درس دوم: اصالت اباحه، نه ممنوعیت و حرمت

•پذیرش ادیان آسمانی در امتهای پیشین = موجب تعطیلی کارها نبود تا منتظر جواز باشند.

 

•قانون: جواز عمل مگر با نهی نبی   وگرنه زندگی سخت یا نابود می شد.

قرآن و اصالت الاباح?
•بر اساس قرآن اصل در شریعت اسلامی اصالت اباحه است.
•وظیفه پیامبرn بیان محرمات است نه محللات
•در هر عملی اصل حلیت است، مگر اینکه پیامبر حرمت آن را بیان کرده باشد.
•وظیفه امت: به کار بردن تمام تلاش برای استنباط حکم از ادله   اگر دلیلی بر حرمت نیافت = حکم به جواز
.1«وَ ما لَکُمْ‏ أَلاَّ تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ وَ إِنَّ کَثیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدین‏»: انعام/119.

چرا از چیزها [گوشتها] یى که نام خدا بر آنها برده شده نمى‏خورید؟! در حالى که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بیان کرده است! مگر اینکه ناچار باشید؛ (که در این صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جایز است.) و بسیارى از مردم، به خاطر هوى و هوس و بى‏دانشى، (دیگران را) گمراه مى‏سازند؛ و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر مى‏شناسد. (119)

محرمات نیازمند بیان هستند، نه مباحات.   بعد از تفصیل محرمات، وجهی برای عمل نکردن نیست.

یعنی مسلمان تا دلیلی بر حرمت نیافته، دلالت بر جواز و حلیت می کند.

2. «قُلْ‏ لا أَجِدُ فی‏ ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلى‏ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ» (انعام: 145)
•بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هیچ غذاى حرامى نمى‏یابم؛ بجز اینکه مردار باشد، یا خونى که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک- که اینها همه پلیدند- یا حیوانى که به گناه، هنگام سر بریدن، نام غیر خدا [نام بتها] بر آن برده شده است.» اما کسى که مضطر (به خوردن این محرمات) شود، بى آنکه خواهان لذت باشد و یا زیاده روى کند (گناهى بر او نیست)؛ زیرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است. (145)
•استدلال پیامبر: در امور وحی شده جز این امور را حرام نیافته     بقیه حلال هستند.
3. «مَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»: اسراء/15
•هر کس هدایت شود، براى خود هدایت یافته؛ و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است؛ و هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمى‏کشد؛ و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.)
4. «وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ‏ الْقُرى‏ حَتَّى یَبْعَثَ فی‏ أُمِّها رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ ما کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرى‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ»: قصص/59. 
 «و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمى‏کرد تا اینکه در کانون آنها پیامبرى مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند؛ و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند!»
•عبارت «ما کانَ»:
•1. در نفی شأن و صلاحیت: «و ما کانَ اللَّهُ لِیُضیعَ إیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیم‏: و خدا هرگز ایمان [نماز] شما را ضایع نمى‏گرداند؛ زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است»: بقره/143 در شأن خدای رئوف نیست که ایمان شما را ضایع کند.
•2. نفی در ممکن بودن امر: «وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً: هیچ کس، جز به فرمان خدا، نمى‏میرد؛ سرنوشتى است تعیین شده‏»: امکان ندارد کسی بدون اذن الهی بمیرد.
•نتیجه: 1. در شأن خدا نیست 2. ممکن نیست (که انسانهارا عذاب یا هلاک کند، قبل از فرستادن رسولان).
•دلالت هر دو آیه: اباحه  فرستادن رسولان موضوعیتی ندارد جز آنکه وسائط بلاغ هستند.

فرستادن رسولان موضوعیتی ندارد جز آنکه وسائط ابلاغ هستند.

ملاک: عدم جواز عذاب بدون ابلاغ: (1. عذاب شأن خدای سبحان نیست 2. بر حسب حکمت الهی ممکن نیست).
5. «وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُون‏: ما هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر اینکه انذارکنندگانى داشتند.» شعراء /208
•اشعار: هلاک بعد از انذار و ترساندن است   شرط انذار کنایه از بیان و اتمام حجت است.
6. «وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَکْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى: ‏ اگر ما آنان را پیش از آن (که قرآن نازل شود) با عذابى هلاک مى‏کردیم، (در قیامت) مى‏گفتند: «پروردگارا! چرا پیامبرى براى ما نفرستادى تا از آیات تو پیروى کنیم، پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم!» طه/134
•دلالت آیه:
•عذاب امت قبل از ارسال رسل مردود است  به دلیل حجت معذبین «لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ »
•عذاب جز با اتمام حجت جایز نیست  اشیاء مباح و جایزند مگر بعد از منع شارع از طریق ارسال رسل
7. «یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ‏ لَکُمْ‏ عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَ لا نَذیرٍ فَقَدْ جاءَکُمْ بَشیرٌ وَ نَذیرٌ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیر: 
 اى اهل کتاب! رسول ما، پس از فاصله و فترتى میان پیامبران، به سوى شما آمد؛ در حالى که حقایق را براى شما بیان مى‏کند؛ تا مبادا (روز قیامت) بگویید: «نه بشارت دهنده‏اى به سراغ ما آمد، و نه بیم دهنده‏اى»! (هم اکنون، پیامبر) بشارت‏دهنده و بیم‏دهنده، به سوى شما آمد! و خداوند بر همه چیز تواناست.» مائده/19
•ظاهر «ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَ لا نَذیرٍ »  حجت کامل صحیح و قابل استدلال از سوی بنده  خدا رسول می فرستد تا حجت به سود خودش باشد.
•نتیجه:
به حرمت چیزی حکم نمی شود و عذاب بر ارتکاب قبل از بیان حکم جایز نیست  فرستادن بشیر و نذیر کنایه از بیان احکام.
اصالت الاباح? در آداب و رسوم است نه عبادات
•اصل در آداب و رسوم و عادتها اصال? الاباحه است.
•شک در حلیت یا حرمت بازی فوتبال یا گوش دادن به رادیو  بعد از بررسی (عدم دسترسی به حرمت) اصالت الاباح?
•اصل در عبادات اصال? الحرم? است.
•اصل در اعمالی که موجب تقربند، حرمت است، مادامی که دلیلی بر آن نباشد   .
•زیرا امور تقربی توقیفی هستند. (نیازمند بیان، طلب و تعیین شارع) 
•زیرا هر عمل مستحب یا واجب نیازمند دلیل است.     مادامی که دلیلی از سوی شارع نیامده، داخل کردن چیزی در دین است که دلیلی بر آن نیامده است.
•حکم وهابیت به حرمت یا بدعت، از نوع دوم است که دلیلی بر آن نیست.

1. تمام کارها از قبیل گفتار و رفتار انسان تا زمانیکه حکم به حرمت آنها نشده    حکم به مباح بودن است.

• شرط: عناوین حرمت بر آن بار نشود:

کمک به گناه

تقویت اقتدار کفار

ضرر به مسلمانان

ضرر به مال و جان

•در نتیجه: تکنولوژی و تولیدات معاصر مباحند  زیرا نصی بر تحریم آنها نیست.
•اشکال به وهابیت: در ابتدای حکوم عبد العزیز تکنولوژی را حرام کرد، ولی بعد از ساقط شدن از حکومت، حاکمان بعدی تکنولوژی را مباح کرده و از آن استفاده کردند. (رادیو، تلویزیون، ...)

2. حلال بودن آداب و رسوم عرفی: چون با اعتقاد دینی انجام نمی گیرند تا بدعت محسوب شوند. مثل مجالس جشن و عزاداری و ...

3. حلال بودن بازی های ورزشی: مثل فوتبال، والیبال و ...

•4. حلیت تمام مخالفت‌های ملی، چه در حمیت یا مخالفت دولت در عرصه‌ی سیاسی، مثل: تظاهرات، ...
•5. حلیت تحصیل علوم طبیعی و ریاضی
•علم کلام که مسئول حمایت از حریم عقیده است:      حکم به حلیت (نیازی به این حکم ندارد).
•زیرا: ریشه در قرآن و سنت دارد.
•ظاهر گرایان ( اهل حدیث، وهابیون) علوم عقلی را در مراکز فرهنگی حرام می‌کنند.    فقط عقیده طحاوی را تدریس می‌کنند.
•در حالیکه قرآن پر از براهین عقلی بر وجود خدا، توحید و صفات اوست + مسائل فکری و اعتقادی
•مثل استدلال حضرت ابراهیمg بر غروب اجرام آسمانی
•آیات دال بر وحدانیت خدا +دلابت بر وجود خالق


موضوع :