سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت عدم تصریح نام ائمه در قرآن

پیشینه این پرسش در عصر ائمه

.1دیدگاه افراطی: نام اهل بیت و مقام پیشوایی آنان در قرآن به طور صریح بوده ولی بعد از وفات پیامبر و در عصر جمع‌آوری قرآن و تدوین آن تحریف شده و نام اهل بیت از قرآن افتاد.

طرفداراناین دیدگاه در فریقین بسیار اندک بودهو تنها به روایات استناد می‌کنند که از لحاظ سند و دلالت بی‌اعتبارند. از قبیل:

ابن شنبوذ بغدادی (محمد بن احمد المقری: د.328) از اهل سنت

 

وی ذیل آیه:‌ «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون‏»: آل‌عمران/123 را چنین قرائت کرده: «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ ـ بسیف علی ـ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ» ابن نبوذ تأویل و نزول آن را خلط کرده، بدون اینکه بر توهم خود دلیلی اقامه کند.

 محدث نوری (م.1320ق): فصل الخطاب

انگیزه وی اثبات این ادعاست که نام اهل بیت در قرآن بوده و به تحریف ساقط شده است.
دلیل ایشان: «نام اوصیای خاتم پیامبران و دختر ایشان حضرت زهرا و برخی از صفات و ویژگی آنان در تمام کتاهاای آسمانی گذشته بوده است، پس باید نام آنان در قرآن نیز که بر کتابهای پیشین سیطره دارد و کتاب جاودانه است، وجود داشته باشد...».
محدث نوری با این قول، ناخواسته با قرآن مخالفت می‌کند؛ زیرا اگر قرآن سمت سیطره بر کتابهای آسمانی پیشین را دارد «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ... » باید قرآن معیار صحت و سقم محتوای کتابها پیشین باشد، اما محدث نوری معیار صحت و سقم آیات قرآن را کتابهای آسمانی قبلی دانسته و تکلیف قرآن را با انها روشن می‌کند و حکم به تحریف قرآن کرده و می‌گوید: نام ائمه از قرآن افتاده است.

 

دلایل دیگر محدث نوری نیز از دیدگاه محققان از نظر سند و دلالتمخدوش است.

2. دیدگاه تفریطی: نظر جمهور اهل سنت

نه تنها نام اهل بیت در قرآن نیامده، بلکه هرگز مقام پیشوایی و امامت آنان به طور مطلق در قرآن مطرح نشده است.

هر آیه‌ای که درباره اهل بیت به طور عام یا امام علی به طور خاص نازل شده باشد. تنها بیان کننده فضائل ایشان است نه آنکه خدوند از امامت آنان سخنی گفته باشد.

ضعف این دیدگاه در بررسی تطبیقی آیات ولایت اهل بیت آشکار خواهد شد.

 

3. دیدگاه معتدل: نظر جمهور متکلمان، مفسران و محدثان شیعه

هر چند نام اهل بیت به طور صریح در قرآن نیامده، لیکن خداوند آیاتی درباره پیشوایی اهل بیت به طور خاص (به ویژه امام علی) و مناقب آنان به طور عام نازل کرده و پیامبر خدا  به عنوان مبین آیات الهی آنها را برای امت بیان کرده است.

با بررسی تبیین معقول احادیث به این نتیجه می‌رسیم که: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: قَالَ لَوْ قَدْ قُرِئَ الْقُرْآنُ کَمَا أُنْزِلَ لَأَلْفَیْتَنَا فِیهِ مُسَمَّیْن‏:‌ اگر قرآن را همان گونه که نازل شده، بخوانند ما را با نام می‌یابند». تفسیر عیاشی، ج1، ص 13، ح4.

وجود روایات در منابع فریقین بر وجود حجم عظیمی از آیات قرآن درباره اهل بیت:

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَعَةَ أَرْبَاعٍ رُبُعٌ فِینَا وَ رُبُعٌ فِی عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْکَامٌ» :

آیات قرآن به چهار گروه نازل شده است: یک چهارم آن درباری ما، یک چهارم آن درباره دانشمندان، یک چهارم درباره سنن و یک چهارم درباره فرائض و احکام. «کافی، ج2، ص 628».

«درباره هیچکس به اندازه امام علی آیه نازل نشده است». مناقب، ابن مردویه؛ ص 218. الصواعق المحرقة، 127،ابن حجر.(اهل سنت)

ابن عباس: «خداوند خطاب «یا ایها الذین أمنوا را در قرآن نازل نکرد جز آنکه علی علیه السلام پیشگام در این خطاب است. خداوند یاران پیامبر را در مواردی متعدد مورد عتاب قرار داد، اما از علی علیه السلام جز خیر و خوبی یاد نکرده است.» مناقب، ابن مردویه؛ ص 219 (اهل سنت)

احادیثی بیانگر آنند که ولایت امام علی علیه السلام در تمام کتابهای انبیا آمده است.

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلامقَالَ: وَلَایَةُ عَلِیٍّ ع مَکْتُوبَةٌ فِی جَمِیعِ صُحُفِ الْأَنْبِیَاءِ وَ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ وَصِیِّهِ عَلِیٍّ ع. «ولایت علی بن ابی طالب در تمام کتابهای انبیا آمده است و خداوند هیچ پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه بر نبوت حضرت محمد و ولایت علی ـوصی او ـ (اقرار گرفت)».

 

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏» فَقَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ ع فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ اللَّه‏. لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُم‏ ...

ابا بصیر از امام صادق علیه السلام: درباره آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» پرسید، امام فرمود: آیه درباره علی و حسن و حسین نازل شده ( و مراد از اولی الامر آنانند). گفتم: مردم می‌گویند: چرا نام امام علی و اهل بیت او در کتاب خدا نیامده است؟ فرمود: به آنان بگویید: (کلیات) نماز بر رسول خدا نازل شده ولی تعداد سه یا چهار رکعت آن نامیده نشده است و رسول خدا آن را برای مردم تفسیر کردند ... ( به همین گونه کلیات ولایت به طور عام در قآن نازل شد و پیامبر اکرم آن را تبیین کردند). کافی، ج1ُ ص 286 ـ287

عن ابی جعفر علیه‌السلام: «... فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَج‏...: خداوند به حضرت محمد فرمان داد، ولایت (امام علی) را برای آنان تفسر کند، همان گونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند...». کافی، ج1، ص289، ح4

ابن طاووس این حدیث را با سندهای متعدد نقل کرده است.

در مصادر اهل سنت نیز از این نمونه احادیث به چشم می‌خورد که تبیین ولایت به عهده رسول خدا نهاده شده است.

پاسخ امام صادق علیه‌السلام به ابابصیر در آن روایت بر اساس جدال احسن است. (آنچه مورد قبول خصم می‌باشد. مقدمه برای احتجاج علیه او به کار رفته).

مطلب مورد قبول اهل سنت: کلیات نماز و سایر احکام در قرآن آمده ولی شرح و تبیین جزئیات، شروط و قیود آنها به عهده پیامبر خداست.

بنابراین: نام ائمه و ولایت آنان نیز به عهده پیامبر است.

آزمون امت، حکمت عدم تصریح

نکات:

.1آزمون الهی از تمام بشر (فردی) و تمام امت (جمعی) قطعی است و آیات متعدد قرآن بر آن دلالت دارد.
.2شیوه آزمون خداوند از افراد و امتها متفاوت است. (با گل خشکیده، با ممنوعیت ماهی‌گیری در شنبه، رفتن به سرزمین غیر زراعی در کنار خانه‌ای سنگی برای حج، ترس و گرسنگی و نقصان در دارایی های و جانها و...)
.3چگونگی پیروی از پیامبر خدا، دارای مقدماتی است:

الف) حرمت و منزلت رسولش را به امت نمایاند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیم‏»2ـ 3/ حجرات

ب) دستور به اطاعت محض از پیامبر را صادر نمود. «ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِه‏...» 120/ توبه

تسلیم قلبی از پیامبر نشانه‌ی ایمان افراد:

«فَلا وَ رَبِّکَ‏ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما»: نساء/65

پیروی مطلق و بدون قید و شرط در تمام اوامر و نواهی:

«وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»: حشر/7

ماجرای تغییر قبله از مصادیق این اطاعت:

«وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی‏ کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَیْهِ»: بقره/143

جمع بندی کلی قرآنی: اطاعت از خدا اطاعت رسول است.

«مَنْ‏ یُطِعِ‏ الرَّسُولَ‏ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً»: نساء/80

 

روایات بیانگرآزمون الهی از طریق پیروی از پیامبر خدا:

کافی در باب «التفویض الی رسول الله و الی الائمة فی امر الدین» با سند صحیح.

پیام این روایات:

خداوند پیامبرش را به نیکوترین شکل بر اساس محبت خود تأدیب کرد و ادب را در آن وجود به حد کامل رساند و فرمود: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیم‏»: قلم/4 و سپس امور خلق را (در امور دین) به ایشان سپرد تا بداند مردم چگونه از ایشان پیروی می‌کنند؛ مانند روایت زراره از قول امام باقر و صادق علیهما السلام:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى نَبِیِّهِ ص أَمْرَ خَلْقِهِ لِیَنْظُرَ کَیْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.»

خداوند چنین کرد تا اهل طاعت از اهل معصیت شناخته شوند، از این رو بر بندگان واجب است تسلیم امر رسول خدا شوند، همانگونه که تسلیم خدا می‌شوند.

ادامه 3. چگونگی پیروی از پیامبر خدا، دارای مقدماتی است:

الف) حرمت و منزلت رسولش را به امت نمایاند.

ب) دستور به اطاعت محض از پیامبر را صادر نمود.

ج) پیامبر بر مشروعیت اطاعت از سنت خود و پیروی از تبیین و تفسیرشان از قرآن در همه عصرها تأکید کرده‌اند.

پیامبر وقوع تخلف را در امت پیش‌بینی کرده و از آن برحذر داشته است.

«لا أعرفنّ الرجل یأتیه الامر من أمری، إما أمرت به و إما نهیت عنه، فیقول: ما ندری ما هذا، عندنا کتاب الله لیس هذا فیه » مستدرک، حاکم نیسابوری، ج1، ص 108ـ109.

4. اطاعت مطلق از اوامر نبی: خداوند تفاوتی بین امور اعتقادی و غیر اعتقادی نگذاشته است. (کسی نمی‌تواند بگوید: این امر اعتقادی و مربوط به امامت است و باید در قرآن به صورت نص بیان می‌شد.)

اینگونه عذرها، رسوبات تفکر «حسبنا کتاب الله» است. اطلاق پیروی از رسول خدا این مرزبندی را در هم می‌شکند.

 

اشکال: این امامت اعتقادی و جزء اعتقادات شیعه است و ما آن را قبول نداریم.

جواب: در میان اهل سنت نیز بر سر مباحث اعتقادی نزاع است، مثلا ایشان درباره «خلق قرآن» که اعتقادی است اختلاف کرده و هر کس که قدم قرآن را منکر شود، کافر و مرتد می‌دانند با اینکه این امر در قرآن نیامده است. کسی که به این عذر آن را منکر شود، عذرش نزد آنان پذیرفتنی نیست.

بعید است آیات و روایات فراوان در وجوب اطاعت مطلق از پیامبر تنها مربوط به احکام باشد و شامل اعتقادات نشود.
زیرا در احکام فرعی نمی‌توان تنها به قرآن تمسک نمود، زیرا قرآن جزئیات آنها را بیان نکرده است.
نتیجه: خدا نام ائمه را به صورت صریح در قرآن نیاورد و تبیین مفاهیم کلی درباره مقام ولایت، عصمت و ... را به عهده پیامبر گذاشت تا یکی از راه‌های آزمون این امت باشد. و پیامبر نیز در این زمینه کوتاهی نکرد.
 




موضوع :


فصل اول: کلیات
معنا شناسی اصطلاح اهل بیت علیهم السلام


نکاتی در مورد اهل بیت:
.1اهل بیت در معنای دوم قابلیت تطبیق بر افراد مختلف دارد، پس محدوده‌ی آن باید از ناحیه شارع تعیین شود.   امکان داخل شدن افرادی یا خروج افرادی: مثل خطاب خدا به نوح: «... إِنَّهُ‏ لَیْسَ‏ مِنْ‏ أَهْلِک... ‏» هود/46
.2شایستگی انتساب به بیت نبوت در معنای دوم مراتب گوناگونی دارد که بر اساس معیارهای خاص ذاتی یا اکتسابی افراد احراز می‌شود، مثل: سلمان فارسی در حدیث «سلمان منّا اهل البیت»
.3اهل بیت در لسان پیامبر در عالی‌ترین مرتبه تنها بر افراد خاصی تطبیق شده و به صورت اصطلاح درآمده است:

الف) حدیث ثقلین: «کتاب الله و عترتی اهل بیتی »

ب) حدیث سفینه: «مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح»

ج) داستان مباهله و کساء: «اللهم هولاء اهل بیتی»

د) حدیث نجوم: «اهل بیت امان لامتی»

و) حدیث صلوات: «اللهم صل علی محمد»

 

•مراد در اینجا معنای اصطلاحی اهل بیت در سیره نبی اسلام است که با عنوان «دوازده خلیفه» توصیف شده‌اند.
•اصحاب از رسول خدا در مورد «عترت» پرسیدند، پیامبر فرمودند: «علی، حسن، حسین و امامانی که از فرزندان حسین‌اند تا روز قیامت». (روایات فراوان و متواتر شیعی و برخی روایات اهل سنت)
•کسی جز این 12 پیشوا ادعا نکرده که در زمره‌ی این 12 خلیفه یا از افراد اهل بیت به این معنای اصطلاحی است.

طبقه بندی آیات درباره اهل بیت و تنقیح موضوع

تبیین موضوع برای مشخص نمودن مراد از آیات ولایت در عنوان

معیار: آیات قرآن، روایات شأن نزول، احادیث معصومین

دسته بندی کلی:

.1اهل بیت در سطح ظواهر آیات (تنزیل قرآن)

فهم قرآن برای هر کس مفهوم عربی یا مقدمات تفسیر را بر اساس شیوه محاوره عقلایی بداند.

2. اهل بیت در سطح بطون آیات

مثال: عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام معنای «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ» را پرسید: امام فرمود: «گرفتن شارب، کوتاه کردن ناخن و همانند آنها». او با تعجب پرسید: ذریح محاربی از شما نقل می‌کند: «لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ» لقای امام است! امام فرمود: «صَدَقَ‏ ذَرِیحٌ‏ وَ صَدَقْتَ إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ مَنْ یَحْتَمِلُ مَا یَحْتَمِلُ ذَرِیح‏» ذریح راست می‌گوید، تو نیز راست می‌گویی؛ همانا برای قرآن ظاهری و باطنی است؛ چه کسی می‌تواند آنچه را ذریح (از معانی بطنی قرآن) متحمل می‌شود، تحمل کند.

دسته بندی ظواهر آیات

الف) جایگاه اهل بیت: بیان فضائل اهل بیت به طور عام یا خاص امام علی (با شأن نزول،مانند: «سوره انسان» یا بدون شأن نزول:

«اصطفای اهل بیت در آل ابراهیم: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمین‏»)

ب) حقوق اهل بیت

.1حق مودت: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی‏ الْقُرْبى‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُور»
.2حقوق مالی: خمس: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ ... »

امام رضا علیه‌السلام: «خداوند اهل بیت را در کنار خود و رسولش قرار داد و آنچه برای خود پسندید، برای آنان نیز پسندید».

فیء: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏» حشر/7

3. حق وراثت کتاب: «ثُمَ‏ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ‏ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا... »

4. حق مرجعیت علمی: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏» صلاحیت تام علمی اهل بیت و رفع شبهات

 

5. حق ولایت: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون‏»

5. حق ولایت

ولایت در قضاوت، هدایت‌گری، تبیین و تعلیم وحی و مرجعیت دینی، حاکمیت سیاسی و اجتماعی و ...
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ... » نساء: 59
امام رضا علیه‌السلام: اولی الامر= اهل بیت، «فَجَعَلَ طَاعَتَهُمْ مَعَ طَاعَةِ الرَّسُولِ مَقْرُونَةً بِطَاعَتِهِ کَذَلِکَ وَلَایَتَهُمْ مَعَ وَلَایَةِ الرَّسُولِ مَقْرُونَةً بِطَاعَتِهِ» اطاعت آنان را در ردیف اطاعت رسول قرار داد و آنچه را از اطاعت خود و رسولش پسندید، برای آنان نیز پسندیدو از اطاعت مطلق آنان پرده برداشت.

 

حق ولایت اهل بیت و ابعاد آن از دیدگاه فریقین در سطح ظواهر آیات
اوصاف امامت:
.1نصب: ولایت در سطح ظواهر قرآن جز به نصب خداوند یا فردی معصوم به اذن الهی، برای هیچ کس روا نیست و نصب شرعی نخواهد داشت.
.2عصمت: انسان‌های موحد ناب در تمام ابعاد توحید نظری و عبادی و در تمام شئون زندگی.
.3برتری مقام امامت از نبوت: شیعه این مطلب را از تعالیم قرآن و اهل بیت صورت گرفته است.
آیات اصلی تفسیر ولایت: ولایت امام علی علیه‌السلام به طور خاص و سایر اهل بیت به طور عام
.1آیات ولایت: مائده/55 و 56
.2اولوا الامر: نساء/ 59
.3آیه تبلیغ یا عصمت: مائده/ 57
.4آیه اکمال: مائده/ 3

سایر آیات که به آنها نپرداخته‌ایم: «وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هاد» رعد/7. « کُونُوا مَعَ الصَّادِقین‏» توبه/119

استدلال علامه حلی بر امامت امام علی علیه‌السلام:

امامیه چون فضائل و کمالات امام علی را که مخالف و موافق هر دو نقل کرده‌اند، بیش از حد احصا کردند و مطاعن فراوان در کتابهای اهل تسنن برای دیگران دیدند، قول امام علی را پسندیدند و وی را برای خود امام قرار دادند... ما در اینجا تنها به اندکی از ذکر فضائل امام علی و مطاعن دیگران بسند خواهیم کرد تا حجتی برای انان در روز جزا باشد. «منهاج الکرامة، ص 84ـ111» (قبح تقدم مفضول بر فاضل)

اهل بیت در سطح بطونی آیات:
مراد از بطون = معنای لغوی که مبطون و پوشیده و مراد خداوند است، ولی در نظر ابتدایی به قرآن فهمیده نمی‌شود.
بطن قرآن در نصوص شیعه دارای این معنای گسترده است.
بطن قرآن = معنای پنهانی ذو مراتب که از سنخ معنا و مفهوم است برای روشن شدن:
.1معارفی از سنخ وجود که هنوز تأویل آنها نیامده و در خارج به صورت عینی تحقق نیافته است.
.2تأویلی پنهان که همراه با معنای ظاهری آیه مراد خداوند متعال است.
.3تأویلی که با تجرید خصوصیات نزول و تعمیم آن بر موارد مشابه صورت گرفته است.

تأویل= بطن قرآن در روایات  منظور: مایؤول الیه الکلام= هر آنچه کلام به سوی آن برمی‌گردد.

 

شامل: آنچه کلام ناظر به آن است. اعم از مصداق عینی یا مفهوم ذهنی (اختصاص آن به یک معنا و تعمیم آن به موارد مشابه نیازمند دلیل است).

درک سطون آیات و تبیین آن درک بسیاری از روایات را روشن می‌سازد، مانند: 

«ثلث یا ربع قرآن درباره اهل بیت است»

 

پیشینه موضوع

کتاب‌ها و رساله‌هایی که در مورد «امامت» نوشته شده‌اند.
دائرةالمعارف تشیع: «شمار آنچه تحت این عنوان از مؤلفات شیعی به شیوه کلامی نگارش شده، بیش از 120 کتاب یا رساله است».

«عیسی بن روضه» تابعی، وابسته به بنی هاشم، حاجب یا صاحب خلیفه منصور عباسی (د.158)، نخستین مؤلف کلام

الف) منابع کلامی:

خلیل بن احمد فراهیدی: د. 170ق

یونس بن عبدالرحمن: د.208ق

محمد بن ابوعمیر: د. 217

خاندان نوبختیان

محمد بن یقطین از اصحاب امام جواد علیه السلام

  

کتاب‌ها و رساله‌هایی که در مورد «امامت» نوشته شده‌اند.
دائرةالمعارف تشیع: «شمار آنچه تحت این عنوان از مؤلفات شیعی به شیوه کلامی نگارش شده، بیش از 120 کتاب یا رساله است».

«عیسی بن روضه» تابعی، وابسته به بنی هاشم، حاجب یا صاحب خلیفه منصور عباسی (د.158)، نخستین مؤلف کلام

الف) منابع کلامی:

خلیل بن احمد فراهیدی: د. 170ق

یونس بن عبدالرحمن: د.208ق

محمد بن ابوعمیر: د. 217

خاندان نوبختیان

 

محمد بن یقطین از اصحاب امام جواد علیه السلام

الف) ادامه منابع کلامی:

ابوجعفر محمد بن علی بن نعمان بجلی کوفی ملقب به مؤمن طاق
ابو محمد فضل بن شاذان نیشابوری: د. 260 ق
ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیر قمی مؤلف کتاب قرب الاسناد
ابوعبدالله سعد بن عبدالله اشعری قمی: د. 299 یا 310
صدوق اول، ابوالحسن علی بن الحسین بن بابویه قمی: د.329، صاحب کتاب «الامامة و التبصرة من الحیرة»
شیخ صدوق (معروف) ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی: د. 381ق
شیخ مفیدابو عبدالله محمد بن محمد بن نعمان: د. 413ق
الف) ادامه منابع کلامی:
شیخ کمال الدین میثم بن علی بحرانی: د. 679ق
شیخ زین الدین ابو محمد علی بن محمد عاملی بیاضی نباطی: د. 877ق، «صراط المستقیم»

عصر صفوی: دوران رونق پژوهشها و تألیفات

الامامة:‌ مرحوم وحید بهبهانی: د. 1206ق
ضربة الحیدریة: سید محمد بن دلدار نقوی لکهنوی: د. 1248ق (رد بر مبحث امامت التحفة الاثنی عشریة)
الامامـة:میرزا حبیب الله رشتی نجفی: د.1312ق
الامامة الکبری و الخلافة العظمی: حاج آقا میر قزوینی (با تعلیقات سید مرتضی قزوینی)
الامامة فی التشریع الاسلامی: شیخ محمد مهدی آصفی
 خواجه طوسی: د. 672ق، الامامة و بیان شرایطها
الشافی فی الامامة: علم الهدی شریف مرتضی (د. 438)
تلخیص الشافی: شیخ الطائفة طوسی (د. 460)، بازخوانی الشافی
متکلمان شیعی از آیات و روایات الهام گرفته و با مقدمات برهانی و جدلی مباحث را ارائه نموده‌اند.

ب) منابع روایی

کتابهایی که به جمع‌آوری روایات درباره آیات ناظر به اهل بیت پرداخته‌اند.

کیفیت: گردآوری تمام شواهد از قرآن که به نحوی به معرفی فضائل اهل بیت و حقوق ایشان اشاره دارد.

شامل: کتابهای شأن نزول، تبیین‌های نبی اکرم و اهل بیت
کتابهای مناقب
شواهد التنزیل: حاکم عبیدالله حسکانی حنفی: د.470ق
تأویل الایات الظاهرة: السید شرف الدین استر آبادی: قرن 10
مرآة الانوار: فتونی عاملی: قرن 12
اللوامع النورانیة فی اسماء علی علیه‌السلام و اهل بیته القرآنیة: سید هاشم البحرانی
ب) منابع روایی
اهل البیت فی القرآن الکریم: علی جلائیان
اهل البیت فی الکتاب و السنة: محمد محمدی ری شهری
تفسیر الحبری: ابوعبدالله الکوفی الحسین بن الحکم: د. 286ق (در مقدمه نام 65 کتاب را آورده)
تبویب الذریعة: اشاره به برخی از منابع از جمله:
§آیات الائمة: لاریجانی
§الایات الانازلة فی فضائل العترة الطاهرة: شیخ تقی الدین عبدالله الحلبی
الدر المنثور: جلال الدین سیوطی  (د.910ق)
البرهان فی تفسیر القرآن: سید هاشم بحرانی: (د. 1109ق)
اسباب النزول ها
اسباب النزول: واحدی نیشابوری
لباب النقول: جلال الدین سیوطی
رجال انزل فیهم قرآنا: عبدالرحمن عمیره، مناسب با آیات روایات را بیان نموده و ارزش گزاری نموده است.
مقدمه تفسیر الحبری: شامل فهرست 29 کتاب در باب اسباب النزول

ج) کتابهای جامع

مناقب آل ابی طالب: محمد بن علی بن شهر آشوب (د. 588ق)

کشف الغمة فی معرفة الائمة: علی بن عیسی إربلی (د. 692ق)

احقاق الحق و إزهاق الباطل: قاضی سید نور الله شوشتری (د. 1019ق)

اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات: محمد حسن حر عاملی (د.1104)

مدینة معاجر الائمة: سید هاشم بحرانی (د.1107)

عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار: سید حامد حسین الکهنوی (د.1306)

الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب: شیخ عبدالحسین احمد الامینی (د.1390ق)

 

 

د) کتابهای انتقادی

ناظر به دیدگاه‌های مخالف
دو بخش متفرق و مدون
.1متفرق در تفاسیر غیر مأثور فریقین ذیل آیات ولایت
مفاتیح الغیب: فخر رازی
روح المعانی: آلوسی
المیزان: ‌علامه طباطبایی

2. آثار مدون

 

2. آثار مدون
علامه حلی: (د. 728ق)
در باب امامت
الفین
نهج الحق (استناد به 84 آیه در امر ولایت)
منهاج الکرامة فی الامامة که توسط ابن تیمیه حرانی (د. 728ق) به نام منهاج السنة النبویة
کتابهای دو طرف برای نقادی دیدگاه مخالف
النقض: نصیر الدین عبد الجلیل قزوینی (ق6)،‌ مناسب برای تفسیر تطبیقی آیات ولایت
الغدیر: علامه امینی
دلائل الصدق: محمد حسین مظفر
المراجعات: سید شرف الدین عاملی (استناد به 54 آیه)
کتابهای دو طرف برای نقادی دیدگاه مخالف
الامامة و اهل البیت: شهید سید محمد باقر حکیم
معرفة اهل البیت فی ضوء الکتاب و السنة: السید راضی الحسینی
منابع فهرست شناسی
معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت (ج9و 10): عبد الجبار الرفاعی
شناخت اهل البیت: مجمع جهانی اهل بیت
معجم التراث الکلامی: مؤسسه امام صادق (در واژه امام 350 منبع معرفی شده است).
لوح فشرده نور الولایة:

شامل متن کامل 126 جلد از منابع مهم در زمینه امامت و ولایت

 


موضوع :


7. هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ

ترجمه: او کسى است که این کتاب را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» است؛ که اساس این کتاب مى‏باشد؛ (و هر گونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف مى‏گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگیزى کنند؛ و تفسیر (نادرستى) براى آن مى‏طلبند؛ در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‏دانند. مى‏گویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمى‏شوند. (7)

شأن نزول:

•امام باقر علیه السّلام: چند نفر از یهود به اتفاق «حىّ بن اخطب» و برادرش خدمت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله آمدند و حروف مقطعه «الم» را دستاویز خود قرار داده گفتند: طبق حساب ابجد (الف=1 و لام = 30 و میم = 40) مى‏باشد و به این ترتیب خبر داده‏اى که دوران بقاى امت تو بیش از هفتاد و یک سال نیست!.
•پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى جلوگیرى از سوء استفاده آنها فرمود: شما چرا تنها «الم» را محاسبه کرده‏اید مگر در قرآن‏ «المص‏ و الر» و سایر حروف مقطعه نیست، اگر این‏ حروف اشاره به مدت بقاء امت من باشد چرا همه را محاسبه نمى‏کنید؟! (در صورتى که منظور از این حروف چیز دیگرى است) سپس آیه مورد بحث نازل شد.
 
•آیات متشابه محکى است براى آزمایش افراد که عالمان راستین و فتنه گران لجوج را از هم جدا مى‏سازد،
•آیات قرآن بر دو دسته هستند:
.1محکمات: آیاتی که از لحاظ مفهوم روشن بوده و جای انکار و توجیه ندارد.
.2متشابهات: آیاتی که به دلیل بالا بودن سطح مطلب درباره‌ی عوالمی که از دسترس ما بیرون است، دارای معناهایی می‌باشند که  پی بردن به اسرار و حقیقت آنها نیازمند سرمایه خاص  علمی می باشد. مثل: عالم غیب، رستاخیز، صفات الهی و ...
•افراد منحرف این آیات را دستاویز قرار داده و تفسیر خلاف حق ارائه کرده و میان مردم فتنه‌انگیزی می‌کنند و ایشان را از راه حق گمراه می‌سازند.
•راسخان در علم اسرار این آیات را دانسته و برای مردم تشریح می‌کنند.
•راسخان در علم (پیامبر و ائمه) از اسرار قرآن آگاهند و دیگران به اندازه‌ی فهم خود از قرآن می‌فهمند و مردم برای درک قرآن به دنبال معلمان الهی می‌روند.

 

•تفسیر نمونه: آیة الله ناصر مکارم شیرازی

1- منظور از آیات محکم و متشابه:

• محکم: از احکام= ممنوع ساختن.
•موجودات پایدار را محکم می‌گویند، زیرا مانع عوامل انحرافی می‌شوند.
•سخنان قاطع که مانع از احتمال خلاف می‌شود نیز محکم گویند.
•راغب: دانش را از این جهت حکمت مى‏گویند که انسان را از بدیها باز مى‏دارد.

آیاتٌ مُحْکَماتٌ‏: آیاتى که مفهوم آن به قدرى روشن است که جاى بحث در آن نیست.

•قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ: اخلاص/1.  لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ. شورى/11. اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ . زمر/26. لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ‏:  نساء/11.
•و بسیاری آیات مانند: عقاید و احکام و مواعظ و تواریخ.
 •متشابه: چیزی که قسمتهای مختلف آن شبیه یکدیگر باشند.
•به جملات و کلماتی که معانی آنها پیچیده است و احتمالات مختلف درباره‌ی آن داده می‌شود، متشابه گفته می‌شود.
•تفسیر اینگونه آیات با توجه به آیات محکم روشن می‌شود.
•آیة الله مکارم: این معنا مناسب اینجاست، زیرا افراد مغرض، آیات متشابه را دستاویز خود قرار داده و از آیاتى سوء استفاده مى‏کنند که در بدو نظر تاب تفسیرهاى متعددى دارد.
•نمونه:  آیات مربوط به صفات خدا و چگونگى معاد
• یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ: فتح/10. دست کنایه از قدرت
•وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‏: بقره/224. اشاره به علم خدا
• وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ: انبیا/47. مفهوم کلی وسیله سنجش

معانی دیگر محکم و متشابه در قرآن:

• کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ‏: هود/1: تمام آیات قرآن به دلیل پیوستگی و ارتباط آنها با یکدیگر محکم است.
•کِتاباً مُتَشابِهاً ...: زمر/23: کتابی که تمام آیات آن از نظر درستی و حقانیت همانند یکدیگرند.
•انسان حق جو باید برای فهم آیات قرآن آنها را در کنار یکدیگر قرار داده و ابهام موجود در ظواهر برخی آیات را با توجه به سایر آیات برطرف سازد.
•آیات محکم: همچون بزرگراه و آیات متشابه: همچون جاده‌های فرعی هستند، که هنگام گم کردن راه باید به خود را به شاهراه رسانده و مسیر خود را اصلاح نماید.
•محکمات را «ام الکتاب» نیز می‌گویند، زیرا «ام»= اصل و اساس هر چیز

به مادر «ام» می‌گویند، زیرا ریشه و سرپناه خانواده و فرزندان است و «محکمات» نیز ریشه و اساس آیات دیگر محسوب می‌شوند.

2- تاویل

•تأویل: بازگشت دادن چیزی، کار یا سخنی به هدف نهایی.

مثلا هدف کسی از انجام کارش روشن نباشد و او در پایان کار آن را مشخص کند، این کار تأویل نامیده می‌شود.

یا انسان سخن بگوید و اسرارى در آن نهفته باشد که هدف نهایى آن سخن را تشکیل دهد به آن تاویل مى‏گویند.

•مثال: سرگذشت موسی و خضر، اهداف خضر از کارهایش در سفر روشن نبود، وی هدف خود را در پایان کار اینگونه تشریح کرد که هدف او نجات کشتی از سلطان غاصب بوده و فرمود: ذلِکَ تَأْوِیلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً: این هدف نهایى کارى است که تو در برابر آن صبر و تحمل نداشتى. کهف/83.
•تعبیر خواب در صورتی که نتیجه آن روشن نیست، سپس با مراجعه به کسی یا مشاهده صحنه‏اى تفسیر آن خواب را دریابد به آن" تاویل" گفته مى‏شود.

•حضرت یوسف علیه السلام پس از آنکه خوابش در خارج تحقق یافت، گفت: هذا تَأْوِیلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ: یوسف/100‏ 

•تأویل در این آیه: قرآن دارای آیاتی است که اسرار و معانی عمیقی دارند.
•افراد منحرف یا مغرض برای اغفال مردم معانی یا تفسیر نادرستی ارائه نموده و بدان تکیه می‌کنند.
•علامه طباطبایی:
•«تاویل امرى خارجى است که مرجع و مآل امر خارجى دیگر است، نه مرجع و مآل کلام خدا، بنابراین توصیف آیات کتاب خدا به این که این کلام تاویل دارد، چون از معانى خارجى حکایت مى‏کند، توصیف آیات نیست، بلکه توصیف متعلق آیات است، در انشائیات قرآن که عمل مسلمین باشد و در اخباریاتش که معانى خارجیه است». ترجمه المیزان، ج3، ص 37.
•تفسیر المیزان: محمد حسین طباطبایی: (1281تبریزـ 1402ق1360ش: قم)
•مترجم: محمد باقر موسوى، (ف: 1421)، موضوع: کلامى شیعى- اجتهادى- قرآن به قرآن- اجتماعى- ادبى بلاغى- فلسفى‏، زبان: عربی، ترجمه به فارسى‏، 20 جلد.

3- آیا کسى جز خدا تاویل قرآن را مى‏داند؟

•در این مسأله اختلاف شدیدی بین مفسرین است، به دلیلی اختلافهای تفسیری در جمله: «وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»

الف) واو عاطفه: تأویل متشابهات را خدا و راسخین در علم می‌دانند. (بعضى از قدما و همه مفسرین شافعى و بیشتر مفسرین شیعه).  بر اساس روایات و استدلال

ب) واو استینافیه: تأویل متشابهات را تنها خدا می‌داند و راسخان در علم به اینکه آن را نمی‌دانند و به همه قرآن ایمان دارند.

(بیشتر قدما و همه حنفى مذهبان اهل سنت) بر اساس استدلال و روایاتی که قائلند: علم تاویل متشابهات از علومى است که خدا به خودش اختصاص داده است.

سه نکته در مورد تأویل:

1. تفاوت است بین اینکه: آیه‌ای تأویل داشته باشد که معنای آیه بدان برگشت می‌کند، با اینکه آیات متشابه به آیات محکم برگشت داده شود.

2. تأویل به آیات متشابه اختصاص ندارد، بلکه تمامی آیات قرآن تأویل دارند. (اعم از محکم و متشابه)

3. تأویل از مفاهیمی نیست که معنا و مدلول لفظی دارند، بلکه از امور خارجی و عینی است. تأویل آیات قرآن صفت آیات نیست، بلکه صفت متعلف آنهاست که اعمال انسانها یا ... است.

نکته: گاهی تأویل به معنای مخالف ظاهر لفظ به کار می‌رود. این کاربرد جدید بوده و دلیلی بر آن وجود ندارد. و نمی‌توان عبارت «وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِه» را به معنای خلاف ظاهر گرفت. «طباطبایی، محمد حسین؛ ج3، ص 41.»

 

•«وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ»: «المیزان عربی، ج3ُ ص 27»
•مرجع ضمیر «تَأْوِیلَهُ»: متشابه است، زیرا نزدیکترین مرجع است.
•ظاهر کلمه «تأویل»: در «ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ» بنابر اینکه متشابهات و محکمات هر دو تأویل دارند (نه تنها متشابهات)، ضمیر «تَأْوِیلَهُ» به «کتاب» بر می‌گردد.
•مرجع ضمیر در «ما تَشابَهَ مِنْهُ»: همه کتاب

علم به تاویل کتاب مختص به خداى تعالى است‏

•«وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ»
•افاده حصر: «تاویل کتاب را به جز خدا کسى نمى‏داند» = ظاهر: علم به تأویل تنها نزد خداست.
•«وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»: واو استینافیه: عطف به «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ» نیست.
•فراز اول: «فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ» ...، فراز دوم: «وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»:
•معناى دو جمله:‌ «مردم نسبت به کتاب خدا دو گروه هستند:

1. گروهى از آنها که بیماردلند آیات متشابه آن را دنبال مى‏کنند.

2. بعضى دیگر با مواجهه با آیات متشابه مى‏گویند: ما به همه قرآن ایمان داریم، چون همه‏اش از ناحیه پروردگارمان آمده.

اینگونه اختلاف کردن مردم به خاطر اختلاف دلهاى ایشان است.

دسته اول دلهاشان مبتلا به انحراف است، و دسته دوم علم در دلهاشان رسوخ کرده است.

•اشکال: اگر واو عاطفه باشد، مراد این می‌شود: «تنها خدا و راسخین در علم تاویل کتاب را مى‏دانند»

1. در این صورت پیامبر که افضل راسخین در علم است، چگونه ممکن است قرآن بر قلبش نازل شده و آیات متشابه آن را نفهمد و بگوید: «چه بفهمم و چه نفهمم به همه ایمان دارم، چون همه‌ی قرآن از جانب خداست».

•توضیح:

«یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»

مفهوم آیه: هر چند آن را نفهمیم بدان ایمان آوردیم، تمامی آیات از جانب پروردگارمان است.

•یعنی بعد از «یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» به دلیل اطلاق در تقدیر بگیریم (فهمیدن یا نفهمیدن را)

2. در قرآن معمولا هنگام توصیف امت اسلامی، ابتدا پیامبر را ذکر کرده و سپس سایر افراد را جداگانه بیان می‌کند؛ تا شرافت پیامبر مراعات گردد. مثل: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ»: بقره/285

•در اینجا نیز شایسته بود، بفرماید: «و ما یعلم تاویله الا اللَّه و رسوله و الراسخون فى العلم»
•اشکال: ممکن است کسی بگوید: صدر آیه فرمود: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ‏ ...»پس دلالت بر عالم بودن پیامبر داشت و نیازی به تکرار نام ایشان نبود.
•نتیجه: رسول‌خدا صلی الله علیه و آله جزء راسخین در علم (بعضی از آیات را می‌فهمند و بعضی را نمی‌فهمند) نیست.

ظاهر آیه: علم به تأویل منحصر در خداوند متعال است. این انحصار منافاتی با استثنای پیامبر ندارد، مثل آیاتی که علم غیب را منحصر در خداوند متعال کرده و در جای دیگر می‌فرماید: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ» «جن/27» و بعضی از رسولان را استثنا می‌کند.

انحصار علم به تاویل کتاب در خداى سبحان منافاتى با استثناء شدن رسول (ص) و راسخون در علم ندارد.

•منافاتی ندارد خدا در این آیه بفرماید:
•«راسخین در علم مى‏گویند:" چه آیه‏اى را بفهمیم و چه نفهمیم به همه قرآن ایمان داریم».

در آیات دیگر بفرماید:

•«این راسخان در علم به تأویل قرآن دانا هستند».
•دلیل: این آیه شأنی از شئون راسخان در علم را بیان می‌کند: «دانایان به تأویل (با اینکه عالم به حقیقت قرآن و تاویل آیاتش هستند)، هنگام شبهه توقف کرده و برخلاف منحرفان در مقابل خداوند تسلیم هستند».
•" راسخون در علم" چه کسانى هستند؟ (تفسیر نمونه)
•در دو آیه قرآن این تعبیر بکار رفته:
•آل‌عمران/7: «وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا»
•نساء/162: «لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ»
•راسخان در علم: در لغت: کسانى که در علم و دانش، ثابت قدم و صاحب‏نظرند.
•در اصطلاح: دارای مفهومی وسیع که همه دانشمندان را در بر مى‏گیرد، ولى در میان آنها افراد ممتازى هستند که درخشندگى خاصى دارند و در درجه اول، میان مصادیق این کلمه قرار گرفته‏اند.
•در روایات متعددى «راسخون فى العلم» به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام تفسیر شده است.
•از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام: «پیامبر خدا بزرگ‏ترین راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود از تاویل و تنزیل قرآن مى‏دانست، خداوند هرگز چیزى بر او نازل نکرد که تاویل آن را به او تعلیم نکند و او و اوصیاى وى همه اینها را مى‏دانستند». اصول کافى
•مراتب راسخون فی العلم:
•راسخان در علم دارای مراتب مختلفی هستند.
•درجه اول: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام (آگاه به تمامی قرآن)

قال الباقر او الصادق علیه‌السلام: «پیامبر خدا بزرگ‏ترین راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود از تاویل و تنزیل قرآن مى‏دانست، خداوند هرگز چیزى بر او نازل نکرد که تاویل آن را به او تعلیم نکند و او و اوصیاى وى همه اینها را مى‏دانستند».

•درجه دوم: هر فردی به تناسب علم و ظرفیت خویش در دریافت اسرار و تأویل آیات، می‌تواند از اسرار آن آگاه گردد. (آگاهی به بخشی از اسرار قرآن)
• «فقال ابن عباس وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‏: و أنا من جملة الراسخین»‏: ابن عباس گفت: من هم از راسخان در علم هستم. «شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج6، ص 405.

13ـ قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرى‏ کافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ 

13- در دو گروهى که (در میدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتى) براى شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد مى‏کرد، و جمع دیگرى که کافر بود، در حالى که آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مى‏دیدند. (و این عاملى براى وحشت و شکست آنها شد.) و خداوند، هر کس را بخواهد با یارى خود، تایید مى‏کند. در این، عبرتى است براى بینایان!

•جنگ بدر: مسلمانان 313 نفر، 77 نفر مهاجر به پرچم‌داری علی علیه‌السلام و 236 نفر انصار به پرچم‌داری سعد بن عباده.
•تجهیزات مسلمانان: 70 شتر، 2 است، 6 زره، 8 شمشیر
•تجهیزات کافران: بیش از 1000 نفر، 100 اسب
•پیروزی مسلمانان با 22 شهید (14 مهاجر و 8 انصار) یا  14شهید (6 مهاجر و 6 انصار) در مقابل دشمن که 70 کشته و 70 اسیر داد.
•وَ إِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلًا وَ یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا: 44/انفال
•به یاد آرید هنگامى را که با دشمن در میدان جنگ روبرو شدید، خداوند آنها را در نظر شما کم جلوه مى‏داد (تا روحیه شما براى نبرد ضعیف نشود) و شما را در نظر آنها کم جلوه مى‏داد (تا از شروع به جنگى که سرانجامش شکست آنها بود منصرف نشوند) تا خداوند کارى را که مى‏بایست انجام گیرد صورت بخشد".
•خداوند در ابتدای جنگ مؤمنان را در چشم مشرکان کم جلوه داد تا از جنگ منصرف نشوند و مشرکان را کم جلوه داد تا مؤمنان دلسرد نشوند.
• اما پس از شروع جنگ مؤمنان را در چشم مشرکان دو برابر جلوه داد «یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ» هنگامیکه مؤمنان با نیروی ایمان ضربات سنگینی بر مشرکان وارد می‌کردند. این امر موجب وحشت مشرکان گشته و منجر به شکست ایشان شود.
•این امر امدادی الهی بود که ابتدا مشرکان با نگاه حقارت آمیز مؤمنان را کم دیده و مؤمنان با نیروی ایمان دارا قدرت دوبرابر گردند.
•بعضى از روایات؛ یکى از مسلمانان مى‏گوید: قبل از جنگ بدر به دیگرى گفتم: آیا فکر مى‏کنى، کفار هفتاد نفر باشند، گفت گمان مى‏کنم صد نفرند، ولى هنگامى که در جنگ پیروز شدیم و اسیران فراوانى از آنها گرفتیم به ما خبر دادند که آنها هزار نفر بودند. «تفسیر قرطبى، جلد 2 صفحه 1268».
•«وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ»: تأیید و پیروزی خدا در اینجا دو جانبه بود: نظامی و منطقی
•پیروزی نظامی: ارتش کوچکى با نداشتن امکانات کافى بر ارتشى که چند برابر او بود و از امکانات فراوانى بهره مى‏گرفت پیروز شد.
•پیروزی منطقی: خداوند صریحا این پیروزى را قبل از آغاز جنگ به مسلمانان وعده داده بود، و این دلیلى بر حقانیت اسلام شد.
•التبیان فی تفسیر القرآن‏؛ طوسى، محمد بن حسن‏.  460 ق
•مصحح: عاملى، احمد حبیب‏؛ موضوع: ادبى- کلامى شیعى- اجتهادى‏، عربى‏، 10جلدی ، ج2، ص411.
14ـ زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ

•محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ اینها سرمایه زندگى پست (مادى) است؛ و سرانجام نیک نزد خداست.

معنی و لغت:

سه قول در مورد زینت دهنده‌ شهوات:

1. شیطان: چون هیچکس به اندازه‌ی خالق شهوات ( که خدا باشد) آنها را مذمت نکرده است. پس خالقش نمی‌تواند همان زینت دهنده باشد.

2. خدا: خداوند آن را زینت داده به خاطر اینکه در طبع انسانها منازعه‌ی بین نیروهای مخالف را قرار داده، همانطوری که می‌گوید: ما در روی زمین زینتی برای آن قرار دادیم.

3. خدا و شیطان: خدا آن شهوات خوب را تزیین کرده و شیطان شهوات بد را تزیین کرده است. 

مفردات:

•شهوات: جمع شهوت، تمایل و اراده و اشتیاق نفس به چیزی
•یقال: اشتهى یشتهی شهوة، و اشتهاء و شهاه تشهیة، و تشهى تشهیاً: آن چیز را دوست داشت و بدان رغبت نشان داد.
•شهوت فعل خداوند است که هیچکدام از افراد بشر بر آن قدرت ندارند، یعنی قدرتشان بر قدرت خدا غلبه نمی‌کند و این میل ضروری در ماست که ما نمی‌توانیم آن را از خودمان دفع کنیم.
•قناطیر: جمع قنطار در مقدار قنطار اختلاف کرده‌اند:
1. 1200 اوقیه 
2. 1200 مثقال 
 3. 1000 دینار یا 12000 درهم 
4. 80000 درهم یا 100 رطل
5. 7000 دینار 
6. پوست گاو پر از طلا 
7. .1مال فراوان
•المقنطرة: 1. مضاعفة، 2. 9 قنطار
•القَنطَرة: پلی که برای عبور نهاده می‌شود.
•القِنطِر: داهیة، مرد زیرک و عاقل
•قنطار: مال عظیم مثل قنطره.
•ذهب و فضة: طلا و نقره
•فضضته تفضیضاً: آن را نقره‌کاری کردم.
•فض الجمع یفضه فضاً: آن را متفرق کرد. قول خدا از همین معنا گرفته شده:«لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»: پراکنده می‌شدند از اطرافت. و فضضت الخاتم: انگشتر را شکستم. و لا یفضض اللَّه فاک: خدا دهانت را نشکند. و افتضضت الماء: آب را نوشیدم.
•أصل الباب فضض: التفرق.(پراکندگی)
•الخیل: اسبها خیل نامیده می‌شوند، بخاطر تکبرشان در راه رفتن
•الاختیال: از تخیل می‌آید بخاطر اینکه شخص متکبر خیال می‌کند خودش را در صورت کسی که از او بزرگتر است و خیال مثل سایه است، بخاطر اینکه با سایه صورت شیء تصور می‌شود، می‌گویی: 
•خلت زیداً أخال خیلاناً: خیال کردم، تصور کردم زید را (یعنی خود زید را ندیدم، در ذهنم او را تصور کردم).
• إذا خشیته: از او ترسیدم چون خیال کردم که آن سایه زید است.
•الأخیل: کلاغ زاغی، پرنده‌ای (سیاهی) که سبزی او به سرخی می‌زند، یکبار سبز به نظر می‌رسد و بار دیگر سرخ.
•اصل باب تخیل خود را شبیه چیزی کردن است و از آن است:
•أخال علیه الأمر یخیل: آن امر برای او مثل خیال شد، یعنی آن امر برای او مشتبه شد. فهو مخیل. فهو مشتبه.
•چهار معنا برای مسومة:

1. راعیة: چرنده، اسَمْتُ الماشیةَ و سَوَّمْتُها: چراندم. فهی سائمة: چارپای چرنده، تسیمون: به چرا می‌برید.

2. حسنة: نیکو، (سیما: الف مقصوره)، سِیمیاء: نیکو

غلام رماه اللَّه بالحسن یافعاً  له سیمیاء لا یشق على البصر:

3. معلمة: نشان‌دار، سیماء: علامة. «یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ»: شناخته می‌شوند مجرمان به سیمای خود

4. آماده‌ی جهاد: علامة، آماده شده برای جهاد، زیرا به سوی پرچم باز می‌گردند.

انعام: شتر، گاو، گوسفند از میش و بز، به جنس مفرد انعام «نعم» گفته نمی‌شود، مگر به شتر چون ابل جنس غالب نعم است، چه به صورت اجمالی و چه تفصیلی.

حرث: زراعت

«ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا»

•متاع: آنچه مدتی از آن بهره برده شده، سپس از بین می‌رود.

«وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»

•مآب: مرجع
 


موضوع :


سوره آل عمران از تفاسیر 

نمونه: آیة الله ناصر مکارم شیرازی، ق14، (فارسی)

روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن: حسین بن علی ابوالفتوح رازی، ق6، (فارسی قدیم)

تبیان: محمد بن حسن طوسی، ق5 (عربی)

مجمع البیان: فضل بن حسن طبرسی، ق6 (عربی)

کشاف: محمود زمخشری، ق 6 (عربی)

جوامع الجامع: فضل بن حسن طبرسی، ق6 (عربی)

صافی: محمد فیض کاشانی، ق 11 (عربی)

کنز الدقائق: محمد قمی مشهدی، ق 12 (عربی)

المیزان: محمد حسین طباطبایی، ق14 (عربی)

مخزن العرفان: نصرت بیگم امین، ق 14، (فارسی)

عاملی: ابراهیم عاملی، ق 14، (فارسی)

کاشف: محمد جواد مغنیه، ق 15، (عربی)

 

معرفی تفسیر تفسیر روض الجنان و روح الجنان

« تفسیر ابو الفتوح رازى» تالیف ابو الفتوح رازى، از متکلمان امامیه در سده ششم هجرى، تفسیر شیعى به فارسى است. (متولد 470 ق در شهر رى، وفات وی 554 ق)
•تألیف: 510 تا 533 ق یا اندکى پس از آن بوده نگارش این اثر در میانسالى
•مقدمه‏اى کوتاه در معانى و اقسام قرآن و بحثى در معناى تفسیر و تأویل و استعاذه
•آیه یا آیاتى از هر سوره به ترتیب از فاتحه تا ناس را به صورت زیرنویس و لفظ به لفظ به فارسى آورده
•ذکر بخشهاى کوتاهى از آیات، به تفسیر و شرح لغوى و صرفى و نحوى و فقهى و کلامى آن پرداخته
•اقوال و آراى مفسران و نحویان و لغویان و فقها و متکلمان را با استفاده از منابع متقدم ذکر کرده
•اشاره‏هاى تاریخى و قصص و حکایات و تمثیلات و مباحث فقهى
•مباحث تکرارى در آیات به موارد قبلى ارجاع شده

 

•مباحث ذوقى و ادبى و عرفانى هم بیش و کم در خلال بخشهاى تفسیرى مطرح شده
معرفی ‏ تفسیر نمونه
•جمع‌آوری: آیت‏الله مکارم شیرازى و گروهى از دانشمندان حوزه علمیه قم، حجج اسلام محمدرضا آشتیانى، محمدجعفر امامى، عبدالرسول حسنى، سید حسن شجاعى، محمود عبداللهى، محسن قرائتى، محمد محمدى اشتهاردى و شهید سید نورالله طباطبایى‏نژاد
•27 جلد، مناسب با نیازها و پرسش‏هاى عصر، بیان پیام قرآن با زبان روز، پرهیز از مباحث فنی و کلاسیک ادبی

1. بیان نکات کلى و عام در هر سوره

2. اشاره به سبک و سیاق و موضوعات مهم

3. مضمون آیه پرداخته و با روش بیانى و تحلیلى در تفسیر

4. بیان مسایل اجتماعى و پاسخ به شبهات

 

5. تفسیر علمی معاصر: انطباق آیاتى که مربوط به آفرینش انسان، حیوان و جهان طبیعت است و یا اشاره‏هایى به نظریات و اکتشافات جدید دارد.

حیات علمی آیة الله مکارم شیرازی

•متولد 1345 ق، شیراز

حیات علمى‏

•آغاز دروس در حدود 14 سالگى در مدرسه« آقا باباخان» شیراز
•آغاز دروس صرف، نحو، منطق، بیان و بدیع و شروع فقه و اصول و اتمام دروس مقدماتى و سطح متوسط و عالى را در مدتى نزدیک به چهار سال
•در سن 18 سالگى وارد حوزه علمیه قم
• قریب پنج سال از جلسات علمى و درس اساتید بزرگ آن زمان مانند حضرت آ یت‏الله‏العظمى بروجردى و ...

 

•در سال 1369 ق، وارد حوزه علمیه نجف اشرف شده و از دروس آیات عظام آقاى حکیم، آقاى خوئى، آقاى عبدالهادى شیرازى و ...
•در سن 24 سالگى به اخذ اجازه اجتهاد مطلق از محضر دو نفر از آیات بزرگ نجف
•بازگشت به ایران ماه شعبان 1370 ق
•تألیف کتاب از آغاز دوران جوانى در رشته‏هاى مختلف عقاید، معارف اسلامى، ولایت،تفسیر، فقه و اصول
سوره آل عمران 
•مدنی، 200 آیه
•پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله: من قرء سورة آل عمران اعطى بکلّ آیة منها امانا على جسر جهنّم: «هر کس سوره آل عمران را بخواند به تعداد آیات آن، امانى بر پل دوزخ به او مى‏دهند».
•محتواى سوره:

1- شامل توحید و صفات خداوند و معاد و معارف اسلامى

2- بخشی شامل جهاد و دستورات آن و حیات جاویدان شهیدان راه خدا، درس عبرت از  دو غزوه بدر و احد

3- برخی احکام اسلامى در زمینه لزوم وحدت مسلمین، خانه کعبه، فریضه حج، امر بمعروف و نهى از منکر، تولى و تبرى، امانت، انفاق در راه خدا، ترک دروغ، مقاومت و پایمردى در مقابل دشمن و صبر و شکیبایى در مقابل مشکلات و آزمایشهاى مختلف الهى و ذکر خداوند در هر حال

4- بخشى از تاریخ انبیاء از جمله آدم و نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و سایر انبیاء علیهم السّلام و داستان مریم

شأن نزول:
هشتاد و چند آیه از این سوره درباره‏ فرستادگان و مسیحیان نجران
•فرستادگان شصت نفر بودند که چهارده نفر آنان از اشراف و برجستگان نجران محسوب مى‏شدند، سه نفر از این چهارده نفر سمت ریاست داشتند و مسیحیان آن سامان در کارها و مشکلات خود به آن سه نفر مراجعه مى‏کردند.
•این گروه شصت نفرى در لباس مردان قبیله بنى کعب به مدینه آمدند و به مسجد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله وارد شدند، موقعى که آنها وارد مسجد شدند، هنگام نمازشان بود، طبق مراسم خود، ناقوس را نواختند و مشغول نماز شدند. پس از نماز «عاقب» و «سید» که اولى امیر و رئیس قوم خود محسوب مى‏شد و دیگرى سرپرست تشریفات و تنظیم برنامه سفر و مورد اعتماد مسیحیان بود خدمت پیامبر رسیدند و با او آغاز سخن کردند پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به آنها پیشنهاد کرد: به آیین اسلام در آیید و در پیشگاه خداوند تسلیم گردید.
•عاقب و سید گفتند: ما پیش از تو اسلام آورده و تسلیم خداوند شده‏ایم!
•پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: شما چگونه بر آیین حق هستید، با اینکه اعمالتان حاکى از این است که تسلیم خداوند نیستید، چه اینکه براى خدا فرزند قائلید و عیسى را پسر خدا مى‏دانید، و صلیب را عبادت و پرستش مى‏کنید و گوشت خوک مى‏خورید، با این که تمام این امور مخالف آیین حق است!
•عاقب و سید گفتند: اگر عیسى پسر خدا نیست، پس پدرش که بوده است؟
•پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: آیا شما قبول دارید که هر پسرى شباهتى به پدر خود دارد؟ گفتند آرى. فرمود: آیا اینطور نیست که خداى ما به هر چیزى، احاطه دارد و قیوم است و روزى موجودات با اوست، گفتند: آرى، همین طور است، فرمود: آیا عیسى این اوصاف را داشت، گفتند: نه.
•فرمود: آیا چنین نیست که عیسى را مادرش مانند سایر کودکان در رحم حمل کرد، و بعد همچون مادرهاى دیگر، او را به دنیا آورد؟ و عیسى پس از ولادت، چون اطفال دیگر غذا مى‏خورد! گفتند:آرى چنین بود.
•فرمود: پس چگونه عیسى پسر خداست با این که هیچ گونه شباهتى به پدرش ندارد؟!
•سخن که به اینجا رسید، همگى خاموش شدند، در این هنگام، هشتاد و چند آیه از اوایل این سوره براى توضیح معارف و برنامه‏هاى اسلام نازل گردید.

1. الم
•1ـ " الف- لام- میم" (الم‏).
•دکتر رشاد: قرآن مجید 114 سوره: 86 سوره در مکه نازل گردیده و 28 سوره در مدینه،
• از میان مجموع سوره‏هاى قرآن 29 سوره است که در آغاز آنها" حروف مقطعه" آمده است.
• حروف مقطعه نصف حروف بیست و هشت‏گانه الفباى عربى را تشکیل مى‏دهد
•حروف مقطعه«حروف نورانى»: (ا- ح- ر- س- ص- ط- ع- ق- ک- ل- م- ن- ه- ى)

2ـ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوم‏: معبودى جز خداوندِ یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست.
•روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن: ابوالفتوح رازى، حسین بن على‏
•تاریخ وفات پدیدآور: 556 ه. ق‏، زبان: فارسى‏، متون کهن‏
•مصحح: ناصح، محمدمهدى‏، مصحح: یاحقى، محمدجعفر
•موضوع: کلامى شیعى- اجتهادى- هدایتى و تربیتى- تعداد جلد: 20
•ناشر: آستان قدس رضوى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى‏
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوم‏: اللّه: مبتدا = مرفوع،  لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: خبر،  الْحَیُّ الْقَیُّومُ‏، صفت.
3ـ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیل‏
کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانه‏هاى کتب پیشین، منطبق است؛ و «تورات» و «انجیل» را.
•نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِ‏
•نَزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابُ بِالْحَقِ؛ به تخفیف: فعل لازم، کتابُ: فاعل: (کتاب «قرآن» نازل شد = خداى تعالى آیت از پس آیت و سورت از پس سورت فرستاد).
•نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِ‏؛ نَزَّلَ: باب تفعیل: تکثیر فعل، «کتاب»: قرآن. بِالْحَقِ‏، بدرستى و راستى.
•مُصَدِّقاً، به راست دارنده، حال از مفعول‏: منصوب.
•لِما بَیْنَ یَدَیْهِ‏، آن را که پیش اوست از کتابها و پیامبران و شرایع ایشان.
•وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ‏: «انزال» نزول دفعی: آن کتابها (تورات و انجیل) به یک بار فرود آمد.
•نَزَّلَ، «تنزیل»: نزول تدریجی: نزول قرآن
•اصل «توریت» نزد بصریان «و وریة» بوده (بر وزن فوعله) «واو» اوّل را «تا» کردند، و «یا»ى مفتوحة را «الف» کردند توراة گشت، و در کتابت‏ «یا» نوشتند، تا دانند که اصل او «یا» بوده است.
4ـ مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقام‏

 پیش از آن، براى هدایت مردم فرستاد؛ و (نیز) کتابى که حق را از باطل مشخّص مى‏سازد، نازل کرد؛ کسانى که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدى دارند؛ و خداوند (براى کیفرِ بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است.

مِنْ قَبْلُ‏ هُدىً لِلنَّاسِ‏:

•«هُدىً»: صفت توریت و انجیل تثنیه نیامد، زیرا مصدر است و تثنیه و جمع ندارد.

  حال: محلا منصوب.

•«هدى»: حمل بر بیان و بر لطف.
•گفته‏اند: مصدر است به معنى اسم فاعل = هادى، کما قال تعالى: إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً ...، اى غایرا.(ملک/30)

وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ‏:

•«فرقان» مصدر مثل: سبحان و غفران و قربان، مراد اسم فاعل است براى مبالغه مصدر آورد، یعنى بسیار جداکننده حقّ از باطل.
•سدّى: در کلام تقدیم‏ و تأخیرى هست، و انزل التوریة و الانجیل و الفرقان هدى للنّاس

  «هدى» حال از هر سه کتاب.

•گفته‏اند: مراد نصرت است به فرقان، براى آن که نصرت از آسمان آید و بین حق و باطل، مؤمن و کافر را جدا کند.
•إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ:

 تهدید خدا به کافران به عذاب سخت اگر در آیات الهی تفکر نکرده و از آن بهره‌مند نشوند.

•وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ:

اصرار کافران بر کفر موجب عجز خدا نمی‌شود، زیرا خدا غالب است و در عقاب عجله نمی‌کند تا مردم به تکلیف عمل کنند و بر اساس استحقاق، از ایشان انتقام می‌گیرد.

نکته ‏ها از تفسیر نمونه:

1-«حق»: «مطابقت و هماهنگى»

•به آنچه با واقعیت موجود تطبیق پیدا مى‏کند، حق گفته مى‏شود.
• به خداوند «حق» مى‏گویند به خاطر آن است که ذات مقدس او بزرگ‏ترین واقعیت غیر قابل انکار در عالم هستى است، (حق یعنى موضوع ثابت و پابرجایى که باطل به آن راه ندارد).
•باء «بالحق»: مصاحبت =اى پیامبر! خداوند، قرآن را که همراه با نشانه‏هاى واقعیت است بر تو فرو فرستاد.
2- «تورات»: عبرى «شریعت و قانون»
•در اصطلاح به کتابى گفته شده که از طرف خداوند بر موسى بن عمران ع نازل گردید.
•«تورات»: گاهى به مجموعه کتب «عهد عتیق» و گاهى به «اسفار پنجگانه» آن نیز گفته مى‏شود.
•مجموعه کتب یهود که «عهد عتیق» نامیده شده، مرکب از تورات و چندین کتاب دیگر مى‏باشد.
• تورات داراى پنج بخش است که به نامهاى: سفر پیدایش، سفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد، و سفر تثنیه نامیده شده است، این قسمت از کتب عهد قدیم، شرح پیدایش جهان و انسان و مخلوقات دیگر و قسمتى از زندگى انبیاء پیشین و موسى بن عمران و بنى اسرائیل و احکام این آیین مى‏باشد.
•کتب دیگر این مجموعه نوشته‏هاى مورخان بعد از موسى علیه‌السلام است که شامل شرح حالات پیامبران و ملوک و پادشاهان و اقوامى است که بعد از موسى بن عمران به وجود آمده‏اند.
•اصل اسفار پنجگانه تورات، آسمانی است و سایر کتب آسمانی نیستند، (خود یهود نیز ادعای آسمانی بودن سایر بخشهای کتاب را ندارند).
•«زبور» داوود = «مزامیر» نیز  شرح مناجاتها و اندرزهاى داوود است. (آسمانی نیست).
•اسفار پنجگانه تورات کنونی: قرائن نشان مى‏دهد اینها کتب آسمانى نیستند، بلکه کتابهاى تاریخى هستند که بعد از موسى بن عمران نوشته شده است.

دلایل: شامل شرح وفات موسى علیه‌السلام و چگونگى تدفین او و پاره‏اى از حوادث بعد از وفات موسى.

•آخرین فصل سفر پنجم (سفر تثنیه) ثابت مى‏کند که این کتاب، بعد از وفات موسى بن عمران به نوشته شده است.
•محتویات این کتب آمیخته با خرافات فراوان و نسبتهاى ناروا به پیامبران الهى و بعضى سخنان کودکانه مى‏باشد.
•شواهد تاریخى نشان مى‏دهد که تورات اصلى از میان رفت و بعدا پیروان‏ موسى بن عمران، این کتابها را به رشته تحریر در آوردند.

3- انجیل: یونانى = بشارت یا آموزش جدید

•نام کتابى است که بر حضرت عیسى ع نازل شده است.
•قرآن هر جا که از کتاب عیسى ع نام برده «انجیل» را به صورت مفرد آورده است، و نزول آن را از طرف خدا معرفى مى‏کند، بنابراین اناجیل بسیارى که بین مسیحیان متداول است، حتى معروف‏ترین آنها یعنى انجیلهاى چهارگانه (لوقا، مرقس، متى و یوحنا) وحى الهى نیستند.
•خود مسیحیان نیز انکار نمى‏کنند که انجیلهاى موجود، به دست شاگردان، یا شاگرد شاگردان حضرت مسیح ع و مدتها بعد از او نوشته شده است، منتها آنان ادعا مى‏کنند که شاگردان مسیح، این اناجیل را با الهام الهى نوشته‏اند.
5ـ إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفى‏ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ.
«هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا مخفى نمى‏ماند»
•او در همه جا حاضر و ناظر است.
• به حکم این که وجودش نامحدود است جایى از او خالى نیست و به ما از خود ما نزدیکتر است.
• بنابراین در عین اینکه مکانى ندارد به همه چیز احاطه دارد.
•این احاطه به معنى علم و آگاهى او بر همه چیز است.

6ـ هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیم‏: او کسى است که شما را در رحمِ (مادران)، آن چنان که مى‏خواهد تصویر مى‏کند. معبودى جز خداوندِ توانا و حکیم، نیست.
•صورت بندی انسان در شکم مادر و محیط تاریک  از امور عجیب و بدیع است.
•صورت بندی در ابعاد مختلف از قبیل شکل و جنسیت و استعدادهای مختلف و ... وجود دارد.
•بنابراین هیچ معبودی جز او شایسته‌ی پرستش نمی باشد.

 
 
 
 


موضوع :


درس دوم: مرگ و معاد ـ حیات برزخى‏

حیات برزخی مورد اختلاف بین مسلمین و وهابیون

•منشأ اختلاف در: استعانت از ارواح اولیاى الهى، و استغاثه به آنان، توسل به اولیاى الهى بعد از وفاتشان و ...
•تمام مسلمین بجز وهابیون قائل به حیات برزخی هستند.
•وهابیت حیات برزخی حتی برای اولیای الهی قائل نبوده و به همین دلیل استعانت، استغاثه و توسل به آنان را جایز ندانسته بلکه از مظاهر بارز شرک مى‏دانند.
•زیرا معتقدند که اولیا بعد از مرگ علم غیب ندارند و هیچ نوع تصرفى نیز نمى‏توانند داشته باشند.

 

•فتواهاى وهابیون‏

1- بن باز: «به ضرورت دین و ادله شرعى دانسته شده که رسول خدا صلى الله علیه و آله  در هر مکانى موجود نیست و فقط جسم او در قبرش در مدینه منوره است، ولى روحش در جایگاه اعلى در بهشت است ...».«بن باز مجموع فتاوا، ج 1، ص 408»

«کثیرى از اهل سنت قائل به حیات برزخى در قبر براى امواتند، ولى این بدان معنا نیست که علم غیب مى‏دانند، یا از امور اهل دنیا اطلاع دارند، بلکه این امور با مرگ از آنها منقطع گردیده است». «بن باز مجموع فتاوا، ج 1، ص 417»

«... اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله  مى‏بیند کسى را که بر او سلام مى‏کند این اصل و مدرکى ندارد، و در آیات و احادیث شاهدى بر آن موجود نیست».«بن باز مجموع فتاوا، ج 2، ص 765».

2- ناصرالدین البانى محدّث وهابى: «... بعد از آن که اهمیت موضوع بحث، براى تعدادى از اهل علم روشن شد، خصوصاً کسانیکه در باتلاق‏هاى جاهلیت زندگى مى‏کنند، اهمیت بحث در مباحثى از قبیل: استغاثه به غیر خدا، استعانت از ارواح انبیا و صالحین و غیر اینها، به توهّم این که آنان صدایشان را مى‏شنوند ... روشن مى‏شود». «نعمان آلوسى، مقدمه الآیات البیّنات فى عدم سماع الاموات».

 

دلایل متکلمین در ترکیب انسان از روح و جسم‏

1- هر انسانى افعال خود را به حقیقتى به اسم «من» نسبت مى‏دهد؛ این من، همان نفس و روح است.

2- حس مشترک انسانها این است که شخصیتش ثابت بوده و با وجود تغییراتی که در بدن رخ می‌دهد، شخصیت (روح و نفس) او ثابت است. (انسان خاطرات کودکی تا بزرگسالی را یکجا بالوجدان نزد خود می‌یابد).

3- گاه انسان با غفلت از هر چیز حتّى بدن و اعضایش از خودیت خود غافل نیست، این همان نفس و روح اوست.

•«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ*ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً*فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»؛ فجر/27ـ30

 

•«فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ‏»؛ «پس چگونه خواهد بود هنگامى که جانشان به گلو رسد. و شما وقت مرگ بر بالین آن مرده حاضرید و مى‏نگرید». واقعه/83- 84.

 

استمرار حیات بعد از انتقال از دنیا

•مرگ = انتقال از حیاتی به حیات دیگر

1- گرفتن نفس وقت خواب و روح وقت مرگ: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضى‏ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛«زمر: آیه 42».

•«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ...»؛ «آل عمران: آیه 169».
•عدم اختصاص حیات برزخی به شهدا: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً»؛ «نساء( 4) آیه 69».

الف) اگر شهدا نزد خدا زنده‏اند و روزى مى‏خورند.

 ب) پس هر کس مطیع خدا و رسول است او نیز با شهداست، (رسول تابع دستورات رسالت خویش و جزء شهداست).

• در نتیجه: اگر شهدا نزد خدا زنده‏اند، پس اینان نیز زنده‏اند و حیات برزخى دارند.

اشکال: اینان زنده‏اند ولى در بهشت نزد خداوند متعال‌اند و از احوال دنیا بی‌اطلاعند.

جواب:

•اشاره آیات قرآن به اینکه افرادی مانند شهدا از احولات دیگران در عالم دنیا باخبرند و به آنان بشارت می‌دهند.
•همانگونه درباره‌ بشارت شهیدان به شهداء پس از خود در آیات ذکر شده:
•«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ*فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».  آل عمران/169 ـ 170.

اشاره روایات:

•پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از آن که کشته‏هاى مشرکان را در چاه بدر انداختند، بر بالاى چاه آمد و مشرکان را این گونه خطاب کرد: «هر آینه شما همسایگان بدى براى رسول خدا بودید، او را از منزلش بیرون ساخته و از خود طرد نمودید، سپس بر ضدّ او اجتماع نموده و با او محاربه کردید، من آنچه را که پروردگارم وعده داده بود حقّ یافتم.» شخصى به او عرض کرد: اى رسول خدا! چگونه شما با سرهایى که از تن جدا شده است سخن مى‏گویید؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «به خدا سوگند! تو از آنان شنواتر نیستى ...» «صحیح بخارى، ج 5، ص 76- 77، باب قتل ابى جهل»
•انس بن مالک از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند که فرمود: «بنده هنگامى که در قبرش گذارده مى‏شود و اصحابش او را ترک مى‏کنند، صداى کفش آنها را مى‏شنود ...».«همان، ج 2، ص 123، باب المیّت یسمع خفق النعال»
•متقى هندى به سند خود از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند که فرمود: «هر کس وصیت نکند، به او اذن صحبت با مردگان داده نمى‏شود. گفته شد: اى رسول خدا! مردگان سخن مى‏گویند؟ فرمود: آرى، به زیارت مى‏آیند.» «کنزالعمال، ج 16، ص 619- 620، رقم 46080»

وجود ارتباط بین حیات برزخى و حیات مادّى بنابر آیات و روایات

•بین حیات برزخى و انسان در عالم برزخ با حیات مادى و انسان‏هاى زنده ارتباط برقرار است.
•انسانها وقتی در عالم مادی اموات را صدا می‌زنند، اموات به اذن الهی پاسخ می‌دهند.

الف) آیات:

1- خداوند متعال در مورد قوم صالح: «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ؛ «پس زلزله‏اى بر آنان آغاز گردید تا آن که همه در خانه هایشان از پاى در آمدند. صالح از آنان روى گردانید و گفت: اى قوم من از خداى خود ابلاغ رسالت کردم و شما را اندرز دادم ولکن شما ناصحان را دوست نمى‏دارید». «اعراف: 78- 79».

2- درباره قوم شعیب نیز شبیه این گفت و گو آمده است. «اعراف: آیات 91- 93.»

 

3- وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ؛ «از رسولانى که پیش از تو فرستادیم باز پرس که آیا ما جز خداى یکتاى مهربان خداى دیگرى را هم معبود مردم قرار دادیم؟».«زخرف: 45»

4- در آیاتى سلام بر انبیاى گذشته کرده و مى‏فرماید: «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ‏، سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِیمَ‏، سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ، سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسِینَ‏ و سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ‏».

•بنابر این بین عالم مادى و عالم برزخ ارتباط برقرار است، اموات گفته‏ها، سؤال‏ها، ... را مى‏شنوند و جواب مى‏دهند.
•شیخ محمود شلتوت: «آنچه از آثار دینى استفاده مى‏شود اینکه هنگام خروج روح از بدن، مرگ حاصل مى‏شود و او در حالى که داراى ادراک است باقى مى‏ماند؛ کسى که بر او درود مى‏فرستد مى‏شنود، زائرین قبرش را مى‏شناسد و لذت نعمت‏ها و درد عذاب را در عالم برزخ درک مى‏کند.» «شلتوت الفتاوى، ص 19»
•شیخ الاسلام عزّالدین بن عبدالسلام در فتاواى خود: «ظاهر این است که میّت زائر خود را مى‏شناسد، زیرا ما امر شده‏ایم به سلام بر او، و شارع امر نمى‏کند به خطاب کسى که نمى‏شنود ...». «فتاوى شیخ الاسلام عزالدین بن عبدالسلام، ص 431».

ب) روایات:

1- پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله: «هر مسلمانى بر قبر برادر مؤمنش عبور کند، در حالى که او را در دنیا مى‏شناخته و از او سؤال کند، خداوند روحش را برمى‏انگیزد تا جواب او را بدهد.» «الروح، ص 9»

2- از پیامبر صلى الله علیه و آله به ثبوت رسیده است که مردگان صداى کفش تشییع کنندگان را مى‏شنوند. «الروح، ص 9»

3- ابن قیّم جوزیه: «سلف بر این مطلب اجماع کرده و به تواتر رسیده است که شخص مرده، کسانى را که به زیارتش مى‏آیند مى‏شناسد و از آمدنشان مسرور مى‏شود». «الروح، ص 9»

4- ابن ابى الدنیا از عایشه از رسول خدا صلى الله علیه و آله : «هر کس به زیارت قبر برادر مؤمنش رود و نزد قبرش بنشیند، مرده با او انس مى‏گیرد، و جواب سلامش را مى‏دهد تا هنگامى که برخیزد و برود». «القبور»

5- از ابى هریره از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «هر کس بر قبر شخصى عبور کرده و بر صاحب آن درود فرستد، صاحب قبر، او را شناخته و سلامش را جواب مى‏دهد». «فیض القدیر، ج 5، ص 487»

6- بیهقى از سعید بن مسیّب: ما با على بن ابى طالب علیه السلام داخل قبرستان مدینه شدیم. حضرت علیه السلام ندا داد:

•«اى اهل قبرستان! سلام و رحمت خدا بر شما باد، از خبرهاى خود بر ما مى‏گویید یا ما شما را خبر دهیم؟
•سعید مى‏گوید: صدایى شنیدیم که در جواب مى‏گوید: «و علیکم السلام و رحمة اللَّه و برکاته یا امیرالمؤمنین خبر ده ما را از آنچه اتفاق افتاد.
• حضرت علیه السلام فرمود: اما زنان شما به همسرى دیگران در آمدند، اموال شما تقسیم شد، و اولاد شما نیز در زمره ایتام در آمدند. ساختمانهایى که بنا کردید دشمنانتان در آنها ساکن شدند. این خبرهایى است که نزد ماست، خبرهایى که نزد شماست چیست؟
•سعید مى‏گوید: مرده‏اى به صدا درآمد و گفت: هر آینه کفن‏ها پاره شد، موها ریخت، پوست‏ها از بدن جدا شد، حدقه‏ها بر صورت‏ها ریخت و از بینى‏ها چرک بیرون آمد. آنچه را فرستاده بودیم یافتیم، و آنچه را به جا گذاردیم خسارت دیدیم ... «موسى محمّد على، حقیقة التوسل و الوسیله، ص 242».

 

•آیا مردگان زیارت افراد زنده را درک مى‏کنند؟ ابن قیم جوزیه: «همین که کسى به زیارت میت مى‏آید مى‏گویند زائر؛ این خود دلیل بر این است که مرده زائر را مى‏شناسد، زیرا اگر او را نشناسد به زیارت کننده، زائر گفته نمى‏شود». «الروح، ص 8»

7- بخارى و مسلم: «هر گاه مرده داخل قبر گذارده شود صداى کفش‏ تشییع کنندگان را مى‏شنود».«فتح البارى، ج 3، ص 205»

8- ابو هریره: پیامبر صلى الله علیه و آله هر گاه به قبرستان مى‏رفت با اهل قبور این چنین سخن مى‏گفت: «السلام علیکم اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین، و انّا ان شاء اللَّه بکم لاحقون، اسأل اللَّه لنا و لکم العافیة». «تلخیص الحبیر، ج 2، ص 137».

9- ابن عباس: «یکى از اصحاب بر سر قبرى خیمه زد، در حالى که نمى‏دانست آن جا قبر مرده‏اى است، ناگهان صداى قرائت سوره ملک به گوش او رسید تا این که سوره را ختم کرد. نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: اى رسول خدا! من بر قبرى خیمه زدم، در حالى که نمى‏دانستم قبر است، ناگهان صداى سوره ملک را از آنجا شنیدم. حضرت صلى الله علیه و آله فرمود: این سوره مانع از عذاب و نجات دهنده انسان از عذاب قبر است». «صحیح ترمذى، کتاب فضائل القرآن».

•حیات انبیاء در عالم برزخ‏

کتاب‏هاى حدیثى اهل سنت

1- انس بن مالک از رسول خدا صلى الله علیه و آله: «انبیا در قبرهایشان زنده‏اند و نماز مى‏گذارند.» «مجمع الزوائد، ج 8، ص 211. فیض القدیر، ج 3، ص 184. سلسلة الاحادیث الصحیحة، ح 621».

2- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله : «علم من بعد از مرگم همانند علم من در حال حیاتم است». «کنزالعمال، ج 1، ص 507، رقم 2242.»

3- امام على علیه السلام: «عربى بیابانى کنار قبر پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: اى‏ رسول خدا! برایم استغفار کن. از داخل قبر سه بار صدا آمد! خداوند تو را آمرزید». «همان، ص 506»

4- سعید بن عبدالعزیز وقت نماز را به سبب همهمه‏اى که از قبر پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏شنید، مى‏شناخت. «سنن دارمى، ج 1، ص 56- 57، رقم 93»

5- دارمى از سعید بن مسیب: در ایام حرّه صداى اذان را در وقت‏هاى نماز از قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏شنیدم، در حالى که مسجد از جمعیّت خالى بود. «موسى محمّد على حقیقة التوسل و الوسیله، ص 271»

6- حافظ هیثمى به سند صحیح از ابوهریره از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله: «قسم به کسى که جان ابى‏القاسم به دست اوست عیسى بن مریم به عنوان امام عمل کننده به قسط و حَکَمِ عادل فرود مى‏آید؛ وصلیب را مى‏شکند، خوک را مى‏کشد، اصلاح ذات البین مى‏کند، کینه و عداوت را از بین مى‏برد و مال عرضه مى‏کند، ولى کسى قبول نمى‏کند. و اگر بر قبر من عبور کند و بگوید: اى محمّد! من او را جواب گویم». «مجمع الزوائد، ج 8، ص 211».

•7- حافظ هیثمى به سند صحیح از عبداللَّه بن مسعود از پیامبر صلى الله علیه و آله: «حیات من براى شما بهتر است، حدیث مى‏گویید و حدیث مى‏شنوید. و وفات من براى شما بهتر است، زیرا اعمالتان بر من عرضه مى‏شود و هر چه از اعمال خیر ببینم خدا را بر آن شکر مى‏گویم، و آنچه از اعمال شرّ ببینم براى شما استغفار مى‏نمایم.» «مجمع الزوائد، ، ج 9، ص 24؛ سیوطى، الخصائص الکبرى، ج 2، ص 281»
•تمام روایاتى که در بحث استغاثه به ارواح اولیاى الهى آورده شده شاهد صدقى بر حیات برزخى است.
•به نقل از زنى هاشمى که در مجاورت مدینه منوره ساکن بود: برخى از خدّام مرا را اذیت مى‏کردند. زن به پیامبر صلى الله علیه و آله پناه آورد. زن مى‏گوید: از داخل روضه شنیدم که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: من الگوى تو در صبرم و باید صبر کنى. بعد از چند روز مشکل برطرف شد و آن خدمه‏ها که مرا اذیت مى‏کردند، از دنیا رفتند. «سیوطى، الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 261»
کرامات اولیا در عالم برزخ‏
•حاکم نیشابورى از ابن عباس: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نشسته بود و اسماء بنت عمیس در کنارش قرار داشت، ناگهان پیامبر صلى الله علیه و آله جواب سلام کسى را داد؛ حضرت صلى الله علیه و آله فرمود: اى اسماء! این جعفر است با جبرئیل و میکائیل که از کنار ما عبور کرده و بر ما درود فرستادند ...» «حقیقة التوسل و الوسیله، ص 265( به نقل از حاکم)»
•قاضى سُبکى مى‏گوید: «تصرّف اولیا در زمان زندگى و مرگشان، همانا به اذن واراده و مشیت الهى است، خداوند متعال آنان را مشرّف به این کرامت کرده و به دست و زبان آنان جارى ساخته است». «همان، ص 257»

حکم قرائت قرآن بر مردگان‏

•ابن قیم جوزیّه: «از جماعتى از سلف نقل شده که آنان وصیّت مى‏کردند هنگام دفن کنار قبرشان قرآن بخوانند.»  الروح، ص 16- 18.
•عبداللَّه بن عمر وصیت کرد که کنار قبرش سوره بقره بخوانند. احمد بن حنبل در ابتدا منکر این مطلب بود، ولى از انکار خود برگشت.
•خلال نقل کرده که پدرم وصیت کرد: هنگامى که مردم مرا در قبر گذاردند، بگو: «بسم اللَّه و على سنّة رسول للَّه» آن گاه بر روى من خاک بریز و بر بالاى سرم سوره بقره بخوان، زیرا شنیدم که عبداللَّه بن عمر چنین مى‏گفت.
•حسن بن صباح زعفرانى: از شافعى درباره قرائت قرآن کنار قبر مرده سؤال کردم، گفت: اشکالى ندارد.
•نسایى به سندش از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند: سوره یس را بر اموات خود بخوانید ...».
•مجاهد: «به انسان بشارت صلاح فرزندش در قبر داده مى‏شود». الروح، ص 18- 19.
•ابن قیّم جوزیّه: «شاهد این مطلب آن است که از قدیم تا کنون مردم بر مردگانشان در قبر تلقین مى‏خوانند، و اگر مردگان صداى آنان را نمى‏شنیدند و از آن نفع نمى‏بردند، این تلقین عبث بوده و بر آن فائده‏اى مترتّب نمى‏شد».
•احمد بن حنبل: او این عمل را تحسین کرده و به آن دستور داد.
•سیوطى «در این که آیا ثواب قرائت قرآن به مرده مى‏رسد یا خیر اختلاف است؟

جمهور سلف و سه نفر از ائمه فقه قائلند به این که ثواب قرائت قرآن به مرده مى‏رسد، بر خلاف امام شافعى که با این مسئله مخالفت کرده است؛ به دلیل این که قرآن مى‏فرماید: وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‏.

•جواب دیگران به این استدلال:

1. آیه منسوخ است به «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ»؛ زیرا فرزندان به تبع پدران وارد بهشت مى‏شوند.

2. آیه مخصوصِ قوم ابراهیم و قوم موسى علیه السلام است.

3. مراد از انسان در آیه کافر است، امّا مؤمن آنچه کوشش کرده و آنچه برایش فرستاده مى‏شود، به او مى‏رسد.

4. مقصود آیه این است: به عدالت نیست براى انسان مگر آنچه سعى و کوشش کرده، ولى ممکن است خداوند متعال از باب تفضل از راه‏هاى دیگر به مرده عنایت کند.

5. لامدر «للانسان» به معناى «عَلى‏» است، که شامل ضرر مى‏شود نه نفع.«شفاء الصدور بشرح حال الموتى و القبور، ص 402- 406»

6. هرگونه تلاوت قرآن و عمل خیری که دیگران به انسان بعد از مرگش می‌رسانند، می‌توان جزئی از سعی و تلاش آن شخص به حساب آورد. هدایای خیر دیگران برای میت، غالباً ریشه در ایمان، کرامت، سخاوت، محبت و اخلاق خوش و ... خود شخص دارد. (ح.ا)

 

 

 

 



موضوع :


   1   2   3   4      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز