درس هفتم: آیات 33 تا 44
وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ (33)
ولى اشرافیان (خودخواه) از قوم او که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب مىکردند، و در زندگى دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند: «این بشرى است مثل شما؛ از آنچه مىخورید مىخورد؛ و از آنچه مىنوشید مىنوشد! (پس چگونه مىتواند پیامبر باشد؟!)
33. وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا: «اشراف قومش از کسانی که کافر بودند، گفتند»:
علت آمدن «واو»: زیرا کلام ایشان به کلام رسول متصل نیست، بر خلاف گفتار قوم نوح. (در آیات 23 و 24: فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا... آمده).
چون جمله با این عبارت آغاز شده، سؤالی در تقدیر است.
«وَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ»: و دیدار آخرت را تکذیب کردند.
«وَ أَتْرَفْناهُمْ»: و به ایشان نعمت دادیم. «فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا» در زندگی دنیا به فراوانی اموال و فرزندان
« ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» این جز بشری مثل شما نیست در صفات و احوال.
« یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ» توضیحی در همگونی بشریت آنهاست.
ما: (مصدری) خبریه است.
عائد در دومی «وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ» یا
وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ (34)
و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت کنید، مسلّماً زیانکارید.
أَ یَعِدُکُمْ أَنَّکُمْ إِذا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ (35) آیا او به شما وعده مىدهد هنگامى که مردید و خاک و استخوانهایى (پوسیده) شدید، بار دیگر (از قبرها) بیرون آورده مىشوید؟!
آیا به شما وعده میدهد، هنگامیکه شما مردید و خاک شدید و استخوانهایی بدون گوشت و عصب
«أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ»: از قبرها ـ یا از عدم ـ بار دیگر به وجود؟
چهار حالت «أنکم»:
1. أَنَّکُمْ إِذا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ: «أَنَّکُمْ» دوم تکرار «أَنَّکُمْ» اول باشد که اولی را تأکید میکندَ بخاطر فاصلهی طولانی که بین «کم» و خبرش «مخرجون» واقع شده است.
2. «أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ» مبتدایی است که خبر آن ظرف مقدم «إِذا» است. «أنکم اخراجکم إِذا مِتُّمْ»: خروج شما آن زمانی است که بمیرید.
3. «أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ» فاعل برای فعل مقدر است و جواب شرط واقع میشود. «أنکم إِذا مِتُّمْ وقع اخراجُکم»: زمانیکه شما بمیرید واقع میشود خروج شما. (در این صورت جمله شرط و جزا) خبر «أنّ» اول میشود.
4. خبر «أنّ» اول به دلیل خبر «أنّ» دوم حذف میشود، نه اینکه خبر «أنّ» اول ظرف باشد؛ زیرا اسم «أنّ» اسم ذات است و اسم زمان نمیتواند خبر برای اسم ذات (انسان) واقع شود.
هَیْهاتَ هَیْهاتَ لِما تُوعَدُونَ (36) هیهات، هیهات از این وعدههایى که به شما داده مىشود!
« هَیْهاتَ هَیْهاتَ » بعید است تصدیق یا صحت آن « لِما تُوعَدُونَ» آنچه را وعده میدهید.
.5قرائت به سکون با وقف که «تاء» به «هاء» تبدیل میشود: هیهاة = هیهاه
إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ (37) مسلّماً غیر از این زندگى دنیاى ما، چیزى در کار نیست؛ پیوسته گروهى از ما مىمیریم، و نسل دیگرى جاى ما را مىگیرد؛ و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد!
•«وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ» ما بعد از مرگ مبعوث نمیشویم.
إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ (38) او فقط مردى دروغگوست که بر خدا افترا بسته؛ و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد!»
قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ (39) (پیامبرشان) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تکذیبهاى آنان یارى کن!»
قالَ عَمَّا قَلِیلٍ لَیُصْبِحُنَّ نادِمِینَ (40) خداوند) فرمود: «بزودى از کار خود پشیمان خواهند شد! (امّا زمانى که دیگر سودى به حالشان ندارد.)»
«لَیُصْبِحُنَّ نادِمِینَ» به زودی پشیمان میشوند بر تکذیب (خود)، زمانیکه عذاب را مشاهده کنند.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (41) سرانجام صیحه آسمانى آنها را بحق فرو گرفت؛ و ما آنها را همچون خاشاکى بر سیلاب قرار دادیم؛ دور باد قوم ستمگر (از رحمت خدا)!
«فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ» به زودی میگیرد ایشان را صیحهی جبرئیل. صیحهی وحشتناکی بر ایشان میزند که قلبهایشان از آن متلاشی میشود و میمیرند.
بر این استدلال شده که این امت قوم صالح بودهاند.
«بِالْحَقِّ»:
1. به شکل ثابتی که دفعکنندهای بر آن نباشد.
2. به عدل از جانب خدا، مثل قول تو: فلانی به حق قضاوت کرد.
3. به وعدهی صدق و راست.
« فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً» تشبیه کرد ایشان را در هلاکتشان به خاشاک سیل
«غثاء» آن چیزی است که سیل میآورد (دستاورد سیل: چوب و خاشاک)
مثل قول عرب: «سال به الوادی: وادی او را آورد» برای کسی که هلاک میشود.
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ (43) هیچ ا متى بر اجل و سر رسید حتمى خود پیشى نمىگیرد، و از آن تأخیر نیز نمىکند.
ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرِینَ (42) سپس اقوام دیگرى را پس از آنها پدید آوردیم.
ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ (43) هیچ ا متى بر اجل و سر رسید حتمى خود پیشى نمىگیرد، و از آن تأخیر نیز نمىکند.
ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا کُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ (44)
•اضافهی رسول با «ارسال» به سوی «مرسِل: خدا» و با «مجیء: آمدن» به «مرسَل علیه: مردم» به این خاطر است که ارسالی که مبدأ و ابتدای کار است از جانب خداست و «مجیء: آمدنی» که انتهای کار است به سوی مردم است.
« فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً» پس پیدرپی کردیم یکی را پس از دیگری در هلاک کردن.
«وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ» و آنها را احادیثی قرار دادیم: که باقی نمانده از ایشان مگر حکایاتی که شبانه به آن سخن می گویند (شبگذرانی میشود).
«احادیث»:
1. اسم جمع حدیث است.
2. جمع «احدوثه» است، آنچه برای سرگرمی با آن سخن میگویند.
« فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ»: دور باد (از رحمت خدا) قومی که ایمان نمیآورند.
موضوع :