کیفیت وضو (شستن دست و مسح پا)

•وضو در عین مستحبّ بودن، مقدّمه برخى از عبادت‏هاى دیگر نظیر نماز است.
•امام باقر علیه السلام: «لا صلاة إلّا بطهور»«وسائل الشیعه، ج 1، ص 256، ابواب الوضوء، باب 1، ح 1؛ صحیح مسلم، ج 1، ص 204، باب 2؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 100 و سنن ابى داود، ج 1، ص 16».
•دو نکته در اختلاف شیعه و اهل سنت در کیفیت وضو:

الف) از نظر شیعه باید دست‏ها از بالا به پایین شسته شود، ولى اهل سنت چنین شرطى را لازم نمى‏دانند.

ب) باید پاها پس از شستن صورت و دست‏ها مسح شوند و شستن آنها صحیح نیست، ولى اهل سنت شستن پاها را لازم دانسته و مسح آنها را کافى نمى‏دانند.

الف) شروع شستن دست‏ها از آرنج‏

شیخ مفید رحمه الله درباره کیفیت وضو مى‏فرماید: «... آن گاه کفى دیگر از آب به دست راست خود برداشته و در دست چپ خود مى‏ریزد و با آن دست راست خود را از مرفق تا اطراف انگشتان مى‏شوید.» «المقنعه، ص 43»

ادله شیعه امامیه‏

1- مقتضاى اصالة الاشتغال‏

2- روایات بیانیه‏

3- «الى» در آیه به معناى «من»

ادله شیعه امامیه‏

1- مقتضاى اصالة الاشتغال‏ (اصالة الاحتیاط): (الاشتغال الیقینى یستدعى الفراغ الیقینى‏)

اصول عملى: مقتضاى اصالة الاشتغال، شستن از مرفق است، زیرا از روایات اهل بیت علیهم السلام وجوب شستن دست‏ها از مرفق استفاده مى‏شود، (با وجود این روایات علم به فراغ ذمه براى اهل سنت حاصل نخواهد شد).

2- روایات بیانیه‏

کیفیت وضوى رسول خدا توسط اهل بیت علیهم السلام بیانگر شستن دست‏ها:

 

شیخ طوسىرحمه الله به سند خود از بکیر و زرارة بن اعین: ما هر دو از امام باقر علیه السلام از کیفیت وضوى رسول خدا صلى الله علیه و آله سؤال نمودیم. حضرت طشت یا ظرف کوچکى پر از آب درخواست نمود و دو کف دستان خود را شسته و سپس مشتى از آب برداشت و با آن صورتش را شست، آن گاه دست چپ را در ظرف آب فرو برده و مشتى از آن را بر دست راست خود ریخت و آن را از آرنج تا سر انگشتان شست و هیچ گاه آب را به طرف آرنج برنگرداند و همین عمل را نسبت به دست چپ انجام داد. سپس سر و دو پاى خود را تا کعبین با رطوبت دستانش مسح نمود .... «تهذیب الاحکام، ج 1، ص 55، ح 158»

3- «الى» در آیه به معناى «من»

در روایات اهل بیت علیهم السلام کلمه «الى» به معناى «من» تفسیر شده.

این بدان معنا نیست که کلمه «الى» در «من» استعمال شده باشد، زیرا این نوع کاربرد در عرب وجود ندارد، بلکه به معناى آن است که مراد جدّى از کلمه «الى» معناى «من» است. «وسائل الشیعه، ج 1، ص 57، ح 159، باب 19 از ابواب الوضوء»

 

•دلیل عامه بر جواز عکس‏

اهل سنت: جواز شستن دست‌ها از انگشتان تا آرنج

دلیل: اطلاق امر به شستن در آیه؛ مقتضای اطلاق: جواز و ظهور شستن دست از سر انگشتان تا آرنج

•پاسخ شیعه:

وجوب شستن دستان از آرنج، زیرا منافاتی بین وجوب و آیه شریفه «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ» نیست به دلیل:

.1ظهور آیه: «الی» غایت مغسول است نه غَسل = بیان مقدار واجب از شستن دست.

زیرا «ید» به موارد زیادی اطلاق می‌شود: 1. انگشتان: مثل آیه سرقت 2. مچ دست: آیه تیمم3. آرنج به پایین: آیه وضو4. شانه به پایین: بسیاری از استعمال‌های عرفی

آیه درصدد بیان کیفیت شستن نیست، و کیفیت شستن به پیامبر و ائمه واگذار شده است. مثل: دیوار را تا سقف رنگ کن به این معنا نیست که از سقف رنگ کن.

 

2. ظاهر آیه اگر در غایت مغسول نباشد، ظاهر در غایت غسل هم نیست که از آن لزوم شستن از آرنج فهمیده شود.

نتیجه: اجمال آیه، برای تفصیل باید به روایات بیانی رجوع کرد که دلالت بر لزوم شستن از آرنج به پایین دارند.

•علامه طباطبایى رحمه الله: «کلمه‏ «إِلَى الْمَرافِقِ»‏ قید براى‏ «أَیْدِیَکُمْ‏» است، پس غَسلى که متعلق به «ایدیکم» است مقید به غایت نیست، لذا مى‏توان دست‏ها را از مرفق به طرف انگشتان شست و این حالت، همان حالت طبیعى انسان هنگام شستن دست در غیر حالت وضو است. هم چنین عکس این صورت نیز ممکن است، ولى اخبارى که از طرق اهل بیت علیهم السلام رسیده، خبر از وجوب صورت اول داده است و صورت دوم را باطل مى‏داند.»

3. «الی» در صورتی به معنای انتهای غایت است که با «مِن» ابتدائیه همراه باشد، که در این آیه با «مِن» نیست.

ب- مسح پا در وضو

شیعه: مسح پا، اهل سنت: شستن پا

•چرا موضوعى با این اهمیت که پیامبر صلى الله علیه و آله و صحابه روزى چند بار آن را تکرار مى‏کرده‏اند اختلاف هست؟ وضویی که شرط صحت نماز قرار گرفته است. «صحیح مسلم، ج 1، ص 204، باب 2»
•در صدر اسلام تا زمان خلیفه اول و دوم اختلافی در وضو نبود، به جز مسح بر خفین
•اختلاف در وضو از زمان «عثمان بن عفان» به وجود آمد.
•متقى هندى از ابى مالک دمشقى: اختلاف در وضو از زمان خلافت عثمان شروع شد. «کنزالعمال، ج 9، ص 443، ح 26890»
•بخارى و مسلم با سند خود از حمران: عثمان بن عفان آبى خواست تا وضو بگیرد، آن گاه دست راستش را تا آرنج سه بار شست، سپس دست چپ خود را نیز چنین کرد؛ آن گاه سر خود را مسح کرده و پاى راست و چپ خود را با برآمدگى‏ها هرکدام سه بار شست، سپس گفت: رسول خدا صلى الله علیه و آله را دیدم که این گونه وضو مى‏گرفت. «صحیح بخارى، ج 1، ص 52؛ صحیح مسلم، ج 1، ص 204، ح 3»

 

•حمران نقل مى‏کند که عثمان گفت: مردم را مى‏بینم که از رسول خدا صلى الله علیه و آله احادیثى در باب وضو نقل مى‏کنند و نمى‏دانم که اینها چیست، ولى من دیدم که رسول خدا صلى الله علیه و آله این گونه وضو مى‏گرفت.
•نکته: عثمان با آن که قلیل الروایه بوده و مجموع احادیثش 146 حدیث است.
•در مورد وضو حدود 20 روایت از او نقل شده که بیشترین روایات در این باب است و که نشان‌دهنده آن است مروّج شستن پا در وضو عثمان بوده است. «صحیح مسلم، ج 1، ص 207، ح 8».
•عثمان برای خود اهلیّت تشریع قائل بود، خصوصاً با دور شدن از صحابه.
•امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام در زمان خلافتش عملًا با این بدعت به مخالفت برخاست، و در مسجد از قنبر کوزه آبى براى وضو طلبید و دو کف دست و صورت و دو دستش را از آرنج شست؛ آن گاه سر را یک بار مسح کرده و هر دو پایش را تا برآمدگى پاها مسح کرد و سپس فرمود: «اى کسى که از وضوى رسول خدا سؤال کردى، حضرت این گونه وضو مى‏گرفت.» «مسند احمد، ج 1، ص 108».
•بخارى به سند خود از أمّ الدرداء: ابوالدرداء غضبناک بر من وارد شد، به او گفتم: چه چیزى تو را خشمگین کرده است؟ گفت: به خدا سوگند! از امر محمّد در آنان چیزى نمى‏شناسم، مگر آن که مى‏بینم نماز مى‏خوانند. «صحیح بخارى، ج 1، ص 166»
•شافعى از وهب بن کیسان: «ابن الزبیر» قبل از خطبه شروع به نماز کرد و فرمود: تمام سنّت‏هاى رسول خدا تغییر یافت، حتى نماز. «الّام، ج 1، ص 208».
دلیل امامیه بر وجوب مسح پاها
•دلیل امامیه بر وجوب مسح پاها: 1- قرآن کریم‏

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ. مائده/6.

•شیعه: کلمه «أرجلکم» به جهت نزدیکى با «رؤوسکم» عطف بر آن شده و «با» نیز بر او داخل مى‏شود، عامل هر دو «وامسحوا» است. در نتیجه باید پاها مسح شود، همانند سر.
•اهل سنت: «أرجلَکم» را به نصب خوانده و آن را عطف بر «وجوهَکم» منصوب به «اغسلوا» مى‏دانند، لذا به وجوب شستن پاها حکم مى‏کنند. ولى این عقیده به دلایل زیر خالى از اشکال نیست:

1. قرائت به نصب در «أرجلکم» از قرائت به جرّ بیشتر نیست، زیرا ابن کثیر، ابا عمرو، ابابکر و حمزه از عاصم «أرجلکم» را به جرّ قرائت کرده‏اند. «الکشف عن وجوه القرائات، ج 1، ص 406».

2. حق معطوف آن است که به نزدیک‏ترین کلمه عطف شود و نزدیک‏ترین کلمه «رؤوسکم» مجرور است. (نحویان)

3. بنا بر قرائت نصب، وجوب مسح استفاده می‌شود، زیرا «برؤوسکم» محلًا منصوب است به «امسحوا» و با عطف بر محلّ «أرجلکم» به نصب قرائت شده و حکم به مسح می‌شود.

عطف کلمه «أرجلَکم» بنابر قرائت به نصب، به «أیدیَکم» از جهاتى مشکل دارد که از آن جمله است:

الف) بین معطوف و معطوف علیه با جمله‌ی بیگانه فاصله می‌شود (در باب عطف جایز نیست).

ب) قبل از تمام شدن جمله و ایفای غرض، به جمله‌ای بی‌ارتباط منتقل شود.

ج) مخالف با فصاحت قرآن است.

اشکال: قرائت به جرّ «أرجلکم» به جهت نزدیکى با مجرور است (عطف بالجوار)، نه عطف.

جواب: این احتمال از جهاتى مردود است:

1-کسر به جهت نزدیکى با مجرور قبیح و تنها هنگام ضرورت شعرى جایز است؛

 

 

 

2- کسر بر جوار هنگامى صحیح است که انسان را به اشتباه نیندازد، در حالیکه در این آیه انسان گمان مى‏کند که به جهت عطف است. در نتیجه:‌ آیه به مسح پا صراحت دارد. (اعتقاد امامیه)

•برخى از علماى اهل سنت تصریح نموده‏اند بر این که آیه ظهور در مسح پاها دارد نه شستن، ولى به جهت وجود روایات غسلیّه و ترجیح آنها بر ظاهر کتاب، روایات را بر آیه مقدّم داشته‏اند (ابن حزم، فخر رازى، شیخ‏ ابراهیم حلبى، شیخ ابوالحسن سندى حنفى، شیخ محمّد عبده، شیخ برهان الدین حلبى‏ و شافعى‏)
•. رجوع شود به کتاب الإحکام، ج 1، ص 84، الأذان، ص 79 و ...
•. التفسیر الکبیر، ج 11، ص 161.
•. غنیة المتملّى، ص 16.
•. شرح سنن ابن ماجه، ج 1، ص 88.
•. المنار، ج 6، ص 228.
•. السیرة الحلبیه، ج 1، ص 28.
•. احکام القرآن، ج 1، ص 50.

2- روایات‏: تصریح در مسح هر دو پا،‌ بسیاری روایات صحیح السند

الف) روایات اهل سنت‏

1- حمیدى به سند خود از ابن عبد خیر: على بن ابى طالب علیه السلام را دیدم که روى هر دو پایش را مسح نمود .... «مسند الحمیدى، ج 1، ص 26، ح 47» (صحیح السند)

2- عبداللَّه بن احمد بن حنبل با سند خود از ابن عبد خیر: دیدم على علیه السلام را که وضو گرفت و سپس روى دو پاى خود را مسح نمود. (صحیح السند)

3- على علیه السلام: «من باطن هر دو پا را سزاوارتر به مسح از ظاهر آن دو مى‏دانستم تا این که رسول خدا را دیدم که ظاهر آن دو را مسح مى‏نمود.» «مسند احمد، ج 1، ص 124»

نکته: اگر بنابر قیاس و حکم به رأى باشد، باید کف پاها مسح شود، ولى انسان باید متعبد بوده و به فرمان صاحب شریعت عمل نماید. «همان، ص 114»

4- ابوداود به سند خود از نزال بن سبره: علىّ علیه السلام نماز ظهر را در «رحبه» خواند، آن گاه مشغول برآوردن حوائج مردم شد تا وقت عصر شد. کوزه‏اى از آب بر او حاضر کردند، مشتى از آب برداشته و صورت و دو دستش را شست، سپس سر و پایش را مسح کرد ... آن گاه فرمود: دیدم که رسول خدا صلى الله علیه و آله این گونه وضو گرفت و این وضوى کسى است که در دین بدعت وارد نکرده است. «مسند ابى داود طیالسى، ص 22، ح 148»

•به همین مضمون نیز، از عبداللَّه بن احمد بن حنبل و نسائى نقل شده است. «مسند احمد، ج 1، ص 159؛ سنن النسائى، ج 1، ص 84».

 

5-تمیم مازنى: رسول خدا صلى الله علیه و آله را دیدم که وضو گرفت و هر دو پاى خود را مسح کرد. «کنزالعمال، ج 9، ص 429، ح 26822؛ الاصابة، ج 1، ص 187».

ب- روایات اهل بیت علیهم السلام‏

1- کلینى رحمه الله به سند خود از امام صادق علیه السلام: «... مسح کن بر جلوى سر خود و نیز بر دو پایت با ترتیب؛ بدین شکل که مسح را از پاى راست خود شروع کن.» «وسائل الشیعه، ج 1، ص 294- 297»

2- کلینی به سند خود از امام صادق علیه السلام: «شخصى هست که شصت یا هفتاد سال از عمرش مى‏گذرد، در حالى که هیچ یک از نمازهایش قبول درگاه الهى نیست. راوى مى‏گوید: عرض کردم: چگونه؟ فرمود: زیرا مى‏شوید آنچه را که خداوند امر به مسح آن نموده است». «وسائل الشیعه، ج 1، ص 294- 297»

3- کلینی به سند خود از سالم و غالب بن هذیل نقل مى‏کند که از امام باقر علیه السلام از مسح بر دو پا سؤال نمودیم؟ حضرت فرمود: این، همان چیزى است که جبرئیل به آن خبر داده است.«وسائل الشیعه، ج 1، ص 294- 297»

 

 

 

4- شیخ صدوق رحمه الله به سند خود از امام صادق علیه السلام: «شخصى چهل سال خدا را عبادت مى‏کند، در حالى که به دستور او در باب وضو عمل نکرده است، زیرا آنچه را که مأمور به مسح آن است مى‏شوید.»

عرض سنت بر قرآن‏

شاطبى مى‏نویسد: «در اعتبار، رتبه سنت متأخر از قرآن است به دلیل:

الف) قرآن قطعى است و سنت ظنّى ...

ب) سنت:

 1. یا بیان قرآن است اگر بیان قرآن است در مرتبه بعد از قرآن قرار دارد ...

2. اگر بیان قرآن نیست (امرى زائد بر قرآن)؛ اعتبارش بعد از قرآن است اگر در کتاب خدا یافت نشود   دلیل بر تقدم اعتبار قرآن است.

ج) به دلیل اخبار و آثار مانند حدیث معاذ که از او سؤال شد: به چه حکم مى‏کنى؟ عرض کرد: به کتاب خدا. سپس فرمود: اگر در کتاب خدا نیافتى؟ گفت: به سنت رسول خدا .... «الموافقات، ج 4، ص 7- 9»

 

در صورت تعارض بین دو طائفه از روایات، احادیثى مقدّم است که با کتاب خدا مطابقت داشته باشد، (روایات مسح).

 

 



موضوع :