درس اول: رجعت
رجعت: بازگشت عده ای از اولیای الهی و دشمنان اهل بیت (که از دنیا رفتهاند) به دنیا، پس از ظهور مهدى موعود علیه السلام و تشکیل حکومت عدل الهى در سراسر جهان
قول به رجعت از عقاید امامیه
1- شیخ صدوق: «ما درباره رجعت معتقدیم که این حادثه در آیندهاى نهچندان دور اتفاق خواهد افتاد». «اعتقادات صدوق»
2- شیخ مفید: «خداوند متعال گروهى از امت محمد صلى الله علیه و آله را بعد از وفاتشان و قبل از روز قیامت محشور خواهد نمود و این مذهب از مختصات آل محمد صلى الله علیه و آله است و قرآن نیز بر آن شاهد است». «بحارالانوار، ج 53، ص 136 (به نقل از المسائل السرویة، ص 32)»
3- سید مرتضى: «از باورهاى شیعه امامیه آن است که خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان، مهدى علیه السلام گروهى از شیعیان را که از دنیا رفتهاند بازمىگرداند تا به ثواب یارى و نصرت آن حضرت نائل شده و دولت آن حضرت را مشاهده نمایند. هم چنین گروهى از دشمنان را بازمىگرداند تا انتقامش را از آنان بستاند». «بحارالانوار، ج 53، ص 138 (به نقل از رسائلالمرتضى، ج 1، ص 25)»
4- شیخ محمدرضا مظفر: «آنچه شیعه در باب رجعت به آن اعتقاد دارد آن است که خداوند متعال گروهى از اموات را قبل از روز قیامت در همان صورتهایى که بودهاند بازمىگرداند: عدهاى را عزیز و برخى دیگر را ذلیل مىگرداند ... و این رجعت هنگام ظهور مهدى آل محمد صلى الله علیه و آله است». «عقائدالامامیة، ص 108»
تقسیمى از رجعت
1- رجعت معنوى (اخروى): در فلسفه و حکمت ثابت شده که تمام اشیا و موجودات، در حال رشد و تکاملِ مستمرند و دائماً بهسوى کمال مطلق و نقطه آغازینى متوجهاند که از آنجا به این عالم آمدهاند، به دلیل:
این معنا از رجعت، مورد اتفاق مسلمانان است.
2- رجعت مادى و ظاهرى (دنیوى): رجوع اموات به دنیا براى از سرگیرى اعمال. (با اشارات قرآنی) «بحث حولالرجعة، ص 8- 12»
رجعت؛ اعتقاد ضرورى مذهب
1- شیخ حرّ عاملى: «همانا ثبوت رجعت نزد همه علماى معروف و مصنفین مشهور از ضروریات مذهب امامیه است، بلکه حتى عامه نیز مىدانند که این عقیده از مذهب شیعه است». «الإیقاظ من الهَجعة بالبرهان على الرجعة، ص 60»
2- علامه مجلسى: «اگر مثل این روایات در عقیده رجعت متواتر نباشد، پس در چه موضوعى مىتوان ادعاى تواتر نمود ...». «بحارالانوار، ج 53، ص 123»
3- علامه مجلسى: «همانا اعتقاد به رجعت در همه عصرها مورد اجماع شیعه بوده است، و همین مسئله همانند خورشید در وسط روز بین آنان مشهور است». «بحارالانوار، ج 53، ص 123»
4- علامه طباطبائى: «همانا روایات رجعت از طرق اهل بیت علیه السلام بهطور تواتر معنوى به ما رسیده است». «المیزان، ج 2، ص 107.»
5- شیخ حر عاملى: «همانا نویسندگانى که روایات رجعت را در کتابهاى مستقل یا غیرمستقل جمع نمودهاند به حدّى است که از هفتاد کتاب تجاوز مىکند، و این خود دلیلى بر قطعیت اعتقاد به رجعت نزد شیعه است». «الایقاظ، ص 45»
1- وجود روایات فراوان در موضوع رجعت
2- ارتباط رجعت با امامت و اشاره به ظلمهایی که به ائمه شده و ایشان در عصر امام مهدی بازگشته و حکومت خواهند کرد؛
3- رجعت از اشراط الساعه است؛ و اشراط الساعه و علائم قیامت، مربوط به معاد است.
(قال الصادق علیه السلام: ایام الله ثلاث?، یوم یقوم القیام?، یوم الکر?، یوم القیام? «تفسیر قمی، ج1، ص 367»)
4- رجعت زمینهساز اعتقاد به معاد است.
5- ارتباط رجعت با ثواب و عقاب؛ در رجعت نشانههایى از عقاب و ثواب براى کافران و مؤمنان خواهد بود.
6- رجعت تجلّى امامت امامان شیعه است.
1- رجعت همانند تمثلاتى براى ارواح مؤمنین و ائمه اهل بیت علیهم السلام است که از دنیا رفته و دوباره روح آنان ظهور کرده و تصرفاتى در این عالم خواهند نمود. (فیض کاشانى، محقق شاهآبادى و میرزا ابوالحسن رفیعى قزوینى )
بسیارى از علما، امثال مجلسى و شیخ حر عاملى و دیگران آنرا بهجهت مخالفت با ظواهر ادلّه مردود مىدانند.
2- رجعت همان ظهور امام زمان علیه السلام است و اطلاق رجعت به آن به اعتبار رجوع آن حضرت به مردم بعد از غیبت، یا رجوعِ عالَم به حق و عدالت بعد از انحراف است.
اگر اصل این معنا صحیح باشد، اطلاق رجعت به آن، خلاف ظواهر ادله است.
3- رجوع برخى از اموات به دنیا؛ خصوصاً مؤمنان و کافران محض.
4- رجوع برخى از امامان شیعه، همانند امام على علیه السلام و امام حسین علیه السلام و برخى از مؤمنان و کافران محض.
5- رجوع تمام امامان شیعه به ترتیب یا به عکس با برخى از مؤمنان و کافران. (آرمان الهی در مورد هیچیک از امامان شیعه محقق نشد، ظاهرا ایشان برمی گردند تا آرمان خویش را تحقق بخشند).
قول اخیر ظاهراً بنا بر آنچه از مجموعه روایات استفاده مىشود، به حقیقت نزدیکتر است.
1- قسر دائم یا اکثرى محال است.
الف) روح به بدن علاقه دارد، خواه انسان عادی یا امام باشد.
این قوه روحانی روح که بدن را به آن تدبیر می کند در انسانها متفاوت است و ائمه علیهم السلام علاوه بر قوهی روحانی جزئی، از قوهی مؤثر کلی نیز برخوردارند (برای تدبیر عالم طبیعت)؛ پس هرگاه نفس ناطقه بعد از مرگ به شکل کاملتری به بدن توجه کند، زندگی جدید ممکن است.
ب) بنابه ضرورت عقل، موجودی که به حسب فطرت وجود الهی خویش دارای اثری خاص می باشد؛ ولی برای تحقق اثر وجودی او منعی ایجاد می شود (کلی یا اکثری)، خلقت چنین موجودی بیهوده است.
ج) خداوند حکیم کار عبث انجام نمی دهد.
نتیجه: پس بایستی زمینهی مناسب برای تحقق اثر وجودی مخلوقات الهی فراهم شود و این همان رجعت است.
وجود ائمه برای به کمال رساندن بشر بود ولی به دلیل موانع جاه طلبانه بشر نتوانستند اثر وجودی آن را محقق کنند، لذا باید فرصتی برای ایشان محقق شود تا اثر وجودی آنها به تحقق برسد.
تفصیل رجعت از دیدگاه عقل
خواه قوه روحانى کلّى باشد، مثل قوه مؤثر کلّى که مجموع عالم طبیعت در نظام اراده او حرکت مىکند.
خواه قوه روحانى جزئى، که نظام شخصى طبیعى بدن در تحت نفوذ اوست.
رجعت بهمعناى رجوع ارواح پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام به بدنهاى خویش ممکن، بلکه به ضرورت عقل واجب است.
باید روزى فرا رسد که نفوس کلیه معلمان الهى به بدنهاى خود توجه نموده و در مقام تعلیم ارواح مردم برآیند.
«آبها به برکت ما جارى است و درختان به یُمنِ ما برگ دارند و میوهها مىرسد ...».
2- ضرورت تداومِ راه مصلحان
3- قاعده «حکمالامثال»
(درالمنثور، ج 1، ص 311؛ جامعالبیان، ج 2، ص 797؛ کشاف، ج 1، ص 286)
3- «وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ* ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (بقره: 55ـ 56)
4- «أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلى قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ» (بقره: 259)
(علامه: دوبار مردن و دوبار زنده شدن مربوط به دنیا و عالم برزخ است. المیزان، ج1، ص526)
(علامه: مجموع احیا سه تاست«دنیا، برزخ و قیامت» و اماته دوتا «از دنیا و برزخ»، ولی در این آیه دوتا «برزخ و قیامت» مدنظر است، زیرا هدف تنها شمردن اماته و احیا نبوده بلکه مواردی بوده که موجب یقین انسانها می گشته.
(علامه: اماته نمی تواند شامل حالت نطفگی باشد، زیرا با قبل از دمیده شدن روح سازگاری ندارد و اماته وقتى صادق است که قبلا حیاتى باشد. المیزان، ج17، ص 476).
وقوع حوادث امتهاى پیشین در این امت
دلیل: امامرضا علیه السلام در پاسخ سؤال مأمون عباسى درباره رجعت، به حدیث نبوى مزبور استدلال کرده است. «بحارالانوار، ج 53، ص 59، ح 45»
1- تشویق به خوب شدن انسان
الف) از آن جهت که عصر ظهور مانند بهشت روى زمین است.
ب) مفاد روایات، رجعتِ انسانهاى بسیار خوب و بسیار بد است.
نتیجه: این اعتقاد انسان را تشویق مىکند تا بکوشد مصداق انسان خوب شود تا در عصر ظهور و حکومت حضرت مهدى علیه السلام به این فضیلت نایل آید.
2- اثر تربیتی و عملی
از آنجا که انسانِ قبل از ظهور زمینهساز ظهور است، لذا بحث از رجعت اثر تربیتى و جنبه عملى دارد.
بررسى شبهات رجعت
شبهه 1- مخالفت رجعت با قرآن:
حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ (مؤمنون:99ـ100)
جواب:
شبهه 2-مخالفت رجعت با عقل: زیرا رجوع معصیتکاران دلایلى دارد:
الف) عذاب؛ که ظلم مىباشد، زیرا قرار است که در آخرت انسان عذاب شود.
ب) اذیت و آزار؛که در قبر تحقق یافته است، پس احیا در دنیا عبث و بیهوده است.
ج) اظهار خیانتشان به مردم؛ که این اظهار در زمان معتقدان به آنان سزاوارتر است.
جواب
اولًا: عذاباز طریق رجعت از جمله عقوبتهای کافران و مشرکان است، پس محذور عقلى وجود ندارد.
ثانیاً: مرگ و جانکندن نسبت به اولیاى الهى، خصوصاً انبیا و اولیا مانند استشمام بوى خوش است؛ همانگونه که در روایات آمده است.
شبهه 3-اعتقاد به رجعت از یهود گرفته شده است.
جواب: اعتقاد به رجعت تابع ادله عقلی و درون دینی است، حتى اگر در دین یهود نیز موجود باشد.
+ وجود یک عقیده اسلامى در ادیان دیگر دلیل بر آن نیست که این عقیده از ادیان دیگر اخذ شده باشد.
شبهه 4-در رجعت رجوع از فعلیت به قوه است.
الف) مرگ بدون استکمال حیات و خروج از قوه به فعل حاصل نمىشود؛
ب) رجوع به دنیا بعد از مرگ، رجوع به قوه بعد از فعلیت است؛
ج) رجوع به قوه بعد از فعلیت محال است؛ آنگونه که در فلسفه به آن اشاره شده است.
نتیجه: رجعت محال است.
جواب: این اشکال در مرگهاى طبیعى صادق است، نه مرگهاى غیرطبیعى که با کشتن یا مرض یا امور دیگر حادث مىشود، که غالب مرگها از این قبیل است.
اولاً: هر درجه و حالتی نسبت به ما بعد خود قوه است، ولی نسبت به زمان خود فعلیت است.
ثانیاً: گرچه این مبحث در فلسفه آمده است ولی ارتباطی با مسأله رجعت ندارد، زیرا رجعت آن گونه که در آیات و روایات آمده است، برگشت فعلیت به قوه نیست؛ بلکه تنها عوض شدن صورت است. روح انسانی در زمان حیات دنیوی خود به بدن مادی تعلق دارد، یعنی صورت مادی دارد. در حالی که روح انسان پس از انتقال به عالم برزخ از صورت مادی خارج شده و وارد صورت مثالی میشود. رجعت خروج روح از بدن مثالی و بازگشت به صورت مادی به اذن الهی است. (با حفظ مراتب، کمالات و درجات خود در عالم برزخ)
جوهر وجودی انسان (نفس یا روح) تغییری نکرده و تنها یک صورت به صورت دیگر تبدیل میشود که منع عقلی ندارد.
موضوع :