وَ شَرَوْهُ بِثَمَنِ بَخسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ کَانُواْ فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ(20)
الف) سیاق با دو وجه آخر سازگاری ندارد:
«وَ قَالَ الَّذِى اشْترَاهُ مِن مِّصْر»
ب) روایاتی که بیانگر آنند که برادران یوسف ادعا کردند که بردهی ایشان در چاه افتاده است و او را به بهایی اندک فروختند، با آیات و روایات حمایت نمیشود.
برخی گفتهاند شراء در آیه به معنای خریداری است.ولی این نظر نیز به واسطهی سیاق رد میشود.
1. مردی از اهالی مصر بود.
2. مردی بزرگوار بود که محل رجوع مردم بود:«وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَى الْباب»
3. او عزیز مصر بوده که اهالی مصر برای او عزت و بلند طبعی قائل بودند، او دارای زندان بوده که نشانگر ریاست او بین مردم میباشد.
در نتیجه معلوم میشود یوسف از روز اول داخل خانهی عزیز مصر شده و با عزت به سر میبرده است.
معمولا بزرگان به بردگان خود اهمیتی نمیدهند مگر اینکه در آنها آثار اصالت و خیر و سعادت را مشاهده کنند، به خصوص رؤسایی که صدها غلام و کنیز در خانهی ایشان رفت و آمد دارند، بنابر این ایشان با دیدن هر بردهای شیدای او نمیشوند.در نتیجه الفت عزیز مصر به یوسف و گرامیداشت او برای بهره وری یا فرزند خواندگی دارای معنای عمیقی است، به خصوص که به همسرش سفارش او را میکند، در حالی که معمولا ملکه به امور جزیی و پست و امور بردگان مشغول نمی شود.
یوسف دارای جمالی بود که عقلها را مبهوت میساخت و علاوه بر زیبایی ظاهری دارای حسن خلق بود و در حرکات خود نجابت به خرج میداد. اینها صفاتی است که از کودکی نشانههای آن در فرد ظاهر میشود.
به همین دلیل عزیز مصر را به سمت این طفل کوچک جذب کرد تا او را در خانهی خود بزرگ کرده و به او توجه خاص کند و در امور مهم و مقاصد عالی از او بهرهمند شده یا او را به فرزند خواندگی گرفته و در اصل و نسب خود وارد کند.
از اینجا روشن میشود که احتمالا عزیز مصر عقیم بوده و امیدوار بوده یوسف را به فرزند خواندگی بگیرد.
«وَ قَالَ الَّذِى اشْترَاهُ مِن مِّصْرَ»: عزیز مصر
«لاِمْرَأَتِهِ»: زن عزیز مصر
«أَکْرِمِى مَثْوَئهُ »: خودت عهدهدار امور او شو و نزد خود جایگاه کریمانهای برایش قرار بده.
«عَسىَ أَن یَنفَعَنَا»: امید است در مقاصد عالی و امور مهم به ما سود برساند.
«أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا»: او را به فرزندخواندگی بگیریم.
عنایت خدادر این دو مورد یکی است.
«وَ کَذَالِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فىِ الْأَرْضِ »
1. مراد از تمکین: استقرار در خانهی عزیز مصر
اشاره به خروج یوسف از چاه و فروخته شدن او و قرار گرفتنش در خانهی عزیز مصر
ـ تشبیه یک چیز به همان چیز
اگر مراد از تمکین صرف دخول و استقرار یوسف در خانهی عزیز مصر باشد، مراد عظمت اوصاف است، نه مذمت؛ مثل قول شاعر که میگوید: کاننا و الماء من حولنا قوم جلوس حولهم ماء
وضع ما در این حال که اطرافمان آب است نظیر وضع مردمى است که نشستهاند و دورشان آب است.(اینجا مراد مذمت است).
مراد از این تمکین در زمین : یعنی آنچه از اوصاف عظیم توصیف کردیم همراه با لطافت بود تا همچون تشبیه ذهن متوجه اهمیت آن بشود.
تشبیه توصیف یوسف از قبیل تشبیه کلی به بعض موارد است، تا بفهماند سایر حالات او نیز همینگونه است.
معنا: ما به یوسف در زمین تمکین و قدرت دادیم،به همین طریق در خروج او از چاه ، داخل شدن او به مصر، قرار گرفتن او در خانهی عزیز مصر با بهترین وضعیت.
ولی برادرانش به او حسد ورزیده و او را از قرار گرفتن بر روی زمین نزد پدر محروم کردند، پس او را به چاه انداخته و نعمت بهرهمندی از وطن در بیابان را از او سلب کردند و او را به کاروانیان فروختند، تا از خانوادهاش دور شود.
ولی خدا همین همین مکر ایشان را سبب قدرت و قرار گرفتن او در خانهی عزیز مصر قرار داد، سپس زن عزیز مصر و زنان مصر از او طلب فحشا کردند ولی خدا مکر ایشان را از او دور کرد و همین امر را وسیلهی ظهور اخلاص و صدق ایمان او قرار داد، ایشان او را در زندان قرار دادند، ولی خدا همین امر را موجب قدرت و تمکّن او درزمین قرار داد، که به هر جا که میخواهد بدون هیچ مانعی برود.
موضوع :