اند از همین رو سبط بن جوزى حدیث ثقلین را با عنوان «ذکر الائمه» آورده است. «تذکرة الخواص، ص 322»

امام حسن مجتبى علیه السلام: «... ما حزب خداییم که رستگار شده‏اند، و ما عترت رسول او هستیم که از هر رجس و پلید پاک شده است. و ما اهل بیت طیب و طاهر او و یکى از دو ثقل اوییم که رسول خدا صلى الله علیه و آله در میان شما به ودیعت گذاشته است ....» «همان، ص 198»

در ذیل برخى از احادیث ثقلین: «عمر بن خطاب- با حالت غضب- از جا بلند شد و گفت: اى رسول خدا! آیا به تمام اهل بیت تو تمسک نماییم؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خیر، بلکه به اوصیاىِ اهل بیتم: اول آنها برادر و وزیر و وارث و خلیفه‏ام در میان امّت و آن کسى که ولىّ هر مؤمنى است. پس از او فرزندم حسن، و بعد از او فرزندم حسین است. آن‏گاه نُه نفر از فرزندان حسین، یکى پس از دیگرى ....» «فرائد السمطین، ج 1، ص 317»

•فهم علماى اهل‏سنت از حدیث‏
•عده زیادى از اهل‏سنت مى‏گویند: پیامبر صلى الله علیه و آله قصدش از عترت، عموم نزدیکانش از بنى هاشم نبوده است و تنها اراده جماعتى خاص از آنها را نموده است.
•شیخ عبد الحقّ دهلوى: «مقصود به عترت اقوام و عشیره نزدیک شخص است. رسول خدا صلى الله علیه و آله عترت را به اهل‏بیت تفسیر نمود، به جهت اشاره به این نکته که مقصود به عترت اخصّ عشیره و اقارب او است ....» «اشعة اللمعات، ج 4، ص 681»
•علامه مناوى: «وعترتی أهل بیتى»، تفصیل بعد از اجمال است به‏عنوان بدل یا عطف بیان و مقصود به آن اصحاب کسا است که خداوند رجس و پلیدى را از آنان دور کرده و پاکشان نموده است.» «فیض القدیر، ج 3، ص 19»

 

•حکیم ترمذى: «گفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: «ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا» مربوط به امامان از اهل‏بیت است، نه غیر آنان ....» «نوادر الأصول، ج 1، ص 259»
•ابوبکر علوى شافعى: «علما مى‏گویند: کسانى که به تمسک آنان از اهل‏بیت نبوى و عترت طاهره سفارش شده است، عالمان به کتاب خداوند عزّوجلّ‏اند، زیرا تنها به تمسک عالمان امر مى‏شود و آنان کسانى‏اند که هرگز بینشان و کتاب خدا افتراق و جدایى حاصل نمى‏شود، تا در کنار حوض بر پیامبر صلى الله علیه و آله وارد شوند.»

5- در میان نزدیکان و اقوام پیامبر صلى الله علیه و آله افرادى جاهل، معصیت کار و خطاکار بوده‏اند، با این حال چگونه ممکن است که پیامبر صلى الله علیه و آله در این حدیث به‏طور مطلق به تمسک آنان امر کرده باشد؟ «رشفة الصادى، ص 72».

 

شبهه ششم: تذکر نه تمسک‏

ابن تیمیه مى‏گوید: «حدیث در صحیح مسلم فقط دلالت بر امر به تمسک به کتاب خدا دارد، ولى در حقّ عترت تنها به تذکر دادن به اهل‏بیت خود اکتفا کرده است، لذا سه بار مى‏فرماید: «أذکّرکم اللَّه فی أهل‏بیتی» و به تمسک آنها امر نکرده است.» «منهاج السنه، ج 4، ص 104»

جواب‏

1- مسلم، حدیث را از زید بن ارقم نقل کرده است و او از عبداللَّه بن زیاد مى‏ترسید، حدیث را کامل نقل نکرده بلکه امر به تمسک به عترت را از آن حذف کرده است. دلیل: زید بن ارقم در موارد دیگر حدیث را بهطریق مشهور آورده که در آن به تمسک به عترت امر شده است و لی مسلم، حدیث زید بن ارقم نیاورده است.

فهم علماى اهل‏سنت از حدیث ثقلین‏

الف: سندی در شرح روایت مسلم: پیامبر از قرآن و اهل بیت به ثقلین تعبیر کرده، یعنی اهل بیت مثل قرآن، افراد ارزشمندی هستند که باید حفظ شوند. عمده اوصاف در قرآن و اهل بیت به دلیل علوم الهی و احکام شرعی می‌باشد به دلیل سفارش پیامبر که کتاب و عترت با به عنوان جانشین خود در معارف الهی و احکام شرعی وصیت نکرده است. «دراسات اللبیب فى الاسوة الحسنة بالحبیب، ص 231- 237».

ب: تفتازانى بعد از نقل حدیث: «از این حدیث استفاده مى‏شود که اهل‏بیت بر تمام مردم برترى دارند ... آیا نمى‏بینى که چگونه پیامبر صلى الله علیه و آله آنان را به کتاب خداوند متعال مقرون ساخته در این که تمسک به آن دو، انسان را از ضلالت نجات خواهد داد». «شرح المقاصد، ج 2، ص 221»

ج: شوکانى نیز در ردّ کسانى که معتقدند آل پیامبر صلى الله علیه و آله همه امّت‏اند، مى‏گوید: «از حدیث ثقلین خلاف این مطلب استفاده مى‏شود، زیرا اگر مقصود از آن تمام امّت باشد لازم مى‏آید که مردم به خود تمسک کنند که این معنا قطعاً باطل است».  «نیل الاوطار، ج 2، ص 328».

 

 

 

د: محب الدین طبرى بابى را در «ذخائر العقبى» با عنوان «باب فضل اهل البیت‏ والحثّ على التمسک بهم وبکتاب اللَّه عزّ وجلّ والخلف فیهما بخیر» مطرح کرده و در ذیل آن، حدیث ثقلین را از سنن ترمذى و صحیح مسلم نقل کرده است. «ذخائر العقبى، ص 16»

 

•2- حدیث ثقلین با سندى که ترمذى نقل کرده و در آن امر به تمسّک به اهل بیت شده، به طرق مختلفى رسیده که عده زیادى از علماى اهل سنت آن را تصحیح نموده‏اند.

 

•ناصر الدین البانى امام وهابیان «صحیح الجامع الصغیر، ج 1، ص 842، ح 2457». ابن حجر عسقلانى «المطالب العالیه ج 4 ص 65، ح 3972». ابن حجر هیثمى، . الصواعق المحرقة، ج 2، ص 428. بویصرى، .اتحاف الخیرة المهره، ج 9، ص 279. عقوب بن سفیان فسوى، . المعرفة والتاریخ، ج 1، ص 536. قندوزى حنفى‏ . ینابیع الموده، ج 1 ص 120، رقم 45. محمود شکرى آلوسى‏ . مختصر التحفه، ص 52. ابن جریر طبرى نیز حدیث را تصحیح نموده است. . کنز العمال، ج 1، ص 379، ح 1650.جلال الدین سیوطى در مسند امام على علیه السلام از محاملى در کتاب الامالى نقل مى‏کند که او نیز حدیث ثقلین را تصحیح نموده است.«مسند على علیه السلام، ص 192، ح 6050».

شبهه هفتم: تفسیر زید بن ارقم‏

در ذیل حدیث ثقلین- که مسلم آن را نقل کرده- از زید بن ارقم سؤال شده که اهل بیت و عترت پیامبر صلى الله علیه و آله کیست؟ او در جواب مى‏گوید: هر کسى که صدقه بر او حرام باشد.

جواب‏

1- این تفسیر تنها از جانب زید بن ارقم است، نه پیامبر صلى الله علیه و آله؛

2- زید بن ارقم از آن جهت که از (عبدالله بن زیاد) زیاد بن ابیه خوف داشته، نه تنها حقّ را بیان نکرده، بلکه تصریح به خلاف حقّ نموده است؛

3- از زید بن ارقم این گونه تفسیرهاى خلاف حقّ و باطل بعید به نظر نمى‏رسد، زیرا او از جمله کسانى است که شهادت به حدیث غدیر را- هنگامى که امیر المؤمنین على علیه السلام از وى خواست- کتمان کردتا جایى که خداوند متعال اورا در دنیا به مرض مبتلا کرد؛

4- حافظ گنجى شافعى بعد از نقل حدیث زید بن ارقم مى‏گوید:

«تفسیر زید بن ارقم، در مورد اهل بیت- به کسانى که صدقه بر آنان حرام است- پسندیده نیست، بلکه صحیح آن‏است که مقصود از اهل بیت در این حدیث خصوص على و فاطمه و حسن و حسین است؛

 همان گونه که مسلم به سند خود از عایشه نقل مى‏کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله صبح هنگامى از حجره خارج شد و در حالى که پارچه‏اى از موى سیاه بر تن داشت، حسن بن علىّ، حسین بن على، فاطمه، و على هر کدام بر حضرت وارد شدند و یک یک آنها را داخل در کساء نمود؛ آنگاه این آیه را بر آنان منطبق نمود: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً و  این دلیل بر آن است که مقصود از اهل بیت خصوص پنج تن آل کساءاند. هم چنین رسول خدا صلى الله علیه و آله بعد از نزول آیه مباهله، على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را دعوت کرده عرض کرد: بار خدایا! اینها اهل بیت من‏اند». «کفایة الطالب، ص 54»

 

شبهه هشتم: تضعیف ذیل حدیث‏

•ابن تیمیه: عبارت: «وعترتى فانّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض» را ترمذى ذکر کرده است. در این مورد از احمد سؤال شد. وى و عده‏اى دیگر آن را تضعیف کرده و گفته‏اند: صحیح نیست.«منهاج السنة، ج 4، ص 104»

 جواب‏

1- ظاهر عبارت ابن تیمیه آن است که ذیل حدیث را فقط ترمذى نقل کرده، در حالى که چنین نیست، عده‏اى از بزرگان اهل‏سنت، از قبیل: ابن اسحاق، احمد بن حنبل، ترمذى، بزار، نسائى، ابو یعلى، طبرى، اسفرائینى، بغوى، ابن الانبارى، ابن عقده، جعابى، طبرانى، ذهبى، حاکم نیشابورى، ثعلبى، ابو نعیم، ابن عساکر، ضیاء مقدسى و برخى دیگر نیز نقل کرده‏اند.

2- این‏که مى‏گوید: عده‏اى ذیل حدیث را تضعیف کرده‏اند، دروغ است، زیرا اگر این چنین بود، چرا ابن تیمیه اسامى آنان را نقل نمى‏کند، اگر او اسم یک نفر از آنان را نقل مى‏کرد، مابا مراجعه به کتاب او به صحّت و سقم آن پى‏مى‏بردیم.

شبهه نهم: تعارض با حدیث کتاب‏اللَّه و سنتى‏

•محمّد ابوزهره مى‏گوید: «روایاتى که در آن به تمسکِ کتاب و سنت امر شده موثق‏تر است؛ تا روایاتى که در آن به تمسکِ کتاب و عترت امر شده است ....» «ابوزهره، الامام الصادق علیه السلام، ص 201»

جواب‏

1- ضعف سند

•روایت «کتاب‏اللَّه و سنتى» هیچ سند صحیح و معتبرى ندارد، زیرا این روایت را هشت نفر از علماى اهل‏سنت نقل کرده‏اند که سند تمامى آنها ضعیف و خالى از اشکال نیست.
•مالک بن انس، ابن هشام، حاکم نیشابورى آن را با دوسند، حاکم نیشابورى آن را با دوسند نقل کرده که یکى از آن دو به ابن عباس و دیگرى به ابى‏هریره ختم مى‏شود. «مستدرک حاکم، ج 1، ص 93، ابوبکربیهقى، ابن عبدالبرّ قرطبى، قاضى عیاض، سیوطى، متقى هندى».

2- سنت عِدل قرآن نیست‏

وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ‏؛ «نحل:44»

•همان گونه که قرآن احتیاج به مبیّن و مفسر دارد، سنت نبوى نیز به تبیین نیازمند است، لذا پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب به على علیه السلام فرمود: «اى علىّ تو کسى هستى که بعد از من موارد اختلاف را بیان خواهى کرد.»
•سنت به مدت یک قرن منع تدوین داشت، نمی‌تواند عدل قرآن قرار بگیرد. (به دلیل علم غیب نبی)

3- امکان جمع بین دو روایت‏

•ابو زهره گمان کرده که عدد مفهوم دارد، لذا با وجود حدیث «کتاب اللَّه و سنّتى»، حدیث «کتاب‏اللَّه و عترتى» را بى‏اعتبار مى‏شمارد،
•در حالى که مى‏توان بین این دو حدیث بر فرض صحت: «کتاب‏اللَّه و سنتى» جمع کرد؛
•ابن حجر: «پیامبر صلى الله علیه و آله بر تمسک به سه چیز سفارش کرده است: کتاب، سنت و عالمان به کتاب و سنت از اهل‏بیت. از مجموع اینها استفاده مى‏شود که این سه چیز تا روز قیامت باقى‏اند.»«الصواعق المحرقه، ص 148»

4- تقدّم حدیث متواتر بر واحد:

بر فرض وقوع تعارض بین این دو، حدیث «کتاب‏اللَّه و عترتى» مقدم است، زیرا:

1. دارای سندهای صحیح + متواتر است.

2. «کتاب‏اللَّه و سنتى»، خبر واحد است و هنگام تعارض بین خبر متواتر و خبر واحد، خبر متواتر مقدم است (مفید قطع).

حسن بن على سقّاف شافعى: «از من درباره حدیث ثقلین سؤال شده که به لفظ «کتاب‏اللَّه و عترتى» است یا «کتاب‏اللَّه و سنتى»؟

در جواب مى‏گویم: حدیث ثابت صحیح به لفظ «کتاب‏اللَّه و عترتى اهل‏بیتى» است و روایتى که در آن لفظ «و سنتى» است از حیث سند و متن باطل است، زیرا حدیث «کتاب‏اللَّه و عترتى» را مسلم و ترمذى و دیگرانبه سند صحیح نقل کرده‏اند، ولى بى‏شک حدیث «کتاب‏اللَّه و سنتى» به دلیل ضعف سند و سستى آن موضوع و مجعول است و شکى نیست که بنى‏امیّه در جعل آن دست داشته‏اند.» «صحیح صفة صلاة النبىّ صلى الله علیه و آله، ص 289- 293»

«و امّا حدیث: «ترکت فیکم ما إن تمسکتم بهما لن تضلّوا بعدى أبداً، کتاب‏اللَّه و سنّتى» که در السنه مردم جارى است و خطیبان نیز در منبرها قرائت مى‏کنند، حدیثى است جعلى و دروغ که اموى‏ها و متابعین شان آن را جعل کرده‏اند؛ تا مردم را از حدیث صحیح «کتاب اللَّه و عترتى» باز دارند ....». «صحیح شرح العقیدة الطحاویة، ص 654».

 



موضوع :