بررسی نسبت غلو به شیعه

«غلوّ» در مقابل «تقصیر» است
غلو در لغت = «تجاوز از حد و افراط در شى‏ء»؛ یعنى توصیف فرد یا چیزى بیش از آنچه در او هست.
در اصطلاح شرع به «تجاوز و مبالغه نمودن در حق پیامبران و اولیاى الهى و اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت آنان»لسان العرب، ج 15، ص 132.
«یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ» (نساء/ 171، مائده/ 77)  مقید کردن غلو به غلو باطل و غیر حق
•این تعبیر تاکید لازمه‌ی معنا است، تا شنونده از آن لازم غفلت نورزد و اگر هم کسى دچار غلو شده، بداند که از اثر سوء آن غفلت کرده و یا به چیز دیگرى نظیر غفلت مبتلا شده‏ است.طباطبایی،‌محمد حسین؛ ترجمه المیزان، ج6، ص 111.
- قال علی علیه السلام: «نَحْنُ النُمْرُقَةُ الْوُسْطى، بِها یَلْحَقُ التّالِى، وَإِلَیْها یَرْجِعُ الْغالى: ما جایگاه میانه و حد وسط هستیم، عقب ماندگان باید به ما ملحق شوند، و تندروانِ غلو کننده، باید به سوى ما بازگردند» (نهج البلاغه، قصار 109).

میزان در غلو: رفتار و گفتار اهل بیت پیامبرعلیهم السلام به عنوان حد و مرز شریعت و عقیده

 

غلو در مقابل افکار توحیدی
•غالى کسى است که امامان را از مقام عبودیت وبندگى فراتر برده و آنها را خدا و یا مصدر افعال خدا بینگارد.
مثلًا بگوید: آنان خالق زمین و آسمانند (شرک در خالقیت)
یا معتقد باشد که تدبیر نظام آفرینش(پس از ایجاد) به دست آنها است و آنها «رازق»، «محیى» و «ممیت» مى باشند. (شرک در تدبیر)
یا بگوید: امر تشریع به آنان واگذار شده، و تحریم و تحلیل در دست آنها است (شرک در قانون‌ گذاری).
عقاید شیعیان در مورد ائمه اهل بیت علیهم السلام

1. پیروان اهل بیت علیهم السلام تنها خدا را خالق و مدبر، و مشرّع مى دانند و امامان را انسان هاى برتر مى شمارند.

2. به عقیده شیعیان، اگر در یک مورد خاص و در پرتو دعاى آنان، تحولى در جهان آفرینش رخ دهد و یا بیمارى شفا پیدا کند، همگى به اذن خدا بوده و شبیه کارهاى معجزه آساى حضرت مسیح علیه‌السلاممى باشد.

3. شفاعت ائمه علیهم السلام در روز رستاخیز به اذن خدا است و توسل به آنان، به خاطر موقعیت آنان نزد خداست و ذکر فضائل و مناقب آنان نوعى اظهار مودت به خاندان رسالت است که مورد تأکید قرآن و سنت پیامبر مى باشد. سنن ترمذى، کتاب مناقب، شماره هاى 3772 و 37751؛ مستدرک حاکم: 3/ 177.

 

علم غیب امام

•علم غیب = ائمه علیهم السلام به اذن الهى و تعلیم وى از غیب خبر مى‌دهند.
•امیرمؤمنان علیه‌السلام پس از فتح بصره برفراز منبر رفت و از رویدادهاى بزرگى که در آینده در شهر بصره رخ خواهد داد، خبر داد. فردى از یاران گفت: «قد اعطِیَت عِلمَ الغیب: آیا به شما علم غیب داده شده است»؟ امام خندید و فرمود: «آنچه گزارش مى دهم علم غیب نیست، بلکه آموزشى از صاحب علم (پیامبر) است».
•«علم غیب» ذاتى، (نه اکتسابى و آموزشى) از آن خدا است، آگاهى دیگران از غیب به صورت اکتسابى و آموزشى است.
•اگر قرآن، علم غیب را از آن خدا دانسته و مى فرماید: «قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ».( نمل/ 65) مقصود، علم غیب ذاتى و نامحدود است.نهج البلاغه، خطبه 128.
•امام رضا علیه‌السلامدر یکى از دعاهاى خویش، از غالیان زمان خود تبرى و دورى مى گزیند و می‌فرماید: «پروردگارا! من ازگفتار کسانى که در حق ما مطالبى را مى گویند که ما نگفته ایم، تبرى مى جویم، پروردگارا خلقت جهان و روزى بندگان از آن تو است، تو را مى پرستیم و از تو کمک مى طلبیم... پروردگارا ربوبیت و الوهیت شایسته تو است، از کسانى که تصور مى کنند که ما پروردگار آنها هستیم و یا مى اندیشند که خالق و رازق آنها هستیم، برائت و بیزارى مى جوییم. بارالها ما این سخنان را به آنان نگفته ایم، ما را به گفتار آنان مؤاخذه نفرما!».بحار الأنوار، ج 25، ص 243.
امامان و بهره گیرى از اسباب طبیعى‏
•هیچ یک از افراد بشر، هر چند که در مقام بالا قرار داشته باشد، جانشین هیچ یک از وسایط فیض نمى‌گردد.
•تمام افراد بشر، حتى انسان هاى کامل، از نظام علّى و معلولى گیتى بهره مند می‌گردند، ولى این حقیقت، مانع از آن نیست که آنان گاهى بنا بر مصلحت و به دور از هوى و هوس، مبدأ کرامات و تصرفاتى در جهان گردند و به اشاره غیبى، در جهان خلقت، تصرفاتى انجام دهند.


موضوع :