آیه مباهله: 61 آل عمران: فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ
مفردات آیه مباهله: 61 آل عمران در مجمع البیان
تعالوا: أصله من العلو، یقال: تعالیت أتعالى أی جئت
و أصله المجیء إلى ارتفاع إلا أنه کثر فی الاستعمال حتى صار بمعنى هلم
اصل آن علو است و اصل آن رفتن به بالا است، الا اینکه در اثر کثرت استعمال به معنى آمدن با عجله است.
درباره ابتهال دو قول است:
اول: بمعنى التعان: یکدیگر را لعن کردن و افتعال بمعنى تفاعل (دو نفر که هر دو نسبت بهم کارى را انجام دهند) مثل اشتوروا بمعنى تشاوروا. بهله اللَّه: یعنى لعنه اللَّه (خدا او را لعن کند) و علیه بهلة اللَّه یعنى لعن اللَّه.
دوم: به معنى نفرین براى هلاک کسى ... گوید: نظر الدهر الیهم فابتهل: یعنى روزگار به ایشان نظر کرد و نفرین به هلاکشان نمود.
بهل: لعن، و لعن دورى از رحمت خدا به عنوان عقاب بر گناه است و لذا لعن غیر گنهکار جایز نیست مثل لعن طفل و حیوان.
مفردات آیه مباهله: 61 آل عمران در تفسیر کشاف
«تَعالَوْا» هلموا: بیایید.
مراد: آمدن همراه با عزم و نظر، همانطور که می گویی: بیایید تا در این مسأله فکر کنیم.
البَهلة بالفتح، و الضم (البُهلة): اللعنة. بهله اللَّه: لعنه و أبعده من رحمته من قولک «أبهله» إذا أهمله. ثم استعمل فی کل دعاء یجتهد فیه و إن لم یکن التعانا.
بَهل? و بُهل?: لعنت. بهله اللَّه: خدا او را لعنت کند و از رحمت خود دور کند. وقتی می گویی: «أبهله» یعنی او را رها می کنی.
شأن نزول آیه مباهله: 61 آل عمران در مجمع البیان
ابن عباس و قتاده و حسن:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نصارى را به مباهله دعوت کرد، از وى تا صبح فردا مهلت خواستند.
مسیحیان با اسقف خود مشورت کردند و او گفت: اگر محمدصلی الله علیه و آله با خانواده خود آمد، از مباهله بپرهیزید و اگر با اصحاب خویش آمد پس مباهله کنید که کارى از او ساخته نخواهد شد.
فردا صبح پیامبر صلی الله علیه و آله آمد در حالى که دست علىعلیه السلام را گرفته بود و حسنین علیهما السلام در جلویش میرفتند و فاطمهh در پشت سر حضرتn میرفت و نصارى هم که اسقف در جلویشان بود آمدند، چون نبى اکرم صلی الله علیه و آله را با این افراد دیدند، از وى خواستند که آنها را معرفى کند.
حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: این پسر عم و داماد من و محبوبترین مردم در نزد من است و این دو پسر نوه دخترى من و از صلب على علیه السلام هستند و این زن، فاطمه علیها السلام دختر من است و عزیزترین مردم نزد من است.
پس پیامبر صلی الله علیه و آله پیش رفت و بر دو زانو نشست.
ابو حارثه اسقف آنها گفت: به خدا قسم این مرد مثل انبیاء نشسته پس به مباهله تن در ندادند.
سید که بزرگ نصارى بود گفت: اى ابا حارثه جلو رو و مباهله کن.
اسقف گفت: به خدا قسم مباهله نمیکنم که او را بر مباهله پر جرأت مىبینم و میترسم راستگو باشد که در این صورت به خدا هیچ نیرویى براى ما نباشد و در همه جهان یک نصرانى زنده نخواهد ماند.
اسقف به پیغمبرصلی الله علیه و آله گفت: اى ابوالقاسم ما مباهله نمیکنیم، لکن به مصالحه حاضریم با ما مصالحه کن؛ پس پیامبر صلی الله علیه و آله با آنها به دو هزار حله هر حلهاى به قیمت چهل درهم مصالحه کرد و اینکه سى زره و سى نیزه و سى اسب عاریه دهند که اگر در یمن آشوبى و جنگى پیش آمد، مسلمین بکار برند و رسولاللهn خدا ضمانت فرمود که سالم به آنها برگرداند و بر این قرار نامهاى نوشته شد.
روایت:
اسقف چون پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت او را دید، گفت: چهرههایى مىبینم که اگر از خدا بخواهند که کوهها را از جاى بکند، البته خواهد کند، با او مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و بر روى زمین تا روز قیامت یک نصرانى نخواهد ماند.
نبى اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به آنکه جانم به دست او است، اگر با من مباهله میکردند همگى بصورت بوزینه و خوک مسخ مىشدند و بیابان بر آنها وادى آتش مىشد و مجالى براى یک نصرانى نمیماند تا همگى هلاک میشدند.
گفته اند: چون نصرانیان بازگشتند، سید و عاقب دو پیشواى آنها به نزد حضرت آمدند و مسلمان شدند و عاقب حلهاى و عصایى و کاسه و نعلینى به وى اهدا نمود.
شأن نزول آیه مباهله: 61 آل عمران در تفسیر کشاف
´وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله مسیحیان نجران را به مباهله دعوت کرد، گفتند: برویم و فکر کنیم!
´وقتی با یکدیگر خلوت کردند، به عاقب که صاحبنظر ایشان بود، گفتند: عقیده ی تو ای عبد المسیح چیست؟ وی گفت: به خدا قسم ای گروه نصاری، شما دانستید که محمد صلی الله علیه و آله نبی مرسل است و دارای فضیلت نسبت به امر صاحب شما ( عیسی) دارد، به خدا قسم هیچ گروهی با انبیاء مباهله نکرده که پس از آن بزرگانشان زندگی کرده باشند و کودکانشان رشد کرده باشند. اگر مباهله کنیدی، هلاک خواهید شد؛ ولی چنانچه خودداری کردید، دین خود را حفظ کرده اید و بر دین خود باقی خواهید ماند، پس این مرد (پیامبر) را رها کنید و به شهرهای خود بازگردید.
´پیامبر صلی الله علیه و آله فردای آن روز در حالیکه حسین علیه السلام را بغل کرده بود و دست حسن علیه السلام را گرفته بود و فاطمه سلام الله علیها پشت ایشان راه می رفت و علیg پشت سر فاطمه سلام الله علیها بود، در حالیکه (پیامبرصلی الله علیه و آله) می گفت: «زمانیکه من دعا کردم، شما آمین بگویید».
اسقف نجران گفت: ای گروه نصاری! من شخصیت هایی را می بینم که اگر خدا بخواهد کوهی را از جایش بکند، به واسطهی ایشان میکند، با ایشان مباهله نکنید که هلاک میشوید و بر روی زمین هیچ نصرانی تا روز قیامت باقی نمیماند.
نصاری گفتند: ای اباالقاسم! ما به این نتیجه رسیدیم که مباهله نکرده و اقرار به دین تو کرده و به دین خود باقی بمانیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر خودداری میکنید، پس اسلام بیاورید تا آنچه برای مسلمین است، برای شما هم باشد. ولی آنان خودداری کردند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من با شما میجنگم.
آنان گفتند: ما طاقت جنگ با عرب را نداریم ولی با شما مصالحه میکنیم، به اینکه با ما نجنگی و ما را نترسانی و از دینمان برنگردانی، و ما در عوض هر سال دوهزار حله به شما میدهیم، هزار حله در ماه صفر و هزار حله در ماه رجب. و هزار زره آهنی. پیامبر نیز با آنان مصالحه کرد.
نبى اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به آنکه جانم به دست او است، اگر با من مباهله میکردند همگى بصورت بوزینه و خوک مسخ مىشدند و بیابان بر آنها وادى آتش مىشد و مجالى براى یک نصرانى نمیماند تا همگى هلاک میشدند.
