سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جایگاه عصمت

-از قرن چهار به بعد متکلمان به دلیل این که شبهات بداء را تاب نیاوردند، از نظریه‌ی بداء عدول کردند.
•معنا و مفهوم عصمت در ادبیات اسلامی  چیست؟
• قلمرو عصمت تا کجاست؟
•آیا مفهوم برداشتی ما در متون نخستین بوده یا نه؟ تطوری رخ داده یا نه؟
•عصمت به چه چیزی تعلق پیدا می کند؟ معصوم از چیست؟ گناه؟ خطا؟ فعل؟ علم؟ سهو و نسیان؟ امور عادی؟یا جهل به عنوان عدم مطابقت علم با واقع است؟ گناهان کبیره یا صغیره؟  خطای در دین؟ خطای در جزئیات و امور دنیوی؟
معنای عصمت
• اصل فعل عصمت از «عصم» متعدی است.

 معصوم= اسم مفعول. کسی که دارای مقام عصمت است، مفعول فعل عصمت است نه فاعل عصمت.

فاعل: خدای متعال است پس در حقیقت عاصم وجود دارد و معصوم.

•در بستر تاریخی، این مفهوم متعدی عصمت و نقش فاعل عصمت تغییر یافت و به تدریج معصومیت به مصونیت بدل شد، به جای اینکه گفته شود: «معصومین کسانی هستند که توسط خدا از خطا باز داشته شدند.» گفته می شود: «آن هاحقایقی هستند که مصون از گناه هستند».
•این مساله از دیدگاه و منطق قرآن مردود است. هیچ کس در هیچ مقامی مصون از خطا نیست و مصون به معنای عصمت نیست.
ریشه قرآنی عصمت
•واژه عصمت ریشه در قرآن دارد و در سخنان اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله تجلی یافته است.
•«لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَم‏»یوسف:32« اوعصمت پیشه کرد».
•ذیل آیه بعد آمده: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ‏ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی‏ إِلَیْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلین‏» خدایا  اگر تو مرا باز نداری من در کید می افتم ...
•هم در آیه عصمت آمده، هم مفهوم عصمت توضیح داده می شود.
استعصم:یوسف به خدا پناه می برد و خدا صرف کید می کند و یوسف نجات می یابد.
•« وَ لَقَدْ هَمَّتْ‏ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْلا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّه‏»  به نظر علامه : «لَوْلا أَنْ رَأى» قید زده شده است.

«لَوْلا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّه» ... «هَمَّ بِها»... اگر برهان رب نبود چه می شد؟

عصمت امری دو طرفه

•واژه عصمت به دو طرف نسبت داده شده است:

-خداوند: صرف ازگناه و لغرش می کند.

-معصوم:  با پناه بردن به خدا و طلب عصمت و کسب عصمت الهی.

•  به معنای واقعی باید گفت : عصمت خدا، نه عصمت النبی
• عصمت گاهی به معنای فاعل است و گاهی به معنای مفعول

ـ عصمت الله: خدا باز می دارد.            

ـ عصمت النبی: معصوم است، استعصام کرده و باز داشته شده است.

عصمت = همراه با فاعلیت خدا

•ریشه‌ی علم معصوم در قرآن است . از طرف معصوم تلاش می شود و از طرف خدا فعل رخ می دهد.

خدا درقران می فرماید: «وَ لَوْلا أَنْ ثَبَّتْناکَ‏ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلیلا».اسراء: 74، آیاتی  وجود دارد که نشان می دهد فعل الهی در عصمت نبی ثابت است و این مصونیت ذاتی نبوده است.

قضیه شرطیه: اگر تثبیت خدا نبود، مقدمات رکون رخ می داد، با تثبیت الهی است که نبی دچار ماجرا نمی‌شود.

•در منطق قرآن مسأله عصمت به معنای مصونیت نیست. آیه‌ای وجود ندارد  که کسی از اولیای خدا نسبت به گناه حریم داشته باشد حتی نبی  هم در مظان گناه و لغزش است و هیچ کس مصون نیست و اگر خدا نبود و عصمت او نبود همه کس بالقوه در مظان گناه قرار داشت.
ریشه تاریخی-روایی
•در روایات چیزی وجود ندارد که دلالت بر مصونیت کند، هر جا صحبت از عصمت است، خدا عاصم و (معصوم= نبی و امام) معصوم است.
•سؤال: آیا امکان وقوعی دارد، یعنی نبی با همین شرایط عالی در معرض گناه هست یا نه؟
•دو نظر وجود دارد:
•الف) در معرض گناه نیست، چون ذات تبری دارد.
•ب) هر لحظه امکان خطا هست، هیچ چیز در ذات نبی وجود ندارد که او را از گناه مصونیت ببخشد.

قدیمی‌ترین سند  در باب عصمت، خطبه­ای از خلیفه اول: خداپیامبر صلی الله علیه‌ و آله را «عصمه الله من الزلل» قرار داده اما من مثل شما دچار خطا و لغزشم.

•هشام برای عصمت و علت عصمت در انبیا و اوصیا طرحی ارائه داد که عین آن را شیخ صدوق با سلسله روات نقل می کند:
•از هشام بن حکم پرسیدند معنای« امام معصوم است»، یعنی چه ؟هشام از امام پرسید. امام صادق علیه السلام:
•هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى:«وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»
•نگهداری به واسطه‌ی خدا از اقسام گناه به خدا = خداعاصم است.
•معصوم اعتصام به حبل الهی
•معانی الاخبار صدوق: در معنای عصمة الامام،‌ روایات تاریخی چنین می گوید:« قال مُوسَى بْنُ جَعْفَرعلیه السلام: الْإِمَامُ‏ مِنَّا لَا یَکُونُ‏ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَیْسَتِ الْعِصْمَةُ فِی ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَیُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً، فَقِیلَ لَهُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، فَمَا مَعْنَى الْمَعْصُومِ؟ فَقَالَ: هُوَ الْمُعْتَصِمُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآنُ لَا یَفْتَرِقَانِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة»باید نص الهی معصوم را از غیر معصوم بشناساند.
•نتیجه: در روایات چیزی  نیست که دلالت بر مصونیت کند. هر جا صحبت از عصمت است، خدا عاصم، و امام و نبی معصوم است.
تاریخی _ کلامی

اشعری در مقالات الاسلامیین از قول روافض : «آیا معصیت برای پیامبرصلی الله علیه و‌ آله جایز است یا نه؟»:

ج اشعری: روافض دو گروهند: 1. قائل به جواز معصیت 2. قائل به عدم جواز معصیت

1.  گروه اول مثل هشام می گویند: جایز است پیامبر صلی الله علیه و آله گناه کند، ولی ائمه جایز نیستند. چون پیامبرصلی الله علیه و آله اگر گناه کند وحی، او را بر اشتباه خود آگاه می کند.اما ائمه اگر اشتباه کنند، وحی برآنها نمی شود.

2. گروه دوم می گویند: رسول جایز نیست گناه کند.

•هشام بین دو چیز فرق گذاشته، عصمتی که در امام است و عصمتی که در پیامبر است.

- عصمت پیامبرصلی الله علیه و آله:از طرف خداست، خدا(از طریق وحی)نمی‌گذارد نبی گناه کند.

- عصمت امام علیه السلام: برای امام علم لدنی قائل است و علم الهامی قائل نیست.ائمه اگر اشتباه کنند، برآنها وحی نمی شود.

•هشام در مقام تئوری پردازی تبیینی می‌کند که یک عنصر از نظریه‌ی امامت اسلامی کمرنگ شده است، (فاعلیت خدا در عصمت)
تفسیر عصمت در نظر متکلمان و در نظر فیلسوفان و عارفان 
•شیخ مفید، علامه حلی و خواجه نصیر : عصمت به لطف الهی پیدا می شود: یک طرف فعل خداست که لطف است، زمینه فراهم می کند که نبی این اعتصام را داشته باشد. یک طرف فعل نبی است که خود را از گناه باز می دارد.
•از نظر متکلمان که قائل به لطف هستند، عصمت به لطف الهی حاصل می شود.
•از زمانی که نظریه فلسفی و عرفانی وارد کلام شد، معصومیت تبدیل به مصونیت شد. در تاریخ به تدریج در دستگاه کلامی با رنگ فلسفی و عرفانی مفهوم اولیه عصمت- که بحث اراده خداوند و اعتصام فرد بود- کم رنگ شد. عصمت حالتی در انسان با این تعریف شد: عصمت ملکه نفسانی است که انسان را از گناه باز می دارد. بالاتراینکه معصوم اصلا فکر گناه نمی کند.  
•جمع بندی: از دیدگاه قرآن و سنت

عصمت به معنای بازداشتن انسان از گناه توسط خداوند

معصومیت پناه بردن و تمسک انسان به حبل الهی برای بازداشتن از گناه؛  ضمیمه شدن این‌دو = عصمت

 

علت معصوم بودن افراد خاص

•خدا با علمش تضمین (اراده) کرده که عده‌ای گناه نکنند.
- نوع اراده؟
•اراده‌ی تشریعی نیست بلکه اراده‌­ی تکوینی است.
•اراده ی تکوینی دو معنا دارد :

1. به مصونیت تعلق می گیرد که ذات سراغ گناه نرود .

2. در معصومیت اراده‌ی تکوینی در مورد خاص است که مثلا «برهان رب»می آورد تا یوسف از گناه اجتناب کند.

بنابر این:

 1-از خدا می خواهد.

 2-خدا برهان می فرستد و تثبیت می کند (زمینه را فراهم می کند، اما دست یوسف را نمی گیرد).

 3-انسان به خدا تمسک می کند.

 4- با اختیار خود از گناه اجتناب می کند.

تعیین عصمت برای افراد خاص

عصمت به معنای تضمین خدا نسبت به امام معصوم یک قضیه واقعه است یعنی خدا ضمانت داده و بر خودش عهد کرده بر این که نسبت به این انسان به گونه‌ای مراقب باشد که اگر در مظان گناه بیفتد، اجازه نمی‌دهد که دچار گناه شود و او را از غفلت خارج می‌سازد.



موضوع :


فصل 1. محبت و مودت اهل بیت و جایگاه ایشان
«منزلت اهل بیت در میان مسلمانان»

احترام به اهل بیت علیهم السلام در تمامی مذاهب اسلامی جریان دارد و هیچ یک موضع خصمانه‌ای نسبت به اهل بیت ندارند.

«إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً: احزاب33»

س:

1. مفهوم «اهل بیت» چیست و عرب این واژه را در چه موردى به کار مى برد؟

2. این آیه در مورد چه کسانى نازل شده است؟

 

تبیین مفهوم «اهل بیت» و مصادیق آن[1]


[1]     . بابایی، ‌علی اکبر،‌ مکاتب تفسیری،‌ ج1،‌ٌ‌ ص67ـ69. 

مفهوم اهل در لغت: شایسته، سزاوار و مستوجب  
در عرف نیز در همین معنا ظهور دارد، ولی وقتی به شیء یا شخصی اضافه شود به مناسبت مضاف الیه معنای دیگری از آن فهمیده می شود.
مفهوم اهل بیت:
1. ساکنان خانه
2. اصل در آن خویشی است. (فیومی)
3. کاربرد مجازی «‌اهل بیت» شخص در مورد کسانی که با او پیوند نسبی دارند. (راغب)
نتیجه: در لغت «اهل بیت» هر شخصی ساکنان خانه‌ی او، یعنی زن و فرزندان اویند و به معنای خویشاوندان او نیز به کار می‌رود.
در عرف   بیت شخص به معنای خانواده‌ی او ـ زن و فرزندان او

              گاهی به معنای خاندان و خویشاوندان

 

کاربرد اهل بیت در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله

دو کاربرد:

1. مراد از بیت : محل سکونت   مراد از اهل بیت:‌ خانواده (همسران و فرزندان) یا مطلق خویشاوندان

در این راستا: طبق تفسیر مفسران اهل بیتعبارتند از: همسران و دختران و داماد او (علی علیه السلام)

2. مراد از بیت:‌ محل نزول وحی و خانه نبوت    مراد از اهل بیت:‌ افرادی که از نظر علمی و عملی و صفات انسانی شایسته‌ی بیت آن حضرت باشند.

شاهد این مطلب:

1. روایات فراوان در باب اینکه  نبی اکرمصلی الله علیه و آلهبارها علی و فاطمه و حسن و حسینعلیهم السلا م را فرا خواندند و پوششی بر آن‌ها افکندند و فرمودند: « هؤلاء اهل بیتی:‌ اینان اهل بیت من‌اند».

2. در مواردی برخی از همسران آن حضرت که حاضر بودند، گفته‌اند: ای رسول خدا ما از اهل بیت  تو نیستیم؟ حضرت با تعابیر مختلف پاسخ منفی داده است.

 

علت تعیین اهل بیت در معنای دوم

1. افراد اهل بیت آن حضرت در کاربرد اول آشکار بوده و نیازی به معرفی نداشته‌اند.

2. معرفی به گونه‌ای است که دلالت می‌کند اهل بیت آن حضرت در آن زمان منحصر به چهار نفر نامبرده است و حال آن‌که اهل بیت در کاربرد اول شامل دیگران نیز می‌شود.

3. در کاربرد اول همسران آن حضرت،‌جزو اهل بیت آن حضرت‌اند،‌ولی در این معرفی نه تنها همسران آن حضرت از اهل بیت وی به شمار نیامده بلکه در بسیاری از این روایات اهل بیت بودن آنان نفی شده است.

بنابر این کاربرد دوم برای اهل بیت پیامبر قطعی و انکار ناپذیر است.
تأییدیه بر کاربرد دوم، به واسطه حدیث ثقلین که پیامبر صلی الله علیه و آله، اهل بیت را هم‌سنگ قرآن قرار داده است.
وقتی رسول خداصلی الله علیه و آله حدیث ثقلین را ذکر فرمودند،‌جابر بن عبد الله انصاری پرسید:‌ای رسول خدا،‌عترت شما چه کسا‌‌نی‌اند؟ فرمود:‌« علی و حسن و حسینعلیهم السلاموامامانی که از فرزندان حسین‌‌اند تا روز قیامت».

علت پیروی شیعیان از اهل بیت
« قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏»
نفی درخواست اجر مزد  در مقابل تبلیغ رسالت و دعوت دینى
تعیین اجری خاص برای رسول خدا صلی الله علیه و آله   مودت نسبت به اقرباى آن  حضرت که این مودت امرى است که به استجابت دعوت برگشت مى‏کند.
نوع استثناء در آیه شریفه   متصل؟ یا منقطع؟
ظاهر  این استثناء این است که استثناء متصل است، نه منقطع        (یعنی مودت به ذی‌القربی از مصادیق اجر است.)

چهار تفسیر مودت ذی القربی

1- ذوى القربى = نزدیکان پیغمبر   محبت آنها وسیله‏اى است براى قبول امامت و رهبرى ائمه معصومین علیهم السلام از دودمان آن حضرت، و پشتوانه‏اى بر اداى رسالت.  

 •انتخاب جمعى از مفسران نخستین، و تمام مفسران شیعه

2- منظور از اجر و پاداش رسالت = دوست داشتن امورى که شما را به" قرب الهى" دعوت مى‏کند.

منتخب جمعى از مفسران اهل سنت:   عدم سازگاری با ظاهر آیه، زیرا در این صورت معنى آیه چنین مى‏شود که از شما مى‏خواهم که اطاعت الهى را دوست بدارید، و مودت آن را به دل بسپارید، در حالى که باید گفته شود من از شما اطاعت الهى را مى‏خواهم (نه مودت اطاعت الهى).

3- منظور آیه = شما بستگان خودتان را به عنوان پاداش رسالت دارید و صله رحم بجا آورید.

با این تفسیر هیچ تناسبى در میان رسالت و پاداش آن وجود ندارد، زیرا دوست داشتن بستگان خود چه خدمتى مى‏تواند به پیامبر ص بوده باشد؟ و چگونه ممکن است اجر رسالت قرار داده شود؟!

4- منظور آیه =  پاداش من این است که خویشاوندى مرا نسبت به خود محفوظ دارید، و بخاطر اینکه با اکثر قبایل شما رابطه خویشاوندى دارم مرا آزار ندهید. 

از طریق نسبی با قبایل قریش
از طریق مادر با جمعى از مردم مدینه از قبیله بنى النجار
از طریق سببی (ازدواج) با بسیاری قبایل
از طرف مادر رضاعى به قبیله بنى سعد
تعبیری نازیبا:     زیرا وقتی کسی رسالت را پذیرفت، نیازی نیست به خاطر قرابت او را محترم بشمرد،‌ زیرا احترام به خاطر قبول رسالت بالاتر از اینهاست.

 

مقصود از مودت قربى، محبت عترت و اهل بیت پیامبر

1. مراد از مودت ذی القربی ، دوستی خویشاوندان رسول خدا (عترت و اهل بیت) اویند.

2. روایات متواتر مسلمانان را در فهم قرآن و معارف دین به اهل بیت ارجاع داده است. مانند:‌ حدیث ثقلین،‌حدیث سفینه و ...

در نتیجه:‌ منظور از وجوب مودت و آن را به عنوان اجر رسالت قرار دادن، فقط برای آن است که مردم به ایشان رجوع کرده و اهل بیت مرجع علمی ایشان قرار گیرند.

بنابر این اجر رسالت چیزی جز خود رسالت و دعوت دینی و بقای آن نیست. پس مغایرتی وجود ندارد بین این آیه و آیاتی که اجر رسالت را نفی می‌کنند. 

 



موضوع :


سر فصل مطالب

.1محبت و مودت اهل بیت (ع) و جایگاه ایشان

2. شبهات مربوط به توحید عبادی

-زیارت معصومین

-  لمس و بوسیدن ضریح آن‌ها

- سجده بر مهر

- توسل

- شفاعت

- استشفاء به تربت امام حسین علیه السلام

3. بداء

 

4. رجعت

5. تقیه

6. اجتهاد

7. عدالت صحابی

8. بررسی نسبت غلو به شیعه

9. عدم مشروعیت دولت ظالم

10. اتحاد امت اسلامی

فهرست منابع

نام کتاب

نام نویسنده

مکان وجود این منابع

1. اضواء علی عقائد الشیعه و تاریخهم

جعفر سبحانی

CD کلام، کتابخانه جامعه الزهراء

2. شرح عقائد الامامیه

علامه محمد جمیل حمود

CD کلام

3. نفحات الازهار (خلاصة عبقات الانوار)

سیدعلی حسینی میلانی

CD کلام، کتابخانه جامعه الزهراء

4. آیین وهابیت

جعفر سبحانی

CD کلام، کتابخانه جامعه الزهراء

5. المراجعات : حق جو و حق شناس

علامه عبد الحسین شرف الدین

CD کلام، کتابخانه جامعه الزهراء

CD کلام: ترجمه ، کتابخانه جامعه الزهراء

6. دور اهل البیت (الامامه و اهل البیت در CD)

شهید سید محمد باقر حکیم

CD کلام، کتابخانه جامعه الزهراء

7. فی رحاب اهل البیت

علی اسلامی

CD کلام، کتابخانه جامعه الزهراء

8. النص و الاجتهاد

علامه عبدالحسین شرف الدین

مؤسسه آموزش پژوهشی امام خمینی،

مفهوم شناسی

معرفت در لغت
معارف: جمع معرفت از ریشه‌ی «عرف» به معنای:‌ دانستن
معرفت و عرفان:‌ دریافتن چیزی با تفکر و تدبر کردن در اثر چیزی.
معرفت اخص از علم است.
عرفان ضد انکار است.
  
معرفت در اصطلاح
اداراک چیزی به گونه‌ای که اثر آن در نفس باقی بماند.
در اصطلاح فلسفى و عرفانى معرفت عبارت از ادراک امر جزئى یا بسیط است و علم عبارت از ادراک کلى یا مرکب است.
معارف بر دو نوع است:

1. معرفت حسی: که از راه حواس ظاهرى به اشیاء خارجى حاصل می‌شوند.

2. معرفت عقلی: مدرکات کلی عقل را گویند.

 

معرفت بر چند معنا اطلاق می‌شود:

1- ادراک مطلق، اعم از تصور و تصدیق.(تصور: در ذهن آوردن صورت چیزی، تصدیق: اذعان به نسبت میان امور. در هر تصدیقى بنا بر مشهور سه تصور لازم است: 1- تصور موضوع- 2- تصور محمول 3- تصور نسبت میان موضوع و محمول)
2- تصور تنها که آن را معرفت، و تصدیق را علم گویند.
3- ادراک جزئى.
ü4- ادراک جزئى از روى دلیل که معرفت استدلالى گویند.
5- ادراک دوم از چیزى را که اول ادراک کرده باشد و بعد از فراموش کردن مجددا متذکر شود.
6- ادراک بعد از جهل که ادراک مسبوق بعدم گویند.
در اینجا معنای چهارم مد نظر می‌باشد.

شیعه در لغت
شیعه از مصدر شَیْع در 4دسته معنای نزدیک به هم قرار داد:
11.       فرقه، حزب و گروه

2.       پیروان، یاران و هواداران 

3.       همراهان و همکاران 

تقویت کنندگان و اشاعه دهندگان


   . ابن منظور،‌ لسان العرب،‌ج8، ص188، 189. طریحی،‌مجمع البحرین،‌ج4،‌ ص355.

   . همان. فراهیدی،‌ کتاب العین، ‌ج2، ص 191.

   . طریحی،‌ مجمع البحرین، ‌ج4، ص 356.

   . راغب، مفردات ،‌ ص 470 . ‌قاموس قران، ج4، ص 95

شیعه اسمِ جنسِ جمعی است و به طور یکسان بر مفرد، تثنیه، جمع ، مذکر و مؤنث اطلاق می گردد.

در قرآن کریم این واژه در معنای لغوی، به صورت مفرد، جمع، مضاف و غیر مضاف آمده است.

تعریف شیعه : «شیعه» جماعتى است که پیرو رئیس خودند و اندیشه‏اى و احد دارند و در سایه این فکر مشترک، با هم یارى و معاضدت دارند.

 

واژه شیعه در قرآن

ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمنِ عِتِیًّا (69) مریم: سپس از هر گروهی کسانى را که در برابر خداوند رحمان از همه سرکش تر بوده‏اند، جدا مى‏کنیم‏.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی‏ شِیَعِ الْأَوَّلینَ (10) حجر: و به یقین، پیش از تو [نیز] در گروه‏هاى پیشینیان [پیامبرانى‏] فرستادیم‏.
مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (32)روم : از کسانى که دین خود را قطعه قطعه کردند و فرقه فرقه شدند هر حزبى بدانچه پیش آنهاست دلخوش شدند.
وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلى‏ حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ(15) قصص

 

وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ (83) صافات: و بى‏گمان، ابراهیم از پیروان اوست‏.
تشیع در لغت
تشیع در لغت: شیعه بودن یعنی پذیرش باورها و افکار خاص فرد یا افراد معین.
شیخ مفید: « تشیع در لغت صرف پیروی کردن از متبوع نیست، بلکه پیروی همراه با التزام و دوستی توأم با اخلاص است». به دلیل آیه: «فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّه ِفَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ، قصص: 15 »
به دلیل تقابل «شیعه » و «عدو»
عدو به معنای:مخالفت همراه با خصومت و کینه توزی و بدخواهی.
 شیعه و تشیع:ملازم با دوستی، خیرخواهی و تعهد و سرسپردگی.

شیعه در اصطلاح
شیعه+ الف و لام= (الشیعه)شیعیان امام علی(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام)
شیعه+ مضاف الیه= غیر مذهب اهل بیت علیهم السلام
شیعه به طور مطلق در مورد هیچ مذهب دیگری به کار نمی رود مگر همراه با مضاف الیه، مثل شیعةآل ابی سفیان، شیعةعثمان و...
واژه شیعه، صرفا برای شیعه امام علی واهل بیت(علیهم السلام)علَم شده است وعدول از آن و اطلاقش بر دیگران، نیازمند قرینه صارفه است.
شیعه در اصطلاح کلام 
أَصلُ الشِّیعة الفِرقة من الناس، و یقع على الواحد و الاثنین و الجمع و المذکر و المؤنث بلفظ واحد و معنى واحد، و قد غلَب هذا الاسم على من یَتَوالى عَلِیًّا و أَهلَ بیته، رضوان الله علیهم أَجمعین، حتى صار لهم اسماً خاصّاً فإِذا قیل: فلان من الشِّیعة عُرِف أَنه منهم. و فی مذهب الشیعة کذا أَی عندهم. و أَصل ذلک من المُشایَعةِ، و هی المُتابَعة و المُطاوَع.
اصل شیعه به معنای گروهی از مردم است که بر کسانی که علی علیه السلام و اهل بیت او را دوست می‌دارند غلبه پیدا کرده است.
اصل شیعه از مشایعت که همان متابعت و اثر پذیری است گرفته شده است.

شیعه در تاریخ
شیعه در اصطلاح: شیعه به گروهی اطلاق می شود که معتقدند پیامبر(صلی الله علیه و آله )پیش از درگذشت خود، جانشین خویش و خلیفه مسلمین را در مناسبت های متعددی معین فرمود و او را به عنوان مرجع سیاسی ، علمی و دینی پس از خود تعیین نمود.

پس از پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله )مهاجر و انصار به دو گروه تقسیم شدند:

1.گروهی معتقد بودند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله ) مساله خلافت را نادیده نگرفته و جانشین خویش را تعیین فرموده است و او علی بن ابی طالب(علیه السلام)نخستین کسی است که به او ایمان آورد. شخصیت های بنی هاشم و جمعی از بزرگان صحابه بر همین عقیده ماندند و شیعه علی (علیه السلام)نام گرفتند.

لقب شیعه را پیامبر(صلی الله علیه و آله ) به پیروان امام علی (علیه السلام) عطا فرمودند: «و الذی نفسی بیده ، انَ هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامه»

2.گروه دیگر بر آن بودند که مقام خلافت مقامی انتخابی است ، از این رو با ابوبکر بیعت نمودند و بعدها به « اهل تسنن یا اهل سنت و جماعت» ملقب گردیدند.

 

   


موضوع :


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز