سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مبحث دوم: امامت عامه از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله

س: مراجعه 21

•تشکیک در سند این متن
•طرف مخالف شما سند حدیث را معتبر نمی‌داند و در رد این حدیث صراحت شدید دارد و برای شما کافی است همین که بدانید شیخین آن را وارد نکردند و همچنین غیر شیخین از اصحاب صحاح هم این حدیث را وارد نکردند و فکر نمی‌کنم که این حدیث از طریق ثقات اهل سنت وارد شده باشد، و گمان نمی‌کنم که شما آن را از طریق آنها صحیح به شمار بیاورید.

ج: مراجعه 22

1ـ تصحیح این نص

2ـ برای چه از آن اعراض نمودند؟

 

3ـ کسی که ایشان را (صاحب صحاح) را بشناسد، این امر را از جانب ایشان غریب نمی‌شمارد.

ج: اثبات صحت این نص

•چرا از آن اعراض کردند، چون کسی که شیخین و اصحاب صحاح را بشناسد، برایش این اعراض عجیب نیست.

1. اگر صحت آن را از طریق اهل سنت در نظر نگرفته بودم، آن را اینجا وارد نمی‌کردم، علاوه بر اینکه ابن جریر و امام ابا جعفر أسکافی صحت آن را به حد ارسال مسلمات رسانده‌اند. و این حدیث را چندین نفر از بزرگان محقق صحیح دانستند، و برای اثبات صحت ثبوت این حدیث برای تو ثبوت آن از طریق ثقات ثابت شده کافی است، کسانی که اصحاب صحاح با کمال رضایت به آنها احتجاج می‌کنند.

 و تقدیم به تو ص 111 از جزء اول از مسند احمد، می‌بینی این حدیث را از  اسود بن عامر، از شریک، از اعمش، از المنهال، از عباد، از عبدالله الاسدی، از علی به صورت مرفوع می‌آورد و هر کدام از افراد سلسله‌ی این حدیث حجتی در نزد خصم و طرف مقابلمان هستند و همه‌ی این افراد از رجال صحاح هستند بدون هیچ حرف و حدیثی؛ و قیسرانی آنها را در کتابش ـ جمع بین رجال صحیحین ـ ذکر کرده، پس هیچ راهی نمی‌ماند مگر به صحت حدیث قائل شویم، علاوه بر اینکه برای آنها در این نص طرق زیادی هست که همدیگر را حمایت و تأیید می‌کنند.

 

2ـ چرا از آن اعراض کردند؟ 

دو شیخ (بخاری و مسلم) و امثال آنها این حدیث را وارد نکردند، بخاطر اینکه آن حدیث را مخالف نظر خودشان در خلافت دیدند و این دلیل اعراض ایشان از بسیاری از نصوص صحیح است، ترسیدند که سلاحی برای شیعه شود، برای همین آن را پنهان کردند، در حالیکه خودشان می‌دانستند و همچنین اینکه بسیاری از شیوخ اهل سنت ـ که خدا از ایشان بگذرد ـ بر همین منوال بودند، هر چیزی را که از این قبیل بود کتمان می‌کردند و آنها در کتمان مذهب معروفی (روند  شناخته شده‌ای) دارند که حافظ ابن حجر در فتح الباری آن را نقل می‌کند که بخاری هم در همین منظور بابی در اواخر کتاب علم از جزء اول از صحیحش دارد که می‌گوید: باب کسانی که گروهی (غیر از گروه) دیگر را به عمل اختصاص می‌دهند.

3 ـ کسی که ایشان را (صاحب صحاح) را بشناسد، این امر را از جانب ایشان غریب نمی‌شمارد.

3ـ و کسی که اخلاق بخاری را در برخورد مقابل امیرالمؤمنین و سایر اهل بیت بداند، و بداند که قلم بخاری از نصوص زیبای اهل بیت پرهیز دارد و مدادش از بیان خصائص ایشان دوری می‌کند، اعراض او از این حدیث و امثال این حدیث را عجیب نمی‌بیند.

مراجعه 69: حجت منکران وصیت

اهل سنت و جماعت وصیت را انکار می کنند و احتجاج می کنند به چیزی که بخاری در صحیحش از اسود نقل کرده و می گوید که نزد عایشه ذکر شد که پیامبر به علی وصیت کرد، عایشه گفت: چه کسی این حرف را زده؟  من پیامبر را دیدم در حالیکه او را به سینه‌ام تکیه داده بودم، پیامبر طشت خواست و  بیحال شد و از دنیا رفت و هیچ چیزی احساس نکردم، پس چگونه به علی وصیت کرده است؟

بخاری در صحیح خودش از عایشه نقل کرده، همچنین از چند طریق که عایشه می‌گوید: «پیامبر بین استخوان ترقوه و چانه‌ی من از دنیا رفت» و خیلی اوقات زیاد شده که گفته: «بین بالای سینه و گلویم» و گاهی گفته: «مرگ بر او نازل شد و سر او بر ران من بود»، پس اگر وصیتی بود از عایشه پوشیده نمی‌ماند و در صحیح مسلم از عایشه نقل شده که پیامبر دینار و درهم و گوسفند و شتری برجا نگذاشته و به هیچ چیزی وصیت نکرد.

در صحیحین از طلحة بن مُصَرَّف نقل شده که گفت: از عبدالله بن ابی اوفی نقل شده آیا پیامبر وصیت کرد؟ گفت: نه. گفتم: چگونه وصیت را بر مردم واجب کرد؟ بعد آن را رها کرد؟ می‌گوید: پیامبر به کتاب الله وصیت کرد.

 و از آنجایی که این احادیث از احادیثی که شما وارد کردید صحیح‌تر است، به خاطر اینکه این احادیث در صحیحین آمده ولی در منابع شما نیامده، پس این احادیث هنگام تعارض مقدم می‌شود و اینها تکیه‌گاه هستند. والسلام.

1. امکان انکار وصیت نیست.

2. سبب انکار وصیت.

3. کسانی که منکر وصیت شده‌اند، روایاتشان حجت نیست.

 

 

 

4. عقل و وجدان حکم به وصیت می‌کنند.

1. امکان انکار وصیت نیست.

1. وصیت نبی صلی الله علیه و آله به علی را نمی‌توان انکار کرد، چون شکی نیست که پیامبر با علی پیمان بسته ـ بعد از اینکه علم و حکمت را به او به میراث گذاشت ـ که پیامبر را غسل دهد و تجهیز(کفن و...) کرده و دفن کند و دینش را به او سپرده که آن را کامل کند و وعده‌ی او را عملی کند و ذمه‌ی او را بریء کند و برای مردم بعد از پیامبر اموری را که مردم در آن اختلاف دارند از جمله احکام خدا و شرایع خداوند عزوجل را تبیین کند و از امت نیز عهد گرفته که علی ولیّ آنها بعد از پیامبر است و برادرش و پدر فرزندانش و وزیرش و منجی و ولیّ و وصیّ و درب مدینه‌ی علم او، درب خانه‌ی حکمت و درب آمرزش این امت و امان آنها و کشتی نجات این امت است. اطاعت او بر امت مثل اطاعت پیامبر واجب است.

نافرمانی از علی باعث هلاکت است، مثل نافرمانی از پیامبر و پیروی از او مثل پیروی از پیامبر است و جدایی از او مثل جدایی از پیامبر است و همانا او در آشتی است با کسی که با او از در آشتی درآید و در جنگ است با هر کس که با او از در جنگ درآید. و دوست است با هر کس که با او دوست است و دشمن است با هر کس که با او دشمن است، و اینکه کسی که او را دوست داشته باشد، خدا و رسول را دوست دارد و هر کس او را دشمن بدارد، خدا و رسولش را دشمن داشته است و هر کس او را سرپرست گیرد، قطعا خدا و رسول را سرپرست خود گرفته است و هر کس او را دشمن گیرد، با خدا و رسول دشمنی کرده است و هر کس او را بیازارد، خدا و رسول را آزرده است و هر کس به او دشنام دهد، به آن دو دشنام داده است. زیرا او امام نیکان است و قاتل فاجران است، یاریگر هر کسی است که او را یاری کند و خوار کننده‌ی هر کسی است که او را خوار کند و اینکه او سید و بزرگ مسلمانان و امام متقین است و رهبر بزرگوار روسفیدان و اینکه  پرچم هدایت و امام اولیای الهی و نور کسانی است که خدا را اطاعت می‌کنند و کلمه‌ای که خدا آن را بر متقین لازم داشته و اینکه او صدیق اکبر و جدا‌کننده‌ی امت است و رهبر مؤمنین است و او به منزله‌ی فرقان و جداکننده‌ی بزرگ و ذکر حکیم است و او به منزله‌ی هارون به جای موسی است و به منزله‌ی رب است و به منزله‌ی سر نسبت به بدن است و او جان و نفس پیامبر است و اینکه خدا به اهل زمین نگاه کرد و از بین آنها پیامبر و امام علی را انتخاب کرد و برای تو کافی است عهد پیامبر با علی روز عرفات در حجة‌الوداع که این عهد را جز علی انجام نمی‌دهد و بسیاری از این ویژگی‌هایی که تنها وصی شایسته‌ی آن است و کسی که به جایگاه پیامبر اختصاص داده شده است.

پس چگونه و چطور و چه زمانی ممکن است برای عاقل که بعد از این ویژگی‌ها وصیت آن فرد را انکار کند یا در مقابل آن تکبر بورزد، اگر غرضی نداشته باشد و آیا وصیت چیزی غیر از عهد به این شئون است؟

 

2. سبب انکار وصیت

منکران از اهل سنت این را انکار می‌کنند به دلیل آنکه فکر می‌کنند ولایت و وصیت علی با خلافت ائمه سه‌گانه آنها جمع نمی‌شود.

 

3. آنچه منکرین روایت می‌کنند حجت برایشان نیست.

3. و حجتی نیست برای ایشان علیه ما به واسطه‌ی آن چیزی که روایت کرده بخاری و غیر بخاری از طلحة بن مُصَرَّف که می‌گوید: از عبدالله بن ابی اوفی پرسیدم: آیا پیامبر وصیت کرد؟ و او می‌گوید: نه. گفتم: پس چگونه وصیت را بر مردم نوشت؟ سپس آن را ترک کرد؟ گفت: وصیت کرد به کتاب خدا.

این حدیث نزد ما ثابت نیست، علاوه بر اینکه این حدیث از مقتضیات سیاست و قدرت است (آنها این حدیث را ساخته‌اند) و با قطع نظر از تمامی این موارد ( اگر اینها را نیز در نظر نگیریم) احادیث صحیح عترت طاهره در مورد وصیت متواتر هستند، پس هر چیزی که با اینها معارضه کند، به دیوار زده می‌شود.

 

س: مراجعه 71

دلیل اعراض از حدیث ام‌المؤمنین و بهترین همسران پیامبر چیست؟ چیست که خدا از تو بگذرد، رو برگردانی از ام‌المؤمنین و بهترین همسران پیامبر، پس سخن او را پشت سرت انداختی و آن را به فراموشی انگاشتی در حالیکه قول او، قول فصل است و حکم او عادلانه است و نظر خودت را داری، پس نظر خودت را آشکارا بیان کن که ما در آن تدبر کنیم.

