•ضرورت بررسى احادیث
سنت نبوی دارای منزلتی عظیم است، ولی نمیتوان به هر حدیثی اطمینان پیدا کرد، زیرا:
1ـ عوامل و انگیزههاى دروغ در میان صحابه و دیگران و نسبت خلاف واقع به پیامبرs یا صحابه زیاد بوده است. تهذیب حقیقى احادیث کارى سخت است. ابوداود در سنن خود (چهارهزار و هشتصد 4/800) حدیثاز مجموعه(پانصد هزار= 500/000) حدیث نقل کرده است. «سنن ابى داود، مقدمه، ص 10»
2ـ اجازه نشر حدیث به یهودیان و مسیحیان: بعد از وفات پیامبر اسلامs به احبار یهود و رهبان نصارا که در ظاهر اسلام آورده بودند، اجازه نشر حدیث داده شد و در نتیجه اسرائیلیات فراوانى به نام حدیث نبوى در جامعه اسلامى منتشر گردید.
شهرستانى: «مشبّهه روایاتى را به دروغ وضع کرده و آن را به پیامبرs نسبت دادند، که اکثر آنها از یهود گرفته شده بود.» «ملل و نحل، شهرستانى، ج 1، ص 106».
3ـ تجارت از طریق جعل حدیث: برخى صحابه و تابعین با جعل حدیث تجارت کرده و خرج زندگى خود را به دست مىآورند.
•ابن ابى الحدید از استادش ابى جعفر نقل مىکند: معاویه به سمرة بن جندب صحابى، (100/000=صد هزار درهم) داد تا روایت جعل کند که آیه: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ»، در مذمّت علىg نازل شده و در مقابل، آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» در شأن ابن ملجم مرادى نازل شده است. او این مبلغ را نپذیرفت. قول دویست هزار دینار داد، باز هم قبول نکرد. قول سیصد هزار دینار داد، قبول نکرد. پیشنهاد (400/000=چهارصد هزار دینار) داد، آن گاه قبول کرد.» «شرح ابن ابى الحدید، ج 4، ص 73»
4ـ سنت جعل حدیث برای تأیید مذاهب چهارگانه اهل سنت: در میان عامه، سنّت است که در تأیید مذهب خود حدیث جعل کرده و به رسول خداs نسبت مىدهند؛ همان گونه که علامه امینى در الغدیر اسامى آنان را به طور مفصل نقل کرده است. لذا آنها احادیثی در شأن ائمه مذاهب چهارگانه جعل کرده، و به پیامبرs نسبت دادهاند.«ر. ک: به تاریخ بغداد، ج 2، ص98، و الغدیر ج 5 و 6»
وظیفه علماى اسلامى در بررسی احادیث اسلامی:
1- عرض حدیث بر کتاب خدا: تا با آن مخالفت نداشته باشد.
فخر رازى از پیامبر: «اگر حدیثى از من بر شما نقل شد، آن را بر کتاب خدا عرضه کنید، اگر موافق آن بود، قبول کرده وگرنه رد نمایید.» «تفسیر فخر رازى، ج 3، ص 259»
2- عرضه کردن حدیث بر سنت متواتر: زیرا سنت متواتر قطعى السند است.
3- ارائه حدیث به عقل بدیهى: عقلی که خالى از پیش فرض تطبیقى و شائبه وهمى است.
(برای تکمیل مباحث در زمینهی جعل حدیث به کتاب علامه عسکری «نقش ائمه: در حیات دین» رجوع شود«ح.ا»).
•تأویل، ضرورتى بنیادین
•یکى از اصول فکر سلفى، نهى از تأویل و صرف لفظ از ظاهر آن است.
•ابن تیمیه: «این عمل (تأویل)، امرى حادث و جدید است که در کتب لغت پیشینیان بر آن اصلى نیست و در عصر سلف نیز استعمال نشده است. لذا سلفیّون آن را رها کردهاند.» «درء تعارض العقل و النقل، ج 1، ص 201»
جواب: خدا برای فهم قرآن از روش عرب در تفهیم مطالب استفاده کرده است.
عرب فصیح در محاوراتش از تمام نکات فصاحت، بلاغت و بدیع استفاده مىکند.
قرآن از این قانون مستثنا نیست؛ و به عنوان معجزه الهى مطرح است.
مثلًا کلمه «یداللَّه» کنایه از قدرت است؛ همان گونه که عرب این گونه کنایات را به کار مىگیرد.
•بررسى افکار ابن تیمیه
•وهابیون براى «تقى الدین احمد بن عبدالحلیم» معروف به «ابن تیمیه» ارزش علمى قائل اند.
•وهابیون براى او کنگرههاى علمى گرفته و کتابهایى در مدح و منزلت و شخصیت علمىاو تألیف نمودهاند. او را مؤسس مذهب خود مىدانند؛ اگر چه آنان در ظاهر این مطالب را اظهار نکرده و خود را سلفى مىنامند.
•نسب ابن تیمیه
•نسب ابن تیمیه در کتب تراجم: احمد بن عبدالحلیم بن عبد السلام بن عبداللَّه بن خضر، تقى الدین، ابوالعباس، ابن تیمیه، الحرانى، الحنبلى.
•متولد: شهر حرّان در سال 661 (هجرى). متوفی: دمشق در سال 728 (هجرى)
•در خانهاى پرورش یافت که اعضاى آن بیش از یک قرن پرچم دار مذهب حنبلى بودهاند. «تذکرة الحفاظ، ج 4، ص 1496 و الوافى با لوفیات، ج 7، ص 15 و شذرات الذهب، ج 6، ص 80».
دوران کودکى
•متولد: شهر حرّان. بعد از شش سال با خانوادهاش از شهر خود (به دلیل هجوم تاتار) هجرت کرده، وارد دمشق شد. در آن جا براى پدرش موقعیت تدریس در مسجد جامع دمشق فراهم گشت و به تربیت دانش پژوهان پرداخت.
شروع تحصیل
•احمد (ابن تیمیه) ابتدا نزد پدرش مشغول به تحصیل شد.
اساتید او: 1- احمد بن عبدالدائم مقدسى. 2- ابو زکریّا سیف الدین یحیى بن عبدالرحمان حنبلى. 3- ابن ابى الیسر تنوخى. 4- عبداللَّه بن محمّد بن عطاء حنفى. 5- ابو زکریّا کمال الدین یحیى بن ابى منصور بن ابى الفتح حرّانى. 6- عبدالرحمان بن أبى عمر، ابن قدامه مقدسى حنبلى.
اساتید خانم وی: 1- امّ العرب، فاطمه، دختر ابى القاسم بن قاسم بن علىّ معروف به ابن عساکر. 2- امّ الخیر، ستّ العرب، دختر یحیى بن قایماز. 3- زینب، دختر أحمد مقدسیّه. 4- زینب دختر مکّى حرانیه.
آخرین استاد او شرف الدین احمد بن نعمه مقدسى (ت 649 ه) بود که اجازه فتوا را به ابن تیمیه داد. (حیاته و عقائده، ابن تیمیه، ص 57).
جرأت و جسارت
1. آموزش نزد پدر و آغاز تدریس پس از وی:
او بعد از آموزش نزد پدر و وفات پدرش در مسجد جامع دمشق تدریس خود را آغاز کرد.
•در درس خود را در زمینههای تفسیر، فقه و عقاید گسترش داد.
2. مخالفت ابن تیمیه با عقاید رایج مسلمانان: وی به دلیل جسارتىکه داشت با عقاید رایج مسلمین مخالفت نمود و فتاوای فقهی و نظرات اعتقادیش براى او مشکل ساز شد.
•وی عقایدی را ابراز میکرد که با عقاید عموم مسلمین سازگارى نداشت- از قبیل تجسیم، حرمت زیارت قبور اولیا، حرمت استغاثه به ارواح اولیاى خدا، حرمت شفاعت، حرمت توسل و ...
3. جلوگیری علمای عصر از انتشار عقاید ابن تیمیه: علمای آن زمان با وی به مخالفت برخاسته و از نشر عقاید او ممانعت کردند.
4. مخالفت با آراء علمای دمشق:
•ابن کثیر (از شاگردان ابن تیمیه): «هفتم شعبان مجلسى در قصر حاکم دمشق برگزار شد. همه متّفق شدند که اگر ابن تیمیه دست از افکار باطلش برندارد او را زندانى کنند لذا او را به قلعهاى در مصر با حضور قضات فرستادند. شمس الدین عدنان با او به مباحثه پرداخت. در آن جلسه عقاید خود را ابراز نمود. به حکم قاضى او را چند روز در برجى حبس نموده و سپس او را به حبس معروفى به نام «جبّ» منتقل ساختند ...». «. البدایة و النهایة، ج 14، ص 4»
5. مخالفت با آراء علمای مصر:
•مىگوید: «در شب عید فطر همان سال، امیر سیف الدین سالار نائب مصر، قضات سه مذهب را با جماعتى از فقها دعوت نمود، به پیشنهاد آنان قرار شد که ابن تیمیه از زندان آزاد گردد، البته به شرطى که از عقاید خود برگردد. کسى را نزد او فرستادند و با او در این زمینه صحبت نمودند ولى او حاضر به پذیرش شروط نگشت. سال بعد نیز ابن تیمیه هم چنان در «قلعه الجبل» مصر زندانىبود، تا آن که او را در روز جمعه 23 ربیع الاوّل از زندان آزاد کرده و مخیّر به اقامت در مصر یا رفتن به موطن خود شام نمودند، او اقامت در مصر را برگزید، ولى دست از افکار خود برنداشت.
•در سال 707از او شکایت شد. و ابن عطا بر ضدّ او اقامه دعوا کرد، قاضى بدر الدین بن جماعه متوجه شد که ابن تیمیه نسبت به ساحت پیامبرsگستاخى مىکند، لذا از قاضى شهر خواست تا مطابق شرع با او رفتار شود. با حکم قاضى دوباره به زندان رفت، ولى بعد از یک سال آزادشد. در قاهره باقى ماند تا آن که سال 709 (ه) او را به اسکندریه تبعیدکردند. در آن جا 8 ماه توقف کرد، بعد از تغییر اوضاع روز عید فطر سال 709 به قاهره باز گشت و تا سال 712 در آن جا اقامت داشت تا آن که به شام باز گشت. «همان، ص 52»
6. تداوم مخالفت با علمای شام و ممنوع القلم شدن وی و از دنیا رفتن او در زندان
•در سال 718 (هجرى) در شام، به تدریس و افتاء پرداخت و فتاوا و عقاید خود را مطرح نمود. علما و قضات و دستگاه حاکم او را خواستند و در قلعهاى به مدت پنج ماه حبساو را نمودند.
•عاشوراى سال 721 (هجرى) از قلعه آزادشد و تا سال 726 (هجرى) تدریس کرد. باز هم به خاطر اصرار بر افکار خود و نشر آن، در همان قلعه سابق محبوس و تحت نظر قرار گرفت. در آن مدّت مشغول تصنیف شد، ولى بعد از مدتى از نوشتن و مطالعه ممنوع گشت، و هر نوع کتاب، قلم و دواتى که نزد او بود، از او گرفته شد.«المنهل الصافى و المستوفى بعد الوافى، ص 340»
یافعى: ابن تیمیه در همان قلعه از دنیا رفت، در حالیکه پنج ماه قبل از وفاتش از دوات و کاغذ محروم شده بود. «مرآة الجنان، ج 4، ص 277»
•7. دفاع از یزید و معاویه
•8. دفاع از خوارج
•9. دفاع از بنی امیه
موضوع :