بسم الله الرحمن الرحیم

سورة المؤمنون: مکی

تعداد آیات: 119 آیه نزد بصریّین، و 118 نزد کوفیّین.

فضیلت سوره

عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال‏: من قرأ سورة المؤمنین، ختم اللّه له بالسّعادة، إذا کان یدمن فی قراءتها فی کلّ جمعة. و کان فی الفردوس الأعلى مع النّبیّین و المرسلین.«ثواب الأعمال/ 135، ح 1.»

کسی که سوره مؤمنون را قرائت کند، خداوند امر او را به سعادت ختم می‌کند، زمانیکه قرائت آن را در هر جمعه  ادامه دهد ، در بهشت اعلی با انبیا و مرسلین خواهد بود.

أبیّ بن کعب، عن النّبیّ صلّى اللّه علیه و آله قال: من قرأ سورة المؤمنین، بشّرته الملائکة یوم القیامة بالرّوح و الرّیحان و ما تقرّبه عینه عند نزول ملک الموت.

کسی که سوره مؤمنون را قرائت کند، ملائکه او را در روز قیامت به روح و ریحان بشارت داده و آنچه چشم او را هنگام نزول ملک‌الموت روشن می‌کند.

قد افلح المؤمنون(1): به تحقیق مؤمنون رسیدند به آرزوی خودشان.

«قد» جایی به کار می‌رود که امر مورد انتظار (متوقع) تثبیت شده باشد. (یعنی مؤمنان به امر مورد انتظارشان رسیدند )  همچنانکه وقتی کلمه لما می‌آید، برای نفی است. و دلالت می‌کند بر ثبات آن کار اگر داخل بر ماضی شود. (قد: دلالت بر ثبات می‌کند) وقتی بر سر ماضی داخل شود. و به همین دلیل وقتی «قد» بر سر ماضی می‌آید، ماضی را نزدیک به حال می‌کند. چون که مؤمنین خودشان آرزو و توقع این را داشتند از فضل الهی (که بر اساس ایمان به خدا و رسول رستگار شوند، خدا هم هنگام بشارت تعبیر «قد افلح» را آورد) در ابتدای بشارت این مؤمنین به این آیات خدا کلمه «قد» را قرار داد.

قرائتها:

1.      ورش از نافع: «قدافلح» به انتقال حرکت همزه به دال و حذف همزه.

 2.       «افلحوا»

·        بر اساس لغت کسانی که فعل و فاعل را هردو جمع می‌اورند. مثل لغت «اکلونی البراغیث: کک‌ها مرا خوردند.

·        بنابر ابهام و تفسیر: رستگار شدند آنها (ابهام) چه کسانی؟ (تفسیر: مؤمنان)

3.     «افلح» اکتفا ضمه از واو: (افلحوا را افلح خوانده‌اند).

4.     «اُفلِحَ» به صورت مجهول

روایات:

1.     امام صادق علیه السلام: وقتی که خدا بهشت را خلق کرد، به بهشت گفت: صحبت کن. بهشت گفت: به تحقیق مؤمنان رستگار شدند. (کنایه از اینکه خلق بهشت، سعادتی است که به مؤمنین بشارت داده شده).

2.     امام باقر علیه السلام: خداوند متعال به مؤمن سه ویژگی عنایت کرده: عزت در دنیا (نفوذ ناپذیر)، رستگاری در آخرت،  هیبت و ترس از مؤمنین در قلوب ظالمین. سپس قرائت کردند: «ولله العزة و لرسوله و للمؤمنین» و قرائت کردند: «قد افلح المؤمنون ... تا هم فیها خالدون»

3.     امام باقر علیه السلام: خداوند عزوجل به مؤمن سه ویژگی را عنایت کرده است: عزت در دنیا(چیزی در دینش نفوذ نمی‌کند)، رستگاری در آخرت، و هیبت و ترس در سینه‌های عالمیان.

4.     اصول کافی با اسنادش به کامل تمار که گفت: امام باقر علیه‌ السلام فرمود: «قد افلح المؤمنون» آیا می‌دانی که ایشان چه کسانی هستند؟ گفتم: شما داناتری. امام فرمود: به تحقیق رستگار شدند مؤمنانی که تسلیم (قضا و قدر) هستند، همانا مسلمین شریف‌ها و برگزیدگان و انتخاب شدگان هستند. پس مؤمن غریب است، پس خوشا بر غرباء. (تعداد مؤمنان کم است).

5.     محاسن برقی: از... کامل تمار گفت: امام باقر علیه السلام فرمودند: ای کامل، مؤمن غریب است (قدر او دانسته نمی شود).، سپس فرمود: آیا می‌دانی چیست قول خدا: قد افلح المؤمنون؟ گفتم: به تحقیق که رستگار شدند و به سعادت رسیدند و وارد بهشت شدند. پس امام علیه السلام فرمود: (مرتبه‌ی بالاتری دارند) به تحقیق رستگار شدند مؤمنانی که تسلیم شدند، و تسلیم شدگان همان برگزیدگان هستند.

2. الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ‏ (2):

مؤمنان کسانی هستند که در نمازشان خاشعند، یعنی از خدا خوف دارند، برای او فروتن هستند(خشوع قلبی)، ایشان در موقع نماز به محل سجده نگاه می‌کنند(خشوع ظاهری).

1.     در کافی از ... امام صادق علیه السلام فرمود: زمانیکه در نمازت هستی، بر تو باد به خشوع و توجه کردن به نمازت، همانا خداوند می‌فرماید: « الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ‏».

2.     در اصول کافی عده‌ای از اصحاب ما نقل کرده‌اند از ... امام صادق علیه‌السلام: رسول خدا صلی الله علیه و آله‌ فرمود: آن مقداری که خشوع بدن بر خشوع قلبی افزون باشد، نزد ما نفاق محسوب می‌شود.

3.     در تفسیر قمی: ذیل آیه « الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ‏» (امام صادق علیه‌السلام) فرمود: پایین انداختن نگاه در نمازهایت می‌باشد و روی آوردن تو به نماز.

4.     در مجمع البیان: « الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ‏» روایت شده که نبی صلی‌الله علیه و آله مردی را دید که با ریشش در نماز بازی می‌کند، پس فرمود: آگاه باش، اگر قلبش خاشع بود، هر آینه اعضای او (نیز) خاشع بود.

5.     و روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در نماز سرش را به سوی آسمان بالا می‌برد، وقتی این آیه نازل شد، سرش را پایین انداخت و دیده‌اش را به زمین انداخت.

6.     در کتاب خصال از امیرالمؤمنین علیه السلام: باید مرد در نمازش خاشع باشد، همانا کسی که قلبش برای خداوند عزوجل خاشع باشد، اعضایش خاشع می‌شود، پس با چیزی بازی نمی‌کند.

وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ(3)و آنها که از لغو و بیهودگى روى‏گردانند

•        به خاطر جدیتی که دارند، ایشان را از یاد خدا باز نمی‌دارد.

•        عبارت «لغو» از وجوهی بلیغ تر از «الذین لا یلهون» است:

1.     قرار دادن جمله اسمیه.

2.     بنای حکم بر ضمیر. «(هم) عن اللغو معرضون».

3.     تعبیر از «معرضون» با اسم. (می‌توانست بفرماید: «لا یلهون» فعل نیاورد).

4.     تقدیم صله‌‌ی (اصطلاحی نیست) متعلق بر جار و مجرور. «الذین هم» بر «عن الغو».

5.     قرار دادن «معرضون» به جای «تارکون» تا دلالت کند بر دوری مؤمنان به طور کلی مستقیم و با واسطه، چه از جهت گرایش، چه از جهت حضور جسمی و روحی. زیرا اصل کلمه‌ی «اعراض» این است که در جایگاه دیگر، غیر از این جایگاه «لغو» است. همین موارد در آیات بعد نیز از لحاظ بلیغ  بودن هست.

(اعراض یعنی سراغ آن نرفته ولی تارک یعنی آن را ترک کرده.)

اصل در اعراض این است که در ساحتی غیر از آن ساحت باشد. «کذلک: تمام نکات ادبی ابلغ و ...» در آیه 3 در آیه‌ی بعد «4» نیز هست.

در اصول کافی : علی بن ابراهیم ... از امام صادق علیه‌السلام حدیثی طولانی نقل می‌کند که در آن امام علیه السلام می‌فرماید: همانا خداوند تبارک و تعالی ایمان را واجب کرد بر اعضای ابن آدم و ایمان را بر اعضا تقسیم نمود و جدا کرد ایمان را در اعضا: و واجب نمود بر شنوایی اینکه مبرا باشد از گوش دادن به چیزی که خدا حرام کرده است . اینکه رویگردان باشد از چیزی که خدا بر او حلال نکرده از جمله آن چیزهایی که خداوند عزوجل او را نهی کرده است. و گوش دادن به آنچه موجب خشم خداوند عزوجل می‌گردد.

پس فرمود در این مورد: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ‏: و خداوند (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده که هر گاه شنیدید افرادى آیات خدا را انکار و استهزا مى‏کنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند»نساء/140.

•        سپس خداوند عزوجل جایگاه نسیان را استثنا کرد، پس فرمود: «وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ: و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیّت ستمگر منشین! » انعام/68. و فرمود: « فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ‏: همان کسانى که سخنان را مى‏شنوند و از نیکوترین آنها پیروى مى‏کنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند».

•        و خداوند عزوجل فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ‏». و فرمود:‌ « وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ‏: و هر گاه سخن لغو و بیهوده بشنوند، از آن روى مى‏گردانند». قصص/55.

•        و فرمود: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً: و هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از آن مى‏گذرند.» فرقان/72.

•        پس این چنین خداوند عزوجل از ایمان بر شنوایی واجب کرد که گوش ندهد به آنچه برای او حلال نیست و این عمل گوش است و این (گوش ندادن به حرام) از ایمان است.

2. در ارشاد مفید رحمة الله کلامی طولانی از امیرالمؤمنین علیه السلام که در آن کلام فرمود: هر گفتاری که در آن یادی از خدا نباشد، لغو است. و در مجمع البیان « وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ».

3. و روایت شده از امام صادق علیه‌السلام که فرمود: (اعراض از لغو) این است که مردی باطلی به تو بگوید، یا اینکه چیزی که در تو نیست به تو نسبت دهد، ولی تو به خاطر خدا از او اعراض کنی.

4. در روایت دیگر آمده که لغو غنا و امور لهو است.

5. در اعتقادات امامیه‌ی صدوق آمده است: از امام علیه السلام از قصه‌های بی‌معنی سؤال شد‌که آیا گوش دادن به آنها حلال است؟ امام فرمود: نه!

6. در عیون الاخبار به اسنادش به محمد بن ابی عباد ـ که مشهور به سماع و خوردن شراب (انگور یا خرما) بود ـ  آمده که از امام رضا علیه السلام از سماع پرسیدم. امام فرمود: برای اهل حجاز (مکتب اهل بیت علیهم السلام)  در آن نظری است‌ و آن نظر این است که سماع از مصادیق باطل و لهو است. ( آیا نشنیدی این قول خداوند عزوجل را که می‌فرماید: « وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً: و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‏گذرند. » فرقان/72.

 

7. در تفسیر علی بن ابراهیم: «وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ‏» یعنی از لغو و امور لهو.

 

 

 



موضوع :


بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر ترتیبی1

مقدمات
اسباب نزول در تفسیر مجمع البیان

مجمع البیان: ابوعلی، الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسی المشهدی

سال نگارش: 536 ق (قرن ششم)

همزمان با کشاف زمخشری، از نظر اصابت رأی واصابت عقل فراتر از تفسیر کشاف

نظر محمّد حسین ذهبی، مؤلف التفسیر والمفسّرون در باره‌ینویسنده این تفسیر:

  «مؤلف مجمع البیان، ابوعلی،الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسی المشهدی، دردید اصحاب خود، دانشمندی در خور ستایش، مفسر، محدّث، فقیه، جلیل، ثقه، کامل و زیرک است». محمد حسینذهبی، التفسیر و المفسرون، (چاپ دوم: بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1396 ھ– 1976 م) ، 2/99. 

 

مجمع البیان، از نگاه نویسنده

این تفسیر، بسیار خلاصه و پیراسته ودارای نظم و ترتیبی شایسته است.

 اقسام دانش‌های قرآنی و فنون مربوط به آن را در این کتاب آمده است.

بیان مطالب اصلی و فرعی از: علم قرائت، اعراب و لغات قرآن، پیچیدگی ومشکلات آن، مفاهیم و جهات آن، نزول و اخبار آن، قصص وروایات مربوط به آن، حدود واحکام آن، حلال و حرام آن.

بیان اشکالات مبطلین و اصحاب خود و  استدلال آنان در باره‌ی اصول و فروع و معقول و منقول به صورت اختصار

 

ترتیب مطالب درتفسیر مجمع البیان

1. اشاره به مکّی و مدنی بودن سوره وآیات وموارد اختلاف آن.

2. بیان تعداد آیات سوره و ذکر اقوال در این زمینه.

3. وجه تسمیه سوره‌ها ومناسب آنها با محتوای سوره.

4. ذکر فضایل تلاوت سوره واحادیث مربوط به آن.

5. بیان اختلاف قرائت، تحت عنوان «القرائة» .

6. تشریح مفردات کلمات، تحت عنوان « الإعراب».

7. ذکر معانی و لغات مشکل آیات، تحت عنوان«اللغة».

8. بیان علل و اسباب نزول آیات تحت عنوان «النزول».

9. تفسیر و تأویلات آیه.

10. بیان مناسبت وارتباط آیه با آیات قبل و بعد تحت عنوان «النظم».

11. بیان قصص، تحت عنوان « القصه» .

12. طرح احکام مربوط به آیه.

فضیلت و تعداد آیات

مکی

تعداد آیات : 29

أبی بن کعب عن النبی ص: و من قرأ سورة إذا الشمس کورت أعاذه الله تعالى أن یفضحه حین تنشر صحیفته.

هر کس سوره اذا الشّمس کوّرت را قرائت کند خداوند تعالى او را هنگامى که پرونده اعمالش باز میشود از رسوا شدن حفظ میکند.

ابن عمر قال قال رسول الله ص‏ من أحب أن ینظر إلی یوم القیامة فلیقرأ إذا الشمس کورت.

هر کس دوست دارد. در روز قیامت بمن نگاه کند سوره اذا الشّمس کوّرت را بخواند.

و روى أبو بکر قال‏ قلت لرسول الله ص یا رسول الله أسرع إلیک الشیب قال شیبتنی هود و الواقعة و المرسلات و عم یتساءلون و إذا الشمس کورت.

ابو بکر روایت کرده که به پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله عرض کردم‏ یا رسول اللَّه چه زود پیر شده‏اى؟ فرمود: سوره هود و واقعه و مرسلات و عم یتساءلون. و اذا الشمس کورت مرا پیر و موى مرا سفید کرد.

فأما ما روی عن أنس‏ أنه سئل هل اختضب رسول الله ص فقال ما شأنه الشیب فقیل أ و شین؟ هو یا أبا حمزة فقال کلکم یکرهه.‏

و امّا روایتى که از انس بن مالک نقل شده که از او پرسیدند: آیا پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله خضاب میکرد؟ گفت: پیرى و موى سفید شأن پیغمبر نبود، پس گفته شد: اى ابا حمزه آیا پیرى خوب نیست؟ گفت همه شما پیرى و سفید مویى را مکروه دارید.

جمع بین آن حدیث و حدیث انس:

اگر انسانى از چیزى پیر میشد، از قرائت و خواندن این سوره‏ها پیر می‌شد.

روایت شده که وقتی امام على علیه السّلام پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله را غسل داد در محاسن آن حضرت چند دانه موى سفید دید.

آنچه بعد از جستجو آشکار می‌شود، پیری نیست. (یعنى پیامبر پیر نبود).

ارتباط این سوره با سوره قبل (عبس):

چون خداوند سبحان سوره عبس را بذکر روز قیامت و ترسهای آن شروع شد این سوره را نیز بذکر علامات و احوال قیامت شروع و کرد.

إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ (1) در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود.

آن گاه که نور روشنایى خورشید تمام و تاریک و نابود شد. (ابن عبّاس و ابىّ و مجاهد و قتاده).

آن گاه که خورشید افتاد و از بین رفت. (ابى صالح و ربیع بن خثیم).

آن گاه که روشنایى خورشید جمع و پیچیده شد چنانچه عمّامه پیچیده شود. (زجاج)

تکوّر خورشید:

جمع و از بین رفتن خورشید تا مثل آهن تفتیده شده و نور و حرارتش تمام شود و خداوند برای بندگانش نور دیگری ایجاد کند.

وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ (2)و در آن هنگام که ستارگان بى‏فروغ شوند.

آن گاه که ستارگان فرو ریزند و پراکنده شوند. مجاهد و قتاده و (خواجه) ربیع خثیم (قول بهتر)

پرنده از هوا منکدر شد: سر نگون گردید.

2. آن گاه که ستارگان از تیر‏گى تغییر کنند. (جُبّائى)

وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ (3) وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ (4)

و در آن هنگام که کوه‏ها به حرکت درآیند، (3) و در آن هنگام که با ارزش‏ترین اموال به دست فراموشى سپرده شود، (4)

(وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ)

آن گاه که کوه‏ها از روى زمین روان گردند پس گرد و غبار پراکنده و آب نمایى شوند.

(وَ إِذَا الْعِشارُ)

و آن گاه که شتران ده ماهه آبستن و بعد از آنکه بچه خود را زائیدند. عشار گفته میشوند و آنها گرانقدرترین مال نزد عربند.

(عُطِّلَتْ)

حمل و بچّه خود را بدون شبان و شتربان رها کنند.

عشار ابرهاى معطّل هستند که نمیبارند. (جُبّائى و محکى از ابن عمرو).

ازهرى: من در لغت این معنى را از عشار نمیشناسم.

وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ (5) و در آن هنگام که وحوش جمع شوند.

(وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ)

آن گاه که حیوانات وحشى جمع میشوند تا قصاص گرفته شود برای بعضی از بعض دیگر، پس قصاص گرفته می‌شود برای حیوان لجام‌دار (بی شاخ) از شاخ‌دار

خداوند سبحان وحوش و حیوانات را در آخرت محشور کند تا به عوض دردهای دنیا به استحقاق خود برسند و رعایت انصاف می‌شود (داد بعضى از برخى دیگر گرفته شود).

نظرات پیرامون کیفیت عوض در آخرت:

پس آنکه میگوید:

عوض همیشگى است می‌گوید آن حیوان براى همیشه در نعمت باقى خواهد بود.

مستحقّ عوض می‌شود، بطور موقت در نعمت خواهد بود.

بعضى: خداوند از باب تفضّل به آنها عوض را ادامه دهد تا اینکه غمّى به انقطاع آن عوض بر معوّض وارد شود.

بعضى: وقتى خدا آنچه استحقاق داشت از عوض‌ها به آنها داد، آنها را خاک گرداند.

وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ (6) و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند.

(وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ)

 آب گوارا و شیرین آنها را بر آب شورش ریخته و آب شورش را بر آب شیرینش آمیخته تا پر شود.

بعضى از دریاها جارى در بعضى دیگر شود تا تمام دریاها یک دریا شود و فاصله از میان آنها بر داشته شود. (مجاهد و مقاتل و ضحّاک)

دریاها بر افروخته شود پس آتشى شعله ور گردد. (ابن عبّاس)

دریاها خشک شده و آبش بخار شده و یا بزمین فرو رفته و یک قطره از آنهم نماند. (حسن و قتاده)

پر از چرک و خون و کثافتى گردد که از بدنهاى اهل آتش در آتش رواناست. (جُبّائى)

دریاهای جهنّم را اراده کرد زیرا دریاهاى دنیا که تمامى فانى و نابود شده‏اند.(جُبّائى)

وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ (7) و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد.

هر انسانى با هم‌شکل و مثل خود همراه می‌شود و به او متصل می‌شود.

 از «انسان» تعبیر به «نفس» شده و گاهى هم از «روح» تعبیر به «نفس» شده.

پس مقصود اینست که هر انسانى نزدیک به مثل خودش از اهل آتش و اهل بهشت میگردد. (عمر بن خطاب و ابن عبّاس و مجاهد و حسن و قتاده)

آن گاه که ارواح به اجساد نزدیک شده و زنده می‌شوند (عکرمه و شعبى و ابى مسلم).

آن گاه که فریب خورده به کسى که گولش زده و فریبش داده از انسان یا شیطان نزدیک می‌شود (تا حق خود را بگیرد) (جُبّائى)

آن گاه که صالحین از مؤمنان به حور العین، نزدیک شده و با آنها ازدواج میکنند و نفوس کافران با شیطانها نزدیک میشوند(عطاء و مقاتل).

وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ (8)  و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود.

از دختری که زنده به گور شده سؤال می‌شود. (ابن عبّاس)

شأن نزول: در عرب جاهلیت عادت بر این جارى شده بود که چون وقت زایمان زن نزدیک میشد، گودالى حفر می‌کرد و بالاى آن مى‏نشست پس اگر دخترى می‌زائید، آن را در گودال پرت می‌کرد و اگر پسری می‌زائید، آن را نگاه میداشت.

شاعر عرب گوید:

سمیتها إذ ولدت تموت         و القبر صهر ضامن زمیت

هنگامی که تو را به دنیا آوردم، تو را «تموت: می‌میری» نام نهادم          

قبر دامادی است که ضامن سکونت است. (سنگین و باوقار)

شاهد مثال: زنده به گور کردن دختران بی‌گناه.

بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (9) به کدامین گناه کشته شدند.

از دختر زنده به گور شده پرسیده می‌شود: به چه گناهى کشته شدى؟

معناى این سؤال توبیخ و سرزنش قاتل اوست. براى اینکه دختر زنده به گور شده میگوید: من بدون گناه کشته شدم.

 این جارى مجراى قول خداى سبحان به عیسى بن مریم علیه السّلام است  که برای توبیخ و سرزنش قومش و اقامه حجّه بر آنها میگوید:

(أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّه)ِ آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را بعنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟ (فرّاء)

معناى سئلت: اینست که از قاتل آن مطالبه‌ی دلیل می‌شود در قتل آن دخترهاى زنده به گور شده و از سبب قتل آنها سؤال میشود.

مثل اینکه گفته شده زنده بگور شده از قاتلش مى‏پرسد: به چه گناهى کشتم (مرا کشتی)؟ نظیر آن قول خدا: «انّ العهد کان مسئولا: از عهد سؤال خواهد شد». یعنی از او سؤال می‌شود(ابى مسلم).

بنابراین قاتلان در اینجا کسانی هستند که در حقیقت از ایشان سؤال می‌شود نه کسی که کشته شده، و قطعا در مورد مقتول سؤال می‌شود. 

وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ (10)و در آن هنگام که نامه‏هاى اعمال گشوده شود.

نامه‌ی اعمالی گشوده می‌شود که ملائکه در آن اعمال خیر و شر صاحبانش را می‌نویسند، تا صاحبان صحیفه‌ها، آنها  نامه‌ها را خوانده و اعمال آشکار شود پس بر اساس آن جزا و پاداش داده شوند.

وَ إِذَا السَّماءُ کُشِطَتْ (11) و در آن هنگام که پرده از روى آسمان برگرفته شود.

آن گاه که آسمان از جاى خود کنده شده و نابود شود، مانند پوستى که از تن شتر کنده میشود سپس خدا آن (آسمان) را مى‏پیچد و جمع میکند.

آن گاه که آسمان کنده میشود چنان که سقف کنده میشود (زجاج)

آن گاه که آسمان از آنچه در آن است کشف و ظاهر میشود.

معناى «کشط»: برداشتن تو است چیزى را از چیزى که پوشیده است چنان که پوست از کوهان شتر برداشته میشود.

وَ إِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ (12) و در آن هنگام که دوزخ شعله‏ور گردد.

 و آن گاه که دوزخ روشن، بر افروخته و شعله‏ور می‌گردد تا اینکه شدّت و تندیش بر تندى افزوده گردد.

بر افروختگى آن غضب و خشم خدا و گناهان بنى آدم است.(قتاده)

وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ (13) و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود.

 و آن گاه که بهشت به اهل  آن براى داخل شدن آنان نزدیک گردد.

به نعمتهای درون بهشت نزدیک شود، پس سرور مؤمن زیاد و حسرت اهل آتش زیاد شود.

عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ (14)  (آرى در آن هنگام) هر کس مى‏داند چه چیزى را آماده کرده است!

آن گاه که این امور در قیامت واقع شد در این وقت هر کسى می‌داند چه عملى حاضر کرده است.

چنانچه میگویند: احمدتُهُ وجدتُهُ محمودا: ستودم او را و یافتم او را ستوده و پسندیده.

2. می‌داند در آن وقت چه اعمالى از خیر و شرّ حاضر کرده است.

 احضار اعمال مجاز است براى اینکه آن اعمال باقى نمی‌ماند. یعنی: چیزى از آن اعمال کم نمی‌شود بلکه تمام اعمالش حاضر خواهد بود. 

3. مقصود پرونده‏هاى اعمال است.

فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (15) سوگند به ستارگانى که بازمى‏گردند(گردان).

الْجَوارِ الْکُنَّسِ (16) حرکت مى‏کنند و از دیده‏ها پنهان مى‏شوند(متحرکِ نهان شونده).

(فَلا أُقْسِمُ): یعنى فاقسم. پس سوگند یاد می‌کنم ولاء زاید است. (علماءدرباره‌ی درباره لا در آیه‏ (لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ بحث کرده‌اند.)

(بِالْخُنَّسِ): آنها ستارگانى هستند که روز پنهان میشوند و شب ظاهر میشوند.

(الْجَوارِ) صفت خنّس است زیرا آنها در مدار و افلاک خود سیر میکنند.

(الْکُنَّسِ): از صفات ستارگان است که در برج‌های خود پنهان میشوند چنانکه آهوان در لانه‏هاى خود پنهان می‌شوند.

حضرت على علیه السّلام: آنها پنج ستاره هستند: 1- زحل 2- مشترى 3- مریخ 4- زهره 5- عطارد

بعضى: آنها در روز مخفى میشوند ودیده نمیشوند و در وقت غروبشان پنهان میگردند. و این است خنوس و کنوس آنها.

آنها گاو وحشى است. (ابن مسعود)

آنها آهوان هستند.(ابن جبیر)

وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ (17)و قسم به شب، هنگامى که پشت کند و به آخر رسد.

یعنى آن گاه که به تاریکى خود پشت کرد. (حضرت على علیه السّلام و ابن عبّاس و مجاهد و قتاده).

آن گاه که به تاریکی رو کرد (حسن).

آن گاه که تاریک شد (جُبّائى).

وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ (18) و به صبح، هنگامى که تنفّس کند.(دمیدن گیرد).

زمانیکه صبح روشن شود و نمایان شود.

روشنایى آن کشیده شد تا روز شد. (سپیده صبح دمید).

إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ (19) که این (قرآن) کلام فرستاده بزرگوارى است [جبرئیل امین‏].

این جواب قسم است (حسن و قتاده). (برای آیات 15 تا 18: فلا اقسم بالخنس – الجوار الکنس ـ واللیل اذا عسعس ـ والصبح اذا تنفس)

قرآن گفته فرستاده بزرگواری است از پروردگارش و او جبرئیل علیه السّلام است.

 آن کلام خداى تعالى است که به زبان او نازل کرده، یعنى آن را محمّد صلّى اللَّه علیه و آله از جبرئیل علیه السّلام شنیده و از طرف خود نگفته است.

2. بعضى: آن را به جبرئیل علیه السّلام نسبت داده براى اینکه خداوند تبارک و تعالى به جبرئیل فرمود: برو خدمت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و به او چنین بگو. سپس جبرئیل (ع) را توصیف کرده و فرمود:

ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ (20) که صاحب قدرت است و نزد (خداوند) صاحب عرش، مقام والایى دارد!

(ذِی قُوَّةٍ)

1. دارای قوت است در آنچه تکلیف به او شده و به آن مأمور گردیده از علم و عمل و تبلیغ رسالت.

2. بعضى: صاحب قدرت در نفس خود میباشد و از نیرو و توانایى او بود که شهرهاى قوم لوط را با جلوى بالش کنده و تا آسمان رسانیده و آن گاه وارونه کرد.

 (عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ)

 دارای مکانت و جایگاه است نزد خداوند صاحب عرش و آفریدگار عرش، بلند مرتبه و بزرگ مقام و مرتبه است نزد او.

 چنانچه گفته می‌شود: فلانى نزد پادشاه دارای مکانت و جایگاه(صاحب نفوذ و قدرت) است.

مکانت: تقرّب و نزدیکى مقام.

مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ (21) در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امین است!

(مُطاعٍ ثَمَّ): در آسمانها اطاعت شده است.

فرشتگان آسمان او را اطاعت میکنند.

گویند: از اطاعت فرشتگان به جبرئیل علیه السّلام ایناست که او خازن بهشت را شب معراج امر کرد تا درهاى بهشت را براى محمّد صلّى اللَّه علیه و آله باز کرد تا داخل آن شده و دید آنچه در بهشت است. و امر کرد مالک دوزخ را پس براى او گشود در جهنّم را تا به آن نظر فرمود.

(أَمِینٍ): بروحى و رسالات الهیبه سوى انبیاء و پیامبران امین است.

حدیث: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به جبرئیل علیه السّلام فرمود: چه اندازه نیکو خدا تو را ستوده.

(ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ) پس قوّه و نیروى تو چه اندازه و امانت تو چه بوده؟

گفت:امّا قوّتمن اینکه مرا خدا بر انگیخت به سوى شهرهاى قوم لوط و آن چهار شهر بود که در هر شهر چهارصد هزار جنگجو بود غیر از بچّه‏ها و زنها. پس آن را از پائین‏ترین زمین (یعنى از اعماق زمین) کنده و برداشتم تا اهل آسمان صداى خروس و مرغان و زوزه سگهایآنها را شنیدند. پس آنها را سرنگون و وارونه افکندم.

 امّا امانت اینکه من امر به چیزى نشدم که آن را به غیر از اهلش و صاحبش بدهم و بگویم.

وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ (22) و مصاحب (رفیق) شما [پیامبر] دیوانه نیست!

سپس خداوند سبحان جماعت کفّار را مخاطب ساخته و فرمود:

(وَ ما صاحِبُکُمْ): نیست صاحب(همراه) شما که شما را به خدا و اخلاص طاعت و عبادت او دعوت نموده‏.

 (بِمَجْنُونٍ): دیوانه.

مجنون: آن است که بر عقلش پوششی باشد که امور را طبق آنچه هست درک نکند. به دلیل آفتى که او را فرو گرفته؛ با فرو گرفتن آفت است که شخص خواب متمایز است، براى اینکه خواب آفت نیست.

 وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُون: این نیز جواب قسم است.

خداوند سوگند یاد کرده که قرآن را جبرئیل به آن حضرت نازل کرد.

حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله. مجنون نیست، آن طور که اهل مکّه به او نسبت می‌دهند.

وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ (23) او (جبرئیل) را در افق روشن دیده است!

 وَ ما هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ (بظنین) (24) و او نسبت به آنچه از طریق وحى دریافت داشته بخل ندارد!

(وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ)

یعنى محمّد صلّى اللَّه علیه و آله جبرئیل علیه السّلام را دید به صورتى که خداى تعالى او را آفریده، در جایى که خورشید طلوع میکند و آن افق اعلى از طرف مشرق است‏ (قتاده و مجاهد و حسن).

(وَ ما هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ)

بر وحى خداى تعالى و آنچه او را از اخبار غیبى خبر می‌دهد (ظنین) متّهم نیست. زیرا احوال او ناطق و گویاى به صداقت و امانت اوست. (ابن عبّاس و سعید بن جبیر و ابراهیم و ضحّاک)

 (ضنین) با ضاد: او در رسانیدن آنچه از خدا به او واگذار شده بخیل نیست، چنانچه خداوند او را تعلیم نمود.

ظاهرا در قرآن ایشان (ظنین) بوده است.

وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجِیمٍ (25) این (قرآن) گفته شیطان رجیم نیست!

 (وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجِیمٍ) (25) قرآن قول شیطان نیست:

شیطان که خدا او را به لعنت و نفرین رانده است.

شیطانى که به سبب تیر شهاب از آسمان رانده شده است.

 معنا: قرآن‏گفته‌ی شیطان رجیم نیست که به پیامبر القا کرده باشد. چنانچه مشرکین می‌گویند: شیطان به او القاء می‌کند، همانطورى که به کاهنان و جادوگران القاء می‌کند.

فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ (26)پس به کجا مى‏روید؟!

سپس خداوند ایشان را توبیخ و ملامت کرده و می‌فرماید:

(فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ)

پس کدامین راه را مى‏پیمائید که از این راه روشن‏تر باشد، در حالیکه براى شما بیان کردم (زجاج).

 قیل: شما از این قرآن به کجا عدول می کنید، قرآنی که شفاء بیماریها و هدایت است.

إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ (27) این قرآن چیزى جز تذکّرى براى جهانیان نیست‏.

(إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ)

قرآن نیست مگر موعظه و تذکّر براى مردم که ممکن است ایشان به سبب آن به حقّ برسند.

ذکر: ضدّ سهو و نسیان

ذاکر از چهار صورت خالى نیست: یا عالم است یا جاهل است، یا مقلّد است یا شاکّ

هیچ یک از اینها با سهو درست نیست، زیرا سهو ضدّ ذکر و یاد است.

لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ (28) براى کسى از شما که بخواهد راه مستقیم در پیش گیرد!

(لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ): براى کسى که از شما میخواهد بر امر خدا و طاعت او مستقیم باشد.

خداوند سبحان یاد نمود که قرآن ذکری برای تمام مردم به نحو عموم است.

سپس اهل استقامت را تخصیص داد، براى اینکه برگشت منفعت به ایشان است.

 چنانچه فرمود: إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ: بیم دادن تو، تنها کسى را [سودمند] است که کتاب حقّ را پیروى کند و از [خداىِ‏] رحمان در نهان بترسد. (یس/11)

وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ (29) و شما اراده نمى‏کنید مگر اینکه خداوند- پروردگار جهانیان- اراده کند و بخواهد!

(وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ)

 و نمی‌خواهید مگر اینکه خدایى که پروردگار عالمیان است بخواهد.

در آیه چند قول است: 

استقامت بر حقّ را نمی‌خواهند مگر اینکه خدا این را از پیش خواسته باشد از آنجا که خدا شما را براى آن آفریده و شما را به آن تکلیف کرده، پس مشیّت‏ او در برابر خواست شماست. (جبائى)

این خطاب به کفّار است. و مقصود این است که شما اسلام را نمی‌خواهید مگر اینکه خدا بخواهد، و شما را بر آن مجبور کند و لکن این کار را نمی‌کند براى اینکه خدا اراده نموده که شما در حال اختیار ایمان آورید تا مستحقّ ثواب شوید و اراده نکرده که شما را بر آن تحمیل کند (ابى مسلم).

شما اسلام را نمی‌خواهید، مگر اینکه خدا بخواهد در استقامت به شما لطف و محبّت مخصوص نماید.

 به دلیل معنای نعمتی که در کلام است.

 



موضوع :


پژوهش‌های درس اول

1.      معانی لغوی و اصطلاحی واژه‌های «فلاح، ایمان، خشوع» را بر اساس منابع لغوی تحقیق کنید.

2.      تفاوت «خشوع و خضوع» را بررسی نمایید.

3.      نکات تفسیری علامه طباطبایی را با تفسیر کنزالدقایق تطبیق نمایید.

4.      روایات کنزالدقایق ذیل آیات مذکور را با دو کتاب تفسیر روایی البرهان و نور الثقلین مقایسه نمایید.

5.      نکات مهم ادبی تفسیر کشاف را در مورد آیات سه‌گانه سوره مؤمنون را استخراج کنید.

 

6.      حضور قلب در نماز و خشوع قلبی و جوارحی مؤمنین را در نماز بر اساس کتب روایی و اخلاقی پژوهش نمایید. 

 

پژوهش‌های درس دوم 

1.    دیدگاه علامه طباطبایی در المیزان را ذیل آیات مذکور با دیدگاه مؤلف کنز‌الدقایق تطبیق دهید.

2.    مجموعه‌ی آیات قرآنی را در رابطه با حفظ دامان استخراج نموده، طبقه بندی کنید.

3.    تحقیقی پیرامون غنا و ملاهی با توجه به آیات و روایات انجام دهید.

4.    بر اساس تفسیر المیزان ذیل آیات « وَ     الَّذِینَ     هُمْ     لِفُرُوجِهِمْ     حافِظُون‏* إِلَّا عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِین‏» نکاح بودن متعه را بررسی نمایید.

 5.    اهمیت امانتداری را بر اساس آیات قرآنی، صحیفه سجادیه و کتب اخلاقی بررسی کنید.

6.   مداومت در نماز را، بر اساس کتب تفسیری و اخلاقی پژوهش نمایید.

7.   جایگاه زکات را در سیستم اقتصادی اسلام تحقیق کنید.

 

8.   برده‌داری را از دیدگاه اسلام بررسی نمایید. 

 

پژوهش‌های درس سوم 

1.     آیات مختلف درباره‌ی انسان را استخراج و دسته بندی کنید.

2.     آموزه‌های قرآنی درباره‌ی خلقت انسان را با آموزه‌های علمی تحقیق کنید.

3.     فقر ذاتی انسان را بر اساس تفسیر آیات مربوطه بررسی نمایید.

4.     استکانت و ضعف بشر و نیامندی او به خالق را در مراحل مختلف خلقت بر اساس دعاهای اهل بیت بررسی کنید.

5.     پیرامون روایت «السعید سعید فی بطن امه» تحقیقی ارائه نموده و ارتباط آن با اختیار انسان را تبیین کنید.

6.     نکات ادبی آیه 12 را از تفاسیر ادبی استخراج نمایید.

 

پژوهش‌های درس چهارم 

1.   تفاوت «إنشاء و خلق» را بررسی کنید.

2.   آیات قرآنی را استخراج کنید که خلق را به غیر خدا نسبت می‌دهند.

3.   ارتباط توحید افعالی را با آیاتی پژوهش کنید که خلق را به غیر خدا نسبت می‌دهند.

4.   دیه‌ی جنین را در مراحل مختلف و محل پرداخت آن را تحقیق کنید.

5.   انواع ملائک را بر اساس خطبه‌های نهج البلاغه پژوهش نمایید.

6.   درباره‌ی روح انسان تحقیقی قرآنی ارائه دهید.

 

پژوهش‌های درس پنجم

1.   دیدگاه مؤلف را ذیل آیات 15 تا 22 مؤمنون را با تفاسیر المیزان و نمونه تطبیق کنید.

2.   درباره مکان و جایگاه طور سیناء بر اساس کتب روایی و تاریخی تحقیق نمایید.

3.   بر اساس منابع روایی، روایات ذیل آیه 20 را کامل نموده و بیان کنید چگونه حضرت آدم علیه السلام که محل زندگی ایشان کنار مسجد الحرام بود، مرقد ایشان در نجف (کوفه) می‌باشد؟ 

4.   درباره زیتون و درخت آن و فواید آن تحقیقی ارائه دهید.

5.   درباره نعمت عظیم آب و قدرشناسی آن پژوهشی ارائه نموده و عواقب کفران این نعمت بزرگ را بررسی کنید.

6.   معانی باطنی آب را بر اساس آیات و روایات تحقیق نموده و ارتباط آن را با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تبیین نمایید. 

 

پژوهش‌های درس ششم

1.   درباره‌ی عذاب اقوام مانند قوم نوح، عاد و ثمود و عوامل آن تحقیقی ارائه نمایید.

2.   شیوه‌های تبلیغی حضرت نوح علیه السلام را پژوهش نمایید.

3.   نکات ادبی «فاذا جاء امرنا و فار التنور» را بر اساس کتب ادبی و بلاغی بررسی کنید.

4.   عوامل نزول برکات الهی را بر اساس آیات و روایات تحقیق نمایید.

5.   مجموعه‌ای از توصیه‌ها و دعاهای وارد شده درباره سفر در اسلام را گردآوری نمایید.

6.   دیدگاه‌های مؤلف را ذیل آیه 27 را با نظرات زمخشری و علامه طباطبایی تطبیق کنید.

آیات مربوط به مهمترین و اساسی‌ترین مأموریت انبیای الهی را «دعوت به توحید و اجتناب از طاغوت» از آیات قرآن استخراج کرده، جمع بندی نموده، با مسائل روز تطبیق دهید. 

 

پژوهش‌های درس هفتم 

1.   دیدگاه‌های مؤلف را از آیات 33 تا 44 را با دیدگاه‌های طبرسی تطبیق کنید.

2.   ویژگی‌های حیات مادی را بر اساس بیانات امیرالمؤمنین علیه السلام تحقیق نمایید.

3.   استدلالات قرآنی پیرامون «بعث» و «نشور» اموات را جمع‌آوری و تحلیل کنید.

4.   سنت الهی ارسال رسولان برای اقوام گوناگون بر اساس منابع روایی ـ کلامی پژوهش کنید.

5.   پیرامون اجل و اجل امتها تحقیقی ارائه دهید.

 

پژوهش‌های درس هشتم 

1.   وجود میراث انبیای الهی در نزد امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را بررسی کنید و فواید عصای حضرت موسی علیه السلام را در زمان ظهور پژوهش نمایید.

2.   با توجه به آیه 46 و 47 سوره مؤمنون، چگونگی و تأثیر خواص بر توده‌های مردم را پژوهش کرده و آن را با مسائل روز تطبیق دهید.

3.   درباره رهبانیت در مسیحیت و دیدگاه اسلام در این رابطه تحقیق نمایید.

4.   با الهام از آیه «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحا» و آیات همسو تأثیر تغذیه بر سلامت روحی و معنوی انسان را پژوهش کنید.  

 

پژوهش‌های درس نهم

1.   خوف و رجا را بر اساس آیات و روایات و کتب اخلاقی تحقیق کنید.

2.   معروفترین سنت‌های الهی را در بین بشریت ذکر کرده، در رابطه با سنت استدراج و املا پژوهش کنید.

3.   مفاهیم مطرح شده در باب «وصف عدل و عمل به غیر آن» را بر اساس روایات بررسی کنید.

4.   وجوه معانی «کبر» را در قرآن کریم بررسی کرده و با توجه به خطبه قاصعه توضیح دهید، کبریایی و بزرگی زیبنده‌ی چه کسی است؟

5.   انواع استضعاف را با توجه به قرآن و روایات پژوهش کنید. 

 

پژوهش‌های درس دهم

1.   آیات قرآنی درباره‌ی صحیفه‌ی اعمال را استخراج نموده و ویژگی‌های آن را بر اساس آیات و روایات تحقیق کنید.

2.   آیات همسو و مربوط به تکالیف الهی به میزان توانایی انسان را در آیات قرآن استخراج نموده و تفاوت تکالیف بین امتها را بررسی نمایید.

3.   توجیهات گوناگون منکرین انبیا را در آیات قرآنی جستجو کنید و صحت و سقم آنها را تحلیل نمایید.

4.   مبانی قرآنی و روایی «تدبر در قرآن» را پژوهش نمایید.

 

5.   واژه «حق» را بر اساس آیات و روایات بررسی نموده و علت «عدم پذیرش حق» را تحقیق نمایید. 


پژوهش‌های درس یازدهم

1.   کاربردهای صراط و سبیل و مشتقات آنها را در قرآن استخراج نموده، تفاوت بین «صراط» و «سبیل» را تحقیق کنید.

2.   آیا صراط مستقیم می‌تواند متعدد باشد؟ از دیدگاه کلام جدید بررسی نمایید.

3.   معانی باطنی صراط را بر اساس روایات و ادعیه پژوهش نمایید.

4.   واژه‌ی رحمت و مشتقات آن را در قرآن بررسی نموده و تفاوت «رحمان» و «رحیم» را تبیین کنید.

5.   ارتباط آیات 75 تا 77 را در تاریخ صدر اسلام بررسی کنید.

 

پژوهش‌های درس دوازدهم

1.   مفهوم شکر و انواع آن را بر اساس آیات و روایات تحقیق کنید. 

2.   ابزار شناخت را بر اساس آیات این بخش و آیات همسو در قرآن پژوهش کنید.

3.   موارد استعمال «فؤاد» و «قلب» را از قرآن استخراج نموده و تفاوت آن دو را تبیین نمایید.

4.   پیرامون توحید و شرک پژوهش نموده، به شبهات وهابیت در این رابطه پاسخ دهید.

 

5.   تمامی استدلالهای قرآنی پیرامون توحید را استخراج نموده، به کمک تفاسیر و کتب کلامی تدوین نمایید. 

 

پژوهش‌های درس سیزدهم

1.   ارتباط آیه «إِمَّا تُرِیَنِّی ما یُوعَدُونَ:93/مؤمنون» با جنگهای زمان امیر المؤمنین بر اساس روایات و کتب تاریخی بررسی کنید.

2.   استعاذه‌ی به خدا از شر شیطان را از دیدگاه آیات و روایات و ادعیه بررسی کنید.

3.   گستره‌ی شفاعت اهل بیت علیهم السلام را در عوالم برزخ و قیامت پژوهش کنید.

4.   معاینات و مشاهدات مؤمن و کافر را بر اساس آیات و روایات در هنگام مرگ جستجو کنید.

5.   شبهه‌ی وهابیت را در تمسک به این آیه‌ «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ» در ردّ رجعت پاسخ دهید.

6.   درباره‌ی «تقیه» و مواضع آن در آیات و روایات تحقیق نموده، و ارتباط آن را با مشکلات امروز جهان اسلام تحلیل کنید.

 

پژوهش‌های درس چهاردهم

1.   درباره‌ی چگونگی انساب در روز قیامت بر اساس آیات و روایات تحقیقی ارائه دهید.

2.   اوج تضرع و تواضع ائمه علیهم السلام را در برابر خداوند بر اساس سیره‌‌ی ایشان و ادعیه‌ی مأثور‌ بررسی نمایید.

3.   ویژگیهای رستگاران و مصادیق آن را بر اساس آیات و روایات بررسی کنید و ارتباط واژه «فلاح و مفلحین» را با شیعیان امیرالمؤمنین بررسی کنید.

4.   واژه «خسران» و مشتقات آن را از قرآن استخراج نموده و عوامل خسران را بررسی نموده و راه‌های نجات از آن را تبیین کنید. 

 




موضوع :


فصل چهارم: بررسی تطبیق تفسیر آیه (تبلیغ) عصمت
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ (مائده/67)

اختلاف نظر شیعه و سنی در آنچه پیامبر بدان مأمور بود.

شیعه: آیه دلیل بر نصب امامت: ابلاغ رسمی ولایت و رهبری امام علی علیه السلام

 

اکثر اهل سنت: شأن نزول مشخصی برای آن بیان نکرده‌اند.

واژگان:

بلّغ: متعدی (بلغ) = بلاغ، بلوغ، وصول و رسیدن به چیزی

راغب: تفاوت بلوغ با وصول

بلوغ= رسیدن به آخرین نقطه مقصد و انتهای کار – وصول= رسیدن به نقطه پایان کار در آن نهفته نیست.
عصمت: حفظ و بازداشتن

عصمت انبیا: حفظ و نگه داشتن ایشان توسط خداوند است.

طبری ذیل «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»: خداوند پیامبرش را از نیرنگ و کشته شدن به دست مردم باز می‌دارد یا آنکه از شرور و زشتی کار مردم جلوگیری می‌کند تا به حضرت آسیب نرساند.

کفر: غطا و پوشاندن

کفر در اصطلاح: 1. کفر اعتقادی: انکار مانند انکار توحید، نبوت و شریعت 2. کفران نعمت: انکار نعمت و عدم شکرگزاری

 

گفتار اول: نقاط مشترک در فریقین
مبانی تفسیر آیه:

1. سوره مائده جزء آخرین سوره‌های نازل شده: آخرین سوره مدنی به اجماع فریقین (سوره 113)، توبه: 114

روایات اهل سنت: در این سوره نسخی صورت نگرفته، بنابراین حلال آن حلال و حرام آن را حرام بدانید.

2. عدم ارتباط آیه تبلیغ با آیات قبل و بعد آن

این آیه با آیات قبل و بعد در مورد یهودیان ارتباطی ندارد.

فقط مقاتل بن سلیمان (م150) آیه را درباره یهودیان می‌داند. «یهودیان، پیامبر خدا را استهزا می‌کردند و حضرت نسبت به آنان ساکت بود، آنگاه خداوند در این آیه ایشان را واداشت تا موضع‌گیری کند ... و تکذیب و استهزای آنان را مانع از تبلیغ احکام و صفاتی نداند که مربوط به یهود است».

 

ظاهر عبارت، استنباط تفسیری مقاتل است، زیرا به روایت پیامبر یا صحابه استناد نشده است، لذا مفسران بدان توجه نکرده‌اند.

 

3. اتفاق اهل بیت و صحابه در تعیین مورد نزول آیه

«بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» مجمل
روایات اهل بیت: پیامبر مأمور به ابلاغ امامت امام علی علیه السلام
احادیث اهل سنت مورد نزول: پیامبر مأمور به ابلاغ امامت امام علی علیه السلام

 

منسوب به ابن عباس: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» سب معبودهای مشرکان، عیبجویی بر آیین ایشان، جنگیدن با آنان و دعوتشان به اسلام (ضعف سند جدی)

4. تحلیل یکسان از شرط و جزا

برای جلوگیری از لغو در کلام خدا، باید شرط و جزا یکسان باشند.

«إذا لم تبلغ ما انزل إلیک لم تکن قد بلغت رسالته: اگر آنچه را بر تو نازل شده، ابلاغ نکنی و نرسانی، آن را ابلاغ نکرده‌ای و نرساندی».

پاسخ شیعه به این اشکال:

1. به دلیل حکم ولایت امام علی، اگر ابلاغ نمی‌شد، گویی اصل دین ابلاغ نشده بود. ضمیر «رسالته» به «ربک» برمی‌گردد.

2. آنچه از آیات درباره ولایت امام علی بر تو نازل شده (مانند آیهانما ولیکم.. ، اولی الامر، ...) تعلیم ده و به طور رسمی معنای ولایت را تبیین کن تا شکی نماند. اگر به این صورت تبلیغ نکنی، پیام ولایت را نرسانده‌ای. زیرا تنها بیان کافی نیست، بلکه باید آن را اعلام عمومی کرده و تفسیر کنی. ضمیر «رسالته» به «ما: موصوله» باز می‌گردد.

پاسخ اهل سنت:
«بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» مورد خاصی ندارد.
مراد: اگر پیامبر در تبلیغ برخی از تمام آنچه بر ایشان نازل شده، کوتاهی کنند و آن را نرسانند، همه را نرسانده‌اند، زیرا کتمان برخی احکام (مهم) موجب کتمان کل دین می‌شود. مثل ارکان نماز که اگر یکی از آنهاانجام نگیرد، کل نماز را تباه می‌کند.
روایت منتسب به ابن عباس: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ... ای پیامبر اگر پنهان کنی آیه (ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ) آنچه از ناحیه پروردگارت بر تو نازل شده، رسالت خود را به انجام نرسانده‌ای».
هشدار به پیامبر: همه‌ی پیام‌های الهی را ابلاغ کند. (تأدیبی برای پیامبر)
پیوند آیه به نظر شیعه: یکی از مصادیق ابلاغ ولایت امام علی علیه السلام
اگر مصداق خاص برای آن در نظر نگیریم: با جایگاه آیه در اواخر بعثت سازگار نیست.
اگر مصداق خاص برای آن در نظر نگیریم: با جایگاه آیه در اواخر بعثت سازگار نیست. زیرا:

1. خدا چند سال پیش از این آیه به پیامبر فرمود: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ *إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ: 95/ حجر» آنچه را که مأموری آشکار ساز و از مشرکان رو مگردان. ما تو را از مسخره کنندگان کفایت می‌کنیم.

2. در سالهای رسالت پیامبر هیچگاه خبری را پنهان نکرد.

داستان زید پسر خوانده‌ی رسول خدا با همسرش زینب «ما کانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً (38) الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ حَسِیباً: 39/احزاب»

5. دل نگرانی و بیم رسول خدا از تبلیغ پیام آیه

نوع پیام نشان می‌دهد که پیامبر دل نگران بودند. لذا خدا وعده‌ی حفظ داد: «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»

شیعه: ابلاغ امامت امام علی امکان داشت با تردید و انکار و تکذیب روبرو شود.

اهل سنت: در پی شأن نزول‌هایی که همراه با دل نگرانی پیامبر باشد.

گفتار دوم: بررسی دیدگاه شیعه: ابلاغ ولایت امام علی علیه السلام
تحلیل درون متنی از آیه:

1. آنچه پیامبر مأمور به ابلاغ آن بود از شئون رسالت ایشان به شمار می‌آمد. زیرا خدا فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ...»

2. حکم آنقدر مهم بود که اگر ابلاغ نمی‌شد، گویا اصل دین و مقصود دین بی‌نتیجه مانده است.

3. مأموریت پیامبر برای پیامی بوده که دل‌نگرانی از تبلیغ آن داشته است.

4. مخالفان این پیام، کافر محسوب شده و خدا آنان را هدایت نمی‌کند.

نکات: 1. عدم ارتباط مفاد آیه با اهل کتاب

آیات قبل و بعد درباره‌ی اهل کتاب است و این آیه ارتباطی با اهل کتاب ندارد.

مائده/66: وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ.

مائده/68: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ.

علت عدم ارتباط آیه با اهل کتاب: عبارت «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»؛ حکم، امر مهمی بوده که بیم خطر برای جان پیامبر یا دین می‌رفته، در حالیکه در آن زمان اهل کتاب در وضعیتی نبودند که دین را به خطر بیاندازند. زیرا:

1. مسأله یهود و نصارا سال ده هجری تمام شده بود. (یا تسلیم شده و جزیه می‌پرداختند یا تبعید شده بودند).

2. نزول سوره مائده اواخر عمر پیامبر بود که مسلمانان در اوج عظمت بودند و اهل کتاب برکنار بودند.

3. در این آیات تکلیف طاقت‌فرسایی برای اهل کتاب نبود که خطری متوجه پیامبر شود، پس سیاق آیات متفاوت است.

2. تهدید از ناحیه کفار و مشرکان

سیاق تهدید می‌رساند که حکم به گونه‌ای است که امکان شورش و انکار اصل دین وجود دارد.
این انتظار از سوی مشرکان و سایر کفار نیست، زیرا قرآن کارشکنی‌های کفار و مشرکین را از اول بعثت نقل کرده.

مثل: «مُعَلَّمٌ‏ مَجْنُون‏» «َ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» «شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ‏ بِهِ‏ رَیْبَ‏ الْمَنُون‏» ... که این بیانات و نقشه‌ها تازگی نداشت.

نقشه قتل پیامبر از سوی مشرکان از اوایل بعثت سابقه داشت، این توطئه‌ها مختص پیامبر نبود.
بنابراین خطر باید مربوط به پس از هجرت و رشد دین در جامعه‌ی اسلامی باشد.

3. تهدید و خطر منافقان

هنوز تعالیم اسلام در افراد تازه مسلمان رسوخ نکرده بود.

احتمال داشت منافقان با انکار حکم تبلیغی پیامبر به تازه مسلمانان القا کنند که پیامبر این حکم را از خود صادر کرده نه اینکه حکم الهی باشد.

سابقه‌ی گروهی از اصحاب به این طرز تفکر دامن می‌زند. مثل ماجرای افک، سد الابواب
توطئه‌های منافقین: 1. مخالفت با نوشتن وصیت 2. عدم همراهی با سپاه اسامه 3. امید به رحلت پیامبر و تکذیب جانشینی از سوی خدا و نشر شایعه‌ی اقدام خود پیامبر در قرار دادن جانشین
کینه‌ی منافقان نسبت به امام علی علیه السلام: خطبه‌ی فدکیه حضرت زهرا علیه‌السلام
نشان دادن دشمنی نسبت به امام علی علیه‌السلام در جنگ تبوک و جانشینی امام علی در مدینه

نتیجه: جا افتادن این شبهه‌ها می‌تواند رسالت پیامبر را ناکام بگذارد. لذا خدا از پیامبر می‌خواهد که امر ولایت را برای مردم تشریح کند. «فامر الله محمد ان یفسر لهم الولایة کما فسر لهم الصلاة و الزکاة و الصوم و الحج»

الحمد لله رب العالمین 

 

 



موضوع :


اولی الامر در نظر اهل سنت:
.1حاکمان بر حق: زمخشری
.2امیران و عالمان: قرطبی(انتخاب نظر مالک بن انس)، ابن کثیر
.3صاحبان ولایت شرعیه: شامل حاکمان جزء،  سلاطین، قاضیان و هر کس ولایت شرعیه دارد.
.4اصحاب اجماع: فخر رازی (اولی الامر معصومند = اجماع اهل حل و عقد)

نتیجه: اهل سنت اولی الامر را به دو صورت معنا کرده‌اند:

الف) والیان و دانشمندان به شرطی که حکمشان منطبق بر احکام خدا باشد.

ب) اهل حل و عقد بدون قید و شرط؛ زیرا اجماع آنان مصون از خطاست.

 

دسته اول: امام علیg و اهل بیتD

حاکم حسکانی به سند خود از امام علیgاز رسول خداs: «شریکان من کسانی‌اند که خداوند (اطاعت) آنان را با اطاعت خویش و من را کنار هم آورد و درباره آنان چنین نازل کرد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ » من گفتم: ای پیامبر خدا، آنان چه کسانی‌اند؟ فرمود: تو نخستین آنان هستی.

جوینی: محاجه امام علی با برخی صحابه در زمان خلافت عثمان: «علی به آنان فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم! آیا می‌دانید هنگامی که آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» و آیه «أنما ولیکم ....» و آیه «و لم یتخذوا من دون الله ... » نازل شد، مردم گفتند: ای رسول خدا ، آیا «اولی الامر» و «والذین آمنوا» و «المؤمنین» افرادی خاص و برخی از مؤمنان‌اند یا شامل همه آنان می‌شود؟ پس خداوند به پیامبرش دستور داد والایان را به مردم بشناساند... پس رسول خدا مرا در غدیر خم برای مردم نصب کرد... »

حسکانی نیز شأن نزول آیه را درباره‌ی جانشینی امام علی در مدینه به جای رسول خدا در ماجرای جنگ تبوک می‌داند.

دسته دوم: فرماندهان منصوب

سیوطی: آیه «أَطیعُوا اللَّهَ‏ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ» درباره عبدالله بن حذافة بن قیس نازل شد، هنگامی که حضرت رسول وی را به فرماندهی سپاهی گماشتند.

سدی: آیه درباره خالد بن ولید است که به فرماندهی سپاهی از ناحیه پیامبر خدا منصوب شد و با عمار یاسر اختلاف پیدا کرد.

دسته سوم: عالمان و فقیهان

حاکم نیشابوری: «آنان اهل فقه و دین و اهل طاعت خدایند، مردم را به دینشان آگاه می‌کنند. ....»

دسته چهارم: تمام اصحاب پیامبر (این نظر در عصر صحابه نبوده و در زمان تابعان پدید آمده است».

دسته پنجم: ابوبکر و عمر (نظر عکرمه) و عثمان و امام علی و ابن مسعود (کلبی)

دسته ششم: امانتداران (افرادی که آیه قبل دستور داده امانات را به آنان بسپارید).

روایات دیگر در صدد بیان شأن نزول یا تفسیر اولی الامر نیست.

 

بررسی و ارزیابی احادیث اهل سنت
.1فقط احادیث دسته اول از رسول خداست.
.2در این احادیث «اولی الامر» به  حاکمان و والیان معنا نشده است. جز یک روایت که بر اساس برداشت راوی است.
.3اطاعت اولی الامر نزد اهل سنت مشروط به اطاعت خدا و عدم معصیت است.

الف) هیچ روایتی دلالت نکرده که اطاعت اولی الامر مشروط به شرط (عدم معصیت) باشد. چنین حدیثی از صحابه و تابعین نقل نشده که دو دسته روایت را به هم پیوند دهد.

اولین کسی که دو دسته روایات را به هم پیوند داده، ابن جریر طبری است.

دو امر دشوار در این پیوند: الف) عدم وجود دلیل بر این پیوند: زیرا حداقل در عصر صحابه اولی الامر به حاکمان و سلاطین معنا نشده بود و در دورانهای بعد در بین اهل سنت طرفدارانی یافت. + بعد با احادیث کیفیت اطاعت (مشروط به عدم معصیت) پیوند خورد.

ب) عدم امکان اجرای این نظریه در عمل. مثال: اگر حاکم به جای صلح، حکم به جنگ بدهد، کیفیت تشخیص صحیح: استفتا از فقیه: آیا فتوای فقیه اطاعت از خداست؟ چه کسی عهده‌دار تشخیص است؟

 

4. اشکال اولی الامر دانستن عالمان و فقیهان

الف) مقید بودن اطاعت آنان

ب) اطاعت اولی الامر ارشادی (ارشاد به حکم عقل) خواهد بود، نه مولوی  در حالیکه ظاهر آیه اطاعت مولوی است به اطاعت مطلق از اولی الامر

5. تطبیق اولی الامر بر افرادی خاص: اجتهاد شخصی عکرمه است.

 

6. تطبیق آیه با شأن نزول بیان شده از اهل سنت دشوار است.

الف) شأن نزول به نقل از ابن عباس در مورد فرمانده سپاه (عبدالله بن حُذافة): وی به زیردستان دستور می‌دهد که وارد آتش شوند، ولی جوانی می‌گوید: از این امر به رسول خدا پناه ببرید. آنان جریان را به رسول خدا گفتند. پیامبر فرمود: اگر داخل می‌شدید، هرگز راه عذری نداشتید، اطاعت تنها در امور معروف رواست.

پیام این آیه با شأن نزول که خبر واحد است، قابل انطباق نیست. زیرا آیه اطاعت اولی الامر را بیان می‌کند و حدود اطاعت اولی الامر را.

بنابراین معلوم نیست این آیه پس از ماجرای عبدالله بن حذافة نازل شده باشد تا سبب نزول آیه به شمار آید.

ب) شأن نزول از سدی: پیامبر خالد بن ولید را به فرماندهی سپاه گماشت. عمار که در آن سپاه بود به یکی از دشمنان که اسلام آورد، امان داد. خالد به او دشنام داد. نزاع را نزد پیامبر بردند، پیامبر امان عمار را پذیرفت و وی را از انجام دوباره اینکار بدون اجازه فرمانده نهی کرد. ...

ظاهرا سدی این شأن نزول را از باب تطبیق بر آیه مطرح کرده است.

 

شاهد:

.1اطاعت از فرماندهان منصوب از سوی پیامبر، اطاعت از پیامبر است نه اطاعت از اولی الامر. پیامبر فرمود: من اطاعنی فقد اطاع الله و من اطاع امیر فقد اطاعنی ...
.2عنوان اولی الامر بر خالد پس از بازگشت از جنگ صدق نمی کند.
.3این شأن نزول در میان صحابه مطرح نبوده و تنها سدی تابعی آن را نقل کرده
.4نزاع عمار با خالد با سیاق آیه هماهنگ نیستِ، زیرا خطاب «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» به مؤمنان است، یعنی: اگر شما مؤمنان در چیزی با یکدیگر نزاع کردید (نه آنکه با اولی الامر نزاع کنید)، نزاع را به خدا و رسول برگردانید.

نتیجه: روایات اهل سنت تنها روایات دسته اول پذیرفتنی است، زیرا با اطلاق اطاعت از اولی الامر و روایات متعدد از پیامبر خدا توافق دارد.

بنابراین «اولی الامر» تنها بر افرادی معین از معصومان اطلاق می‌شود که نخستین آنان امام علی است.

 + شأن نزول منقول از مجاهد

شأن نزول:

 اولی الامر درباره امیر مؤمنان نازل شد، هنگامی که رسول خدا ایشان را در مدینه به جای خود گذاشت و علی عرض کرد: «آیا مرا در میان زنان و کودکان وا می‌گذارید؟» فرمود: «آیا خشنود نیستی برای من به منزله هارون برای موسی باشی؟»

شواهد صحت شأن نزول منقول از مجاهد

.1این شأن نزول با ظاهر آیه که به اطاعت مطلق فرمان می‌دهد، سازگار است.
.2این شأن نزول با تبیین پیامبر درباره اولی الامر مطابقت می‌کند.
.3احادیث متعدد از اهل بیت در تبیین آین این شأن نزول را تأیید می‌کند.
.4این شأن نزول با شرایط جانشینی امام علیg در مدینه سازگار است، زیرا منافقان شایعه کردند که پیامبر از امام علیg به ستوه آمده و آنها از جنگ سرباز زدند تا در مدینه بمانند و توطئه کنند. لذا فرمان به اطاعت مطلق از اولی الامر (امام علی) نازل می‌شود.
.5تنها این شأن نزول با روایاتی متعدد از اهل سنت (دستور پیامبر به اطاعت مطلق از افراد منصوب خود) سازگاری دارد.
.6اصل ماجرای جانشینی امام علیg به جای پیامبر خدا که فرمود: «تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی» جای شک ندارد. زیرا اطاعت هارون مانند اطاعت موسی مطلق بوده.

 

.7این شأن نزول با حدیث ثقلین که تمسک به عترت را همانند تمسک به قرآن را بدون قید و شرط مایه هدایت می‌داند.

تذکر:

اگر طبق روایات اهل سنت، آیه شریفه را تنها درباره منصوبان از سوی پیامبر بدانیم (فرماندهان سپاهان)

در این صورت باید بر دیدگاه شیعه درباره نص بر اولی الامر تأکید می‌شود که اولی الامر منحصر در افرادی هستند که از جانب رسول خدا به امر خدا به عنوان «اولی الامر» منصوب هستند. 

  



موضوع :


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز