عدالت صحابه

•(رضوانی، علی اصغر؛ شیعه شناسى و پاسخ به شبهات‏، ج1 ، ص323 ـ 343).
•آیا همه صحابه عادل بوده‏اند؟ صحابه به چه کسانى اطلاق مى‏گردد؟ آیا گناهان صحابه بخشودنى است؟ آیا نباید در مذمّت صحابه سخن گفت؟
•این‏ها مسائلى است که بین اهل سنت و شیعه امامیه مورد اختلاف واقع شده است.
•طبق نظر اکثر اهل سنت، صحابه عادل‏اند و کسى حقّ ندارد در مذمّت آنان چیزى بگوید.
•و اگر گناهى نیز از آنان سرزده است، بخشیدنى است. ولى در مقابل، برخى از اهل سنت و شیعه امامیه، قائل به عدم عدالت کل صحابه‏اند، هر چند افراد خوب و عادل هم در میان آنان فراوان بوده است ...

مفهوم عدالت‏

 •عدالت از ماده عدل، خلاف جور است. (صحابه اللغة، ج 5، ص 1760؛ قاموس المحیط، ج 4، ص 13؛ مصباح المنیر، ج 2، ص 397)
•و در اصطلاح محدثان، اصولى‏ها و فقیهان هر کدام آن را به معنایى تفسیر کرده‏اند که به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم:
•1- غزالى مى‏گوید: «عدالت عبارت است از استقامت در سیره و دین. و حاصل عدالت، عبارت است از هیئتى راسخ در نفس که انسان را به ملازمت با تقوا و مروّت وا مى‏دارد». (المستصفى، ج 1، ص 157)
•2- سیوطى مى‏گوید: «اصحاب گفته‏اند: عدالت، ملکه یا هیئتى است راسخ در نفس که مانع مى‏شود از به جاى آوردن گناه کبیره و صغیره‏اى که دلالت بر خسّت نفس داشته باشد، یا مباحى که مخّل به مروت باشد».(الاشباه و النظائر، ص 384)
•3- ابن حجر مى‏گوید: «عادل کسى است که داراى ملکه‏اى باشد که او را بر ملازمت تقوا و مروت وا دارد. و تقوا عبارت است از اجتناب از اعمال پست مانند شرک، فسق، یا بدعت».(فتح البارى، ج 5، ص 251)
مفهوم صحابه‏
•خلیل بن احمد فراهیدى مى‏گوید: «صحابه: مصدر «صاحبک» و صاحب به معناى نعتى است؛ ولى در کلام غالباً به معناى اسمى به کار مى‏رود». (ترتیب کتاب العین، ص 440)
•راغب اصفهانى مى‏گوید: صاحب به معناى ملازم است؛ یعنى کسى که ملازم کسى یا چیزى است، خواه مصاحبتش به بدن باشد، که این معناى حقیقى است و در اکثر اوقات استعمال دارد، یا به عنایت وهمّت باشد، که این هم یک نوع مصاحبت است ولو مجازاً ...». و به معناى لغوى در قرآن کریم در موارد متعدّد به کار رفته است که تمام آنها مشترک در معناى معاشرت و ملازمت است. (مفردات راغب، ص 275)
مفهوم اصطلاحى صحابه
•1- صحابى کسى است که با پیامبر صلى الله علیه و آله ولو ساعتى معاشرت داشته است. بر اساس این رأى، کثرت ملازمت و معاشرت با پیامبر صلى الله علیه و آله در اطلاق لفظ صحابى لازم نیست.
•احمد بن حنبل مى‏گوید: «افضل مردم، بعد از اهل بدر، کسانى هستند که در قرنى واقع شده‏اند که پیامبر صلى الله علیه و آله در آن قرن بوده است. و هر کس با پیامبر صلى الله علیه و آله مصاحب بوده یک سال یا یک ماه یا یک روز یا یک ساعت، یا یک لحظه او را دیده، از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله است». (فراء حنبلى، العدّة فى اصول الفقه، ج 3، ص 988)
•بخارى مى‏گوید: «هر مسلمانى با پیامبر صلى الله علیه و آله مصاحبت داشته یا او را ملاقات نموده، از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله است».(فتح البارى، ج 7 ص 3) ابن حجر عسقلانى مى‏گوید: «صحابى کسى است که پیامبر صلى الله علیه و آله را ملاقات کرده، مؤمن و مسلمان از دنیا رفته است، خواه مجالستش با پیامبر صلى الله علیه و آله، طولانى بوده یا کوتاه؛ از او روایت کرده یا خیر، با او در جنگى شرکت کرده یا خیر ...».(الاصابة، ج 1، ص 4)
•2- صحابه کسى است که معاصر پیامبر صلى الله علیه و آله است هر چند او را ندیده باشد.
•این رأى از یحیى بن عثمان بن صالح مصرى است؛ او مى‏گوید: «صحابى کسى است که هم عصر با پیامبر صلى الله علیه و آله باشد».(تیسیر التحریر، ج 3، ص 67)
•3- صحابى در نظر اصولى‏هاى اهل سنت، به کسى اطلاق مى‏شود که پیامبر صلى الله علیه و آله را ملاقات کرده و از خواص او گردیده و او را مدتى متابعت و همراهى کرده است؛ به گونه‏اى که اطلاق لفظ «مصاحبت» درباره او صادق باشد، ولى از حیث مقدار، مصاحبت اندازه‏اى ندارد. (الإحکام فى الأحکام، ج 2، ص 321)
•4- صحابى کسى است که با پیامبر صلى الله علیه و آله مصاحبت طولانى داشته و از او علم اخذ نموده است.(العدّة فى اصول الفقه، ج 3، ص 988.) این تعریف را ابو یعلى فرّاء حنبلى به عمرو بن بحر جاحظ نسبت داده است.
••5- شهید، زین الدین عاملى، مى‏فرماید: «صحابى کسى است که پیامبر صلى الله علیه و آله را ملاقات نموده، به او ایمان آورده و مسلمان، از دنیا رفته است». این رأى مدرسه اهل بیت علیهم السلام است.(الدرایة، ص 120)
•در حقیقت مدرسه اهل بیت علیهم السلام صحابى را در معناى لغوى آن که همان مصاحبت و ملازمت و معاشرت است به کار مى‏برد؛ لکن با قید ایمان و بقاى بر اسلام، تا آخر عمر. و لذا از انس بن مالک سؤال شد: آیا از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله کسى غیر از تو باقى مانده است؟ در جواب گفت: گروهى از اعراب او را مشاهده نمودند، که هنوز زنده‏اند ولى از کسانى که با آن حضرت صلى الله علیه و آله مصاحبت داشته باشد کسى باقى نمانده است. (الباعث الحثیث، ص 175)
آراء در عدالت صحابى‏
1- کفر جمیع صحابه‏
•این رأى از فرقه کاملیه است که قائل به کفر تمام صحابه، بعد از رسول خدا صلى الله علیه و آله هستند. این دیدگاه نادرى است که مخالف با قرآن و سنت و سیره صحابه و عقل است.
•شیعه از این رأى متبرّى است و به آن اعتقاد ندارد.
••2- رأى شیعه امامیه و برخى از اهل سنّت‏
•شیعه امامیه معتقد است که در میان صحابه، افراد مختلفى از عادل و فاسق وجود داشته‏اند، از این رو مجرّد مصاحبت با رسول خدا صلى الله علیه و آله باعث نمى‏شود که کسى تکوینا عادل گردد، بلکه اتصاف کسى به عدالت آن است که در خطّ رسول خدا صلى الله علیه و آله بوده و نماد سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله باشد. این رأى، موافق با قرآن و سنت نبوى است و هم چنین مورد تأکید صحابه و موافق سیره صحابه بوده است.
•این رأى به جهت موافقت با اصول و ادله، مورد پذیرش شمارى از اهل سنت با انصاف واقع شده است؛ از متقدمین همانند سعد تفتازانى، مارزى، ابن عماد حنبلى، و از متأخرین هم چون شیخ محمّد عبده، محمّد بن عقیل علوى، محمّد رشید رضا، سید قطب، سیّد مقبلى، شیخ محمّد ابوریه، شیخ مصطفى صادق رافعى و محمّد غزالى و دیگران. اینان به این نتیجه رسیده‏اند که عدالت ویژه آن عده از صحابه است که به روش اسلامى استقامت داشته و در دین تغییر و تبدیل ایجاد نکردند.
•3- عدالت جمیع صحابه قبل از دخول در فتنه‏
معتزله به عدالت جمیع صحابه معتقدند، جز کسانى که با امیرالمؤمنین علیه السلام وارد جنگ شدند که آنان فاسق بوده و شهادشان قبول نیست. (الباعث الحثیث، ص 328)
•4- تأویل و توجیه مواقف صحابه‏
•برخى از اهل سنت معتقدند که باید جایگاه و مواقف صحابه را به نحوى توجیه کنیم که با قول به عدالت‏شان سازگار باشد.
•ابن حجر هیتمى مى‏گوید: «آنچه اهل سنت و جماعت بر آن اجماع دارند این است که بر هر مسلمانى واجب است تزکیه صحابه و اثبات عدالت آنان وطعن وارد نکردن به آنها ... و نیز واجب است کارهاى آنان را که در ظاهر خلاف است به بهترین وجه تأویل نماییم؛ زیرا آنان شایسته این کارند».(الصواعق المحرقه، ص 325)
•ابن حجر خود به این توصیه عمل کرده و در تبرئه معاویه از ظلم‏هایش مى‏گوید:
•«گروه معاویه هر چند ظالم بودند، ولى این ظلم سبب فسق او نمى‏گردد، زیرا قابل تأویل است و مى‏توان او و اصحابش را در این عمل معذور دانست». (الصواعق المحرقه، ص 328)
•وعدّه‏اى نیز این خطّ را دنبال کرده و دست به توجیه تمام کارهاى خلافى زده‏اند که از صحابه صادر شده است.
•5- عدالت جمیع صحابه‏
•رأى‏اکثر اهل‏سنت براین است که‏تمام صحابه عادل بوده و با آن حال از دنیا رفته‏اند.
•ابن اثیر مى‏گوید: «صحابه با بقیه راویان شریک‏اند مگر در جرح و تعدیل؛ زیرا تمام آنان عادل بوده و جرحى در آنها راه ندارد».(اسد الغابة، ج 1، ص 10)
•ابن حجر مى‏گوید: «اهل سنت اتفاق دارند که جمیع صحابه عادل‏اند و کسى در این مسئله اختلاف ننموده مگر عده کمى از اهل بدعت».(الاصابة، ج 1، ص 17)
•ابن الصلاح مى‏گوید: «امّت بر عدالت جمیع صحابه اجتماع نموده و این، به خاطر عنایت خداوند است، زیرا آنان ناقلان شریعت‏اند».(مقدمه ابن الصلاح)
••سرخسى مى‏گوید: «هر کس بر صحابه طعن وارد کند ملحد است و اسلام را رها کرده و اگر توبه نکند درمانش شمشیر است». (اصول السرخسى، ج 2، ص 134)
•قرطبى مى‏گوید: «همه صحابه عادل و از اولیاى خدا و برگزیدگان خلق بعد از انبیا و ورسولان‏اند. این، مذهب اهل سنت و جماعت است». (الجامع لأحکام القرآن، ج 16، ص 299)
•خطیب بغدادى مى‏گوید: «این مسئله احتیاج به سؤال ندارد، زیرا خداوند آنها را به‏ عدالت رسانده و خبر از طهارت باطن آنان داده است». (الکفایة فى علم الروایة، ص 49)
•دکتر حسن شیخ مى‏گوید: «عدالت صحابه ثابت و معلوم است به نصّ قرآنى که در آن باطل راه ندارد». (عقیدة اهل السنة و الاثر فى الصحابه الکرام، ج 2، ص 800)
نکات
•1- نقد صحابه به جهت دفاع از شریعت:
•اگر کسى بحث از عدالت و جرح و تعدیل صحابى مى‏کند، به خاطر ابطال کتاب خدا و سنّت رسول صلى الله علیه و آله یا شهود مسلمین و واسطه‏هاى فیض سنت نبوى نیست، بلکه هدف اساسى، شناخت صالحان آنان است، تا حدیث و سنت واقعى پیامبر صلى الله علیه و آله از راه درست و مطمئن به دست آید. کسى درصدد ابطال شریعت نیست، زیرا تضعیف برخى از صحابه نه تنها سبب وهن و ابطال شریعت نمى‏شود بلکه موجب تقویت و تبرئه شریعت از باطل است.

•2- پرهیز از دخالت مسائل عاطفى:
نظریه عدالت کلّ صحابه ناشى از عواطف افراطى دینى است. تفتازانى مى‏گوید:
•«جنگ‏ها و مشاجراتى که در تاریخ، میان صحابه رخ داده و بر زبان افراد ثقه جارى است، ظاهرش نشان مى‏دهد که برخى از صحابه از راه حقّ خارج شده و به حدّ ظلم و فسق رسیدند. و داعى و انگیزه این کار نیز کینه، حسد، عناد و گاه حبّ ریاست و پادشاهى و میل به لذات و شهوات بوده است، زیرا هر صحابى، معصوم نیست و هر کسى که پیامبر صلى الله علیه و آله را ملاقات نموده، اهل خیر نبوده است، ولى علما به جهت حسن ظنّشان به اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله، براى کارهاى خلاف آنان محمل‏ها و تأویل‏هایى ذکر نموده‏اند. و ظلمى که در حقّ اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله کردند، در ظاهر به حدّى است که مجالى براى اخفاى آن نیست و پستى آن به حدّى است که اهل آسمان و زمین، بر مظلومیت اهل بیت علیهم السلام گریسته و کوه‏ها از جا کنده شده و صخره‏ها از هم پاشیده‏اند و کارهاى زشت آنان هنوز پا برجاست. لعنت خدا بر کسانى باد که دست به چنین جنایاتى زده، یا به آن راضى بوده و براى آن کوشش کرده‏اند و عذاب آخرت دائمى و شدیدتر است».(شرح المقاصد، ج 2، ص 306- 307).
•تمام مشکل اهل سنت و علت حقیقى در تعدیل کلّ صحابه و صحبت نکردن از جرح و تعدیل آنان، به این خاطر است که براى سنت اهل بیت علیهم السلام، هر چند در حدّ ناقلین سنت پیامبر صلى الله علیه و آله ارزشى قائل نیستند. از همین رو مجبورند این وسائط فیض نبوى را، به تعبیر خودشان، از هر نوع جرح و تعدیل مصون دارند، تا سنت نبوى ضایع نشود. در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله براى بعد از خود دو چیز گران بها به ارمغان گذارده است: یکى کتاب خدا و دیگرى عترتش، که با تمسک به هر دو، امّت از گمراهى و ضلالت در امان‏اند.
•شیعه امامیه با تمسک به این دو اثر گران بها مجال وسیعى در جرح و تعدیل صحابه دارد، تا سنت نبوى را از اهلش اخذ کرده و به آن عمل نماید.
•3- امر به حسن ظن اطلاق ندارد.
•سید محمّد بن عقیل مى‏گوید: «حسن ظن به فعل مؤمن، خوب است، ولى نه در مقام بیان حق و ابطال باطل و جرح و تعدیل؛ زیرا اگر حسن ظنّ را به این مقام نیز تعمیم دهیم احکام تعطیل، حدود و شهادات باطل و اساس شریعت ویران خواهد شد ...» (النصائح الکافة، ص 225).
•این مطلب کاملًا صحیح است، زیرا شارع مقدس گرچه فرموده است که فعل برادر مؤمن باید تصحیح و توجیه شود، ولى در جایى که سخن از دین و شریعت است مى‏فرماید: «برادر تو، در حکم دین توست، در دینت نهایت احتیاط را انجام ده.» و مى‏دانیم که بحث از صحابه در حقیقت بحث از الگوهایى است که در زندگى انسان کارساز است. پس در حقیقت بحث از صحابى بحث از دین است، از این رو باید دقیق بوده و عادل را از فاسق جدا نماییم.
بررسى ادله اهل سنت بر عدالت صحابه‏
آیات
•الف) آیات‏
•در قرآن کریم آیاتى درباره صحابه وارد شده که اهل سنت به جهت حسن ظن و عاطفه مذهبى که نسبت به آنان دارند، بدون هیچ تفسیر و توضیحى و بدون رجوع به آیات دیگر آنها را اخذ کرده و براساس آن حکم نموده‏اند؛ از قبیل:
•1- وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً(بقره/143)؛ و هم چنین شما مسلمانان را به آیین اسلام هدایت کردیم و به اخلاق معتدل و سیرت نیکو بیاراستیم تا گواه مردم باشید و پیغمبر گواه شما باشد.
•2- کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ‏.(آل عمران/110)؛ شما نیکوترین امّتى هستید که مردم را به نیکوکارى وادار کنند و از بدکارى باز دارند و ایمان به خدا آرند.
•3- وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ(انفال/74)؛ و آنان که ایمان آوردند و هجرت گزیدند و در راه خدا کوشش و جان فشانى کردند و هم آنان که مهاجران را منزل دادند و یارى کردند آنها به حقیقت اهل ایمان‏ند و هم آمرزش خدا و روزى نیکوى بهشتى مخصوص آنهاست.
•4- وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِین‏ فِیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ(توبه/100)؛ آنان که در صدر اسلام سبقت به ایمان گرفتند از مهاجرین و انصار، و آنان که به اطاعت خدا، پیروى ایشان کردند از سایر امت، خدا از آنان خوشنود است و آنها از خدا و خدا براى آنها بهشتى که از زیر درختانش نهرها جارى است، مهیّا ساخته که در آن تا ابد متنعّم باشند و این به حقیقت سعادت بزرگى است.
•5- لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً(فتح/18)؛ خداوند از مؤمنان که زیر درخت با تو بیعت کردند به حقیقت خوشنود گشت و از وفا و خلوص قلبى آنان آگاه بود که وقار و اطمینان کامل بر آنها نازل فرمود و آنان را به پیروزى نزدیک پاداش داد.
•6- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ(فتح/29).؛ محمّد فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار سخت گیر و با یک دیگر بسیار مهربان‏اند آنان را در حال رکوع و سجده و نماز بسیار بنگرى که فضل و رحمت خدا و خوشنودى او را به دعا مى‏طلبند. بر رخسارشان اثر سجده پدیدار است.
••7- وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ* فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ(واقعه/10 ـ12)؛ آنان که در ایمان بر همه پیشى گرفتند. آنان به حقیقت مقرّبان درگاه‏ند در بهشت پر نعمت جاودانى بهره‏مندند.
•8- لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ(حشر/ 8ـ9)؛ مقام بلند خاص فقیران‏ مهاجر است که آنان را از وطن و اموالشان به دیار غربت راندند در صورتى که درطلب فضل و خوشنودى خدا مى‏کوشند و خدا و رسول را یارى مى‏کنند و اینان به حقیقت راست گویان عالم‏ند.
•ب) روایات‏
•قائلان به عدالت همه صحابه به برخى روایات نیز تمسک کرده‏اند؛ از قبیل:
•1- در حدیثى از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت شده که فرمود: «بهترین امّت من کسانى هستند که در قرن من‏اند، سپس کسانى که بعد از آنان آمده، سپس کسانى که بعد از آنان آمده‏اند.» (النصائح الکافة، ص32)
•2- و نیز حدیثى که ابوسعید خدرى از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت مى‏کند که فرمود: «اصحابم را سبّ نکنید، زیرا اگر کسى مانند کوه احد طلا در راه خدا انفاق کند به مقام آنان نخواهد رسید.» (اسد الغابة، ج 1، ص 10)
••3- ابو برده مى‏گوید: ما نماز مغرب را با رسول خدا صلى الله علیه و آله به جاى آوردیم و با خود گفتیم: چه خوب است که در مسجد بنشینیم تا نماز عشا را نیز با رسول خدا صلى الله علیه و آله به جماعت برگزار نماییم. پیامبر صلى الله علیه و آله بر ما وارد شد سؤال کرد: هنوز در مسجد نشسته‏اید؟ عرض کردیم: اى رسول خدا صلى الله علیه و آله! نماز مغرب را با شما به جاى آوردیم و منتظریم تا وقت نماز عشا رسیده، آن را نیز با شما به جماعت برگزار نماییم. حضرت صلى الله علیه و آله ما را تحسین نمود. آن گاه سرمبارک خود را به سوى آسمان بلند کرده و فرمود: «ستارگان امان اهل زمین‏اند، اگر از بین روند بر آسمان وارد مى‏شود آنچه وعده داده شده است. و من نیز امانم بر اصحاب خود و هر گاه از دنیا روم آنچه را که وعده داده شده به اصحابم خواهد رسید. و اصحابم نیز امان امت من‏اند و هر گاه از بین روند، بر امّتم آنچه وعده داده شده خواهد رسید.» (الاصابة، ج 1، ص 17.)
•4- برخى نیز به این حدیث استدلال کرده‏اند که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «اصحاب من به منزله ستارگان آسمان‏اند، به هر کدام تمسک کنید هدایت یافته‏اید.».(کشف الخفاء، ج 1، ص 132، حدیث 381.)
••ج- اجماع‏
•دکتر ناصر بن على عائض الشیخ مى‏گوید: «اهل سنت اجماع کرده‏اند بر این که جمیع صحابه- چه کسانى که داخل فتنه شدند و چه غیر آنها- عادل‏ند. این اجماع از جماعتى از اهل علم نقل شده؛ از قبیل خطیب بغدادى، ابى عمر بن عبدالبّر، غزّالى، ابن الصلاح، امام نووى، حافظ ابن حجر و دیگران.» (عقیدة اهل السنته و الاثر فى الصحابة الکرام، ج 1)



موضوع :