عدم مشروعیت دولت ظالم
•ولایت فقیه از موضوعاتى است که تصور آنها موجب تصدیق مى‏شود.
که هر کس عقاید و احکام اسلام را دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بى‏درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضرورى و بدیهى خواهد شناخت.

علت نیاز به استدلال برای ولایت فقیه

نهضت اسلام در آغاز گرفتار یهود شد.
از اواسط قرن شانزدهم میلادى، یعنى بیش از سه قرن پیش پرتغالی‌ها و به دنبال آنان اتباع کشورهاى هلند، انگلستان، فرانسه و ایتالیا به استعمار کشورهاى مسلمان‏نشین پرداختند.
در آغاز کشورهاى تازه کشف ‏شده آفریقا، و بعد از پیدا شدن راههاى دریایى، کشورهاى آسیایى (که ارتباط آنها بعد از استیلاى تُرکان عثمانى بر قسطنطنیه، با اروپا قطع شده بود) تحت استعمار درآمد.
بحث پیرامون آیاتى از قرآن مجید
•«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُوا الْأَماناتِ الى أَهْلِها وَ اذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النْاسِ انْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ، إنّ اللَّهَ نِعِمّا یَعِظُکُم بِهِ، إنَّ اللَّهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولی الْأَمْرِ مِنْکُمْ، فَإنْ تَنازَعْتُمْ فی شَی‏ءٍ فَرُدُّوهُ الىَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أحْسَنُ تَأْویلًا». (نساء: 58 ـ59)
•مراد از امانات و رد امانات به اهلش:

1. «امانت» مطلق امانت خلقى (یعنى مال مردم) و خالقى (یعنى احکام شرعیه)

از «رد امانت الهى» این است که احکام اسلام را آن طور که هست اجرا کنند.مجمع البیان؛ سوره نساء، ذیل آیه 58.

2. مراد از «امانت» امامت       روایت: مقصود از این آیه، ما (یعنى ائمه علیهم السلام) هستیم‏.اصول کافى؛ ج 2، ص 22- 24، «کتاب الحجة»،

«رد امانت الهى»:خداوند تعالى به ولات امر (رسول اکرمصلی الله علیه و آلهو ائمهعلیهم السلام) امر کرده ولایت و امامت را به اهلش رد کنند؛ یعنى رسول اکرم صلی الله علیه و آله ولایت را به امیر المؤمنین علیه السلام، و آن حضرت هم به ولىّ بعد از خود واگذار کند.

ادامه آیه: «وَ اذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ انْ تَحْکُمُوا بِالْعَدلِ‏» (وقتى که حاکم شدید بر پایه عدل حکومت کنید.)        خطاب به کسانى است که زمام امور را در دست داشته حکومت مى‏کنند.

•«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُوا الْأَماناتِ الى أَهْلِها وَ اذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النْاسِ انْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ، إنّ اللَّهَ نِعِمّا یَعِظُکُم بِهِ، إنَّ اللَّهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولی الْأَمْرِ مِنْکُمْ، فَإنْ تَنازَعْتُمْ فی شَی‏ءٍ فَرُدُّوهُ الىَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أحْسَنُ تَأْویلًا». (نساء: 58 ـ59)
•آیه 58:أَنْ تُؤَدُوا الْأَماناتِ الى أَهْلِها مربوط به ائمه علیهم السلام
•آیه حکم به عدل «اذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النْاسِ » مربوط به امرا
•آیه «أَطیعُوا اللَّهَ» خطاب به جامعه مسلمین است‏.اصول کافى؛ ج 1، ص 276، «کتاب الحجّة»، حدیث 1- تفسیر برهان؛ ج 1، ص 379- 386، ذیل آیات 58 و 59.
•امر به مردم: از خدا، در احکام الهى، و از رسول اکرم صلی الله علیه و آلهو «أولو الأمر»، یعنى ائمهعلیهم السلام پیروى و اطاعت کنند.
مقبوله «عمر بن حنظله» 
•عن عمر بن حنظلة: قالت سألت أبا عبْد اللَّهِ (ع) عنْ رجلین من أصحابنا بینهما منازعة فی دَین او میراث فتحاکما إلى السلطان وَ إلى القضاة أ یحلّ ذلِکَ؟ قال: مَنْ تَحاکَمَ إلَیْهِمْ، فی حَقٍّ أَوْ باطِلٍ، فَإنَّما تَحاکَمَ إلَى الطّاغُوتِ وَ ما یُحْکَمُ لَهُ، فَإنّما یَأْخُذُهُ سُحْتاً و إنْ کانَ حَقّاً ثابِتاً لَهُ؛ لَأَنّهُ أَخَذَهُ بِحُکْمِ الطّاغُوتِ وَ ما أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یُکْفَرَ بِهِ. قالَ اللَّهُ تَعالى: «یُریدوُنَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِروُا انْ یَکْفُرُوا بِهِ». قلت: فَکیف یصنعان؟ قال: یَنْظُرانِ مَنْ کانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوى حَدیثَنا وَ نَظَرَ فِی حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَف أَحکامَنا ... فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً. فإنّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً ...».اصول کافى؛ ج 1، ص 86، «کتاب فضل العلم»، «باب اختلاف الحدیث»، حدیث 10- وسائل الشیعه؛ ج 18، «کتاب ابواب صفات القاضى»، «باب 11»، حدیث 1.

