درس چهارم
راه تحصیل ارزش‌های اخلاقی

 

•اساس ارزش از دیدگاه مکتب اسلام، ایمان و تقواست.
•ریشه‌یتقوا در قلب است، و آثارآن در رفتار انسان ظاهر می‌گردد.
•ریشه‌یاخلاق و ارزش اخلاقی از دیدگاه اسلام ایمان است و برای به دست آوردنتقوا، نخست باید ایمان حاصل شود.
•ریشه‌ی ارزشها: ایمان
•از چه راهی می‌توان ایمان را به دست آورد؟
•آفات ایمان چیست؟ برای حفظ سلامت ایمان چگونه باید با آفات آن مبارزه کرد؟
•اساس ارزش انتخاب بر اساس معیار صحیح
•اولین اصل موضوع در اخلاق، انتخاب و اختیارانسان است .
•شرط اساسی انتخاب صحیح این است که انسان به پیرامون موضوع توجه داشته باشدو آگاهانه یکی را انتخاب کند.

غفلت، نخستین آفت
•برخی تحت فرمان غریزه، کار کرده و توجه ندارند که راه دیگری و هدف‌هایی هست که باید آن راه را پیمود.
•زندگی برخی حیوانی است، یعنی در پیِ انگیزه‌هاییحرکت می‌کنند که بر اساس غرایز به وجود آمده‌اند.
•عنوان این گروه در قرآنغافلان است:
•وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛(اعراف/179)  
•محققاً برای جهنم بسیاری از جن و انس را نهاده‌ایم که برای ایشان دل‌هایی است که با آنها نمی‌فهمند و چشم‌هایی که با آنها نمی‌بینند و گوش‌هایی که با آنها نمی‌شنوند. آنان چون چارپایان بلکه از آنها پست‌ترند، آنان همان غفلت‌زدگان‌اند.

نقطه‌ی آغاز
•نقطه‌ی آغاز انسانیت، خروج از غفلت و ورود به آگاهی است.
•توجه به سرنوشت و شناخت راه درست، وگرنه در غفلت خود رو به انحطاط می‌رود.
•غفلت ریشه سایر انحرافات:
•یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ؛(روم/30)

 ظاهری از زندگی دنیا را درک می‌کنند و ایشان از آخرت غافل‌‌اند.

•بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمِونَ؛(نمل/66)

 بلکه دانش آنان درباره‌یآخرت پایان یافته است، بلکه در مورد آن در شک و تردیدند، بلکه از [دیدن] آن کورند.

 

•نخستین مرحله توجه

خارج شدن از غفلت و اینکه غیر از امیال غریزی، حقایق دیگری هست که انسان باید به آنها پایبند باشد، زیرا از قدرت و اختیار او خارج نیست.

•دومین مرحله توجه
•انسان پس از توجه به حقایق هستی، ممکن است در گفته‌ی انبیا تردید ‌کند، بنابراین باید تحقیق کرده و به ظن و گمان اکتفا نکند.
•وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا؛(یونس/36)

و بیشتر آنان جز از گمان پیروی نمی‌کنند [در صورتی که] محققاً گمان، [انسان را] ذره‌ای از حق بی‌نیاز نمی‌سازد.

•وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ؛(انعام/116)

 و اگر از بیشتر کسانی که در زمین‌اند پیروی کنی، ترا از راه خدا گمراه کنند که جز گمان را دنبال نمی‌کند و جز تخمین نمی‌زنند.

•وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ؛(اسراء/36) و دنبال نکن آنچه را به آن علم نداری.
•برای ورود در این مرحله و پیدایش علم و یقین، تلاش لازم است.
•اگر کسی درباره اصول ایمان، یعنی توحید و نبوت و معاد شک دارد، باید با تحقیق، در آنها به یقین دست یابد.
•علم مقدمه ایمان است.

إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء؛(فاطر/28)از [میان] بندگان خدا، فقط علما خشیت خدا دارند.

•خشیت خدا از آثار ایمان به خداست. وجود علم در وجود خشیت مؤثر است.
•ایمان پس از علم و یقین به متعلقات آن جبریبرای انسان حاصل نمی‌کندو در دایره اختیار انسان قرار دارد.
•انسان در این مرحله بااختیار خود می‌تواند ایمان بیاورد یا ایمان نیاورده و به این حقایق علمی پایبند نشود.
•خداوند کسانی را نام می‌برد که علم داشته ولی بدان پایبند نشده‌اند، مثل شیطان، فرعون و فرعونیان:

وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا؛(ق/37) و به سبب ستم و برتری‌جویی بدان انکار ورزیدند، حال آنکه خودشان به آن یقین داشتند.

نتیجه: پس از کسب علم، باید به آن ایمان آورد.

شرایط ایمان
•برای تحصیل ایمان علم صحیح لازم است.
•علاوه بر علم، شرایط روانی نیز برای پذیرش حق باید مساعد باشد.
•اعمال اختیاری انسان از دو مایه سرچشمه می‌گیرد: 1ـشناخت و بینش، 2ـمیل و گرایش.
•زمینه فراهم کردن این دو: 1ـ تقویت شناخت خویش، 2ـ انگیزش میل فطری به ایمانو انجامکارهای شایسته.
•ترتب بین شناخت و میل:برانگیخته شدن امیال مسبوق به شناخت است. پس علم، متمّم علت شوق است.
•زیرا انگیزه‌یفطری به تمایلاتدر لذایذ مادّی و معنوی (حتی لقاءالله تعالی)در نهاد انسان وجود دارد و برانگیخته شدنش مشروط به علم است.
•علم دو نقش را ایفامی‌کند: 1ـ روشن کردنحقیقت 2ـ پیدا کردن مصداق تمایلات فطری در وجود انسان
•در نتیجه: علمْ به شکوفایی آن میل‌ها و تأثیر عملی آنها کمک خواهد کرد.
ایمان، منشأ تقوا
•ایمان مقتضی عمل صالح است.
•ایمان در صورتی می‌تواند منشأ تقوا شود که زنده و فعّال باشد.
•در غیر این صورت نمی‌تواند انگیزة نیرومندی برای انجام دادن کارهای خوب و ترک کارهای زشت پدید آورد.
•آگاهیهمواره باید زنده باشد تا منشأ اثر شود.
•توجه به مسائل مادی بیش از حدِّ لازم، توجه به معنویات رااز ذهن خارجمی‌سازد، و ایمان اثر مطلوب ندارد.
•چنین انسانی به نتیجه‌ی کار خویش نمی‌اندیشد؛ بلکه ماهیّت وی مسخ و از انسانیت خارج می‌شود.
•     أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ؛(اعراف/179) آنها همچون چارپایان‌اند،‌ بلکه گمراه‌تر.
•مسخ انسانی: فراموشی کمالات انسانی.
•انسان ممکن است درباره‌ی منافع مادی دقت کند، ولی از سرانجام کار خویش و خدا غفلت ورزد و در حقیقت خود را فراموش کند.

 نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ؛(حشر/19) خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشی» گرفتار کرد.

فراموشی خدا و غفلت از مبادی ایمان سبب می‌شود که انسان خود را فراموش کند.

•سیر در آفاق و انفس و مطالعه‌یتاریخ زندگی گذشتگان، انسان را از چنین غفلتی خارج می‌کند.
•أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛(حج/46)

 آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا دل‌هایی‌ داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند، یا گوش‌هایی که با آن [ندای حق را] بشنوند؟ چراکه چشم‌های ظاهر نابینا نمی‌شود، بلکه دل‌هایی که در سینه‌هاست کور می‌شود.

•انسان در پیِ شهوات:
•یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الأَنْعَامُ؛(محمد/12) کام می‌جویند و می‌خورند، آن گونه که چارپایان می‌خورند.
•پیوسته در این فکر باشد که چه بخورد، چه بپوشد، چه بنوشد. چنین شخصی چشم و گوش انسانی ندارد.
•ذَرْهُـمْ یَأْکُلُـواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِـهِمُ الأَمَلُ فَسَـوْفَ یَعْلَمُونَ؛(حجر/3) بگذارشان بخورند و کام جویند و آرزوها[ی بلند] مشغولشان دارد که به‌زودی [بدی کار خویش را] می‌فهمند.
•چنین کسی برای انسانی کردن دل خویش، باید از این لذت‌پرستی و کامجوییِ افراطی خارج شود.
•معنای گردش در زمین صرفاً گردش جسمانی نیست؛ بلکه خواستة قرآن از انسان، گردشی است که همراه اندیشه‌ورزی و پندآموزی باشد.
•فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛(حج/46)
•قرآن هشدار می‌دهد تا به جای فرو رفتن در رخدادها، قدری درباره‌ی خویش بیندیشیم.
•علیکم انفسکم(مائده/105) اندیشه‌ایکه ما را به والاترین قله‌های تعالی و معرفت پرواز دهد.
افکار عملی و نتایج کارها
•در مقام عمل به چه چیزی باید بیندیشیم؟
•یک مرحله از اندیشه عملی: برای تشخیص کار «خوب» از کار «بد»

آنچه را در این زمینه عقل می‌فهمد از عقلدریافت کنیم،

 آنچه را عقل نمی‌فهمد از شرع دریافت کنیم.

درباره‌یآثار فعل و ترک کارهای نیک و بد بیندیشیم.

آثار دنیایی و آخرتی کارهای خوب و بد را با دقت بررسیکنیم.

قرآن برخی آثار را بیان کرده، ولی آثار اعمال انسان منحصر در آنها نیست؛ بلکه ظهور آنها از الطاف الهی است و سبب بیداری وی می‌شود.

•ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛(روم/41)

به دلیل کارهایی که دست‌های مردم انجام داده‌اند، فساد در زمین و دریا ظاهر شد تا [خداوند، آثار] بعضی از کارهایشان را به آنان بچشاند، باشد که آنان [به راه درست] بازگردند.

•وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ؛(شوری/30)

آنچه ازمصیبت به شما می‌رسد، به سبب کاری است که دستانتان انجام داده است و [خداوند] از بسیاری [دیگر از آنها می‌گذرد و آنها را] می‌بخشد.

•وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ؛(اعراف/96)

و اگر مردم آبادی‌ها ایمان آورده و تقوا [پیشه] کرده بودند، برکاتی از آسمان و زمین بر [روی] ایشان گشوده بودیم، ولکن تکذیب کردند، پس آنان را به سبب آنچه کرده بودند [بر] گرفتیم.

•وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الأَرْضِ؛(نور/55)

خداوند کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند، وعده داده است که آنان را جانشین خود در روی زمین قرار دهد.

•قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛(اعراف/128)

موسی به قوم خود گفت: از خدا یاری بجویید و شکیبا باشید که زمین از آنِ خداوند است و آن را به هر که از بندگانش بخواهد ارث می‌دهد و سرانجام از آنِ پرواپیشگان خواهد بود.

 

•لازم است به مقایسهنعمت‌ها و نقمت‌های دنیای و آخرتی و سنجش لذایذ و آلام مادی و معنوی بپردازیم، زیرا در زندگی عملی ما تأثیری عمیق خواهد داشت. 
نیرومندترین انگیزه‌یکار شایسته
•یکی از زمینه‌های اندیشه برای تعالی انسان برای معرفتش کامل‌تر این است که: 

1. باید به حضور خداوند و این حقیقت بیندیشند که او ناظر و به همه‌یکارهای ما آگاه است.

•     وَاللّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛(آل‌عمران/53) خدا به آنچه می‌کنید، آگاه است.

2. درباره‌ینعمت‌های بزرگ و بی‌شمار خداوند بیندیشیم تا محبّت خود را در دل‌هایمان ایجاد کند و بر آن بیفزاید.

محبّت خدا و اولیای خدا نیرومندترین انگیزه‌ای است که در برابر همه‌ی گناهان، به انسان شکیبایی می‌دهد تا بر آنها پیروز شود. راه دستیابی به این محبّت‌ها اندیشیدن درباره‌ینعمت‌ها و لطف‌هاست.

•خدای متعال خطاب به حضرت موسی فرمود:«یا مُوسی حَبِّبْنی اِلی خَلْقی».مرا در دل خلق محبوب و چنان کن که مرا دوست بدارند. (مستدرک، ج19، ص 319)
•موسی از خداوند پرسید چگونه؟ خداوند در پاسخ فرمود: نعمت‌های مرا یادآوریشان کن.
•فطری است که هر کس به انسان احسان کند، در دل خویش به او محبّت ورزد.
•انسان بنده‌یاحسان است و احسان فطرت انسان را بیدار می‌کند و محبّت خدا را ـ که در فطرت وی ریشه دارد ـ برمی‌انگیزد.
•انسان آن کس را که در وقت گرفتاری به داد او رسیده باشد هرگز فراموش نخواهد کرد و پیوسته خویش را مدیون او می‌داند؛
•ولی با وجود نعمت‌های بی‌شماردرسراسر زندگی انسان ـ نعمت‌هایی که قابل مقایسه با کمک‌ها و هدایای کوچکانسانی نیستند ـ چرا انسان خدا را فراموش می‌کند و توجه به ولیّ نعمت خود، ندارد؟
•این فراموشی و بی‌توجهی به سبب غفلت از نعمت‌های بزرگ خداوند است.
•اگر درباره‌یاین همه نعمت بیاندیشیم و عظمت و نقش آنها را درک کنیم، محبّت خدا که مالک اصلی آنهاست در دل ما زنده و انگیزه شکرگزاری خداوند و اطاعت از وی در ما فعّال خواهد شد.

چکیده‌ 
.1ریشة اخلاق از دیدگاه اسلام، ایمان است و برای کسب تقوا و اخلاق شایسته، نخست باید ایمان آورد.
.2نخستین اصل در اخلاق، انتخاب و اختیار انسان است.
.3غفلت، نخستین آفت ایمان و اختیار است و خروج از غفلت، نقطة آغاز انسانیت می‌باشد.
.4دومین ‌گام در جهت اصلاح نفس، کسب شناخت و معرفت یقینی است.
.5علم و ایمان ملازمة عقلی طرفینی ندارند،‌ بلکه علم مقدمه و علّت ناقصة ایمان است و بدون آن، ایمان تحقق نمی‌یابد.
.6ایمان پس از علم به صورت جبری حاصل نمی‌شود، بلکه با وجود علم نیز ایمان در دایرة اختیار باقی می‌ماند.
.7اعـمال اختیاری انسـان از دو مایه سرچشمه می‌گیرد: یکی شناخت و بینش،دوم گرایش یا میل.
.8ایماندر صورتی می‌تواند منشأ تقوا شود که زنده و فعّال باشد، وگرنه نمی‌تواند انگیزه‌ای نیرومند برای انجام دادن کارهای خوب و ترک کارهای زشتبه وجود آورد.
.9انسان باید دربارة نتایج اعمال و افکار خود خوب بیندیشد. همچنین نعمت‌ها و نقمت‌ها و لذاید و آلام مادی و معنوی را بسنجد و شدت و ضعف و کمال و نقص آنها را بشناسد.
.10از نیرومند‌ترین انگیزه‌های کار شایسته، توّجه به حضور همیشگیِ خداوند و نیز تفکر دربارة نعمت‌های اوست.


موضوع :