وَ ابْتَلُوا الْیَتامى‏ حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ حَسِیباً (6) 

•مفردات:
•ابتلا: (مصدر فعل امر ابتلوا) امتحان
•بلوغ نکاح: رسیدن فرد سفیه به سنین اوان ازدواج، تعبیر از «بَلَغُوا النِّکاحَ» مجازى است عقلى.
•آنستم: (مصدر ایناس): مشاهده‌ای که در آن معنای الفت نهفته است. (به دلیل ریشه انس)
•رشد: پختگی و رسیده شدن میوه عقل (غی: خلاف رشد)
•فادفعوا: کنایه از دادن مال یتیم به خود یتیم.
•نکته: علت آمدن «فادفعوا» به جای «اعطوا»:
•نکته‌ی لطیف: معنای تحویل دادن با کنایه: «زحمت و شر و مسئولیت او را از سر خودت رفع کن، مالش را بده تا برود و از تو دور شود».

 

«حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ ...» متعلق به «وَ ابْتَلُوا الْیَتامى‏»: یتیم سفیه را بیازمائید.

نکته:  این آزمایش باید از زمان تمیز دادن هم چنان ادامه داشته باشد تا به سن ازدواج برسد، اگر رشد عقلی مشاهده شد، مالش را به او بدهید.

•دلالت بر استمرار آزمایش: وقتی کودک یتیم می‌خواهد به سن تمیز و عقل برسد باید آنقدر آزمایش شود و تا زمان ازدواج و مرد شدن ادامه داشته باشد که ایناس (مشاهده رشد) حاصل شود.
•مراحل رشد: تمیز ـ رهاق (قبل از احتلام)ـ ازدواج ـ رشد
•حرف عطف «فاء»: در «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً»   و «فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ»
•«فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً» متفرع بر «وَ ابْتَلُوا الْیَتامى‏» و «فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ» متفرع بر «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً»
•یتیم را آزمایش کنید، اگررشد را از او مشاهده کردید پس اموالشان را به دستشان بدهید.
•نکته: رسیدن به حد ازدواج علت تامه برای دادن مال یتیم به یتیم نیست، بلکه وقتی می‌توان مال را به یتیم داد که به حد رشد اقتصادی هم رسیده باشد. (علت تامه باید محقق شود).
•تصرفات مالى: بلوغ + رشد متصرف
•تفاوت معنای بلوغ در امور مختلف

1. در عباداتو امثال حدود و دیات، بلوغعبارت است از: رسیدن به سن شرعى یعنى سن ازدواج

2. در تصرفات مالى و اقرار و امثال آن + رسیدن به حد رشد (تفصیل در کتب فقهى).

•لطائف اسلام: باید در یتیم مشاهده رشد را شرط کرد تا کسی اموال یتیم را با فریب بالا نکشد.
•انواع بلوغ: در عبادات بلوغ شرعی کافی است. در حد دیه و حدود و جرم و جنایت بلوغ عقلی کافی است، اما در امور اقتصادی نیاز به بلوغ اقتصادی است.
•«وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا ...»
•اسراف: تعدى و تجاوز از حد اعتدال در عمل
•بدار: مبادرت و شتافتن در انجام عمل
•«وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا»: زنهار! قبل از آنکه کبیر شوند و حق خود را از حلق شما بیرون بکشند مالشان را بدهید.
•سؤال: آیا منظور این است: «و بدارا ان لا یکبروا» = «حذر أن یکبروا فلا یدعوکم أن تأکلوا» پرهیز از اینکه بزرگ شوند، پس نگذارند که آن را بخورید.
•جواب: خیر. حذف حرف نفی بعد از «أن» و «أن» قیاسی است، مثل: «یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ (لا) تَضِلُّوا» لا حذف شده است.
•اصل آن «لئلا تضلوا» یا «حذر ان تضلوا» بوده است. «خداوند برایتان شرح مى‏دهد تا گمراه نشوید»
•تفاوت بین خوردن با اسراف و خوردن بعد از بزرگ شدن یتیم:

1. خوردن با اسراف: تجاوز به اموال یتیمان، بدون نیاز به خوردن آن یا اینکه ولیّ خود را مستحق آن مال بداند. (بی توجهی به مال یتیم).

2. خوردن با شتاب: ولیّ یتیم خود را مستحق این مال دانسته و بخشی را به عنوان اجرت بر می‌دارد، ولی اسلام هشدار می‌دهد: «حال که یتیم به حد رشد رسیده، بگذار او در اداره اموالش زحمت بکشد و اکنون نیازی به تو ندارد و ممکن است از تصرف در اموالش توسط ولیّ جلوگیری نمایند، پس قبل از آنکه او جلوی تو را بگیرد، تو خودت مال او را بده».

•هر دو نوع تصرف غیر مجاز:
•مگر اینکه ولیّ یتیم فقیر باشد و به عنوان اجرت کار کند. به دلیل: «وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ»  بی نیاز راه عفت پیشه گیرد و فقیر نیز در حد متعارف بخورد.
•برخی: از مال خودش به طرز شایسته بخورد نه از مال یتیم.
•جواب: اگر چنین بود، نیازی نبود آیه بین خوردن غنی و فقیر تفکیک قائل می‌شد.

«فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ»

قانون: هنگام تحویل مال یتیم، ولیّ او در حضور شاهد این کار را انجام دهد. (محکم‌کاری، جلوگیری از اختلاف، ...)

ممکن است یتیم در آینده ادعا کند که ولیّ مال مرا نمی‌دهد، با اینکه به حد نکاح رسیده‌ام.

«وَ کَفى‏ بِاللَّهِ حَسِیباً»:  هر حکمی به یکی از اسمای الهی برمی‌گردد. تشریع این حکم برای یتیمان به دلیل «حسیب» بودن وی است، زیرا احکام بندگان را بدون حساب صادر نمی‌کند، بلکه این کار را برای تکمیل تربیت اسلامی انجام می‌دهد.

تربیت در اسلام: 1. بر اساس توحید 2. ارتقاء معنوی (شاهد در معاملات هر چند اختلاف را برطرف می‌کند، ولی سبب اصلی آن امری معنوی است). تقوا در حساب‌کشی کفایت می‌کند.

اگر ولیّ یتیم و خود یتیم تقوا داشته باشند، اختلافی به وجود نیامده یا اگر به وجود آمد، رفع خواهد شد.

•نکات مسائل ولایت در دو آیه (5 و 6) در سه قسمت:
.1بیان امور مهم سرپرستی اموال یتیمان و افراد محجور: تحویل و حفظ اموال ایشان.

 کار با سرمایه با سوددهی و چگونگی تصرف و تحویل آن و زمان تحویل

•تحکیم مبنای آن: مصلحت عمومی: اموال دنیا برای به حرکت در آوردن چرخ زندگی بشر است.

2. یک اصل اخلاقی: اگر بشر اصل اخلاقی را طبق شریعت عمل نماید، تربیت می‌شود. «وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً»

•شما که سرپرست یتیمان و سفیهان شده‌اید، به ایشان درشتی نکنید، بلکه رفتارتان همراه با مهر و ادب باشد.

3. توحید زیربنای احکام اسلامی است. این اصل در تمامى احکام عملى و اخلاقى قرآن حاکم است.

 

•اگر تأثیر احکام عملی و دستورات اخلاقی ضعیف شد، ولی اثر توحید در همه‌ی موارد باقی است. به دلیل «وَ کَفى‏ بِاللَّهِ حَسِیباً»
نکات استخراجی: 
وَ ابْتَلُوا الْیَتامى‏ حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ حَسِیباً (6) 
•«وَ ابْتَلُوا» ابتلاء نه امتحان و اختبار، آزمون: امتحان عملی، درگیر کردن یتیمان با مسائل تا رشد (هوش اقتصادی داشته باشند.
•« حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ» قید «وَ ابْتَلُوا». حتی: (استمرار) قبل از بلوغ پی‌درپی مبتلا کنید از سر حد تمیز تا زمان نکاح
•مفعول «بَلَغُوا»: وقتَ النکاح، نه نکاح:

مجاز عقلی: عقلا می‌فهمیم منظور وقت نکاح است. (یعنی به شأنیت نکاح برسد نه ازدواج فعلی).

•« فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً»: به «وَ ابْتَلُوا الْیَتامى‏» بر می‌گردد. « آنَسْتُمْ» نه علمتم، یعنی شناخت طبیعی.
•«فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ» صددرصد مال را بدهید (چون دفع آمده نه ایتاء).

 

•«وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً» اسراف: زیاده روی و تعدی بیش از تعادل اسراف است. بدار: مبادرت به چیزی
•نقش اسراف:
•حال: صحیح (لا تأکلوها مسرفین: نخورید در حالیکه اسراف می‌کنید).
•وصف: مفهوم ندارد. (غلط: خوردن غیر اسرافی جایز باشد.)
•مفعول له: «نیة» در تقدیر بگیریم. (غلط)
•«أَنْ یَکْبَرُوا» قید و متمم « بِداراً» نه « إِسْرافاً». «بِداراً» قرینه برای حرمت « إِسْرافاً»
•«وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ»
•اکل:

1. اسرافی: ممنوع (بیگاری)

2. بداری (از روی سرعت):

•غنی: ممنوع

•فقیر: بداری: ممنوع
•غیر بداری: جایز
•«وَ لا تَأْکُلُوها»: هر تصرفی که جزو کار نباشد، مطلقا ممنوع است. مگر برای اجرت باشد. (به قرینه بدارا)
•« أَنْ یَکْبَرُوا» محلا مجرور « حذر ان یکبروا »
•اکل مجاز: 1. فقیر باشد. 2. به حد متعارف بخورد.  در مقابل کار
•اکل بدار: سهم را قبل از بلوغ یتیم بر می‌دارد از ترس ندادن سهم و اجر فرد
•اکل غیر بدار: دستمزد روزانه به معروف، فقط برای فقیر جایز است.
•« فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ»
•فاء «فاشهدوا»: زمان شرط و جزا باید یکی باشد.
•دفع اموال همراه با شاهد: مسأله را حقوقی کنید.
•«وَ کَفى‏ بِاللَّهِ حَسِیباً»: در مسائل حقوقی قالبهای حقیقی همیشه عندالله است، خدا قالبهای حقیقی را مطرح می‌کند. در دنیا همیشه قالبها محفوظ است.

 



موضوع :