سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کشاف[1]

 

تفسیر کشاف تألیف ابوالقاسم محمود زمخشری است. ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری معروف به جارالله، یکی از بزرگترین علمای لغت و دستور زبان عربی و علوم بلاغی و یکی از مفسران طراز اول قرآن است.

وی در رجب سال 467 ق در قریه یَزمخَشر از نواحی خوارزم به دنیا آمد. در طلب علم به بخارا و بغداد رفت. سفرش به بغداد در طی سفر او به حج بود. در بغداد به نزد ابوالسعادات هبة الله بن الشجری ­ از ائمه ی لغت و ادب، صاحب آمالی معروف، و نقیب طالبیان در کرخ ­ رسید و از او احترام شایسته ای دید. سپس چون به مکه رسید قصد مجاورت بیت الله کرد و در جوار خانه خدا مقیم شد و لقب او « جارالله » یعنی « همسایه و مجاور بیت الله » از همین جاست. در مدت مجاورتش در مکه از حمایت و تشویق و کمک های مالی ابن وهاس که از امرا و در عین حال از علمای حجاز بود برخوردار گردید. تفسیر کشاف را در همین ایام اقامت در مکه نوشت. به گفته ی خودش این کار علی الظاهر طرحی سی ساله می نمود که به عنایت الهی «در مدتی برابر خلافت ابوبکر» ­ یعنی دو سال و چند ماه ­ در مدرسه ی علامه که درست روبروی کعبه بوده، به پایان رسید .

آثار زمخشری

آثار او در حدیث و لغت و صرف و نحو بسیار است، از جمله: النموذخ یا انموذج، المفصل، اطواق الذهب در مواعظ، الفائق در غریب الحدیث، نکت الاعراب در اعراب قرآن، أساس البلاغة در لغت، مقدمة الأدب در لغت، المستقصی در امثال، ربیع الأبرار در اخبار و نوادر و نکات ظریف، و از همه مهم‌تر کشاف در تفسیر قرآن.

مذهب زمخشری

زمخشری در فقه پیرو مذهب حنفی و در اصول عقاید و کلام، چنان که معروف است، معتزلی مذهب بود. او در سال 538 هجری در جرجانیه درگذشت. ابن بطوطه، سیاح معروف عرب که سفرنامه اش به فارسی هم ترجمه شده است، قبر او را در آن جا زیارت کرده است.

گرایش ادبی زمخشری

نام کامل تفسیر کشاف، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل است. زمخشری با صراحت تمام، عقاید اعتزالی خود را در نگارش این تفسیر به خرج داده، به طوری که تفسیر کشاف جامع‌ترین و عالی‌ترین تفسیر موجود قرآن بر مبنای عقاید معتزله است. جلالت قدر این تفسیر تا به حدی است که با وجود آن که اهل سنت که غالباً اشعری مذهب اند و اندیشه‌های اعتزالی صریح آن را رد و طرد کرده اند، ولی از زمان تألیف به بعد، هم در مجامع علمی و تفسیر‌نگاری اهل‌سنت، و هم مجامع شیعه از قبول عام و استقبال شایانی برخوردار بوده است.

معروف است شیخ طبرسی که خود بزرگترین مفسر قدیم شیعه به شمار می آید و تفسیر مجمع البیان او با یک دو دهه اختلاف زمانی، همعصر با کشاف زمخشری تألیف شده است، پس از به پایان رساندن مجمع البیان، چون کشاف را ملاحظه کرده، آن را بسیار پسندید و بر مبنای آن و با اقتباس و التقاط از آن، در تفسیر متوسط و کوچک، به نام های جوامع الجامع و الکاف الشاف نوشت.

بیضاوی که تفسیر أنوار الَّتنزیل او همانند مجمع و کشاف، از تفاسیر طراز اول قرآن مجید به شمار می‌آید، آن تفسیر را به طور وسیع  برمبنای تفسیر کشاف استوار ساخته و عصاره‌ی ظرایف آن را نقل و اقتباس کرده است.

زمخشری از ائمه ی لغت و ادب و علوم زبانی و زبان شناسی، و از قائلان به اعجاز زبانی و هنری قرآن کریم است و در تفسیرش بیش از هر تفسیر دیگری، به نکات زبانی و ظرایف و غوامض نحوی و « معانی ­ بیانی » و بدیعی و بَلاغی قرآن مجید پرداخته است. در مقدمه ی تفسیرش می گوید: «بزرگترین فقها و قصه شناسان و واعظان و نحویان و لغویان نمی توانند به باریکناها و ظرایف قرآن پی ببرند. مگر آن که در دو علم مختص به قرآن، یعنی « علم معانی » و « علم بیان » دست داشته باشند.

 



[1] . بهاء الدین خرمشاهی 



موضوع :


 

تفسیر کشاف تألیف ابوالقاسم محمود زمخشری است. ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری معروف به جارالله، یکی از بزرگترین علمای لغت و دستور زبان عربی و علوم بلاغی و یکی از مفسران طراز اول قرآن است.

