سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فصل دوم: بررسی تطبیقی آیات ولایت
إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ: مائده/55

 

•دیدگاه‌های متنوع پیرامون آیات ولایت، مباحث متعدد تاریخی، حدیثی، تفسیری و کلامی در پی داشته است.
•محور اصلی این تنوع بر اساس «نص بر امامت» در اندیشه شیعه و انکار (یا تردید) از اهل سنت است.
•ریشه بحث در آیات و شأن نزول به زمان صحابه و سپس تابعین دارد.

مفردات

انما: ادات حصر و تخصیص، برای اثبات پس از آن و نفی غیر آن

انمالک عندی درهم = انهلیس لک عندی الادرهم

انمالقیت الیوم زیدا: امروز تنها زید را ملاقات کردم و کسی دیگر را ملاقات نکردم.

 

•ولیّ: حصول دو چیز (یا بیشتر) در کنار هم بدون آنکه بین آنها چیزی دیگر فاصله شود. برخی: نزدیک و قرب
•ولیّ: به معنای فاعل از (وَلیَه)، کسی که برای کار دیگری قیام کند، و هر کس کار دیگری را به عهده گرفت، ولی اوست.
•ولیّ الیتیم: الذی  یلی امرَه و یقوم بکفایَتِهِ و ولی المرأة الذی یلی عقدَ النکاحِ علیها.
•ولیّ: مالک تدبیر: کسی که برای تدبیر و اداره جامعه، یتیم یا زن، به آنان نزدیک می‌شود و به رتق و فتق امور آنان (در حیطه‌ی ولایت خود) مبادرت می‌ورزد.
•ولیّ: یکی از اسمای حسنای خداوند سبحان است. «فالله هو الولیّ»: شوری/9، نه تنها خدا ولایت دارد، بلکه بنابر ضمیر فصل تنها ولیّ خداست.

«وَ هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ یَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمید»: ولیّ: مدبر امور، تدبیر کننده هستی.

•ولیّ: در تمام موارد استعمال قرب و نزدیکی با نوعی ارتباط نهفته که با قراین روشن می‌شود.
•ولیّ: ناصر، دوست، ... (توجه به موارد استعمال)
•زکاة: نمو و زیادت
•راغب: اصل الزکاة: النمو الحاصل من برکة الله تعالی: زکات نموی است که از برکت خدا پدید می‌آید.
•آنچه انسان از مال خود به نیازمندان می‌دهد، زکات گفته می‌شود، زیرا مایه برکت و نمو مال و پالایش نفس است.
•رکوع: انحنا و خم شدن (انسان و غیر انسان)،
•رکع الرجل: هنگامی که فرد خم باشد و هر خم شده‌ای را راکع گویند؛ سپس این معنا در شرع در خم شدن مخصوص نماز به کار رفته است.
•رکوع به معنای تواضع: از باب استعمال سبب و اراده مسبب= زیرا انحنا موجب تواضع و تذلل می‌شود.
•حزب: جماعتی که بر یک عقیده و هدف باشند. طائفة من الناس
•هر جا «حزب» به چیزی اضافه شود، معنای هم عقیده بودن و هدف واحد داشتن در آن وجود دارد. مانند: حزب الله، حزب الشیطان

گفتار اول: بررسی دیدگاه شیعه

•این دو آیه مستقل از آیات قبل و بعد بوده و در یک سیاق نیست.
•بدون الغای خصوصیت از شأن نزول بر امامت امام علی دلالت دارد.
•مورد نزول بنا به احادیث متواتر درمورد تصدق انگشتر به وسیله امام در حین رکوع بوده است.
•شیعه: دلالت آیات ولایت بر امامت امام علی قطعی است، برخی این آیه را نص و قوی‌ترین دلیل می‌دانند.

مبانی دیدگاه شیعه:

الف) انما: ادات حصر

ب) ولیّ: اولی به تصرف و والی = امام وخلیفه

•معانی دیگر ولیّ: یاور و دوست به این آیات اختصاص نداشته و برای برخی مؤمنان است، مانند: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»: توبه/71
•زیرا: ولیّ در آیه ولایت: اولی به تصرف، همه‌ی مؤمنان را شامل نمی‌شود، زیرا در این صورت مولی و مولّی علیه یکی خواهد شد، بنابراین تنها یک نفر ولیّ شده و بقیه مولیّ علیه می‌شوند.

ج) «وَ هُمْ راکِعُونَ»: حال از ضمیر «یُؤْتُونَ» (هیئت خاص در نماز)

 

تحلیل درون متنی از آیات ولایت

•واژگان و تعابیر آیات ولایت و روایات اهل بیت و صحابه و تابعین نظر شیعه را تأمین کرده است.

روایات: بعد از تصدق انگشتر به وسیله امام علی علیه السلام این آیات نازل شده است. سیاق آیات بیانگر نزول آیه بعد از حادثه‌ای هستند.

مفاد آیات: ولیّ شما خدا و پیامبر و مؤمنان‌اند.

•ولایت: قرب و نزدیکی که دارای نوعی ارتباط است.

ارتباط محبت: ولایت محبت اختصاص به بعضی ندارد.

ارتباط نصرت: ولایت نصرت اختصاص به بعضی ندارد.

ارتباط تصرف: مجوز نوع خاصی از دخالت و تصرف شده.

سیاق آیه:

•ولایت در اینجا در مورد خدا و رسول و مؤمنان به یک معناست، زیرا ولایت مفرد (با یک تعبیر برای هر سه) آمده.

تحلیل درون متنی از آیات ولایت

ولایت رسول در قرآن:

•قیام به تشریع، دعوت به دین، تربیت امت، تبیین وحی، حکومت بر امت: همه‌ی این موارد از شئون و مناصب رسالت پیامبر است.
•النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ: احزاب/6
•وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة: جمعه/2
•این ولایت با واو عطف «وَ الَّذینَ آمَنُوا» جز بر امام علی علیه‌السلام منطبق نیست، که همان شئون خدا و رسول را دارا باشد.
•این ولایت به اصالت: برای خدا
•این ولایت به تبع و اذن الهی: برای رسول و امام علی علیه‌السلام

تحلیل برون متنی (استناد به روایات)

•قرآن، تفسیر و تبیین آیات را به عهده رسول نهاده و قول ایشان را حجت دانسته است.
•بعد از رسول نوبت به اهل بیت رسیده و قول آنان نیز حجت می باشد.
•روایات شیعی با سند صحیح آیات ولایت را تفسیر کرده و آن را مربوط به غدیر خم دانسته که پیامبر مأمور به ابلاغ آن گردید.
•کلینی با سند صحیح از امام باقر علیه السلام: «أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ فَرَضَ‏ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ؟ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ، فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ؛ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ‏ _ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ ع یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِب».(صدع: روشن و آشکار ساخت).

عیاشی از امام صادق علیه السلام:

•«چون آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ ...» نازل شد، بر پیامبر گران آمد و نگران بود قریش ایشان را تکذیب کنند، پس خداوند چنین نازل کرد: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‏ ما أُنْزِلَ‏ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّک...» آنگاه حضرت در روز غدیر خم به این امر پرداخت و آن را ابلاغ کرد.
•شواهد روایی اهل سنت:

طبرانی به سند خود از عمار بن یاسر: «حضرت رسولs پس از نزول آیه (ولایت) آن را قرائت کرد و سپس فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه)»

حسن بن ابی طاهر جاوایی(ق6) از زید بن ارقم از رسول خداs:

«ای مردم علی بن ابی طالب ولی شما پس از خدا و رسول او است...، خداوند در این باره چنین نازل کرده است: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ‏ وَ الَّذینَ آمَنُوا...»

گفتار دوم: بررسی دیدگاه های اهل سنت

•سه نوع تلقی: 1. پذیرش روایات شأن نزول 2. عدم پذیرش آن 3. چگونگی الغای خصوصیت از مورد شأن نزول
گروه اول: پذیرش شأن نزول بدون الغای خصوصیت
•پذیرش احادیث تصدق انگشتر از سوی امام علی، بدون الغای خصوصیت: حمل آیات ولایت تنها بر مورد نزول
•ریشه: عصر صحابه؛ کسی منکر آن نبوده و با الغای خصوصیت به دیگران آن را تعمیم نداده بودند.
•عصر تابعین؛ مورد پذیرش برخی
•ابوبکر احمد رازی: 370ق؛ ضمن تطبیق آیه بر شأن نزول، به اشکالات تطبیقی پاسخ می‌دهد. «از مجاهد،‌سدی، ابی جعفر، عتبةبن ابی حکیم، روایت شده که این آیه در مورد علی بن ابی‌طالبg در حین تصدق انگشتر در حال رکوع، نازل شده است...»
•الکیا الطبری، م504ق
•مبنای ایشان جواز اعطای صدقه در حال نماز است.
•مبانی دیدگاه اول:

الف) «وَ هُمْ راکِعُونَ» حال برای فاعل «وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ»

ب) صدقه مستحبی زکات نامیده می‌شود، زیرا امام علیg انگشتر خود را به عنوان صدقه مستحب اعطا نمود.

ج) عمل قلیل در نماز موجب بطلان آن نیست.

د) تطبیق صیغه‌های جمع در آیه بر یک فرد، از باب ترغیب و تشویق دیگران و بیانگر ویژگی مؤمنان در سرعت گرفتن در نیکی  است.

بررسی و نقد دیدگاه اول:

•با اختصاص آیه به مورد نزول خود،چگونه می‌توان ولایت را به معنای نصرت یا محبت گرفت؟ حال آنکه نصرت یا محبت با اختصاص داشتن شأن نزول منافات دارد.
•جوابی از این گروه مطرح نشده است.
گروه دوم: پذیرش شأن نزول با الغای خصوصیت
•این گروه صراحتی در ردّ و انکار روایات  شأن نزول درباره تصدق امام علیg به نیازمند نکرده‌اند و گاه این روایات را پذیرفته‌اند، اما با الغای خصوصیت شأن نزول از آن استفاده عمومیت کرده‌اند.
•بیشتر مفسران اهل سنت از این گروه‌اند: ابن جریر طبری، م310ق. واحدی نیشابوری م468ق. بغوی، م516ق. زمخشری، 528ق. ابن عطیه اندلسی، م541. فخر رازی، م606ق. قرطبی، م671ق. نسفی، 710ق، ثعالبی،875ق، عمادی، 982ق، آلوسی، م1327ق،...
•برخی از ایشان تصریح دارند که این دیدگاه جمهور مفسران اهل سنت است.

 

  


موضوع :


حکمت عدم تصریح نام ائمه در قرآن

پیشینه این پرسش در عصر ائمه

.1دیدگاه افراطی: نام اهل بیت و مقام پیشوایی آنان در قرآن به طور صریح بوده ولی بعد از وفات پیامبر و در عصر جمع‌آوری قرآن و تدوین آن تحریف شده و نام اهل بیت از قرآن افتاد.

طرفداراناین دیدگاه در فریقین بسیار اندک بودهو تنها به روایات استناد می‌کنند که از لحاظ سند و دلالت بی‌اعتبارند. از قبیل:

ابن شنبوذ بغدادی (محمد بن احمد المقری: د.328) از اهل سنت

 

وی ذیل آیه:‌ «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون‏»: آل‌عمران/123 را چنین قرائت کرده: «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ ـ بسیف علی ـ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ» ابن نبوذ تأویل و نزول آن را خلط کرده، بدون اینکه بر توهم خود دلیلی اقامه کند.

 

 محدث نوری (م.1320ق): فصل الخطاب

انگیزه وی اثبات این ادعاست که نام اهل بیت در قرآن بوده و به تحریف ساقط شده است.
دلیل ایشان: «نام اوصیای خاتم پیامبران و دختر ایشان حضرت زهرا و برخی از صفات و ویژگی آنان در تمام کتاهاای آسمانی گذشته بوده است، پس باید نام آنان در قرآن نیز که بر کتابهای پیشین سیطره دارد و کتاب جاودانه است، وجود داشته باشد...».
محدث نوری با این قول، ناخواسته با قرآن مخالفت می‌کند؛ زیرا اگر قرآن سمت سیطره بر کتابهای آسمانی پیشین را دارد «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ... » باید قرآن معیار صحت و سقم محتوای کتابها پیشین باشد، اما محدث نوری معیار صحت و سقم آیات قرآن را کتابهای آسمانی قبلی دانسته و تکلیف قرآن را با انها روشن می‌کند و حکم به تحریف قرآن کرده و می‌گوید: نام ائمه از قرآن افتاده است.

 

دلایل دیگر محدث نوری نیز از دیدگاه محققان از نظر سند و دلالتمخدوش است.

2. دیدگاه تفریطی: نظر جمهور اهل سنت

نه تنها نام اهل بیت در قرآن نیامده، بلکه هرگز مقام پیشوایی و امامت آنان به طور مطلق در قرآن مطرح نشده است.

هر آیه‌ای که درباره اهل بیت به طور عام یا امام علی به طور خاص نازل شده باشد. تنها بیان کننده فضائل ایشان است نه آنکه خدوند از امامت آنان سخنی گفته باشد.

ضعف این دیدگاه در بررسی تطبیقی آیات ولایت اهل بیت آشکار خواهد شد.

 

3. دیدگاه معتدل: نظر جمهور متکلمان، مفسران و محدثان شیعه

هر چند نام اهل بیت به طور صریح در قرآن نیامده، لیکن خداوند آیاتی درباره پیشوایی اهل بیت به طور خاص (به ویژه امام علی) و مناقب آنان به طور عام نازل کرده و پیامبر خدا  به عنوان مبین آیات الهی آنها را برای امت بیان کرده است.

با بررسی تبیین معقول احادیث به این نتیجه می‌رسیم که: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: قَالَ لَوْ قَدْ قُرِئَ الْقُرْآنُ کَمَا أُنْزِلَ لَأَلْفَیْتَنَا فِیهِ مُسَمَّیْن‏:‌ اگر قرآن را همان گونه که نازل شده، بخوانند ما را با نام می‌یابند». تفسیر عیاشی، ج1، ص 13، ح4.

وجود روایات در منابع فریقین بر وجود حجم عظیمی از آیات قرآن درباره اهل بیت:

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَعَةَ أَرْبَاعٍ رُبُعٌ فِینَا وَ رُبُعٌ فِی عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْکَامٌ» :

آیات قرآن به چهار گروه نازل شده است: یک چهارم آن درباری ما، یک چهارم آن درباره دانشمندان، یک چهارم درباره سنن و یک چهارم درباره فرائض و احکام. «کافی، ج2، ص 628».

«درباره هیچکس به اندازه امام علی آیه نازل نشده است». مناقب، ابن مردویه؛ ص 218. الصواعق المحرقة، 127،ابن حجر.(اهل سنت)

ابن عباس: «خداوند خطاب «یا ایها الذین أمنوا را در قرآن نازل نکرد جز آنکه علی علیه السلام پیشگام در این خطاب است. خداوند یاران پیامبر را در مواردی متعدد مورد عتاب قرار داد، اما از علی علیه السلام جز خیر و خوبی یاد نکرده است.» مناقب، ابن مردویه؛ ص 219 (اهل سنت)

احادیثی بیانگر آنند که ولایت امام علی علیه السلام در تمام کتابهای انبیا آمده است.

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلامقَالَ: وَلَایَةُ عَلِیٍّ ع مَکْتُوبَةٌ فِی جَمِیعِ صُحُفِ الْأَنْبِیَاءِ وَ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ وَصِیِّهِ عَلِیٍّ ع. «ولایت علی بن ابی طالب در تمام کتابهای انبیا آمده است و خداوند هیچ پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه بر نبوت حضرت محمد و ولایت علی ـوصی او ـ (اقرار گرفت)».

 

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏» فَقَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ ع فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ اللَّه‏. لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُم‏ ...

ابا بصیر از امام صادق علیه السلام: درباره آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» پرسید، امام فرمود: آیه درباره علی و حسن و حسین نازل شده ( و مراد از اولی الامر آنانند). گفتم: مردم می‌گویند: چرا نام امام علی و اهل بیت او در کتاب خدا نیامده است؟ فرمود: به آنان بگویید: (کلیات) نماز بر رسول خدا نازل شده ولی تعداد سه یا چهار رکعت آن نامیده نشده است و رسول خدا آن را برای مردم تفسیر کردند ... ( به همین گونه کلیات ولایت به طور عام در قآن نازل شد و پیامبر اکرم آن را تبیین کردند). کافی، ج1ُ ص 286 ـ287

عن ابی جعفر علیه‌السلام: «... فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَج‏...: خداوند به حضرت محمد فرمان داد، ولایت (امام علی) را برای آنان تفسر کند، همان گونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند...». کافی، ج1، ص289، ح4

ابن طاووس این حدیث را با سندهای متعدد نقل کرده است.

در مصادر اهل سنت نیز از این نمونه احادیث به چشم می‌خورد که تبیین ولایت به عهده رسول خدا نهاده شده است.

پاسخ امام صادق علیه‌السلام به ابابصیر در آن روایت بر اساس جدال احسن است. (آنچه مورد قبول خصم می‌باشد. مقدمه برای احتجاج علیه او به کار رفته).

مطلب مورد قبول اهل سنت: کلیات نماز و سایر احکام در قرآن آمده ولی شرح و تبیین جزئیات، شروط و قیود آنها به عهده پیامبر خداست.

بنابراین: نام ائمه و ولایت آنان نیز به عهده پیامبر است.

آزمون امت، حکمت عدم تصریح

نکات:

.1آزمون الهی از تمام بشر (فردی) و تمام امت (جمعی) قطعی است و آیات متعدد قرآن بر آن دلالت دارد.
.2شیوه آزمون خداوند از افراد و امتها متفاوت است. (با گل خشکیده، با ممنوعیت ماهی‌گیری در شنبه، رفتن به سرزمین غیر زراعی در کنار خانه‌ای سنگی برای حج، ترس و گرسنگی و نقصان در دارایی های و جانها و...)
.3چگونگی پیروی از پیامبر خدا، دارای مقدماتی است:

الف) حرمت و منزلت رسولش را به امت نمایاند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیم‏»2ـ 3/ حجرات

ب) دستور به اطاعت محض از پیامبر را صادر نمود. «ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِه‏...» 120/ توبه

تسلیم قلبی از پیامبر نشانه‌ی ایمان افراد:

«فَلا وَ رَبِّکَ‏ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما»: نساء/65

پیروی مطلق و بدون قید و شرط در تمام اوامر و نواهی:

«وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»: حشر/7

ماجرای تغییر قبله از مصادیق این اطاعت:

«وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی‏ کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَیْهِ»: بقره/143

جمع بندی کلی قرآنی: اطاعت از خدا اطاعت رسول است.

«مَنْ‏ یُطِعِ‏ الرَّسُولَ‏ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً»: نساء/80

 

روایات بیانگرآزمون الهی از طریق پیروی از پیامبر خدا:

کافی در باب «التفویض الی رسول الله و الی الائمة فی امر الدین» با سند صحیح.

پیام این روایات:

خداوند پیامبرش را به نیکوترین شکل بر اساس محبت خود تأدیب کرد و ادب را در آن وجود به حد کامل رساند و فرمود: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیم‏»: قلم/4 و سپس امور خلق را (در امور دین) به ایشان سپرد تا بداند مردم چگونه از ایشان پیروی می‌کنند؛ مانند روایت زراره از قول امام باقر و صادق علیهما السلام:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى نَبِیِّهِ ص أَمْرَ خَلْقِهِ لِیَنْظُرَ کَیْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.»

خداوند چنین کرد تا اهل طاعت از اهل معصیت شناخته شوند، از این رو بر بندگان واجب است تسلیم امر رسول خدا شوند، همانگونه که تسلیم خدا می‌شوند.

ادامه 3. چگونگی پیروی از پیامبر خدا، دارای مقدماتی است:

الف) حرمت و منزلت رسولش را به امت نمایاند.

ب) دستور به اطاعت محض از پیامبر را صادر نمود.

ج) پیامبر بر مشروعیت اطاعت از سنت خود و پیروی از تبیین و تفسیرشان از قرآن در همه عصرها تأکید کرده‌اند.

پیامبر وقوع تخلف را در امت پیش‌بینی کرده و از آن برحذر داشته است.

«لا أعرفنّ الرجل یأتیه الامر من أمری، إما أمرت به و إما نهیت عنه، فیقول: ما ندری ما هذا، عندنا کتاب الله لیس هذا فیه » مستدرک، حاکم نیسابوری، ج1، ص 108ـ109.

4. اطاعت مطلق از اوامر نبی: خداوند تفاوتی بین امور اعتقادی و غیر اعتقادی نگذاشته است. (کسی نمی‌تواند بگوید: این امر اعتقادی و مربوط به امامت است و باید در قرآن به صورت نص بیان می‌شد.)

اینگونه عذرها، رسوبات تفکر «حسبنا کتاب الله» است. اطلاق پیروی از رسول خدا این مرزبندی را در هم می‌شکند.

 

اشکال: این امامت اعتقادی و جزء اعتقادات شیعه است و ما آن را قبول نداریم.

جواب: در میان اهل سنت نیز بر سر مباحث اعتقادی نزاع است، مثلا ایشان درباره «خلق قرآن» که اعتقادی است اختلاف کرده و هر کس که قدم قرآن را منکر شود، کافر و مرتد می‌دانند با اینکه این امر در قرآن نیامده است. کسی که به این عذر آن را منکر شود، عذرش نزد آنان پذیرفتنی نیست.

بعید است آیات و روایات فراوان در وجوب اطاعت مطلق از پیامبر تنها مربوط به احکام باشد و شامل اعتقادات نشود.
زیرا در احکام فرعی نمی‌توان تنها به قرآن تمسک نمود، زیرا قرآن جزئیات آنها را بیان نکرده است.
نتیجه: خدا نام ائمه را به صورت صریح در قرآن نیاورد و تبیین مفاهیم کلی درباره مقام ولایت، عصمت و ... را به عهده پیامبر گذاشت تا یکی از راه‌های آزمون این امت باشد. و پیامبر نیز در این زمینه کوتاهی نکرد.
 


موضوع :


مبحث دوم در امامت عامه که آن خلافت از سوی رسول‌خدا صلی الله علیه و‌ آله است.

س: مراجعه 19

1ـ محاکم (دادگاه‌های) عدل حکم نمی‌کنند به گمراهی کسانی که به دامن اهل بیت چنگ زده‌اند.

2ـ عمل به مکتب انسان ذمه را بریء می‌کند.

3ـ گاه گفته می‌شود ایشان در پیروی بر سایر ائمه اولویت دارند.

4ـ درخواست نصی بر خلافت ایشان.

 

1ـ محاکم عدل حکم نمی‌کنند به گمراهی کسانی که به دامن اهل بیت چنگ زده‌اند و کسانی را که طبق الگوی ایشان پیش می‌روند و آنها در امام بودنشان نسبت به سایر ائمه در هیچ یک از موجبات (شرایط) امامت کمبودی ندارند.

 

2ـ عمل به مکتب اهل بیت انسان را بریء الذمه می‌کند.

عمل به مکتب ائمه دوازده‌گانه بر مکلفین کفایت می‌کند و ذمه‌ی ایشان را بدون شک مثل عمل به یکی از مذاهب چهارگانه بریء می‌کند. 

 

3ـ گاه گفته می‌شود ایشان در پیروی اولویت دارند.

بلکه گاه گفته می‌شود که ائمه دوازده‌گانه در پیروی نسبت به ائمه چهارگانه و دیگران اولویت دارند، زیرا تمامی دوازده‌گانه یک مذهب دارند و همان مذهب را مورد آزمایش قرار داده‌اند و به اجماع به تصویب رسانده‌اند، برخلاف ائمه چهارگانه که اختلاف آنها در تمام ابواب فقه شایع است که موارد آن قابل (احاطه) شمارش نیست و ضبط نمی‌شود (دقت آن زیاد نیست و به یقین اثبات نمی‌شود) و بدیهی است آنچه یک نفر بررسی می‌کند مساوی نیست در ضبط (دقت) با آن چیزی که دوازده امام بررسی کرده‌اند، تمام اینها چیزهایی هست که در آن درنگی باقی نمی‌ماند  برای انسان منصف و دیدگاه و جایگاهی برای انسان بدخواه و مستبد (باقی نمی‌گذارد)، بله ممکن است ناصبی‌ها در اسناد مذهب شما به مذهب اهل بیت جنجال به پا کنند و شما را به سختی بیاندازند در آنچه که بعد خواهد آمد برای اینکه بخواهید برهان بیاورید به اینکه مذهب شما به اهل بیت منسوب شده‌اند.

4ـ درخواست نص بر خلافت امامت ائمه دوازده‌گانه

الان من فقط درخواست دارم آن نصی که بر خلافت امام علیg ادعا دارید، آن نص را به صورت صریح و صحیح از طریق اهل سنت بیاور.

ج: مراجعه 20

1ـ اشاره به نصوص به صورت مجمل

2ـ نص حدیث دار در روز انذار

3ـ کسانی که این نص را از بین اهل سنت نقل کرده‌اند. 

1ـ کسی که احاطه‌ی علمی به سیره پیامبر داشته باشد، در تأسیس حکومت اسلام و تشریع احکامش و آماده کردن پایه‌هایش و تنظیم قوانین و شئونش از سوی خداوند، علیg را وزیر پیامبر در امرش و پشتیبانش در مقابل دشمنش و جایگاه علمش و وارث حکومتش و ولی عهدش و صاحب امرش می‌یابد، پس کسی که بر پیامبرs و گفتارش و رفتارش آگاهی داشته باشد در حالت اقامتش و سفرش، نصوص آن را متواتر و پشت سر هم از آغاز کارش تا پایان عمرش می بیند.

2ـ نص حدیث دار در روز انذار

و کافی است برای تو از بین آن حدیثها آن چیزی که در آغاز دعوت اسلامی پیش از ظهور اسلام در مکه آمده زمانی که خداوند بر پیامبر نازل کرد که اقوام نزدیکت را انذار بده، پس پیامبر آنها را به خانه‌ی عمویش ابوطالب دعوت کرد و آنها در آن روز چهل مرد، یکی بیشتر یا یکی‌ کمتر بودند که در بین آنها عموهای پیامبر، ابوطالب و حمزه و عباس و ابولهب بودند، و حدیث در این مورد از صحاح سنن به صورت مأثور آمده که رسول خداs در آخر آن فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب، به خدا قسم که من نمی‌شناسم جوانی را در عرب که برای قومش آورده باشد چیزی بهتر از آنچه من آورده‌ام. من برای شما خیر دنیا و آخرت را آورده‌ام و خدا به من دستور داده که شما را به آن دعوت کنم، پس کدام از شما مرا در این امر پشتیبانی می‌کند»، علیg که از همه جوانتر بود، گفت: «من ای پیامبرs وزیر تو در این امر خواهم بود»، پس پیامبرs گردن او را گرفت و فرمود: «این برادر من و وصی من و خلیفه‌ی من در بین شماست، پس به او گوش دهید و از او اطاعت کنید»، پس قوم بلند شدند و می‌خندیدند و به ابوطالب می‌گفتند: پیامبر به تو دستور داد به حرف پسرت گوش کنی و از او اطاعت کنی.

3ـ کسانی که این نص را از بین اهل سنت نقل کرده‌اند. 

با همین الفاظ خیلی از حافظان آثار نبوی آن حدیث را وارد کرده‌اند، مثل ابن اسحاق و ابن جریر و ابن ابی حاتم و ابن مردویه و ابی نعیم و بیهقی در سننش و در دلائلش و ثعلبی و طبری در تفسیر سوره شعراء از دو تفسیرشان و در طبری همچنین در جزء دوم از کتابش «تاریخ الامم و الملوک» آن را آورده و برای ما کافی است و بهترین دلیل است.

والسلام




موضوع :


•س: مراجعه 7:

1. طلب بینه و دلیل روشن از کلام خدا و رسول الله صلی الله علیه و آله

2. استدلال به کلام اهل بیت دور است. (ما هنوز آنها را قبول نداریم که شما به آنها استدلال می‌کنید).

3. پس بینه‌ای از کلام خدا و رسولش بیاور که شهادت بدهد به شما بر وجوب تبعیت از ائمه اهل بیت نه غیر آنها و ما را در این جایگاه از کلام غیر خدا و رسول رها کن.

2. احتجاج به کلام اهل بیت دوری است.

زیرا کلام ائمه شما صلاحیت این را ندارد که حجت بر دشمنانشان باشد و احتجاج به آن در آن مسأله همانطور که می‌دانید، دور است.

 

ج: مراجعه 8:

1. غفلت نسبت به آنچه ما بدان اشاره کردیم.

2. اشتباه در لزوم دور

3. حدیث ثقلین

4. تواتر

5. گمراهی کسی که به عترت تمسک نکند.

6. تمثیل ایشان به سفینه نوح و باب ریزش گناهان و اینکه ایشان امان از اختلاف در دین هستند.

7. منظور از اهل بیت در اینجا چیست.

8. وجه تشبیه ایشان به سفینه نوح و باب ریزش گناهان.

1. غفلت نسبت به آنچه ما بدان اشاره کردیم.

•ما استدلال آوردن از کلام پیامبر را اهمال نکردیم، بلکه در اول مراجعه‌مان به صورت صریح بدان اشاره کردیم. که به وجوب تبعیت اهل بیت نه غیر آنها اشاره می‌کند، همان جایی که گفتیم: پیامبر آنها را با کتاب محکم قرین کرده و آنها را اسوه‌ی اولی الالباب و کشتی نجات و امان امت و باب آمرزش گناهان قرار داده و اشاره کردیم به حدیث مأثور با این مضامین از سنن صحیح و متون صریح. و گفتیم: شما از کسانی هستید که وقتی با کنایه با شما صحبت می‌شود، نیازی به صراحت سخن گفتن ندارد و با اشاره نیازی به توضیح ندارید.

2. در لزوم دور اشتباه می‌کنید.

•کلام ائمه ما بنابراین حکم همان چیزی که ما بدان اشاره کردیم، صلاحیت دارد که حجت بر دشمنانشان باشد و احتجاج به کلام اهل بیت در این مسأله همان طوری که می‌دانید، دوری نمی‌شود.

3. حدیث ثقلین

•تقدیم به تو بیان آنچه که از کلام پیامبرsبه آن اشاره کردیم، زمانیکه فرا خواند جاهلین را و فریاد زد در بین غافلین و فرمود: ای مردم من در بین شما چیز را به جا گذاشتم که اگر بدان عمل کنید، و آن را بگیرید، هرگز گمراه نمی‌شوید که آنها کتاب خدا، عترت من و اهل بیت هستند.

 

•و وقتی که پیامبر از حجة الوداع برگشت، و در غدیر خم فرود آمد، دستور داد سایه‌بان بزنند، پس سایه‌بان زدند و فرمود: گویا من فرا خوانده شدم پس اجابت کردم. من در بین شما ثقلین را بجا گذاشتم که یکی از آنها از دیگری بزرگتر است؛ کتاب خدا و عترت، پس نگاه کنید که در بین آنها چگونه برای من جانشینی می‌کنید. چرا که آن دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا وقتی که بر حوض بر من وارد شوند. سپس فرمود: خدای عزوجل مولای من است و من مولای هر مؤمنی هستم؛ بعد دست امام علی را گرفت و فرمود: هر کس که من مولای هستم، پس این علی مولای اوست، خدایا دوست بدار هر کس که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس که او را دشمن بدارد. حدیث طولانی است...
•از عبدالله بن حَنطَب روایت شده که: پیامبرsدر جحفه ما را مورد خطاب قرار داد و فرمود:‌ آیا من نسبت به شما از خودتان اولی نیستم؟ گفتند: چرا ای پیامبر؟ فرمود: پس من در مورد دو چیز از شما درخواست دارم! قرآن و عترتم.

4. تواتر حدیث ثقلین

•حدیثهای صحیحی که حکم می‌کنند به وجوب تمسک به ثقلین متواتر هستند و طرق آنها از بیست و چند صحابی هست که دست به دست هم می‌دهند (متضافر: پشت هم را محکم می‌کنند). پیامبرsآن را آشکار کرده در چندین موقف (مواضع متعدد)، یکبار در روز غدیر خم، همان طوری که شنیدی و یکبار در روز عرفه در حجة الوداع، یکبار بعد از بازگشتش از طائف، یکبار بر منبرش در مدینه، و بار دیگر در حجره‌ی مبارکش در هنگام بیماریش و در حالیکه حجره پر از اصحاب پیامبر بود در زمانیکه فرمود: ای مردم! نزدیک است من به سرعت قبض روح شوم و برده شوم، پس به شما قولی را تقدیم می‌کنم تا عذری نزد شما نداشته باشم. آگاه باشید که من بجا می‌گذارم نزد شما کتاب پروردگارم را ـ عزوجل ـ و عترتم (اهل بیتم) را، سپس دست علی را گرفت و بالا برد و فرمود: این علی با قرآن است و قرآن با علی است، از هم جدا نمی‌شوند تا وقتی که بر سر حوض بر من وارد شوند. تا آخر حدیث.
•و جماعتی از بزرگان (افراد شناخته شده) جمهور، این مطلب را به رسمیت می‌شناسند، به طوری که ابن حجر بعد از اینکه حدیث ثقلین را وارد می‌کند، گفته: سپس بدان که برای حدیث تمسک به آن دو (قرآن و عترت) طرق زیادی هست که از بیست و چند صحابی نقل شده.
•برای این حدیث طرق گسترده‌ای (به صورت مختلف) در شبههیازدهم نقل کرده (مبسوط بیان کرده). در بعضی از این طرق آمده که پیامبرsاین سخن را در حجة الوداع در عرفات فرمود، در دیگری آمده که در مدینه هنگام بیماری فرمود، در حالیکه حجره پر از اصحابش بود، در حدیث دیگر آمده که این را در غدیر خم فرمود، در حدیثی دیگری آمده که موقعی فرمود که پس از بازگشت از طائف ایستاده بود و خطبه می‌خواند و اینها با هم منافاتی ندارد، زیرا مانعی نیست از اینکه پیامبر این حدیث را بر ایشان تکرار کرده باشد در این مواضع و مواضع دیگری به دلیل اهمیتی که قائل بود به شأن کتاب عزیز و عترت طاهره تا آخر کلام ابن حجر.
•و کافی است برای ائمه عترت طاهره که نزد خدا و رسولش به منزله‌ی کتاب باشند، کتابی که باطل از مقابل و از پشت سر داخل نمی‌شود و این مطلب به عنوان حجت کافی است برای اینکه گردنها را به خضوع در بیاورد (گردنها را در مقابل خود خم کند) مقابل خودش که به مذهب آنها (اهل بیت) متعبد شوند، چرا که مسلمان راضی نمی‌شود به بدلی نسبت به کتاب خدا، پس چطور راضی شود به اینکه از اعدال (هم‌سنگها) کتاب خدا ( اهل بیت) کس دیگری بخواهد جایگزینش شود، پس چگونه بجوید از هم‌سنگهای کتاب خدا جایگزینی؟

5. ضلالت کسی که به عترت متمسک نشود.

•با توجه به اینکه مفهوم قول پیامبرsکه می‌فرماید: من بین شما چیزی را به جا می‌گذارم که اگر بدان متمسک شوید، هرگز گمراه نمی‌شوید، کتاب خدا و عترتم، مفهوم آن (در عبارت منطوق اصولی: اگر به آن متسمک شوید، گمراه نمی‌شوید؛ این است که اگر بدان متمسک نشوید، گمراه می‌شوید.) مفهوم این عبارت گمراهی کسی است که به این دو متمسک نشود؛ یعنی به هر دو همزمان متمسک نشود، همانطور که مخفی نیست. و تأیید می‌کند این حرف را این قول پیامبر در حدیث ثقلین نزد طبرانی که می‌گوید: پس بر آن دو (کتاب و عترت) مقدم نشوید که هلاک می‌شوید و نسبت به آنها کوتاهی نکنید که هلاک می‌شوید و به آنها چیزی یاد ندهید، چون آنها از شما عالمتر هستند.
•این سخن دلیل بر این است که کسی که از طرف آنها برای مراتب بالا و وظائف دینی شایستگی پیدا کند، مقدم بر دیگران است، تا آخر کلام ابن حجر.

 

6. تمثیل اهل بیت به کشتی نوح و باب حطة (آمرزش) و اینکه ایشان امان از اختلاف در دین هستند.

•یکی از چیزهایی که باعث می‌شود ما نسبت به اهل بیت گردن بنهیم و مؤمن را مضطر می‌کند به اینکه از هر چیزی جدا شود در راه دین و به آنها رو بکند، قول پیامبر است که به آنها می‌فرماید: آگاه باشید که مثل اهل بیت من در بین شما مثل سفینه‌ی نوح است، هر کس که سوارش شود، نجات پیدا می‌کند و هر کس که از آنها تخلف پیدا کند، غرق می‌شود. و اینکه فرمود: مثل اهل بیت من مثل باب حطه‌ی بنی اسرائیل است که هر کس بدان وارد شود، بخشیده می‌شود. و اینکه فرمود:‌ ستارگان امان اهل زمین نسبت به غرق هستند، و اهل بیت من امان امتم نسبت به اختلاف در دین هستند. پس هر وقت که قبیله‌ای از عرب با آنها مخالفت کرد ـ یعنی در احکام خداوند دچار اختلاف شدند و به حزب ابلیس تبدیل شدند.ـ  این نهایت آن چیزی است که در وسع می‌گنجد از الزام امت به تبعیت آنها و ردّ امت از مخالفت با آنها و من در زبانهای بشری چیزی که بیشتر از این حدیث بر این مطلب دلالت بکند فکر نکنم که یافت شود.

 

7. در اینجا مراد از اهل بیت چیست؟

•منظور از اهل بیت در اینجا مجموع اهل بیت می باشد از حیث المجموع به اعتبار اینکه ائمههستند. و منظور تمام اهل خانه به صورت استغراق نیست که همه‌ی افراد را به صورت فرد فرد شامل شود. به خاطر اینکه این منزلتی که در این حدیث برای اهل بیت قائل شده، فقط به خاطر این است که ایشان حجت خدا هستند و (فقط این افراد) به صورت خاص به قیام به امر خدا می‌پردازند به حکم عقل و نقل.  عده‌ای از بزرگان اهل سنت نیز به این قضیه اعتراف کرده‌اند، مثلا در صواعق المحرقه ابن حجر آمده که بعضی از آنها (اهل سنت) می‌گویند: ممکن است مراد از اهل بیتی که امان هستند، علمای آنها باشند، بخاطر اینکه علما هستند که مثل ستاره‌ها مردم به واسطه‌ی آنها هدایت می‌شوند. و علما هستند که اگر از بین بروند، بر اهل زمین آیاتی می‌آید که وعید آن به آنها داده شده بود. (عذاب بر آنها نازل می‌شود) و این عذاب هنگام مهدی است، از آنجایی که در احادیث آمده است که عیسی پشت او نماز می‌ خواند و دجال در زمان او کشته می‌شود و بعد از این پشت سر هم آیات (عذاب) را تا آخر کلامش می‌آورد.
•و در جای دیگر می‌گوید: به پیامبر گفته شد که بعد از اهل بیت بقای مردم چگونه است؟ پیامبر فرمود: مثل بقای الاغ بعد از اینکه کمرش (ستون فقراتش) بشکند.

 

8. وجه تشبیه ایشان به کشتی نوح و باب حطة

•و می‌دانی که مراد از تشبیه ایشان به کشتی نوح این است که هر کس به ایشان در دین پناه ببرد و فروع و اصول دین را از ائمه‌ی مبارکش بگیرد، از عذاب آتش نجات پیدا می‌کند و هر کس که از آنها تخلف و سرپیچی کند، مثل کسی است که در روز طوفانی به کوه پناه می‌برد تا کوه او را از امر خدا نجات دهد (همچون پسر نوح)،فرقش این است کسی که در روز طوفانی به کوه پناه برده در آب غرق می‌شود. و کسی که از ائمه تخلف می‌کند در جهنم غرق می‌شود العیاذ بالله.
•وجه تشبیه ایشان به باب حطة این است که خدا این باب را یکی از مظاهر تواضع نسبت به جلال خود خدا و خضوع نسبت به حکمهای خدا قرار داده، به همین دلیل این باب سببی برای مغفرت است و خداوند قرار داده اطاعت و تسلیم این امت نسبت به اهل بیت پیامبرش را و تبعیت از آنها را مظهری از مظاهر تواضع نسبت به جلال خدا.
•این وجه شبه است و ابن حجر سعی کرده که این وجه شبه را بیان کند، زمانی که گفته: بعد از اینکه وارد می‌کنم این احادیث را و سایر احادیث مثل اینها را و وجه تشبیه ایشان به کشتی این است که کسی که آنها را دوست داشته باشد و بزرگ بدارد (احترام بگذارد) به خاطر شکر نعمت حضور آنها به هدایت علمای آنها اقتدا بکند از ظلمت مخالفت کردن با آنها نجات پیدا می‌کند و هر کسی که از این امر تخلف پیدا کند، در دریای کفر نعمت غرق می‌شود و در بیابانهایطغیان هلاک می‌شود. تا جایی که می‌گوید: باب حطة ـ یعنی وجه تشبیه آنها به باب حطة ـ این است که خدا قرار داده وارد شدن به این بابی را که باب اریحاء یا بیت المقدس است، ورود به این باب را با تواضع و استغفار سببی برای بخشیده شدن قرار داده و برای این امت مودت اهل بیت را سبب مغفرت قرار داده ، (برای بنی اسرائیل ورود به آن باب را با تواضع سبب مغفرت قرار داده بود و برای امت پیامبر مودت اهل بیت را).
•و احادیث صحیح در وجوب تبعیت کردن از آنها متواتراست به خصوص از احادیثی که از طریق عترت طاهره وارد شده و اگر از ایجاد ملال و خستگی نمی‌ترسیدیم، در بیان تمام آنها استقصاء (آوردن تمام موارد) افسار قلم را آزاد می‌کردیم (همه‌ی آنها را می‌آوردیم). ولی همان‌هایی را که ذکر کردیم، برای منظوری که داشتیم کفایت می‌کند.


موضوع :


حکمت عدم تصریح نام ائمه در قرآن

پیشینه این پرسش در عصر ائمه

.1دیدگاه افراطی: نام اهل بیت و مقام پیشوایی آنان در قرآن به طور صریح بوده ولی بعد از وفات پیامبر و در عصر جمع‌آوری قرآن و تدوین آن تحریف شده و نام اهل بیت از قرآن افتاد.

طرفداراناین دیدگاه در فریقین بسیار اندک بودهو تنها به روایات استناد می‌کنند که از لحاظ سند و دلالت بی‌اعتبارند. از قبیل:

ابن شنبوذ بغدادی (محمد بن احمد المقری: د.328) از اهل سنت

 

وی ذیل آیه:‌ «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون‏»: آل‌عمران/123 را چنین قرائت کرده: «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ ـ بسیف علی ـ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ» ابن نبوذ تأویل و نزول آن را خلط کرده، بدون اینکه بر توهم خود دلیلی اقامه کند.

 محدث نوری (م.1320ق): فصل الخطاب

انگیزه وی اثبات این ادعاست که نام اهل بیت در قرآن بوده و به تحریف ساقط شده است.
دلیل ایشان: «نام اوصیای خاتم پیامبران و دختر ایشان حضرت زهرا و برخی از صفات و ویژگی آنان در تمام کتاهاای آسمانی گذشته بوده است، پس باید نام آنان در قرآن نیز که بر کتابهای پیشین سیطره دارد و کتاب جاودانه است، وجود داشته باشد...».
محدث نوری با این قول، ناخواسته با قرآن مخالفت می‌کند؛ زیرا اگر قرآن سمت سیطره بر کتابهای آسمانی پیشین را دارد «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ... » باید قرآن معیار صحت و سقم محتوای کتابها پیشین باشد، اما محدث نوری معیار صحت و سقم آیات قرآن را کتابهای آسمانی قبلی دانسته و تکلیف قرآن را با انها روشن می‌کند و حکم به تحریف قرآن کرده و می‌گوید: نام ائمه از قرآن افتاده است.

 

دلایل دیگر محدث نوری نیز از دیدگاه محققان از نظر سند و دلالتمخدوش است.

2. دیدگاه تفریطی: نظر جمهور اهل سنت

نه تنها نام اهل بیت در قرآن نیامده، بلکه هرگز مقام پیشوایی و امامت آنان به طور مطلق در قرآن مطرح نشده است.

هر آیه‌ای که درباره اهل بیت به طور عام یا امام علی به طور خاص نازل شده باشد. تنها بیان کننده فضائل ایشان است نه آنکه خدوند از امامت آنان سخنی گفته باشد.

ضعف این دیدگاه در بررسی تطبیقی آیات ولایت اهل بیت آشکار خواهد شد.

 

3. دیدگاه معتدل: نظر جمهور متکلمان، مفسران و محدثان شیعه

هر چند نام اهل بیت به طور صریح در قرآن نیامده، لیکن خداوند آیاتی درباره پیشوایی اهل بیت به طور خاص (به ویژه امام علی) و مناقب آنان به طور عام نازل کرده و پیامبر خدا  به عنوان مبین آیات الهی آنها را برای امت بیان کرده است.

با بررسی تبیین معقول احادیث به این نتیجه می‌رسیم که: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: قَالَ لَوْ قَدْ قُرِئَ الْقُرْآنُ کَمَا أُنْزِلَ لَأَلْفَیْتَنَا فِیهِ مُسَمَّیْن‏:‌ اگر قرآن را همان گونه که نازل شده، بخوانند ما را با نام می‌یابند». تفسیر عیاشی، ج1، ص 13، ح4.

وجود روایات در منابع فریقین بر وجود حجم عظیمی از آیات قرآن درباره اهل بیت:

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَعَةَ أَرْبَاعٍ رُبُعٌ فِینَا وَ رُبُعٌ فِی عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْکَامٌ» :

آیات قرآن به چهار گروه نازل شده است: یک چهارم آن درباری ما، یک چهارم آن درباره دانشمندان، یک چهارم درباره سنن و یک چهارم درباره فرائض و احکام. «کافی، ج2، ص 628».

«درباره هیچکس به اندازه امام علی آیه نازل نشده است». مناقب، ابن مردویه؛ ص 218. الصواعق المحرقة، 127،ابن حجر.(اهل سنت)

ابن عباس: «خداوند خطاب «یا ایها الذین أمنوا را در قرآن نازل نکرد جز آنکه علی علیه السلام پیشگام در این خطاب است. خداوند یاران پیامبر را در مواردی متعدد مورد عتاب قرار داد، اما از علی علیه السلام جز خیر و خوبی یاد نکرده است.» مناقب، ابن مردویه؛ ص 219 (اهل سنت)

احادیثی بیانگر آنند که ولایت امام علی علیه السلام در تمام کتابهای انبیا آمده است.

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلامقَالَ: وَلَایَةُ عَلِیٍّ ع مَکْتُوبَةٌ فِی جَمِیعِ صُحُفِ الْأَنْبِیَاءِ وَ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ وَصِیِّهِ عَلِیٍّ ع. «ولایت علی بن ابی طالب در تمام کتابهای انبیا آمده است و خداوند هیچ پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه بر نبوت حضرت محمد و ولایت علی ـوصی او ـ (اقرار گرفت)».

 

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏» فَقَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ ع فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ یُسَمِّ اللَّه‏. لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُم‏ ...

ابا بصیر از امام صادق علیه السلام: درباره آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» پرسید، امام فرمود: آیه درباره علی و حسن و حسین نازل شده ( و مراد از اولی الامر آنانند). گفتم: مردم می‌گویند: چرا نام امام علی و اهل بیت او در کتاب خدا نیامده است؟ فرمود: به آنان بگویید: (کلیات) نماز بر رسول خدا نازل شده ولی تعداد سه یا چهار رکعت آن نامیده نشده است و رسول خدا آن را برای مردم تفسیر کردند ... ( به همین گونه کلیات ولایت به طور عام در قآن نازل شد و پیامبر اکرم آن را تبیین کردند). کافی، ج1ُ ص 286 ـ287

عن ابی جعفر علیه‌السلام: «... فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَج‏...: خداوند به حضرت محمد فرمان داد، ولایت (امام علی) را برای آنان تفسر کند، همان گونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند...». کافی، ج1، ص289، ح4

ابن طاووس این حدیث را با سندهای متعدد نقل کرده است.

در مصادر اهل سنت نیز از این نمونه احادیث به چشم می‌خورد که تبیین ولایت به عهده رسول خدا نهاده شده است.

پاسخ امام صادق علیه‌السلام به ابابصیر در آن روایت بر اساس جدال احسن است. (آنچه مورد قبول خصم می‌باشد. مقدمه برای احتجاج علیه او به کار رفته).

مطلب مورد قبول اهل سنت: کلیات نماز و سایر احکام در قرآن آمده ولی شرح و تبیین جزئیات، شروط و قیود آنها به عهده پیامبر خداست.

بنابراین: نام ائمه و ولایت آنان نیز به عهده پیامبر است.

آزمون امت، حکمت عدم تصریح

نکات:

.1آزمون الهی از تمام بشر (فردی) و تمام امت (جمعی) قطعی است و آیات متعدد قرآن بر آن دلالت دارد.
.2شیوه آزمون خداوند از افراد و امتها متفاوت است. (با گل خشکیده، با ممنوعیت ماهی‌گیری در شنبه، رفتن به سرزمین غیر زراعی در کنار خانه‌ای سنگی برای حج، ترس و گرسنگی و نقصان در دارایی های و جانها و...)
.3چگونگی پیروی از پیامبر خدا، دارای مقدماتی است:

الف) حرمت و منزلت رسولش را به امت نمایاند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیم‏»2ـ 3/ حجرات

ب) دستور به اطاعت محض از پیامبر را صادر نمود. «ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِه‏...» 120/ توبه

تسلیم قلبی از پیامبر نشانه‌ی ایمان افراد:

«فَلا وَ رَبِّکَ‏ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما»: نساء/65

پیروی مطلق و بدون قید و شرط در تمام اوامر و نواهی:

«وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»: حشر/7

ماجرای تغییر قبله از مصادیق این اطاعت:

«وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی‏ کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَیْهِ»: بقره/143

جمع بندی کلی قرآنی: اطاعت از خدا اطاعت رسول است.

«مَنْ‏ یُطِعِ‏ الرَّسُولَ‏ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً»: نساء/80

 

روایات بیانگرآزمون الهی از طریق پیروی از پیامبر خدا:

کافی در باب «التفویض الی رسول الله و الی الائمة فی امر الدین» با سند صحیح.

پیام این روایات:

خداوند پیامبرش را به نیکوترین شکل بر اساس محبت خود تأدیب کرد و ادب را در آن وجود به حد کامل رساند و فرمود: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیم‏»: قلم/4 و سپس امور خلق را (در امور دین) به ایشان سپرد تا بداند مردم چگونه از ایشان پیروی می‌کنند؛ مانند روایت زراره از قول امام باقر و صادق علیهما السلام:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى نَبِیِّهِ ص أَمْرَ خَلْقِهِ لِیَنْظُرَ کَیْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.»

خداوند چنین کرد تا اهل طاعت از اهل معصیت شناخته شوند، از این رو بر بندگان واجب است تسلیم امر رسول خدا شوند، همانگونه که تسلیم خدا می‌شوند.

ادامه 3. چگونگی پیروی از پیامبر خدا، دارای مقدماتی است:

الف) حرمت و منزلت رسولش را به امت نمایاند.

ب) دستور به اطاعت محض از پیامبر را صادر نمود.

ج) پیامبر بر مشروعیت اطاعت از سنت خود و پیروی از تبیین و تفسیرشان از قرآن در همه عصرها تأکید کرده‌اند.

پیامبر وقوع تخلف را در امت پیش‌بینی کرده و از آن برحذر داشته است.

«لا أعرفنّ الرجل یأتیه الامر من أمری، إما أمرت به و إما نهیت عنه، فیقول: ما ندری ما هذا، عندنا کتاب الله لیس هذا فیه » مستدرک، حاکم نیسابوری، ج1، ص 108ـ109.

4. اطاعت مطلق از اوامر نبی: خداوند تفاوتی بین امور اعتقادی و غیر اعتقادی نگذاشته است. (کسی نمی‌تواند بگوید: این امر اعتقادی و مربوط به امامت است و باید در قرآن به صورت نص بیان می‌شد.)

اینگونه عذرها، رسوبات تفکر «حسبنا کتاب الله» است. اطلاق پیروی از رسول خدا این مرزبندی را در هم می‌شکند.

 

اشکال: این امامت اعتقادی و جزء اعتقادات شیعه است و ما آن را قبول نداریم.

جواب: در میان اهل سنت نیز بر سر مباحث اعتقادی نزاع است، مثلا ایشان درباره «خلق قرآن» که اعتقادی است اختلاف کرده و هر کس که قدم قرآن را منکر شود، کافر و مرتد می‌دانند با اینکه این امر در قرآن نیامده است. کسی که به این عذر آن را منکر شود، عذرش نزد آنان پذیرفتنی نیست.

بعید است آیات و روایات فراوان در وجوب اطاعت مطلق از پیامبر تنها مربوط به احکام باشد و شامل اعتقادات نشود.
زیرا در احکام فرعی نمی‌توان تنها به قرآن تمسک نمود، زیرا قرآن جزئیات آنها را بیان نکرده است.
نتیجه: خدا نام ائمه را به صورت صریح در قرآن نیاورد و تبیین مفاهیم کلی درباره مقام ولایت، عصمت و ... را به عهده پیامبر گذاشت تا یکی از راه‌های آزمون این امت باشد. و پیامبر نیز در این زمینه کوتاهی نکرد.
 




موضوع :


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز