درس سوم
دلایل قرآنی نظریه جامعه گرایی و ردّ آن 

اهداف

1) آشنایی با دلایل قرآنی نظریه جامعه‌گرایی

2) ردّ نظریه جامعه‌گرایی در قرآن

 

الف) بررسی جامعه‌گرایی در قرآن

در این درس به جامعه‌گرایی یا اصالت جامعه از جهت عقلی نمی‌پردازیم.

 

الفاظ «قوم، امت، ناس، قریه، طائفه و ...» گاه به معنای «جامعه» یا «گروه انسانی با عامل مشترک» به کار رفته‌اند.

.1قرآن تنها به معانی لغوی این الفاظ توجه داشته، نه ملاحظه یک یا چند عنصر مشترک و معین حقیقی بین آنان
.2گاه طائفه یا قوم انگاشتن یک عده به اعتبار ما بستگی دارد، یک امت گاه:
.1به یک اعتبار  یک امت
.2به اعتبارات دیگر   چند امت یا قوم
• نتیجه: «امت» و «جامعه» از منظر قرآن یک امر حقیقی عینی در عالم خارج نیست، که خارج از ذهن دارای هویت مستقل باشد.
•نکته: یک انسان مرکب از اجزایی است که واحد بودنش در گرو اعتبار نیست، بلکه خدا او را در قالب جسم و روح آفریده و دارای یک واحد حقیقی است. ولی ملاک وحدت جامعه دارای چنین ملاک تکوینی نیست. 

1. آیاتی که برای هر امت روش ویژه‌ای قائلند.

وَ مِمَّنْ‏ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُون‏: اعراف/181 (هدایت امت به حق)

ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا کُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها کَذَّبُوه‏: مؤمنون/44 (تکذیب رسولان توسط امتها)

إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا ...: آل‌عمران/122 (سستی دو طائفه)

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فی‏ دینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیل‏: مائده/77 (اقوام گمراه کننده)

وَ ما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُون‏: اعراف/82 (قوم غیر پاکیزه)

پیروان نظریه جامعه گرایی: این امتها، طائفه، قوم، اناس، ... مثل یک فرد انسانی، دارای منش و تفکر خاص می‌باشند. 

 

2. داشتن ملاک و فهم در داوری

«... کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ» انعام/108

پیروان نظریه جامعه گرایی: امتها در بحث اخلاق و رفتار شناسی، زیبایی شناسی دارای شعور و قدرت تشخص‌اند.

هر امتی (با هویت مستقل) با توجه به ملاک خود نسبت به خوب و بد بودن اعمال داوری می‌کند.

ممکن است عملی در امتی خوب و در امتی بد محسوب شود.

ممکن است امتی عملی را خوب پنداشته، در حالیکه خدا با سنت «امداد» یا «تزیین» خوب جلوه داده باشد.

«زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین‏» توبه/37

 

3. نسبت اطاعت و معصیت به اقوام و جوامع

قرآن با تشریع احکام زمینه‌ی اطاعت افراد را فراهم نموده و افراد را به دو دسته مطیع و عاصی تقسیم نموده.

وَ تِلْکَ عادٌ جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنید: هود/59

وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُون‏: یونس/47

وَ هَمَّتْ‏ کُلُ‏ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ: غافر/5

 پیروان نظریه جامعه گرایی: این آیات اطاعت و معصیت را به امتها مثل افراد نسبت داده، پس جوامع حقیقی هستند.

 

4. اشاره به حیات و موت امت‌‌ها

وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ: اعراف/34

آیات قرآن برای امت‌ها مرگ، حیات، اجل و ... را مانند مرگ و حیات افراد می‌داند.

پیروان نظریه جامعه گرایی:

نکته: در آیات مرگ یک امت را از مرگ افراد آن جامعه جدا فرض نموده، زیرا مرگ جوامع به معنای از دست دادن اقتدار آن جامعه می‌باشد. هر چند افراد آن جامعه زنده باشند.

پس قرآن برای امت‌ها حیات و مرگی جدای از افراد لحاظ نموده است. 

 

5. داشتن پرونده و کتاب مستقل اعمال

وَ تَرى‏ کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون‏: جاثیه/28

امتها مثل افراد پرونده دارند.

امتها در آیات دارای هویتی مستقل بوده و فهم و درک دارند، و با مجازات و پاداش خطاب می‌شوند. 

 

6. اسناد اعمال افراد جامعه به کل جامعه، به علت وحدت حقیقی جامعه

نسبت دادن جرم پی کردن شتر صالح به کل افراد آن جامعه

فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فی‏ دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوب‏: هود/65

فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمینَ: شعراء/165

فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها: شمس/14

استدلال: گناه = ارتکاب حرام یا ترک واجب (نیت گناه، گناه نیست).

تحقق گناه = ارتکاب آن در خارج (یا مشارکت یا معاونت در گناه)

صرف رضایت به گناه، گناه محسوب نمی‌شود.

 

س: چرا خدا ثمودیان را تنها به علت راضی بودن گناهکار دانسته است؟

جواب پیروان نظریه جامعه گرایی:

.1خدا قوم ثمود را ـ که همفکر پی‌کننده بودند ـ یک مرکب حقیقی فرض کرده و عمل آن شخص را مانند عمل دست در بدن دانسته است. بنابراین عمل پی‌کردن را به تمامی آنان نسبت داده است.
.2خدا نه تنها عمل یک فرد را به یک گروه نسبت می‌دهد (قوم ثمود) بلکه عمل نسل قبل را به نسل بعد نسبت می‌دهد (بنی اسرائیل) زیرا با آنها همفکر بوده و یک امت را تشکیل می‌دهند.

وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذاب‏ ...: بقره/49

ضُرِبَتْ‏ عَلَیْهِمُ‏ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ‏ عَلَیْهِمُ‏ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُون‏: آل‌عمران/112

فرد به عنوان فرد عذاب نشده، بلکه به جهت عضو یک جمعیت (واحد حقیقی) مد نظر بوده و عمل او به تمام آنها نسبت داده شده.

 

ج) نقد و ردّ دلایل قرآن نظریه جامعه‌گرایی

جواب کلی:

1. در اکثر آیات، افعال به فاعلهای جمع مذکر «هُم» نسبت داده شده، نه به صورت مفرد مؤنث «ها» که به «امة»‌ برگردد.

بنابراین:

•فاعل آن اعمال اعضا و افراد اجتماع و «امت» می‌باشند، نه خود «امت» به‌عنوان یک حقیقت عینی.
•در مواردی که ضمیر مفرد مؤنث «ها» آمده، به اعتبار لفظ «امت» آمده (افراد حقیقی جامعه)، زیرا در ادامه همان آیات از ضمیر جمع مذکر استفاده شده است.

2. گاه اثبات ترکیب و تشکیل یک امت از جهت اعتباری مشکل است، چه رسد به ترکیب واقعی

•زیرا گاه افراد از یکدیگر جدا بوده و گاه از یکدیگر بی‌اطلاعند. مانند یهودیان زمان حضرت موسی و پیامبر
•تنها عامل حقیقی در اینگونه امتها «وحدت در افکار و اعمال» است که موجب تحقق یک موجود اصیل نیست.
•بر اساس عامل وحدت «افکار و اعمال» خداوند بر گروهی از اهل ایمان (یهودی و مسیحی) اطلاق «امت قائمه» نموده  است.
•با توجه به پراکندگی این افراد نمی‌توان آنان را دارای یک ترکیب حقیقی دانست.

3. نظریه: قدرت تشخیص و داوری برای هر جامعه بر اساس ملاک و فرهنگ تأثیرگذار آن جامعه است.

نقد: این امر به معنای یک حقیقت برای اقوام و ملتها نیست، زیرا رفتارها مربوط به افراد است نه امت (به دلیل به کار بردن ضمیر جمع مذکر «هُم» به جای ضمیر مفرد مؤنث «ها».

4. نظریه: انتساب اطاعت و معصیت به جوامع، به دلیل تخلف «جامعه و امتها» از احکام پیامبران:

نقد: علاوه بر جواب اول، اینگونه نیست که انبیا تنها زمانی آمده باشند که امتی تشکیل شده باشد و افراد جدای از جامعه ملاحظه نشوند. گویا جامعه مخاطب انبیا بوده‌اند نه افراد. (آیات چنین مفهومی ندارند).

5. نظریه: انتساب اجل به جوامع بیانگر حقیقی بودن جوامع است.

نقد: علاوه بر جواب اول، مراد از مرگ جامعه و امت:

  1. عذاب امتهای قوم عاد و ثمود (استیصال) مرگ افراد آن جامعه بوده، که به تبع آن جامعه نیز از بین رفته (استناد به جامعه مجازی است و دلالت بر اصالت جامعه ندارد).

  2. اگر مراد مرگ «امت» و بقای «افراد» باشد، دلیلی بر اصالت «امت» نمی‌شود، زیرا بسیاری جوامع و تمدنها از بین رفته‌اند، ولی مردم آنها باقی ماندند. پس این استعمال حقیقی نیست. (مانند بنی اسرائیل که زمان حضرت سلیمان به دلیل فروپاشی حاکمیت آنها، به عنوان یک حقیقت پذیرفته نشدند).

6. نظریه: آیات بیانگر پذیرش نامه اعمال برای جوامع است.

نقد: آیات حضور انسانها را در قیامت حضوری فردی بیان می‌کند نه جمعی.

بنابر اصل رجوع محکمات به متشابهات هر کس پاسخگوی اعمال خویش است.

«هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهات‏...»: آل‌عمران/7

محکمات: اصل و مرجع سایر آیات. متشابهات: درک معنا و مقصود به آسانی ممکن نیست. (نیازمند رجوع به محکمات).

س: آیا حضور در قیامت، فردی است یا جمعی؟

ج: آیات محکم: «وَ کُلُّهُمْ آتیهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَرْدا»: مریم/95 و «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ...» انعام/94

(1آیاتِ حضور فردیِ افراد از محکمات است، در حالیکه حضور جمعیِ افراد در قیامت از متشابهات است.(اصل:محکم)
(2نامه اعمال امتها به علت وجوه مشترک از جهت اعتقادی یا رفتاری می‌باشد. پس نمی‌توان تمام مؤمنان و کافران در طول تاریخ را یک ترکیب حقیقی، جدا از افراد دانست که در قیامت به عنوان یک موجود جدید با ویژگی غیرفردی در نظر گرفت. بنابراین وحدت امری اعتباری است و نامه اعمال جمعی بر اساس صفات افراد شکل می‌گیرد.

  «کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفی‏ سِجِّینٍ»مطففین/7 و «کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفی‏ عِلِّیِّینَ»: مطففین/18  

7. نظریه: انتساب عمل یک عضو جامعه به تمام آن جامعه، دلیل بر وحدت تمام جامعه است. مثل جریان قوم ثمود.

نقد: حقیقی دانستن جامعه ثمود به علت انتساب عمل یک نفر به تمام قوم صحیح نیست و تعمیم عذاب بر آنان دلیل بر این مدعا نیست.

تبیین عذاب یک جامعه به دلیل عمل یک نفر:

•اصل کلی در مجازات اعمال: فردی بودن مجازات است.

«أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ (38) وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏ (39) وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى‏ (40) ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى‏ (41)»: نجم/38-41

بنابراین مجازات شامل کسانی است که خود مرتکب گناه شده‌اند.

علل  مجازات قوم عاد:

الف) علت تعمیم عذاب، شرکت آنان در آن امر است.

حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه:

  هنگامی که جو عمومی و اکثر مردم گناهی را می‌پسندندِ‌ گویا همه قصد انجام آن گناه را دارند و هنگامی که یکی از افراد آن جامعه مرتکب آن عمل می‌گردد، به علت رضایت عمومی به گونه‌ای که نقش مؤثری در تحقق آن جرم داشته باشند، همه آن جامعه مرتکبان آن گناه شمرده می‌شوند، پس تمام آنان مستحق مجازات می‌گردند.

توضیح حضرت علی علیه السلام در مورد قوم صالح:

 أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ‏ لَمَّا عَمُّوهُ‏ بِالرِّضَا» نهج‌البلاغه/نامه 201: به واسطه‌ی رضایت عمومی آن عمل را به همه نسبت داد.

رضایت به عملی باعث شراکت در آن عمل می‌شود:

 «الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِینُ عَلَیْهِ وَ الرَّاضِی بِهِ شُرَکَاءُ ثَلَاثَة»: سه دسته در ظلم شریکند: 1.عامل ظلم. 2. کمک‌کار ظالم. 3. راضی به آن ظلم.

•از جهت فقهی: در مباحث حقوقی و جزایی؛ تعیین مسئولیت شخص از باب مباشر یا عامل به تسبیب است.

1. مستقیما چه کسی جرم را مرتکب شده؟ 2. آیا دیگران نیز در تحقق آن جرم از باب تسبیب مشارکت داشته‌اند؟

در باب قوم ثمود: نقش آنان می‌تواند عامل تسبیبی در وقوع جرم داشته باشد، لذا مجرم شناخته و مجازات گردیدند.

•محقق اردبیلی: میل اندک به ظالمین از گناهان کبیره است، هنگامیکه میل اندک گناه کبیره باشد، قطعا رضایت کامل به آن گناه کبیره خواهد بود.
•روایات مجازات تن دادن به ظلم را بیشتر از عامل ظلم می‌داند:

 الرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ: إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ [الرِّضَا] الرِّضَى بِه‏

دخالت در امر باطل دو گناه دارد: 1. گناه عمل به ظلم 2. گناه رضایت به ظلم

مثل گوش دادن به غیبت

ب) گناه قوم ثمود: ترک نهی از منکر

ثمودیان نه تنها نهی از منکر نکردند، دیگران را به آن تشویق نمودند.

«فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‏ فَعَقَرَ» قمر/29: پس رفیقشان را صدا کردند و [او] سلاح کشید و [شتر را] پى کرد.

ابن ابی‌الحدید:

   دو تفسیرروایت: 1. اراده 2. ترک اعتراض؛ با اینکه قدرت بر اعتراض وجود دارد.

  1. اراده ظلم: روشن است که قبیح و حرام است. 2. رضایت نیز حرام است، چون نهی از منکر را ترک کرده.

علت عظمت گناه در بیان حضرت صالح: شتر معمولی نبوده، بلکه شتر خداوند است، که معجزه‌ای است.

چون قوم صالح قصد از بین بردن آیات الهی را داشت و با نهی پیامبر خود مخالفت کردند، مستحق عذاب شدند. 

ج) رضایت قلبی به گناه، گناه است.

گرچه تنها در قوم ثمود یک نفر مرتکب گناه شد، ولی چون ثواب و عقاب بر اعمال اختیاری مترتب می‌شود، قوم ثمود عذاب شدند.

(عمل جوارحی: دروغگویی، شرب خمر و ... یا عمل جوانحی: مربوط به فکر و اندیشه)

قوم ثمود به دلیل گناه جوانحی عذاب شدند.

نتیجه: تصور اینکه «اندیشه گناه، گناه محسوب نمی‌شود»، صحیح نیست؛ به دلیل آیات:

«وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی‏ أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّه‏»: بقره/284

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ‏ الظَّنِ‏ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» حجرات/12

بنابراین: افکار هم متصف به گناه می‌شوند. ملاک ثواب و عقاب داشتن اختیار و عمل یا فکر بد است.

افکارِ بدِ غیرِ اختیاری گناه نیست، ولی فکر با تأمل و اختیار که تأثیر منفی داشته باشد، حرام و گناه است. 

 

چکیده درس سوم

.1کسانی که از منظر قرآن برای جامعه وجود حقیقی قائل شده‌اند، به اینگونه آیات متوسل شده‌اند.
.Iآیاتی که دال بر وجود منش و روش خاصی برای امتهاست.
.IIآیاتی که برای جوامع انسانی قائل به حیات و مرگ می‌باشند.
.IIIآیاتی که به جوامع مانند انسان، صفاتی مثل اطاعت و معصیت را نسبت می‌دهند.
.2اطلاق «امت قائم» که شامل انسانهای صالح اهل کتاب می‌شود، با توجه به پراکنده بودن آنان، نشانه اعتباری بودن جامعه است، نه حقیقی بودن آن.
.3قدرت تشخیص و داوری امتها بر وجود مستقل آنها دلالت نمی‌کند، بلکه داوری با ملاک و فرهنگ خاص تحقق می‌یابد.
.4انتساب اطاعت و معصیت به جوامع به اعتبار افراد آن جوامع است و در واقع افراد مخاطب آیات الهی هستند.
.5مراد از اجل و مرگ امتها، از بین رفتن تمدن آنهاست، ولو افراد آن جوامع در قید حیات باشند.
.6جزا در قیامت فردی بوده، و با توجه به آیات محکمات اعطای نامه اعمال به جوامع نیز به افراد می‌باشد که تحت عنوان خاصی قرار می‌گیرند و این نشانه واقعی بودن جامعه نیست.


موضوع :