سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 «قُلْ‏ لا أَسْئَلُکُمْ‏ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ: شوری/23 »
 1. هر انسانی محبوبی دارد.
 2. اهل بیت مطهرند و مصداق کامل شایستگی‌ها.
 امام حسن مجتبی علیه السلام: «یا أهل‏ العراق‏ اتّقوا اللّه‏ فینا فإنّا أمراؤکم و ضیفانکم و أهل البیت الذین سمّى اللّه فی کتابه (إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا). و إنا من اهل البیت الذی افترض الله مودتهم عل کل مسلم. فقال تبارک و تعال لنبیه: «قُلْ‏ لا أَسْئَلُکُمْ‏ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً..  فاقتراف الحسنه مودتنا اهل البیت.»
 امام سجاد علیه السلام: ای مردم، به ما دانش، بردباری، کرامت و بخشندگی، شیوایی در سخن، شجاعت و محبت در دلهای مؤمنان عطا شده است.
 شعار همه انبیا این بود که جز از پروردگارمان پاداشی نمی خواهیم و هیچیک به جز پیامبر اسلام پاداش رسالت خود را مودت به خاندان خود قرار نداد.
 حکمت: انبیای دیگر آخرین پیامبر نبودند تا عترتشان عین دین، الگو و معصوم بوده و تداوم رسالت ایشان باشد ولی خاندان پیامبر تداوم راه وی بودند. 
 امام رضاعلیه السلام: «وَ لَمْ‏ یَفْرِضِ‏ اللَّهُ‏ مَوَدَّتَهُمْ‏ إِلَّا وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُمْ لَا یَرْتَدُّونَ عَنِ الدِّینِ أَبَداً وَ لَا یَرْجِعُونَ إِلَى ضَلَالَةٍ أَبَداً: خدا دوستی آنان را واجب نکرد جز آنکه می دانست آنان هرگز از دین بر نمی گردند و هرگز به گمراهی نمی روند.»
 نکات آیه:
 1. ابطال نظریه برخی مفسران اهل سنت: که آیات قبلی مانند 109/ شعرا «ما از شما مزدی نمی خواهیم و پاداش ما با خداست»، ناسخ آیه مودت باشد، حال آنکه مودت خواهی به سود خود ایشان نبوده است. + در صحیح مسلم و .. آمده که پیامبر در خطبه غدیر فرمود: «... و إناتارک فیکم ثقلین إولهما کتاب الله ... و اهل بیت إذکرکم الله فی اهل بیتی، إذکرکم الله فی اهل بیتی، إذکرکم الله فی اهل بیت»
 پیامبربا توجه به وحی معنای مودت را روشن می سازند که اهل بیت جایگاهی خاص داشته و اجر رسالت پیوند قلبی با ایشان است، پایه نسخ نشده  است.
 2. عبارت «فی» در «فی القربی» به جای «لام» بیانگر جایگاه محبت اهل بیت پیامبر است.
 3. آیه در صدد انجام صله رحم با تمام خویشاوندان پیامبر نیست، چون هر دوستی اجر مزد رسالت را ندارد و هیچیک چنین ادعایی نداشته‌اند، جز اهل بیت خاص نبی (اصطلاحی».
 4. ماهیت این محبت حسنه است و خداوند بر آن حسنه می‌افزاید: «وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً»
 5. مودت به اهل بیت زمینه‌ساز برخورداری انسان از غفران خداوند و لطف اوست. «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ»
 6. این مودت مانند همه ارزش‌های دینی دارای مراتب است.
 7. در این پاداش چیزی عاید رسول‌خدا نمی‌شود، بلکه هر چه هست عاید بندگان خواهد شد. «قُلْ‏ ما سَأَلْتُکُمْ‏ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُم‏: سبأ/47»
 «قُلْ‏ ما أَسْئَلُکُمْ‏ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبیلا: 57/فرقان»
 هدف این دوستی: هدایت مردم و راه یابی به صراط مستقیم
 روایت: «هر کس اهل بیت را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و هر کس آنان را دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است».
 اهل بیت مظهر ارزش های الهی هستند،و لذا پیامبر فرمود: «حُرّمت الجن?ُ علی مَن ظَلَم اهل بیتی و اذانی فی عترتی»
 محبت به اهل بیت علیهم السلام معیار شناخت مؤمن از منافق
 قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «هر کس به ما اهل بیت بغض داشته باشد، منافق است».
 امام علی علیه السلام: «اگر با این شمشیرم بر بین مرد با ایمان زنم که مرا دشمن گیرد، نگیرد و اگر همه جهان را بر منافق ریزم تا مرا دوست بداد، نپذذیرد، و این از آن روست که قضا جاری گشت و بر زبان پیامبر امی گذشت که فرمود: «یا علی، لایبغضک مؤمن و لا یحبک منافق»
 امام باقرg از قول امام علیg  : « محبت به ما و به دشمنان ما، در دل یک نفر جمع نمی شود... پس هر کس می خواهد از محبت ما در دلش آگاه شود، قلبش را بیازماید، اگر در حب به ما، حب دشمن ما نیز در دل اوست، از ما نیست و ما نیز از او نیستیم».
 
 پیامدهای محبت به اهل بیت: محبت به اهل بیت، لازمه‌ی حیات معنوی
 قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «اساس الاسلام حبی و حب اهل بیتی»    مستلزم پایبندی به لوازم آن  کوتاهی نکردن در عمل: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ‏ تُحِبُّونَ‏ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّه‏»: 31/آل عمران  محبت+ پیروی از سنت و سیره پیامبر (مودت+ معرفت+ اطاعت)
 قال الصادقg: «أَنْتُمْ عَلَى ذَلِکَ وَ أَنْ یَجْعَلَ مُنْقَلَبَکُمْ مُنْقَلَبَ الصَّالِحِینَ قَبْلَکُمْ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ .. وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* وَ مَنْ‏ سَرَّهُ‏ أَنْ‏ یَعْلَمَ‏ أَنَّ اللَّهَ یُحِبُّهُ‏ فَلْیَعْمَلْ‏ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ لْیَتَّبِعْنَا أَ لَمْ یَسْمَعْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِیِّهِ ص‏ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ‏ وَ اللَّهِ لَا یُطِیعُ اللَّهَ عَبْدٌ أَبَداً إِلَّا أَدْخَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی طَاعَتِهِ اتِّبَاعَنَا وَ لَا وَ اللَّهِ لَا یَتَّبِعُنَا عَبْدٌ أَبَداً إِلَّا أَحَبَّهُ اللَّه‏: هر کس که بداند خداوند او را دوست می‌دارد، شادمان می‌شود، پس به اطاعت خدا گردن نهد و ما را پیروی کند، آیاسخن خداوند عزووجل را پیامبرش نشنیده که می‌فرماید: «بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، پس مرا پیروی کنید، تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید». به خدا سوگند، هیچ بنده‌ای خدا را اطاعت نمی‌کند، جز آنکه خداوند پیروی ما را در این اطاعت وارد می‌کند. به خدا سوگند، هیچ بنده‌ای ما را پیروی نمی‌کند، جز آنکه محبوب خداوند خواهد شد. »
 قال علی علیه السلام: « هر کس ما را می‌خواهد، باید قول ما را بگیرد و به سیره ما عمل کند».
 قال الامام مهدی عجل الله تعالی فرجه  : « هر کدام از شما باید کاری کند که به محبت ما نزدیگ شود و از آنچه موجب خشم و ناپسندی ماست دوری گزیند».
 


موضوع :


«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏* إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (1) وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ (2) لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (3) تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (4) سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (5)»
 درآمد: ضرورت شخصیت شناسی امام مهدی
 اهل بیت جملگی نور واحدند. وصف هر امام برای تمام ایشان یکسان اثبات می‌شود. دلیل این مدعا زیارت جامعه کبیره که وصف‌های ارزشی را به ائمه نسبت می‌دهد. بنابر این ضرورت معرفت برای شناخت ائمه روشن می‌شود.
 شناخت فضائل و حقوق اهل بیت   موجب معرفت.
 ضرورت شناخت اهل بیت و آخرین امام در احادیث   لزوم داشتن امام و معرفت  به وی
 قال رسول‌اللهn: «من مات بغیر امام مات میت? جاهلی?»
 امامی که نشناختن او انسان را در حد مرگ جاهلی قرار می‌دهد،   باید انسانی معصوم و هم وزن اسلام باشد، ‌زیرا نجات از مرگ جاهلی در گرو شناختن اسلام و عمل کردن به آن است.
 امام مهدی و مقام امامت
 مقام امامت امام مهدی از مقام نبوت برتر است، زیرا:
 1. حضرت عیسیg که پیامبر است، در عصر ظهور از آسمان فرود آمده و پشت سر امام مهدی نماز می‌گزارد و به ایشان اقتدا می‌کند.
 قال رسول‌اللهn: «کیف انتم و إذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم: شما چگونه خواهید بود ان زمان که فرزند مریم در بین شما فرود می‌آید، ولی پیشوای شما از شماست.» (صحیح بخاری)
 اهل سنت اقتدای حضرت عیسی به امام مهدی را متواتر می‌دانند.
 علت اقتدا: امام جماعت باید از همه مأمو‌ها افضل باشد و حضرت مهدی در رتبه امام قرار دارد که برتر از مرتبه رسالت حضرت عیسی است.
 2. برتری مقام امامت از نبوت در آموزه‌های امامت حضرت ابراهیمg: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین‏»
«وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین‏»
 سه پایه اصلی امامت:
 1. نصب امام با تعبیر«إِنِّی جاعِلُکَ ... » آمده است.
 2. برتری امامت از رسالت، زیرا حضرت ابراهیمg در دوره‌ی کهولت به مقام امامت دست یافت.
 امام صادقg : و قد کان ابراهیم نبیا و لیس بامام حتی قال الله: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ»
 3. عصمت با تعبیر «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین» یاد شده یعنی کسی که مرتکب گناه شود (به خود ظلم کرده) به مقام امامت نمی‌رسد.
 امام مهدی عجل الله فرجه از اهل بیت پیامبر علیهم السلام

مهدی موعود از خاندان رسول خداست، و این حقیقت در روایات شیعه و سنی آمده است.

پژوهشگران علت این تصریح را در این دانسته‌اند،‌ پیش بینی می‌شد افراد بسیاری مهدی موعود را از خود بدانند.

صحیح دانستن اخبار و متواتر دانستن «قد تواترت علی إن المهدی من عتر? رسول الله.»

احمد بن حنبل در مسند از رسول خداn: «قیامت بر پا نمی‌شود، جز آنکه زمین از ستم و دشمنی پر گردد، سپس فرمود: آن گاه مردی از عترت یا از اهل بیت من خروج خواهد کرد،‌همان کسی که زمین را از عدل و داد پر می‌کند؛ همان گونه که از دشمنی و ستم پر شده است».

ابن ماجه قزوینی و ترمذی: «المهدی منا اهل البیت»

 مراد از «اهل بیت» : آیا اصطلاح خاص است یا هر کسی به بیت نبی منسوب است؟
 اهل تسنن مهدی را از اهل بیت می‌دانند ولی چون اهل بیت را به معنای عام تصور می‌کنند، منکر وجود امام مهدی به عنوان فرزند امام حسن عسکری شده‌اند.
 جواب:
 1. اهل بیت در لسان پیامبر، اصطلاح خاص است.
 2. روایاتی امام مهدی را از فرزند امام علی و نسل فاطمه زهرا می‌دانند.
 3. روایاتی به تشابه ایشان با پیامبر خدا تصریح می‌کنند.
 نتیجه:
دایره شناخت اهل بیت در این زمینه محدود می‌شود، زیرا آل عقیل، آل عباس، آل جعفر از شمول این اصطلاح خارج می‌شوند. روایات
 پیامبر دست علی را گرفت و فرمود: «سیخرج من صلب هذا فتی یملأ الارض قسطا و عدلا»
 شافعی از ابن عباس از رسول خدا: «علی بن ابی‌طالب امام امت من است و جانشین من در میان آنان است و قائم ، منتظری است که زمین را پر از عدل و داد می‌کند، از فرزنان اوست».
 ابوداود از ام سلمه از رسول خدا: «المهدی من عترتی من ولد فاطم?»
 «القائمُ من وُلدی اسمه اسمی ... و شمائله شمائلی»
 «المهدی مِن وُلدی ... إشبه الناس بی خَلقا و خُلقا»
 ابن حبان؛ قال رسول اللهn: «مردی از اهل بیت من خروج خواهد کرد که هم نام من است و خلق و خوی او همانند خلق و خوی من است».
 نتیجه: روایات فریقین امام مهدی را از اهل بیت دانسته، نام ایشان راه هم نام پیامبر و خلق و خوی ایشان معرفی می‌کند. که بر شخصی معین تطبیق می‌شود.
 امام مهدی خلیف? الله:
 در منابع شیعه و سنی از امام مهدی به عنوان خلیف? الله یاد شده است.
 احادیث شیعه
  «الائم? خلفاء الله عزوجل فی أرضه»  همه اهل بیت=خلیفه‌ی خدا
 احادیثی این مقام را در خصوص امام مهدی بیان کرده اند. «لا تقوم الساع? حتی یقوم قائم للحق منا ... فانه خلیف? الله عزوجل و خلیفتی»
 احادیث اهل سنت
  قال رسول‌اللهn: «فإنه خلیف? الله المهدی» (احمد بن حنبل، ابن ماجه، حاکم نیشابوری، بیهقی، بزار)
 قال رسول‌اللهn: « لا یزال الدین قائما حتی تقوم الساع? او یکون علیکم إثنی عشر خلیف? کلهم من قریش»
 
 نوع خلافت امام مهدی
 در نظر شیعه: خلافت امام مهدی مانند خلافت سایر انبیا و اوصیاست که خداوند آنان را جانشین خود در زمین کرد و امام مهدیg منصوب از ناحیه‌ی خداست، و شایستگی او به دلیل عصمت اوست.
 اهل سنت: چون ایشان امام مهدی را منصوب و معصوم نمی‌دانند، به ناچار از تحلیل معنای خلیف? الله بودن امام مهدی چشم پوشیده و در دیدگاه شیعه مناقشه می‌کنند.
 پاسخ شیعه: برای شناختی معنای خلیف? الله امام مهدی باید در تعبیر «استخلاف» در قرآن درنگ کرده، زیرا فصل الخطاب است: «إِنَّهُ لَقَوْلٌ‏ فَصْل» و باطلی در آن راه ندارد «لا یَأْتیهِ‏ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ»
 
 سه نوع استخلاف در قرآن:
 1. خلافت طبیعی = جایگزینی: «وَ هُوَ الَّذی‏ جَعَلَکُمْ‏ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی‏ ما آتاکُم‏... »
 استخلاف در زمین: خداوند آیندگان را جایگزین گذشتگان می کند و هر آنچه گذشتگان در اختیار داشتند، جانشینان در اختیار می گیرند
 این خلافت یکی از سنت های حق تعالی درباره‌ی نسل بشری است.
 2. خلافت= وراثت از پیشینیان، جانشین کردن قومی بجای قوم ناشایستی که حجت بر آنان تمام شده را هلاک کرده و قومی دیگر را جانشین آنان می‌سازد. مثل: جانشین کردن بنی اسرائیل به جای آل‌فرعون
 «قالَ‏ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ‏ ... عَسى‏ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ‏ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُون‏» امید به هلاکت دشمنان و جانشینی بنی اسرائیل به جای ایشان
 این خلافت از سنن الهی است که مؤمنان پس از آزمون و احراز شایستگی به مقام خلافت زمین می رسند، این نوع خلافت برای یک نسل یا فردی از افراد قرار داده نشده و اهل سنت خلافت امام مهدی را از این نوع دانسته‌اند.
 3. خلافت انبیا و اوصیا که به طور خاص نماینده خدا در زمین قرار می‌گیرند و خدا خلافت را برای ایشان وضع کرده است.
 مثل خلافت حضرت آدم که شیعه و سنی خلافت حضرت آدم را خلافت خدا می‌دانند.
 خلافت حضرت داود: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ‏ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ: ص/26» حضرت داود در زمین به نمایندگی از خدا بین مردم داوری می‌کرد. خلافت امام مهدی از این نوع و والاترین نوع خلافت است.
 حکمت این نوع خلافت، ظهور احکام الهی به دست خلیفه‌ی خویش در جوامع انسانی است که شامل: خلافت در تبلیغ، تبیین پیام‌های خدا، تأمین حیات معنوی، هدایت افراد و جامعه به سوی کمال، خلافت در تدبیر جامعه با سیاست گذاری و اجرای احکام و حدودحق تعالی برای برپایی قسط و عدالت.
 پیامدهای خلیف? اللهی امام مهدی:
 1. معرفت به امام موجب نجات از مرگ جاهلی 2. انتظار چنین شخصیتی موجب عبادت 3. امکان اشراف امام به اعمال و رفتار انسان 4. آسودگی خاطر انسان در عملکرد به دلیل معرفت به آموزه‌های دین و مصونیت از خطا 5. امکان پیش‌بینی اهداف امام بر اساس مشی انبیا
شرح خلافت امام مهدی:
 امام مهدی خلیفه خدا در قیام به قسط «شَهِدَ اللَّهُ‏ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم‏»: آل‌عمران/18
 1. اولوا العلم در ردیف گواهی خدا و فرشتگان
 2. امام باقر در تعیین مصداق اولوالعلم: «فان اولوالعلم الانبیاء و الاوصیاء و هم قیام بالقسط»
 3. هدف انبیا و اوصیا: برپایی قسط   هدف امام مهدی همان هدف انبیاست.
 برپایی قسط در سه ناحیه:
 1. قسط در توحید گرایی با ابطال و نفی شرک
 2. قسط در رفع ظلم اجتماعی با ایجاد عدالت
 3. قسط در ناحیه زدودن گناه و ظلم انسان‌ها به خویش
 امام کاظمg: «یبعث الله عزوجل رجالا فیحیون العدل، فتحیی الارض لاحیاء العدل: خداوند عزوجل مردانی را بر می‌انگیزد  تا عدل را احیا کنند، چون زمین با احیای عدل زنده می‌شود.»
 ظلم پیش از ظهور
 ظلم در روایات به سه نوع تقسیم شده‌است: 1. ظلم نابخشودنی: شرک به خدا  2. ظلم غیر واگذاشتنی: پایمال کردن حق دیگران 3. ظلم بخشودنی: ظلم به خویش و ارتکاب گناه  همه ریشه در شرک خفی و جلی، منشأ ظلم به خویش و دیگران: پیروی از هوا نفس و شیطان
 «أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ فَظُلْمٌ‏ لَا یُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا یُتْرَکُ و ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا یُطْلَبُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ‏ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُتْرَکُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضا» (الْهَنَاتِ: برخی کارهای ناخوشایند)
 از مصادیق ظلم به دیگران: پایمال شدن حقوق اهل بیت
 قال رسول اللهn: «جبرئیل به من چنین خبر داد که ظلم به اهل بیت پایان می پذیرد، آن هنگام که قائم آنان قیام کند... »
 ظلم پیش از ظهور ریشه در شرک خفی و جلی    عدالت بعد از ظهور ریشه در توحید
 عدالت در برابر ظلم به خدا: بر پایی قسط بر اساس توحید
 قال علی: «قَدْ أَلْزَمَ‏ نَفْسَهُ‏ الْعَدْلَ فَکَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْیُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ: خویشتن را به عدالت ملزم ساخته است؛ پس نخستین گام در عدالت او دور کردن هوی و هوس از خویشتن است.»
 عدالت در برابر ظلم به دیگران: درک ارزش برپایی عدالت و معرفت به موقعیت انسان ها و ارزش آنان به عنوان بندگان خدا
 عدالت برای خویش: نجات از شرک خودپرستی و فرونشاندن معبود پنداری نفس و شیطان و زندگی بر مدار توحید در اطاعت و عبادت
 نکته: عدالت در نهضت امام مهدیg: ایجاد محرک های عدالت و بقای آن، با اصلاح باورها بر مدار توحید: 1. تقوای الهی 2. عباد? الله
 
 اوصاف منجی موعود
 الف) انسانی شخصی است نه نوعی و دارای فضایلی برتر از عالم دین شناس
 ب) وی از برگزیدگانی است که خداوند انبیا و اوصیا را از آنان قرار داد.
 ج) پیوند ویژه‌ی این موعود با قرآن به عنوان اهل بیت که پیامدهای هدایت الهی را رقم می‌زند.
 د) از حقوق این موعود: لزوم معرفت، مودت، ولایت و ...
 ه) مقامات این موعود: نصب، عصمت، امامت، احیاگری، خلیف? الله،  ...
 

 

 
 


موضوع :


 «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی‏ الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ (105)»
 علامه طباطبایی: زمین از شرک و معصیت پاک شده و جامعه بشری صالح شکل گرفته که صالحان جز خدا را عبادت نکرده و به خدا شرک نمی‌ورزند‌.   بنابراطلاق آیه: شامل دنیا وآخرت؛ در دنیا در عصر ظهور و وارث بهشت درعالم آخرت.
 طبرسی در مجمع البیان از امام باقر: بندگان صالح: اصحاب امام مهدیg
 امید به آینده‌ی روشن اختصاص به دین اسلام نداشته و شامل مسلمانان، یهودیان ، مسیحیان، هندو، بودا، زرتشت، و کنفوسیوس، دانو، یونان باستان، ادیان سرخ‌پوستی و ادیان آفریقایی و...
 معیار ارزیابی آیات قرآنی است، زیرا «قول فصل» است. «إِنَّهُ لَقَوْلٌ‏ فَصْل: طارق/13» «لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمید: فصلت/42»

 

 امام صادق علیه السلام: رسول خدا فرمود: «آنچه موافق کتاب خداست، آن را بگیرید و آنچه مخالف کتاب خداست، واگذاشته و رها کنید».
 آیه استخلاف قوم موعود
 55 نور: «وَعَدَ اللَّهُ‏ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون».
 نکات:
 1. ضمیر «مِنْکُمْ» منجی از این امت است. «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ» استخلاف وی با همراهانش با امداد غیبی همراه است.
 2. «وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُم» اجرای دین برای آنان بدون سهل انگاری امکان پذیر می شود. دغدغه ایشان دین ورزی است و خدا دین را به وسیله ایشان تثبیت می کند.
 3. «دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ» دین خدا پسند برای آنان بوده و در جوامع بشری تحقق می یابد و همگان بدان گردن می نهند. دین مورد رضای الهی با ولایت اهل بیت پیوند خورده است، زیرا اعلام اکمال دین با اعلان ولایت در روز غدیر خم بوده. «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ‏ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا».

 

 4. «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ‏ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا» آنان که برای نهضت دینی ذخیره شده اند، پیش از ظهور در خوف به سر می برند. خوف ایشان برای جانشان نیست، بلکه شاید از نپذیرفتن افراد جامعه باشد.
 5. «یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً» اساسی ترین پیام آیه درباره شخصیت رهبران دینی است (نکره در سیاق نفی): هیچ نوع شرک اعم از شرک نظری (اندیشه) و عملی (عبادی و رفتاری) نخواهد بود. مؤمنان خالص وارث همه زمین می شوند و دین حق در تمام زمین تثبیت می شود، به گونه‌ای که دین ورزی در تمام جوامع بشری والا گردد و احکام دین به راحتی جامه عمل پوشد.
 
مصداق  این افراد
 امام سجاد علیه السلام پس از قرائت این آیه فرمود: «به خدا سوگند آنان (قوم موعود) شیعیان ما اهل بیت هستند، خداوند این وعده را برای آنان به دست مردی از ما تحقق می بخشد، وی مهدی این امت است، همان کسی که پیامبر اکرم درباره او فرمود: اگر از دنیا جز یک روز باقی نباشد، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از عترت مین که نامش هم نام من و کنیه اش هم کنیه من است به ولایت رسد و زمین را از قسط و عدل پر کند، پس ازآنکه از جور و ستم پر شده است».
 امام صادق علیه السلام درباره این آیه: «نَزَلَت فی القائم و اصحابه» این آیه درباره قائم امام مهدیg و اصحاب وی نازل شده است.
 جابر بن عبد الله انصاری: جندب بن جناده خدمت رسول خدا رسید و گفت: یا رسول الله مرا از اوصیای پس از خود آگاه فرما. پیامبر فرمود: «اوصیای پس از من به تعداد نقبای بینی اسرائیل (دوازده نفر) هستند».
 
 تفسیر آیه‌ی وراثت، استخلاف و آیه‌ی اظهار دین
55 نور: «وَعَدَ اللَّهُ‏ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون». 
 احادیث اهل سنت:
 قال رسول الله: «لَیَدخُلَنَّ هذا الدینُ علی ما دَخَلَ علیه اللیلُ:این دین همان گونه که شب همه جا را در برمی‌گیرد، همه جا را فرا می گیرد».
 قال رسول الله : سمعت رسول الله یقول:«لا سیبقی علیه وجه الارض بیت مدر و لا وبر الا ادخل الله علیهم کلم? الاسلام».
 قال رسول الله : «ان الله زُوی لی الارض فرأیتُ مشارقَها و مغاربَها وسیبلُغُ ملکُ امتی ما زُوی لی منها: همانا خداوند خاوران و باختران زمین را برای من گرد آورد، به زودی فرمانروایی امت من تمام زمین را فراخواهد گرفت».
 حاکم حسکانی از امام علی  : «إنی أقیم بالذی فلق الحب? و برأ النسم? و أنزل الکتاب علی محمد صدقا و عدلا لتعطفن علیکم هذه الایه: «وَعَدَ اللَّهُ‏ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» .قسم به آن خدایی که دانه ار می‌شکافت و مخلوقات را پدید می‌آورد و قرآن را به حضرت محد از سر صدق و عدل نازل کرده، این آیه متوجه شماست.
 این عباس: «نزلت فی آل محمد».
 تفسیر آیه اظهار دین
 «یُریدُونَ‏ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون* هُوَ الَّذی‏ أَرْسَلَ‏ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون‏‏» 32 ـ 33: توبه
 یأبی: از مصدر «إباء» شدت امتناع
 یتم: رسیدن چیزی به حدی است که نیازی به چیزی بیرون از خود ندارد. (رسیدن نور به نهایت به حدی که به اشراق و نورانیت برسد).
 لیظهره علی ... : «ظهر علیه» به معنای غلبه: بر او چیره شد.
 قرآن در سه سوره «فتح:20، صف: 8، توبه: 33» از سیطره حق  در آینده بشریت سخن گفته است. خدا با فرستادن نبی (با اراده تکوینی) دین را بر سایر ادیان چیره می‌سازد. همان گونه که در عصر رسالت در سرزمین حجاز تحقق بخشید.
«یُریدُونَ‏ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون* هُوَ الَّذی‏ أَرْسَلَ‏ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون‏‏» 32 ـ 33: توبه
 نظر برخی مفسران درباره سیطره دین حق بر دیگر ادیان از حیث حجت و برهان است:
 همه ادیان آسمانی از جمله دین اسلام بر اساس حق بوده و پایه‌ی آنها بر برهان عقلی و فطرت الهی استوار است. برخلاف آیین‌های  غیرحق که از برهان و هماهنگی با فطرت توحیدی خالی است.
 «وَ مَنْ‏ یَدْعُ‏ مَعَ‏ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ: 117/ مؤمنون»
 «لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ» صفت «إِلهاً آخَرَ » هر کس با خدا معبودی دیگر را بخواند که برهانی بر آن نیست، حسابش نزد پروردگار است.
 پیام آیه تنها منحصر به این معنا نیست، زیرا:
 1. غلبه با حجت و برهان از آغاز اسلام بوده، پس مژده حق تعالی بر سیطره دین حق از این بُعد نخواهد بود.
 2. گسترش در مقام نظریه موجب ناراحتی کافران نمی شود، بلکه گسترش دین در جوامع بشری است که موجب سقوط ادیان تحریف شده می گردد.
 3. این غلبه اختصاص به دین اسلام ندارد، بلکه منطق همه انبیا بر آیینهای دیگر غلبه داشته، اما قرآن تنها سخن از سیطره دین اسلام بر تمام ادیان است.
 بنابر این سیطره اسلام برای عصر ظهور امام مهدی است.
 نظر مفسران شیعه و اهل سنت در سیطره اسلام در زمان ظهور امام مهدی:
 تفسیر قمی (شیعه:ق3 ـ4) و ابن جریر طبری (اهل سنت:ق4): خداوند دین حق خود را که پیامبرش را برای آن فرستاد بر هر دینی چیره می کند و آن زمان نزول عیسی بن مریم خواهد بود،آن هنگام که آیین ها واحد می شوند و دینی جز اسلام نخواهد بود.
 
نکات آیه شریفه:
 1. «الدین»: «ال» جنس= غلبه اسلام بر تمام ادیان  چیرگی اسلام بر همه ادیان که هنوز تحقق نیافته.
 2. اسلام تنها دین مقبول و مرضی خداست. «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» در این آیه فرمود: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ‏ الْإِسْلام: آل عمران/ 19‏» پیامبر نیز رسول رحمت است: «وَ ما أَرْسَلْناکَ‏ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ: انبیا/107» «وَ ما أَرْسَلْناکَ‏ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً: سباء/28»  این دین جهانی و آن رسالت گسترده زمانی تحقق می یابد که همه مردم به آن گردن نهند. که اهل کتاب به حکم خدا عمل کرده، مشرکان محوشده، اسلام و مسلمانان به عزت کامل می رسند که هنوز این امر تحقق نیافته است.
 3. تاکنون امنیت فراگیر موعود در جامعه‌ی مسلمانان به وقوع نپیوسته است و مسلمانان با یکدیگر در ستیز و مخاصمه بوده‌اند. پس آیه اختصاص به زمان ظهور امام مهدیg دارد.
 
روایات فریقین به ویژه شیعه مؤید اختصاص این وعده به عصر ظهور
 عَبای? بن رِبعی: از امیرمؤمنان شنیدم که فرمود: «آیا این سیطره تحقق یافته است؟ مردم گفتند: آری، امام فرمود:‌چنین نیست، سوگند به آن که جانم در دست اوست این وعده آنگاه تحقق می‌یابد که هیچ آبادی نباشد جز آنکه در پگاه و شامگاه در آن شهادت بر یگانگی حق تعالی سردهند».
 امام حسین علیه السلام: «از ما دوازده امام هدایت یافته‌اند، نخستین آنان امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالبg و آخرین آنان نهمین نفر از فرزندان من است که خداوند به وسیله‌ی او دین حق را بر دیگر ادیان چیره می‌سازد، هر چند مشرکان ناخرسند باشند». (کمال الدین صدوق، ج1، ص317، ح3)
 امام باقر علیه السلام : «قائم ما با ترس (افکندنن در دل دشمنان) یاری می‌شود و خداوند بلند مرتبه دین خود را به وسیله او بر تمام دین‌های دیگر سیطره می‌دهد، هر چند مشرکان ناخرسند باشند». (کمال الدین صدوق، ج1، ص317، ح3)
 امام صادق علیه السلام به ابابصیر: «به خدا سوگند هنوز تأویل آیه نیامده، ابابصیر: فدایت شوم چه هنگام زمان تأویل آیه فرا می‌رسد؟ امام: آنگه که قائم قیام کند». 
 
 مصادر اهل سنت:
 قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «چون عیسی بن مریم فرود آید، صلیب را می‌شکند و ... دیگر آیین‌ها را متروک می‌کند تا تمام آنها جز آیین اسلام نابوده شده،‌ از بین بروند.»
 جابر بن عبد الله انصاری: «این امر به وقوع نمی‌پیوندد جز آنکه یهودی و مسیحیو هیچ آیینی جز اسلام نباشد ... و آن زمانی است که عیسی بن مریم از آسمان فرود آید»
 مقداد بن اسود صحابی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:«هیچ خانه‌ای گلین و خیمه‌ی مویین نیست، جز آنکه آیین اسلام را در آن وارد می‌کند... یا خداوند آنان را عزیز می‌دارد و از اهل اسلام قرار می‌دهد و از اسلام عزت می‌گیرند، یا ذلیشان می‌کند تا به دین گردن نهند.»
 ابن جریر طبری از امام باقر درباره: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» اذا خرج عیسی إتبعه اهل کل دین.
 نتیجه: 1. قرائن درون متن 2. آیه‌ی اظهار دین 3. روایات شیعه و سنی: این وعده برای عصر ظهور است که سیطره‌ی دین حق بر دیگر ادیان و آیین‌هاست. بنابر این نهضت امام مهدی، احیاگری است که تداوم حرکت اصالح دینی انبیاست.
 (عدالت گستری: رهاورد ظهور امام مهدی)


موضوع :


«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی‏ إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏*بِالْبَیِّناتِ‏ وَ الزُّبُر... نحل/43ـ44 »
«وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی‏ إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏: انبیاء/7ـ8»

 قرآن در دو مورد تعبیر «اهل الذکر» را به کار می‌برد:
 1. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی‏ إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏*بِالْبَیِّناتِ‏ وَ الزُّبُر... نحل/43ـ44 » «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی‏ إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏: انبیاء/7ـ8»
  قرآن دو مورد به طور اختصاصی امر به سؤال کردن «اهل الذکر» کرده که طبق ادله محکم «اهل البیت»؛ بنابر این یکی از حقوق اهل بیت مرجعیت علمی و دینی است.
 
مفردات:
 ذکر: خلاف نسیان، ضد سهو، حاضر بودن معنی در خاطر، یادآوردن.
 اصطلاح: «گاه مراد هیئت نفسانی است که شخص به وسیله آن می تواند آنچه از آگاهی ها را به دست آورده نگه دارد = حفظ
 با این تفاوت که حفظ به اعتبار نگه داشتن و ذکر به اعتبار حاضر کردن آن در ذهن است.

 

 حضور شیء در قلب و زبان را ذکر گویند که هر یک دو گونه‌اند: 1. ذکر بعد از فراموشی، 2. ذکر بدون سابقه فراموشی برای ادامه حفظ» راغب
 اصل ذکر = ذکر قلبی
 علت کاربرد آن در لفظ؛ زیرا لفظ معنا را بر قلب القا می‌کند.
 عرف قرآن: ذکر بدون مقید بودن به قید = یاد خدا، گاه ذکر= ذکر لفظی زبانی
 کاربرد ذکر در قرآن:
 قرآن (طه/124)، رسول (طلاق/10)، نماز (عنکبوت/45)، حدیث و سخن گفتن (یوسف/42) شرف (زخرف/44)
 معناشناسی اهل الذکر
 دیدگاه قرآن پژوهان تحت تأثیر سیاق این دو آیه قرار دارد، اهل الذکر= اهل الکتاب، یا اهل العلم به اخبار گذشتگان
 چون مشرکان می‌پنداشتند خدا بزرگتر از آن است که پیک خود را از بشر زمینی انتخاب کند، ‌به آنان گفته شده که از اهل‌الذکر بپرسند، تا بفهمند که خدا در امتهای پیشین نیز بشری برای رسالت خود فرستاده است. (دیدگاه قابل توجه مفسران شیعه و اهل سنت)
 شیخ طوسی در تبیان  (م460ق): اهل الذکر= اهل الکتاب، اهل القرآن، اهل العلم به اخبار گذشتگان، از امام باقرg: «نحن اهل‌الذکر»
 طبرسی در مجمع البیان(م548ق): اهل الذکر= اهل القرآن، از امام باقرg : اهل البیت اهل القرآن هستند. در جوامع الجامع: اکتفا به نقل اقوال و روایات نموده، در سوره نحل: آنان را اهل کتاب ذکر می‌کند.
 ابوالفتوح رازی (ق6)، ملا فتح الله کاشانی (ق10)، ابن ابی جامع عاملی ( ق12)، بانو امین اصفهانی، ... : تنها نقل اقوال
 اکثر اهل سنت: اهل الذکر= اهل کتاب یا اهل تورا?
 برخی اهل سنت: اهل الذکر= عالمان به اخبار گذشتگان
 جمعی اندک از اهل سنت: اهل الذکر= اهل القرآن به نقل روایت از ابن عباس (قرطبی) که با استقبال اهل سنت مواجه نشده است.
 اهل الذکر در روایات:
 احادیث اهل سنت که همسو با شیعه است: اهل الذکر ماییم. حدیث امام علیg، امام باقرg، ابن عباس با یک سند
 روایات متواتر شیعه بدون استثنا اهل الذکر = اهل البیت
 مرحوم صفار (م290ق) در باب «فی ائم? آل محمد انهم اهل الذکر الذین امر الله بسؤالهم ...» با نقل 28 روایت.
 کلینی در باب « ان اهل الذکر الذین امر اله الخلق بسؤالهم هم الائمه»
 علامه مجلسی در بحار الانوار، ذیل باب «أنهم الذکر و اهل الذکر و انهم المسؤلون...» با ذکر 65 حدیث
 سایر دانشمندان از قبیل: سید هاشم بحرانی، علی بن جمعه حویزی و ...
 مجموع احادیث: در حد تواتر، برخی با اسناد صحیح روایت کلینی نُه حدیث که علامه مجلسی 5 تا را با سند صحیح و 1 مورد را حسن موثق دانسته است. این احادیث «اهل الذکر» تنها « اهل البیت» هستند.
 عملکرد مفسران شیعه پیرامون این روایات:
 1. گروهی به نقل اندکی روایات بسنده کرده‌اند.
 نکته: برخی از احادیث معنای اهل الذکر را تنها به اهل البیت اختصاص داده‌اند، بنابر این در هیچ روایتی نقل نشده که اهل الذکر را بر غیر خود تطبیق کرده باشند، بلکه سایرین را رد کرده‌اند.
 امام صادق علیه السلام: «هم آل محمد علیهم السلام، فذکرنا له حدیث الکلبی، انه قال: هی فی اهل الکتاب، قال: فلعنه و کذّبه: امام فرمود: آنان آل محمد‌اند، به ایشان دیدگاه کلبی را یادآور شدم که می‌گوید: اهل الذکر در این آیه اهل کتاب هستند، امام فرمود: او را لعنت کن و تکذیب نما».
 صحابه‌ای که شاهد نزول وحی بوده‌اند، اهل الذکر را اهل الکتاب نمی‌دانند، جز ابن عباس که دو قول متعارض از وی نقل شده است. «یکی اهل کتاب و دیگر اهل البیت»
 علامه طباطبایی، اهل البیت را تنها مصداق اهل الذکر دانسته است.
 برخی روایات: ذکر = قرآن، اهل الذکر = ائمه اهل البیت علیهم السلام
 امام باقر علیه السلام : «الذکر، القرآن و نحن مسئولون».
 امام صادق علیه السلام : «کِتَابُ‏ اللَّهِ‏ الذِّکْرُ وَ أَهْلُهُ آلُ مُحَمَّدٍ الَّذِینَ أَمَرَ اللَّهُ بِسُؤَالِهِمْ وَ لَمْ یُؤْمَرُوا بِسُؤَالِ الْجُهَّالِ وَ سَمَّى اللَّهُ الْقُرْآنَ ذِکْراً فَقَالَ‏ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْر...»
 امام رضا علیه السلام در مناظره با اهل تسنن که اهل الذکر را یهود و نصاری می دانستند، فرمود: «وَ هَلْ‏ یَجُوزُ ذَلِکَ‏ إِذاً یَدْعُونَّا إِلَى دِینِهِمْ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ أَفْضَلُ مِنْ دِینِ الْإِسْلَامِ، فَقَالَ الْمَأْمُونُ: فَهَلْ عِنْدَکَ فِی ذَلِکَ شَرْحٌ بِخِلَافِ مَا قَالُوهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ؟ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ: نَعَمْ، الذِّکْرُ رَسُولُ اللَّهِ وَ نَحْنُ‏ أَهْلُهُ‏ وَ ذَلِکَ بَیِّنٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَیْثُ یَقُولُ فِی سُورَةِ الطَّلَاقِ‏ «فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً* رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّه... ‏»
 سؤال: چگونه می توان سیاق آیات را با مفاد روایات جمع کرد؟ چون ظاهر سیاق این آیات در مورد پرسش مشرکان از عالمان درباره جنس انبیاست، در حالیکه روایت در مورد پرسش جاهلان از اهل بیتD است.
 2. گروهی از مفسرین در صدد بیان توجیه برآمده‌اند:
 وجوه جمع روایات با سیاق آیات:
 فیض کاشانی (ق11) وی نخستین بار به این نکته توجه کرده و سعی در وجه جمع نموده است:
 از روایات بر می آید که اهل الذکر همان اهل البیتD هستند، مخاطبین آیه مؤمنان‌اند، و مورد سؤال نیز هر چیزی است که برای آنان دشوار می‌نمایند. این معنا در صورتی بر آیه تطبیق می شود که تعبیر «وَ ما أَرْسَلْنا» در آیه رد بر مشرکان نباشد یا آنکه فراز «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون» مستقل از قبل و بعد، کلامی مستأنفه باشد.
 گروهی بر مبنای عقلی «لزوم رجوع جاهل به عالم» به جمع میان سیاق آیه و مفاد روایت برآمده‌اند.
 بر این اساس هر چند مورد نزول آیه،‌ پرسش از اهل کتاب است، اما مصداقی از قاعده عقلاست که شریعت نیز آن را پذیرفته و قرآن با حکم به ارجاع مشرکان و ... به اهل کتاب نموده است. لزوم رجوع به اهل بیتn نیز مصداقی از این حکم ارشادی است.
 
 نظر علامه طباطبایی:
 «این آیه به حسب مورد تنها بر اهل تورات تطبیق می‌شود، به ویژه آنکه آنان دشمنان پیامبر بودند، به همین دلیل مشرکان به دیدگاه ایشان اطمینان داشتند. اینکه برخی گفته‌اند: مراد از اهل الذکر، اهل قرآن هستند، با اتمام حجت بر مشرکان سازگار نیست، چون مشرکان نبوت پیامبرn را نمی‌پذیرفتند، چه رسد به اینکه حکم مؤمنان از اهل بیت به رسالت پیامبر را گردن نهند.» «هر چند به حسب مورد آیه مسؤلون اهل کتاب هستند،‌ اما با قطع نظر از مورد، با توجه به اینکه مورد مخصص نیست، و شأن قرآن نیز این است که در آن تنها به موارد نزول اکتفا نشود، و حکم به حسب پرسندگان عام است. پرسنده هر کسی است که نسبت به معارف حقیقی و تکالیف خود جاهل است، ... هر چند به حسب مفهوم پرسش شدگان عام هستند، اما بنابر روایات در اینجا خاص و تنها بر اهل بیت تطبیق شده است».
 به نظر علامه: سیاق درباره پرسش مشرکان از اهل کتاب است، که به صورت طبیعی منطبق بر اختیار آدمیان بوده است،  با تجرید این معنا از خصوصیاتش، بر حسب مفهوم عام در«رجوع نادان به دانا» می‌یابیم، اما چون به مفاد روایات نظر افکنیم، ناگزیریم این مفهوم را تنها مصداقی خاص به کار گیریم. و به حسب مصداق تنها اهل بیت را اهل الذکر و مرجع رجوع نادان بدانیم.
 علامه از یکسو به سیاق آیه وفادار مانده و از سوی دیگر راه حل حلی یافته است. چون ایشان اهل الذکر را بر اساس روایت، متعین در اهل البیت می‌داند.
گفتار دوم: ارزیابی و نقد مناقشه‌ها و تردیدها
  مناقشه در مفاد روایات
 مفاد روایات: اهل الذکر= منحصر در اهل البیت
 تلاش مفسران در جمع بین سیاق آیات و مضمون روایات
 اشکال: این وجه جمع تام نیست و باید از روایات چشم پوشید و تنها سیاق را پذیرفت. (اهل الذکر= یهود و نصاری)
 نقد مناقشه:
 1.حجم بالای روایات به حدی است که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت.
 2. استفاده از ادله در انحصار اهل الذکر در اهل البیت:
 الف)اطلاق آیه در ارجاع به اهل الذکر بدون قید و شرط است که بیانگر عصمت اهل الذکر است که تنها بر ائمه معصوم قابل تطبیق است.
 ب) حدیث پیامبرn در منابع اهل سنت در مورد اهل الذکر بیانگر موقعیت خاص ایشان است.
 «إن الرجل لیصلی و یصوم و یحج و یعتمر و أنه لمنافق، قیل: یا رسو ل الله، بماذا دخل علیه النفاق؟ قال: یطعن علیه إمامه و أمامُه من قال الله فی کتابه «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون» در این حدیث سخن از اهل کتاب نیست، و بیانگر جایگاه ممتاز اهل الذکر است.
 ج) قرآن در آیات 43 و 44 نحل می‌فرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (43) بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْر...»
 1. چون ذهن مفسران معطوف به سیاق بوده: «بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ» را متعلق به «أَرْسَلْنا» یا «نُوحِی» گرفته‌اند.
 2. اگر ذهنیت پیشین نبود، این احتمال راجح می‌نمود: «بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ» متعلق به «لا تَعْلَمُونَ»: اگر بینات و زبر را نمی‌شناسید از اهل الذکر بپرسید که «اهل الذکر» بینات و کتاب‌ها را می‌شناسند.
 دلیل: «ابواب کتاب الحج? کافی»، روضه کافی، تحف العقول: حرانی، ...
 مانند حدیث امام صادق: «َقَدْ أَنْزَلَ‏ اللَّهُ‏ الْقُرْآنَ وَ جَعَلَ فِیهِ تِبْیَانَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ جَعَلَ لِلْقُرْآنِ وَ لِتَعَلُّمِ الْقُرْآنِ أَهْلًا لَا یَسَعُ أَهْلَ عِلْمِ الْقُرْآنِ الَّذِینَ آتَاهُمُ اللَّهُ عِلْمَهُ أَنْ یَأْخُذُوا فِیهِ بِهَوًى وَ لَا رَأْیٍ وَ لَا مَقَایِیسَ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ بِمَا آتَاهُمْ مِنْ عِلْمِهِ وَ خَصَّهُمْ بِهِ وَ وَضَعَهُ عِنْدَهُمْ کَرَامَةً مِنَ اللَّهِ أَکْرَمَهُم‏ بِهَا وَ هُمْ أَهْلُ الذِّکْرِ الَّذِینَ أَمَرَ اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ بِسُؤَالِهِم‏...: خداوند قرآن را نازل کرد و آن را برای هر چیزی تبیان قرار داد و برای قرآن و آموزش آن اهلی را قرار داد. هرگز اهل علم قرآن که خداوند از علمش به آنها داده، مجاز نیستند در قرآن هوای خویش را به کار برند یا آن را بر اساس رأی و قیاس تفسیر کنند. خداوند با دانشی که به آنان داده و آنان را ویژه علم قرآن کرده است از این امور بی نیازشان ساخت و آنان را گرامی داشت پس با این کار آنان را ارج نهاد. اینان اهل الذکرند که خداوند به مرم دستور داده است تا از آنان سؤال کنند».کافی،ج8، ص 32، ح5.
 د) در تعارض بین دلیل لفظ (روایات) با دلیل لبی (سیاق آیات)، دلیل لفظی بنا به قاعده تخاطب در سیره عقلا مقدم است.
 هـ) قرآن از اهل بیت در این آیات با وصف «اهل الذکر» یاد کرده، همان گونه که در آیات دیگر از آنان با وصف صادقین، اولی الامر، متوسمین، اوتوالعلم، من عنده علم الکتاب و ... یاد می کند. توصیف ائمهD با اوصاف برای تعظیم و تکریم آنان است.
 و) عبارت «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون» را می‌توان معترضه به حساب آورد. این در صورتی است که بر اساس قول بیشتر مفسران مشی کرده و سیاق را درباره مشرکان و مورد سؤال را تردید وانکار آنان نسبت به بشر بودن انبیا در نظر گیریم.
 ز) طبق نظر فیض کاشانی: عبارت «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّکْرِ» را مستقل از قبل و بعد دید. آنگاه:
 الف ـ عبارت «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّکْرِ» به صورت ترکیبی بنابر سیاق اهل الذکر، اهل کتاب خواهند بود.
 ب ـ عبارت «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّکْرِ» به صورت مستقل فقط اهل بیت می‌باشند.
 قاعده استقلال در بیان علامه طباطبایی: «أن کل جمل? وحدها، و هی مع کل قید من قیودها تحکی عن حقیق? ثابت? من الحقائق او حکم ثابت من الاحکام...»: هر جمله در قرآن به تنهایی بدون توجه به قیودش از یک حقیقت یا حکم ثابت حکایت می‌کند.(جمله درون و بیرون سیاق حجت است).
 ح) با تأویل (تجرید از خصوصیات و تطبیق آن بر موارد مشابه)، به انحصار معنای اهل الذکر در اهل البیت دست می‌یابیم.
 تحلیل: موقعیت اجتماعی و فرهنگی اهل کتاب به عنوان «اهل کتاب» در مقابل مشرکان به عنوان «امیین» که فاقد کتاب‌اند، به دست می‌اید.
 قرآن بر اساس سیاق از موقعیت اجتماعی اهل کتاب به عنوان مرجع علمی استفاده کرده و مشرکان را به آنان به دلیل شأنیت علمی ارجاع داده است. ولی پس از استقرار اسلام و تمام شدن دو طبقه «اهل کتاب» و « امیین»، هم چنان این پیام قرآن پابرجاست و باید به اهل علمی مراجعه نمود که شأن مرجعیت علمی دارند. چنین شأنیتی تنها در میان معصومان یافت می‌شود که ثقل قرآن بوده و از خطا و اشتباه مصون‌اند،‌ بنابر این تنها مصداق اهل‌الذکر در این امت آنان خواهند بود.
 توجه به شأن صدور روایت: زمانی که داعیه‌دارن دین و مرجعیت علمی فراوان و امکان انحراف بسیار بود، ائمهD با تأکید که تنها آنان «اهل الذکر» هستند، مرجعیت دینی را برای «اهل البیت» ثابت دانستند.
 جمع بندی: در سطح تنزیل؛ استقلال آیه و در سطح تأویل: تجرید و تعمیم به صواب نزدیکتر است.
 نکته: 1. در تفکر شیعه مرجعیت سیاسی از مرجعیت علمی (معنوی و ملکوتی) جدا نیست، زیرا ائمه دارا علوم و معارف لدنی می‌باشند.
 2. هر چند ائمه علیهم السلام مرجعیت دینی مطلق دارند و سخنشان منطبق با واقعیت است، ولی این مرجعیت تنها برای افرادی محقق می‌شود که مرجعیت اهل‌بیتD را پذیرفته و در مقابل آن تسلیم هستند، زیرا در غیر این صورت به ایشان مراجعه نکرده و یا در صورت مراجعه بدان عمل نمی‌کنند.
 
 

 



موضوع :


«ألْیَوْمَ‏ یَئِسَ‏ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً :3/ مائده»

 مفردات:
 اکملتُ: اکمال و اتمام (این دو معنا به هم نزدیکند).
 فیروزآبادی: «اکمال: اتمام الذی تجزأ منه اجزاءُه؛ کمال، تمامی است که اجزایش از آن جدا می‌شوند».
 راغب: «کمال الشیء: حصول ما فیه الغرض منه و کمل ذلک؛ حصل ما هو الغرض منه: کمال شیء به معنای به دست آمدن آنچه در آن غرض بوده است».
 اتممتُ: (تمم) «تمام الشیء: رسیدن چیزی به حدی است که نیازی به چیزی دیگر از بیرون خود ندارد؛ اما ناقص نیاز به چیزی خارج از خود دارد».
 تفاوت بین اکمال و اتمام: اگر چیزی دارای جزء باشد، گاهی اثری که بر آن بار می‌شود، با وجود همه اجزایش پدید می‌آید، مانند: «ثم أتموا الصیام إلی اللیل... بقره/187» اگر روزه‌دار بخشی از روز را روزه بگیرد، اثر پاداش بر آن بار نمی‌شود، مگر آنکه روزه را به اتمام برساند.

 

 گاه اثر بر تک تک اجزاء مترتب است، ‌مانند روزه‌ی قضا که هر تعدادش را انجام دهد، به همان تعداد، پاداش دارد.
 تفسیر آیه‌ی اکمال:
 موارد اتفاق نظر فریقین:
 1. مدنی بودن سوره طبق نظر همگان 2. آخرین سوره نازل شده طبق نظر برخی قرآن پژوهان 3. نزول این آیه در حج?‌الوداع
 اختلاف نظر:
 نکته: اگر اختلاف نظر در اولین آیه‌ی نازل شده پیش می‌آمد، جای تعجب نداشت، ولی اختلاف در آخرین آیه یا آیات جای تعجب است.
 زیرا اهمیت موضوع و زمان نزول آیه اقتضا می‌کند، شمار زیادی از صحابه از کیفیت نزول آیه و زمان آن خبر دهند.
 علت اختلاف نظر: 1. علت نزول آیه 2. تعیین روز که با «الیوم» تعبیر شده است.
 نظر شیعیان در علت نزول آیه:
 اعلان ولایت علی بن ابی‌طالبg (که یکی از دلایل عصمت امام به شمار می‌رود).
 1. تحلیل درون متنی
 یک: مراد از «الیوم» یک دوره زمانی نیست، (فخر رازی و دیگران اینگونه می‌پندارند)، بلکه بنابر شواهد روایی یک روز خاص است.
 در این آیه «الیوم» دو بار تکرار شده که هر دو اشاره به یک روز دارند، که اوصاف آن عبارتند از:
 1. «ألْیَوْمَ‏ یَئِسَ‏ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ»
 2. «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ»
 3. «أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی»
 4. «رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا»
 بنابر این باید اکمال دین، اتمام نعمت، موجب یأس کفار و خشنودی خداوند برای گزینش دین اسلام در این روز منحصر به فرد نهفته باشد.
 دو: آیه یأس کفار از دین مطرح شده است، نه یأس ازمسلمانان. چون دین خواسته‌های نفسانی را قید می‌زند، دشمنی دشمنان با اهل دین نیز از همین باب است. آنان می‌خواستند نور خدا را خاموش کنند و مؤمنان را به خود همسو کرده و به کفر برگردانند.
 «وَدَّ کَثیرٌ مِنْ‏ أَهْلِ‏ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَق‏... بقره/109»
 «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون‏: صف/8»
 س: دشمنی مشرکان، کافران و اهل کتاب در طول بعثت پیامبر روشن است، اما در آخر بعثت چه کسانی به خاموش کردن نور خدا دل بسته بودند؟
 ج: ایشان منافقان بودند که در ظاهر اسلام را پذیرفته و در باطن کافر بودند.  این یأس باید با توجه به محاسبات منافقان معنا شود.
 لابد آنان تا پیش از نزول آیه امیدی برای رخنه در دین و نابودی آن داشته‌اند، ایجاد یأس برای کافران، تحقق وعده‌ی الهی بود که در آیه تبلیغ (67/مائده)  از آن یاد کرده «... إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ» که نقشه آنان را خنثی کرده است.
 سه: «الیوم» در این روز باید اتفاقی خاص افتاده باشد، که در علت نزول باید آن را جستجو کرد‌ که شامل ویژگی‌های چهار گانه است.
 1. «ألْیَوْمَ‏ یَئِسَ‏ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ»2. «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ»3. «أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی»4. «رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا»
 زمان نزول طبق نظر تمام مفسران:
 1. روز عرفه
 2. غدیر خم
 نکته: تمام وجوه بیان شده برای علت نزول این آیه به جز ولایت امام علیg مخدوش است.
  
 شرح علامه طباطبایی در تفسیر المیزان:
 ناامیدی کفار زمانی تحقق می‌یابد که خدا کسی را برای دین منصوب کند که قائم مقام پیامبرn باشد، زیرا دین از مرحله قائم به شخص بودن به قائم به نوع بودن ارتقاء می‌یابد، بنابر این خدا دین را از حالت حدوث و زوال پذیری به دوام و بقاء تبدیل نموده و به همین دلیل کفار ناامید شده و دین خود را کامل کرد. 
 از اینجا به بعد به مؤمنان دستور داد که از کافران نترسیده و تنها از او بترسند «وَ اخْشَوْنِ»  یعنی از حالا به بعد خطر از جانب خود شماست، که اگر شما کفران نعمت کنید و دین کامل را فرو گذارید، خدا نعمتش را از شما سلب خواهد نمود. طبق این قاعده کلی: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ... : انفال/53»
 عملکرد مسلمانان طبق نظر علامه:
 «مسلمانان کفران نعمت کردند و خدا هم نعمتش را به نقمت تغییر داد، میزان صدق پیش بینی آیه را می‌تواند به دست آورد.»
 
  حاصل دیدگاه صحیح درباره‌ی دو فقره آیه‌ی اکمال:
 «امروز مجموع معارف دینی را بر شما نازل کردم و به واسطه‌‌ی امر (ولایت = نعمت) آن را (کامل= تمام) کردم. ولایت = اداره و تدبیر الهی امور دینی
 زیرا تا پیش از این ولایت تنها از آن خدا و رسول بود   تا وحی نازل می‌شد این امر کفایت می‌کرد.
 بعد از انقطاع وحی و رحلت پیامبرn باید کسی قیم امور دین باشد  خدا با نصب نعمت ولایت، قیم امور دین و امت را مشخص نمود.
 حال که با نعمت ولایت دین کامل شد، خدا دین اسلام و توحید را برای امت پسندید که به جز خدا در آن پرستش نمی‌شود، و به جز خدا و رسول و «ولی» منصوب از طرف خدا کسی اطاعت نمی‌شود.
 بنابر این مؤمنان باید از دین توحید مورد رضایت خدا اطاعت نمایند».
 
 2. تحلیل برون متنی (استناد به روایات)
 دلیل دوم: تحلیل و علت و زمان نزول آیه
 صحابه: اشاره به دو امر کرده‌اند؛
 یک) قول ابن عباس: هنگامی که سوره برائت نازل شد و مشرکان از بیت الحرام رانده شدند، مسلمانان بدون شرکت مشرکان حج گزاردند، این از اتمام نعمت است که خداوند در این آیه فرموده است: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی»
 ب) قول دوم: علت نزول به دلیل نصب «نصب ولایت امام علیg» است.
 احادیث شیعی: کافی از طریق علی بن ابراهیم از امام باقرg : «وَ کَانَتِ‏ الْفَرِیضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ الْأُخْرَى وَ کَانَتِ الْوَلَایَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ‏ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ  : یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَیْکُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِیضَةً قَدْ أَکْمَلْتُ لَکُمُ الْفَرَائِضَ.» این مضمون ولایت را آخرین فریضه از جانب خدا می‌داند که در چندین روایت شیعی به چشم می‌خورد.
 نقد نظرات:
 اول: نظر اول تنها از ابن عباس نقل شده که احتمال دارد در مقام بیان یکی از مصداق‌های اتمام نعمت باشد، نه درصدد بیان علت نزول آیه باشد.
 + این نظر مخالف با قول دیگر ابن عباس است که علت نزول را ولایت امام علیg می‌داند.
 + مخالف با ظاهر آیه است که نشان می‌دهد در آن روز حادثه‌ای اتفاق افتاده که موجب اکمال دین و یأس کفار شده است.
 حال آنکه: عدم شرکت مشرکان در اعمال حج، موجب اکمال دین و یأس کفار از دین نخواهد بود.
 دوم: احتمال دارد حدیث ابن عباس مدرج باشد، یعنی این آیه را به عنوان شاهد در حدیث درج کرده‌اند، بی آنکه به ناسازگاری آن با روویداد نزول سوره‌ی برائت و حذف مشرکان از بیت الحرام توجه داشته باشند، زیرا مشرکان چند سال قبل از حج? الوداع با ابلاغ سوره‌ی برائت از حضور در مراسم حج با مؤمنان منع شدند.
 نتیجه:
 اولا: این نزول در شناخت خطبه‌ی غدیریه تأثیری عمیق دارد، به خصوص در معنای «مولی» در حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
 زیرا آنچه موجب یأس کفار از دین می‌شود تنها اعلان دوستی با علیg نیست، بلکه رخدادی در اعلان امامت ایشان و اهل بیت است.
 ثانیا: اسلامی که مورد رضایت خداست، مرتبط با ولایت امام علیg است، زیرا «وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» بنابر این کسانی که از این ولایت سرباز می‌زنند، در دین خدا اخلال می‌کنند، و از دایره‌ی اسلام مرضی خدا بیرون خواهند بود. 
 ثالثا: آیه اکمال با آیه تبلیغ (آیه عصمت: مائده/67) ، آیات ولایت (مائده/55ـ56)، اولی الامر (نساء/59)  و دیگر آیات ولایت ارتباط وثیق یافته و با ارتباط با یکدیگر تفسیر می‌شوند.
مناقشه در اعتبار روایات و نقد آنها 
 مصادر شیعه احادیث ولایت را با سند صحیح نقل کرده‌اند.
 اهل سنت: ابن کثیر و سیوطی؛ روایات نزول آیه در غدیر ضعیف است. آلوسی این احادیث را از مفتریات شیعه دانسته است.
 مناقشه و پاسخ آن:
 یک: تعارض احادیث ولایت با احادیث مقطوع
 اهل سنت: اولی الاقوال یا مقطوع، برخی متواتر؛ زمان نزول آیه اکمال در روز عرفه،  چشم‌پوشی از روایات نزول آیه در غدیر به دلیل تعارض
 بررسی مقطوع بودن احادیث: مبتنی1. طرق متواتر یا 2.  بر قرائن و شواهدی از قرآن و سنت یا رخدادهای زمان نزول.
 اول: عدم تواتر روایات مربوط به نزول آیه در عرفه  حداکثر چهار صحابی آن را نقل کرده‌اند.
 دوم: نه تنها شاهدی نیست، بلکه با مفاد آیه اکمال، مخالف و شواهدی بر خلاف نظر آنان موجود است.
 س: چه حادثه‌ای در عرفه رخ داد که خد آن را روز اکمال دین و اتمام نعمت دانست؟
 جواب آنان اقوال پراکنده بدون دلیل متقن است، جز آنکه ولایت امام علیg مطرح شود که روایات شیعه (با سند ضعیف) آنان را همراهی می‌کند که پیامبر به دلیل تضمین از خداوند متعال آن را تا غدیر تأخیر انداختند.
 دو: ضعف سند در احادیث ولایت
 اهل سنت تک‌تک راویان روایات غدیر را جرح و تعدیل نکرده‌اند، و به طور سربسته حکم به ضعف سند یا وضع حدیث کرده‌اند، در حالیکه طبق موازین اهل سنت،‌ برخی طرق معتبر می‌باشند. از جمله طریق خطیب بغدادی از ابوهریره:
 «عن أبی‌هریره قال: من صام یوم ثمان عشر? من ذی‌الحج? کتب له صیام ستین شهرا و هو یوم غدیر خم، لما أخذ النبی بید علی بن ابی‌طالبg، فقال: ألست ولی المؤمنین، قالوا: بلی یا رسول اللهn ، قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ یا ابن ابی‌طالب اصبحت مولای و مولی کل مسلم فأنزل الله: الیوم اکملت لکم دینکم... »
 علامه امینی تک تک رجال سند حدیث را طبق معیارهای اهل سنت بررسی کرده و توثیق ایشان را به دست آورده است.
 در مصادر شیعه با طرق گوناگون و با سند صحیح نقل شده است.
 سه: رکاکت و وضع در احادیث ولایت
 آلوسی برخورد تندی با حدیث ولایت داشته و حدیث ابوسعید خدری را از بافته‌های شیعه می‌داند و می‌گوید: «این از بافته‌های شیعه است و رکاکت خبر در همان بدو، امر بر این امر گواهی می‌دهد.» چشم‌پوشی آلوسی از حقایق، زیرا؛
 1. این حدیث تنها در مصادر شیعه نیست، بلکه در مصادر سنی با چند طریق از ابوسعید خدری نقل شده است، از جمله جوینی (ق8)، با دو طریق، حاکم حسکانی، خطیب خوارزمی، ابونعیم، سیوطی در الدر المنثور به نقل از ابن مردویه، و ابن عساکر.
 2. روایت نزول آیه در مصادر سنی پیرامون ولایت امام علیg تنها از ابوسعید خدری نقل نشده، بلکه از ابوهریره، جابر بن عبدالله النصار، ابوعبدالله امام صادقg روایت شده است.
 3. علامه امینی: رکاکت ادعا شده از سوی آلوسی در حدیث مذکور کجاست؟ آیا در الفاظ آن است، با آنکه این حدیث از هر نوع تعقید، ضعف اسلوب، تکلف در بیان و ... مبراست. یا در معنای آن است، یا چون مفاد این حدیث پیرامون ولایت امام علیg است ، از نظر آلوسی رکیک تلقی می‌شود.
 4. معنای این حدیث با مفاد آیه اکمال موافق بوده و موجب تقویت آن خواهد شد، چه رسد به اینکه حدیث را ضعیف یا مجهول قلمداد کنیم.
 حدیث عمر که نزول آیه را در عرفه، بدون بیان علت نزول آیه است و ناظر به متمایز شدن مسلمانان از مشرکان و نقص پس از کمال، که مخالف با ظاهر قرآن است.
 چهار: گزاره‌های باطل در حدیث ولایت
 اشکال ابن کثیر بر حدیث ابوهریره، در فضیلت روزه‌ی این روز معادل شصت ماه روزه.
 ابن کثیر: «روزه روز غدیر (که در این روایت) معادل شصت ماه محسوب شده، موجب برتری امر مستحب بر واجب خواهد شد؛ زیرا کل روزه ماه رمضان به اندازه ده ماه روزه قلمداد شده است، بنابر این، این سخن نابجا و باطل است.»
 پاسخ علامه امینی:
 1. پاسخ نقضی: احادیث متعددی که در مصادر متعدد اهل سنت از جمله صحیحین آمده. مانند:
 «هر کس در ماه رمضان روزه گیرد و سپس شش روز از شوال را در پی آن (روزه) آورد، گویی که کل دهر را روزه گرفته است».
 «روزه سه روز در هر ماه مانند روزه کل دهر و افطار آن است». ... احادیث از این نمونه بسیارند.
 2. پاسخ حلی: تحلیل حکمت تکالیف، ‌میزان پاداش اعمال بر اساس کشف اعمال از حقیقت ایمان و اصل رحمت و فضل حق تعالی در حق بندگان می‌باشد.
 
  تنها نقد درونی بر دیدگاه شیعه از فخر رازی وارد شده است:
 «این آیه بر بطلان قول رافضه دلالت دارد، زیرا خداوند در این آیه فرمود: کافران از تبدیل دین مأیوس شدند و سپس با عبارت (پس از آنان نترسید و از من بترسید) بر آن تأکید کرد، بنابر این، اگر امامت علی بن ابی‌طالبg از جانب خدا و رسولش به نص تعیین شده، واجب الطاع? می‌بود، هر کس می‌خواست آن را پنهان سازد و تغییر دهد، باید به مقتضای این آیه، مأیوس می‌شد؛ و لازمه‌اش این بود که هیچکس از صحابه نتواند این نص را انکار کند یا ان را تغییر دهد و پنهان سازد و چون چنین امری در کار نیست، دانستیم که این ادعا دروغ است.»
 فخر رازی دیدگاه شیعه را درست درنیافته، زیرا شیعه می‌گوید:
 در بین اصحاب پیامبرn منافقان کافر حضور داشتند که برای خاموشی نور رسالت فروگذار نکردند، در ظاهر اسلام را پذیرفته و کفر را درون خود پنهان ساختند و امیدشان به پس از وفات پیامبرn بود، زیرا دین را قائم به شخص پیامبرn می‌دیدند، لذا تصمیم به قتل پیامبرn بعد از جنگ تبوک بستند. هدف منافقان جوسازی و تکذیب ولایت امام علیg بود تا بگویند پیامبرn از ناحیه خود (نه خدا) با جانبداری از داماد و پسرعموی خود جانشینی برای خود تعیین نمود. خدا در غدیر فرمود: «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ‏ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین‏» بر اساس این وعده الهی، منافقان هرگز نتوانستند امر ولایت را به حساب شخصی پیامبرn بگذارند. زیرا اگر این شایعه منتشر می شد، اصل دین به خطر افتاه و مردم ساده لوح در اصل دین تردید می کردند.
 
 خداوند وعده داده بودکه قوم کافر را هدایت نکند، که مراد هدایت ابتدایی نیست «إِنَّا هَدَیْناهُ‏ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» بلکه هدایت ثانوی است، یعنی خدا اسباب توفیق ایشان را برای رسیدن به مقصدشان فراهم نمی‌سازد و نقشه‌های آنان را تحقق نمی‌بخشد.
 با تضمین الهی و اعلان در غدیر امید منافقان نقش بر آب شد، زیرا خداوند پس از پیامبرn امام علیg را به جانشینی به طور رسمی معرفی نمود. سپس فرمود: «ألْیَوْمَ‏ یَئِسَ‏ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ» یعنی از تکذیب منافقان و شایعه‌های آنان نسبت به امر ولایت امام علی نترسید، از من بترسید که نافرمانی کنید.
 نتیجه:
 مدار تضمین الهی دسیسه نکردن منافقان کافر در امر ولایت در غدیر بود. یأس ایشان از عدم بقای دین بود که به وقوع پیوست، زیرا از ناحیه خدا حجت تمام شد.«فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَة: انعام/149»
  اما خداوند چند امر را تضمین نکرد: 1. امت حقایق را تبدیل نکنند. 2. نصوص را انکار نکرده 3. واقعیات را پنهان ننمایند. 4. از ولایت نافرمانی نکنند. زیرا: این امت نیز باید مورد آزمایش قرار می‌گرفتند. (متأسفانه مانند سایر امتها دچار تحریف، کتمان حقایق، کفران نعمت و ... شدند).
 


موضوع :


<      1   2   3      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز