بدعت
مفهوم و اقسام آن

مفهوم بدعت در لغت:
 مصدر بدع = أنشأ و بدأ: ایجاد کرد و آشکار کرد. بدع: چیزی که اول است. «لسان العرب»
أبدعت الشیء قولا أو فعلا: گفتار یا رفتاری را بدون نمونه‌ی قبلی ابداع کردم. «مقاییس اللغ?».
بدعت در اصطلاح:
 ورود عنصرى غیردینى در مجموعه آموزه‏هاى الهى به نام دین.
بنابر ادله اربعه هیچ مسلمانی قائل به جواز بدعت نیست.

 

صاحب قاموس: بدعت نوآوری در دین پس از کامل شدن آن است یا آنچه بعد از نبی در دین از خواسته‌ها و اعمال به وجود آید.

 

حکم بدعت اصطلاحی در قرآن:
 •تحریم فقها و متکلمین در فتوا و حکم بر خلاف نصوص و منتفی شدن اجتهاد و تقلید هنگام نص
•‏دلیل:‌«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چیزى را بر خدا و رسولش مقدّم نشمرید (و پیشى مگیرید)، و تقواى الهى پیشه کنید» حجرات/1
«وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً: هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!» احزاب/36
«وَ أَنَّ هذا صِراطی‏ مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون‏: این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید! و از راه‏هاى پراکنده (و انحرافى) پیروى نکنید، که شما را از طریق حق، دور مى‏سازد! این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‏کند، شاید پرهیزگارى پیشه کنید!» انعام/153
•بدعت = داخل کردن چیزی غیر دینی در کتاب و سنت، چه اثبات آن در دین یا نفی آن از دین.
•دروغ بستن بر خدا و رسول و انتشار آن بین امت.
•دلالت آیه: «ء أللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى‏ اللَّهِ‏ تَفْتَرُون‏: آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا مى بندید» بدون اذن الهی نسبت دادن چیزی به خدا حرام است و داخل کردن آن در دین دروغ بستن بر خداست.
•دروغ بستن بر  خدا، کار ظالمترین مردم: «وَ مَنْ‏ أَظْلَمُ‏ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُون: چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته [همتایى براى او قائل شده‏]، و یا آیات او را تکذیب کرده است؟! مسلماً ظالمان، رستگار نخواهند شد!‏».انعام/21
•آنگاه که مشرکان به پیامبر پیشنهاد قرآنی دیگر یا تبدیل آن را دادند، خداوند به نبی دستور داد:
•«وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَکُونُ لی‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ‏ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى‏ إِلَیَّ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ: و هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مى‏شود، کسانى که ایمان به لقاى ما (و روز رستاخیز) ندارند مى‏گویند: «قرآنى غیر از این بیاور، یا آن را تبدیل کن! (و آیات نکوهش بتها را بردار)» بگو: «من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم؛ فقط از چیزى که بر من وحى مى‏شود، پیروى مى‏کنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از مجازات روز بزرگ (قیامت) مى‏ترسم!» یونس/15

