درس پنجم
صفات و ویژگیهای سنن الهی
1. عدم تنافی سنتهای الهی با اصل علیت
سنتهای الهی مصداقی از اصل علیت هستند.
نظر متکلمان درباره موضوع قانون علیت: حادثه، یعنی هر موجودی که سابقه عدم زمانی دارد.
نظر فلاسفه درباره موضوعقانون علیت: کلیه اشیای ممکن، اشیایی که وجود و عدم بر آنها ضرورت ندارد. (وجود و عدم در ماهیت آنها اخذ نشده).
1. عدم تنافی سنتهای الهی با اصل علیت
نتیجه: «سنن الهی و نسبت آن به خداوند به معنای نفی قانون علیت نیست، زیرا تحقق ارادهی الهی بر اساس قانون علیت است».
قانون: «هر پدیدهای (به عنوان یک امر ممکن) دارای علت است».
در این فرض: علت تحقق حوادث، ارادهی خداوند است. پس قانون علیت نقض نگردید.
نکته: توجه به قانون سنخیت؛ حوادث (یا مستقیم یا با عوامل مادی)، معلول ارادهی خدا است.
قانون: «هر حادثهای علت خاص خود را دارد». در سنن الهی نیز این اصل تأیید شده است. (عدم تبدیل و تحویل سنن الهی)
2. عدم تنافی سنتهای الهی با اراده انسان
«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً» اسراء/16
جواب: سنتهای الهی به معنای نفی اراده انسان نیست، زیرا اینگونه آیات حاکمیت ارادهی الهی را در روند جریانهای مختلف بیان کرده و نقش انسان را نفی نمیکند، بلکه آن را تأیید میکند.
علامه:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون: مائده/105
إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ... : رعد/11
تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُون: بقره/134
3. عام و جهان شمول بودن سنتها
3. قوانین حاکم بر جهان، همان روابط علی و معلولی بین حوادث است.
4. سنن الهی به خلاف سنن نبوی دارای ثبات میباشند.
سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْل: احزاب/38
سُنَّتَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ فی عِبادِه...: غافر/85
ما کانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً: احزاب/38
5. حتمی بودن سنن الهی: با تحقق تمام شروط و رفع موانع، سنت الهی تحقق خواهد یافت.
نکته: اگر توبه و ایمان بندگان از روی اضطرار یا هنگام فعلیت عذاب باشد، مانع از اجرای سنت عذاب نمیشود.
سنت استدراج:
6. تبدیل ناپذیری: بیان دیگر در پذیرش اصل سنخیت در علل
2. نفی رابطه بین علت و معلول مستلزم امر باطلی است، زیرا هر معلولی میتواند از هر علتی حاصل شود. (بداهت بطلان)
گرچه اقوام تغییر میکنند، ولی قوانین عام جاکم بر جوامع ثابت است.
فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلا: فاطر/43
سُنَّةَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً: فتح/23
یکی از مقدرات نظام هستی: رابطه سنخیت بین علت و معلول
علامه: «کلمه = آنچه بر معنای تام یا ناقص دلالت دارد. خدا «کلمه» را در کلام حقی که از ناحیه خودش به عنوان قضا و مشیت بیان شده یا وعدهای که از ناحیه خداوند داده شده، به کار برده است».
خدا در آیات «سنت امداد، نصرت انبیا و مؤمنان» را بر خود فرض نموده است.
وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلین ـ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ: صافات/171-172
کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَ أَنَا وَ رُسُلی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیز: مجادله/21
الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ (63) لَهُمُ الْبُشْرى فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (64): یونس
وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً: کهف/27
7. تحویل ناپذیری
«تحویل یعنی عذاب از قومی که مستحق آن است به قوم دیگر منتقل شود، حال اینکه سنت خدا تبدیل و تحویل ناپذیر است، زیرا اعمال خداوند بر طریق حق میباشد، حکمش استثنا بردار نیست».
خداوند در سوره فاطر میفرماید: «عذاب و به هلاکت رسیدن مشرکان مکه در جنگ بدر کار جدیدی نیست؛ زیرا امتهای پیشین نیز که شرک ورزیدند و مکر کردند، از جهت قدرت قویتر از آنها بودند؛ ولی آنان را نیز از بین بردیم و این عذاب از آنها به دیگران منتقل نگردید».
س: چرا سنن الهی تغییر ناپذیریند با اینکه مصالح و مفاسد جوامع تغییر میکند؟ (با اینکه مقررات اجتماعی بر اساس مقتضیات زمان و مکان تغییر میکنند).
جواب نخست:
1. قوانین اجتماعی (سنتهای الهی) با احکام (قوانین) شرعی فرق میکنند. زیرا ارادهی الهی از دو طریق جریان مییابد
الف) سنن الهی حاکم بر زندگی فردی و اجتماعی
ب) احکام الهی تحت عنوان شریعت الهی
الف) سنن الهی: جبری است که پس از تحقق علل آن، تحقق مییابد. نقش اراده انسان در شیوهای است که در زندگی خود انتخاب میکند یک شیوهی آن میتواند شریعت باشد. (احکام الهی)
ب) احکام الهی: قوانین شرعی است که برای انسانها مقرر شده و جبری نبوده، اختیاری میباشند. که 2دستهاند:
1. مقرارت ثابت 2. مقررات قابل تغییر
ب) احکام الهی: قوانین شرعی است که برای انسانها مقرر شده و جبری نبوده، اختیاری میباشند. که 2دستهاند:
1. مقرارت ثابت 2. مقررات قابل تغییر
1. مقررات ثابت: در وضع آنها به واقعیت انسان طبیعی نظر شده است.
شهید صدر: «احکام ثابت احکامی است که موضوعات آنها بر اثر تغییر شرایط زمانی و مکانی تغییر پیدا نمیکند، به خلاف برخی از موضوعاتی که وابسته به شرایط اجتماعی و نیازهای متغیر انسان است که شارع حکمی را در آن زمینه بیان نکرده است».
2. مقررات قابل تغییر: احکامی که برای پیشرفت زندگی اجتماعی و تابع مصالح اجتماعی است. (مانند اموری که تحت اختیار ولی امر مسلمین است و با مصلحت اندیشی تغییر میکند).
جواب دوم:
1. جهل و ناآگاهی:
1. به نیازهای اساسی انسان؛ از جمله نیازهای جسمی و روحی
2. به ویژگیهای روحی انسان و نشناختن نقاط ضعف و قوت انسان
3. به عمل و عکسالعملهای انسان در شرایط مختلف با توجه به استعدادها
4. از مقتضیات و متغیرهایی که به وسیلهی عوامل خارجی پیش میآید.
چون خدا به تمام زوایای انسان آگاهی داشته و نیازهای او را میداند، قوانین را به صورت دقیق و بنا بر مصالح انسان تشریع میکند.
2. تغییر سمت و سوی منافع:
انسان با توجه به منافع خویش، رفتارش را تنظیم و گاه تغییر میدهد. از آنجا که خدا بینیاز است، تغییر در رفتار او معنا ندارد تا در پی منافع جدید باشد.
3. ضعف و ناتوانی:
انجام هر کار نیازمند توانایی خاص است، شخص در صورت ناتوانی تغییر رفتار میدهد، ولی خداوند قادر مطلق و بر هر کاری تواناست، پس تغییر رفتار در او معنا ندارد.
8. دنیوی بودن سنتها
الف) سنن الهی قابل بررسی و تحلیل علمی میباشند.
نسبت این سنتها به خداوند، آنها را غیر قابل فهم و تحلیل نمیکند.
هنگام نیافتن توجیه مناسب، برای فرار از پاسخ نمیتوان آن را به خدا نسبت داد.
تفسیر سنتهای تاریخ بر مبنای الهی بودن، به معنای تفسیر الهی تاریخ است، نه تفسیری که مسیحیان میکنند.
قرآن الهی بودن سنتها را به جای علت و معلول قرار نمیدهد، بلکه آنها را ناشی از حکمت و مشیت الهی در تدبیر جهان هستی میداند.
سنتهای الهی، مجاری اراده خداوند در نظام هستی میباشند. بنابراین حوادث و نقش انسانی در آن قابل بررسی است و میتوان با مطالعهی عوامل حوادث از بروز وقایع جلوگیری نمود.
ب) سنتها مربوط به دنیا و برای هدایت انسانهاست.
با توجه به فردی بودن مسائل در آخرت، سنن اجتماعی در آخرت معنا ندارد.
برخی سنتهای الهی در مجازات در آخرت نیز جاری است که ادامه عذاب دنیوی در آخرت است. علت آن:
قابلیت نداشتن دنیا به عنوان ظرف عذاب است.
مثلا جنایتکاری که صدها نفر را کشته، نمیتواند صدها بار قصاص شود.
خدا آخرت را ظرفی برای عذاب یا تکمیل نعمت و جزای حسن قرار داده که منافاتی با دنیوی بودن سنتها ندارد.
دنیوی بودن سنن الهی یعنی:
فراگیری سنت: در صورت تحقق شرایط و نبود موانع؛ شامل افراد انجام دهندهی عمل، راضی به عمل، ... میشود.
مانند مسافران یک کشتی: رفتار یک فرد میتواند موجب هلاکت تمامی مسافران یا نجات همهی آنان شود.
قرآن در ارتباط با اجرایی کردن عدل در جوامع بشری، به نعمتهای معنوی و مادی فراوان بشارت داده است.
خدا اهل ایمانی را که فقط دل به خدا دارند و در راه ایمان مقاومت میکنند به نعمتهای دنیایی و اخروی بشارت داده:
إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ: فصلت/30
سرنوشت مشترک افراد در عذابها: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقاب» انفال/25
قرآن در آیات فراوانی به سرنوشت مشترک افراد در مورد عذابها اشاه کرده است.
علامه: «ظلم، گر چه توسط بعضی از اهل ایمان صورت میگیرد، لیکن اثر گناه و ظلم این است که تمام جامعه را فرا میگیرد.
10. معین بودن زمان سنن الهی
الف) آیات مربوط به اجل:
هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُون: انعام/2
وَ هُوَ الَّذی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فیهِ لِیُقْضى أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون: انعام/60
ب) آیات مربوط به اجل و مرگ جوامع:
1. اجل و اجل مسمی (مشخص):
وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُون: اعراف/34
تذکر الهی: آثار گناه به آخرت اختصاص ندارد، دنیا محل اثرگذاری و تحقق عذاب است ولی به واسطه حکمت به تأخیر میافتد.
وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُون: نحل/61
مراد از دابه: طبرسی؛ مشرکان، ولی با توجه به معنای لغوی و عمومیت «الناس»، مراد تمام مردم و جنبندهها یا انسانهای بیگناه است.
علت تأخیر عذاب در عین تحقق علت آن در دنیا: توجه به مرتکب گناه
تأخیر عذاب و تحقق آن در آخرت بدون توبه اشخاص، برای عذاب بیشتر است.
کَذلِکَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ: قلم/33
إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ کَفَرَ (23) فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَکْبَرَ (24) غاشیه
مهمترین عامل در تأخیر عذاب، رحمت و حکمت الهی است:
وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤاخِذُهُمْ بِما کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً: کهف/58
و پروردگارت، آمرزنده و صاحب رحمت است؛ اگر مىخواست آنان را به خاطر اعمالشان مجازات کند، عذاب را هر چه زودتر براى آنها مىفرستاد؛ ولى براى آنان موعدى است که هرگز از آن راه فرارى نخواهند داشت!
2. کتاب معلوم و مسطور داشتن جوامع
وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلاَّ وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ: حجر/4
11. الهی بودن سنتها
الف) سنن حاکم بر جهان دارای هدف خاص میباشند، زیرا امور به دست خداست.
حکیم کار لغو نمیکند. پس سنن الهی هدفمند است.
ب) فاعلیت تامه خدا نسبت به سنن حاکم بر جهان، به گونهای است که اسناد آن به غیر خدا صحیح نمیباشد.
توضیح الف) نفی جبر تاریخ و کور بودن قوانین است. در مکاتب غیر الهی نفی پروردگار حکیم، موجب توجیه جبر تاریخ میگردد.
جبر تاریخ: قوانینی که به صورت طبیعی بر سرنوشت انسان سایه افکنده است.
دیدگاه الهی: خداوند خبیر در رأس عالم هستی قوانینی جهت تکامل انسانی قرار داده، بنابراین عالم بیهدف نیست.
«إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»: انسان/3
س: اگر خدا فاعل این سنن است، چرا آن را به غیر خدا نسبت داده است؟ مثلا به پیامبران و گذشتگان
«سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْویلا»: اسراء/1
«لا یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلین»: حجر/13
جواب: اضافه سنت به دو اعتبار است:
هر جامعه با توجه به فرهنگ، مذهب، منطقه جغرافیایی و تاریخی خود دارای رفتارهای مخصوص به خود میباشد که در جوامع دیگر یا جریان ندارد یا به شکل دیگری است. این سنن را سنتهای اجتماعی بشری میگویند که در مقابل آن سنت اجتماعی الهی میباشد.
قید الهی بودن: رفتارها و تدابیری که خداوند به منظور تنظیم نظام هستی و اجتماعی بشری جاری میگرداند.
12. رابطه و تأثیر و تأثر سنن الهی بر یکدیگر
مثلا سنت رحمت و غفران مانع سنت عذاب است یا سنت تکفیر که باعث از بین رفتن سیئات و مانع سنت عذاب است.
الف) رابطه سنت استدراج و تأدیب با هدایت
خدا بدون بیان احکام، امتی را مؤاخذه و عذاب نمیکند.
«سنت استدراج»، شیوهای از مجازات است که بعد از «هدایت» جریان مییابد.
«سنت هدایت» برای «استدراج»، نقش سبب و شرایط تحقق معلول را ایفا میکند.
ب) رابطه سنت ابتلا با مجازات و پاداش
رابطهی بین «سنت ابتلای مطلق» و «استدراج»، «عذاب»، «استیصال»
خدا بعد از ارسال رسل و انزال کتب، آنها را آزمایش میکند تا اهل صدق و مخلصان از دیگران جدا شوند.
وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ (94) ثُمَ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ (95): اعراف
و در هیچ شهرى، پیامبرى نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختى و رنج دچار کردیم تا مگر به زارى درآیند. (94)
آن گاه به جاى بدى [بلا]، نیکى [نعمت] قرار دادیم تا انبوه شدند و گفتند: «پدرانِ ما را [هم مسلماً به حکم طبیعت] رنج و راحت مىرسیده است.» پس در حالى که بىخبر بودند بناگاه [گریبان] آنان را گرفتیم. (95)
ج) رابطه سنت امداد با سنت استدراج
موضوع :