إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (35) فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى‏ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى‏ وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ (36)

مفردات:
محرر:

1. المعتق من الحریة، یقال حررته تحریرا أعتقته أی جعلته حرا: آزاد شده مشتق از حریت. حررته (تحریراً) یعنى او را آزاد کردم.

2. من تحریر الکتاب یقال حررت الکتاب تحریرا أی أخلصته من الفساد و أصلحته: مشتق از تحریر کتابست: یعنى خالص گردانیدن کتاب از فساد و صالح گردانیدن آن.

التقبل: أخذ الشی‏ء على الرضا به کتقبل الهدیة و أصل التقبل المقابلة، تقبل: پذیرفتن چیزى را با رضایت خاطر مثل قبول هدیه. اصل تقبل به معنى مقابله است.
الوضع: الحط. وضعت المرأة الولد بمعنى: ولدت، و الموضع: مکان الوضع، و الضعة: الخساسة لأنها تضع من قدر صاحبها ،و الإیضاع فی السیر: الرفق فیه لأنه حط عن شدة الإسراع.

وضع: در اصل بمعنى حط و پستى.

وضع زن حمل خود را: یعنى زاییدن.

موضع: مکان وضع و مکان نهادن.

ضعة: پستى: چون قدر و مقام صاحب خود را پست میکند.

 

 

تفسیر آیات 35 ـ 36 آل عمران در تفسیر مجمع البیان

نظم آیات:

1. به علت اختلاف بین یهود و نصاری درباره ابراهیم و عیسیC، خدا رفع اختلاف را در پیروی از پیامبر اسلامn می‌داند.

2. چون مشرکان از امر خدا درباره اطاعت پیامبر n سرباز زدند،  خداوند رسالت پیامبر n را مثل انبیاء پیشین دانسته که باید رسالت او را بپذیرند.

 

مراد از عمران در تفسیر مجمع البیان

1. عمران بن ماثان

2. عمران بن هشم از نسل سلیمان (غیر از عمران پدر موسی) 1800 سال فاصله بین آن دو بوده است.

3. همسر عمران (حنه) = مادر مریم، جده عیسیg ، خواهر اشیاع همسر زکریا بود. (عیسی و یحیی پسر «و نوه» خاله بودند).

 

مراد از عمران در تفسیر کشاف

1. عمران بن ماثان جد عیسیg که جد مریم بتول بود. (قول صحیح: زیرا زکریا کفالت مریم بتول را به عهده گرفت، زیرا زکریا بن آذن و عمران بن ماثان در یک زمان بودند و زکریا با دختر عمران ایشاع ازدواج نموده بود که خواهر مادر مریمh بود؛ و عیسی و یحیی پسر خاله بودند).

2. عمران بن یصهر پدر موسی و هارونC که مریم خواهر بزرگشان بود.

نتیجه: هر دوتفسیر مراد از عمران را ، عمران بن ماثان پدر بزرگ مریمh دانسته‌اند، که کشاف در این امر استدلالاتی ارائه کرده است.

 

شأن نزول در تفسیر مجمع البیان

´حنه که نازا بود و از داشتن فرزند ناامید شده بود، روزی زیر درختی نشسته بود و پرنده‌ای را دید که در دهان جوجه‌های خود غذا می‌گذارد، از دیدن این منظره علاقه به فرزند درونش تحریک شده و از خدا خواست که فرزندی به وی عطا کند و به مریم حامله شد.
´امام صادقg: خداوند به عمران وحى کرد که من فرزند مبارک به تو ارزانى خواهم کرد که کوران و کران و پیس‏ها را شفا دهد و مردگان را به اذن حق زنده گرداند و او را بر بنى اسرائیل پیامبر میگردانم. وى همسر خود حنه را از این مطلب خبر داد. و چون حنه به مریم حامله شد، گفت: خدایا من نذر کردم که فرزند شکم خود را محرر گردانم‏ «فَتَقَبَّلْ مِنِّی»- (پس از من بپذیر)
نتیجه: روایت می‌فهماند، حنه از وحی الهی به عمران انتظار فرزندی نبی را داشت، که طبیعتا می بایست پسر باشد.

 

شأن نزول در تفسیر کشاف

دختر عمران نازا بود و فرزندی به دنیا نیاورد، تا وقتی که پیر شد، در حالیکه زیر سایه‌ی درختی بود، پردنده‌ای را دید که به جوجه‌هایش غذا می‌دهد، لذا تحریک شد و آرزوی فرزند کرد و گفت: خدایا نذر کردم که اگر به من فرزندی روزی کنی، به شکرانه‌ی آن، او را به بیت‌المقدس تصدق کرده و او را خادم آن قرار دهم. او به مریم حامله شد و عمران از دنیا رفت، در حالی که مادر مریم حامله بود.

«مُحَرَّراً»یعنی:  خدمت به بیت المقدس که از او کار نکشیده و او را به کاری مشغول نکرده و استخدام نکند. این نوع نذر نزد ایشان مشروع بود. وقتی پسر جوان می‌شد، بین خدمت و عدم خدمت در بیت‌المقدس آزاد بود. محرر فقط برای پسران بود. و دختر عمران بر این فرض که فرزندش پسر است،نذر کرد یا طلب فرزند پسر کرد.

 

معانی محرر در مجمع البیان و کیفیت محرر کردن

آزاد و خالص براى عبادت
آزاد و خالص براى اطاعت
خدمتگزار کنیسه
کیفیت محرر کردن:

در بنى اسرائیل طفلى را که محرر می‌شد، در کنیسه منزل می‌دادند تا در آنجا خدمت کند و امور آن را انجام دهد و معتکف در آن باشد تا زمانى که بالغ گردد و پس از بلوغ مخیر بود که در آنجا به همین سان بماند یا اینکه به هر جا خواهد برود.

معانی محرر در کشاف

معتق: آزاد شده

مخلصا للعباده: خالص برای عبادت

 

قرائت و اعراب

´قرائت «وَضَعَت»

وَضَعَتْ: صحیح تر

وَضَعَتُ: خطاب همسر عمران = مادر مریم علیها السلام به خدا

´مراد از «ها» در «وضعتها»

1. کنایه از (ما فى بطنى)

2. کنایه از معلومى است که از کلام فهمیده میشود.

 

تفسیر آیه 35 آل عمران در تفسیر مجمع البیان

´. «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ‏» عمران به گفته ابن عباس: عمران بن ماثان
´«رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی‏» پروردگارا نذر کردم یعنى واجب کردم براى تو، آنچه در شکم دارم) «مُحَرَّراً» یعنى خادم بیعه (که نام معبد یهود است) تا خدمت عابدان کند.
´«فَتَقَبَّلْ مِنِّی»: (پس از من بپذیر) یعنى نذر مرا قبول فرما.
´«إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ‏»: (همانا تو شنوایى) بدانچه مى‏گویم.
´«الْعَلِیمُ‏»: (دانایى) به آنچه نیت من است و از این‌رو اطمینان به تو بجاست.

تفسیر آیه 36 آل عمران در تفسیر مجمع البیان

«فَلَمَّا وَضَعَتْها»: عمران پیش از زاییدن همسرش وفات یافت و حنه مایل بود پسر بزاید و چون مریم را زایید شرمنده گشت.
«قالَتْ»: در حال شرمندگی
«رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى‏»:
دو قول:

1. در مقام عذرخواهی که نمی‌تواند به نذر خود عمل کند (چون دختر را در بنى اسرائیل محرر نمی‌کردند و نمی‌توانستند محرر کنند).

2. چون مى‏خواهد براى مریم دعا کند و او را به خدا بسپارد، (اول زمینه را آماده می‌کند که خدایا زن مثل مرد نیست، زیرا که عقل او ناقص‌تر و سعى او کم‌تر است).

 

«وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ‏»: آگاهی به اینکه خدا عالم‌تر است، زیرا او مریم را آفریده و صورت بخشیده.

1. مطابق قرائت «وَضَعَتْ»
2. اگر «وَضَعَتُ» بخوانیم: خطاب مریم به خداوند است: (خدایا تو آگاهتری بدانچه من زاییدم).
«وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى‏: زیرا آنچه را مرد می‌تواند انجام دهد، زن نمی‌تواند.
 در بنى اسرائیل محرر کردن فقط به مردان اختصاص داشت و زنان به دلیل حیض و نفاس و وجوب پوشیدن خود از ضرر و خوددارى از رفتن میان مردم صلاحیت محرر شدن را نداشتند.
قتاده: اختصاص تحریر به مردان صرف عادت نبوده، قیل: مراد حنه این بوده که مرد از زن افضل است و براى کارها صلاحیت بیشترى دارد.
«وَ إِنِّی سَمَّیْتُها» مریم: عابده و خادمه
مریم بهترین و جلیل‏ترین زنان زمان خود بود.
ابى هریره از رسول اکرم صلی الله علیه و آله: « حسبک من نساء العالمین أربع مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم امرأة فرعون و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد: از زنان عالم چهارتن کافى هستند (کامل هستند): 1- مریم بنت عمران 2- آسیه دختر مزاحم 3- خدیجه دختر خویلد 4- فاطمه دختر محمدn».
´«وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ»:

1. مادر مریم ترسان بود از آفاتى که ممکن بود مریم را تهدید کند و از اینرو این دعا نمود.

2. استعاذه مادر مریم از شیطانی است که وقت ولادت کودک با اوست و صداى نوزاد از اوست. در نتیجه‌ی این دعا، خدا مریم و عیسى را از شر شیطان حفظ کرد. ابوهریره از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت میکند که: « ما من مولود إلا و الشیطان یمسه حین یولد فیستدل صارخا من مس الشیطان إیاه إلا مریم و ابنها و قیل إنها استعاذت من إغواء الشیطان الرجیم إیاها: هیچ مولودى نیست جز اینکه شیطان هنگام ولادت او را مس مى‏کند و کودک از آن است که صدا به گریه بلند مینماید مگر مریم و پسرش».

3. برای مریم از شر اغواء شیطان به خدا سپرد.

 

«وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ»:

1. مادر مریم ترسان بود از آفاتى که ممکن بود مریم را تهدید کند و از اینرو این دعا نمود.

2. استعاذه مادر مریم از شیطانی است که وقت ولادت کودک با اوست و صداى نوزاد از اوست. در نتیجه‌ی این دعا، خدا مریم و عیسى را از شر شیطان حفظ کرد. ابوهریره از پیغمبر اکرمn روایت میکند که: « ما من مولود إلا و الشیطان یمسه حین یولد فیستدل صارخا من مس الشیطان إیاه إلا مریم و ابنها و قیل إنها استعاذت من إغواء الشیطان الرجیم إیاها: هیچ مولودى نیست جز اینکه شیطان هنگام ولادت او را مس مى‏کند و کودک از آن است که صدا به گریه بلند مینماید مگر مریم و پسرش».

3. برای مریم از شر اغواء شیطان به خدا سپرد. 

 

تفسیر آیه 36 آل عمران در تفسیر کشاف

«فَلَمَّا وَضَعَتْها» ضمیر «ها» به «ما فی بطنی» بر می‌گردد.
علت مؤنث آمدن ضمیر: چون به معنا که مؤنث است بر می‌گردد

1. بنابر علم الهی آنچه در شکم مادر مریم بود، مؤنث بود.

2. به حبل? یا نفس یا نسم? مؤنث می‌باشد.

اشکال: چگونه جایز است، «أُنْثى‏» حال از ضمیر باشد در «وضعتها» ، انگار که گفته باشی: «وضعت الانثی انثی»؟
جواب: اصل آن «وضعته انثی» بوده که به دلیل تأنیث حال، مؤنث شده است، برای اینکه حال و ذوالحال یک چیز هستند، همچنانکه اسم مؤنث شده در «ما کانت (هی) امَک» به دلیل مؤنث بودن خبر. نظیر آن قول خداوند است در عبارت « فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ»

اما با تأویل بردن «ها» به «حبل?:‌ بچه‌ِی مؤنث در شکم»، یا «نسم?: نفس یا روح» روشن است. گویا گفته: من به دنیا آوردم فرزند یا نفس دختری را.

 

اشکال: چرا گفت: «إنى وضعتها أنثى» و از این گفتار چه چیزی را اراده کرد؟
جواب: این را  از روی حسرت گفت، زیرا امید خود را نا امید دید، برخلاف آنچه تصور کرده بود، پس به سوی پروردگارش محزون شد، زیرا امید داشت که فرزندش مذکر متولد شود، و به همین دلیل او را محرر برای خدمت نذر کرده بود، و چون به این وجه سخن گفت، خداوند متعال به خاطر بزرگداشت موضوع فرمود: « وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ»
و اعلام اینکه او ارزش این مولود را نمی‌داند.

معنا: خدا آگاهتر است به چیزی که زن عمران به آن حامله است و امور بزرگی که به آن شیء (بچه: مریم) مربوط است و اینکه آن بچه و فرزندش (مریم و عیسی)، را نشانه‌ای برای جهانیان قرار داده است، در حالی که زن عمران از این مطلب بی‌خبر بود ، به همین دلیل حسرت می‌خورد. 

قرائت ابن عباس: « وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ » بنابر اینکه خطاب از سوی خدا به مادر مریم باشد، یعنی همانا تو قدر این نعمت بخشیده شده و عظمت شأن و علو قدرش را که خدا می‌داند، نمی‌دانی.
اشکال: معنی عبارت «ولیس الذکر کالانثی» چه می‌شود؟
جواب: این عبارت بیان و توضیح «والله اعلم بماوضعت» است که برای بزرگداشت و بالا بردن موضوع است. و معنای آن این است که آن مذکری که او درخواست کرده مثل آن مونثی نیست که به او بخشیده شده است و «ال» در الذکر و الانثی «لام عهد» است.

اشکال: برای چه «وانی سمیتها مریم» را عطف کرده است؟

جواب: این عطف بر «انی وضعتها انثی» است و بین آنها دو جمله معترضه واقع شده است. مانند: «و انه لقسم لوتعلمون عظیم» که لوتعلمون جمله معترضه است.

 

اشکال: چرا همسر عمران به پروردگارش گفت: نام او را مریم گذاشته است؟

جواب: چون مریم در زبان آنها یعنی عابده و منظورش از آن تقرب به سوی خدا بود تا او (مریم) را از گناه حفظ کند و عملش مثل نامش باشد و گمان مادر مریم، درباره او (مریم) تصدیق شود. به همین دلیل مادر مریم برای مریم و پسرش طلب حفظ از شیطان و گمراهی اش را می‌کند و حدیثی که می‌گوید: «هیچ مولودی زاده نمی‌شود مگر اینکه شیطان هنگام ولادت او را لمس می‌کند و از اینکه شیطان او را لمس کرده فریاد می‌زند مگر مریم و پسرش».

در صورت احتمال صحت این بحث که «شیطان نسبت به هر مولودی طمع گمراه کردن می‌کند مگر مریم و پسرش که معصوم بودند و همچنین هرکسی که صفت آن دو را داشته باشد» مانند: «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» و فریاد برآوردنش از لمس شیطان

 تصویرسازی از طمع شیطان در اوست گویا که او را لمس کرده و با دستش به او زده و می گوید: «این از کسانی است که گمراهش می‌کند» و مانند این خیال‌پردازی سخن ابن رومی است که می‌گوید:

«به خاطر اینکه دنیا درباره حوادثش خبر می‌دهد کودک هنگام تولد گریه می‌کند.»

نظر زمخشری در مورد حقیقت لمس و دست زدن: درست نیست، آن طور که اهل حشو گمان می‌کنند؛ چون اگر شیطان بر مردم مسلط می‌شد تا آنها را مورد آسیب قرار دهد تمام دنیا از صدای فریاد به خاطر مبتلا شدن به آزار شیطان پر می‌شد.

 



موضوع :