فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ (48)

تفسیر علی بن ابراهیم: «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِین‏» فرمود: حقوق آل محمد? از خمس ذوی‌القربی و یتیمان و مساکین و در راه ماندگان و ایشان آل محمد?  و «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِین‏»: یعنی اگر هر نبی مرسلی و هر ملک مقربی در حق دشمن (ناصبی) خاندان رسول شفاعت کند، شفاعت ایشان پذیرفته نخواهد شد.

مجمع البیان: «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِین‏»: شفاعت ملائکه و انبیاء به ایشان سودی نمی‌بخشد، همان‌طور که شفاعت موحدین به ایشان سودی نمی‌بخشد.

در روایت عطاء آمده: شفاعت ملک و شهید و مؤمن به ایشان سودی نمی‌رساند. این اجماع را تقویت می‌کند علاوه بر این‌که عقاب کفار با شفاعت از بین نمی‌رود.

رسول‌خدا?: مردی از اهالی بهشت می‌گوید: پروردگارا، فلانی بنده‌ی تو در دنیا به من جرعه‌ای آب  داد،‌ پس مرا شفاعت کننده‌ی او قرار بده، خدا می‌فرماید: برو و او را از آتش بیرون بیاور، مرد می‌رود و در آتش جستجو می‌کند تا او را بیرون می‌آورد.

پیامبر?: همانا کسانی که خدا ایشان را به شفاعت فردی از امت من داخل بهشت می‌کند، بیشتر از قبیله‌ی مضر است. (تعداد قبیله‌ی مضر بسیار بوده است).

 

فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ (49)

پس آنها را شفاعت شفیعان سودى نخواهد بخشید.

 «التَّذْکِرَةِ »: یعنی کسانی که از این یادآوری رویگردان می‌شوند.

1. قیل: القرآن

2. عام‌تر از قرآن: هر تذکر دهنده‌ای

- نقش «مُعْرِضِینَ»: حال

کافی: محمد بن فضیل از امام کاظم علیه السلام پرسید: «فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ » امام علیه السلام فرمود: از ولایت اعراض می‌کنند.

تفسیر علی بن ابراهیم قمی: از هر آن‌چه دوستی امیر المؤمنین علیه السلام را یاد آور می‌شود، ‌اعراض می‌کنند.

 

کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (50)

گویى گورخرانى رمیده‏ اند.

ایشان را در روی‌گردانی و رم کردنشان در شنیدن حق به خرانی رم کننده تشبیه کرده است.

 

فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (51)

که از (مقابل) شیرى فرار کرده‏اند.

مفردات: «قَسْوَرَة»: اسد = شیر

فَعُوَله: قسوره از «قسر = قهر»

قرائت نافع و ابن عامر: به فتح فاء الفعل مستنفَره

ارشاد مفید: از کلام امام علی علیه السلام:

أیّها النّاس، إنّی استنفرتکم لجهاد هؤلاء القوم فلم تنفروا، و أسمعتکم فلم تجیبوا، و نصحت لکم فلم تقبلوا، شهودا کالغیّب، أتلو علیکم الحکمة فتعرضون عنها، و أعظکم بالموعظة البالغة فتنفرون عنها کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ، فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ.

 ای مردم من شمار را حرکت می‌دهم برای جهاد با این قوم،‌ اما شما حرکت نمی‌کنید، و به شمامی‌گویم، اما شما جواب نمی‌دهید‌، شما را نصیحت کردم، اما قبول نمی‌کنید، حضور شما مثل غیبت است، حکمت بر شما می‌گویم، ولی از آن رویگردان می‌شوید، شما را با موعظه‌های رسا اندرز می‌دهم، ولی شما از آن رم می‌کنید. «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (50) فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (51)»

 

بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتى‏ صُحُفاً مُنَشَّرَةً (52)

بلکه هر کدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانه‏اى (از سوى خدا) براى او فرستاده شود!

«صُحُفاً مُنَشَّرَةً »: صحیفه‌ها و ورق‌هایی که باز شود و خوانده شود.

شأن نزول:

قیل: به رسول‌خدا? گفتند: از تو پیروی نمی‌کنیم، تا برای هر یک از ما کتابی از آسمان از جانب خدا بیاوری مبتنی بر اینکه فلانی از محمد پیروی کن.

تفسیر قمی: امام باقر علیه السلام: «بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتى‏ صُحُفاً مُنَشَّرَةً »  این بدان دلیل است که گفتند: ای محمد به ما خبر رسیده که مردی از بنی اسرائیل گناه می‌کرد، وقتی صبح می‌شد، گناه او و کفاره‌اش نوشته شده بالای سرش بود، جبرئیل بر رسول‌خدا? نازل شد و گفت: قوم تو سنت بنی اسرائیل در مورد گناهان را خواسته‌اند، اگر بخواهند این کار را برای ایشان انجام می‌دهیم و مؤاخذه‌ی ایشان را هم مثل مؤاخذه‌ی بنی اسرائیل قرار می‌دهیم، مردم دانستند که رسول‌خدا? این امر را برای قومش دوست ندارد.

 

کَلاَّ بَلْ لا یَخافُونَ الْآخِرَةَ (53)

«کَلاَّ »: رد کردن پیشنهاد ایشان در مورد این معجزات است.

«بَلْ لا یَخافُونَ الْآخِرَةَ »: بلکه از آخرت نمی‌ترسند، به همین دلیل از یاد‌آوری‌ها رویگردان می‌شوند، نه به این دلیل که به ایشان صحف داده نشد.

 

کَلاَّ إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ (54)

«کَلاَّ »: رد کردن و رویگردانی ایشان است.

«إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ »: همانا آن تذکر و یادآوری است و چه تذکری است!

محمد بن فضیل از امام کاظم علیه السلام پرسید: «کَلاَّ إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ » امام فرمود: ولایت

 

فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ (55)

هر کس بخواهد (پند بگیرد،) آن را متذکر می‌شود.

 

وَ ما یَذْکُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ (56)

هیچ کس پند نمى‏گیرد مگر اینکه خدا بخواهد؛ او اهل تقوا و اهل آمرزش است‏.

«وَ ما یَذْکُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ »: اگر خدا بخواهد:

1. یادآور شدن ایشان را

2. یا مشیت ایشان را، مثل قول خدا: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ‏» : تصریح به این که فعل بنده فقط به مشیت الهی است.

«هُوَ أَهْلُ التَّقْوى»: شایسته است به اینکه از عقاب الهی بازداشته شود.

«وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ »: شایسته است به اینکه بندگانش به خصوص متقین را ببخشد.

تفسیر قمی: شایسته است که تقوای الهی پیشه شوده و شایسته است که خدا ببخشد.

 

توحید: امام صادق علیه السلام: «هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ »: خدا فرموده:‌ من شایسته‌ی آنم که تقوایم پیشه شود و بنده‌ام به من چیزی را شریک نکند، پس من شایسته ام اگر بنده‌ام چیزی را با من شریک نکرد، او را داخل بهشت کنم. و امام فرمود: همانا خدا به عزت و جلال خود قسم خورده که اهل توحید را به آتش عذاب نکند.



موضوع :