حکم بدعت اصطلاحی در سنت
•روایات دال بر انکار و تحریم بدعت
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
1. «أمّا بعد فإن أصدقَ الحدیثِ کتابُ اللَّه، و إن أفضلَ الهدى هدى محمّد، و شرّ الأُمور محدثاتها، و کل محدثة بدعة، و کلّ بدعة ضلالة فی النار». راست‌‌ترین گفتارها کتاب خداست و بهترین هدایتها هدایت محمد است، و بدترین امور نوآوری‌های آن است و هر نوآوری بدعت است و هر بدعتی گمراهی در آتش است.
•شرح ابن حجر عسقلانی در فتح الباری فی شرح صحیح البخاری: «و شرّ الأُمور محدثاتها» محدثات جمع محدثه است که مراد از آن چیزی است که جدید ایجاد می شود و در شرع اصلی ندارد و در عرف بدعت و نوآوری نامیده می شود، ولی آنچه در شرع اصلی دارد، بدعت شمرده نمی شود.
• بدعت در شرع ناپسند است، برخلاف بدعت در لغت که پسندیده است.
2- «إیّاکم و البدع فإنّ کلّ بدعة ضلالة و کلّ ضلالة تسیر إلى النار». از بدعت بپرهیزید که هر بدعتی گمراهی است و هر ضلالتی انسان را به سوی آتش می کشاند.
3ـ«من سنّ سنّةَ خیر فاتّبع علیها فله أجره، و مثل أُجور من اتّبعه غیر منقوص من أُجورهم شیئاً، و من سنّ سُنّةَ شرّ فاتّبع علیها کان علیه وزرهُ و مثل أوزار من اتّبَعَه غیر منقوص من أوزارهم شیئاً». هر کس سنت خوبی بنا نهد و از آن سنت پیروی شود، اجر آن برای اوست و مثل اجر کسانی که او را پیروی کرده اند، بدون اینکه از اجر پیروی شوندگان چیزی کم شود، و کسی که سنتی ناپسند بنا نهد و پیروی شود، سنگینی آن بر دوش اوست و مثل سنگینی گناه کسانی که از او پیروی کرده اند، بدون اینکه از سنگینی گناه پیروی شوندگان چیزی کم شود.
4- «أهل البدع شر الخلق و الخلیقة». اهل بدعت بدترین مردم و آفریدگان هستند.
5- «الأمر المفضع و الحمل المضلع و الشرّ الذی لا ینقطع إظهار البدَع». کارِ نو و بارِ ممنوع و شری که تمام نمی شود، آشکار نمودن بدعت است.
5- «إذا رأیتم صاحب بدعة فاکْفهِرّوا فی وجهه فإنّ اللَّه لیبغض کلّ مبتدع، و لا یجوز أحد منهم على الصراط و لکن یتهافتون فی النار مثل الجراد و الذباب». هر گاه اهل بدعتی را دیدید، چهره‌ی خود را برای او عبوس کنید، زیرا خدا اهل بدعت را دشمن می‌دارد و هیچیک از ایشان از صراط عبور نمی‌کند، بلکه در آتش مثل ملخ و مگس می‌پرند.
7- «من مشى إلى صاحب بدعة فقد أعان على هدم الإسلام». هر کس به سوی اهل بدعتی گام بردارد، به نابودی اسلام کمک کرده است.
8- «عمل قلیل فی سنّة خیر من عمل کثیر فی بدعة». کار کمی که برخاسته از سنت باشد، بهتر از کار بسیاری است که برخاسته از بدعت باشد.
9- «أبى اللَّه أن یقبلَ عَملَ صاحب بدعة حتى یدع بدعته». خدا عمل اهل بدعت را قبول نمی‌کند، تا زمانیکه از بدعت خویش دست بردارد.
10- «إذا مات صاحب بدعة فقد فُتح فی الإسلام فتحٌ». زمانیکه صاحب بدعتی بمیرد، در اسلام فتح و گشایشی رخ داده است.
11- «لا یقبل اللَّهُ لصاحب بدعة صلاة و لا صوماً و لا صدقة و لا حجّاً و لا عمرة و لا جهاداً و لا صرفاً و لا عدلًا، یخرج من الإسلام کما تخرج الشعرة من العجین». خدا از صاحب بدعت، نماز و روزه و صدقه و حج و عمره و جهاد و بازدارنده و  جایگزینی نمی‌پذیرد، و صاحب بدعت از اسلام خارج می‌شود، همچنانکه مو از خمیر خارج می‌شود.
12- «من غشّ أُمّتی فعلیه لعنة اللَّهِ و الملائکة و الناس أجمعین. قالوا یا رسول اللَّه: و ما الغشّ قال: أن یبتدع لهم بدعة فیعملوا بها». هر کس در امت من غشّ کند، بر او لعنت خدا و ملائکه و همه‌ی مردم است. گفتند: ای رسول‌خدا، غشّ چیست؟ فرمود: اینکه برای مردم بدعتی را قرار دهد و مردم به آن عمل کنند.
13- «من أعرض عن صاحب بدعة بغضاً له ملأ اللَّه قبله أمناً و إیماناً، و من انتهر صاحب بدعة آمنه اللَّه یوم الفزع الأکبر، و من أهان صاحب بدعة رفعه اللَّه فی الجنّة مائة درجة، و من سلّم على صاحب بدعة أو لقیه بالبشر و استقبله بما یسرّه فقد استخفّ بما أنزل اللَّه على محمّد». هر کس از صاحب بدعتی رویگردان شود، به خاطر دشمنی با صاحب بدعت، خداوند قلب او را پر از امن و ایمان می‌کند، و کسی که نهیب زند به صاحب بدعتی، خداوند او را در روز فزع اکبر ایمن می‌دارد، و هر کس به صاحب بدعتی اهانت کند، خداوند درجه‌ی او را در بهشت صد درجه می‌افزاید، و هر کس به صاحب بدعتی سلام کند یا با خوشرویی او را ملاقات کند و به گونه‌ای با او روبرو شود که او را شادمان سازد، قطعا آنچه را بر محمد فرود آمده است، سبک شمرده است.
•استفاده از روایات:
•حرمت بدعت
•مبارزه با بدعت و رویگردانی از بدعتگزار
•استفاده از حکم عقل:
قبح بدعت: عقل به زشتی دروغ حکم می کند، چه رسد به دروغ بستن بر خداوند متعال.
حرمت بدعت به اجماع علمای اسلام بر اساس ادله اربعه (کتاب، سنت، عقل، اجماع)
 
موارد بدعت
•تشخیص بدعت متوقف بر تشخیص آداب و رسوم از اعمال دینی
•اعمال دو نوع:

1. آداب و رسوم اجتماعی و عرف محیط که جزء دین نیست، و در شریعت به ذات مباح است. مثل جشن‌های ملی (آزادی الجزایر از دست استعمار فرانسه)

2. اعمالی که افراد به گمان اینکه شارع آنها را وضع کرده به عنوان جزئی از دین انجام می دهند، حال آنکه اصلی در قرآن و سنت ندارد.

Øبدعت حرام از نوع دوم
Øعمل در نوع اول در صورتی حرام است که به ذات در شریعت حرام باشد. (نه به واسطه بدعت).

ملاک بدعت نبودن عمل 
•آنچه به نام دین انجام می‌شود، شامل دو قسم می‌شود:

1. عمل شرعی: شارع بدان امر کرده

2. بدعت: نصی از شارع نیامده

•ملاک بدعت نبودن: انگیزه شریعت و تصریح اینکه عمل از دین است. شامل دو نوع:

1. خصوصیات و جزئیات در قرآن و سنت تصریح شده باشد، مثل جشن عید فطر و قربان، اجتماع در عرفات و منی

2. نص به طور کلی آمده ولی جزئیات بیان نشده، مثل: تربیت فرزند، بدون ذکر چگونگی آموزش و ... بر اساس فرهنگ و ...، احسان به یتیم، بدون ذکر خصوصیات، بر اساس مقتضیات زمان و مکان

نتایج این اصل

1. چون اسلام دین خاتم است، و نزول وحی و شریعت با وفات رسول‌الله پایان یافته است، باید شریعت به گونه‌ای با اقوام برخورد کند که با آداب و رسوم ایشان مخالفت نکند، مگر اینکه عملی به ذات حرام باشد.

2. جشن میلاد انبیا و ائمه و صالحین که خدا آنها را ستایش کرده، معارض با اسلام نیست. زیرا کتاب و سنت به بزرگداشت نبی و اولادش امر و تشویق کرده است.

بدعت حسنه و سیئه

نووی در شرح صحیح مسلم: بدعت بر 5 قسم است: واجب، مستحب، حرام، مکروه، مباح.
•واجب: بیانات متکلمین بر پاسخگویی منکران و اهل بدعت و ...
•مستحب: نوشتن کتابهای علمی و ساختن مدارس و مرز و ...
•مباح: گسترش غذاهای رنگارنگ و ...
•حرام و مکروه: واضح هستند.
جزری در نهای?: بدعت دو نوع است، بدعت هدایت و بدعت ضلالت و گمراهی
•آنچه بر خلاف امر خدا و رسول بوده و مورد سرزنش و انکار واقع می‌شود.

•آنچه تحت عموم مواردی است که خدا به آنها دعوت کرده و پیامبر آنها را مدح کرده است، هر چند نمونه نداشته باشد، مثل بخشش و کار نیک، و جایز نیست که اینها بر خلاف شرع باشند.  

ایجاد این تقسیمات از بیان عمر بن خطاب:
•وی بعد از اینکه ابی بن کعب را به نماز تراویح به صورت جماعت گمارد، این کار خود را بدعت حسنه توصیف نمود.
•این تقسیم باطل است، چنانچه مراد از بدعت همان معنای اصطلاحی بین فقها باشد؛ یعنی «داخل کردن در دین چیزی که از دین نیست».
•بدعت تنها یک قسم دارد که آن طبق کتاب و سنت و عقل و اجماع تا روز قیامت حرام است و هیچ مجوزی ندارد.

 

•البته این تقسیم بندی نسبت به آداب و رسوم اجتماعی صحیح است، مادامی که آن عمل به ذاته حرام نباشد.
نمونه هایی از بدعت های عمر بن خطاب
 
بدعت‏ در اذان صبح!
•اذان و اقامه در عصر پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله- «الصلاة خیر من النوم» جزء اذان نبوده است.
•این بند در زمان ابو بکر هم نبوده است.
•عمر بن خطاب مدتى بعد از آنکه روى کار آمد، چون آن را مستحب و مستحسن دانست، دستور داد در اذان صبح بگویند. و بدین گونه آن را تشریع کرد. روایات ائمّه عترت طاهره در این خصوص (که الصلاة خیر من النوم جزء اذان نیست و ساخته عمر است) به حد تواتر رسیده است.
•از طریق غیر شیعه و بزرگان اهل تسنّن : مالک بن انس در کتاب «موطأ» نقل کرده است: «مؤذن عمر نزد عمر بن خطاب آمد تا او را براى نماز صدا کند، دید عمر خوابیده است، پس گفت: «الصلاة خیر من النوم» عمر هم دستور داد مؤذن، این جمله را در اذان صبح قرار دهد».
•«اجتهاد در مقابل نص، ص: 291»
بدعت عمر در اذان و اقامه!
•«حى على خیر العمل؛ یعنى: بشتابید به سوى بهترین عمل».
•این بند در عصر پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله- جزء اذان و اقامه بود، ولى زمامداران در زمان خلیفه دوم برای اینکه توجه مردم را به  جهاد جلب کنند، بقای این بند را در اذان و اقامه، باعث رکود مردم در جهاد می دیدند، زیرا به نظر ایشان اگر مردم مى‏دانستند که نماز با مسالمت بهترین عمل است، براى طلب ثواب فقط اکتفا به آن مى‏کردند و از خطر جهاد- که ثوابى کمتر از آن داشت- خوددارى مى‏نمودند.
•به تصریح قوشچى‏، خلیفه دوم در منبر گفت: سه چیز در زمان پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله- بود که من از آن جلوگیرى مى‏کنم و حرام مى‏دانم و هر کسى انجام دهد به کیفر مى‏رسانم: متعه زنان، حج تمتع و گفتن «حى على خیر العمل» در نماز، سپس صدور آن را از عمر مسلم مى‏داند و مى‏گوید: وى در این مورد به اجتهاد خود عمل کرد. «اجتهاد در مقابل نص، ص: 313ـ315»


موضوع :