در این روایت از امام سؤال مى‏شود که آیا به سلاطین و قدرتهاى حکومتى و قضات رجوع کنیم؟

تعیین وظیفه برای مراجعه در منازعات و مشکلات:

مراجعه به کسی‌که: 1. راوی حدیث باشد. 2. در حلال و حرام مطالعه کرده باشد. 3. در احکام دین صاحبنظر شده باشد.

•موضوع سؤال حکم کلى بوده؛ و امام هم بیانگر تکلیف کلى
•براى حل و فصل دعاوى حقوقى و جزایى هم به قضات مراجعه مى‏شود، و هم به مقامات اجرایى
•رجوع به قضات براى این است که حق ثابت شود و فصل خصومات و تعیین کیفر گردد. و رجوع به مقامات اجرایى براى الزام طرف دعوى به قبول محاکمه، یا اجراى حکم حقوقى و کیفرى هر دو
تحریم دادخواهى از قدرتهاى ناروا
•نهی امام از مراجعه به مقامات حکومتى ناروا،   چه اجرایى  چه قضایى
•بنا بر این مسلمانان در امور خود نباید به سلاطین و حکام جور و قضاتى که از عمال آنها هستند رجوع کنند؛ هر چند حق ثابت داشته باشند و بخواهند براى احقاق و گرفتن آن اقدام کنند.
•در نتیجه: اگر یکی از مسلمانان کشته یا خانه‌اش غارت شود یا از کسی طلبکار است و شاهد زنده دارد،‌  نمی‌تواند به قضات ستمکار مراجعه نماید،‌ زیرا مراجعه یه چنین افرادی روی آوردن به «طاغوت» می‌باشد.
•اگر به حق خود برسد، به حرام دست پیدا کرده، و حق ندارد در آن تصرف کند. «فإنما یأخذه سُحْتاً و إن کان حقا ثابتاً له»
حکم سیاسى اسلام
•این حکم سیاسى اسلام است که سبب مى‏شود مسلمانان از مراجعه به قدرتهاى ناروا و قضاتى دست نشانده آنها خوددارى کنند.
•نتیجه: دستگاههاى دولتى جائر و غیر اسلامى بسته شده و تشکیلات دادگسترى برچیده گردد و راه به سوى ائمه علیهم السلام و کسانى که از طرف آنان حق حکومت و قضاوت دارند باز شود.
•هدف اصلى: حاکمان و قضات ستمکار مرجع امور قرار نگیرند، بنابر این به مسلمانان اعلام شده به حکام جور کفر ورزیده و به آن‌ها رجوع نکنند.
علماى اسلام مرجع امور
تکلیف مسلمانان در پیشامدها و منازعات :

«قال: ینظران من کان منکم ممن قد روى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف أحکامنا».

مسلمانان باید در اختلافات به راویان حدیث که به حلال و حرام خدا آشنایند و احکام را طبق موازین عقلى و شرعى مى‏شناسند رجوع کنند.

امام علیه السلام راویان حدیث را مقید کرده به اینکه:

1. در حلال و حرام طبق قواعد نظر کند

2. به احکام معرفت داشته،

3. موازین دستش باشد تا روایاتى را که از روى تقیه یا جهات دیگر وارد شده و خلاف واقع مى‏باشد تشخیص دهد

 معلوم است که معرفت به احکام و شناخت حدیث غیر از نقل حدیث است.

 



موضوع :