وی در رجب سال 467 ق در قریه یَزمخَشر از نواحی خوارزم به دنیا آمد. در طلب علم به بخارا و بغداد رفت. سفرش به بغداد در طی سفر او به حج بود. در بغداد به نزد ابوالسعادات هبة الله بن الشجری ­ از ائمه ی لغت و ادب، صاحب آمالی معروف، و نقیب طالبیان در کرخ ­ رسید و از او احترام شایسته ای دید. سپس چون به مکه رسید قصد مجاورت بیت الله کرد و در جوار خانه خدا مقیم شد و لقب او « جارالله » یعنی « همسایه و مجاور بیت الله » از همین جاست. در مدت مجاورتش در مکه از حمایت و تشویق و کمک های مالی ابن وهاس که از امرا و در عین حال از علمای حجاز بود برخوردار گردید. تفسیر کشاف را در همین ایام اقامت در مکه نوشت. به گفته ی خودش این کار علی الظاهر طرحی سی ساله می نمود که به عنایت الهی «در مدتی برابر خلافت ابوبکر» ­ یعنی دو سال و چند ماه ­ در مدرسه ی علامه که درست روبروی کعبه بوده، به پایان رسید .

آثار زمخشری

آثار او در حدیث و لغت و صرف و نحو بسیار است، از جمله: النموذخ یا انموذج، المفصل، اطواق الذهب در مواعظ، الفائق در غریب الحدیث، نکت الاعراب در اعراب قرآن، أساس البلاغة در لغت، مقدمة الأدب در لغت، المستقصی در امثال، ربیع الأبرار در اخبار و نوادر و نکات ظریف، و از همه مهم‌تر کشاف در تفسیر قرآن.

مذهب زمخشری

زمخشری در فقه پیرو مذهب حنفی و در اصول عقاید و کلام، چنان که معروف است، معتزلی مذهب بود. او در سال 538 هجری در جرجانیه درگذشت. ابن بطوطه، سیاح معروف عرب که سفرنامه اش به فارسی هم ترجمه شده است، قبر او را در آن جا زیارت کرده است.

گرایش ادبی زمخشری

نام کامل تفسیر کشاف، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل است. زمخشری با صراحت تمام، عقاید اعتزالی خود را در نگارش این تفسیر به خرج داده، به طوری که تفسیر کشاف جامع‌ترین و عالی‌ترین تفسیر موجود قرآن بر مبنای عقاید معتزله است. جلالت قدر این تفسیر تا به حدی است که با وجود آن که اهل سنت که غالباً اشعری مذهب اند و اندیشه‌های اعتزالی صریح آن را رد و طرد کرده اند، ولی از زمان تألیف به بعد، هم در مجامع علمی و تفسیر‌نگاری اهل‌سنت، و هم مجامع شیعه از قبول عام و استقبال شایانی برخوردار بوده است.

معروف است شیخ طبرسی که خود بزرگترین مفسر قدیم شیعه به شمار می آید و تفسیر مجمع البیان او با یک دو دهه اختلاف زمانی، همعصر با کشاف زمخشری تألیف شده است، پس از به پایان رساندن مجمع البیان، چون کشاف را ملاحظه کرده، آن را بسیار پسندید و بر مبنای آن و با اقتباس و التقاط از آن، در تفسیر متوسط و کوچک، به نام های جوامع الجامع و الکاف الشاف نوشت.

بیضاوی که تفسیر أنوار الَّتنزیل او همانند مجمع و کشاف، از تفاسیر طراز اول قرآن مجید به شمار می‌آید، آن تفسیر را به طور وسیع  برمبنای تفسیر کشاف استوار ساخته و عصاره‌ی ظرایف آن را نقل و اقتباس کرده است.

زمخشری از ائمه ی لغت و ادب و علوم زبانی و زبان شناسی، و از قائلان به اعجاز زبانی و هنری قرآن کریم است و در تفسیرش بیش از هر تفسیر دیگری، به نکات زبانی و ظرایف و غوامض نحوی و « معانی ­ بیانی » و بدیعی و بَلاغی قرآن مجید پرداخته است. در مقدمه ی تفسیرش می گوید: «بزرگترین فقها و قصه شناسان و واعظان و نحویان و لغویان نمی توانند به باریکناها و ظرایف قرآن پی ببرند. مگر آن که در دو علم مختص به قرآن، یعنی « علم معانی » و « علم بیان » دست داشته باشند.

 



. بهاء الدین خرمشاهی 



موضوع :


بسم الله الرحمن الرحیم

 

اسباب نزول در تفسیر مجمع البیان

تفسیر شریف مجمع البیان، از تفسیرهای عمده ومهم شیعه است که در اواسط قرن ششم هجری قمری(536) به نگارش در آمده‌است. مجمع البیان که همزمان با تفسیر کشّاف زمخشری تدوین یافته است، از نظر اصابت رأی واصابت عقل فراتر از تفسیر کشاف می‌نماید. محمّد حسین ذهبی، مؤلف التفسیر والمفسّرون در بارة نویسنده این تفسیر گرانسنگ می‌نویسد:

«مؤلف مجمع البیان ، دردید اصحاب خود، ابوعلی، الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسی المشهدی، دانشمندی در خور ستایش ، مفسر ، محدّث، فقیه، جلیل، ثقه، کامل و زیرک است».