عایشه گفت: همانا رسول اللهn بیرون آمد، در حالیکه عبای مرجّل از موی سیاه روی دوشش بود، حسن علیه السلام آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله او را داخل عبا کرد، سپس حسین علیه السلام آمد و پیامبر او را داخل عبا کرد، سپس فاطمهh آمد، سپس علی علیه السلام آمد، سپس فرمود: (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ).
تفسیر آیات 59 ـ61 آل عمران در مجمع البیان
رد عقیده نصاری در مورد پسر خدا بودن حضرت عیسی
59. «إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ»:
حضرت عیسی مثل آدم است = هر دو را بدون پدر خلق کردیم. پس خلقت عیسىg عجیبتر از خلقت آدم علیه السلام نیست.
پس چگونه آفرینش و بندگى و بشریت او را انکار کردند و آفرینش و بشر بودن آدم را اقرار نمودند.
«خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ»: آدم را از خاک و عیسى را از باد آفرید و کسى را قبل از او از باد نیافرید، چنان که قبل از آدم کسى را از خاک نیافرید.
«ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»:
دلیل آیه: استدلال و تفکر استدلالى صحیح است، زیرا خداوند در ردّ بر نصارى و همچنین براى جواز خلق عیسى از غیر راه پدر، به آفرینش آدم بدون پدر و مادر دلیل آورده و استدلال کرده است.
60. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ»:
حق را به خود نسبت داده براى تأکید و براى بیان دلیل و علت. یعنى این حق است به دلیل اینکه از جانب حق است.
«فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»: پس نباش از دو دلان.
61. «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ» هر کس با تو ای محمد در مورد عیسی محاجه کرد.
«مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»:
1. علم به اینکه عیسى بنده و رسول است (قتاده)
2. قیل: اگر با تو در مطلب حق مخاصمه نمودند. «و ضمیر (فیه) به (الحق من ربک) بر میگردد».
«فَقُلْ»: اى محمد «تَعالَوْا» به سوى دلیل دیگرى که مخاصمه را به خوبى قطع و فصل میکند و حق را روشن مینماید و راستگو را از دروغگو نشان میدهد.
«نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ»: اجماع مفسران: مراد از ابناء و پسران پیامبر حسنینC هستند.
ابو بکر رازى: دلیل آیه: حسنین پسران رسول اللَّهn هستند و فرزند دختر در حقیقت فرزند انسان است.
ابن ابى علان (از ائمه معتزله): این آیه دلیل است که حسنینC در آن حال مکلف بودهاند، زیرا مباهله جز با بالغ جایز نیست.
اصحاب (امامیه): کمى سن از حد بلوغ منافات با کمال عقل ندارد و احتلام (حد بلوغ شرعی) فقط براى احکام شرعی است و سن حسنینC در حال مباهله به حدى بوده که مانع از کمال عقل آنها نیست.
چون خرق عادت در مورد ائمه جایز است، حسنین می توانستند در آن زمان دارای کمال عقل باشند، زیرا دارای جایگاه معنوی و امامت بودند.
مؤید: قول نبى اکرم صلی الله علیه و آله در موقع کودکى آنها: «ابنای هذان إمامان قاما أو قعدا: این دو پسرم «حسنین» امامند، قیام کنند یا نکنند».
«وَ نِساءَنا»:
اجماع همگان: مراد فاطمه علیها السلام، زیرا زنی جز او در مباهله شرکت نکرد.
آیه دلیل بر فضیلت و برترى وی بر همه زنان جهان
روایات مؤید: «فاطمة بضعة منی، یریبنی ما رابها و قال إن الله یغضب لغضب فاطمة و یرضى لرضائه: فاطمه h پاره تن من است، ناراحتی او مرا ناراحت میکند؛ خداوند براى خشم فاطمهh خشم میکند و از خشنودى او خشنود میگردد».
و حدیث صحیح حذیفه: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که ملکى آمد و مرا بشارت داد که «أن فاطمة سیدة نساء أهل الجنة أو نساء أمتی»
شعبى از مسروق از عایشه : «أسر النبی صلی الله علیه و آله إلى فاطمة شیئا فضحکت فسألتها فقالت قال لی أ لا ترضین أن تکونی سیدة نساء هذه الأمة أو نساء المؤمنین فضحکت لذلک»
«وَ نِساءَکُمْ»: (یعنى هر کس از زنان خودتان که میخواهید).
«وَ أَنْفُسَنا»:
مراد از نفس پیغمبرصلی الله علیه و آله فقط على علیه السلام است.
دلیل: زیرا خود پیامبرصلی الله علیه و آله که نمیتواند مراد باشد، زیرا او دعوت کننده است و معنى ندارد که انسان خود را دعوت کند و همیشه داعى غیر از مدعو است و دعوت کننده نمیتواند دعوت شده باشد، مراد غیر از نبى اکرم n شخص دیگرى است و لذا حتماً اشاره به علىg است، زیرا هیچکس نگفته که غیر از على و فاطمه و حسنین علیهما السلام، کسى در مباهله شرکت داشته است.
استفاده از اطلاق نفس پیغمبرصلی الله علیه و آله به علی علیه السلام:
دلالت بر علو مکان وى و درجهاى که هیچکس به آن راه نیافته، بلکه به نزدیک آن هم نرسیده است.
مؤید روایات:
پیغمبر درباره یکى از صحابه پرسید، کسى گفت: على علیه السلام حاضر است، حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: « ما سألتنی عن الناس و لم تسألنی عن نفسی: من از نفس خود نپرسیدم که على را نفس خود خوانده».
´پیامبر صلی الله علیه و آله به بریده اسلمى : «یا بریدة لا تبغض علیا فإنه منی و أنا منه إن الناس خلقوا من شجر شتى و خلقت أنا و علی من شجرة واحدة»
´نبى اکرم صلی الله علیه و آله در جنگ احد على علیه السلام از پیامبرصلی الله علیه و آله با دفاعهاى سخت خود از شر مشرکان محافظت مىکرد. جبرئیل به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت: «إن هذا لهی المواساة فقال یا جبرائیل أنه منی و أنا منه فقال جبرائیل و أنا منکما»
«وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ»: پس تضرع کنیم در دعاء (ابن عباس)
گفتهاند: یعنى لعن کنیم و بگوییم خدا لعنت کند دروغگو را.
«فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ»
دلالت آیه:
آنها به حقانیت نبى اسلام صلی الله علیه و آله معتقد بودند، زیرا :
1. از مباهله خوددارى کردند.
2. با پذیرفتن جزیه به ذلت و خوارى خود اقرار نمودند و اگر معتقد نبودند، مباهله را قبول میکردند.
3. اگر رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر نزول عقاب بر نصارى و ایمنى خود یقین نمیداشت، فرزندان و خواص اهل بیت: خود را با همه محبتى که به ایشان داشت به مباهله نمی کشانید.
آیه مباهله: 61 آل عمران در تفسیر کشاف
«نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ ... »: بخواند هر یک از ما پسران، زنان و خودش را به مباهله.
«ثُمَّ نَبْتَهِلْ»: سپس مباهله کنیم، به اینکه بگوییم: «بهلة اللَّه على الکاذب منا و منکم»: خدا لعنت کند دروغگو از ما و شما را.
اشکال: دعوت پیامبرصلی الله علیه و آله از نصاری به مباهله تنها برای مشخص شدن دروغگو و دشمنان وی بود، و این امر به پیامبر صلی الله علیه و آله اختصاص داشت و کسانی که ایشان را تکذیب میکردند، چرا پیامبر صلی الله علیه و آله پسران و زنان را با خود همراه کرد؟
جواب:
1. این کار موجب اطمینان بیشتر به کار وی و یقین به صدق وی میگردید، هنگامیکه عزیزان خود را در معرض خطر قرار میداد و به خود اکتفا نمیکرد، علاوه بر اینکه اطمینان به دروغگویی دشمنش موجب هلاکت دشمن با عزیزانش میگردید، چنانچه مباهله انجام میشد. به همین دلیل عرب در جنگها زنان را همراه میبرد تا مانع از فرار ایشان شده و بهتر دفاع کنند.
2. در این کار پیامبر دلیلی استوار بر فضیلت اصحاب کساء وجود دارد و برهانی روشن بر صحت نبوت نبی صلی الله علیه و آله.
موضوع :