شفاعت
شفاعت: روز قیامت اولیاى الهى، در حقّ گروهى از گنهکاران شفاعت کرده و آنان را از عقاب جهنّم نجات مىدهند.
بنابر تفسیر برخى از شفاعت، اولیاى الهى با شفاعتشان از شخصى سبب ترفیع درجه او مىشوند.
تفاوت ویژگیهای شفاعت در ادیان و مذاهب:
یهود: براى اولیاى خود بدون هیچ قید و شرطى حق شفاعت قایل است که قرآن آنرا باطل مىداند.
وهابیان: تنها مىتوان از خدا طلب شفاعت کرد و اگر کسى از خود شافعان شفاعت طلب کند مشرک است.
عموم مسلمانان: خدا حق شفاعت را برای عدهای قرار داده، ولى بر این اساس که شفاعت حقّ خداست و اولیا بدون اذن او شفاعت نمىکنند.
اجماع امت
علماى اسلام بر مشروعیّت شفاعت و شفیع بودن پیامبر در روز قیامت اجماع کردهاند، (اختلاف در برخی فروعِ شفاعت)
- ابومنصور ماتریدى (ت 333 ه) ذیل آیه «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» انبیا/28: اشاره به شفاعت مقبول در اسلام دارد. تأویلات اهلالسنة، 148.
- شیخ مفید (336- 413 ه): «امامیه اتفاقنظر دارند که رسول خداs در روز قیامت براى جماعتى از مرتکبان گناهان کبیره از امت خود، شفاعت مىکند. و نیز امیرالمؤمنین و امامان دیگر: براى صاحبان گناهان کبیره از شیعیان، شفاعت مىکنند. و خداوند بسیارى از خطاکاران را با شفاعت آنان از دوزخ نجات مىدهد.». اوائل المقالات، ص 15.
- ابوحفص نسفى (ت 538 ه): «شفاعت رسولان و خوبان از امّت اسلامى، در حق گنهکاران کبیره، به اخبار مستفیض، ثابت است.» . العقائد النسفیة، ص 148.
- ابنتیمیه حرّانى (ت 728 ه): «پیامبرs در روز قیامت سه نوع شفاعت دارد ... نوع سوّم درباره کسانى است که مستحقّ آتش جهنماند». مجموعة الرسائل الکبرى، ج 1، ص 403.
شفاعت در قرآن کریم
1- آیات نافی شفاعت
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ بقره/254.
آیات دیگر به وجود شفاعت به اذن خداوند متعال صراحت دارد. پس آیه فوق شفاعت بدون اذن را نفى مىکند.
2- ابطال عقیده یهود در شفاعت:
یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ* وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ؛ . بقره/47- 48.
رد شفاعت باطل یهود: شفیع دارای هیچ شرطی نبوده و از جانب خدا اذنی ندارد.
3- نفى شفاعت از کافران
وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ* حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ* فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ؛ مدثر( 74) آیه 46- 48.
4- نفى صلاحیت شفاعت از بتها:
وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ؛ یونس( 10) آیه 18.
5- اختصاص شفاعت به خداوند:
قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ . زمر( 39) آیه 44.
6- شفاعت مشروط براى غیر خدا:
ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ: یونس/3؛ «هیچ شفیعى جز به اجازه او نخواهد بود». وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ...سبأ/23؛ «و نفع نمىدهد شفاعت نزد خدا مگر براى کسى که خداوند براى او اذن دهد».
•مقتضاى جمع بین آیات:
توحید افعالى (مؤثرى بالاصاله در عالم به جز خدا نیست، و هر تأثیرى به اذن و اراده اوست)
برخی آیات: شفاعت تنها برای خداست.
خدا حق اختصاصی خود را به برخی اجازه و اذن میدهد. (شفاعت غیر استقلالی)
ضرورت شفاعت
1- ابتلاى مردم به گناه:
برخى: نجاتدهنده انسان در روز قیامت، عمل صالح است: وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى. کهف/88.
آیات دیگر: عمل به تنهایى باعث نجات بشر نخواهد بود، مگر این که با رحمت گسترده الهى ضمیمه گردد. نحل/61؛ فاطر/45.
2- گستره رحمت الهى
رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً ...؛ « . غافر( 40) آیه 7.
فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ؛ . انعام( 6) آیه 147.
شفاعت از مصادیق رحمت الهى است.
3- نجات، اصل اوّلى در انسان:
بر اساس تجربه و برهان عقلى اصل اوّلى در انسان، سلامت از هرگونه عذاب دنیوى و اخروى است و توقف در برزخ، و مراحل مختلف روز قیامت و ورود در جهنّم براى آن است که انسان پاک شده و به جوهر اصلى خود بازگردد، و شفاعت نیز در همین راستاست.
•اثر شفاعت
دو نظر: 1- شفاعت بمعناى از بینرفتن گناهان و عقاب 2- شفاعت یعنى زیادى ثواب و ترفیع درجات.
بیشتر مسلمانان معتقد به قول اوّلاند. ولى معتزله قول دوّم را پذیرفتهاند
حقّ با قول اول است، به چند دلیل:
1. اعتقاد به شفاعت بین یهود و بتپرستان قبل از اسلام رایج بوده، مبتنی بر شفاعت مطلق انبیا و پدرانشان در ریزش گناهان و آمرزش.
اصلاحیه اسلام: شفاعت مشروط به اذن الهی است. مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ . بقره/255. وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى . انبیاء/28.
2- روایات شیعه و اهل سنت دلالت بر عمومیت شفاعت دارد.
پیامبر اکرمs: «ادّخرت شفاعتى لأهل الکبائر من امّتى»؛ . سنن ابنماجه، ج 2، ص 1441.
•3- تصریح برخی آیات: خداوند حتّى بدون توبه، از گناهان عفو مىکند، این با شفاعت به معناى ریزش گناهان سازگارى دارد. «هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ» . شورى/25.
درخواست شفاعت از شفاعتکنندگان
•تصریح قرآن و سنت بر عفو الهی نسبت به برخى از گناهکاران به واسطه شفاعت
•قرآن: شفاعت تنها به اذن الهى
•مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ؛ کیست که در پیشگاه الهى به شفاعت برخیزد مگر به فرمان او.
•ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ؛ هیچ شفیعى جز با اجازه او نخواهد بود.
•ابطال عقیده بتپرستان و مشرکان (شفاعت هیچگونه شرط و قیدى) ردّ این عقیده: وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ؛ یونس/18.
•(کنایه از اینکه حقیقت و وجودی ندارد، زیرا اگر وجود داشت، علم خدا بدان تعلق میگرفت).
•استدلال وهابیت به آیات مردود شمردن شفاعت خواهی مشرکان و رد کردن اصل شفاعت در اسلام:
•مغالطه: زیرا در شفاعت اسلامى، نه اعتقاد به الوهیت شافعان مطرح است و نه بىقید و شرط بودن شفاعت آنان. (شفاعت در اسلام دارای ارکانی است که درشفاعتخواهی مشرکان وجود ندارد، اینرو نمیتوان حکم دومی را در اولی تعمیم داد).
•شفاعت فرشتگان دربارهی کسانی که خداوند رضایت دهد: «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ* لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ* یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» انبیا/26- 28.
•اصل شفاعت پیامبرs و دیگران در قیامت مورد تأیید است، درخواست آن از سوى مؤمنان نیز امرى مشروع خواهد بود. (مثل درخواست دعا از دیگران)
وهابیان و درخواست شفاعت از شفیعان
•وهابیان اصل شفاعت را قبول دارند، دیدگاههای ایشان در برخی احکامِ آن، موجب شرکآلود دانستن عقیده مسلمانان دیگر در مورد شفاعت شده است.
•مورد اختلاف: درخواست شفاعت از شافعان؛ (در حیات و ممات) نزد مسلمانان: جایز، وهابیان: نامشروع
•وهابیت: شفاعت صحیح این است که انسان مستقیم از خداوند بخواهد که پیامبرs و افراد مأذون شفاعت کنند.
•ابنتیمیه: «اگر کسى بگوید: از پیامبر بهجهت نزدیکى به خدا مىخواهم تا شفیع من در این امور باشد، این از کارهاى مشرکان است.» «زیارة القبور، ص 156».
•محمّد بن عبدالوهاب: «طلب شفاعت تنها باید از خدا باشد نه شافعان؛ یعنى باید گفت: بارخدایا محمّد را در حقّ ما در روز قیامت شفیع گردان ....» «الهدیة السنیة، ص 42».
•دلایل وهابیان
شبهه 1- طلب شفاعت از شفیع به منزله خواندن غیر است و این شرک در عبادت است، زیرا خداوند متعال مىفرماید: فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً: جن/18؛
پاسخ:
•خواندن غیر خدا بهطور مطلق نه حرام است و نه مستلزم شرک، اگر انجام عملی مجاز باشد، درخواست آن نیز مجاز است.
•اگر شفاعت پیامبر و دیگر شافعان در قیامت مشروع است، طلب شفاعت نیز از آنان مشروع است.
•شفاعت همان دعا کردن شفیع و درخواست بخشش او از خداوند است.
•همانطور که انسان میتواند از مسلمانی درخواست دعا کند (مورد قبول وهابیان)= طلب شفاعت از غیر خدا هم جایز خواهد بود.
•ولی در طلب شفاعت از دیگران، تنها میتوان از شایستگان شفاعت طلب شفاعت نمود؛ مانند پیامبران، مؤمنان صالح و فرشتگان. (پس منظور از آیهی قرآنی این است که کسی را در خدایی خدا شریک قرار ندهید).
•ترمذى از انس بنمالک نقل کرده که از پیامبر خواست تا در قیامت او را شفاعت کند. «صحیح ترمذى، ج 4، ص 42، باب ما جاء فى شأن الصراط»
•فرزندان یعقوب از پدر خواستند تا براى آمرزش آنان استغفار نماید: یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ؛ یوسف/97.
•دعوت خداوند از مردم در طلب استغفار از پیامبرs
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً؛ نساء/64
•اگر وهابیان طلب دعا از پیامبرs را پس از وفات او شرک مىدانند در هر دو حالت (حیات و ممات) شرک خواهد بود.
•رحلت پیامبر اکرمs مربوط به جسم اوست، اما روح او زنده است و شنیدن درخواست دعا و شفاعت و اجابت آن مربوط به روح است نه بدن.
شبهه 2- خداوند مشرکانِ عصر رسالت را به دلیل طلب شفاعت از غیر خدا مشرک دانسته است: وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ؛ یونس/18.
پاسخ:
•مشرکان بتان را عبادت کرده و برای آنان مقام شفاعت نیز قائل بودند؛ خدا اعتقاد به شفاعت همراه با عبادت ایشان را مذمت کرده است.
•مشرکان شفاعت بیقید و شرط برای کسانی قائل بودند که خدا این مقام را به آنان نداده بود. خدا این اعتقاد ایشان را مذمت کرد.
•پس اعتقاد به مقام شفاعت برای کسی که خدا این حق را به او داده و اجرایی کردن آن به اذن خدا (بدون اعتقاد منجر به عبادت) حرام نیست.
شبهه 3- قرآن کریم شفاعت را حقّ ویژه خداوند دانسته است: قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً؛ زمر/44
پاسخ:
•شفاعت، نوعی تأثیرگذاری در سرنوشت بشر و از جلوههای ربوبی است.
•شفاعت بالذات به خدا اختصاص دارد.
•این مطلب با اعتقاد به حقّ شفاعت براى پیامبران و صالحان منافات ندارد.
•زیرا شفاعت آنان به صورت مستقل نیست، بلکه مستند به اذن و مشیّت الهى است.
• مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ؛ بقره/255
•ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ؛ یونس/3
شبهه 4- طلب شفاعت اگرچه دعا محسوب مىشود، ولى درخواست آن از میّت بىفایده است، زیرا او در عالم برزخ نمىشنود و حیاتى ندارد.
پاسخ:
•در بحث «حیات برزخى» حیات در عالم برزخ به اثبات رسیده است.
•آیاتى که وهابیان با آنها بر عدم شنیدن مردگان در عالم برزخ استدلال مىکنند، پاسخ داده شد.
بررسی دلائل منکران
شبهه 1- شفاعت محرّک معصیّت است!
اعتقاد به شفاعت موجب جرأت گنهکاران شده و این امر با شریعت اسلامی سازگاری ندارد.
پاسخ:
الف- اگر چنین باشد، «توبه: بخشایش گناهان» نیز مایه تشویق به انجام گناه است، درحالىکه توبه از اعتقادات اصیل اسلامى و مورد اتفاق مسلمانان است.
ب- وعده شفاعت در صورتی موجب گناه است که شامل همه مجرمان شود و در همهی عقوبتها جاری شود، ولی اگر شفاعت نامعین باشد که شامل چه کسانی است و چه زمانی اجرا میشود، موجب تشویق به گناه نخواهد شد. «المیزان، ج 1، ص 165».
ج- شفاعت شرایط ویژه دارد.
یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا؛ طه/101
ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ؛ غافر/18
قال الصادقg: «إنَّ شَفاعَتَنا لن تنال مُستَخِفّاً بالصّلاة»؛ بحارالانوار، ج 82، ص 235.
این شرایط نه تنها تشویق به انجام گناه نمیکند، بلکه انسان را به تلاش وامیدارد.
د- شفاعت باعث امیدوارى گنهکار به آینده مىگردد که مىتواند سرنوشت خود را دگرگون سازد.
گنهکار ناامید نمیشود که کردار گذشتهی او سرنوشتی شوم برای او پدید آورده است.
اعتقاد به شفاعت نهتنها مایه گستاخى نیست، بلکه باعث مىشود با امید بازگشت به سوى خداوند از اولیای الهی طلب شفاعت کرده و از ایشان یاری جویند.
2- شفاعت واسطهگرى است!
شفاعت نوعى پارتى بازى و واسطه گرى است که موجب ضایع شدن حقّ عدّهاى و سبب لوث شدن قانون است.
پاسخ:
•شفاعت کمک اولیای الهی به گنهکارانی است که پیوند خود را با خدا و اولیای الهی قطع نکردهاند.
•شفاعت شامل کسانی می شود که نیروی جهش به سوی کمال و پاکی را داشته باشند.
•شافعان تنها کسانی را شفاعت میکنند که نوری در وجود خود داشته باشند (ظلمت محض نباشند).
تفاوت پارتیبازی مردم با شفاعت شافعان:
1- در پارتیبازی دنیوی، گنهکار از واسطه میخواهد که با ارتباط با سرپرست از تقصیر او گذشته و از اجرای قانون چشمپوشی کند؛ ولی در شفاعت اسلامی خدا شفیع را برمیانگیزاند و خداست که به دلیل جایگاه شفیع حق شفاعت را به او داده و عفو قانونی را شامل حال گنهکاران میکند.
2- در شفاعت، شفیع از مقام ربوبى تأثیر مىپذیرد و شفاعت الهی در علم و اراده خدا هیچ تغییری ایجاد نمیکند، ولى در پارتیبازی دنیوی سخنان شفیع اثرگذار است و به خواستههای خلافکار تن میدهد و حاکم را به انجام کاری وادار میکند. «المیزان، ج 1، ذیل آیه 48 بقره».
3- پارتیبازی دنیوی بر اساس تبعیض در قانون است که واسطه بر مجریان قانون اثر میگذارد، بنابراین قانون تنها در مورد افراد ناتوان اجرا میشود.
ولی در شفاعت هیچ قدرتی بر خدا تحمیل نشده و کسی نمیتواند از اجرای قانون جلوگیری کند. شفاعت رحمت گستردهی الهی برای افرادی است که شایستگی شفاعت را دارا هستند. بنابر این کسانی که از شفاعت محروم شدهاند، مشمول رحمت الهی نمیباشند، وگرنه در قانون خدا تبعیض وجود ندارد.
4- شفاعت شونده باید داراى شرایطى باشد:
الف- خدا از او راضى باشد و او هم نسبت به خدا بیمناک باشد «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ». انبیاء/28.
ب- نزد خدا پیمانى داشته باشد. (ایمان به خدا، اقرار به یگانگی او، تصدیق نبوت و ولایت و داراى کردار شایسته): «لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً». مریم/87
ج- ستمکار نباشد: «ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ». مؤمن/18
د- نماز را سبک نشمارد. امام صادقg فرمود: «إنّ شفاعَتَنا لا تَنَالُ مُستَخَفّاً بِالصَلوة». بحارالانوار، ج 11، ص 105.
آثار سازندهی شفاعت
•شفاعت تشویق به گناه نیست و نه عامل عقبافتادگی یا واسطهگری بلکه مسأله مهم تربیتی با آثار سازنده است.
1- امیدآفرینى: غلبهی هوای نفس موجب انجام گناه میشود و هنگام ناامیدی موجب آلودگی بیشتر در گناهان میشود، در مقابل امید به شفاعت اولیای الهی عامل بازدارنده از گناهان در صورت اصلاح اعمال از طریق شفاعت نیکان است.
2- برقرارى پیوند معنوى با اولیاى الهى: امید به شفاعت موجب میشود که انسان کاری را که مورد رضای شفاعت کننده است انجام داده و پیوند دوستی را با او قطع نکند.
3- تلاش براى به دست آوردن شرایط شفاعت: چون شفاعت نیازمند زمینهی مناسب است، فرد گنهکار در اعمال خود تجدید نظر کرده و اعمال بهتری انجام میدهد.
نتیجه: شفاعت نوعى تفضّل است که از یک سو بهخاطر زمینههاى مناسبِ «شفاعتشونده» و از سوى دیگر بهخاطر آبرو و احترام و اعمال صالح «شفاعتکننده» است.
3- نیازمندی به شفیع
چرا خداوند بهطور مستقیم، گناهان بندگان را نمىبخشد و چه نیازى به وجود واسطه و شفیع است؟
پاسخ:
1- خداوند متعال، جهان آفرینش را به بهترین وجه آفریده است: الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ؛سجده/7
•جهان با نظام علّت و معلولى، براى تکامل انسانها آفریده شده و نیازمندىهاى بشر با اسباب عادى برآورده مىگردد.
•فیوضات معنوى خداوند بر اساس نظامى خاص بر انسانها نازل مىشود و خدای حکیم اراده کرده که این امور از طریق اسباب معین به انسانها برسد.
•همانطور که در عالم ماده خورشید وسیله روشنی زمین شده و خورشید واسطهی گرماست، در عالم معنا نیز خدا به واسطهی اولیای الهی، آمرزش خویش را شامل حال بندگان نموده است.
•شهید مطهرى: «فعل خدا، داراى نظام است. اگر کسى بخواهد به نظام آفرینش اعتنا نداشته باشد، گمراه است. به همین جهت است که خداى متعال، گناهکاران را ارشاد فرموده است که در خانه رسول اکرمs بروند و علاوه بر این که خود طلب مغفرت کنند، از آن بزرگوار بخواهند که براى ایشان، طلب مغفرت کند. قرآن کریم مىفرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً؛نساء/64 «و اگر ایشان هنگامى که (با ارتکاب گناه) به خود ستم کردند، نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و پیامبر هم براى ایشان طلب مغفرت مىکرد، خدا را توبهپذیر مهربان مىیافتند.» مجموعه آثار، ج 1، ص 264.
2- حکمت دیگرِ «شفاعت»: تکریم اولیای الهی از طریق اعطای منزلت شفاعت به ایشان و پذیرش درخواست آنها.
اولیاى خدا، نیکوکاران، فرشتگان، و حاملان عرش که همواره در حال اطاعت بودهاند، با استجابت دعایشان دربارهی بندگان شایسته اکرام میشوند.
4- شفاعت عامل دگرگونى در علم و اراده الهى
شبهه:
•رشیدرضا: «حکم پروردگار عین عدل است و بر اساس مصلحت الهى شکل گرفته است. از طرفى، شفاعت در عرف مردم به این معناست که شفیع و واسطه، مانع اجراى حکم واقعى در مورد متخلف و مجرم مىشود. اگر حکم دوم که در سایه شفاعتِ واسطه به دست آمده، مطابق عدل است و حکم نخست مخالف آن، پس دو حالت پیش مىآید:
1- باید خدا را غیرعادل دانست، که قطعاً باطل است.
2- بگوییم خداوند عادل است، ولى علم و آگاهیش نارسا بوده است، که اینک از رهگذر یادآور شدن شفیع، تغییر پیدا کرده است. در نتیجه حکم جدید عادلانه است.
•این فرض نیز باطل است، زیرا علم خدا عین ذات اوست و تغییر و دگرگونى در او راه ندارد.
•فرض مىکنیم حکم نخست، عین عدل بوده است و حکم دوم برخلاف آن و خداوند تنها به دلیل علاقه به شفیع، حاضر شده است عدل را زیر پا نهد و حکم جدید صادر کند. این فرض نیز با عدالت الهى ناسازگار است. پس پذیرش شفاعت با چالشهاى فراوان روبروست و استدلال عقلى، مخالف آن است.» «المنار، ج 4، ص 307»
پاسخ:
•رشید رضا میان تغییر در علم و ارادهی الهی و دگرگونی در موضوع و مراد را در هم آمیخته است.
•وضعیت مجرم دو حالت دارد:
1. مجرم بدون شفاعت؛ که شایستهی دریافت رحمت نیست.
2. مجرم با شفاعت؛ که شایستگی دریافت رحمت را کسب کرده است.
•تفاوت در وضعیت شخص گنهکار بوجود آمده و این دگرگونی را خداوند از ازل میداند (تغییری در علم خدا پدید نیامده).
•بنابر اینکه دو اراده وجود دارد، خداوند مىداند که این شخص تغییر کرده در پرتو اراده دوّمِ پروردگار قرار خواهد گرفت.
•پس علم و اراده الهى دگرگون نشده، بلکه دو اراده گوناگون نسبت به دو موضوع متفاوت وجود دارد که هیچیک ناقض دیگرى نیست، بلکه هردو عین عدل الهى است.
•حاصل: این که تغییری در علم و ارادهی الهی صورت نگرفته است، زیرا علم تغییری نکرده و اراده هم دو گونه بوده است.
•علم و اراده خدا دگرگون نمىشود، بلکه علم و اراده جدیدى به موضوع نوینى تعلّق مىگیرد.
•مثلًا: در شب تاریک برای روشنایی از چراغ استفاده میشود و با طلوع آفتاب چراغ خاموش میشود.
•اینجا دو علم وجود دارد: 1. شب نور ندارد و روز نور دارد. بر اساس این دو علم، دو اراده میشود؛ هنگام شب چراغ روشن و هنگام روز چراغ خاموش میشود.
•علم و اراده دوم با علم و اراده نخست در تعارض نیست، بلکه با توجه تفاوت موضوع علم، ارادهها متفاوت شده است.
•درباره شفاعت: خداوند میداند که انسان حالتهای گوناگونی خواهد داشت، بر اساس آن شرایط، ارادهی مناسب آن تعلق میگیرد.
•بنابراین در علم اول الهى و اراده او، خطا و تغییرى پدید نیامده است بلکه هر علمى نسبت به موضوع خود درست است و هر اراده نسبت به موضوع خود، حکیمانه و بر اساس مصلحت است.
موضوع :