مراتب ایمان
•ایمان مراتب و درجاتی دارد که به تناسب هر مرتبه، شخص صعود می‌کند.
•اصل ایمان گرچه ضعیف باشد، نخستین چیزی است که از انسان می‌پذیرند و سبب سعادت می‌شود؛ ولی بر هر مؤمن لازم است که مراتب عالی‌تری از ایمان را کسب کند و قرآن ایمان را قابل افزایش می‌داند:

ـ هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ؛(فتح/48) اوست آن کس که آرامش را بر دل‌های مؤمنان فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند.

•ایمان افزایش‌پذیر است و در نخستین مرتبه‌ی ایمان ممکن است، مراتبی از کفر و شرک نیز وجود داشته باشد:

ـ وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ؛(یوسف/106) و بیشترشان به خدا ایمان نیاورند، مگر آنکه مشرک باشند.

•با توجه به معنای وسیع توحید: مراتب کامل ایمان برای اکثر افراد حاصل نمی‌شود.
•مرتبه‌ی کامل ایمان (خاص اولیاء الله): جز از خدا نترسد و جز به خدا امید نداشته باشد و جز برای خداوند وجود استقلالی نبیند.
•در نتیجه، افراد ضعیف که ایمانشان آلوده به شرک است باید بکوشند تا از شرک رهایی یابند و در مسیر توحید پیش بروند.
•کفر و نفاق نیز مانند ایمان، مراتب و شدت و ضعف دارند.
•منافقان در قرآن: تخلف کنندگان از جهاد و دل‌بستگان به دنیا، آنان که با کسالت نماز می‌خوانند:

ـ وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ کُسَالَى وَلاَ یُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ کَارِهُونَ؛(توبه/54)‌ به نماز نیایند جز با حالت کسالت، و انفاق نکنند جز با حالت کراهت.

ـ یُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ یَفْعَلُواْ؛(آل‌عمران/188) مایل‌ا‌‌ند در برابر کاری که نکرده‌اند ستایش شوند.

•این گونه علائم نفاق در میان مؤمنان نیز به چشم می‌خورند.
•بنابراین، مراتبی از کفر و شرک و نفاق وجود دارند که با مراتبی از ایمان توأم‌اند.
•چگونه کفر با ایمان همراه می‌شود؟

1. نقص معرفت: نرسیدن انسان به بعضی از مراتب توحید یا نپذیرفتن بعضی از مقامات انبیا و اولیاء الهی

•علت: راه علمی این مسیر را نپیموده و علم آن را حاصل نکرده است، بنابراین ایمانش ضعیف و ناقص باقی‌می‌ماند.

2. آلودگی نفسانی و ضعف اخلاقی: مانع از پایبندی به آنچه شناخته.

•مثال: عده‌ای از مسیحیان با اینکه با پیامبر بحث کرده و قانع شدند ولی ایمان نیاوردند. پیامبر فرمود: اینان به سبب علاقه به نوشیدن خمر و خوردن گوشت خوک ایمان نیاوردند؛ چون اگر مسلمان می‌شدند لازم بود آنها را رها کنند؛ از این رو، عادت و آلودگی آنان مانع می‌شد مسلمان شوند.
•این امر نشان می‌دهد تعارض ایمان به اسلام با هواهای نفسانی باعث می‌شد که با پیامبران مخالفت ورزند.
•انبیا حجّت را بر مردم تمام می‌کردند؛ ولی دلبستگی به ثروت، ریاست و غیره مانع از ایمان آوردن ایشان می‌شد.
•آلودگی اخلاقی: مانع ایمان آوردن، سبب ضعف ایمان و گاه سلب ایمان

گاه با وجود ایمان و تصمیم به عمل صالح: ابتدا با یک خلاف، رفته رفته مرتکب خلاف شده و تمام ایمان را از دست می‌دهد.

•هشدار خدا در قرآن درباره رابطه‌ی ایمان و عمل:

ایمان منشأ کار خوب و سبب ازدیاد ایمان و کار ناپسند موجب سلب ایمان

•ارزش‌های اخلاقی اسلام: مبتنی بر حقایق اعتقادی ثابت
•در تربیت اسلامی: تکیه بر عناصر حرکت‌آفرین
•محرک: امید به پاداش و فرار از تهدیدها
•تربیت انبیا بر اساس انذار و تبشیر:

رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ؛(نساء/165) پیغمبرانی نویددهنده و بیم‌رسان.

•بالا بردن بینش انسان در اسلام: امید به  لقاء الله
•اگر عقل تنها دعوت کننده باشد، چندان موفقیت‌آمیز نخواهد بود. زیرا اثر سوء دیگری بر این مخالفت بار نمی‌شود.
•اعتقاد به معاد و حساب و پاداش و کیفر انگیزه‌آفرین است.

إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ؛(ص/26)

در حقیقت کسانی که از راه خدا گمراه می‌شوند، به [سزای] آنکه روز حساب را فراموش کرده‌اند عذابی سخت خواهند داشت.

•گمراهان: یا از ابتدا معتقد نبودند یا در مقام عمل فراموش نمودند.
•بهره‌مندی از مواعظ بر اساس ایمان به خدا و قیامت:

ذَلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَن کَانَ مِنکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛(بقره/232)

 هر که از شما به خدا و روز قیامت ایمان دارد به این [دستورها] پند داده می‌شود.

بدون ایمان، موعظه سودی ندارند.

 

•وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ؛(زمر/45)
•هنگامی کهخداوند به تنهایی یاد شود، دل‌های کسانی که آخرت را باور ندارند منزجر می‌گردد.

میان ایمان به آخرت و علاقه به ذکر خداوند رابطه‌ای وجود دارد که اگر ایمان نباشد آن علاقه هم پیدا نمی‌شود.

وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نِبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ * وَلِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ...؛(انعام/112-113)

•افراد بی‌ایمان، فریب خورده و دل به سخنان فریبکارانه می‌دهند.
•تأثیر ایمان در عمل و تأثیر عمل بر ایمان و برعکس، اعمال ناشایست باعث رکود و زوال ایمان.
•فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُواْ اللهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُواْ یَکْذِبُونَ؛(توبه/77)
•پس خدا تا روز قیامت در دل‌هاشان نفاق انداخت، برای تخلّفی که با خدا کردند نسبت به وعده‌هایی که به او داده بودند و برای دروغ‌هایی که می‌گفتند.
•افرادی مؤمن ولی فقیر بودند، با خدا عهد کردند که اگر خداوند آنان را از فقر بِرَهاند، مقداری از درآمدشان را در راه خدا انفاق کنند؛ ولی هنگامی که رهایی یافتند و خداوند به ایشان ثروت داد، به عهدی که با خدا بسته بودند وفادار نماندند و به مقتضای آن عمل نکردند. این عمل سبب شد که دلشان از ایمان تهی گردد و به جای آن، نفاق بروید و ریشه بدواند و تا روز قیامت به رشد خود ادامه دهد.
•ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون؛(روم/77)  

پس، سرانجام کسانی که بد کردند این شد که آیات خدا را تکذیب کنند و آنها را مورد تمسخر قرار دهند.

•گناه و آلودگی روح، بتدریج دل گناهکاران را از ایمان تهی کرده و نه‌تنها به تکذیب آیات خدا، که به استهزای آنها پرداختند.
•خطر آنان که از دین خارج می‌شوند برای دین بیش از کسانی است که از نخست دین را نپذیرفته‌اند؛ زیرا برای توجیه ارتداد خود به تخطئة دیگران و حتی به استهزای کارهای دینی می‌پردازند.

چنین سرانجامی هشداری برای هر مؤمن است که به ایمان و اعمال و اخلاص خود مغرور نشود.

•قرآن با آگاهی از سرشت انسان و امیال گوناگون او، راه‌هایی برای جبران گناه معرفی کرده است تا انسان‌ها امیدوار شوند و راه تعالی هموار باقی بماند.
راه‌های جبران گناهان 

عوامل تکفیر گناه :

1. اجتناب از گناهان کبیره:

وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ؛(شوری/37)

و کسانی که از گناهان بزرگ و زشتکاری‌ها خود را به دور می‌دارند.

إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ؛(نساء/31)

 اگر از گناهان بزرگی که از آن منع شده‌اید کناره‌گیری کنید، گناهان (کوچک) شما را محو می‌کنیم.

2. توبه سبب آمرزش گناهان:

أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛(انعام/54)

پس حتماً چنین است که آن کس از شما که از روی نادانی کار زشتی انجام دهد، سپس بازگردد و اصلاح کند، پس خداوند بسیار بخشاینده و رحیم است.

3. شفاعت:

اگر مؤمنی کار ناپسندی انجام دهد یا واجبی را ترک کند و بدون توبه از دنیا برود

اگر واجد شرایط شفاعت باشد با شفاعت آمرزش شده و وارد بهشت می‌شود.

 اگر شرایط شفاعت را نداشته باشد، می‌تواند به لطف خداوند امیدوار باشد که مؤاخذة نشود:

وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛(توبه/106)

و عدّه‌ای دیگر [کارشان] وابسته به فرمان خداست یا عذابشان می‌کند یا توبه آنها را می‌پذیرد، و خداوند دانای سنجیده کار است.



موضوع :