ب. دنیاگرایی
•سرنوشت انسان در دنیا و آخرت:
.1در دنیا و آخرت: سعادتمند
.2در دنیا و آخرت: محروم و شقی
.3در یکی از دنیا و آخرت: محروم و در دیگری بهره‌مند.
•نمونه‌های انسانها در قرآن

1. بهره‌مند در دنیا و آخرت:

حضرت سلیمان

حضرت ابراهیم: «وَآتَیْنَاهُ فِی الْدُّنْیَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ»؛(نحل/122) و اعطا کردیم به وی در دنیا سعادت را و او در آخرت از شایستگان است.

وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ؛(بقره/130) و حقاً که وی [ابراهیم] را در دنیا برگزیدیم و او در آخرت از شایستگان است.

برخی مؤمنان: فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَةِ؛(آل‌عمران/148)پس خداوند پاداش دنیا و نیکی پاداش آخرت را به ایشان عطا کرد.

 

2. انسانهای زیانکار در هر دو سرا:

خَسِرَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ؛(حج/11) در دنیا و آخرت زیان کردند و این، زیانِ آشکار است.

لهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛(بقره/114) برایشان در دنیا خواری، و برایشان در آخرت عذابی بزرگ است.

لَّهُمْ عَذَابٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُم مِّنَ اللّهِ مِن وَاقٍ؛(رعد/34) برایشان [= کسانی که مردم را از راه خدا بازمی‌دارند] محنتی است در زندگی دنیا و قطعاً محنت آخرت سخت‌تر است و برایشان از [طرف] خداوند نگهبانی نیست.

•نقطه‌ی انحراف: توجه بیش از حد به دنیا و دلبستگی به آن
•اگر انسان معرفت یابد، گذرا بودن دنیا و ثبات آخرت را دریافته و دنیا را گذرگاه می‌بیند و به دنیا دل نمی‌بندد.
•وَأَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنتَهَى؛(نجم/42) و اینکه [سیر و حرکت] به سوی پروردگارت پایان می‌یابد.

نتیجه:

•زندگی در دنیا اشکالی ندارد، ولی دلبستگی به آن زیانبار است.
•شخصی در حضرت علی علیه‌السلام دنیا را نکوهش کرد. آن حضرت با تندی به او فرمود: «جرا دنیا را مذمت می‌کنی؟! دنیا محل پرورش و تکامل دوستداران خداوند است».(نهج البلاغه: حکمت 126)
•زندگی دنیا مذمت ندارد،  بلکه برخورد انسانها با دنیا ممکن است صحیح یا غلط باشد.
•دنیا بر اساس رفتار انسان نکوهش می‌شود. در حقیقت نکوهش به رفتار اختیاری انسان تعلق می‌گیرد.
•رفتار اختیاری انسان موضوع اخلاق و متعلق ارزش یا ضد ارزش اخلاقی قرار می‌گیرد.
•دنیا از امور عینی است که نمی‌تواند موضوع اخلاق و ارزش یا ضد ارزش اخلاقی قرار بگیرد.
قرآن و نکوهش دنیا
•ریشه‌ی بدی دنیا: دلخوشی به دنیا و آرامش بدان بجای آخرت

إَنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءنَا وَ رَضُواْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ * أُوْلَـئِکَ مَأْوَاهُمُ النُّارُ بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ؛(یونس/7-8)

مِنکُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنکُم مَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ؛(آل‌عمران/152) برخی از شما دنیا را می‌جوید و برخی آخرت را می‌جوید.

تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللّهُ یُرِیدُ الآخِرَةَ؛(انفال/67) [شما] کالای دنیا را دنبال می‌کنید و خداوند آخرت را [برای شما] می‌خواهد.

•ایشان اصالتا دنیا را می‌خواهند نه به صورت تبعی، زیرا اراده‌ی تبعی با آخرت در تعارض نیست، بلکه لازم است.
•دنیا و هوای نفس ملازم یکدیگرند. دنیا موضوع هوای نفس است.
•بنابراین تمایلات در نفس انسان = هوای نفس
•موضوع و متعلق خواسته‌های نفسانی = دنیا(ی مذموم)
•دنیا موضوع و متعلق هوای نفس است.
 ج. شیطان

سومین عامل سقوط اخلاقی: شیطان

•بر اساس آیات قرآن کریم: پیروی از شیطان «نماد» ضد اخلاقی
•دو راه پیش روی انسان: 1. خدا 2. شیطان
•شیطان‌پرستی نقطة مقابل خداپرستی:

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛(یس/61-62) ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم شیطان را که برای شما دشمنی آشکار است عبادت نکنید و اینکه مرا عبادت کنید که این راه مستقیم است؟

س: شیطان چیست؟ همان دنیا یا هوای نفس است یا چیزی دیگر؟

جواب: قرآن «شیطان» یا «ابلیس» را موجود مستقلی (از طایفه‌ جن) می‌داند که از آتش آفریده شده و مستقل از انسان است.

کلمه‌ی شیطان گاه به انسان شرور نیز اطلاق می‌شود و شاید از دید لغت به موجودی شریر مثل هوای نفس نیز اطلاق ‌شود.

•آنجا که «ابلیس» و «جنود ابلیس» گفته می‌شود منظور از آن، هوای نفس نیست؛ مثل آیه:
•یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ؛(اعراف/27) ای فرزندان آدم [بپایید] که شیطان فریبتان ندهد؛ چنان‌که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون راند.
•کارهای شیطان
•عمدة کار شیطان، وسوسه کردن انسان است.
•فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لاَّ یَبْلَى؛(طه/120) پس شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم، آیا تو را هدایت کنم به درخت جاودانگی و ملکی که زائل نشود.
•ـ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ... مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاس * الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاس؛ بگو پناه می‌برم به پروردگار و صاحب اختیار آدمیان... از شرِّ وسوسة شیطان که وسوسه می‌کند در دل انسان.

س: چگونه شیطان در دل انسان وسوسه ایجاد می‌کند؟

جواب: عوامل بیان شده در قرآن

الف. تزیین اعمال زشت.

ـ تَاللّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛(نحل/63) به خدا سوگند که پیامبرانی به سوی امت‌های پیش از تو فرستادیم، سپس شیطان کردار [بد] ایشان را در نظرشان آراست. پس او امروز دوستدارشان است و درگیر عذابی دردناک‌اند.

ـ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لاَ یَهْتَدُونَ؛(نمل/24) و شیطان کردارشان را برایشان زینت داد، پس ایشان را از راه [خدا] بازداشت، پس آنان هدایت نیافتند.

ب. دادن وعده‌های دروغ به انسان

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُوراً؛(نساء/120) [شیطان] وعده‌شان می‌دهد و به آرزو کردن وادارشان می‌کند و جز فریب، شیطان وعده‌شان ندهد.


•ج. ترساندن انسان. (از آینده) و بازداشتن از کار مفید اجتماعی ـ اخلاقی

الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ؛(بقره/268) شیطان به شما تهیدستی را وعده می‌دهد.

•شیطان و هوای نفس

س: آیا شیطان، مستقل از نفس و هوای نفسانی کار می‌کند یا از همان مسیر؟

جواب: شیطان از طریق هواهای نفسانی در انسان نفوذ می‌کند و کار وی را تأیید می‌کند یا تغییر می‌دهد. کارهای زشت را در نظر انسان می‌آراید و وی را در انجام دادن آن تثبیت می‌کند و در مقابل نیز او رامی‌ترساند و از کارهای خیر بازمی‌دارد و مسیرش را تغییر می‌دهد.

نتیجه‌ی وسوسه‌های شیطان: توجه به مادیات و لذایذ دنیا، غفلت از خدا

مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ؛(احزاب/4) خداوند برای هیچ کس، دو دل درونش قرار نداده است.

 

•دنبال شیطان رفتن موجب تسلط وی بر انسان

ـ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَ؛(نحل/100) تسلط وی [= شیطان] تنها بر کسانی است که ولایت او را می‌پذیرند و آنان که به وسیلة او [به خدا] مشرک باشند.

ـ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ؛(اعراف/27) ما شیاطین را دوستان کسانی قرار داده‌ایم که ایمان نمی‌آورند.

ـ وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ؛(زخرف/36) و آنکه از یاد خدا چشم‌پوشد، برای او شیطانی برانگیزیم، پس او برایش همدم باشد.

ابتدا انسان از یاد خدا غافل می‌شود، سپس شیطان همراه او شده و او را به هر جا می‌کشاند. (سوء اختیار انسان زمینه ساز تسلط شیطان است).

•شیطان مستقل از هوای نفس است، اما تأیید کننده‌ی هوای نفس است. (در برابر هوای نفس استقلال وجودی دارد، ولی استقلال عملی ندارد).
•نتیجه: «هوای نفس» انسان را از ارزشهای اخلاقی باز می‌دارد. موضوع یا متعلق نفس «زندگی دنیا»ست و «شیطان» آن را تأیید می‌کند.


موضوع :