 ترسیم چهره علمی مرحوم طبرسی وبیان تمامی ویژگیهای تفسیر وی، کاری فراتر از این نگاه کوتاه است و مابی این که مدّعی چنان ادعایی باشیم، در حد ارائه نمایی کلّی، به توضیح ویژگیهای« مجمع البیان» می‌پردازیم.

مجمع البیان، در نگاه نویسنده آن

مرحوم طبرسی، در مقدمه مجمع البیان، پس از بیان مطالبی دربارة سیر تحوّل تفسیر در بین عامّه و خاصّه و تعریف و تمجید ازمرحوم شیخ طوسی دربارة تفسیر خود، چنین می‌نویسد:
« این تفسیر ، بسیار خلاصه و پیراسته ودارای نظم و ترتیبی شایسته است، اقسام دانشهای قرآنی و فنون مربوط به آن را در این کتاب آورده ایم، مطالب اصلی و فرعی این علوم را بیان داشته‌ایم که عبارتند از: 
علم قراءت ، اعراب و لغات قرآن ، پیچیدگی ومشکلات آن، مفاهیم و جهات آن ، نزول و اخبار آن، قصص وروایات مربوط به آن، حدود واحکام آن، حلال و حرام آن.
علاوه براینها اشکالات مبطلین رابیان کرده و نظر اصحاب خودمان رامتذکر شده‌ایم واستدلال آنان را در مورد زیادی در بارة اصول و فروع و معقول و منقول ، به صورت عادلانه و اختصار فوق ایجاز آورده‌ایم...».

 

ترتیب مطالب درتفسیر مجمع البیان

1. اشاره به مکّی و مدنی بودن سوره وآیات وموارد اختلاف آن.
2. بیان تعداد آیات سوره و ذکر اقوال در این زمینه .
3. وجه تسمیه سوره ها ومناسب آنها با محتوای سوره.
4. ذکر فضایل تلاوت سوره واحادیث مربوط به آن.
5. بیان اختلاف قراءت، تحت عنوان «القرائة» .
6. تشریح مفردات کلمات، تحت عنوان « الإعراب».
7. ذکر معانی و لغات مشکله آیات، تحت عنوان«اللغة».
8. بیان علل و اسباب نزول آیات تحت عنوان «النزول».
9. تفسیر و تأویلات آیه.
10. بیان مناسبت وارتباط آیه با آیات قبل و بعد تحت عنوان « النظم».
11. بیان قصص، تحت عنوان « القصه» .
12. طرح احکام مربوط به آیه.

استفاده از عقل و نقل

تفسیر مجمع البیان، با این که در تفسیر آیات واسباب نزوب از عقل بهره برده‌است، در عین حال در بسیاری از موارد، فراتر از عقل گام برداشته و از روایات معصومین(ع) استفاده کرده است، چنانکه برخی محققان در این باره آورده اند:

« ... از ویژگیهای آن (مجمع البیان) اکتفا نکردن به عقل واعتنا کردن به احادیث است که با یک روحیه متوازن و متعادل هم از منابع عامه و هم از خاصه نقل کرده است.» 

طبرسی خود در مقدمه تفسیرش در این باره چنین می‌نویسد:

« ابن عباس ازپیامبر(ص) نقل کرده است: کسی که بدون علم درباره‌ی قرآن چیزی بگوید، خداوند نشیمنگاهش را پر ازآتش گرداند.»

طبرسی وسیله هدایت مردم را دو چیز می‌داند: کتاب الهی(قرآن) وعترت پیامبر(ص) .

وی در این زمینه چنین می‌نویسد:

« روایت صحیح از عامه و خاصه نقل شده است که پیامبر(ص) فرموده: من دو چیز را میان شما به امانت می‌گذارم که در صورت تمسک و چنگ زدن به آن دو، هرگز گمراه نخواهید شد. یکی کتاب خداوند و دیگر عترت واهل بیت من است واین دو از هم جدا نمی‌شوند تا این که به من باز گردند.»
نقل این گونه روایات از یک سو و پایبندی عملی مرحوم طبرسی به نقل روایات از سوی دیگر، می‌نماید که تفسیر مجمع البیان ، به روایات اهمیت ویژه‌ای می‌دهد.

اهتمام به سند روایات

مرحوم طبرسی ، به صحت خبر و بررسی دقیق احوال راوی توجه زیاد دارد و معتقد است که تفسیر قرآن کریم جز به اخبار صحیح و نص صریح ، جایز نیست.
وی در این باره می‌نویسد:
« واعلم ان الخبر قد صح عن النبی(ص) وعن الأئمة القائمین مقام(ع) ان التفسیر القرآن لایجوز الابالاثر الصحیح والنص الصریح... .»
روی همین مبناست که ایشان در تفسیر آیات تنها به روایاتی استشهاد کرده که به نظر وی از صحّت سند برخوردار بوده است، از این رو از تفسیر امام حسن عسکری(ع) روایتی نقل نکرده است، زیرا استناد این تفسیر به امام(ع) به نظر ایشان درست نیامده است. هرچند ممکن است این تفسیر در دسترس ایشان نبوده، ولی احتمال عدم اعتبار ، قویتر است.

اعتبار عمومیت نص

مرحوم معتقد است که سبب نزول آیات، موجب محدودیت مفهوم آیات در همان موارد خاص نمی‌شود و آیات قرآن فراتر از شأن نزول آیات است و عمومیت دارد، چه این که قرآن کریم برای هدایت تمام انسانها، در هر عصر و زمان می‌باشد.
نمونه‌:

«ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا»( انسان / 5 – 6) 
مرحوم طبرسی در شأن نزول این آیه می‌نویسد:
«از ابن عباس، مجاهد و ابی صالح، نقل شده است که این آیات درباره علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) نازل شده است.»
ایشان پس از ذکر داستان نذر این خانواده، چنین ادامه می‌دهد:
«خداوند این آیات را درباره علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) نازل کرده است ولی این آیات شامل تمام مؤمنانی که چنین عملی را انجام دهند نیز می‌شود.»

اهتمام به اسباب نزول

مرحوم طبرسی نسبت به اسباب نزول و نقل آن، توجهی خاص داشته و در تفسیر خود، جایگاه ویژه‌ای برای آن در نظر گرفته است.
در مقدمه مجمع البیان، از اسباب نزول به عنوان یکی از مطالب ضروری که باید در تفسیر قرآن کریم، مورد توجه باشد، یاد می‌کند و یاد آور می‌شود:
«در تمام سوره‌های قرآن، ابتدا مکی و مدنی بودن آیات را متذکر شده و سپس به موارد اختلاف در عدد آیات رو آورده و پس از آن به نقل اسباب نزول پرداخته‌ام ...»
و نیز در متن تفسیر، برای اسباب نزول عنوان مشخصی تحت عنوان «النزول» گشوده است و این نشانگر اهتمام وی به اسباب نزول است.
با این همه، حجم اندک تفسیر و جامع بودن آن باعث شده است که صاحب مجمع، به شکل گسترده اسباب نزول را ثبت نکند، چه این که مجموع اسباب نزول، در این تفسیر بیش از 259 مورد نمی‌باشد، در حالی که اسباب نزول بسیار بیشتر از این است.

ملاک نقد و تحلیل اسباب نزول

از مجموع نقل اسباب نزول، تنها 35 مورد آن به صورت نقد و تحلیل است.
ملاک ایشان در نقد و تحلیل، روایات، ضرورت فقهی، ظاهر آیه و تاریخ بوده و سبب نزولی که مورد تأیید و یا قبول ایشان نبوده، با این ملاکها رد گردیده است.

نقل گزارشی اسباب نزول

شیوه طبرسی در نقل اسباب نزول به صورت گزارشی بوده و کمتر به تحلیل و بررسی آن پرداخته است. از مجموع 259 مورد بیان اسباب نزول در تفسیر مجمع البیان 246 مورد آن به صورت گزارشی است.
گزارش اسباب نزول در تفسیر مجمع البیان به صورت تفصیلی و مستند است و از مجموع اسباب نزول، 236 مورد آن، تفصیلی و بقیه اجمالاً بیان شده است. محققان در این باره، چنین یاد آور شده‌اند:

«شیخ طبرسی در بسیاری از موارد، دو یا چند قول مختلف را نقل می‌کند، لکن به نقد و جرح آنها نمی‌پردازد و صحیح را از سقیم باز نمی‌شناساند، بلکه داوری آن را به خواننده واگذار می‌کند ... گاه در مواردی که یکی از اقوال بکلی خطا و فاسد بوده، باز هم سکوت کرده است، چنانکه در بحث از شأن نزول آیه: « وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ ...» (بقره / 114) دومین قولی را که نقل می‌کند، این است که آیه مربوط به خراب کردن بیت المقدس به وسیله بخت النصر و یاری نصاراست، در حالی که این قول بکلی خطا و خلاف واقع است، زیرا بخت النصر، قرنها پیش از حضرت عیسی(ع) و پیدایش نصارا می‌زیسته، و طبرسی خود نیز این نکته را می‌دانسته است، چنانکه در سوره بنی اسرائیل بعد از تفسیر آیه « وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ ...» این موضوع را متذکر می‌شود.» 

اینک به چند نمونه از موارد نقل گزارشی مجمع البیان اشاره می‌کنیم:

« أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم ...» (بقره / 214) 

«گفته شده، در روز جنگ خندق، هنگامی که ترس و وحشت بر مسلمانان غلبه پیدا کرد و آنان در مدینه، در محاصره دشمن قرار گرفتند، این آیه نازل شد و خداوند مسلمانان را به صبر و استقامت فرا خواند و به آنان وعده پیروزی داد. و نیز گفته شده: این آیه در جنگ احد نازل شده است، هنگامی که عبدالله بن ابی به اصحاب پیامبر(ص) گفت: تا چه وقت خود را به کشتن می‌دهید، اگر محمد نبی بود، خداوند هرگز قتل و اسارت را مقدّر نمی‌کرد.

و نیز گفته شده: این آیه درباره مهاجرین از اصحاب پیامبر(ص) نازل شده که آنان به سوی مدینه هجرت کردند، خانه‌ها و دارایی‌های خود را رها کردند و خسارت بسیار بر آنان وارد شد».

همان گونه که ملاحظه می‌شود، مرحوم طبرسی در این موارد به صورت گزارشی و نقل اقوال با روایات اسباب نزول مواجه شده و هیچ گونه اظهار نظری نکرده است. در بحث تفسیری آیات، آنجا که مطلبی به نظر ایشان حق جلوه می‌کند، روی آن پافشاری دارد، و آیات و روایاتی در تأیید قول منتخب می‌آورد.

گزارش غیر مستند اسباب نزول

مرحوم طبرسی در بسیاری موارد، اسباب نزول را به گونه‌ای مستند ثبت کرده است، به این معنا که نقل کنندگان سبب نزول را بیان می‌کند (از ابن عباس، قتاده، ضحاک و مجاهد و ...) در مواردی هم غیرمستند بیان می‌کند؛ یعنی نقل کنندگان اسباب نزول را نمی‌آورند. بدون این که نامی از ناقل ببرد، تنها به ذکر سبب نزول اکتفا می‌کند.

نمونه‌ها:
* « یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ ...» (بقره / 215)، ذیل این آیه درباره سبب نزول، چنین می‌نویسد:

«این آیه درباره عمرو بن جموح نازل شده است. وی پیر مرد بزرگواری بود و ثروت زیادی داشت، از پیامبر(ص) سؤال نمود: ای رسول خدا ! چگونه صدقه بدهم و به چه کسی صدقه بدهم؟ خداوند این آیه را نازل نمود.»

* « أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ ...» (آل عمران / 162)، ذیل این آیه چنین می‌نویسد:

«هنگامی که پیامبر(ص) دستور داد که به سوی احد خارج شوند، جماعتی از منافقان مخالفت کرده، از دستور پیامبر(ص) سرپیچی نمودند. در این امر، عده‌ای از مؤمنان از آنان پیروی کردند و دستور پیامبر(ص) را اطاعت نکردند، خداوند این آیه را نازل کرد.»

در این گونه موارد، تنها به گزارش اسباب نزول اکتفا کرده و این که ناقل آن چه کسی می‌باشد، بیان نشده است.

جایگاه نقل اسباب نزول

طبرسی، اسباب نزول را به صورت جداگانه و مستقل مورد بحث و بررسی قرار داده است، چنانکه برای قصه و نظم جایگاه ویژه‌ای در نظر گرفته است، ولی گاه مشاهده می‌شود که هر دو یا هر سه عنوان را در یک جا بیان کرده است؛ از آن جمله:

* « وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم ...» (نساء / 3)، طبرسی در ذیل این آیه می‌نویسد:

« [النزول و النظم] در سبب نزول و کیفیت نظم حاصل از این آیه و اتصال فصلهای آن، اختلاف شده است ...»

    * « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ » (المائده / 87.) ذیل این آیه شریفه، در سبب نزول آن تحت عنوان [النزول و القصه] چنین بیان داشته است:

«مفسّران گفته‌اند: روزی رسول خدا(ص) درباره رستاخیز و وضع قیامت، با مردم، بیاناتی فرمود. این سخنان مردم را تکان داد و به گریستن وا داشت. در پی آن، ده نفر از یاران پیامبر(ص) که عبارت بودند از : علی، ابوبکر، عبدالله بن مسعود، ابوذر غفاری، سالم مولی ابی حذیفة‌، عبدالله بن عمر، مقدادبن اسود کندی، سلمان فارسی و معقل بن مقرن، در منزل عثمان بن مظعون اجتماع کردند.
در این جلسه، تصمیم گرفتند پاره‌ای از لذایذ دنیا را بر خود حرام کنند و به جای آن به عبادت پردازند ... علی(ع) سوگند یاد کرد که تمام شبها را نخوابد، مگر این که خدا بخواهد. بلال سوگند یاد کرد که همه روزه، روزه باشد و عثمان بن مظعون قسم یاد کرد آمیزش جنسی با همسرش را ترک گوید و به عبادت پردازد، این آیه نازل شد.»

استفاده از اسباب نزول در تفسیر آیه

مرحوم طبرسی در بسیاری از موارد، در تفسیر آیات از اسباب نزول به عنوان مؤیّد استفاده کرده است.
در بحث تفسیری آیات، ابتدا مطلبی را که مورد نظر ایشان است بیان می‌کند و برای اثبات مدعای خویش از آیات و روایات دلیل می‌آورد و در مواردی اسباب نزول آیات را شاهد بر مدعای خویش بیان می‌کند. از جمله: 

* « وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِی الْمَحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ » (بقره / 222)

در تفسیر جمله « وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» این که منظور کدام پاکی است، چنین می‌نویسد: «در معنای متطهرین، گفته‌اند: منظور طهارت و پاکی با آب می‌باشد. این نظریه را جماعتی از امامیه بیان کرده‌اند و نیز شأن نزول آیه دلالت بر این مطلب دارد. بعضی گفته‌اند: مرادطهارت از گناه می‌باشد ...»


  . فصیحی، علی .

  . ذهبی، محمد حسین؛ التفسیر و المفسرون، (چاپ دوم: بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1396 ھ– 1976 م)، 2/99. 

   . طبرسی، مجمع البیان، (چاپ دوم : تهران، انتشارات ناصر خسرو، بی تا )، 1/ 76

   . بهاء الدین خرمشاهی، تفسیر و تفاسیر جدید، ( چاپ اول: تهران، انتشارات کیهان، زمستان 64 ) 34. 

  . طبرسی، مجمع البیان، 1/75. 

  . طبرسی، مجمع البیان، 1/75. 

. طبرسی، مجمع البیان، 1/80.

. طبرسی، مجمع البیان، 1/ 612.

. 1 طبرسی، مجمع البیان، /77.

. طبرسی، مجمع البیان، 2/170.

. طبرسی، مجمع البیان، 2/546.

. طبرسی، مجمع البیان، 2/547.

. طبرسی، مجمع البیان، 2/874.

 

 

 

 



موضوع :


 

وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ (16)

و (نیز) علاماتى قرار داد؛ و (شب هنگام) به وسیله ستارگان هدایت مى‏شوند.
•تفسیر صافی
«و علاماتى قرار داد»؛ نشانه‌های راه‌هاست و هر آنچه از کوه و بیابان و غیره به وسیله‌ی آن رهرو  هدایت می‌شود. «و به وسیله ستارگان هدایت مى‏شوند». در شب در خشکی و دریا.
ائمهعلیهم السلام: نحن العلامات: ما علامتها هستیم. و ستاره رسول‌اللهn است. (تفسیر معنوی)
امیر المؤمنین علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله: «بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ» آن ستاره جدی (ستاره قطبی) است که نابود نمی‌شود و قبله بر آن بنا شده است و به وسیله‌ی آن اهالی خشکی و دریا راهنمایی می‌شوند.
امام صادق علیه السلام :بر ظاهر و باطن جدی قبله بنا شده است و بوسیله‌ی آن اهالی خشکی و دریا راهنمایی می‌شوند، زیرا جدی نابود نمی‌شود.

می گویم: ظاهر ستاره‌ی جدی است و باطن رسول‌اللهn است.

•تفسیر نمونه
" و علاماتى قرار داد" (وَ عَلاماتٍ‏).
انواع علامت‌ها:

1. علامت‌های زمینی: شکل کوه‏ها و دره‏ها و بریدگیهاى آنها، فراز و نشیبهاى قطعات مختلف زمین، رنگ خاکها و کوه‏ها، و حتى چگونگى وزش بادها هر یک، علامتى براى پیدا کردن راههاست.

2. علامت‌های آسمانی: در بیابانها، در شبهاى تاریک، یا دراقیانوسها خداوند علامات آسمانى را به کمک فرستاده (وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ‏).

 

أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (17) 

آیا کسى که (این گونه مخلوقات را) مى‏آفریند، همچون کسى است که نمى‏آفریند؟! آیا متذکّر نمى‏شوید؟!
یعنی بت‌ها ربوبیت ندارند، پس فساد این مطلب را بدانید.
•المیزان:
این آیه اجمال بعد از تفصیل است. (آیات قبل توحید را از طریق نشانه‌ها اثبات می‌کرد).
1. خدا خالق هر چیزی است.
2. اوست که همه‌ی نعمت‌ها را ارزانی داشته است.
3. پس او یگانه معبود در عالم است.  و او منعم حقیقی است.
•استفهام انکاری: مقایسه صفات خدا با غیر خداتا بفهماند که غیر او نمى‏تواند معبود باشد.
«لا یَخْلُقُ»: بتها و خدایان دروغینی که می‌پرستیدند.
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (18)
و اگر نعمتهاى خدا را بشمارید، هرگز نمى‏توانید آنها را احصا کنید؛ خداوند بخشنده و مهربان است!
•مفردات:
«لا تُحْصُوها»: لا تضبطوها: نمی‌توانید آن را ضبط کنید و بشمارید.
 «إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» تعداد نعمت‌های الهی را نمی‌توانید بشمارید، تا برسد به اینکه طاقت شکر آن را داشته باشید.
«إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ»  خداوند آمرزنده است، زیرا از کوتاهی شما در ادای شکر الهی می‌گذرد. « رَحِیمٌ» و رحمتش را به خاطر کوتاهی شما در ادای شکرش قطع نمی‌کند، و نسبت به کفران نعمت در عقاب کردن عجله و شتاب نمی‌کند.
•المیزان:
«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها » اشاره به زیادى نعمت‏هاى الهى، و کثرتى که از حیطه شمارش بیرون است.‏
خروج نعمت از حد شمارش، از برکات دو صفت مغفرت و رحمت اوست‏.
با مغفرتش که همان پوشاندن است، بدى نقص و قصور اشیاء را مى‏پوشاند.
با رحمتش که اتمام نقص و رفع حاجت است، خیر و کمال هر چیزى را ظاهر مى‏سازد.
بنا بر این، مغفرت و رحمت او بر تمامى موجودات گسترده است‏.

وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ (19)

 خداوند آنچه را پنهان مى‏دارید و آنچه را آشکار مى‏سازید، مى‏داند.
وعید و ترساندن بندگان: عقاید و اعمال شما را می‌داند.
•المیزان:
خالق و منعمى را باید پرستید که عالم باشد تا بتواند مدبر مخلوق خود بوده و هر مخلوقى را بسوى کمال مطلوبش راهنمایى کند.
وقتى عبادت و پرستش واقعى است که معبود، عالم به عبادت عابد خود باشد، و خضوع و خشوع او را ببیند.
اشاره به رکن سوم از ارکان ربوبیت که همان علم باشد. چون «اله» اگر متصف به علم نباشد عبادت کردن و نکردن بندگان برایش یکسان است، پس عبادت او لغو و بى اثر خواهد بود.
 
وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ (20)
معبودهایى را که غیر از خدا مى‏خوانند، چیزى را خلق نمى‏کنند؛ بلکه خودشان هم مخلوقند!
«مِنْ دُونِ اللَّهِ»: الهه‌ای که آن‌ها را می‌پرستید. (غیر از خدا)
•قرائت: «یَدْعُون» و «تَدْعُون»
•المیزان:
 اشاره به فقدان رکن اول از ارکان ربوبیت در بتها و معبودهاى مشرکین   چون رکن اول ربوبیت را ندارند، رکن دوم (نعمت بخشیدن) را هم ندارند که از فروعات رکن اول است.   بهمین جهت معبودهاى آنان، آلهه و ارباب نیستند، بلکه خداى متعال رب است.


موضوع :


قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ (11)

خداوند به پیامبر خود خطاب کرده و مى‏فرماید:
قُلْ‏ (بگو) اى محمد بر کافرانى که ذکرشان گذشت:
نِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ‏
او را یگانه شمرده و غیر از او را عبادت نکنم.
• عبادت خالص:  عبادتی که آمیخته با گناهان نباشد.

 

وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ (12)

وَ أُمِرْتُ‏ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ‏:
 امر شدم به اینکه اولین مسلمان باشم، تا فضل سبقت و ثواب آن بر من باشد.

 

 قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (13)

 بگو همانا میترسم اگر نافرمانى کنم پروردگارم را از عذاب روز بزرگ) که عذاب روز قیامت باشد.

•عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ: عذاب روز قیامت

 قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی (14)
 فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ (15)
فَاعْبُدُوا: اى گروه کافران. ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ‏: از بتها، (سخن تهدید آمیز)
قُلْ‏ إِنَّ الْخاسِرِینَ‏: همانا زیانکاران در حقیقت.
الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ:
1. پس بر خود سودى نکنند و در آتش کسانى را با خود نیابند چنان که در دنیا با خود اهلى داشتند، پس سود خود و کسانشان را از دست مى‏دهند. قول «مجاهد» و «ابن زید»
2. به خود زیان رساندند به این که خود را در دوزخ افکندند و از اهل، زیان بردند که آنها را از دست دادند که در بهشت براى ایشان آماده شده بود. «حسن»
3. خداوند در بهشت براى هر انسانى منزل و اهلى قرار داده است هر که خدا را اطاعت کند به آن مى‏رسد و هر که خدا را عصیان کند بسوى آتش رفته و منزل و اهلش به دیگرى داده مى شود و این است قول خداوند که گوید: (ایشانند وارثان). «ابن عباس»
أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ‏: آگاه باش که این است زیان بردن آشکار که پوشیده نمى‏ماند.

لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ (16)
•مفردات: ظل- جمع (ظله) = سایبان و پرده بلند
لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ : پرده و روپوشهایى از آتش و دود آن که از آن به خداوند پناه مى‏بریم.
وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ‏: فرشها و بسترهایى از آتش.
•علت سایبان گفتن پائین آنها:
1. زیرا براى افراد پائین‏تر، بالا و سایبان حساب مى‏شود چه این که دوزخ داراى طبقات و درکه‏هایى مى‏باشد که اهل دوزخ در آن طبقات قرار مى‏گیرند.
2. علت در بکار بردن سایبان‏ها در دوزخ و قطعه‏هاى آتش مجازاً و بر سبیل توسعه در لفظ مى‏باشد چه این که در مقابل آنان، اهل بهشت هستند که داراى سایبانها و طبقات مختلف مى‏باشند، و مراد این است که آتش محیط به ایشان است.
ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ‏: با این عذابى را که وصف کرده، خداوند به آن بندگانش رامیترساند، تا بایشان رحمت کرده، آنان بواسطه امتثال اوامر خدا از آن عذاب دور بمانند، سپس خداوند بندگان خود را امر به پرهیز کرده و مى‏فرماید:
یا عِبادِ فَاتَّقُونِ: که شما را هشدار داده و حجت را بر شما تمام کردم،
•دلالت کسره:  لفظ (یاء) در دو کلمه یاد شده حذف شده است به خاطر دلالت کسره بر آن مى‏باشد.
 وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ (17)
وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ‏:
1. از بتها و شیطان.
2.  برخى: مقصود از (طاغوت) هر فردى که به عبادت غیر خدا دعوت کند،
(تاء) در آخر طاغوت: علامت تأنیث، مناسبت جماعت
•قرائت «حسن»: این کلمه به صورت «طواغیت» آمده است.
أَنْ یَعْبُدُوها: از عبادت طاغوت اجتناب کردند.
وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ‏: توبه کرده وجدا کردند آنچه قبلًا در دل داشتند.
لَهُمُ الْبُشْرى‏: بشارت= شامل خبر دادن به چیزى که موجب شادى و ظهور خوشى در چهره‏ها مى‏گردد.
«ابو بصیر» از امام صادق (ع) :أنتم هم و من أطاع جبارا فقد عبده‏:شما مژده داده شدگانید و هر که از جبارى اطاعت کند او را عبادت کرده است.
خطاب خدا به پیامبر ص: فَبَشِّرْ،اى محمد (ص) عِبادِ (بندگانم را)
•علت کسره: به جاى (یاء) تکلم
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (18)
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏:

1. آنچه که به قبول و عمل بهتر بوده و رساننده‌تر به حق باشد.

2. پیروى مى‏کنند از نیکوترین دستورى که به آنان شده و به آن عمل مى‏کنند. «سدى»

•«ابو درداء»: اگر سه چیز نبود خوش نداشتم که یک روز زندگى کنم، 1. تشنگى در روزهاى گرم  2. سجده در نیمه‏هاى شب 3.  مجالست با مردمى که سخن‏هاى زیبا را انتخاب مى‏کنند آن چنان که خرماهاى خوب را مردم جدا و انتخاب مى‏کنند.

3. مى‏شنوند قرآن و غیر آن را و فقط از قرآن پیروى میکنند. «زجاج»

4. مى‏شنوند دستورها و برنامه‏هایى که در قرآن و سنت وجود دارد و پیروى و عمل مى‏کنند به آن چه که بهتر است زیرا که ثوابش بیشتر است، به این که به یکى از دو دستورى که افضل است عمل مى‏کنند چنان که قصاص حق بوده ولى عفو از آن بهتر است و به آن عمل مى‏کنند.

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (18)
أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ‏: آنان که وصف شدند کسانى هستند که مورد هدایت خداوندت قرار گرفته و بسوى حق هدایت شده‏اند.
وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ‏: که از خردهاى خود استفاده مى‏کنند.
«عبد الرحمن بن زید» گوید: این آیه‏ (وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ) و دو آیه بعد از آن درباره سه نفر نازل شده است که در جاهلیت مى‏گفتند (لا اله الا اللَّه) و آنان عبارتند از «زید بن عمرو بن نفیل» و «ابو ذر غفارى» و «سلمان‏ فارسى».
 أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ (19)
•مفردات: انقاذ= نجات دادن
أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ:
تقدیرهای مختلف آیه:

1- (أ فمن وجب علیه وعید اللَّه بالعقاب أ فأنت تخلصه من النار)، به جاى ضمیرى که به مبتدا رجوع کند به کلمه‏ (مَنْ فِی النَّارِ) اکتفاء شده است. «زجاج» و «اخفش»

2- (أ فمن وجب علیه ...افأنت تنقد من فى النار)، این که دو بار کلمه استفهام بکار رفته براى تأکید است که تنبیه بر معنى باشد.

3- در کلمه‏ (کَلِمَةُ الْعَذابِ) وقف شده و تقدیر چنین است (کمن وجبت له الجنة) و سپس آغاز کرده و مى‏گوید: (أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ)

و مراد از (عذاب): عبارت است از قول خداوند که مى‏گوید: (لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِین‏) و این گفتار براى خاموش کردن حرص پیامبر براى اسلام کافران است و مقصود این است که: اى محمد (ص) تو نمی‌توانى اسلام را در دل کافران وارد کنى چه بخواهند و یا نخواهند، پس گناهى بر تو نیست اگر آنان ایمان نیاورند که تقصیر از خودشان مى‏باشد، و شبیه همین، قول خداوند است که مى‏گوید: (لعلک باخع نفسک على آثارهم:«شاید تو جان خود را ببازى در پى ایشان: کهف/ 6». «انبارى»
 لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ (20)
•مفردات:  غرف جمع (غرفه) = خانه‏هاى رفیع و بلند
خداوند به بیان آن چه براى مؤمنان آماده کرده مى‏پردازد مانند بیان آن چه براى کافران آماده کرده است و مى‏گوید:
لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ‏: در بهشت.
مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ‏: و قصرهاى (مَبْنِیَّةٌ): بنا شده
و این جملات در مقابل‏ (لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ) مى‏باشد که در بهشت منازل رفیعى است که بعضى فوق بعضى مى‏باشد، چه این که نگاه کردن به سبزه‏زارها و آبها از غرفه‏ها لذیذتر و گواراتر است.
تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: از پائین این غرفه‏ها.
وَعْدَ اللَّهِ‏: که وعده داده است خداوند منازل و غرفه‏ها را.
لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ



موضوع :


<      1   2   3      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز