ب) مفاد آیه: هدف از اخذ میثاق اتمام حجت خداوند بر انسانها اخذ میثاق = حجت بالغه الهی
به جز این آیه (که مورد تأمل است) هیچ آیهای در قرآن دلالت ندارد که ملکوت موطن اخذ میثاق باشد.
این اخذ تعهد، حجّت بالغه است. قرآن: خدا در دنیا و آخرت با وحی حجت را بر انسان تمام کرد.
نقش رسالت و هدف نبوت عام: «رسلاً مبشّرین ومنذرین لئلاّ یکون للناس علی الله حجّة بعد الرّسل «نساء/165»
پیامبران بشیر و نذیر برای اتمام حجت آمدهاند.
«لولا أرسلْت إلینا رسولاً فنتّبع آیاتک منْ قبل أن نذلّ ونخْزی. سوره /134» ما انبیا را فرستادیم برای این که نگویید اگر پیامبرت را میفرستادی ما آیات تو را تبعیت میکردیم.
«وما کنّا معذّبین حتّی نبْعث رسولاً» سوره/15. ما تا رسول نفرستیم کسی را عذاب نمیکنیم.
•در قیامت خازنان جهنم از تبهکاران جهنمی سؤال میکنند: «ألم یأتکم رسل منکم»: انعام/130؟ یا «ألم یأتکم نذیر»: ملک/8؟
• خداوند، عقل را به انسان عنایت کرد تا در قیامت بر خدا حجت نداشته باشد.
ج) به دلیل تفاوت بین موطن ملک و ملکوت، آگاهی از ملکوت، حجت بر ملک نخواهد بود.
رابطه ملکوت با ملک = رابطه ایجاد و وجود است. لذا ملکوت و ملک متحدند.
•یک شیء از جهت پیوند با خدا = ملکوت
•یک شیء از جهت وجودی خود شیء = ملک
تفاوت:
•ملکوت؛ موطن شهود و بیداری و تذکّر نه حجاب، غفلت، جهل و نسیان
•ملک (دنیا): حجاب و غرور و خواب و غفلت و جهل و نسیان و عصیان و دیگر نقایص
با توجه به این تفاوت، چگونه ملکوت (عالم شهود و مصون از غفلت) موطن اتمام حجت برای موطن غفلت باشد؟
نتیجه: همانطور نمیتوان شهود زمان بیداری را اتمام حجت برای زمان خواب قرار داد، نمیتوان میثاق ملکوت را دلیل بر موطن دنیا دانست.
د) در ملکوت کفر و نفاق راه ندارد، زیرا همه موجودات در برابر خدا خاضعند و ملکوت عین ربط به «الله» است.
اگر اخذ میثاق در ملکوت باشد، نفاق در آن وارد نمیشود، ولی روایات میگویند: عدهای «بلی» گفتند، ولی کفر خود را پنهان کردند.
ابنمسکان از امام صادق(علیهالسلام) در اینکه آیا میثاق گرفتن «معاینةً» بوده است؟ نقل کرده که حضرت فرمود: بلی «معاینةً» بوده. سپس فرمود: «فمنهم من أقرّ بلسانه فی الذرّ ولم یؤمن بقلبه» بعضی به زبان اقرار کردند اما با قلب ایمان نیاوردهاند. «تفسیر البرهان، ج 2، ص 48، حدیث 14».
چون ملکوت جای کفر و نفاق نیست و نمیتوانیم موطن اخذ میثاق را ملکوت بدانیم و بگوییم: دربرابر تعهد الهی (ألست بربّکم) بعضی در ظاهر و باطن «بلی» گفتند و بعضی در ظاهر «بلی» ولی در باطن «لا» گفتند.
هـ) اساس تفسیر قرآن بر حفظ ظهور لفظی است:هیچ لفظی بدون قرینه برخلاف ظاهرش حمل نشود.
علامه طباطبایی(رحمهالله) برای حفظ ظهور کلمه «إذ أخذ» نشئه اخذ میثاق را سابق بر نشئه کنونی و مادی دانستهاند؛ در حالی که حفظ ظاهر لفظ اختصاص به این کلمه ندارد. بلکه باید ظواهر همه الفاظ مورد بحث، حفظ شود، در حالی که چنین نشده است.
توضیح:
.1ظاهر ذیل آیه اول و ظاهر آیه دوم آن است که هدف از اخذ تعهد، اتمام حجت است، که مبادا در قیامت بگویید: ما از وجود خدا غافل بودیم یا پدران ما مشرک بودند.
.2ظاهر ذیل با صدر = اخذ میثاق در یک موطن انجام گرفته، (همان موطنی که خدا فرمود: «ألست بربّکم» و آنها گفتند: «بلی») خدا میفرماید: من این کار را کردم تا در قیامت نگویید: ما از توحید غافل بودیم یا پدرانمان مشرک بودند.
•لازمه ظهور صدر و ذیل آن است که آن موطن صلاحیت تحمّل محتوای صدر و ذیل را داشته باشد، در حالیکه:
اولا: ملکوت نشئه وحدت حقیقی است نه کثرت اعتباری
ثانیاً: موطن تجرد و ثبات است نه مادیت و تدریج در عالم وحدت و تجرد ابوّت و بنوّتی مطرح نیست و تنها به دنیا اختصاص دارد. در آن موطن هر فردی وجود حقیقی و جدای از دیگری دارد و تولید و توالد بین آنان برقرار نیست.
چون در ملکوت ابوّت و بنوّت نیست، نمیتوان در همان موطن گفت: منظور از میثاق آن است، که شما در قیامت نگویید: پدران ما شرک ورزیدند؛ زیرا این عناوین اعتباری در ملکوت و قیامت راه ندارد.
«فإذا هم من الأجداث إلی ربّهم ینسلون: یس/51؛ آنگاه که در صور دمیده شود ناگهان همه از قبرها به سوی پروردگارشان به سرعت میشتابند.
«قُل إنّ الأولین واآخرین لمجموعون إلی میقات یوم معلوم: واقعه/49ـ50؛ همه اولین و آخرین زنده میشوند و در وعدهگاه، روزمعین محشر جمع میگردند، اما رابطه تولید و توالد بین افراد محشر وجود ندارد.
•اشکال: این جمله ناظر به دنیاست نه موطن اخذ تعهد و میثاق. یعنی خدا در دنیا به انسانها فرمود: من از شما در موطن قبل تعهد گرفتم که مبادا در قیامت بگویید: پدرانمان مشرک بودند.
•جواب:
اولا: ملحدان به یاد ندارند که خداوند در ملکوت از آنها پیمان گرفته، بنابراین احتجاج تمام نمیشود.
ثانیاً: ظاهر آیه آن است که بیان هدف از میثاق و موطن اخذ میثاق واحد بوده و تفکیک بین صدر و ذیل، تکلّف بعیدی است که با ظواهر الفاظ و وحدت سیاق سازگار نیست.
•نتیجه: نمیتوان موطن اخذ میثاق را همان نشئه ملکوت انسانها دانست.
•برخی روایات این موطن را تأیید میکنند که ذریه بنیآدم حق را بالعیان دیدهاند. ولی محل بحث است که آیا آن موطن ملکوت بوده و چگونه افراد کفر و نفاق ورزیده و آنها را پنهان داشتند.
•پس بدون تحقیق در مسئله کفر و نفاق بعضی در موطن اخذ میثاق، نمیتوان آیه را توجیه کرد.
•در مورد قیامت: کفر افراد، در قیامت با آن که خدا را مشاهده میکنند به آن دلیل است که از دنیا ملکه کفر و نفاق را کسب کردهاند و میفهمند که عقیده آنها باطل بوده است نه آنکه کفر و نفاق در آنجا حادث شود.
•بحث روایات مستقلاً باید بررسی شده و جمعبندی شود و اکنون در مقام تبیین آیات قرآن هستیم.
•نظر نهایی آیة الله جوادی آملی
چهار دیدگاه:
دیدگاه اول (عالم ذر) و چهارم (نظر علامه طباطبایی) مورد انتقاد شدید قرار گرفت.
دیدگاه دوم: (تمثیل نه بیان واقع) ممکن است.
دیدگاه سوم: (بیان واقع نه تمثیل) اگر حمل بر تمثیل نشد بر موطن عقل و وحی که مقدم بر تکلیف است، حمل شود که دیدگاه سوم است.
به این معنا که رسالت وحی که حجت بیرونی خدا است و برهان عقلی که حجت درونی خداوند است، زمینه را تثبیت میکند و بدنبال آن تکلیف الهی میآید. اول پیامبران میآیند و مقدمات پذیرش را فراهم میکنند، سپس تکلیف حادث میشود. چنان که در آغاز، عقل برهان اقامه میکند و سپس با قبول، تثبیت میشود.
•همانطور که تقدم ملکوت بر ملک زمانی نیست، لازم نیست تقدم موطن عقل و وحی بر تکلیف نیز، تقدم زمانی باشد.
• زیرا امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «الحجة قبل الخلق: کافی، ج 1، ص177، ح4» عقل و وحی و رسالت قبل از تکلیف است، عقل و تنزیل وحی مبنای تکلیف است.
•دیدگاه سوم (بیان واقع نه تمثیل): اشکالات دیدگاه چهارم را ندارد. زیرا:
اولاً: رسالت و وحی و عقل، مصحّح تکلیفِ مخصوصِ انسان است و غیرانسان را شامل نمیشود.
ثانیاً: نشئه تفکر عقلی و نشئه ارسال پیامبران(علیهمالسلام) همین نشئه حسی و دنیوی است، گرچه عقل و وحی مادی نیستند، ولی موطن عقل و وحی، ایمان و کفر و نفاق، همین نشئه حس و ماده است.
•ثالثاً: محتوای این آیه با آیات دیگر (ما به انسانها عقل داده و برای هدایت آنها وحی فرستادیم تا در روز قیامت حجت نداشته باشند)، سازگار است. ذیل آیه: ما این کار را کردیم تا شما در معاد حجت نداشته باشید.
•رابعاً: این موطن، موطن غفلت و غرور است و تعهد هم در همین موطن گرفته شده، لذا میتوان بر حوادث همین موطن، احتجاج کرد. (عقل و وحی مانع انحراف است و با ایندو میتوان با انسان احتجاج کرد).
•خامساً: این معنا تحمیلی بر ظاهر آیه نیست؛ زیرا برای عقل و وحی نحوهای تقدم نسبت به مرحله تکلیف وجود دارد. و لذا ظاهر کلمه «إذْ» محفوظ میماند و ظاهر آیه اختصاص به انسان دارد و دنیا که نشئه اندیشه و رسالت است، نشئه ابوّت و بُنوّت و نیز موطن غفلت و کفر و غرور نیز خواهد بود و به همین دلیل صدر و ذیل آیه با هم سازگار است.
•نتیجه: با قبول نظریه سوم، اشکالات نظریه چهارم وارد نیست.
•خاطره:
همه یا اکثر این اشکالات در محضر استاد علامه(رضواناللهتعالیعلیه) به عرض ایشان رسید ولی ایشان این نقدها را وارد ندانسته و بر همان نظری که تفسیرشان مرقوم فرمودهاند اصرار میورزیدند.
حضرت استاد، همراه با اولیای الهی از عالم ملک رهیده و به عالم ملکوت یا بالاتر از آن رسیدهاند و هر چه که یافتند حق است؛ زیرا حق برایشان روشن شده و ماییم که در تنگنای جهان طبیعت ماندهایم!
•