والسلام

ج: مراجعه 72

1ـ  عایشه بهترین همسر پیامبر نبوده

2ـ بهترین همسران پیامبر خدیجه است.

3ـ اشاره‌ی اجمالی به سبب اعراض از حدیث عایشه

1ـ عایشه فضل و منزلت خودش را دارد ، اما بهترین همسران پیامبر نیست؛ چگونه می‌تواند بهترین آنها باشد با وجود این حدیث صحیح که از عایشه نقل شده: پیامبر روزی از خدیجه حرف می‌زد، من با او مقابله کردم و گفتم: پیرزنی اینگونه و آنگونه ...، خدا بهتر از او را به تو عنایت کرده است. پیامبر فرمود: خدا بهتر از او را برای من جایگزین نکرده، خدیجه زمانی به من ایمان آورد که مردم به من کافر شدند؛ زمانی مرا تأیید کرد که مرا تکذیب کردند، زمانی مرا در مالش شریک کرد که مردم مرا از مالشان محروم کردند و خدا فرزند خدیجه را به من روزی داد و مرا از فرزند غیر خدیجه محروم کرد.

از عایشه آمده که گفت: پیامبر از خانه خارج نمی‌شد مگر اینکه خدیجه را یاد می‌کرد و از او تعریف می‌کرد و مدح و ثنای او را می‌گفت. یکی از روزها یادی از خدیجه کرد و من احساس حسادت کردم و گفتم: آیا خدیجه جز پیرزنی بود؟ خدا بهتر از او را به تو داده است. پیامبر خشمگین شد تا جایی که موهای جلوی سرش از شدت عصبانیت لرزید، بعد فرمود: نه به خدا، خدا بهتر از او را به من نداده، او به ایمان آورد، زمانی که مردم به من کافر شدند و مرا تصدیق کرد، زمانی که مردم مرا تکذیب کردند و مرا در مال خودش شریک کرد، زمانی که مردم مرا محروم کردند، و خدا از او به من اولاد روزی کرد، زمانی که مرا از اولاد سایر زنان محروم کرد... تا انتهای حدیث.

    2ـ بهترین همسران پیامبر خدیجه است.

پس بهترین همسران پیامبر خدیجه‌ی کبرا، صدیقه‌ی این امت است و اولین زنان از لحاظ ایمان به خدا است، و تصدیق کتاب خدا، همکاری با پیامبر خدا، و خداوند به پیامبرش وحی کرده که بشارت بده به او به خانه‌ای در بهشت از نی و تصریح کرده به برتری خدیجه بر سایر زنان، پس پیامبر فرمود: بهترین زنان اهل بهشت خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و آسیه دختر مزاحم و مریم دختر عمران هستند و فرمود: «بهترین زنان بین جهانیان چهار نفر هستند و نام ایشان را یاد کرد.

و فرمود: «کافی است برای تو از بین زنان جهانیان مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و آسیه همسر فرعون» و خیلی از امثال این روایات که از صحیح‌ترین آثار نبوی و ثابت‌ترین آنها هستند.

علاوه بر اینکه نمی‌توان گفت: عایشه برترین امهات مؤمنین است غیر از خدیجه، (یعنی بدون در نظر گرفتن حضرت خدیجه، باز هم نمی‌توان عایشه را از همسران برتر شمرد). به خاطر اینکه سنن مأثوره و اخباری که روایت شده تفضیل عایشه را بر سایر زنان پیامبر رد می‌کند، همانطوری که بر صاحبان خرد مخفی نیست، و اگر چه خود عایشه شاید فکر می‌کرد که برتر از آنهاست، ولی پیامبر آن را تأیید نمی‌کرد، همان طور که این امر با ام المؤمنین صفیه بنت حیی اتفاق افتاد که پیامبر بر او داخل شد، در حالیکه او گریه می‌کرد. پیامبر به او فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: «به گوشم رسیده که عایشه و حفصه آبروی مرا می‌برند و می‌گویند: ما از صفیه بهتریم. پیامبر به او فرمود: «چرا به آنها نگفتی، چگونه شما از من بهترید، در حالیکه عموی من هارون و موسی، و همسرم محمد است؟» و کسی که دنبال کند رفتارهای ام‌المؤمنین عایشه را و حرکات او را در کارها و گفتارهایش، می‌یابد آنچه را ما گفتیم.

3ـ اشاره اجمالی به سبب اعراض از حدیث عایشه

اعراض ما از حدیث عایشه در قضیه‌ی وصیت به خاطر این است که این حدیث حجت نیست و جزئیات آن را از من نخواه. (برای جواب تفصیلی که علامه شرف الدین در پی درخواست، سلیم البشری ارائه می‌دهد به اصل کتاب المراجعات مراجعه فرمایید).

س: مراجعه 79ـ اجماع خلافت ابوبکر صدیق را اثبات می‌کند.

وقتی که همه چیزهایی که در مورد عهد و وصیت و نصوص آشکار گفتید، ثابت شود؛ می‌خواهید با اجماع امت بر بیعت با ابوبکر چکار کنید؟ در صورتیکه اجماع امت با ابوبکر یک حجت قطعی است، چون پیامبر می‌فرماید: «امت من بر خطا جمع نمی‌شود». و همچنین فرموده: «امت من بر گمراهی جمع نمی‌شود». پس شما چه می‌گویید.

ج: مراجعه 80 ـ اصلا اجماعی وجود ندارد.

ما می‌گوییم: مراد پیامبر از این قول که «امت بر خطا و گمراهی جمع نمی‌شود»، نفی خطا و گمراهی از امری است که امت در مورد آن با یکدیگر مشورت می‌کنند و با اختیار خودشان آن را به تصویب رسانده و انتخاب می‌کنند و اتفاق آراء دارند و این فقط از سنن متبادر است و نه غیر (این قضیه در مورد سنن متبادر است و نه غیر آن) اما امری که نظر تعدادی از امت بوده و بعد بر اساس همان به پا خواستند و امکان اجبار اهل حل و عقد برای ایشان طبق نظر خودشان فراهم شد، پس دلیلی بر درست بودن آن نیست و بیعت سقیفه هم بر اساس مشورت نبوده، بلکه خلیفه دوم و ابوعبیده آن را برپا کردند و عده‌ای که با آن دو نفر بودند، سپس اهل حل و عقد را به صورت غافگیرانه با آن مواجه کردند و شرایط آنها را کمک کرد در راه چیزی که می‌خواستند.

و ابوبکر تصریح می‌کند که بیعت او از روی مشورت و تفکر و گرایش صحیح نبود و این تصریح او زمانی است که در اوائل خلافتش از مردم عذرخواهی کرد و برای آنها خطب خواند و گفت: «بیعت من ناگهانی بود، خدا شر آن را حفظ کند و من از فتنه می‌ترسم ... تا آخر خطبه».

و عمر هم شهادت می دهد به همین امر پیش چشم مردم در خطبه‌ای که بر منبر پیامبر در روز جمعه در اواخر خلافتش خواند و خبر این خطبه همه جا پیچید و بخاری در صحیحش آن را نقل کرده و به عنوان یک شاهد با عین لفظش در حدیث می‌آوریم که گفت: « به من خبر رسیده که یکی از شما می‌گوید: به خدا اگر عمر بمیرد، با فلانی بیعت می‌کنم. پس هیچکس مغرور نشود و فریب نخورد به اینکه بگوید: بیعت ابوبکر اشتباه بوده و تمام شده، بدانید که اینگونه (اشتباه) بود ولی خدا شرش را حفظ کرد، ـ تا جایی که می‌گویدـ : کسی که با مردی بدون مشورت بیعت کند، پس (گویا) با او بیعت نکرده و نه با کسی که با او بیعت کرده است از ترس اینکه آن دو کشته شوند. و گفت: یک نفر بود که وقتی پیامبر از دنیا رفت به ما خبر داد که همه‌ی انصار در سقیفه‌ی بنی ساعده جمع شده‌اند و علی و زبیر و کسانی که با آن دو هستند؛ با آنها مخالفت کرده‌اند. سپس به طور مفصل اشاره می‌کند به آن چیزهایی که اتفاق افتاده در سقیفه، از اختلاف آراء و بلند شدن صداهایشان که باعث تفرقه در اسلام شده و عمر با این شرایط با ابوبکر بیعت کرد.

و روشن است به حکم ضرورت از اخبار آنها که اهل بیت پیامبر و جایگاه رسالت هیچکدام از آنها در بیعت حاضر نشده بودند و از بیعت پشت کرده بودند و در خانه‌ی علی جمع شده بودند. سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و زبیر و خزیمة بن ثابت و ابی بن کعب و فروة بن عمرو بن ودقة الانصاری و براء بن عازب و خالد بن سعید بن العاص اموی و بسیاری از امثال ایشان، پس چگونه اجماع با تخلف این افراد صورت می‌گیرد، در حالیکه بین این افراد تمام خاندان پیامبر هم بودند؛ در حالیکه ایشان در بین امت به منزله‌ی سر برای بدن و چشم برای صورت هستند و ثقل پیامبر و محل اسرار ایشان و عدل و برابر کتاب خدا و تفسیر آن هستند و کشتی نجات و باب آمرزش و امان امت از گمراه در دین و پرچم هدایت هستند، همچنانکه ما در گذشته آن را ثابت کردیم، با اینکه شأن آنها نیاز به برهان ندارد بعد از اینکه وجدان به آن شهادت می‌دهد. و بخاری و مسلم در صحیحشان و چندین کتاب سنن و اخبار ثابت کردند، تخلف و سرباز زدن علی را از بیعت و اینکه علی با آنها مصالحه نکرد تا وقتی که حضرت زهرا به پدرش ملحق شد و از دنیا رفت و این شش ماه بعد از بیعت با ابوبکر بوده، وقتی که مصلحت عامه‌ی اسلامی علی را مجبور کرد در آن شرایط نابهنجار به اینکه با آنها صلح و مسالمت بکند و حدیث در این زمینه به عایشه نسبت داده شده که تصریح کرده در آن به اینکه زهرا از ابوبکر جدا شد (خانه‌ی او را ترک کرد) و بعد از پیامبر با او صحبت نکرد تا زمانی که فوت کرد و علی هنگامی که با آنها مصالحه کرد در مورد سهم خودش از خلافت به آنها نسبت استبداد داد و در این حدیث تصریح به بیعت علی با آنها  در هنگام صلح نشده است.

و چقدر بلیغ است استدلال علی وقتی که ابوبکر را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید:

اگر که با خویشاوند بودن، با دشمنانت احتجاج می‌کنی؛        غیر تو به پیامبر سزاوارتر و نزدیکتر است.

و اگر با شورا می‌خواهی اختیار امورشان را در دست بگیری، چگونه به شورا ادعا می‌کنی در حالیکه اهل مشورت غایب بودند و حضور نداشتند.

و عباس بن عبدالمطلب هم، به همین گونه علیه ابوبکر استدلال می‌کند و در سخنی که بین آن دو پیش آمده بود، میگوید: اگر داری خلافت را به واسطه‌ی پیامبر طلب می‌کنی، حق ما را گرفتی. و اگر به واسطه‌ی مؤمنین طلب می‌کنی، خوب ما هم از مؤمنین هستیم و از اولین پیشگامان مؤمنین هستیم و اگر این امر بر تو واجب می‌شود، به واسطه‌ی مؤمنین پس وقتی که ما دوست نداریم، واجب نمی‌شود... تا آخر حدیث.

پس بعد از این تصریح از سوی عموی پیامبر و پسر عموی پیامبر و ولیّ و برادرش و سایر خویشاوندانش، چه اجماعی وجود دارد و اجماع کجاست؟

 

س: مراجعه 111ـ تسلیم در مقابل حقانیت ائمه و مذهب امامیه در اصول و فروع

شهادت می‌دهم که شما در فروع و اصول بر همان مذهبی هستید که ائمه از خاندان پیامبر بودند و این امر را واضح کردی و آن را آشکار کردی و از درون آن، امور پنهان را بیرون کشیدی، پس شک در آن باعث هلاکت است و ایجاد شک باعث ایجاد گمراهی است و در آن تأمل کردم و در نهایت به من حس آرامش داد و از رایحه‌ی خوب آن استشمام کردم و مرا وزیدن بوی مقدس خوبش زنده کرد و قبل از اینکه به واسطه‌ی تو (با تو ارتباط برقرار کنم) در مورد شما دچار اشتباه و شبهه بودم به خاطر آن چیزهایی که می‌شنیدم از دروغهای دروغگویان و پیش‌داوری که غرض‌ورزان می‌کردند، پس وقتی که خدا به هم رسیدن ما را میسر کرد از طریق تو به علم هدایت و چراغ نجات رسیدم و رستگار و موفق از تو جدا شدم، پس چقدر بزرگ است نعمتی که خدا به واسطه‌ی تو به من داده، و چقدر زیباست هدیه‌ی تو در نزد من. 

 



موضوع :


فصل دوم: بررسی تطبیقی آیات ولایت

 
إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ: مائده/55

 

•مناقشه چهارم و نقد آن: پیوستگی و وحدت سیاق آیات 51 تا 58
•آیات 51 و 52: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (51) فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى‏ أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى‏ ما أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نادِمِینَ (52)»
•آیات 57 و 58: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (57) وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ (58)»
•آیات 55 و 56 (ولایت) بین آیات مذکور قرار دارد. «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ (55) وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (56)»

شبهه: چون آیات ولایت بین این آیات است که نهی از ولایت اهل کتاب و کافران است، گفته‌اند که منظور از ولایت سرپرستی و امارت نیست.

 

•تبیین شبهه: آیات شامل:

1. نهی از دوستی با اهل کتاب و کافران و طلب یاری از آنان

2. دعوت مؤمنان به ولایت خدا و رسول و مؤمنانی که در حال رکوع زکات می‌دهند.

نتیجه: بنابر وحدت سیاق هدف آیات باید یکی بوده و ولایت در آیات 55 و 56 نیز به معنای یاری و دوستی است.

تأیید این نظر توسط فخر رازی:

«امت از این نظر شکی نداشتند که خدا و رسولش متصرف در امور آنانند، لازم بود به آنان گوشزد شود که نیازی به نصرت و محبت اهل کتاب و کافران ندارند و نصرت و محبت خدا و رسول و مؤمنان برای آنان کافی است».

آلوسی: وحدت سیاق را نیرومندترین دلیل برای معنای دوستی و یاری واژه ولایت می‌داند.

•ابن تیمیه: ضمن داستان عبادة بن صامت و شأن نزول آیات 51 و 52 بر وحدت سیاق تمام آیات اصرار دارد.

پاسخ 1 وحدت سیاق:

•رسول خدا و ائمه ولی را به معنای «اولی به تصرف» دانسته‌اند. این دلیل بر سیاق ترجیح دارد؛

بنابر نظر علما که: «هر گاه بین سیاق که دلیل لبی است و دلیل لفظی تعارض بود، دلیل بر سیاق مقدم است». 

 

پاسخ 2 وحدت سیاق:

ترتیب آیات دلیل بر ترتیب نزول آنها نمی‌باشد. + آیه 54 سیاق را بهم زده است.

آیه 54: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»

آیه54: هشدار مؤمنان به ارتداد از دین: آیات قبل و بعد از این آیات شامل دوستی و یاری طلبیدن از اهل کتاب و کافران است که با ارتداد تناسب ندارد.

به همین دلیل برخی اهل سنت آیه 54 را بر ابوبکر و اصحاب او همراه با آیات 55 و 56 تطبیق کرده‌اند.

فخر رازی نیز از وحدت سیاق درباره آیه 54  چشم‌پوشی نموده و آن را قوی ترین دلیل بر صحت خلافت ابوبکر می‌شناسد. (دلیلی بر ادعای او نیست، شواهد اهل سنت نیز آن را نفی می‌کند).

•پاسخ 3 وحدت سیاق:
•در آیات قبل و بعد از آیات ولایت، کلمه «اولیاء» به صورت جمع آمده، ولی در آیه 55 به صورت مفرد: قرینه‌ای بر عدم نزول آیات با یکدیگر.
•پاسخ 4 وحدت سیاق:
•مضمون دو دسته آیات 51 تا 53 با 57 و 58 متفاوت است: (بیانگر عدم وحدت سیاق در آیات 51تا 58)
•آیات 51 تا 53: منع مؤمنان از دوستی با اهل کتاب و یاری خواستن از آنها و سرزنش منافقان در گرایش به آنان
•آیات 57 و 58: بیان ویژگی‌های اهل کتاب و کافران و بیان معایب درونیشان از قبیل نفاق و فسق
•پاسخ 5 وحدت سیاق:
•در صورت وحدت سیاق، اگر ولایت دوستی و یاری باشد:

1. باید از احادیث متواتر شأن نزول چشم‌پوشی کنیم = (خدا تنها مؤمنانی را دوست و یارو هم می‌شناسد که در حال رکوع نماز صدقه می‌دهند.)  این اختصاص دلیلی ندارد و با خود قرآن که همه مؤمنان را یاور و دوستدار یکدیگر می‌داند، مخالف است.

2. فخر رازی: «لازم بود امت بفهمند که نیازی به نصرت و محبت اهل کتاب و کفار ندارند و نصرت و محبت خدا و رسول و مؤمنان برای آنان کافی است.»  غیر قابل قبول: 1. وحدت سیاقی در کار نیست. 2. فخر رازی باید تنها مؤمنانی را دوستدار و یاور امت بداند که در حال رکوع صدقه می‌دهند و این مخالف با خود قرآن است.

پاسخ 6 وحدت سیاق:

•داستان عبادة بن صامت ارتباطی با آیات ولایت ندارد و تنها آیات 51 و 52 می‌تواند درباره ماجرای وی نازل شده باشد؛ بنابراین ادعای ابن تیمیه بدون دلیل است.

پاسخ 7 وحدت سیاق:

•اگر معنای ولیّ در آیه 55، «محبوب و ناصر» باشد؛ طبق نظر ایشان: «خدا به مؤمنان گوشزد می‌کند که نیازی به یاری و محبت اهل کتاب و کفار نداند و نصرت و محبت خدا و رسول و مؤمنان برای آنان کافی است». این دو معنا خطا در می‌آید:

1. ولیّ = ناصر: شأن پیامبر از اصالت بیرون رفته و به مؤمنان سپرده می‌شود، به دلیل این معنا: «مؤمنان در امر دین خود به یاری رسول نیاز دارند»،  جواب: رسول خدا محور است و دین را برای مؤمنان آورده نه آنکه مؤمنان اصالت داشته و به یاری خدا برای دینشان نیازمند باشند.

2. ولیّ = محب: با آیه بعدی منافات خواهد داشت: «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (56)» زیرا: «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ ... » هر کس خدا و رسول و مؤمنان را به دوستی برگزیند = محبوب او خدا و رسول و مؤمنان باشند نه محب او. «ولیّ» = محبوب (اسم مفعول) است با «ناصر» (اسم فاعل) قابل جمع نیست و نمی‌توان هر دو معنا را اراده کرد. (یاور و محبوب شما خدا، رسول و مؤمنانند.)

زیرا محبوبیت مورد تکلیف نیست، مگر اینکه إخبار از محبوبیت به انگیزه انشا باشد.

مناقشه 5 و نقد آن: تحلیل واژه «ولیّ» و عدم تطبیق آن بر معنای سرپرست و امام

•هیچیک از علما (با تحلیل درونی واژه ولایت) آن را به معنای دوستی و یاری معنا نمی‌کند.
•اتفاق علما بر اینکه «ولیّ» حداقل دو معنای دوستی و سرپرستی را رد و با قرائن باید یکی از دو معنا را برگزید.
•ابن تیمیه: سعی در معنی «ولیّ» = دوستی و یاری (با تحلیل درون متنی)

ابن تیمیه: «بین «وِلایت» و «وَلایت» تفاوت است. ولایتی که در نصوص آمده، «ضد عداوت» است که به فتح واو است ـ نه کسر واو که به معنای امارت است ـ و این افراد نادان بین وَلایت و وِلایت تفاوتی نمی‌نهند! لفظ ولیّ  و وَلایت غیر از لفظ والی (امارت) است، چون آیه درباره وَلایت تمام مؤمنان است و همه مؤمنان وِلایت (امارت) را ندارند، پس ولایت به معنای امارت نیست».

فخر رازی: «آیه اقتضا دارد ولایت مؤمنان در حال نزول آیه تحقق یابد:

1. اگر ولایت= محبت و نصرت باشد، چنین ولایتی تحقق دارد،

2. اگر ولایت= متصرف در امور و امامت باشد، در حال نزول آیه این امر محقق نمی‌شود، زیرا علی در زمان حیات رسول خدا امام و متصرف در امور نبوده است. ... پس امامت علی پس از رسولخدا موقعی است که امامت ایشان بالفعل تحقق یافته و آن پس از سه خلیفه اول است.»

پاسخ 1 عدم تطبیق ولی بر امام:

•برخی علمای لغت و ادبیات بین وِلایت و وَلایت فرقی نگذاشته‌اند (مانند فیومی، سیبویه، زجاج، فراء و ...).
•به همین دلیل جمعی از قراء قرآن «وَلایتهم» را به کسر واو خوانده‌اند، با اینکه ولایت را در این دو آیه به معنای نصرت گرفته‌اند.

انفال/72: «... وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا...»

کهف/44: «هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ ...»

 

پاسخ 2 عدم تطبیق ولی بر امام:

•اتفاق لغت شناسان: «وَلیّ» = فاعل از «و.ل.ی»: کسی که به کار دیگری قیام کرده و آن را بر عهده می‌گیرد. مثال: «وَلیّ الیتیم: الذی یلی امره و یقوم بکفایته»  اگر «وَلیّ» از «وَلایت» بود، این معنا قابل توجیه نبود. (زیرا فخر رازی وَلایت را ضد عداوت گرفت)، نه سرپرستی؛ پس طبق نظر فخر رازی باید «وِلایت» بیاید).

•اگر وَلیّ و والی کنار هم بیایند، وَلیّ = سرپرستی است، البته چون کنار والی آمده، گستره‌ی آن در حد خاص خواهد بود.

قرآن در مواردی «وَلیّ» = مدبر و عهده‌دار امور آمده.

یوسف/101: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی‏ مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنی‏ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ‏ وَلِیِّی فِی‏ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنی‏ مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنی‏ بِالصَّالِحین».

مراد حضرت یوسف: خداوند کار او را به عهده گرفت و زندگیش را تدبیر کرد و او را به سلامت از سختی‌های عجیب عبور داد و به مقصد رساند. یوسف از این تدبیر الهی قدرشناسی می‌کند.

 

پاسخ 3 عدم تطبیق ولی بر امام:

ابن تیمیه: ولایت در آیات 55 و 56 درباره تمام مؤمنان است و ولایت= امارت درباره‌ی همه ممؤمنان نخواهد بود، بنابراین ولایت در این آیه = امارت نیست.

جواب:

1. این صرف ادعا و مخالف با حصر آیه با «إنما» است.

2. مخالف با اوصاف «وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ» می‌باشد.

 

پاسخ4 عدم تطبیق ولی بر امام:

•تحلیل فخر رازی و ...از تعبیر ولایت صرف استبعاد است.
•با دلیل اثبات شد که موضوع آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ» بیان ولایت = متصرف در امور و اعمال حکومت است.
•این ولایت انحصاری است و دیگران (خلفای سه‌گانه) در آن شریک نیستند.
•اگر ولایت= نصرت یا محبت باشد، محذورات متعددی به وجود می‌آید.
•اگر ولایت امام علی در حال حیات رسول‌خدا بالفعل نیست، به خاطر وجود ولایت رسول‌خداست، ولی پس از وفات رسول‌خدا دلیل دیگری نیست تا ولایت ایشان را تا پس از خلافت عثمان به تأخیر اندازد.

 

•پاسخ 5 عدم تطبیق ولی بر امام:
•در آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذینَ آمَنُوا ...» سه جمله مستقل است که با واو به هم عطف شده‌اند، جهت اختصار «ولیّ» در جمله دوم و سوم حذف شده.
•پس «ولیّ» بار اول و دوم «ولیّ» بالفعل و بار سوم «ولیّ» بالقوه است.

مثل این مورد آیه‌ی: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا (5) یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب‏ ...» است، که «ولیّ» بالقوه است.

زیرا زکریا فرزندی خواست که پس از خودش «ولیّ» باشد، همانطور که رسول خدا این ولایت انحصاری امام علی را اعلام فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»

 

•نتیجه:

1. دیدگاه فریقین درباره آیات ولایت، مباحث متعدد تاریخی، حدیثی، تفسیر و کلامی را در پی داشته است.

محور اصلی این تنوع ناشی از نص بر امامت در اندیشه شیعی و انکار (یا تردید) در اهل سنت است.

2. شیعه: آیات 55 و 56 را درباره تصدق انگشتر از سوی امام علی در رکوع نماز می‌داند.

در منابع اهل سنت (از صحابه و تابعین با طرق متعدد) نیز شأن نزول آیات را درباره امام علی دانسته‌اند، لذا برخی در مورد آن ادعای اجماع نموده‌اند.

3. شیعه بدون الغای خصوصیت از شأن نزول، آنها را دلیلی روشن بر امامت امام علی می‌داند، ولی اهل سنت در این تلقی اظهار تردید می‌کنند.

4. در عرف قرآن پژوهان شیعی، تلقی امامت از دو راه امکان‌پذیر است:

الف) تحلیل درونی از واژگان و تعابیر آیات مذکور با توجه ویژه به مورد نزول آنها

ب) تبیین و تفسیر این آیات به وسیله رسول‌خدا و اهل بیت.

5. تلقی سه گانه اهل سنت از آیات پس از اتفاق نظرشان بر معنای «ولیّ» = ناصر یا محبت

الف) پذیرش روایات شأن نزول: ایشان آیات ولایت را تنها بر همان مورد نزول خود حمل می‌کند.

ب) عدم پذیرش روایات شأن نزول: با نفی خصوصیت در مورد نزول این آیات، به عمومیت مفاد آن قائل می‌شوند.

* این دو گروه نمی‌توانند به پیامدهای غیر قابل توجیه تلقی خود از این آیات گردن نهند.

ج) چگونگی الغای خصوصیت از روایات شأن نزول: مفاد آیات ولایت را عام دانسته و روایات شأن نزول تصدق انگشتر امام علی را انکار می‌کنند.

* ایشان از روایات فراوان چشم پوشیده و آنها را بدون دلیل انکار می‌کنند.

6. اهل سنت بر تلقی شیعه از این آیات مناقشه‌های متعددی مطرح کرده‌اند که در دو دسته می‌توان آنها را بررسی کرد.

 

 

 



موضوع :


فصل دوم: بررسی تطبیقی آیات ولایت
إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ: مائده/55

 

گفتار سوم: بررسی و نقد مناقشه‌ها و تردیدها پیرامون دیدگاه شیعه

•اشکالهای بی‌اساس ابن تیمیه:
.1اگر اعطای زکات در نماز مشروع بود، به حال رکوع اختصاص نداشت، بلکه اعطای زکات در قیام و قعود برتر بود.
.2اوصاف معروف علی بسیار است، چطور خداوند علی را به آن اوصاف معرفی نکرد و به جای آن به چیزی معرفی کرد که کسی آن را نمی‌شناسد.
.3آیه 55 مائده به منزله‌ی این آیه است: «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» بقره/43 که امر به رکوع می‌کند.
.4واو در «وَ هُمْ راکِعُونَ» یا حالیه است یا عطف و چون موارد واو عطف بیشتر است در این موارد شناخته شده‌تر است ، واو عطف خواهد بود.

 

.5اگر شأن نزول آیه درست باشد، باید ولایت مشروط به اعطای زکات در حال رکوع شود و تنها در این حال ولایت تحقق داشته باشد.
 دسته اول مناقشه‌ها: نادیده گرفتن احادیث شأن نزول درباره امام علی

تواتر اجمالی این روایت (9صحابی و 4 تابعین) ثابت شد.

 بیشتر اهل سنت در صدد انکار نیستند، بلکه بیشتر درصدد تعمیم آن به همه مؤمنان و تعبیر ولایت به دوستی و یاری هستند.

•اگر اهل سنت برای این روایات اعتبار قائلند، نباید مناقشه‌هایی مطرح کنند که با این احادیث ناسازگار باشد.
•مناقشه‌های این گروه درباره اعتبار این احادیث که کاملا با این احادیث متعارض است:
.1زکات در این آیه به معنای اصطلاح رایج فقهی است، نه صدقه مستحبی
.2رکوع در این آیه به معنای هیئت خاص خم شدن در نماز نیست.
.3توجه به سائل در نماز و اعطای زکات با مقام امام علی سازگاری ندارد.
.4واژگان این آیه به صورت جمع آمده است و تطبیق آن بر یک فرد مجازگویی است و نیازمند قرینه است.

این گروه: 1. یا باید از این روایات چشم‌پوشی کنند2.  یا با توجه به قرائن آیات ولایت را طوری معنا کنند که با این احادیث منافات نداشته باشد. (مانند دانشمندان شیعی یا جمعی از اهل سنت: مثل جصاص و الکیا الطبری)

دسته دوم مناقشه‌ها: نقد دیدگاه شیعه در تفسیر آیات ولایت

•پیش فرض این گروه چشم‌پوشی از قراین خود آیات و روایات رسول‌خداs است.
.1عدم استناد خود امام علیg به این آیات بر امامت خویش
.2عدم حصر در کلمه «انما» در آیه 55
.3ناسازگاری حصر حقیقی (به دلیل کلمه «انما») با امامت سایر ائمه
.4پیوستگی و وحدت سیاق آیات 51 تا 58 و تأثیر آن در معنای واژه «ولیّ»
.5تحلیل واژه ولیّ و عدم تطبیق آن بر معنای مدبر و اولی به تصرف در آیات ولایت
•پاسخ علمای شیعه در طول تاریخ:

قدما: الشافی فی الامامة: علم الهدی سید مرتضی(436ق)، تلخیص الشافی: شیخ الطائفة طوسی (460ق)،

 

متأخران: المیزان: علامه طباطبایی، المراجعات: علامه سید شرف الدین عاملی و ..

نقد مناقشه‌ی اول: (زکات = اصطلاح رایج فقهی، نه صدقه مستحبی)

•اشکال: امام علیs به دلیل فقر مشمول زکات واجب نبوده است یا زکات واجب را تا وقت نماز به تأخیر نمی‌انداخته؛  بنابر این اگر اعطای امام صدقه مستحبی بوده، حمل زکات بر صدقه مستحبی دلیل ندارد.
-قرطبی: حمل زکات بر صدقه بعید است و زکات تنها برای اصطلاح واجب به کار رفته.
-فخر رازی: ظاهر عبارت آیه زکات از نوع واجب است.
•پاسخ1: زکات: نمو و طهارت = مایه برکت و نمو مال + پالایش نفس
üزکات در لغت در عصر نزول در کنار نماز = مطلق انفاق مال برای خداست. اصطلاح فقهی بعد از عصر نزول رایج شده.

 

üزکات در عصر انبیای پیشین به معنای اصطلاح رایج اسلام نبوده، در مورد ابراهیم، اسحق و یعقوب: «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ ...» حضرت عیسی : «وَ أَوْصانی‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ‏ حَیًّا»
ü قرآن زکات را صدقه نامیده، زیرا هر دو پاک کننده‌اند. صدقه مانند زکات به تدریج در معنای اصطلاحی خود به کار رفت.
üبنابراین هر نوع صدقه و انفاق در راه خدا زکات است = معنای لغوی ( خلاف ظاهر نیست).
•پاسخ2:
•اگر به فرض نتوان دلیل بر حمل زکات بر صدقه‌ی مستحبی یافت، خود آیات قوی‌ترین دلیل می‌باشد. زیرا نمی‌توان از شأن نزول آیات چشم پوشید.
•اشکال 2.

1. رکوع: خشوع و تذلل

•نظر: زمخشری، بیضاوی: رکوع = خشوع و تذلل + هیئت خم شدن در  نماز
•آلوسی: رکوع= فقط خشوع و تذلل، مثل: «وَ ارْکَعی‏ مَعَ الرَّاکِعین‏»
•شوکانی: رکوع= فقط خشوع «اگر رکوع هم شدن در نماز باشد، باید پرداخت زکات در حال رکوع برتر از حالتهای دیگر باشد؛ حال آنکه این امر در بین اهل فتوی شناخته شده نیست».

2. رکوع: نماز

•بغوی: رکوع= نماز خواندن مستحبی در شب و روز
•قرطبی، ابن عطیه اندلسی، فخر رازی
•جواب 2: رکوع = خشوع و تذلل
ü1. مفسران اهل سنت: زکات = معنای اصطلاحی، رکوع = غیر معنای اصطلاحی ( تردید در معنای اصطلاحی)
üدر حالیکه زکات در معنای اصطلاحی: به تدریج پس از نزول در عرف رایج شد.
üبرخلاف رکوع: به دلیل تساوی معنای لغوی و اصطلاحی، در عصر نزول به معنای اصطلاحی خم شدن بدون قرینه به کار می‌رفت.
ü2. رکوع: لغت= انحنا و خم شدن، استعمال در تواضع خلاف اصل است مگر با قرینه؛ در آیه ولایت قرینه‌ای نیست  حتی شأن نزول معنای لغوی را تأیید می‌کند.
ü3. رکوع = خشوع و تذلل، نیازمند دو امر:
üالف) تنها مؤمنانی که با حال خشوع زکات می‌دهند یاور مؤمنان دیگرند.
üب) وصف خضوع در حال اعطای زکات پیامی نداشته و لغو است.    هیچیک از اهل سنت به این ملتزم نمی‌شود.

4. رکوع: نماز خواندن نمی‌باشد. زیرا:

üجصاص : لازمه‌ی نماز خواندن تکرار بدون فایده در کلام خداست. «الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ و یصلون».
üشوکانی: رکوع نمی‌تواند باشد، زیرا زکات در حال رکوع جایز نیست.   وی دلیلی بر این سخن ندارد.
üابن کثیر: اگر زکات در حال رکوع بود، باید زکات در حال رکوع برتر از سایر حالات باشد.   فقط استبعاد کرده، حال آنکه امضای این عمل توسط خدا دلیل بر عدم بطلان نماز است. بیان آن در آیه برای مشخص کردن ولیّ است

 یا1. زکات در حال رکوع برتر است یا2. سکوت در مورد زکات در حال رکوع   عدم مفهوم‌گیری

اشکال 3. اعطای زکات با نماز منافات داشته و یا موجب بطلان آن است.

الف) توجه ویژه امام علی در نماز با توجه به سائل منافات دارد.

جواب: عطای صدقه عبادت است که در ضمن عبادتی دیگر (نماز) صورت گرفته و توجه به غیر خدا با روح نماز منافات دارد و دستگیری از نیازمند در راستای عبادت اوست. «أَ لَمْ‏ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم‏» صدقه برای خداست و تنها خدا صدقات را می‌گیرد، چون گیرنده‌ی صدقه خداست با نماز منافاتی ندارد.

ب) دستگیری از نیازمند با عطای انگشتر مصداق فعل کثیر است و موجب بطلان نماز می‌شود.

جواب: این اشکال نزد خود اهل سنت نیز بی‌مورد است، زیرا اکثر ایشان قائلند که این کار مصداق فعل کثیر نیست.

به دلیل: الف) احادیث شأن نزول ب) مواردی که در حال نماز پیامبر رخ داده «اشاره حضرت با دست، برداشتن امام دختر ابی‌العاص در حال نماز» ج) فتوا در فقه به اموری (کشتن حشراتی مانند مار و عقرب و ... در نماز) نشان از عدم فعل کثیر بودن این افعال در حال نماز است.

 

اشکال 4. واژگان آیه جمع است و تطبیق آن بر یک نفر خلاف ظاهر است.

•فخر رازی: خدا مؤمنان را در این آیات در هفت مورد با صیغه جمع آورد، هر چند حمل لفظ جمع بر واحد برای تعظیم رواست؛ ولی مجاز است و نیاز به دلیل دارد.
•آلوسی: لفظ جمع برای عموم است. فریقین اتفاق دارند که باید از عموم لفظ پیروی کرد و حمل عام بر خاص خلاف است، مگر در ضرورت. اگر کسی بگوید: اینجا ضرورت است و مربوط به تصدق امیر بوده است، می‌گوییم: رکوع در اینجا نص در خم شدن نماز نیست، بلکه به معنای تخشع و تذلل است.

جواب برخی اهل سنت: لفظ جمع برای تشویق و ترغیب دیگران است به کاری که امام علی انجام داد.

•علامه طباطبایی: 1. جایی که لفظ جمع در معنای مفرد بیاید، استعمال جمع مجازی است ولی 2. جایی که جمع در معنای خودش به کار رود ولی بر یک مصداق تطبیق شود، استعمال مجازی نیست. تفاوت بین مصداق خارجی و معنای آن است.
•حقیقت و مجاز: محور استعمال لفظ در مفهوم و معناست، نه تطبیق با مصداق خارج  اینجا نوع دوم است.
•نمونه‌هایی که در قرآن جمع‌ آمده ولی مصداق آن مفرد بوده است:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ...‏ تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ » الفاظ جمع، مصداق: حاطب بن ابی بلتعه که به قریش نامه نوشته بود.

«یَقُولُونَ لَئِنْ‏ رَجَعْنا إِلَى‏ الْمَدینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ...» و «فَتَرَى الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى‏ أَنْ‏ تُصیبَنا دائِرَةٌ» : عبدالله بن ابیّ بن سلول

جواب 2. چشم پوشی از خصوص سبب و پیروی از عموم لفظ مبنای خود اهل سنت را ویران می‌کند.

•الف) سبب نزول چیست که باید از آن چشم پوشید و از عموم لفظ باید پیروی کرد؟
•ب) اگر سخن ابن کثیر شأن نزول را در مورد عبادة بن صامت بدانیم، ادعای بی دلیل است.
•+ آلوسی: در پیروی از عموم لفظ؛ تنها مؤمنانی که با خشوع زکات می‌دهند، یاور یکدیگرند  خود اهل سنت به این امر ملتزم نمی‌شوند.
•+ رکوع به معنای خضوع نیازمند قرینه است و اینجا قرینه‌ای نیست.

بنابر نص سبب نزول : رکوع = خم شدن در نماز

نقد مناقشه‌های دسته دوم:

•شبهات بیشتر درباره ولایت به معنای سرپرستی و پیشوایی است.

1. عدم استناد امام علیg به آیات ولایت

فخر رازی: امام علیg که خود آشناتر از دیگران به تفسیر قرآن است به آیات ولایت بر امامت خود استدلال نکرده است.

پاسخ: ظاهرا تنها فخر رازی این شبهه را مطرح کرده، غافل از اینکه امام علیg در منابع شیعه و اهل سنت با این آیه بر حقانیت خود احتجاج کرده است.

ابن بابویه: کمال الدین (ج1، ص276) علی بن طاووس : التحصین(ص682)، ابراهیم بن محمدجوینی: فرائد السبطین (ج1، ص 312)

•شخص رسول خداs و ائمه اهل بیتD به این آیات بر ولایت امام علی استناد کرده‌اند.

•خطیب خوارزمی احتجاج عمرو بن العاص را در نامه‌اش به معاویه بر حقانیت امام علیg آورده است.

2. عدم حصر در کلمه «إنما»

«انما»: ادات حصر، پس باید مراد از ولایت در آیه خاص باشد نه عام؛

ـ این ولایت منحصر در خدا و رسول و برخی مؤمنان است و تنها با معنای رهبری و تصرف سازگار است.

اشکال فخر رازی:

کلمه «إنما» برای حصر نیست، زیرا «إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ ... » ولی مثلهای دیگری غیر از این حیات دنیا وجود دارد، مثل: «إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْو...» پس لهو و لعب در غیر از زندگی دنیا نیز وجود دارد.

پاسخ:

.1فخر رازی بین مَثَل حیات دنیا و خود حیات دنیا خلط کرده است.
•قرآن تنها یک مَثَل با دو بیان درباره حیات دنیا زده
•حیات دنیا وجه انحصار در زندگی دنیاست نه در لهو و لعب

ظاهر قرآن: «ظاهر حیات دنیا چیزی جز لهو و لعب نیست». نه آنکه لهو و لعب در غیر حیات دنیا وجود ندارد.

•انحصار بر حیات دنیاست نه بر لهو و لعب.

 

•فخر رازی در چند جای دیگر قرآن «إنما» را دال بر حصر دانسته است. مثل: «وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِباد» 20/آل عمران

پاسخ 2. «إنما» جایی برای حصر اضافی و قیاسی به کار می‌رود که با قرینه همراه باشد.

•در آیه ولایت قرینه‌ای بر حصر اضافی وجود ندارد.
•اوصاف آیه، انحصار را تأکید کرده و ولایت را تنها برای کسی معرفی می‌کند که در حال رکوع زکات داده است.

پاسخ3. اگر از حصر چشم‌پوشی کنیم باید ولایت غیر خدا و پیامبر و مؤمنان را بپذیریم.

نه آنکه تنها مؤمنانی دیگر که آن اوصاف را ندارند داخل در این ولایت باشند.

زیرا حصر بر ولایت خدا و پیامبر و مؤمنان (با آن اوصاف) بر هر سه است.

3. مناقشه سوم و نقد آن: ناسازگاری حصر حقیقی (به دلیل «إنما») با امامت سایر ائمه

آلوسی: اگر استدلال شیعه به آیه تمام باشد، همچنانکه حاکمیت سه خلیفه اول نفی می‌شود، امامت یازده امام دیگر هم نفی می‌شود؛ زیرا لازمه حصر حقیقی، انحصار حاکمیت در خدا و رسول و امام علی و نفی دیگران است. نتیجه: این استدلال بیش از آن که به زیان اهل سنت باشد، به زیان شیعه است.

پاسخ:

1. استدلال شیعه به حاکمیت به امامت یازده امام همسان با حاکمیت سه خلیفه نیست، زیرا آیه در مقام نصب امامت است و از نظر اهل سنت خلافت سه خلیفه اول و سایر خلفا به نصب نیست تا در رد یا اثبات آن به آیه تمسک شود.

 

2. آیه ولایت تنها ولایت امام علی را اثبات می‌کند و ولایت سایر ائمه از طریق دلایل قرآنی و روایی اثبات می‌شود، بنابراین آیه ناظر به زمانهای بعد نیست که با امامت سایر ائمه منافات داشته باشد. (مفاد قضیه به نحو قضیه خارجیه است).

پاسخ 3. ولایت سایر ائمه در طول ولایت امام علی است و همگی یک حقیقتند.

•ولایت سایر ائمه به ولایت امام علی باز می‌گردد و با ولایت امام علی ولایت سایر ائمه نیز اثبات می‌شود.
•علامه طباطبایی:

«نسبت دادن آنچه درباره امام علی نازل شده به سایر ائمه به خاطر آن است که جملگی آنان اهل بیت واحدند و شأن آنان نیز یکی است».

 

 

 



موضوع :


فصل دوم: بررسی تطبیقی آیات ولایت (گفتار دوم: بررسی دیدگاه های اهل سنت)

 
إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ: مائده/55

گفتار دوم: بررسی دیدگاه های اهل سنت

•سه نوع تلقی: 1. پذیرش روایات شأن نزول 2. عدم پذیرش آن 3. چگونگی الغای خصوصیت از مورد شأن نزول
vگروه اول: پذیرش شأن نزول بدون الغای خصوصیت
•پذیرش احادیث تصدق انگشتر از سوی امام علی، بدون الغای خصوصیت: حمل آیات ولایت تنها بر مورد نزول
•ریشه: عصر صحابه؛ کسی منکر آن نبوده و با الغای خصوصیت به دیگران آن را تعمیم نداده بودند.
•عصر تابعین؛ مورد پذیرش برخی
•ابوبکر احمد رازی: 370ق؛ ضمن تطبیق آیه بر شأن نزول، به اشکالات تطبیقی پاسخ می‌دهد. «از مجاهد،‌سدی، ابی جعفر، عتبةبن ابی حکیم، روایت شده که این آیه در مورد علی بن ابی‌طالبg در حین تصدق انگشتر در حال رکوع، نازل شده است...»
•الکیا الطبری، م504ق

 

•مبنای ایشان جواز اعطای صدقه در حال نماز است.
•مبانی دیدگاه اول:

الف) «وَ هُمْ راکِعُونَ» حال برای فاعل «وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ»

ب) صدقه مستحبی زکات نامیده می‌شود، زیرا امام علیg انگشتر خود را به عنوان صدقه مستحب اعطا نمود.

ج) عمل قلیل در نماز موجب بطلان آن نیست.

د) تطبیق صیغه‌های جمع در آیه بر یک فرد، از باب ترغیب و تشویق دیگران و بیانگر ویژگی مؤمنان در سرعت گرفتن در نیکی  است.

بررسی و نقد دیدگاه اول:

•با اختصاص آیه به مورد نزول خود، چگونه می‌توان ولایت را به معنای نصرت یا محبت گرفت؟ حال آنکه نصرت یا محبت با اختصاص داشتن شأن نزول منافات دارد.
•جوابی از این گروه مطرح نشده است.
vگروه دوم: پذیرش شأن نزول با الغای خصوصیت
•این گروه صراحتی در ردّ و انکار روایات  شأن نزول درباره تصدق امام علیg به نیازمند نکرده‌اند و گاه این روایات را پذیرفته‌اند، اما با الغای خصوصیت شأن نزول از آن استفاده عمومیت کرده‌اند.
•بیشتر مفسران اهل سنت از این گروه‌اند: ابن جریر طبری، م310ق. واحدی نیشابوری م468ق. بغوی، م516ق. زمخشری، 528ق. ابن عطیه اندلسی، م541. فخر رازی، م606ق. قرطبی، م671ق. نسفی، 710ق، ثعالبی،875ق، عمادی، 982ق، آلوسی، م1327ق،...
•برخی از ایشان تصریح دارند که این دیدگاه جمهور مفسران اهل سنت است.
•مبانی دیدگاه گروه دوم

الف) ولایت به معنای نصرت یا محبت است.

ب) «الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ ...» بر هر مؤمنی صدق می‌کند، همانند آیه «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض‏»  توبه/71

ج) خصوصیات آیه برای تمییز مؤمنان از منافقان است، زیرا منافقان بر نماز مداومت ندارند. «إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‏ یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ‏ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلا» نساء/142

در زکات بخیلند. «أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ»: احزاب/19

د) در «... وَ هُمْ راکِعُونَ» چند احتمال وجود دارد:

.1خضوع: «و هم خاضعون»: در برابر اوامر و نواهی الهی یا در حال عطای زکات خاضعند و بر نیازمندان تکبر نمی‌ورزند.
.2رکوع اصطلاحی: مؤمنان نمازی که مشتمل بر رکوع است بجا می‌آورند و این بیان شرافت رکوع می‌باشد.
.3صحابه در هنگام نزول در حالات مختلفی (رکوع، زکات، ...) بودند، این حالات باعث شد به تمامی ایشان اشاره نماید.

بررسی و نقد دیدگاه دوم:

•این دیدگاه ریشه نبوی ندارد و صحابه نیز چنین تعمیمی نداشته‌اند.
•برخی مانند ابن‌تیمیه به ابن عباس چنین نسبتی داده‌اند که صحیح نیست.
•نقطه آغاز دوره تابعین است، بدون اینکه اختصاص نزول به امام علیg را انکار نمایند.

(سدی م 127ق): «مراد از مؤمنان در آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ...» همه مؤمنان‌اند، ولی علی بن ابی طالبg در مسجد در حال رکوع، انگشتر خود را به نیازمند بخشید».

عبدالملک بن ابی سلیمان (اهل سنت) از ابو جعفر (امام محمد باقرg) می‌گوید: درباره «الَّذینَ آمَنُوا» پرسیدم، حضرت فرمود: مؤمنان مرادند. گفتم: مردم می‌گویند این آیه درباره علی نازل شده است. حضرت فرمود: علی از مؤمنان است».

بغوی در تفسیرش این قول را به جویبر به ضحاک نسبت می‌ دهد. (تمام مؤمنان بر یکدیگر ولایت دارند).

پاسخ:

•در منابع فریقین فرد دیگری از تابعین قائل به چنین تعمیمی در آیه نشده است.
•اشکال وارده بر حدیث منقول از امام باقرg :
.1خبر واحد است.
.2منافات داشتن با احادیث متعددی از اهل بیت ( و امام باقرg) این آیه را مختص امام علیg دانسته‌اند.
.3عبدالملک بن ابی سلیمان، تنها راوی این حدیث، از راویان امام باقر محسوب نمی‌شود.
.4روایت ابهام دارد. آیا مراد از مؤمنان، همه مؤمنانند یا (طبق روایات شیعه) خصوص ائمه اهل بیتD (طبق روایات شیعه سایر ائمه نیز در حال رکوع انگشتر خویش را صدقه داده‌اند).
ظاهر کلام «سدی» و «ضحاک» بیانگر است که آنان تفسیر خود را بیان می‌کنند، بدون اینکه مستند به حدیث پیامبر یا قول صحابه باشد.

نکته:

•نمی‌توان از شأن نزول آیه الغای خصوصیت کرد و ولایت را به همه مؤمنان عمومیت داد، زیرا:
.1یا باید از روایات شأن نزول بطور کلی چشم پوشید.
.2یا با التزام به شأن نزول نمی‌توان الغای خصوصیت کرد، زیرا:

 

•با التزام به روایات، مؤمنان در افرادی خاص منحصر می‌شوند.
•رکوع در معنای هیئت خاص نماز و زکات به صدقه معنا ‌شوند.
§این معنا با تعمیم آیه ناسازگار خواهد بود. زیرا در تعمیم آیه: ولایت = برای همه مؤمنان و رکوع = خضوع 
§اراده هر دو معنا از ولایت و رکوع، استعمال لفظ در اکثر از یک معنا و غیرقابل پذیرش است.
•امکان برخورد این گروه با روایات

الف) تفسیر آیه با توجه به روایات بدون الغای خصوصیت= شبیه دیدگاه شیعه

نتیجه: با اختصاصی بودن این آیات، ولایت = محبت یا نصرت نمی‌تواند باشد.

ب) پذیرش روایت و الغای خصوصیت: در این صورت فقط مؤمنانی یاور یکدیگرند که در حال رکوع زکات می‌دهند، نتیجه1: تعداد مؤمنان یاور هم بسیار اندک می‌شود.

نتیجه2: غیر همسانی این معنا با آیه 71/ توبه: «وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ وَ الْمُؤْمِناتُ‏ بَعْضُهُمْ‏ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»  + وقوع نادر این امر:

نمی‌توان گفت این آیات بدون شأن نزولی قبل از تصدق امیرالمؤمنین نازل شده، زیرا با روایات شأن نزول مخالف است.

کسی هم این معنا را برای آیات و روایات مربوطه نگفته است.

جمع‌بندی: روایات متواتر شأن نزول با الغای خصوصیت از آیه شریفه سازگار نیست.

گروه سوم: انکار شأن نزول

•عام دانستن آیات 55 و 56: انکار شأن نزول
•پیدایش این نظریه: قرن هشتم، از طریق ابن تیمیه «احمد بن عبدالحلیم» در نقد آراء علامه حلی «حسن بن یوسف مطهر»
.1ابن تیمیه: «حادثه تصدق انگشتر به وسیله امام علیg افسانه‌ای ساختگی است و در هیچ کتابی از کتابهای مورد اعتماد از صحاح، سنن، جوامع، معجم‌ها و کتابهای مرجع چنین خبری وجود ندارد». «منهاج السنة النبویة»، ج4، ص5
.2ابن کثیر (م774ق): «برخی از مردم چنین می‌پندارند که جمله «... و هم راکعون» در موضع حال برای دفع زکات است ولی اگر چنین بود، دفع زکات در حال رکوع مورد مدح و برتر از حالتهای دیگر خواهد بود، در حالی که چنین نیست و کسی از دانشمندان اهل فتوا ـ تا آنجا که ما می‌شناسیم ـ به آن فتوا نداده است». ‌
.3شوکانی: «زکات دادن در حال نماز روا نیست».

4. ذهبی: پس از بیانات مجمع البیان و تقدیر از آن، بدون ایراد بر آن می‌گوید: «بدون تردید این تلاش بی‌ثمر است. حدیث تصدق انگشتر از سوی (امام) علی در نماز که محور استدلال طبرسی است، ساختگی و بدون ریشه است و این تیمیه عهده‌دار رد و ابطال آن می‌باشد».

5. محمد شاکر: تأیید دیدگاه ابن کثیر در ضعف اسانید روایات + آنها را از بافته‌های شیعه می‌داند.

مبانی دیدگاه سوم:

الف) روایات تصدق انگشتر ضعیف و مجعولند.

ب)  آیات 51 تا 58 وحدت سیاق دارند.

ج) ولایت در این سیاق به معنای نصرت یا محبت است.

د) فراز «وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ ...» مانند «وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ وَ الْمُؤْمِناتُ‏ بَعْضُهُمْ‏ أَوْلِیاءُ بَعْض» بر هر مؤمنی صدق می‌کند.

ه) «وَ هُمْ راکِعُونَ» به معنای «و هم خاضعون» خاضع در برابر تمام اوامر و نواهی الهی است یا خاضع در اعطای زکات است.

•بررسی و نقد دیدگاه سوم:
•تفاوت دیدگاه شیعه و سنی وابسته به موضع‌گیری در برابر روایات سبب نزول است.
.1شیعه: آیات 55 و 56 بی‌تردید درباره امام علیg است که انگشتر خود را در حال رکوع صدقه داد.
.2اهل سنت: صحابه و تابعین با چند طریق این روایت را نقل کرده‌اند که حدود 26 طریق می‌شود.
§صحابه: امام علیg، عبدالله بن عباس، ابورافع مدنی، عمار بن یاسر، ابوذر غفاری، انس بن مالک، جابر بن عبدالله، مقداد بن اسود، عبدالله بن سلام.
§تابعین: سلمة بن کهیل، عتبة بن ابی حکیم، سدی، مجاهد، ...
§سایر علمای اهل سنت که آیه را درباره امام علیg می‌دانند: اسکافی (م240ق)، نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن، ایجی در مواقف، آلوسی، ابن حجر عسقلانی، ابن کثیر
•بیانات علمای اهل سنت:
Øآلوسی: «غالب اخباریین بر این باورند که این آیه درباره علی نازل شده است و حاکم نیشابوری و ابن مردویه و دیگران با سند متصل، از ابن عباس (و دیگران) این حادثه را نقل کرده‌اند.» + آوردن اشعار حسان بن ثابت
Øسیوطی: بیان برخی طرق این حدیث در «لباب النقول»: «اینها طرق این حدیثند که یکدیگر را تقویت می‌کنند (و اصل این ماجرا را به اثبات می‌رسانند».
Øابن حجر عسقلانی «الکافی الشاف فی تخریح احادیث الکشاف»: اشاره به برخی طرق احادیث و مناقشه در طریق ابن مردویه به عمار یاسر و ثعلبی به ابوذر
Øابن کثیر بررسی اسانید و مناقشه در سند حافظ ابوبکر (ابن مردویه 410ق) و حافظ عبدالرزاق بن همام (211ق)؛ بعد بدون خرده‌گیری بر سایر اسانید می‌گوید: «ان هذه الایات کلها نزلت فی عبادة بن الصامت حین تبرء من حلف الیهود و رضی بولایة الله و رسوله و المؤمنین»

بررسی ماجرای عبادة بن صامت:

•شرح ماجرا: «چون رسول خدا با یهودیان بنی‌قنیقاع جنگیدند... عبادة بن صامت که یکی از بنی عوف بن خزرج و هم پیمان آنان بود ... به نزد رسول خداs شتافت و گفت: ای رسول خداs، به خدا و رسولش (پناه برده) از پیمان با آنان بیزار می‌جویم و ولایت خدا و رسول و مؤمنان را می‌پذیرم و از هم پیمانی با کفار و ولایت آنان بیزارم، در این هنگام آیات «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ...» نازل شد».
•نظریه ابن کثیر و ... مبتنی بر نزول آیات 51 تا 56 درباره عبادة بن صامت و اشکالات آن:
.1این داستان منافاتی با نزول آیه 55 در شأن امام علی و حدیث انگشتر ندارد.
.2ابن کثیر بر مدعای خود در وحدت سیاق آیات 51تا 56 تنها دو روایت آورده:
•از محمد بن جریر طبری: «آیات 51 تا 67 درباره عبادة بن صامت در تبریّ از یهود و عبدالله بن ابیّ در باقی ماندنش بر ولایت یهود نازل شده است».
•با سند طبری به نقل از عبادة ـ حفید عبادة بن صامت‌ـ می‌گوید: آیات 51 تا 56 درباره عبادة بن صامت و عبدالله بن ابیّ نازل شده است.
•اعتراضات وارده بر ابن کثیر:
.1طبری حدیث دوم را عینا با همین سند به گونه‌ای دیگر نقل کرده و تنها آیه 51 را در مورد عبادة بن صامت دانسته.
.2طبری روایت سوم را با سند «عطیة بن سعد» نقل کرده و تصریح می‌کند که تنها آیات 51 و 52 درمورد عبادة بن صامت و عبدالله بن ابیّ می‌باشد.
.3طبری با همان سند از عطیة بن سعد حدیث دیگر نقل می‌کند که در آن آیات 55 و 56 را در داستان عبادة بن صامت داخل می‌داند.
.4طبری درباره آیات 51 و 52 شأن نزولهای دیگری را نسبت به «ابی‌لبابه» یا دو نفر دیگر بیان کرده است، وی می‌گوید: «این آیه(51) ممکن است درباره عبادة بن صامت و عبدالله بن ابی و هم‌پیمانانشان با یهود نازل شده باشد و ممکن است درباره ابی لبابه باشد و نیز ممکن است درباره دو مردی باشد که یکی می‌خواست به یهودیان و دیگری نسبت به نصاری بپیوندد، لیکن درباره هیچکدام از این اقوال سه گانه خبری صحیح در دست نیست تا حجت آورد و به آن اعتماد شود.»
•ادامه بررسی ماجرای عبادة بن صامت:

3. هیچکدام از اسباب نزول نویسان آیات ولایت (55 و 56) را درباره عبادة بن صامت نقل نکرده‌اند، بلکه تنها آیات 51 و 52 را درباره‌ی او می‌دانند.

•+ آیات ارتداد  «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ‏ عَنْ‏ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرین‏...»: 54. در بین آیات 51و52 و آیات 55و 56(ولایت) قرار گرفته گواه بر این مطلب است. زیرا داستان عبادة بن صامت ربطی به ارتداد ندارد.

خلاصه:

•روایات شأن نزول درباره عبادة بن صامت متعارض و ضعیفند.

+ زهری، سدی، عبادة بن ولید (راویان حدیث عبادة) از تابعین هستند: 1. شاهد ماجرا نبوده‌اند 2. شاهدی از قرآن ندارند.

نتیجه: تمسک ابن کثیر و مقلدان ابن تیمیه از قبیل «العسّال» به این دو روایت متعارض وجهی ندارد.

نمی‌توان از روایات متواتر و نقل شده از صحابه که خود شاهد ماجرا بوده‌اند چشم پوشید.


•استدلال فخر رازی در تعیین مصداق «وَ الَّذینَ آمَنُوا» آیه 55 مائده:

1. قول اول: تمام مؤمنان: زیرا عبادة بن صامت از یهود بیزاری جست و ولایت خدا و رسول را برگزید.

+ روایت:‌ عبدالله بن سلام به رسول خدا گفت: «ای رسول خدا قوممان ما را ترک کرده و سوگند یاد کرده‌اند که با ما  مجالست نکنند و ما نمی‌توانیم با یاران شما همنشین باشیم؛ زیرا منزلهای ما دور است. پس این آیه نازل شد و عبدالله بن سلام گفت: به ولایت خدا و رسولش و مؤمنان خشنودیم». در نتیجه: آیه شامل تمام مؤمنان می‌شود.

توجیه «وَ هُمْ راکِعُونَ»: رکوع= خضوع، «یُقیمُونَ الصَّلاةَ»: 1. بیان شأنیت و ذکر رکوع جهت شرافت یا 2. صحابه در حالات گوناگون (نماز، رکوع، ...) بوده‌اند و خدا به تمامی این حالات اشاره دارد.

2. قول دوم: مراد شخص معینی است.

الف) عکرمه: ابوبکر

ب) عطا از ابن عباس: علیg در حال رکوع انگشتر خود را بخشید. روایت: این آیه نازل شد، عبدالله بن سلام به رسول‌خدا گفت: «من علی را در حال رکوع دیدم که انگشترش را به نیازمند صدقه داد؛ پس ما ولایت وی را می‌پذیریم».

 

 

•ابوذر: «با رسول خدا نماز ظهر گزاردیم و نیازمندی در مسجد چیزی خواست و کسی به او کمک نکرد و علیg در حال رکوع به انگشت کوچک که در آن انگشتری بود، اشاره کرد و سائل آن را درآورد... و رسول خداs مشغول دعا شدند و به خدا سوگند! هنوز دعای ایشان پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمدs، بخوان «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ ...»»
•فخر رازی با خلط مباحث دو قول را ساخته، در حالیکه هر دو یک روایت است، بخش اول آن را برای قول اول (ماجرای عبادة بن صامت) نقل کرده + توجیهات «وَ هُمْ راکِعُونَ»، و بخش دیگر همین روایت را در قول دوم آورد.
•حدیث عکرمه نیز حدیث مقطوع (به تابعین ختم می‌شود)، شا‌ذ(تنها یک ثقه آن را نقل کرده)، متروک(غیر ثقه نقل کرده) است.
نتیجه: هیچکس از مفسران شیعه و اهل سنت نزول ولایت را درباره امام علیg دروغ نشمرده‌اند، هر چند در نوع تفاسیر تفاوتهای چشمگیری وجود دارد. تنها  منکر این قضیه ابن تیمیه است که الگو برای وهابیان شده است.

انتقاد ابن تیمیه به علامه حلی:

1. ادعای رافضی (علامه حلی) بر اجماع آیه در مورد علی از بزرگترین ادعاهای دورغین است. بلکه اجماع اهل علم از ناقلان بر این است که آیه در خصوص امام علی نازل نشده و او انگشتر را در حال نماز صدقه نداده است.

•اجماع اهل علم از محدثان بر این است که این داستان دروغین و ساختگی است. 

2. آنچه رافضی (علامه حلی) از ثعلبی نقل کرده (نزول آیه در تصدق انگشتر امام علی در حال رکوع)، محدثان بر این قولند که ثعلبی احادیث ساختگی را در تفسیرش می‌آورد و از اینرو وی را (حاطب لیل) هیزم کش در شب می‌دانند.

•بغوی که حدیث شناس و آگاه‌تر از ثعلبی و واحدی نیشابوری است، هرگز در تفسیرش که مختصر ثعلبی است این احادیث دروغین را نیاورده است.
•ثعلبی با اینکه دیندار است، به صحیح و سقیم احادیث آگاه نیست و بین سنت و بدعت تفاوتی نمی‌گذارد.
•انتقاد ابن تیمیه به علامه حلی:
•دانشمندان بزرگ مانند طبری، بقی بن مخلد و ابن ابی حاتم و ابن حمید و عبد‌الرزاق  ... این نوع احادیث ساختگی را نیاروده‌اند. با آنکه عبد‌الرزاق به تشیع گرایش دارد و از فضائل علی زیاد نقل کرده، ولی شأن او برتر از این دروغهای آشکار است.

3. مفسرانی که رافضی (علامه حلی) از کتابهایشان نقل کرده، روایاتی نقل کرده‌اند که این اجماع را نقض می‌کند.

•ثعلبی از ابن عباس آورده که این آیه درباره ابوبکر است و باز او و ابن ابی حاتم از عبدالملک بن ابی سلیمان روایت می‌کندکه ابوجعفر درباره «الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ» در آیه پرسیدم، حضرت فرمود: «مؤمنان مرادند، گفتم: این آیه درباره علی نازل شده، حضرت فرمود: علی از مؤمنان است. و همین معنا را ثعلبی از ضحاک و ابن ابی حاتم از سدی درباره این آیه نقل کرده‌اند.
•همچنین ابن ابی حاتم از عبدالله بن عباس می‌آورد: کل من آمن فقد تولی الله و رسله و الذین آمنوا ...: هر کس ایمان دارد، ولایت خدا و رسول و مؤمنان را می‌پذیرد».

•نقد ادعاهای ابن تیمیه:
.1ادعای اجماع علامه حلی بی مبنا نیست، زیرا نیشابوری و ایجی نیز در اینجا ادعای اجماع کرده‌اند و روایات فراوان صحابه و تابعین می‌رساند که حداقل ادعای اجماع معنوی می‌شود.
.2ادعای اجماع اهل علم و محدثان بر عدم نزول آیه در خصوص امام علی بی‌اساس است. مفسران، محققان و محدثان فریقین چنین ادعایی ندارند.
.3تصدق انگشتر را تنها ثعلبی ذکر نکرده، بلکه دیگران مثل حاکم حسکانی (ق5)، ابراهیم جوینی (ق8)، با سند خودشان و فخر رازی این جریان را نقل کرده‌اند.
.4کدامیک از اهل علم از محدثان گفته: ثعلبی احادیث ساختگی را در تفسیرش آورده و او حاطب لیل (هیزم‌کش در شب) است، این ادعای ابن تیمیه است؛ حال آنکه همه‌ی دانشمندان وی را ستوده‌اند. از جمله ابن خلکان، تاج الدین سبک، ابن جزری.

5. برخلاف ادعای ابن تیمیه که بغوی را از ثعلبی آگاه‌تر و تفسیرش را مختصر او دانسته و گفته: وی این حادیث دروغین را نیاورده، بغوی ضمن بیان سایر تفاسیر بیان می‌کند: «ابن عباس و سدی می‌گویند: خداوند از این آیه «وَ الَّذینَ آمَنُوا ... » علی بن ابی‌طالب را اراده کرده است؛ نیازمندی به امام علی رسید و امام در حال رکوع در مسجد انگشترش را به او داد.

6. تفسیر جامع البیان فی تأویل آی القرآن از محمد بن جریر طبری که نزد ابن تیمیه از بزرگترین تفاسیر است، با پنج طریق شأن نزول این آیه را نقل می‌کند، مبتنی بر اینکه همه‌ی این احادیث درباره امام علی است که سه‌تای آنها نص است.

•چگونه ابن تیمیه می‌گوید دانشمندان بزرگ از اهل تفسیر مانند ابن جریر و ابن ابی حاتم، این احادیث ساختگی را ذکر نکرده‌اند، حال آنکه ابن ابی حاتم آن را با دو سند نقل کرده است. علاوه بر اینکه سند ابن ابی حاتم به سلمة بن کهیل می‌رسد که سند آن در علم رجال اهل سنت مورد وثاقت است.
•افراد این سند: ابوسعید بن الاشج، موسی بن قیس الحضرمی، سلمة بن کهیل همگی مورد وثاقت رجال اهل سنت می‌باشند.

 

7. سیوطی در الدر‌المنثور به نقل از عبد بن حمید و عبدالرزاق از ابن عباس این حدیث را آورده. پس کلام ابن تیمیه که گفته: این حدیث را مانند ابن حمید و عبدالرزاق نیاورده‌اند، بی‌اساس است.

8. مفسری که ابن تیمیه می‌گوید از ثعلبی آگاه‌تر است، کیست؟ ابن تیمیه تنها به ابن ابی حاتم اشاره می‌کند، غافل از اینکه ابن ابی حاتم روایت صحیح السند در مورد نزول این آیه در شأن امام علی ذکر می‌کند.

•علاوه بر اینکه روایتی که ابن ابی حاتم از امام باقر نقل می‌کند، نزول آیه را درباره امام علی انکار نکرده‌اند.
•+ این حدیث خبر واحد است و عبدالملک از روایان امام باقر و امام باقر نیز از مشایخ او محسوب نمی‌شود.

9. هیچیک از بزرگان تفسیر مانند طبری، ابن ابی حاتم و ... به نقل از ابن عباس نگفته‌اند: رخداد تصدق انگشتر مربوط به ابوبکر است، ابن ادعای ابن تیمیه است که آن را به ثعلبی نسبت می‌دهد و خبری واحد مقطوع غریب بدون شاهد است.

•تنها عکرمه آن را نقل کرده که نزد برخی از بزرگان اهل سنت مورد اعتماد نیست، از این رو مسلم بن حجاج در صحیح خود جز یک روایت از او نقل نکرده است.

10. ابن تیمیه در آخرین نقد بر روایات شأن نزول روایت ابن ابی حاتم از ابن عباس را مطرح می‌کند که: «کل من آمن فقد تولی الله و رسوله و الذین آمنوا: هر کس ایمان دارد، خدا و رسول و مؤمنان را به ولایت می‌پذیرد».

•این حدیث ربطی به ادعای ابن تیمیمه ندارد.
•به فرض صدور این روایت از ابن عباس، وی تنها در صدد بیان این است که باید ولایت خدا و رسول و مؤمنان را پذیرفت، ولی اینکه مصداق مؤمنان را در احادیث دیگر بیان کرده است.
Øابن تیمیه در نقل احادیث دچار اشتباه فراوان است.
Øبه قول ابن حجر عسقلانی، وی در ارزیابی روایات به بیراه رفته و بسیاری از احادیث معتبر را بدون دلیل رد می‌کند.
Øاشتباهات ابن تیمیه به حدی است که مروّجان افکار وی دچار شگفتی می‌شوند.
Øمنشأ اشتباهات ابن تیمیه تعصب وی و اتهام به دانشمندان است.
Øعلامه طباطبایی: اگر بنا باشد از این همه روایت چشم پوشید، نمی‌توان به هیچیک از روایات سبب نزول استناد کرد.

 

 


موضوع :


فصل دوم: بررسی تطبیقی آیات ولایت
إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ: مائده/55

•دیدگاه‌های متنوع پیرامون آیات ولایت، مباحث متعدد تاریخی، حدیثی، تفسیری و کلامی در پی داشته است.
•محور اصلی این تنوع بر اساس «نص بر امامت» در اندیشه شیعه و انکار (یا تردید) از اهل سنت است.
•ریشه بحث در آیات و شأن نزول به زمان صحابه و سپس تابعین دارد.

مفردات

انما: ادات حصر و تخصیص، برای اثبات پس از آن و نفی غیر آن

انما لک عندی درهم = انه لیس لک عندی الا درهم

 

انما لقیت الیوم زیدا: امروز تنها زید را ملاقات کردم و کسی دیگر را ملاقات نکردم.

•ولیّ: حصول دو چیز (یا بیشتر) در کنار هم بدون آنکه بین آنها چیزی دیگر فاصله شود. برخی: نزدیک و قرب
•ولیّ: به معنای فاعل از (وَلیَه)، کسی که برای کار دیگری قیام کند، و هر کس کار دیگری را به عهده گرفت، ولی اوست.
•ولیّ الیتیم: الذی  یلی امرَه و یقوم بکفایَتِهِ و ولی المرأة الذی یلی عقدَ النکاحِ علیها.
•ولیّ: مالک تدبیر: کسی که برای تدبیر و اداره جامعه، یتیم یا زن، به آنان نزدیک می‌شود و به رتق و فتق امور آنان (در حیطه‌ی ولایت خود) مبادرت می‌ورزد.
•ولیّ: یکی از اسمای حسنای خداوند سبحان است. «فالله هو الولیّ»: شوری/9، نه تنها خدا ولایت دارد، بلکه بنابر ضمیر فصل تنها ولیّ خداست.

«وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ یَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمید»: ولیّ: مدبر امور، تدبیر کننده هستی.

•ولیّ: در تمام موارد استعمال قرب و نزدیکی با نوعی ارتباط نهفته که با قراین روشن می‌شود.

 

•ولیّ: ناصر، دوست، ... (توجه به موارد استعمال)
•زکاة: نمو و زیادت
•راغب: اصل الزکاة: النمو الحاصل من برکة الله تعالی: زکات نموی است که از برکت خدا پدید می‌آید.
•آنچه انسان از مال خود به نیازمندان می‌دهد، زکات گفته می‌شود، زیرا مایه برکت و نمو مال و پالایش نفس است.
•رکوع: انحنا و خم شدن (انسان و غیر انسان)،
•رکع الرجل: هنگامی که فرد خم باشد و هر خم شده‌ای را راکع گویند؛ سپس این معنا در شرع در خم شدن مخصوص نماز به کار رفته است.
•رکوع به معنای تواضع: از باب استعمال سبب و اراده مسبب= زیرا انحنا موجب تواضع و تذلل می‌شود.
•حزب: جماعتی که بر یک عقیده و هدف باشند. طائفة من الناس
•هر جا «حزب» به چیزی اضافه شود، معنای هم عقیده بودن و هدف واحد داشتن در آن وجود دارد. مانند: حزب الله، حزب الشیطان

گفتار اول: بررسی دیدگاه شیعه

•این دو آیه مستقل از آیات قبل و بعد بوده و در یک سیاق نیست.
•بدون الغای خصوصیت از شأن نزول بر امامت امام علی دلالت دارد.
•مورد نزول بنا به احادیث متواتر درمورد تصدق انگشتر به وسیله امام در حین رکوع بوده است.
•شیعه: دلالت آیات ولایت بر امامت امام علی قطعی است، برخی این آیه را نص و قوی‌ترین دلیل می‌دانند.

مبانی دیدگاه شیعه:

الف) انما: ادات حصر

ب) ولیّ: اولی به تصرف و والی = امام و خلیفه

•معانی دیگر ولیّ: یاور و دوست به این آیات اختصاص نداشته و برای برخی مؤمنان است، مانند: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»: توبه/71
•زیرا: ولیّ در آیه ولایت: اولی به تصرف، همه‌ی مؤمنان را شامل نمی‌شود، زیرا در این صورت مولی و مولّی علیه یکی خواهد شد، بنابراین تنها یک نفر ولیّ شده و بقیه مولیّ علیه می‌شوند.

ج) «وَ هُمْ راکِعُونَ»: حال از ضمیر «یُؤْتُونَ» (هیئت خاص در نماز)

تحلیل درون متنی از آیات ولایت

•واژگان و تعابیر آیات ولایت و روایات اهل بیت و صحابه و تابعین نظر شیعه را تأمین کرده است.

روایات: بعد از تصدق انگشتر به وسیله امام علی علیه السلام این آیات نازل شده است. سیاق آیات بیانگر نزول آیه بعد از حادثه‌ای هستند.

مفاد آیات: ولیّ شما خدا و پیامبر و مؤمنان‌اند.

•ولایت: قرب و نزدیکی که دارای نوعی ارتباط است.

ارتباط محبت: ولایت محبت اختصاص به بعضی ندارد.

ارتباط نصرت: ولایت نصرت اختصاص به بعضی ندارد.

ارتباط تصرف: مجوز نوع خاصی از دخالت و تصرف شده.

سیاق آیه:

•ولایت در اینجا در مورد خدا و رسول و مؤمنان به یک معناست، زیرا ولایت مفرد (با یک تعبیر برای هر سه) آمده. 

تحلیل درون متنی از آیات ولایت

ولایت رسول در قرآن:

•قیام به تشریع، دعوت به دین، تربیت امت، تبیین وحی، حکومت بر امت: همه‌ی این موارد از شئون و مناصب رسالت پیامبر است.
•النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ: احزاب/6
•وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة: جمعه/2
•این ولایت با واو عطف «وَ الَّذینَ آمَنُوا» جز بر امام علی علیه‌السلام منطبق نیست، که همان شئون خدا و رسول را دارا باشد.
•این ولایت به اصالت: برای خدا

 

•این ولایت به تبع و اذن الهی: برای رسول و امام علی علیه‌السلام

تحلیل برون متنی (استناد به روایات)

•قرآن، تفسیر و تبیین آیات را به عهده رسول نهاده و قول ایشان را حجت دانسته است.
•بعد از رسول نوبت به اهل بیت رسیده و قول آنان نیز حجت می باشد.
•روایات شیعی با سند صحیح آیات ولایت را تفسیر کرده و آن را مربوط به غدیر خم دانسته که پیامبر مأمور به ابلاغ آن گردید.
•کلینی با سند صحیح از امام باقر علیه السلام: «أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ فَرَضَ‏ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ؟ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ، فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ؛ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ‏ _ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ ع یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِب».(صدع: روشن و آشکار ساخت).

عیاشی از امام صادق علیه السلام:

•«چون آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ ...» نازل شد، بر پیامبر گران آمد و نگران بود قریش ایشان را تکذیب کنند، پس خداوند چنین نازل کرد: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‏ ما أُنْزِلَ‏ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک ...» آنگاه حضرت در روز غدیر خم به این امر پرداخت و آن را ابلاغ کرد.
•شواهد روایی اهل سنت:

طبرانی به سند خود از عمار بن یاسر: «حضرت رسولs پس از نزول آیه (ولایت) آن را قرائت کرد و سپس فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه)»

حسن بن ابی طاهر جاوایی(ق6) از زید بن ارقم از رسول خداs:

«ای مردم علی بن ابی طالب ولی شما پس از خدا و رسول او است...، خداوند در این باره چنین نازل کرده است: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذینَ آمَنُوا...»
 


موضوع :


<   <<   6   7      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز