إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (77)
آیه 77 آل عمران در تفسیر مجمع البیان
إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ: (می فروشند) تبدیل میکنند.
بِعَهْدِ اللَّهِ: امر خدا و وفاى لازم بآن را.
قیل: کسانى که بر شکستن عهد خدا و واژگون ساختن آن اقدام میکنند.
وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا:
علت کم شمردن معامله: چون در برابر ثوابى که از دست می دهند و عذابى که نصیبشان میشود خیلى اندک است.
مراد از عهد:
1. آنچه خدا بر انسان واجب فرموده که عبارت است از اطاعت و خوددارى از گناه
2. آنچه عقل بر آن دلالت و امر میکند یعنى منع از باطل و انقیاد حق.
أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ:
الْخَلَاقُ: ما اکتسبه الإنسان من الفضیلة بخلقه (مفردات راغب)، نصیب، بهره
«وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ» در اینجا دو قول است:
1- خداوند هنگام حساب ایشان به چیزى که موجب خوشحالى آنها باشد سخن نمی گوید، بلکه به آنچه موجب ناراحتى و بدى حال آنهاست حرف می زند (از جبایى).
2- اصلا با آنها حرف نمیزند و حساب آنان با کلام ملائکه است و خدا ملائکه را امر میکند که آنها را ذلیل و خوار بدارند.
وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ:
به من نظرى کن یعنى رحمت کن.
دلالت آیه: متعدی شدن نظر + الى = معنى دیدن را نمیدهد زیرا قطعاً در اینجا نمیتوان گفت که خدا آنها را نمىبیند.
وَ لا یُزَکِّیهِمْ:
1. آنها را پاک نخواهد کرد.
2. آنها را بجاى پاکان نخواهد نهاد. (جبایى)
3. آنها را از چرک و وبال گناهان با آمرزش پاک نخواهد کرد بلکه عقابشان خواهد نمود.
4. درباره آنها حکم پاکان روا نخواهد نمود بلکه آنها را محکوم بکفر و فجور خواهد کرد. (قاضى)
وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (یعنى عذابى درد آور).
آیه 77 آل عمران در تفسیر کشاف
«یَشْتَرُونَ» یستبدلون (تبدیل می کنند).
«بِعَهْدِ اللَّهِ» به عهدی که در رابطه با ایمان آوردن به رسول بسته بودند و تصدیق کردن آنچه با رسول است.
«وَ أَیْمانِهِمْ» و بما حلفوا به من قولهم: عهد و پیمان و قسمهایی که خورده بودند را با این گفتار «و اللَّه لنؤمنن به و لننصرنه» زیر پا میگذارند.
«ثَمَناً قَلِیلًا» متاع الدنیا من الترؤس و الارتشاء و نحو ذلک. بهرهی دنیوی از ریاستطلبی و رشوه و ... بهای ناچیزی است.
قوله: (بِعَهْدِ اللَّهِ) یقوّى رجوع الضمیر فی بعهده إلى اللَّه
وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (75) بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (76)إنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ
«وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ» عبارت مجاز است برای اینکه اهانت و خشم خدا نسبت به ایشان را برساند، میگویی: فلانی به فلانی نظر نمیکند، یعنی به او توجهی نکرده و به او نیکی نمینماید.
«وَ لا یُزَکِّیهِمْ» و لا یثنى علیهم. (پاک نمیکند، ایشان را مدح و ثنا نمیکند).
اشکال: چه تفاوتی بین استعمال کردن «نظر» در موردی است که نظر در مورد او جایز است و کسی که جایز نیست(خدا)؟
جواب: اصل نظر کردن در مورد کسی است که در مورد او نگاه کردن جایز است و این نظر کنایه است، زیرا کسی که به انسان اعتنا می کند به او توجه می کند، و نگاه چشمانش را به او عاریه می دهد. سپس این کاربرد زیاد شده تا آنجا که عبارت از توجه و احسان شده، هر چند در آن نظری نباشد، سپس در مورد کسی که نظر در مورد او جایز نیست (خدا) به صورت مجرد در معنای احسان، به صورت مجاز از کنایه به کار رفته است در جایی که نظر بر او جایز است.
شأن نزول آیه 77 آل عمران در تفسیر کشاف
قیل: در مورد ابی رافع و لبابة بن أبى الحقیق و حیىّ بن أخطب نازل شده که تورات را تحریف کردند و صفت رسول را در ان تغییر دادند و بر این مطلب رشوه گرفتند.
قیل: گروهی از یهودیان در خشکسالی به دنبال غذا نزد کعب بن اشرف آمدند، کعب گفت: آیا می دانید (مطمئنید) که این مرد رسول خداست؟ گفتند: بله. گفت: من می خواهم که به شما غذا بدهم و و شما را بپوشانم، پس خدا شما را از خیر کثیر محروم کرد. گفتند: شاید بر ما مشتبه شده باشد، مهلت بده تا او را ملاقات کنیم. رفتند و صفتی غیر از صفت نبی را نوشتند، سپس به سوی کعب برگشتند و گفتند: ما اشتباه کردیم و آن صفت، آن چیزی نیست که برای ما توصیف شده بود، پس کعب خوشحال شد و به ایشان غذا داد.
أشعث بن قیس: آیه در مورد من نازل شد. بین من و مردی در مورد چاهی اختلاف بود، ما اختلاف خود را نزد پیامبر بردیم و ایشان فرمود: یا دو نفر برای تو شهادت دهند یا قسم یاد کن، من خواستم بدون هچ ترس قسم یاد کنم، پیامبر فرمود: هر کس قسم یاد کند به چیزی که مستحق آن نیست، فاجر است و خدا را در حال خشم و عضب ملاقات خواهد کرد.
قیل: در مورد مردی نازل شده که کالایی را در بازار در معرض فروش گذاشت و قسم یاد کرد که این کالا به او هدیه شده، در حالی که چنین نبود.
در مجموع: نزول این آیه در مورد اهل کتاب است.
روایات ذیل آیه 77 آل عمران در تفسیر مجمع البیان
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من حلف على یمین کاذبة لیقطع بها مال أخیه المسلم لقی الله تعالى و هو علیه غضبان و تلا هذه الآیة: هر که قسم دروغ خورد که بوسیله آن مال برادر مسلمانش را بخورد خداوند را با خشم و غضب ملاقات خواهد کرد و این آیه را خواند.
نبى اکرم صلی الله علیه و آله: « ثلاثة لا یکلمهم الله یوم القیامة و لا ینظر إلیهم و لا یزکیهم و لهم عذاب ألیم المنان الذی لا یعطی شیئا إلا منة و المنفق سلعته بالحلف الفاجر و المسبل إزاره: سه نفرند که خداوند در قیامت با آنها سخن نگوید و هرگز به ایشان نظر ننماید و آنان را پاکیزه نگرداند و براى آنها عذابى الیم خواهد بود: اول: آدم منت گزارى که چیزى به کسى ندهد مگر با منت، دوم: کسى که متاع خود را با قسم دروغ بفروشد و سوم: آنکه لباس خود را نازک و بدن نما کند».
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «من حلف على یمین صبر یقتطع بها مال امرئ مسلم هو فیها فاجر لقی الله و هو علیه غضبان: هر که قسم دروغ بخورد که به وسیله آن دست مسلمانى را از مالش کوتاه سازد، خدا را در حال خشم ملاقات خواهد کرد».
آیه 77 آل عمران در تفسیر البرهان
امام صادق علیه السلام: «ثلاثة لا ینظر الله إلیهم یوم القیامة، و لا یزکیهم، و لهم عذاب ألیم: من أدعى إمامة من الله لیست له، و من جحد إماما من الله، و من قال: إن لفلان و فلان فی الإسلام نصیبا».خداوند به سه گروه در روز قیامت نظر نمیکند، و ایشان را پاک نکرده و برای ایشان عذاب دردناک است، کسی که ادعای امامت از جانب خدا را نماید، در حالی که امامت در او نیست، و کسی که امامی را منکر شود و کسی که بگوید (گمان کند): برای فلانی و فلانی در اسلام نصیبی است.
امام سجاد علیه السلام: «ثلاثة لا یکلمهم الله یوم القیامة، و لا ینظر إلیهم، و لا یزکیهم، و لهم عذاب ألیم: من جحد إماما من الله، أو ادعى إماما من غیر الله، أو زعم أن لفلان و فلان فی الإسلام نصیبا».
جمع بندی:
مراد از عهد در مجمع البیان چیزی است که یا از جانب خدا واجب شده و یا به واسطهی عقل فهمیده میشود و در کشاف عهد خاصی بود که با پیامبر در رابطه با ایمان آوردن بسته شده و تصدیق پیامبر میباشد.
مراد از «إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً» کسانی که عهد و قسمهای خود را به ناچیز فروختند، در تفسیر کشاف اهل کتاب میباشند و در مجمع البیان به خود مسلمانان برگردانده و در البرهان شامل مسلمانانی دانسته که در مورد امامت عهد و پیمان الهی را نادیده گرفتند.
موضوع :