کَلاَّ وَ الْقَمَرِ (32)
«کَلاَّ»
1. رد کردن کسی است که آن را انکار میکند.
2. انکار کردن متذکر شدن ایشان
«وَ الْقَمَرِ»
وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ (33)
دو قرائت:
1. إِذَا دَبَّرَ : «دبَّرَ» به معنای «اَدبَرَ» مثل «قبل» به معنای «اقبل»: زمانی که پشت کند.
2. إِذْ أَدْبَرَ : زمانی که شب بگذرد و دنبال روز بیاید.
وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ (34)
مفردات: أَسْفَرَ : أضاء
سوگند به صبح زمانی که روشن شود. (نور دهد).
إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ (35)
لَإِحْدَى الْکُبَرِ : یکی از بلایا و مسائل بزرک است.
بلایای بزرگ بسیارند و سقر یکی از آنهاست.
کُبَرِ : جمع کبری الف تأنیث عمل (?) می کند: کبری= کبر?
وقتی فِعل?(کبر?) بر وزن فِعَل (کِبَر) باشد بر وزن فعلی (کبری) جمع بسته میشود.
مثل قاصعاء که به قاصع? ملحق شده جمع آن قواصع میشود.
- اعراب جمله: إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ
1. جواب قسم
2. تعلیل برای کلا در «کَلاَّ وَ الْقَمَرِ (32)» قسمها، جملات معترضه هستند که تأکید را میرسانند.
در کافی آمده: امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:
«لِیَسْتَیْقِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ یَزْدادَ الَّذینَ آمَنُوا إیماناً »
برای اینکه یقین کنند که خدا و رسول و وصی او حق هستند.
« وَ لا یَرْتابَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ »
و اهل کتاب و مؤمنان به ولایت علی علیه السلام شک نکنند،پرسیدم: این شک چیست؟ امام علیه السلام فرمود: یعنی به این اهل کتاب و مؤمنینی که خدا یاد میکند، امام علیه السلام ادامه داد: در ولایت شکنمیکنند.
(وَ لِیَقُولَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ )
پرسیدم: «وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْرى لِلْبَشَرِ (31)» امام فرمود: بله ولایت علی علیه السلام پرسیدم:« إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ (35)»: فرمودند: ولایت
نَذِیراً لِلْبَشَرِ (36)
الف) اعراب نَذِیراً[1]: (در حالت نصب)
1. تمییز : یکی از دو امر بزرگ انذار است.
2. حال از آنچه جمله بر آن دلالت میکند: (در حالی که انذار آن بزرگ است.)
ب) اعراب نذیرٌ : طبق قرائت (در حالت رفع)
1. خبر دوم
2. خبر برای محذوف(هی نذیر)
تفسیر علی بن ابراهیم: امام باقر? فرمودند:«إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ (35)» یعنی فاطمه
لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ (37)
اعراب «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ »:
1. بدل از «لِلْبَشَرِ»: ترساننده است برای کسانی که میتوانند به سوی خیرات سبقت جویند ولی از آن روی میگردانند.
2. «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ »
خبر مقدم مبتدای مؤخر: تقدم جستن و تأخر جستن برای هر کس که بخواهد.
در این معنا: «فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ»
ادامهی حدیث کافی: : «وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْرى لِلْبَشَرِ (31)» امام فرمود: ولایت علی علیه السلام ، پرسیدم:« إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ (35)»: فرمودند: ولایت
پرسیدم: «لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ » امام فرمود: هر کس به ولایت ما تقدم و سبقت جوید از سقر تأخیر (عقب) میافتد و هر کس از ولایت ما تأخیر(عقب) افتد به سوی سقر تقدم (سبقت) جوید.
کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ (38)
مفردات: «َرهِینَة»: مرهون و در گرو نزد خداست.
مثل «شکیمه»: لگام زده شده رهین(فعیل) معنای اسم مفعولی (مرهون) میدهد.
اگر «َرهِینَة» صفت بود «َرهِین» گفته میشد.
کافی در حدیث امام صادق علیه السلام :
«أقصر نفسک عمّا یضرّها من قبل أن تفارقک، و اسع فی فکاکها کما تسعى فی طلب معیشتک، فإنّ نفسک رهینة بعملک.»
نفست را بازدار از آنچه بدان ضرر میزند، قبل از اینکه نفس از تو جدا شود، و در آزادی نفست تلاش کن، همچنانکه در طلب روزی خود تلاش میکنی، همانا نفس تو در گرو عمل توست.
إِلاَّ أَصْحابَ الْیَمِینِ (39)
مگر اصحاب یمین:
1. ایشان خود را رهانیدند به واسطهی اعمال نیکی که انجام دادند.
2. قیل: اصحاب یمین: ملائکه و کودکان هستند.
در ادامهی روایت کافی از امام کاظم علیه السلام :
تقدّم إلى سقر. إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ قال: هم، و اللّه، شیعتنا.
به سوی سقرپیشی میگیرند به جز اصحاب یمین، امام کاظم? فرمودند: به خدا قسم ایشان شیعیان ما هستند.
فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ (40) عَنِ الْمُجْرِمِینَ (41)
«جَنَّاتٍ »: بهشتهایی که وصف آنها به آخر نمیرسد.
- اعراب «جَنَّاتٍ »:
1. حال از «أَصْحابَ الْیَمِینِ »
2. حال از ضمیر «أَصْحابَ الْیَمِینِ » در «َیتَساءَلُونَ» یعنی:
یَتَساءَلُونَ .عَنِ الْمُجْرِمِینَ:
1. بهشتیان از یکدیگر میپرسند.
2. بهشتیان از حال جهنمیان میپرسند.
مثل: «تداعیناه، أی: دعوناه»: خواندیم و دعوت کردیم او را(طرفینی)، یعنی: ما او را خواندیم.(یک طرفه)
ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ (42)
جواب این سؤال را میخواهند که: چه چیزی شمارا به سقر کشاند؟
این بیان چیزی است که بین سؤال کنندگان و مجرمین جریان دارد و مجرمین جواب میدهند.
قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ (43)
میگویند: ما از نمازگزاران نبودیم.
قیل: نماز واجب نمیخواندیم.
تفسیر علی بن ابراهیم: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِین» الیمین: امیرالمؤمنین? و اصحابش و شیعیانش هستند که به دشمنان خاندان رسول میگویند: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَر» میگویند:ما از پیروان ائمه علیهم السلام نبودیم.
کافی: محمد بن فضیل از امام موسی کاظم علیه السلام پرسید: «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» امام? فرمود: إنّا لم نتولّ وصی محمّد و الأوصیاء من بعده، و لا یصلّون علیهم.: ما تحت ولایت وصی محمد? و اوصیاء بعد از او در نیامدیم و با ایشان نماز نگذاردیم.
ادریس بن عبدالله از امام صادق علیه السلام تفسیر: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»را پرسید: امام: منظور این است که ما از پیروان ائمه نبودیم، کسانی که خدا در مورد ایشان میفرماید: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِکَ الْمُقَرَّبُون» آیا نمیبینی مردمی را که از گروهی پیروی میکنند مصلی مینامند، اینجا هم منظور از «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّین» یعنی ما از پیروان «السَّابِقُونَ»: ائمهعلیهم السلام نبودیم.
کافی: عقیل خزائی میگوید: امیرالمؤمنین علیه السلام قبل از جنگ مسلمانان را اینگونه سفارش کرد:
نهج البلاغه: «تعاهدوا(امر) الصّلاة و حافظوا علیها و استکثروا منها و تقرّبوا بها، فإنّها کانت على المؤمنین کتابا موقوتا، و قد علم ذلک الکفّار حین سئلوا: ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ. و قد عرف حقّها من طرقها»
(امر) نماز را به عهده بگیرید و بر آن محافظت نمایید و آنرا بسیار بجا آورید و بهوسیلهی آن به خدا نزدیک شوید، همانا نماز بر مؤمنان نوشته شده است و کافران این را دانستند وقتی از ایشان سؤال شد: چه چیزی شما را به سقر کشاند گفتند: ما از نمازگزاران نبودیم، در حالیکه حق آن را از راهش دانسته بودند.
تفاوت خطبه نهج البلاغه با اینجا: «تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّین».
وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ (44)
ما به مسکین (فقیر خانه نشین) غذا نمیدادیم.
آنچه که واجب بود به ایشان بدهیم، به ایشان نمیدادیم.
دلیل آیه: کافران در قیامت از فروع هم سؤال میشوند.
وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ (45)
مفردات: نخُوضُ: غور می کردیم، فرو میرفتیم، همنشین و هم صدا بودیم.
همراه اهل باطل شروع میکردیم با کسانی که شروع کننده بودند.
وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ (46)
ذکر قیامت را به خاطر تعظیم آن تأخیر انداخته است.
یعنی: ما بعد از این کاملا قیامت را تکذیب میکردیم.
حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ (47)
تا مرگ و مقدمات آن فرا رسید.
موضوع :