سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اصل سیاق و بررسی آن در تفسیر موضوعی

•معنای سیاق و اهمیت آن
•سیاق در لغت: راندن، اسلوب، روش، طریقه، فن تحریر محاسبات به روش قدیم، مهر و کابین و در پى هم آمدن
•«سیاق کلام» در پى هم آمدن سخن و طرز جمله‏بندى‏ آن
•غالب دانشمندان علوم فقه، اصول و تفسیر، از سیاق بسیار یاد کرده‏اند و بدان استناد کرده‌اند ولى تعریف دقیق اصطلاحى آن را ارائه نکرده‏اند.
•تعریف شهید سید محمد باقر صدر:
•«سیاق هرگونه دلیلى است که به الفاظ و عباراتى پیوند خورده است که خواهان فهم آنها هستیم، اعم از الفاظ یا قرینه حالی».
•الفاظ: کلمه‌های دیگری که یک سخن به هم پیوسته را تشکیل مى‏دهند.

 

•قرینه حالی: شرایطى که سخن در آن احوال مطرح شده است و در فهم موضوع مورد بحث روشنگرى دارد». (دروس فى علم الاصول، ص 103)
•این تعریف گسترده و شامل تمام قرائن پیوسته مى‏شود، در حالیکه دانشمندان آن را بدین  گستردگی به کار نبرده‌اند.
•کاربرد سیاق نزد علما: غالبا به صورت قرینه پیوسته لفظى است.
•سیاق در تفسیر: سیاق ساختارى کلى در مجموعه‏اى از کلمات، جملات یا آیات است که بر معناى آنها اثر مى‏گذارد.
•کلمات و جملات پیرامون عبارت مورد نظر «قرائن لفظی متصل» می‌باشند.
•این سیاق به قرآن اختصاص ندارد و در عبارات دیگر نیز وجود دارد.
•مثال: «اذهب الى البحر» + «و استمع حدیثه باهتمام»: همراه با هم یک معنا می‌دهند و تنهایی معنای دیگر.
.1جمله اول همراه با جمله دوم = «به نزد مرد دانشمند برو».
.2جمله اول تنها باشد = «به سوى دریا برو».

1. «شیر بخر» و «آن را بجوشان».

2. «شیر بخر» و «آن را نصب کن».

3. «شیر بخر» و «او را در قفس بگذار».

الف) اهمیت نقش سیاق از دیدگاه دانشمندان‏

•قرینه بودن سیاق از اصول عقلایی گفتگو در تمامی زبانها است.
•دانشمندان اسلامی در فهم متون دینی و مفسران در فهم آیات از اصل سیاق استفاده می‌کنند.
•گاه سیاق به تنهایى معناى واژه، جمله یا آیه را مشخص نمی‌کند، بلکه یک مطلب قطعى از جای دیگر مؤثر واقع مى‏شود؛ (به عنوان قرینه).
•مثال: « إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» ( بقره، 6).

سیاق کلمات یا تناسب حکم‏ (سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ) ( بقره، 6).

§ موضوع‏ (الَّذِینَ کَفَرُوا) به ضمیمه اصل مسلّم «امکان هدایت و ایمان آوردن کافران».
§دلالت:«الَّذِینَ کَفَرُوا» مطلق کافران نیست، بلکه مراد دسته‏اى خاص از آنهاست که در اثر لجاجت و عناد، امکان هدایت در مورد آنان منتفى است.

§ وگرنه سیاق کلمات و تناسب حکم و موضوع، منافاتى با مطلق بودن « الَّذِینَ کَفَرُوا» ندارد.

 

ب) ملاک قرینه بودن سیاق‏

•توجه به  اراده‌ی گوینده‌ی سخن
•گوینده‌ی عاقل و آشنا با قواعد محاوره از کلماتی استفاده می‌کند که با یکدیگر متناسب باشند.
•سیاق قرینه‌ای برای فهم واژگان است که نادیده گرفتن آن موجب خدشه‌دار شدن تناسب کلام می‌گردد.
•مثال: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ (رحمان، 60)؛ آیا پاداش نیکى، جز نیکى است»
•نمى‏توان گفت به قرینه آیات قبل‏ (وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ ...): رحمان، 48- 58؛
•مراد از احسان اوّل‏ (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ):  ترس از مقام پروردگار
• مراد از احسان دوّم‏ (إِلَّا الْإِحْسانُ) : دو بهشت با نعمتهاى گوناگون آن است؛

•زیرا مطلق بودن دو احسان نیز با سیاق تناسب دارد،     وجهى براى تخصیص آن به احسانهاى خاص نیست 

•گاه یکى از دو معناى کلمه با سیاق تناسب بیشترى دارد.
•هر چه تناسب بیشتر باشد، دلالت آیه بر آن روشن‏تر خواهد بود.
•اگر شدت تناسب به حدى باشد که آیه در آن معنا ظاهر و در معناى دیگر غیر ظاهر شود، در صورتى که دلیل دیگرى بر تعیین معناى غیر ظاهر نباشد، معنای ظاهر بر اساس سیاق مقدم است.
•دلیل معتبرى عقلى یا نقلى به دلیل مخالفت با سیاق نادیده گرفته نمی شود، بلکه معنایی قطعی می‌شود که در عین تناسب با سیاق ظهور کمتری دارد.

(رجبی،‌ محمود؛ روش تفسیر قرآن، ص 91ـ 95).

 

2. انواع سیاق‏

•در پی‌ هم آمدن کلمات، جملات در جمله و آیات و سوره‌ها در قرآن موجب پدید آمدن انواع سیاق می‌گردد.

الف) سیاق کلمات‏

•در پى هم آمدن کلمه‏ها در یک جمله، سیاق کلمات را به وجود می‌آورد. شامل مبتدا و خبر، فعل و فاعل، فعل و نایب فاعل، فعل و مفعول و معطوف و معطوف علیه است.
•«مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»:  «دین» در اثر سیاق اضافه شدن «مالک» به «یوم» و «یوم» به «دین» به وجود آمده، در معناى «جزا» ظهور پیدا کرده است.

ب) سیاق جمله‏ ها

•یک جمله از قرآن کریم، براى جمله‏اى دیگر در همان آیه قرینه شده، در تعیین مقصود از جمله دیگر تأثیر گذارد.
•قیل: مراد خداوند از آیه کریمه‏ «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ» آل عمران/26 ملک و دارایى بهشت است.

«قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی‏ الْمُلْکَ‏ مَنْ‏ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ»

•ردّ سید رضى: این قول نزد من ناپسند است، چون سیاق این آیه و آیه‌ی پس از آن [سیاق جمله‏ها‏] دلالت مى‏کند این ملکى که خدا [به هرکس بخواهد] مى‏دهد و [از هرکس بخواهد] مى‏ستاند، تنها در دنیاست، نه در آخرت؛ آیا به سخن خداى متعال‏ «وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ ...» به دنبال این جمله‏ [تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ] نمى‏نگرى؟ اینها همه از حالات دنیاست و هیچ ارتباطى به امر آخرت ندارند.

ج) سیاق آیات‏ و سوره‌ها

•درپى هم آمدن آیات سبب پیدایش سیاق مى‏شود که «سیاق آیات» نامیده مى‏شود.
•به دنبال هم آمدن سوره‏ها سیاق مى‏سازد که به آن «سیاق سوره‏ها» گفته مى‏شود.
•آیات قرآن، از نظر بلندى و کوتاهى بسیار مختلف است.
•«آیه دیْن: بقره، 282» بیش از 20 جمله و آیه‏ «مُدْهامَّتانِ؛ «رحمان/64» دو باغ سرسبز سیاهگون» تنها یک کلمه و جزئى از یک جمله است.
•آیات کمتر از یک جمله، با کلمات قبل یا بعد، یک جمله را تشکیل می‌دهند. (سیاق کلمه)
•قرینه بودن سیاق این‏گونه آیات معتبر است.
• آیاتی که یک جمله یا بیش از یک جمله‏اند  سیاق آنها در حکم سیاق جمله‏هاست.

3. شرائط تحقق سیاق‏

•دو شرط  تحقق سیاق آیات و جملات:

الف) ارتباط صدورى یا پیوستگى در نزول؛ ب) ارتباط موضوعى.

الف) ارتباط صدورى یا پیوستگى در نزول‏

•سیاق در صورتى واقعیت دارد که جمله‏ها با همان پیوستگى از گوینده صادر شده باشند.
•زیرا ملاک قرینه بودن سیاق، صادر نشدن الفاظ با معانى نامتناسب از گوینده‏اى دانا و حکیم است.
•در صدور از متکلم دارای اقتران و «ارتباط صدورى» باشند.
•در صورت نامعلوم بودن ارتباط صدوری، سیاق در جملات وجود ندارد تا به عنوان قرینه متصل به آن‏استناد کنیم.

ب) ارتباط موضوعى‏

•جمله‏ها با هم ارتباط موضوعى و مفهومى داشته پیرامون یک موضوع یا مطلب صادر شده باشند.
•اگر جملات درباره چند موضوع صادر شده باشند، بى‏ارتباط بودن و تناسب محتوایى نداشتن آن جمله‏ها با هم امر نامعقولى نیست.
•ملاک قرینه بودن سیاق: معقول نیست که گوینده دانا در یک مجلس، جمله‌های بی‌ارتباط و نامتناسب بگوید.
•(معقول نبودن صدور جمله‏هاى بى‏ارتباط و نامتناسب از گوینده دانا در مجلس واحد است).
§جملات در مورد یک موضع باشند.
§جملات معترضه، دخالتی در سیاق ندارند؛ زیرا بین جمله‏هاى معترضه و دیگر جمله‏ها ارتباط موضوعى وجود ندارد.
•مثال: «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ* إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ* فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ* ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ» قیامت/ 16ـ 19
§درباره قرآن کریم و دستور ویژه‏اى به پیامبر n هنگام نزول آن
§با این جملات معترضه نمی‌توان از ظاهر آیات قبل و بعد (در مورد قیامت) دست برداشت.
§نمی‌توان این آیات را بر معناى متناسب با آیات قبل و بعد حمل کرد.

4. راه‏هاى شناخت سیاق‏

•پیوستگی در نزول آیات غالبا آشکار است.
•گاه باید از نوع بیان، آهنگ و هدف سخن قرآن و روایات به سیاق پی برد.
•مثال: نوع بیان و آهنگ سخن و هدف گفتار در آیه تطهیر با آیات پیش و پس آن متفاوت است.
•«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلاً (28) وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً (29) یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا (33)، وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى‏ فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً خَبِیرا: احزاب، 28ـ 34»
•ضمایر مذکر و لحن تکریم آن، با ضمایر مؤنث و لحن تهدید و تشویق و تکلیف قبل و بعد از این فراز متفاوت است.
•نتیجه: عدم ارتباط موضوعى: روایات آیه تطهیر را ویژه پیامبر اسلامn و حضرت على، فاطمه، حسن و حسینD می‌داند.
•الف) سیاق مشکوک‏
•هر گاه پیوستگى در نزول و ارتباط موضوعى آیات کریمه معلوم باشد سیاق معتبر محقق است.
•هر گاه استقلال در نزول، یا معترضه بودن جمله، آیه یا آیاتى از قرآن کریم:
•آشکار باشد.
•یا به دلایل معتبرى اثبات شود    نباید به سیاق تمسک کرد.
•1. هرگاه پیوستگى در نزول یا ارتباط موضوعى آیات محتمل باشد.
•2. وجود یا عدم آن از راه‏هاى یادشده آشکار نگردد.      «اصالة السیاق» راه حل است.

ب) اصالت سیاق‏

•«اصالت سیاق»، قاعده کلى در ترتیب آیه‏ها، ارتباط جملات و آیه‏ها با یکدیگر و قرینه بودن هریک براى دیگرى است.
•تردید در  ارتباط جمله‏ها و آیه‏  اصل بر ارتباط و وجود سیاق

(برخی: مشکوک بودن سیاق جمله‏ها و آیه‏ها   ‏ برای سیاق نیاز به دلیل قطعی داریم.)

•دلیل خاصى بر نفى سیاق   اصل عدم ارتباط آیات با یکدیگر به لحاظ سیاق

فواید تفسیر موضوعى

1. به دست آوردن نظر نهایى قرآن در یک موضوع.

2. پاسخ‏گویى به نیازها و پرسش‏هاى جدید بشر با استفاده از آیات قرآن.

3. رفع ابهام‏ها و روشن شدن آیات متشابه.

4. آگاهى از شرایط، علل و نتایج موضوعات و مسایل مختلفى که در قرآن مطرح است.

5. به دست آوردن اسرار و پیام‏هاى تازه‏ى قرآن از طریق انضمام آیات به یک دیگر.

6.  به دست آوردن یک تفسیر جامع درباره‏ى موضوعاتى مانند توحید، خداشناسى، معاد و ...
 

 



موضوع :


بررسی آثار موضوعی مفسران بزرگ

üنخستین تفسیر موضوعی توسط استاد جعفر سبحانى (متولد 1308 ش) در سال 1401 قمری (به زبان فارسی) نوشته شد.
.1دو اثر ایشان عبارتند از: «مفاهیم القرآن» در 10 جلد به زبان عربی
.2 «منشور جاوید» در 12 مجلد به زبان فارسى.
üآیت الله ناصر مکارم شیرازى (متولد 1305 ش) پس از پایان یافتن «تفسیر نمونه» و ترجمه آن «الأمثل»:
«پیام قرآن» 10 جلد و «اخلاق در قرآن»2 جلد.
üآیت الله عبد اللّه جوادى آملى (متولد 1312 ش): تفسیر عرفانى «تسنیم»
«تفسیر موضوعى» در 13 جلد: پیرامون مسائل اسلامى، اصول معارف و اخلاق

 

üآیت الله محمد تقى مصباح یزدى (متولد 1313 ش): «معارف قرآنى» تحت عنوان هفت اثر
1. مفاهیم القرآن‏: آیت الله سبحانی (ده جلد)
دو جلد نخست به قلم جعفر الهادى و بقیه به قلم خود ایشان است. این کتاب در سال 1400 آغاز شده است.

جلد نخست: بحث درباره توحید، فطرت، عالم ذرّ و براهین اثبات واجب الوجود در قرآن.

جلد دوم: حکومت اسلامى و ویژگى‏هاى آن از نظر قرآن.

جلد سوم: نبوّت، خاتمیّت و جهانى بودن رسالت اسلام.

جلد چهارم: اجر رسالت، معجزه و شفاعت.

جلد پنجم: عصمت، پاسخ به شبهات و مسأله تنزیه انبیا.

جلد ششم: شناخت صفات جمال و جلال و تفسیر اسماء اللّه وارد در قرآن- به ترتیب الفبا.

جلد هفتم: بشارات انبیا درباره بعثت خاتم الانبیاء و سیره پیامبر از آغاز بعثت تا هجرت

 غزوات و معاهدات آن حضرت

 جهاد دفاعى

  واقعه غدیرخم.

جلد هشتم:معاد و پاسخ به سؤالات عالم برزخ و جسمانى بودن معاد و تجسم اعمال و اهوال و احوال قیامت.

جلد نهم: مثالهاو سوگندهاى قرآن.

جلد دهم: عدل الهى

 حسن و قبح عقلى

  امر بین الامرین و نفى جبر و تفویض

 مصلحت و مقتضیات نظام حاکم و نقش بیعت در حکومت اسلامى

 جایگاه اهل بیت از نظر قرآن و نقش آنان در تفسیر

 بحث کوتاهى از تفسیر و مراحل تطوّر و الوان و انحاء آن در طول تاریخ و نفى تحریف

2. منشور جاوید: آیت الله سبحانی
نخستین تفسیر موضوعى به زبان فارسى است.
مؤلف، در سال 1401 ق/ 1359 ش تألیف آن را آغاز کرده و چهارده جلد آن به چاپ رسیده است.

 

جلد نخست: شامل 24 اصل:
جلد دوم: مسأله توحید و ابعاد آن؛ و خداشناسى و براهین ده گانه آن:
جلد سوم: جهاد، هجرت و ...
جلد چهارم: بحث گسترده درباره نفاق و انسان و بحث از اراده و اختیار.
جلد پنجم: عصمت و تنزیه انبیا.
جلد ششم: شناخت پیامبر و امام از دیدگاه قرآن؛ و بخشى از سیره پیامبر اسلام.
جلد هفتم: سیره پیامبر و نگاهى به غزوات آن حضرت.
جلد هشتم: بحث از توبه، شفاعت، احباط و تکفیر و مسأله آگاهى اولیاى الهى از غیب.
جلد نهم: در باب معاد و ابعاد آن و تجسم اعمال.
جلد دهم: ضرورت بعثت انبیا و سنت الهى در این باره.
جلد یازدهم: قصص انبیا؛ آن گونه که در قرآن آمده است.
جلد دوازدهم: ادامه بحثهاى قبل تا بحث از حضرت مسیح.
جلد سیزدهم: ابعاد مختلف آیات قرآن، بهره‌گیری از قرآن به وسیله کامپیوتر، منشورهای اخلاقی.
جلد چهاردهم: کتابنامه قرآن، قرآن در قرآن، 1. جهاد در اسلام.

3. پیام قرآن: آیت الله مکارم‏

گروهی هفت نفره‏ زیر نظر استاد مکارم شیرازى، مباحث «تفسیر نمونه» را استخراج کرده و با نظم و ترتیبى طبیعى، آن را به صورت تفسیر موضوعى در آورده‏اند. این کتاب در سال 1408 ق/ 1366 ش آغاز شده و در ده جلد و دو جلد الحاقى- در اخلاق- تدوین شده است.

جلد نخست: شامل امکان شناخت و ابزار و موانع آن.

جلد دوم: خداجویى و انگیزه‏هاى آن و برهان نظم- در 21 نشانه- در طبیعت.

جلد سوم: طرق معرفة اللّه و براهین پنجگانه بر اثبات واجب الوجود و ابعاد مسأله توحید.

جلد چهارم: بحث از صفات جمال و جلال.

جلد پنجم: بحث از معاد و دلایل امکان و براهین اثبات آن؛ و بحث از معاد جسمانى و ردّ شبهات بر آن.

جلد ششم: بحث از نشانه‏هاى قیامت و عرصه‌های آن و بهشت و دوزخ و مسأله خلود.

جلد هفتم: نبوّت عامّه و مسأله عصمت و تنزیه انبیا و طرق شناخت پیامبران.

جلد هشتم: نبوّت خاصّه و عوامل نفوذ و پیشرفت اسلام.

جلد نهم: امامت و ولایت و بررسى دلایل آن و استناد به چهار آیه بطور مستقیم و 23 آیه بطور غیر مستقیم

جلد دهم: نظام حکومت در اسلام، در پهنه تاریخ.

دو جلد الحاقى؛ جلد اول: مبانى اخلاق در قرآن و جلد دوم: اخلاق پسندیده و ناپسند در قرآن.

 

4. تفسیر موضوعى: آیت الله جوادى آملى‏

این تفسیر با گرایشى عرفانى نگارش یافته،
سبک تفسیرى آن بر مبناى تفسیر قرآن به قرآن است.
براى تکمیل هر بحث از روایات معصومین علیهم السّلام استفاده شده است.
دارای جامعیّت و ترتیب منطقى
دارای سنگینی در محتوا: سعی در نگارش با قلم روان برای استفاده طلاب، فرهنگیان و دانشگاهیان
سرشار از معارف اسلامى، به شیوه عارفان با عمق‏نگرى و جامعیّت
افزوده‌های بعدی استاد برای رفع شبهات و ابهامات با عنوان «گفتنى است» و «تذکّر» برای جلوگیری از اختلال در بحث

 

جلد نخست: شناخت قرآن و نزول سه گانه آن، مسأله اعجاز، رسالت قرآن، جاودانگى و خاتمیت آن، تحریف ناپذیرى قرآن و فهم قرآن.

جلد دوم: مبدأ و معاد، وحى و راههاى جهان‏بینى، دلائل توحید، معیارهاى اخلاق، هدف آفرینش و نبوّت و عصمت.

جلد سوم: وحى و رسالت، خرد و دانش، حیات و ممات از نظر قرآن.

جلد چهارم: وحى و تفکّر، علم و عمل، معاش و معاد و برخى از مشاهدات قیامت.

جلد پنجم: بحث پیرامون فطرت، گرایشهاى صادق و کاذب از دیدگاه قرآن و راههاى تزکیه نفس.

جلد ششم: نبوت عامّه و سیره انبیا: آدم، ادریس، نوح، هود، صالح و ابراهیم.

جلد هفتم: ادامه سیره انبیا: لوط، اسحاق، یعقوب، یوسف، ایوب، شعیب، موسى، خضر، لقمان، الیاس، داوود، سلیمان، یونس، زکریّا، مریم، یحیى و عیسى علیهم السّلام.

جلد هشتم: سیره حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در دو بخش: معارف توحیدى، وحى و نبوت و رسالت.

جلد نهم: ادامه مباحث نبوت، معاد و نصایح و مواعظ.

جلد دهم: مبادى اخلاق در قرآن، مقامات عارفان در نگاه ابن سینا، گزارشى از «رسالة الطیر» بوعلی که فرید الدین عطار آن را شرح کرده است.

جلد یازدهم: مراحل اخلاق در قرآن، راههاى رسیدن به کمال انقطاع و پایان ناپذیرى وحدت شهود.

جلد دوازدهم: فطرت در قرآن، فطرى بودن بینش و گرایش به خدا و دین واخلاق؛ و عوامل موانع شکوفایى فطرت در انسان.

جلد سیزدهم: معرفت‏شناسى در قرآن، ارکان و مبانى شناخت، میزان منطقى شناخت عقلى، شناخت شهودى و موانع شناخت.

 

•معارف قرآن: خداشناسى- کیهان‏شناسى- انسان‏شناسى

آیت الله مصباح یزدى از فارغ التحصیلان مکتب تفسیرى علّامه طباطبائى:قرن 14-15

1. خداشناسى: شناخت خدا- توحید صفات و کلیّات افعال.

2. جهان‏شناسى: آفرینش جهان.

3. انسان‏شناسى: آفرینش انسان،ویژگیهاى روح- کرامت و شرافت انسان.

4. راه‏شناسى: شناختهاى عادى انواع علم حضورى و حصولى متعارف و غیرعادى الهام و وحى.

5. راهنماشناسى: تاریخ انبیاء و ویژگیهاى آنان و کتابهائى که برایشان نازل شده، و محتویات آنها.

6. قرآن‏شناسى: کلّى در مورد قرآن و ویژگیهاى آن، هدف و کیفیّت نزول.

7. اخلاق یا انسان‏سازى قرآن: خودشناسىو خودسازى و مباحث خیر و شرّ در افعال بندگان.

8. برنامه‏هاى عبادى قرآن: نماز- روزه- حج- قربانى- دعا و ذکر.

9. احکام فردى قرآن: حلال- حرام- در خوردنیها و نوشیدنی‌ها- تجمّل و زینت.

10. احکام اجتماعى قرآن: اجتماعى، حقوق سیاسى، اقتصادى

شامل: بخشهاى احکام مدنى- احکام اقتصادى، احکام قضائى- احکام جزائى- احکام سیاسى- احکام بین المللى

معارف قرآن از نقطه آغاز هستى شروع، مراحل خلق و تدبیری، ویژگی‌های جامعه آرمانی ختم می‌شود.
در همه مراحل ارتباط با محور اصلى «اللّه» محفوظ است.
سه بخش نخست معارف قرآن، یعنی «خداشناسی»، «کیهان‌شناسی» و «انسان‌شناسی»، و بخش هفتم یعنی «اخلاق در قرآن» در مجموعه‌آثار استاد با عنوان «مشکات» به چاپ رسیده است.

 

 

نظر آیت الله سبحانی«منشور جاوید، ج1، ص 5»

مفسران اسلامی باید گامهای مؤثر در تشریح و تفهیم مقاصد عالى قرآن بردارند.
دگرگونی در شیوه تفسیر که از تکرار تفسیر قرآن به شیوه سوره به سوره یا آیه به آیه خودداری نمایند.
معطوف کردن توجه به شیوه تفسیر موضوعی تا ببینند این نوع تفسیر چه آفاق عظیمی از علوم و معارف قرآن برای آنان خواهد گشود.
نگارندهبه خاطر همین هدف مقدس که دیگران را نیز به آن سو فرا مى‌خواند، و خود نیز گامى کوتاه برداشته است، و براى نخستین بار، تفسیرى موضوعى به زبان فارسى به نسل برخاسته و تشنه حقایق بلند قرآن تقدیم مى نماید.

نظر آیت الله مکارم

تفسیر موضوعی آن است که آیات مختلف درباره‌ی یک موضوع در قرآن مجید در حوادث مختلف آمده، جمع بندیگردد، و از مجموع آن نظر قرآن درباره آن موضوع و ابعاد آن روشن شود.
مثلا آیات مربوط به دلایل خداشناسی، کنار هم چیده شود، و از آنجا که «القرآن یفسر بعضه بعضا: آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می کنند» ابعاد این موضوع روشن می گردد.
هر گاه این آیات که در قرآن مجید به مناسبتهای گوناگون نازل شده است، هر گروه جداگانه‌ای جمع آوری و در کنار هم چیده شوده و تفسیر گردد، حقایق تازه‌ای از آن کشف خواهد شد و از اینجا ضرورت تفسیر موضوعی روشن می شود.

مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1386ش، 10 جلدی، ج1، ص 21 ـ 22.

تفسیر روشن کردن و حجاب ( نقطه های مبهم و تاریک) را از چهره مطلب برداشتن است.
قرآن کریم روش خاص قرآن به قرآن را نشان می‌دهد که با آن می‌توان محتوای قرآن را فهمید.
قرآن به خارج نیاز ندارد که امور دیگری آن را روشن کند.قرآن نور است که ذاتا روشن است و روشنگر چیزهای دیگر است.
خدا قرآن را «تبیانا لکل شیء» معرفی کرده، یعنی قرآن بیانگر هرچیزی است که در سعادت بشر نقش دارد.
خدا قرآن را مانند کتابهای دیگری که با پیک وحی بر انبیا نازل کرده، میزان می‌داند.
قرآنریشه‌ی دیگری به نام کتاب مکنون دارد که به مرحله‌ی بالا متصل است.
«لایمسه الا المطهرون» که جان و محتوای قرآن است، کسی با محتوای قرآن تماس پیدا نمی‌کند، مگر آن که جان و باطنش پاک باشد.
خدا این افراد پاک را معرفی کرده است. «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» خدا اهل بیت را از هر آلودگی پاک کرد.  
نظر آیت الله جوادی آملی
در قرآن جریان‌های ضروری و لازم زندگی بشری هست و اهل بیتسخنگوی قرآن هستند.
تمام قرآن با هم منسجم است و هیچگونه اختلاف و تناقضی در آن نیست.
این انسجام باعث می‌شود که هر آیه‌ای در پرتو آیه‌ی دیگر روشنتر بشود و هر آیه‌ای بیانگر آیه‌ی دیگر باشد.

تفسیر موضوعی:

موضوعاتی که قرآن آنها را در سوره‌های گوناگون و آیات متعدد مطرح می‌نماید، در هر جایی بعدی از ابعاد آن موضوع را بیان می‌کند.
وقتی به سراسر آیات می‌رسیم و جمع‌بندی می‌کنیم، یک موضوع را باهمه‌ی ابعادش بیان می‌کند، آن وقت کامل می‌شود.  

جوادی آملی، تفسیر موضوع قرآن مجید، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ سوم، 1375، ج1، ص 29ـ 36.

برای دسته‌بندی معارف قرآن باید نظام خاصی را برای موضوعات در نظر گرفت.
برای هر موضوع، آیاتی را پیدا کرد و در کنار یکدیگر قرار داد و درباره‌ی آنها اندیشید و از آنها برای روشن کردن نقطه‌های ابهام احتمالی کمک گرفت.  یعنی تفسیر القرآن بالقران، (روش طباطبایی در تفسیر المیزان)
نکته: با خروج آیه از سیاق و بدون رعایت قبل و بعد، ممکن است مفاد واقعی آن به دست نیاید.
به عبارت دیگر آیات قرآن دارای «قرائن کلامی» است که گاهی در آیه‌ی قبل یا بعدیاسوره‌ی دیگری یافت می‌شود و بدون توجه به این قرائن، مفاد واقعی آیات به دست نمی‌آید.
بنابراین برای بررسی آیه، بایدآیات قبل و بعد آن را در نظر گرفته و در صورت وجود قرینهآنها را ذکر نمود. (می‌توان آیات قبل و بعد را در پرانتز قرار داد تا هنگام مراجعه به آیه «قرائن کلامی» آیه از دست نرود).

 مصباح، محمد تقی، معارف قرآن، ج1، ص 9.

 

نظر شهید صدر 

روش تفسیر موضوعى‏:

در روش موضوعى یا توحیدى آیات قرآن همچون تفسیر ترتیبی به صورت آیه به آیه صورت نمى‏گیرد.
بلکه مفسر موضوعى مى‏کوشد تحقیقات خود را روى یک موضوع از موضوعات زندگى، اعتقادى، اجتماعى و جهانى که قرآن متعرض آن شده، متمرکز سازد و درباره آن موضوع، از قرآن استفاده کند.
مثال:بررسی عقیده به توحید، سنتهاى تاریخ، کیفیت تکوین آسمان و زمین و ... در قرآن
تفسیر توحیدى یا موضوعى در این بررسی‌ها مى‏خواهد نظر قرآن را کشف کند، تا رسالت اسلام را در این موضوع‏ها از لحاظ زندگى و وضعیت جهانى روشن سازد.

 

. صدر، محمد باقر؛  سنت هاى تاریخ در قرآن، ص25.

 

 

نظر علامه عسکری
تفسیر موضوعى‏: تفسیر آیات یک موضوع در کنار هم، مانند آنچه فقها در تفسیرشان از آیات احکام آورده‏اند.
عسکری، سید مرتضی، عقاید اسلام در قرآن، ترجمه محمد جواد کرمی، ج1، ص 11.

 




موضوع :


درس شانزدهم : اخلاق و زندگی اجتماعی

مسائل اخلاقی:

.1رابطه انسان با خدا
.2رابطه انسان با خویش

 

 

 

.3روابط اجتماعی انسان با دیگران (بررسی در اینجا)
اخلاق و زندگی اجتماعی
•آیا اجتماعی زیستن از دید اسلام بار ارزشی دارد تا در محدوده‌ی اخلاق قرار گیرد؟
•آیا می‌توان زندگی به صورت جمعی را هم جزو اخلاق اجتماعی برشمرد یا اینکه بار ارزشی ندارد؟ و خارج از قلمرو اخلاق است؟
•زندگی اجتماعی تا حدودی اختیاری انسان است و در همان حد که اختیاری است، اخلاقی نیز هست؛
•ممکن است کسی بخواهد در گوشه‌ای دور از دیگران، تنها زندگی کند، یعنی زندگی فردی را انتخاب کند.
•وجود ما در آفرینش با وجود افراد دیگر جوش نخورده است به شکلی که از زندگی دیگران انفکاک‌ناپذیر باشد.

 

ارزش زندگی اجتماعی

اجتماعی زیستن و پیوندهای اجتماعی ارزش ذاتی ندارند، بلکه ارزش خود را از عوامل دیگری می‌گیرند.

بررسی علل و عوامل اجتماعی زیستن و تعیین ارزش هر کدام:

1. عوامل غریزی: مانند غریزه‌ی جنسی. هر فردی به جنس مخالف تمایل دارد و زندگی خود  را با او پیوند می‌دهد.

2. عوامل عاطفی: سبب گرایش به اجتماع و پیوند دادن زندگی یک فرد با افراد دیگر می‌شوند.

•میل طبیعی انسان به نزدیک شدن به سایر انسانها؛ به‌ویژه عواطف خانوادگی، باعث پایداری زندگی خانوادگی می‌شود.

3. عوامل عقلی‌: از عوامل دیگر گسترده‌ترند و جنبه‌ی اختیاری آنها بیشتر است.

•انسان به کمک عقل درمی‌یابد که به تنهایی قادر به تأمین نیازمندی‌های زندگی خویش نیست.
•هم در تأمین نیازهای مادی مثل لباس، مسکن و غذا به همکاری دیگران نیاز دارد و هم در تأمین نیازهای معنوی.
•نقش این عوامل یکسان نیست و ارزیابی اجتماعی زیستن، تابع تأثیر عوامل و انگیزه‌هایی است که انسان را به زندگی اجتماعی یا کناره‌گیری از آن وادار می‌کند.
قرآن و جامعه‌گرایی
•سفارش قرآن برای حفظ زندگی اجتماعی مطلوب: گاه لازم است انسان از اجتماع کناره‌ بگیرد.

قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءاءُ مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛(ممتحنه/60)

•زندگی اجتماعی در اسلام هدف نبوده و ارزش مطلق ندارد و تنها وسیله‌ای برای تأمین ارزش‌های بالاتر است.
•در عالی‌ترین جامعه «زمان ولی عصر علیه السلام» زندگی اجتماعی اصالت ندارد، بلکه زمینه‌ی رشد معنوی فراهم می‌شود:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً؛(نور/55)

تشکیل جامعه‌ی مطلوب: عبادت بهتر خدا

ارزش‌گذاری زندگی اجتماعی، تابع عوامل دیگری است.

ارزش جامعه به اندازه‌ای است که برای رشد و تکامل فرد مؤثر باشد و اگر دارای تأثیر منفی باشد، ارزش منفی خواهد داشت.

 

ملاک‌های کلی در اخلاق اجتماعی

برای تعیین ارزش افعالی و ملکات مربوط به زندگی اجتماعی باید اصولی را بر اساس بینش عقلانی در نظر گرفت:

 

اصول حاکم بر ارزش‌گذاری زندگی اجتماعی

الف. اصل عدل

ب. اصل احسان

ج. اصل تقدم مصالح معنوی بر منافع مادی

 

 

 

د. اصل رعایت اولویت

 

الف. اصل عدل

نیاز به جامعه برای تأمین نیازمندی‌های مادی و معنوی، نیازی عمومی است نه ویژة افراد خاص.

زندگی اجتماعی برای این است که همه‌ی افراد به مصالح مادی و معنوی و کمال نهایی خود نایل آیند.

رفتار افراد در جامعه باید طوری باشد که همه‌ی افراد به کمال دست یابند نه آنکه جمعی، فدای جمعی دیگر شوند.

رفتار اجتماعی افراد در صورتی ارزشمند است که به مصالح کلیِ جامعه بینجامد و نباید عده‌ای فدای دیگران شوند.

 

 

 

 

عدل این است که افراد به اندازه‌ای که بار خود را به دوش دیگران می‌نهند، بار دیگران را بردارند و به قدری که به اجتماع نفع می‌رسانند، از آن بهره‌مند شوند.

 

ب. اصل احسان

•اسلام در کنار اصل عدل، اصل احسان را مطرح می‌کند.
•احسان برای جبران کمبودها و نیازهای برخی افراد جامعه است؛
•افراد دارای نقص عضو قادر به کار نیستند، پس لازم است افراد دیگر، بار زندگی آنان را به دوش کشند و بر جامعه لازم است که زندگی این افراد را اداره یا نیازهای اولیه آنان را تأمین کند.
•إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ؛(1) در حقیقت، خداوند به دادگری و نیکوکاری فرمان می‌دهد.
•اصل عدل یا احسان به تنهایی پاسخگوی نیازهای اجتماعی نیست؛

 

 

 

•اگر اساس زندگی اجتماعی تنها بر احسان باشد، انگیزه‌ی فعالیت و مشارکت در زندگی اجتماعی ضعیف می‌شود.

ج. اصل تقدم مصالح معنوی بر منافع مادی

•در تزاحم نیازهای مادی با مصالح معنوی کدام اصل به تنظیم روابط اجتماعی کمک می‌کند؟
•آیا مصالح مادی (در حد اعلی) مقدم است یا رشد معنوی؟ (در روابط داخلی جامعه و بین‌الملل)
•اصل «تقدم معنویات بر مادیات»:  زیرا انسانیت انسان و کمال حقیقی او در سایه‌ی معنویات به دست می‌آید.
•معنویات انسان را به خدا نزدیک کرده و زندگی مادی مقدمه‌ی دست‌یابی به معنویات خواهد بود.
•در فرض نادر ممکن است مرتبه‌ای از مصالح معنوی، فدای مراتب عظیمی از مصالح مادی شود که مصالح معنوی در درازمدت به خطر می‌افتد.
•این فرضی نادر است و اصل کلی بر این است که «مصالح معنوی بر مصالح مادی» مقدم است.

د. اصل رعایت اولویت

•«درجه‌بندی روابط اجتماعی»: ارتباط افراد جامعه با یکدیگر و پیوند زندگی آنان در یک سطح نیست.
•تفاوت ارتباطات زمینه‌ی شکل گرفتن حقوق و تکالیف اجتماعی است که نوعی تقسیم وظیفه را ایجاب خواهد کرد.
•سلسله مراتبی که در رابطه افراد وجود دارد و درجات قرب و بعدی آنان مقتضی حقوق و تکالیف گوناگونی خواهد بود.
• تکالیف فرد در برابر افراد جامعه یکسان نیست، بلکه به تناسب دوری و نزدیکی و خویشاوندی تفاوت می‌‌یابد.
•حقوق افراد تحت تأثیر عوامل، درجات متفاوتی خواهد داشت.
•وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ؛(انفال/75) و خویشاوندان به یکدیگر [از دیگران] در کتاب خدا سزاوارترند.
•بر اساس این اصل خویشان و بستگان یکسان نیستند و برخی از آنها بر بعضی دیگر مقدم‌اند.
•همسایگان نزدیک در اسلام حقوق خاص دارند. هرچه پیوند نزدیک‌تر باشد، حقوق و تکالیف در برابر هم بیشتر است.

گستردگی و تنوع نیازهای انسان

نیاز افراد به یکدیگر

1. نیاز انسان به دیگران در هستی و پیدایش خویش؛ مانند نیاز فرزند به پدر و مادر.

این نیاز پایه‌ای برای تنظیم روابط اجتماعی و تعیین ارزش آنهاست.

فرد در هستی خویش نیازمند افراد دیگری است و باید رفتار ویژه‌ای با آنان داشته باشد.

2. نیاز انسان به دیگران در دوران زندگی خویش و پس تولد:

الف. نیازهای مستقیم فرد به دیگران: تماسی که خودبه‌خود نیازهای فرد را برطرف می‌سازد مثل نیاز کودک به مادر

ب. نیازهایی که با مشارکت دیگران برطرف می‌شوند:

  1. نیازهای مادی و مختلف انسان به نعمتها که انسانها برای بهره‌مندی از آنها باید با یکدیگر همکاری کنند.

  2. نیازهای معنوی که افراد از علم و کمالات یکدیگر بهره‌مند می‌شوند.

 

بهترین محیط تأمین نیازهای انسان

•اصیل‌ترین نیازها در محیط خانواده تأمین می‌شود.
•در محیط خانواده، فرزند نیاز مستقیمِ خود به پدر و مادر را تأمین می‌کند و زن و شوهر نیاز جنسی و عاطفی خود را به وسیله‌ی یکدیگر برطرف می‌کنند.
•هدف: روشن شدن خطوط اصلی روابط افراد و جامعه

 

 

رابطه فرزندان با پدر و مادر

•مهم‌ترین رابطه‌ی بین دو انسان رابطه‌ی فرزند با والدین است که بیانگر وابستگیِ فرزند به والدین است.
•وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً؛(نساء/36)
•کنار امر به پرستش خدا و نهی از شرک، بی‌درنگ نیکی به والدین را سفارش می‌کند.
•قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً؛(انعام/151)
•سؤال: آیا فرزند باید به طور مطلق، تسلیم پدر و مادر باشد؟
•وَ وَصَّیْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا؛(عنکبوت/8)
•«وَإِن جَاهَدَاکَ...»:  اطاعت از پدر و مادر تا جایی واجب است که به گناه و کفر منجر نشود.

روابط متقابل همسران

آمیختگی احکام حقوقی و اخلاقی در قرآن

در قرآن کریم احکام اخلاقی و حقوقی آمیخته با هم بیان شده‌اند.

•علت آمیختگی: تنها احکام حقوقی نمی‌تواند سعادت انسان را تضمین کند و هدف قرآن از بیان احکام حقوقی، تنها وضع قانون برای تنظیم روابط اجتماعی نیست، بلکه برای دست‌یابی انسان‌ها به کمالات معنوی و اخلاقی است.
•اهداف اخلاقی قرآن، بر اهداف حقوقی‌اش حاکم است.
•آمیختگی اخلاق و حقوق در قرآن، تأثیری عمیق در زندگی اجتماعی دارد؛ زیرا اگر تربیت اخلاقی و معنوی نباشد، اجرای قانون خشک حقوقی کاری دشوار و نیازمند دستگاه اداری وسیعی است.

احکام حقوقی و اخلاقی ازدواج در قرآن

•قوام ارزش اخلاقی به نیّت است؛ یعنی کنار حسن فعلی، حسن فاعلی هم لازم است.

ارزش در ازدواج:

1. انگیزه‌ی دوری از گناه، بقای نسل، آرامش روحی و روانی. چنین انگیزه‌هایی خیر و دارای ارزش اخلاقی هستند.

2. رضای خدا: دارای ارزش اخلاقی والاتر

•در کارهایی که انگیزه‌ی طبیعی (کشش غریزی) دارد کمتر می‌توان خالصانه عمل کرد ولی هر‌قدر که انسان بتواند نیّتش را خالص‌تر کند، کار او ارزش اخلاقی بیشتری خواهد داشت.

ارزش اخلاقی ازدواج:

•وَأَنکِحُوا الأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ؛(نور/32)
•یک حکم اخلاقی در ازدواج: سنگین نبودن مهریه، زیرا سنگینی مهریه نقض غرض ازدواج است و گاه موجب محرومیت از ازدواج می‌شود.

 

 

•تأکید قرآن: فقر نباید  سبب محروم شدن شخص از ازدواج شود.
•نیازمندان باید بر خدا توکل کنند که خدا آنان را بی‌نیاز خواهد کرد؛ اما معمولاً سنگینی مهر باعث تأخیر ازدواج یا محروم شدن بسیاری از مردم از ازدواج می‌شود.
•مهریه از نظر قانونی: زن حق دارد به هر مقدار برای خود مهر تعیین کند؛ اما از نظر اخلاقی به سفارش قرآن در مقدار مهر سخت‌گیری نکنند.
•ممکن است برخی از پرداخت مهر یا عهده‌ی اداره‌ی زندگی و مخارج خانواده برنیایند.
•افراد تهی‌دست یا کسانی  قادر به ازدواج دائم نیستند، می‌توانند با ازدواج موقت، نیاز خود را برطرف کنند.

 

•فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً؛(نساء/24) پس زنانی را که مُتعه کرده‌اید، مَهرشان را به عنوان فریضه‌ای به آنان بدهید.

اهداف تشکیل خانواده

•هدف از تشکیل خانواده، بقای نسل، جامعه‌ی سالم و تأمین سلامت روانی افراد است.
•از اهداف زندگی خانوادگی، تأمین نیازهای افراد خانواده در زندگی مشترک است.
•کارهای اعضای خانواده در مسیر تأمین این هدف دو نوع است:

الف. کارهایی که از همه‌ی اعضای خانواده ساخته است و همه یکسان می‌توانند آن را انجام دهند.

ب. کارهایی که از همه‌ی اعضا ساخته نیست، بلکه به تناسب ویژگی‌های جسمی و روانی اعضا، هر یک از آنها از فرد خاصی ساخته است. مثلا زن با توجه به ویژگی طبیعی، جسمی و روانی کارهای را انجام می‌دهد که در توان مرد نیست و مرد با خصوصیات جسمانی و روانی خود می‌تواند وظایفی را در مسیر تأمین اهداف خانواده بر عهده بگیرد که معمولاً زن قادر به انجام دادن آنها نیست.

 

 

•تفاوت ارزش مرد و زن در تأمین اهداف خانواده، به تفاوت ویژگی‌های روحی و جسمی آنان مربوط می‌شود.
•زن از نظر احساسات و عواطف، معمولاً قوی‌تر است و مرد از نظر تدبیر و تعقل.
•محیط خانواده، هم به تدبیر نیاز دارد و هم به پرورش و تربیت،
•تقسیم کار به شکل طبیعی: مرد به اداره‌ی خانواده و تأمین نیازهای اقتصادی آن بپردازد و زن با عشق و احساس به پرورش فرزندان مشغول شود.

 

•بررسی اخلاق در خانواده و شناخت احکام و ارزش‌هایی که اسلام در این زمینه طرح کرده است تا حد زیادی به شناخت خصوصیات جسمی و روحیِ هریک از اعضای خانواده بستگی دارد و نقش‌های ویژه‌ای که می‌توانند ایفا کنند.

 



موضوع :


درس چهاردهم
غریزه  جنسی و ازدواج، مسکن، لباس، زینت و جمال


یکی از مجاری لذّت انسان، ارضای غریزة جنسی است.

اصل این میل، لازمه‌ی روح انسان و فطری است که نه ارزش اخلاقیِ مثبت دارد و نه منفی.

 

کیفیّت و کمیّت ارضای این میل و جهت اِعمال آن در قلمرو اخلاق قرار گرفته و بار ارزشی خواهد داشت.

 

دیدگاه قرآن درباره‌یغریزه جنسی و ازدواج

دلالت برخی آیات: همسردوستی و رابطه‌یجنسی در نهاد انسان نهفته است.

تکثیر نسل و بقای نوع، از راه همسرگیری و زاد و ولد تحقق‌پذیر خواهد بود.

تعابیر آیات قرآن کریم در این زمینه متفاوت است:
همسر انسان از جنس خود او قرار داده شده و این یک تدبیر تکوینیِ الهی است برای اینکه نوع انسان باقی بماند:

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَاوَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً؛(نساء/1) 

وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً: انتشار افراد انسان بر اثر ارتباط دو همسر و برای تکثیر نسل در نهاد انسان هست.

حکمت ازدواج درآرامش و سکون دو همسر در کنار یکدیگر:

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛ (روم/21)

رد نظریه پلید و شیطانی بودن ازدواج: در قرآن ـ کتاب آسمانی فطرت ـ جایی ندارد و باطل است.

محدودیت‌های فطری غریزه‌ی جنسی
از دیدگاه قرآن، گرایش به جنس موافق، خلاف فطرت و نظام آفرینشو نوعی انحراف  است.
انحراف در ارضای غریزه‌ی جنسی از مسیر طبیعی نکوهیده است که از راه مستقیم فطرت الهی منحرف شده است.
قرآنکریم ضمن بیان داستان قوم لوط، بر زشتی این عمل و انحراف آن از مسیر فطرت تأکید شده است:
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ؛(شعراء/166)
«خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ»: خداوند گرایش به جنس مخالفرا در انسان قرار داده است.
خدا گرایش مرد به مرد یا زن به زن را در فطرت و آفرینش انسان قرار نداده و در قلمرو«مَا خَلَقَ لَکُم» قرار نگرفته است.
گرایش به جنس مخالف تحت تأثیر عوامل مختلف انحراف و از کارهای پلید است.

 

 

 

وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِینَ * إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ؛(اعراف/80-81)

سه محدودیت در غریزه‌ی جنسی

.1محدود به جنس مخالف وگرنه خلاف فطرت عمل کرده است.
.2رعایت محدودیتهای قوانین زناشویی در شرع مقدس که مصالح جامعه برای افراد اقتضا می‌کند.
.3محدودیتهای خاص برای زوجین در روابط زناشویی که در حالات خاص پیش می‌آید.
ارزش‌های اخلاقی در ازدواج
طبق اصول قرآن، ارزش مثبت در فعل اخلاقی تابع انگیزه‌هایانسان است.
هر میزان انگیزه با خدا ارتباط بیشتری پیدا کند، مطلوب‌تر است و هر اندازه تحت تأثیر نفس باشد ارزش کمتری دارد.

عوامل ارزشمند شدن ازدواج:

.1انگیزه ازدواج بر اساس اقتضای حکمت الهی باشد:  زیرا اراده‌ی خود را تابع اراده‌یخدا کرده است.
.2نیت برای خدا خالص شود، با انگیزه‌ دستیابی به رضایالهی:   ارزش والا و رسیدن به معرفت والای الهی
.3رعایت حدود الهی برای رسیدن به ثوابیا ترس از عقابباشد:  ارزش نسبتا بالا
در تمام این موارد ازدواج رنگ عبادت به خود خواهد گرفت.
برخی توصیه‌های قرآن درباره‌یازدواج

سفارش به ازدواج

وَأَنکِحُوا الأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ * وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ؛(نور/32-33)

دلالت آیات و روایات بر مطلوب بودن همسرگیری، حکمی عمومی است که بر اساس نیازی کلّی تشریع شده وگاه به تناسب شرایط خاصی این کار واجب، حرام یاممنوعمی‌شود.
ممنوعیت ازدواج بر اساس علل و حکمتها:
وَلاَ تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ آبَاؤُکُم مِّنَ النِّسَاء؛(نساء/22)
وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ؛(بقره/221)
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ.... وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ؛(مائده/5)
خدن: دوستی نامشروع در جاهلیت و امروزه در جوامع غربی که قرآن این روابط را زشت می‌شمرد.
آیات منع کننده از زنا و فحشا:
وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ؛(انعام/151) و به فحشا نزدیک مشوید، خواه آشکار باشد و خواه پوشیده.
ترغیب به توبه یا نماز به عنوان بازدارنده از فساد و فحشا
رعایت پوشش و حفظ حجاب و دوری از برهنگیدر آیات و روایات: به نوعی مربوط به غریزة جنسی =بیانگر حدّ و حدود اخلاقی آن هستند.
لباس، مسکن و مرکب

انسان نیازمند مسکن است که وی را از سرما و گرما و ...حفظ کند.

دارای اهمیت کمتر نسبت به خوردن و نوشیدن و جنس مخالف

نظر قرآن درباره‌یلباس و مسکن

وَاللّهُ جَعَلَ لَکُم مِّن بُیُوتِکُمْ سَکَنًا وَجَعَلَ لَکُم مِّن جُلُودِ الأَنْعَامِ بُیُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَیَوْمَ إِقَامَتِکُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ؛(نحل/80)

یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ؛(اعراف/26) (ریش: لباسنرم و فاخر )

وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّکُمْ لِتُحْصِنَکُم مِّن بَأْسِکُمْ؛(انبیا/80) و به او [= داود] ساختن زره [= نوعی لباس رزمی] را یاد دادیم تا شما را از آسیب و خطر محافظت کند.

 

لباس و مسکن در جهان دیگر

در دو آیه قرآن خدای به مؤمنان وعده داده که مساکن خوبی در بهشت به شما خواهیم داد.

این دو آیه که در آن دو از تعبیر «مسکن» استفاده شده، با آیات فراوانی که در آنها از تعابیر «جنّت» و «بهشت» استفاده شده است تفاوت بارزی دارند:

وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ؛(توبه/71. صف/12)

لباسهای زیبای بهشتیان:

- وَیَلْبَسُونَثِیَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ؛(کهف/31) و لباس‌های سبز از جنس حریر و دیبا می‌پوشند.

ـ یَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِینَ؛(دخان/53) لباس‌هایی از جنس حریر و دیبا پوشیده، رو‌به‌روی هم می‌نشینند.

 

ـ عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ؛(انسان/21) بر تنشان لباس‌هایی از حریر سبز و دیبا هست.

 

ارزش اخلاقی لباس و مسکن

تا چه حد باید در پیِ لباس و مسکن رفت؟ به میزان برطرف شدن نیاز
اگر دلبستگی به لباس و مسکن انسان را از دیگر کمالات بازدارد، ارزش منفی می‌یابد.

ارزش اخلاقی در گزینش لباس و مسکن

ارزش بهره‌مندی از لباس و مسکن نیّت و انگیزه‌ی انسان مربوط می‌شود.
اگر هدف از آنها خدا و کمالات معنوی باشد، تلاش برای تهیه آنها عبادت خواهد بود.
گاه تهیه لباس و مسکن تحت عناوین ثانوی ارزشمند می‌شود. مثلا داشتن لباس فاخر یا مسکن خوب باعث نگرش مثبت به فرد و باعث رواج اسلام می‌شود، بر اساس این انگیزة الهی و معنوی دارای ارزش مثبت اخلاقی است.
گرایش به داشتن مرکب و نظر قرآن

ـ وَمِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشًا؛(انعام/142) و از چارپایان برایتان وسیلة حمل و نقل و باربری و مرکب سواری آفرید.

ـ اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَنْعَامَ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ * وَلَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَلِتَبْلُغُوا عَلَیْهَا حَاجَةً فِی صُدُورِکُمْ وَعَلَیْهَا وَعَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ؛(غافر/79-80)

وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَالأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ؛(زخرف/12)

ارزش اخلاقی استفاده از مرکب

استفاده از سواری‌های طبیعی و غیر طبیعی از جهت ارزش‌گذاری اخلاقی، همانند استفاده از نعمت‌های دیگر است.
انسان در استفاده از اینهاتا با کمالات دیگران مزاحمت نداشته و حقوق اجتماعی دیگران را از بین نبرد ـ آزاد است؛ ولی در سایه‌یانگیزه‌های خاصی که به آن تعلّق می‌گیرد، می‌تواند ارزش اخلاقی مثبت یا منفی بیابد.

گرایش به زینت و جمال

گرایش به زیبایی مستقلّ از نیازهای دیگر انسان است.

استفاده از بوی خوش، شکل زیبا و مناظر یا درک جمال‌های معنوی و ... جزءنیازهای طبیعی انسان نیستند، ولی برای انسان همراه با لذتی هستند که گاه بر  لذّت‌های مادّی و حیاتی می‌چربد. این لذّت‌ها تحت عنوان زینت کردن و تجمّل می‌گنجند.
تفاوت زینت با جمال: زینت به زیباییِ عَرَضیو آرایش اطلاق می‌شود، در صورتی که جمال به زیبایی اصلیِ خود شیء به طور طبیعی گفته می‌شود.

جمال‌دوستی در قرآن

الف. زینت‌های دنیوی

زینت بودن تمام آنچه روی زمین هست:إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛(کهف/7)
ستارگان زینت آسمان:لَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ؛(ملک/5)

ب. زینت‌ها در جهان دیگر

مؤمنان در بهشت از زینت‌های خاصی استفاده می‌کنند،در کنار لذّت خوردنی‌ها،نوشیدنی‌ها و پوشیدنی‌های و ...
جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ * وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ؛(فاطر/33-34)

زینت و ارزش اخلاقی
ملاک حسن استفاده از زینت‌ها، این است که به شکلی با خدا و مبدأ و معاد انسان ارتباط یابد.
دو صورت استفاده از زینت:
.1بهره‌مندی از دیدن مناظر زیبای طبیعت
.2آراستن لباس و موی سر و صورت و مرتب و تمیز کردن آنها

ارتباط این دو نوع زینت با خداوند:

1. «ارتباط در نتیجه»: تحت تأثیر این نعمت‌ها در حالات و معنویات انسان و رابطه‌ی او با خداتغییری مثبت حاصل شود.

2. «ارتباط در انگیزه‌ی عمل»: انگیزه‌ی انسان در استفاده از زینت‌ها، پیروی از دستورهای الهی و آداب اخلاقی باشد. 

توصیه اسلام به بهره‌وری مؤمن از زینت‌ها

ارزشمند بودن کار مؤمن در بهره‌وری از زینتها و عبادی بودن کار او:
اهمیت اسلام به اجتماعات: اسلام برای انس گرفتن مؤمنان به آراستگی و پاکیزگی ظاهر اهمیت می‌دهد.
بنابراینزینت کردن مؤمنان به هنگام شرکت در اجتماعات ارزشمند معرفی شده است.
یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ؛(اعراف/31)  ای فرزندان آدم، به هنگام حضور در مساجد [و شرکت در اجتماعات مسلمانان] زینت خود را برگیرید.

 

مؤمنان در مجامع اسلامی به خصوص مسجدباید ظاهر آراسته‌ای داشته باشند که دیگران رغبت گفت‌و‌گو با آنها را داشته باشند.

 

 

 

 

 

 

 



موضوع :


درس سیزدهم
لذّت‌طلبی و سعادت‌خواهی

•یکی از گرایش‌های فطری انسان، لذّت‌خواهی و راحت‌طلبی است که با رنج‌گریزی همراه است.
• فطری بودن لذت طلبی یعنی گرایش به خوش‌گذرانی و بی‌میلی به درد اختیاری نیست، بلکه تکوینی است.
•لذت‌طلبی در حوزه‌ی اخلاق قرار نمی‌گیرد و نمی‌توان فرد طالب لذّت یا گریزان از درد را ستایش یا نکوهش کرد.
•حقیقت سعادت و خوشبختی انسان به لذّت دائم او برمی‌گردد.
• از این رو، لذّت و سعادت را همراه هم ذکر می‌کنیم.

 

قرآن و لذت‌طلبی
•قرآن کریم وجود گرایش به لذّت را در انسان انکار یا محکوم نمی‌کند.
•قرآن آموزه‌های خود را بر اساس گرایش به لذّت قرار داده و در روش تربیتی خود از آن بهره می‌برد.
•تعابیر سعادت، فلاح، فوز در قرآن بدین معناست که چون انسان طالب سعادت است باید به دستورهای دینی عمل کند تا به هدف برسد.
•از دیدگاه قرآن این گرایش فطری تأیید شده و در مسیر تربیتی صحیح قرار می‌گیرد.
•قرآن در بعضی آیات از تعبیر «لذّت» استفاده کرده است.
•بهشت صالحان:

وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الأَنفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْیُنُ؛ (زخرف/71)

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ؛ (محمد/15)

 

•اوصاف بهشت و آسایش بهشتیان:

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُون * ...لاَ یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِینَ؛ (حجر/45-48)

(درد و رنجی به ایشان نمی‌رسد)

جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا... * وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ * الَّذِی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لاَ یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلاَ یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ؛(فاطر/33-35)

(در اینجا رنجى به ما نمى‏رسد و در اینجا درماندگى به ما دست نمى‏دهد).

 

لذّت‌طلبی نکوهیده

پرسش: چرا با اینکه قرآن لذت‌خواهی را بد نمی‌داند، ولی گاهی لذّت‌طلبی نکوهش شده است؟

•اصل لذت سرزنش نمی‌شود، بلکه عوامل جانبی آن سرزنش می‌شوند که عبارتند از:
.1غفلت از لذّت‌های ارزنده‌تر و غرق شدن در لذایذ زودگذر و هوس‌های کم‌ارزش‌تر
.2لذّت‌گرایی افراطی و تن ندادن به سختی و تلاش
•انسان با گریختن از سختی‌های دنیا، غرق در لذتهای کم‌ارزش می‌شود، غافل از اینکه خدا زندگی دنیا را با رنج و کوشش قرار داده است.

لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِی کَبَدٍ؛(بلد/4) محققاً انسان را در رنج و زحمت آفریدیم.

3. کوتاهی در شکوفایی درک لذّت‌های انسانی و بسنده کردن به لذّت‌های حیوانی

•لذّت انس با خدا و قرب الهی از لذّت‌های خاص انسانی است که در حیوان وجود ندارد.
• لذت نوع اول در حیوانات هم یافت می‌شود. ولی این تفاوت را با آنها دارد که همانند آنها خودبه‌خود استعداد درک آنها در انسان شکوفا نمی‌شود، بلکه تلاش‌های انسانی در شکفتن آنها نقش اساسی دارند.

 

اقتضای عقل: انسان خواهان کمال برای شکوفا شدن استعدادهای خود محیط را آماده کرده و تلاش کند.

غرق در لذتهای طبیعی و تمایلات حیوانی نشود.

اگر انسان در راه تحصیل این لذّت‌های والا نکوشد و فقط به لذتهای کم‌ارزش دل بندد، منشأارزش منفی می‌شود.

آیات قرآن: انسان‌ها به حسب طبع طالب لذّت‌ دنیایی‌اند در حالیکه لذّت‌ آخرتی بر لذّت‌ دنیایی ترجیح دارند.

چون لذّت‌ها متزاحم‌اند، باید لذّت‌های بهتر را برگزید.

 بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * وَالآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى؛(اعلی/16-17)

تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللّهُ یُرِیدُ الآخِرَةَ؛(انفال/67)

•دو معیار ترجیح لذتها بر یکدیگر: 1. کیفیت 2. دوام
•بر اساس هر دو معیار، لذّات انسان در زندگی ‌آخرتی‌‌ برتری دارد.
دیدگاه قرآن درباره التذاذ
•قرآن اصل التذاذ را بد نمی‌داند، حتی کسانی را نکوهش می‌کند که خود را بیهوده از آن محروم می‌کنند.
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛(اعراف/7)
•بنابراین استفاده از نعمت‌ها ایرادی ندارد و تنها ترجیح لذتهای آنی در برابر ابدی را قرآن محکوم کرده است.
شدّت و ضعف در ارزش‌های منفی
•در بینش اسلامی حیات ابدی اصیل و دنیا مقدمه‌ی آن است.
•اگر چیزی مانع لذّت اخروی یا سبب عذاب اخروی باشد، منفی است.
•لذت دنیا اصلا قابل مقایسه با عذاب آخرت نیست. نه مدت: «محدود و نامحدود» نه شدت و ضعف
•لذت دنیایی که مانع لذت ابدی و سبب عذاب اخروی است در اسلام حرام و ترک آن واجب است.
•بعضی لذایذ دنیوی انسان را از لذایذ بیشتر اخروی محروم می‌کنند، ولی سبب عذاب نمی‌شوند.
•انسان با این لذّت‌ها به بهشت می‌‌رسد ولی از مراتب عالی آن محروم می‌شود.
•به حکم عقل چنین لذّتی مرجوح است و در شرع مکروه و ترک آن مستحب است.
•برخی از لذّت‌های مادّی تنها با لذایذ خاص اولیای خدا مزاحم‌اند؛ لذایذی که افراد عادی در نمی‌یابند و از نعمت‌های محسوس بهشت از قبیل خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها فراترند. 

قرآن کریم درباره‌ی این گونه لذّت‌ها می‌گوید:

فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛(سجده/17)

•لذتهای دنیایی که با لذات اولیای الهی تزاحم داشته باشد، نیز ارزش منفی دارد هر چند از نظر فقهی مباح باشد.
•به همین دلیل اولیای الهی از لذتهای مباح نیز پرهیز می‌کنند.
•لذت خواهی شاخه‌های فرعی گوناگونی دارد:

1. از یکسو به افعال انسان 2. از سوی دیگر به اعضای انسان 3. به اشیای گوناگون خارجی که متعلّق این افعالند

•برخی از این افعال:

خوردن و آشامیدن

•لذت خوردن و آشامیدن فطری و غیر اختیاری است و در حوزه‌ی اخلاق و موضوع ارزش‌های اخلاقی قرار نمی‌گیرد، بنابراین نمی‌توان آن را خوب یا بد نامید.
قرآن و میل به خوردن و آشامیدن

در قرآن مجید آیات بسیاری درباره‌ی این میل وجود دارد بر فطری بودن لذّت اشعار دارند.

أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاء إِلَى الأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ أَفَلاَ یُبْصِرُونَ؛(سجده/27) 

وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْماً طَرِیّاً؛(نحل/14)

اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَنْعَامَ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ؛(غافر/79)

عبارت «وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ» (جاثیه/16) نیز به این میل اشاره دارد.

حدود اخلاقی خوردن و آشامیدن

س: مطلوبیّت و ارزش مثبت و منفی اخلاقی این میل از کجا پیدا می‌شود؟

پاسخ: ریشه‌ی ارزش‌های اخلاقی در گزینش انسان است(کمیّت، کیفیّت یا ... در استفاده از خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها)

 

دیدگاه ارزشی قرآن درباره‌ی خوردن و نخوردن

•با هوس به دنبال غذا رفتن بیانگر وابستگی به لذایذ مادّی و حیوانی است که آن را هدف زندگی خود قرار داده.
•این حالت نکوهیده است.
•مذمتها به کمیّت، کیفیّت و جهت و ریشه و اساس، به تزاحم با سایر کمالات انسانی برمی‌گردد.
•بازداشتن از خوردن چیزهای مزاحم کمال انسان

عنوانی کلّی قرآن درباره‌ی خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها

وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ؛(اعراف/157)

پلیدی چیزهایی مثل شراب و قمار و... به تناسب موضوع خود منشأ رفتار خاصی از انسان خواهد شد.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ؛(مائده/90)

•پلید بودن شراب: زیرا نوشیدن آن، عملی زشت و شیطانی و سبب زوال عقل و مفاسدی دیگر است.

 

 

 

 

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛(بقره/173)

•ضرر معنوی خوردن گوشت حیوانی که به نام خدا ذبح نشده باشد:

وَلاَ تَأْکُلُواْ مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ؛(انعام/121)

سربریدن حیوان نوعی تصرف در مخلوقات الهی است که خدا به آنها حیات داده و انسان حیات آنها را می‌گیرد.

بنابراین گرفتن این حیات باید به اذن الهی و نام او باشد.

اگر انسان از خدا غافل باشد که هنگام کشتن حیوان توجهی به خدای جان‌آفرین نداشته باشد، حق خوردن از آن گوشت را ندارد.

بنابراین منع از خوردن بعضی از خوردنی‌ها و حرمت آن به لحاظ رعایت جنبه‌ی معنوی است.

خدا به واسطه‌ی لطفش چنین لیاقتهایی به انسان داده که بتواند به بالاترین حد رشد برسد.

ولی انسان قدر خود را نشناخته و با لقمه حرام یا بیش از حد خود را از چنین کرامتی محروم می‌کند.

 

این گونه تزاحمات سبب می‌شود که خوردن و آشامیدن در شکل و کیفیّتی خاص یا بیش از اندازه، ارزش منفی یابد.

 

 

 

 

 

 



موضوع :


   1   2   3      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز