أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ (21)

آنها مردگانى هستند که هرگز استعداد حیات ندارند؛ و نمى‏دانند (عبادت‏کنندگانشان) در چه زمانى محشور مى‏شوند!
•صافی:
وقت مبعوث شدنشان را یا مبعوث شدن عبادت کنندگان خود را نمی‌دانند، پس چگونه ایشان وقت جزا دادن عبادت کنندگانشان را بدانند.
•المیزان:
فقدان رکن سوم از ارکان ربوبیت = علم به سر و آشکار ایشان. مبالغه در نفی با نفی حیات که مستلزم علم است. با نفی مطلق علم، سایر علوم از ظاهر و باطن را نفی کرده (اموات غیر احیاء).
انتخاب از موارد علم: «مردم چه وقت مبعوث می‌شوند»، زیرا روز بعثت، روز پاداش انسانهاست و إله باید روز پاداش دادن بندگان را بداند، ولی بتها از چنین روزی خبر ندارند، چگونه می‌توانند، «إله معبود» باشند.
ضمیر «مایشعرون» به اصنام، و ضمیر «یبعثون» به مشرکین باز می‌گردد. (نه هر دو به اصنام یا هر دو به مشرکین بازگردد).
سیاق: نفی ربوبیت در اصنام: ولی همه‌ِ معبودهای دروغین از قبیل ملائکه، جن، انسان‌های کامل، ستارگان و ... را شامل می‌شود، زیرا هیچکدام خالق و منعم و عالم کامل و اصلی نیستند، و اگر صفاتی را دارند از خدای سبحان گرفته و تنها خدا بالاصاله به تمامی این موارد علم دارند.

 

إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ (22) 
معبود شما خداوند یگانه است؛ امّا کسانى که به آخرت ایمان نمى‏آورند، دلهایشان (حق را) انکار مى‏کند و مستکبرند.
«إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» نتیجه آیات قبلی:
وقتى ثابت شد که خداى تعالى واجد شرایط الوهیت است  غیر او خدایانى که مشرکین ادعا مى‏کنند هیچ یک، واجد آن شرایط نیستند،‌ (نه خالقند، نه منعم و نه عالم)   ‏«إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»، معبودى که سزاوار است شما بپرستید معبود واحدى است= منحصر به خداوند متعال.
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ (23)
قطعاً خداوند از آنچه پنهان مى‏دارند و آنچه آشکار مى‏سازند با خبر است؛ او مستکبران را دوست نمى‏دارد!
•صافی:
پس ایشان را جزا می‌دهد و این وعید است. « إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ»

القمّیّ و العیّاشیّ، عن الباقرg: «لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ»  یعنی رحمت الهی، «قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ» یعنی کافر است، «وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ‏» از ولایت علیg، «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ‏» یعنی از ولایت علی.

و العیّاشیّ: امام حسینg بر فقرایی گذر کرد که فرشی پهن کرده بودند و خرده‌نان‌هایی قرار داده بودند، مساکین به امام گفتند: بفرمایید، یا ابن رسول اللهn، امام دو زانو نشست و با ایشان خورد، سپس این آیه را تلاوت فرمود: « إنّ اللَّه‏ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ»

و فی الکافی، عن الصادق g: اگر کسی معتقد بود که بر دیگری فضیلت و برتری دارد، این شخص از مستکبرین است. گفته شد: کسی که معتقد است، برای او برتری است به واسطه‌ی عافیت، زمانی که می‌ّبیند دیگری را که گناهانی را مرتکب می‌شود؟ امام فرمود: هیهات، هیهات، شاید او بخشیده شده باشد، به واسطه‌ی آنچه انجام داده است، در حالیکه تو برای حسابرسی نگه داشته شدی، آیا تلاوت نکردی داستان ساحران موسیg را.

•المیزان:
لاجرم: افاده تحقیق، تنها در مورد جواب به کار می‌رود.

 

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ (24)
•و هنگامى که به آنها گفته شود: «پروردگار شما چه نازل کرده است؟» مى‏گویند: «اینها (وحى الهى نیست؛) همان افسانه‏هاى دروغین پیشینیان است!»
•صافی:
احادیث پیشینیان و حرف‌های باطل ایشان.
•المیزان:
سَطر و سَطَر: جمع آن اسطر و اسطار است. در نوشتن و نوشته‌ی به ردیف و هم در درختان کاشته شده به ردیف، و هم در مردمى که به ردیف ایستاده باشند بکار مى‏رود. اساطیر، جمع اسطوره است.
اساطیر الاولین: نوشته‏هایى از دروغ و خرافات است که اهلش به خیال خود آن را مقدس مى‏شمرده‏اند.
‏ «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ»: گوینده‌ی این سخن:

1. مؤمنان از کافران، این سؤال را می‌کنند تا آنان را امتحان کرده و نظریه آنان را درباره دعوت نبوی بپرسند.

2. مشرکین از یکدیکر: به منظور تمسخر مؤمنین.

3. شخص متحیری که در حقانیت این دعوت شک داشته.

تأیید یکی از دو وجه اخیر به دلیل: « وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ» (نحل:30).
 
لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ (25) 
آنها باید روز قیامت، (هم) بار گناهان خود را بطور کامل بر دوش کشند؛ و هم سهمى از گناهان کسانى که بخاطر جهل، گمراهشان مى‏سازند! بدانید آنها بار سنگین بدى بر دوش مى‏کشند!
•صافی:
گفتند: این‌ها اساطیر الاولین است تا مردم را گمراه کرده و از رسول‌اللهn بازدارند، پس گناه گمراه کردن ایشان را به صورت کامل بردوش کشیدند و بعضی از گناه ‌کسانی را که گمراه کردند، زیرا گمراه کننده و گمراه شده هر دو شریکند، به این دلیل که یکی از ایندو دیگری را گمراه کرده است. و این اثر‌گذاری گمراه کردن دیگری بدون علم است، یعنی گمراه کننده کسی را که علم ندارد، گمراه می‌کنند و فرد جاهل در این مورد عذری ندارد، زیرا وظیفه‌ی او جستجو بوده و اینکه با نگاه عقلش نظر کند تا اهل حق و اهل باطل را شناخته و آنها را از یکدیگر تشخیص بدهد.
امام باقرعلیه السلام: « ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ» خدا چه چیزی را در مورد حضرت علی علیه السلام نازل کرد. «قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» اهل جاهلیت را در جاهلیتشان تشویق کردند، « لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ‏» تا کفرشان را برای روز قیامت کامل کنند « وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ » یعنی کفر ورزیدند کسانی که با ایشان دوستی ورزیدند.
•قمی: گناهان خود را بر دوش می‌کشند، یعنی کسانی که امیرالمؤمنینg را به خشم آوردند، و همچنین گناهان تمام کسانی را که به آنهاا اقتدا کردند، و این سخن امام صادق n است که می‌فرماید: «به خدا قسم، هیچ خونی ریخته نشد و هیچ حادثه‌ای رخ نداد، و هیچ ناموسی به حرام غصب نشد، و هیچ مالی به حرام گرفته نشد، مگر اینکه بار گناه آن به گردن آن دو نفر است، بدون اینکه از بار گناه خود مرتکبین آن چیزی کم شود».
•مجمع البیان: نبی صلی الله علیه و آله: «چه بسا دعوت کننده‌ای دعوت کند به سوی هدایتی، و تبعیت و پیروی شود؛ پس برای ایشان مثل اجر آن دعوت کننده است، بدون اینکه چیزی از اجر ایشان کم شود، و چه بسا دعوت کننده‌ای به سوی گمراهی دعوت کند، و از او پیروی شود، پس همانا برای او مثل سنگینی کسی است که از او پیروی کرده، بدون اینکه از سنگینی بار ایشان کم شود».
قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ (26)
کسانى که قبل از ایشان بودند (نیز) از این توطئه‏ها داشتند؛ ولى خداوند به سراغ شالوده (زندگى) آنها رفت؛ و آن را از اساس ویران کرد؛ و سقف از بالا بر سرشان فرو ریخت؛ و عذاب (الهى) از آن جایى که نمى‏دانستند به سراغشان آمد!
•مفردات:
خَرَّ سقط سقوطا یسمع منه خریر، و الْخَرِیرُ یقال لصوت الماء و الرّیح و غیر ذلک ممّا یسقط من علو (مفردات راغب)
•قواعد: (قعد) قَوَاعِدُ البِنَاءِ: أساسه. (مفردات راغب) ، پایه، اسطوانه.
•صافی:
«قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ»: توطئه کردند کسانی که پیش از ایشان بودند، پس خدا به سراغ ایشان آمد، (ویران کرد) بنیاد ایشان را از ستون هایی که بر آن بنا کرده بودند.
«فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ»: (سقف از بالا بر سرشان فرو ریخت). این تمثیلی است که حیله و مکر ایشان را از ریشه برکنده و معنی اینگونه می شود: «ایشان پایه‌هایی را بنا نهادند تا بدان با خدا حیله و مکر کنند، ولی خدا هلاک و نابودی ایشان را بر اساس همین پایه‌ها بنا نهاد، همچون قومی که ستونی را بنا نهاده و آن ستون را به پایه‌هایی تکیه دادند، پس (خدا) بنیان را از جهت پایه‌ها از جا کند ، بدینوسیله که (پایه‌ها) را ویران کرد، پس سقف بر روی ایشان افتاد و هلاک شدند. مثل این ضرب المثل که: «چاه مکن بهر کسی، اول خودت، دوم کسی».
«فَأَتَى اللَّهُ»: إتیان الله: آمدن امر الهی از قواعد (یعنی از طرف پایه‌ها)
«وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ»: لا یحتسبون و لا یتوقعون: از جایی که گمان نمی‌برند و توقع ندارند.
جوامع و عیاشی از امام صادقg: «أنّه قرأ فأتى اللَّه بیتهم»، امام قرائت نمود: «فأتى اللَّه بیتهم» یعنی «بنیان» را به «بیت» تفسیر نمود.
و زاد العیّاشیّ: یعنی بیت مکرهم. و عیاشی «بیت مکرهم» را افزود، یعنی «بنیان» را به خانه‌ی مکر تفسیر نمودند.
امام باقر علیه السلام: «کان بیت غدر یجتمعون فیه إذا أرادوا الشّر»: خانه‌ی مکر و نیرنگ بود که هرگاه اراده‌ی شر می‌کردند در آن جمع می‌شدند.
قمی از امام باقر علیه السلام نقل می‌‌کند: «بیت مکرهم»: خانه‌های مکر ایشان.
 
ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُخْزِیهِمْ وَ یَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذِینَ کُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِیهِمْ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْکافِرِینَ (27)
سپس روز قیامت خدا آنها را رسوا مى‏سازد؛ و مى‏گوید: «کجایند شریکانى که شما براى من ساختید و به خاطر آنها با دیگران دشمنى مى‏کردید؟!» (در این هنگام،) کسانى که به آنها علم داده شده مى‏گویند: «رسوایى و بدبختى، امروز بر کافران است!»
•مفردات:
«الشَّقُ‏: الخرم الواقع فی الشی‏ء: شکافی که در چیزی واقع شود. الشِّقَاقُ‏: المخالفة. وَ مَنْ‏ یُشاقِقِ‏ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‏: الأنفال/ 13، أی: صار فی شقّ غیر شقّ أولیائه‏» مفردات راغب. «المُشاقّة: العداوة». (ابن درید، جمهر? اللغ?)
تفسیر: «ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُخْزِیهِمْ» سپس روز قیامت خدا ایشان را خوار می‌سازد. «یُخْزِیهِمْ: یذلهم»
«وَ یَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذِینَ کُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِیهِمْ»: و می‌گویند: کجایند شریکان من که دشمنی می‌کردید با مؤمنین و در شأن آنها به مخاصمه و دشمنی می‌پرداختید؟
•قرائت:

1. «تُشَاقُّونَ»: دشمنی می‌کردید.

2. «تُشَاقُّونَنی»:  با مؤمنین دشمنی و مخالفت می‌کردید در مورد من، زیرا دشمنی با مؤمنین، دشمنی با خداست.
«قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»: مراد از «أُوتُوا الْعِلْمَ» انبیا و علمایی هستند که ایشان را به سوی توحید دعوت می‌کردند، ولی ایشان با انبیا و علما دشمنی و مخالفت می‌کردند و بر ایشان تکبر می‌ورزیدند.
«إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ» همانا «الْخِزْیَ: الذل?» خواری و رسوایی و «السُّوءَ: العذاب» بدی و عذاب
«عَلَى الْکافِرِینَ»: برای اظهار سرزنش و مذمت و افزایش اهانت ایشان.
قمی: «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ‏» الأئمّة علیهم السلام یقولون لأعدائهم أین شرکاؤکم و من أطعتموهم فی الدنیا. مراد از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ‏» ائمهD هستند که به دشمنانشان می‌گویند: کجایند شریکان شما و کسانی که ایشان را در دنیا اطاعت می‌کردید.
•المیزان: ذلت موقف و بدی عذاب.
•«عَلَى الْکافِرِینَ»: برای اظهار سرزنش و مذمت و افزایش اهانت ایشان.
•قمی: «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ‏» الأئمّة علیهم السلام یقولون لأعدائهم أین شرکاؤکم و من أطعتموهم فی الدنیا: مراد از «الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ‏» ائمهD هستند که به دشمنانشان می‌گویند: کجایند شریکان شما و کسانی که ایشان را در دنیا اطاعت می‌کردید. 
•تشاقون از شاقه و آن از شقق است به معنای قطع  و جدا کردن مقداری از چیزی و در اصطلاح به معنای مخاصمه و دشمنی و اختلاف کسی است که نباید اختلاف کند. ( نبایستی خود را از مؤمنین جدا می‌کردند).
•اوتوا العلم طبق روایت اشاره به معصومینD دارد. به ضمیمه‌ی آیه «لایتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا» این افرادی که اجازه دارند سخن بگویند، حقیقت توحید برایشان منکشف شده و جز صواب نمی‌گویند، و به جز حق نمی‌بینند و به جز حق عمل نمی‌کنند.
 
الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (28) 
همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را مى‏گیرند در حالى که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آنها تسلیم مى‏شوند (و به دروغ مى‏گویند:) ما کار بدى انجام نمى‏دادیم! آرى، خداوند به آنچه انجام مى‏دادید عالم است!
«الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ» ملائکه عذاب، نظیر سوره نساء/ 97 «إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً»
•قرائت:
«تَتَوَفَّاهُمُ» و «یَتَوَفَّاهُمُ»
«ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ»: کسانی که به خودشان ظلم کردند، به اینکه خود را در معرض عذاب مخلد قرار دادند.
«فَأَلْقَوُا السَّلَمَ»: اظهار تسلیم و فروتنی و تواضع کردند، هنگامی که مرگ را با چشمان خود دیدند.
«ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ: ما کار بدی انجام نمی دادیم». انکار کردند آنچه را از کفر و دشمنی خود را در دنیا یافتند.
«بَلى»: صاحبان علم به ایشان جواب می دهند.
«إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: خدا به آنچه انجام می دادید، عالم است» شما را به عملتان جزا می دهد و همچنین بر  سرزنش و ....
•المیزان:

آیه تفسیر کلمه‌ی کافرین است.

•نمونه:

ظلم و گناه انسان، در درجه‌ی اول به خودش باز می‌گردد، چرا که ظلم گام اول ویرانگری ملکات درونی و صفات برجسته‌ی خود انسان است.

 اما آنها در آستانه‌ی مرگ هنگامی که پرده‌های غرور و غفلت از مقابل چشمانشان کنار می‌رود، فوراً تسلیم می‌شوند و می‌گویند: ما کار بدی انجام نمی‌دادیم، یا ما نیت بدی نداشتیم، ... دروغ می‌گویند: چون بر اثر تکرار صفت ذاتی آنها شده است. بلافاصله به آنها گفته می‌شود: «بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» اینجا جای حاشا و انکار کردن نیست، بعد به آنها گفته می‌شود: «فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها... (29)»

•نکته: ‌اعضا و جوارح  و زمین و زمان ... گواهی می‌دهند و جایی برای انکار نمی‌گذارند.  
فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ (29)
(به آنها گفته مى‏شود:) اکنون از درهاى جهنم وارد شوید در حالى که جاودانه در آن خواهید بود! چه جاى بدى است جایگاه مستکبران!
«فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ»: داخل دربهای جهنم شوید، هر صنفی از دربی که برای او مهیا شده است.
«خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ» جهنم بد جایگاهی است.
•المیزان:
•خطاب به مجموع کافرین است نه یک یک آنان. یعنی یک یک شما از دری از درهای جهنم که مناسب کرده‌هایتان است داخل شوید.
•متکبرین همان مستکبرین هستند، مستکبر طلب بزرگی می‌کند، متکبر آن را برای خود صفتی می‌سازد.
«لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُوم‏: حجر/44» تفسیر قرآن به قرآن نشان می‌دهد که برای هر طایفه‌ای دری تعیین شده است. (جون درجات جهنم فرق می‌کند.)
وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ (30)
(ولى هنگامى که) به پرهیزگاران گفته مى‏شد: «پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟» مى‏گفتند: «خیر» (آرى،) براى کسانى که نیکى کردند، در این دنیا نیکى است؛ و سراى آخرت از آن هم بهتر است؛ و چه خوب است سراى پرهیزگاران!
«وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً»: مؤمنان جواب را با سؤال مطابقت می‌دهند، در حالیکه به انزال اعتراف می‌کنند، برخلاف منکرین که می‌گفتند: «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِین‏‏: 24/نحل» و قائل به انزال چیزی نبودند.
«لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ»: مکافات و مجازات در دنیا
«وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ»: هر آینه ثواب ایشان در آخرت بهتر از دنیاست.

1. این وعده‌ی نیکو برای متقین است. (جمله مستأنفه)

2. جایز: ادامه‌ی کلام باشد. (بدل و تفسیر خیر: ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً ... وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ ».

•«وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ»
•المیزان:
افراد متقی در دنیا مورد سؤال قرار می گیرند.
توضیح: خدا خیر نازل کرده چون قرآنی نازل کرده که متضمن معارف و شرایعی است که در اخذ آن خیر دنیا و آخرت است. و ضمن این اعتراف به مخالفین خود را هم که آن را اساطیر خوانده‌ بودند، پاسخ داده‌اند. 
«لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا»: 1. قول متقین مبتنی بر خیر بودن را توضیح داده‌اند. 2. قول خداوند متعال.
•نظر علامه‌: ظاهر سیاق قول دوم را تأیید می‌کند.
دلیل: به جهت «لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ» که به نظر می‌رسد کلام خدا باشد که سخن مؤمنین را شرح داده، و در ادامه می‌فرماید: زیرا متقین به خود این اجازه را نمی‌دهند که سرنوشت خود را جنات عدن تعیین کنند.
حَسَنَةٌ: پاداش نیکو ، ربنا اتنا ... و مصداق آن زندگی خوب در دنیا و آخرت است.
لَدارُ الْآخِرَةِ:  بهتر است، زیرا زوال ناپذیر است.
 
 

 



موضوع :