عنوان درس پنجم:
مرحله‌ی حیات اخروی انسان و نعمتهای الهی در حیات دنیوی «آیات 15 تا 22»

مقدمه


•در آیات گذشته خداوند متعال پس از بیان تکوّن جسمی جنین، مرحله‌ی تکوّن روحی جنین را با عبارت رسای «فأنشاناه خلقا آخر» بیان کرده و این مرحله را با عبارت «فتبارک الله احسن الخالقین» سزاوار تحسین و تقدیر خالق آن می‌داند.
•تفکر در مرحله‌ی خلقت انسان و حیات او در زندگی مادی می‌تواند او را در راستای خودشناسی و عبودیت او نسبت به آفریدگار خویش یاری کند.
•در آیات پیش رو خداوند به مرحله‌ی دیگری از زندگی بشر اشاره می‌کند که پایان حیات مادی او و ورود به حیات برزخی و سپس قیامت است.
•در این آیات خداوند متعال به مرحله‌ی دریافت روح انسانی و ورود او به عالم ملکوت و موت انسان پرداخته، سپس به تبیین خلقت آسمانها و نعمت‌های بشر در این حیات مادی به خصوص نعمت عظیم آب می‌پردازد.
•در آیات بعدی برخی از ثمرات و فواید نعمت آب را بر می‌شمرد که عبارتند از باغهای خرما و انگور و درخت زیتون و فوایدی که از آن حاصل می‌شود.
•آیات بعدی نوع دیگری از نعمات الهی را ذکر می‌کند که در این حیات مادی در خدمت انسان قرار می‌گیرد، یعنی خلقت چهارپایان که منشأ خدمات و منافع زیادی برای بشریت است، مانند: حمل و نقل بارها، استفاده از گوشت، شیر، پشم و کرک حیوانات و ... 

 


ثُمَّ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ (15) سپس شما بعد از آن مى‏میرید؛

15. ثُمَّ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ‏: سپس شما بعد از آن مى‏میرید؛

•هر آینه به ناچار به سوی مرگ می‌گردید،
•و چون مرگ حتمی است، صفت «مرگ» را ذکر کرد، زیرا صفت «مرک» دلالت بر ثبوت می‌کند و اسم فاعل «مائت: انسان در حال مرگ» را ذکر نکرد.
•قرائت دیگر: « لَمَیِّتُونَ‏» «لمائتون» قرائت شده است.

 

16. ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ تُبْعَثُونَ‏ (16) سپس در روز قیامت برانگیخته مى‏شوید!

•برای محاسبه و مجازات

17. وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرائِقَ وَ ما کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلِینَ (17)
و به راستى [ما] بالاى سر شما هفت راه [آسمانى‏] آفریدیم و از [کار] آفرینش غافل نبوده‏ایم.

به تحقیق خلق کردیم بالای سر شما هفت طریقه و راه:

•مراد از طرائق: آسمان:

1. برای اینکه آسمانها راه هستند ( که بعضی بالای بعضی دیگر قرار دارند). مثل (النعل بالنعل: یکدیگر هستند).

و هر آنچه بالای آن است، مثل آن طریق است.

2. برای اینکه آسمانها راه ملائکه هستند.

3. آسمانها مسیرهای ستارگان هستند.

•وَ ما کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ:
.1ما از این مخلوقی که همان آسمانهاست. (خاص)
.2از تمامی مخلوقات (عام)
•غافِلِینَ: «غافل نیستیم» که امر آن را رها کنیم. بلکه آن را حفظ می‌کنیم از نابودی و اختلاف و تدبیر می‌کنیم امر آن را تا برسد به نهایت کمالی که برای آن از کمال مقدر شده است بر طبق آنچه حکمت اقتضا می‌کند و مشیت بدان تعلق گرفته است.

وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى‏ ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ (18)
و از آسمان، آبى به اندازه [معین‏] فرود آوردیم، و آن را در زمین جاى دادیم، و ما براى از بین بردن آن مسلماً تواناییم. 

وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ: ما نازل کردیم از آسمان آبی به اندازه معین

1. به مقداری که نفعش زیاد و ضررش کم باشد.

2. به مقداری که به صلاح ایشان باشد علم داریم.

فَأَسْکَنَّاهُ: ساکن نمودیم.

•قرار دادیم آن را ثابت مستقر در زمین
•وَ إِنَّا عَلى‏ ذَهابٍ بِهِ: و ما بر از بین بردن آن قادریم.

1. بر نابود کردن آب با فاسد شدن آن (شور، تلخ، ... شدن)

2. بخار شدن

3. فرو رفتن در زمین به گونه‌ای که مشکل باشد بیرون آوردن آن

•لَقادِرُونَ: قادریم، همچنانکه قادریم بر نازل کردن آب.

علت نکره آمدن «ذهاب»:

•در نکره آمدن «ذهاب» اشاره‌ای است به کثرت راه‌های از بین بردن آب و مبالغه‌ای است در وعده‌ی عذاب.
•به همین دلیل «نکره بودن «ذهاب» این آیه (مؤمنون/18) بلیغ‌تر از آیه (30/ملک) است: «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ‏»
•روایات:
.1در تفسیر قمی در روایت ابوالجارود از امام باقر علیه‌السلام در مورد قول خداوند «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ» آمده که مراد از آن (آبها) نهرها و چشمه‌ها و چاه‌هاست (آبهای سطحی).
.2در کافی از ... امام صادق علیه السلام در مورد قول خداوند عزوجل «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى‏ ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ» فرموده: یعنی آنها را در عمق زمین فرو می‌برد.
.3در مجمع البیان: روایت کرده مقاتل از ... از نبی صلی الله علیه و آله که فرمود: همانا خداوند متعال از بهشت پنج نهر فرو فرستاد: سیحون که همان نهر هند است و جیجون که همان نهر بلخ است و دجله و فرات که آن دو نهر عراق هستند و نیل که نهر مصر است؛ و خداوند نهر را از یک چشمه فرو فرستاده است و بر روی زمین جاری کرده است و در آن منافعی برای مردم در انواع معیشت و زندگی ایشان قرار داده است، پس این است قول خدا که می‌فرماید: «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ».

فَأَنْشَأْنا لَکُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ لَکُمْ فِیها فَواکِهُ کَثِیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ (19)
پس براى شما به وسیله آن باغهایى از درختان خرما و انگور پدیدار کردیم که در آنها براى شما میوه‏هاى فراوان است و از آنها مى‏خورید. 

فَأَنْشَأْنا لَکُمْ بِهِ‏:

•پدیدار کردیم برای شما به وسیله‌ی آن «آب»

جَنَّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ لَکُمْ فِیها:

•باغهایی که از درخت خرما و انگور هستند که برای شما در آن باغها

فَواکِهُ کَثِیرَةٌ

•میوه‌های بسیاری است که از آنها بهره‌مند می‌شوید. (از آن میوه‌ها می‌خورید).

«وَ مِنْها» از آن باغها، از میوه‌ها و محصولات آن

«تَأْکُلُونَ‏»:

1. الف) از خود میوه‌ها به عنوان غذا استفاده می‌کنید.

•ب) از اینها ارتزاق می‌کنید و تحصیل غذا می‌کنید. (خرید و فروش می‌کنید). به دلیل این قول عرب: فلانی از شغل خودش می‌خورد. (یعنی کشاورز و نجار و بافنده و رنگرز و ... هر کدام از دستکار خود استفاده و روزی می‌خورند). (دلیل بر تحصیل کسب و کار)

2. جایز است که دو ضمیر «فیها و منها» به «نخیل» و «اعناب» برگردد.

یعنی: برای شما در ثمرات درخت خرما و انگور انواعی از میوه‌هاست از خرمای تازه و انگور و خرما و کشمش (مویز) و آب انگور و شیره (عصاره) و غیر اینها و غذایی که آن را می‌خورید.


وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآکِلِینَ (20)
و از طور سینا درختى برمى‏آید که روغن و نان خورشى براى خورندگان است. 

وَ شَجَرَةً:

1.  عطف بر جنات

2. قرائت شده « شَجَرَةٌ» به رفع بنا بر مبتدا(ی مؤخر): از آن چیزهایی که برای شما می رویانیم به واسطه‌ی آن (آب) درختی است.

تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ:

طور سیناء:

•کوه موسی بین مصر و ایله است.
•گفته شده در فلسطین است. که گاه به آن طور سینی گفته می‌شود
•و خالی از وجه نیست که طور برای کوه باشد.

سیناء:

•اسم بقعه و منطقه است که به طور اضافه شده است. (مضاف و مضاف الیه: طور سیناء)
•اسم مرکب است از طور و سیناء؛ مثل امرئ القیس. (طور و سیناء)

علت منع صرف «سیناء» (غیر منصرف بودن):

1. معرفه و عجم (غیر عربی بودن).

2. معرفه و تأنیث: (تأنیث بنابر تأویل بردن به «بقعه»، نه اینکه سیناء بر اساس «اء»‌ تأنیث باشد، زیرا:

1. فِیعال: مثل دِیماس (از ریشه سناء) به مد:‌ به معنای رفعت و بلندی است.

ـ فَیعال: به الف مقصوره (سینی): به معنای نور است.

ـ ملحق به فعلال (رباعی) که سین جزء اصل کلمه است، زیرا فعلاء به «اء»‌ تأنیث در عربی نیست، به خلاف «سَیناء»‌ طبق قرائت کوفیان و شامیان و یعقوب که «سَیناء» به فتح مثل «کَیسان» می‌شود. («اء» جزء کلمه هست، ولی علامت تأنیث نیست).

2. فَعلاء مثل صَحراء: زیرا «فَعلال» در کلام عربی نیست. (همزه‌ تأنیث می‌شود و قائم مقام دو سبب).

•قرائت شده سیناء به کسر و قصر = سینی: سِینا (مثل موسی)
•تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ
.1(باء الصاق): می‌روید در حالیکه پوشیده با روغن و همراه با آن است.
.2باء تعدیه: باء تتمه‌ای است که متعدی می‌کند «تنبت» را مثل: «ذهبتُ بزیدٍ» بردم زید را. 
•قرائت کرده ابن کثیر و ابوعمرو و یعقوب در روایتی: «تُنبِتُ»

1. یا از «أنبت» ثلاثی مزید به معنای ثلاثی مجرد باشد.

مثل قول زهیر: دیدم نیازمندان را نزد خانه‌هایشان    آنقدر ایستادند تا اینکه سبز شود (نه برویانند) سبزه زیرپایشان

2. بنابر تقدیر «زیتونها» و «تُنبِتُ» متعدی: می‌رویاند این درخت زیتون خودش را در حالیکه همراه با روغن است.

3. قرائت شده به صورت مجهول: «تُنبِتُ» مثل اول (باء الصاق یا مجرد) و «تُثمِرُ ـ تَثمِرُ ـ َتثمُرُ بالدهن» و «تُخرِجُ ـ تَخرُجُ بالدهن» و «تنبت بالدهان».

وَ صِبْغٍ لِلْآکِلِینَ:

•عطف شده بر «دهن» و طبق همان اعراب می‌گیرد (حرف جر و تعدیه). عطف یکی از دو وصف شیء (صبغ للاکلین) بر وصف دیگر(آن درخت). یعنی:
.1می‌رویاند (این درخت) چیزی را که جامع است بین اینکه بدان روغن‌مالی شود یا از آن چراغی روشن شود.
.2بودن آن خورش که رنگ‌آمیزی (تلیت) می‌کنند در آن نان را، یعنی فرو برده می‌شود در آن نان (برای خورش خوردن).

ـ قرائت شده: «صِباغ» مثل دِباغ در دبغ.

 

•روایات:
.1در تفسیر قمی: در گفتار خداوند عزوجل «وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآکِلِینَ» : فرمود: درخت زیتون، مثل رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام است که درودهای خدا بر آن دو و خاندانشان باد. پس طور کوه است و سیناء درخت است. (تفسیر باطنی).
.2در مجمع البیان : «تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآکِلِینَ» روایت شده از نبی صلی الله علیه و آله که فرمود: زیتون درخت مبارکی است، پس آن را خورش قرار دهید و با آن روغن‌مالی کنید.
.3در تهذیب الاحکام به اسنادش به ثمالی از امام باقر علیه السلام آمده: همانا در وصیت امیرالمؤمنین علیه السلام آمده: مرا به پشت (کوفه) ببرید، پس زمانیکه قدمهای شما سنگین شد و باد (نسیم) به شما روی آورد، مرا دفن کنید که آنجا اول طور سیناء است، پس آنها آن کار را انجام دادند.

.4و به اسنادش (تهذیب الاحکام) به امام صادق علیه السلام ـ حدیثی طولانی است که در آن می‌فرماید: «غری» قطعه‌ای از کوهی است که خدا با موسی علیه السلام تکلم کرد و عیسی علیه السلام در آن تقدیس شد، و ابراهیم علیه السلام در آن خلیل خدا شد و حضرت محمد صلی الله علیه و آله حبیب خدا گردید. و آن را برای انبیا مسکن قرار داد. پس به خدا قسم بعد از پدران پاک (پیامبر) حضرت آدم و نوح گرامی‌تر از امیرالمؤمنین در آنجا ساکن نشده است. 


21. وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِها وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ کَثِیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ (21)
و براى شما در چهارپایان عبرتى است؛ از آنچه در درون آنهاست [از شیر] شما را سیراب مى‏کنیم؛ و براى شما در آنها منافع بسیارى است؛ و از گوشت آنها مى‏خورید.

وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً: و برای شما در چارپایان عبرتی است.

•که به حال آنها عبرت می‌گیرید و به آنها استدلال می‌کنید.

نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِها: می‌نوشانیم به شما از آنچه در شکمهای ایشان است.

.1از لبنیات
.2از علف: برای اینکه شیر از علف ایجاد می‌شود.
•نوع «من» در «مما»

1. برای تبعیض: شیر بعض از آنچیزی است که در شکم حیوان است.

 

 2. برای ابتدا: علف نشأت گرفته از شکم حیوان است.

وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ کَثِیرَةٌ: و برای شما در آن منفعتهای بسیاری است.

•در پشت (کمر ایشان برای سواری) پشمها و مو و کرک آنها.
•وَ مِنْها تَأْکُلُونَ: از چارپایان می‌خورید.
•از خود حیوان بهره‌مند می‌شوید. (گوشت آنها را می‌خورید).

 

 وَ عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ (22) و بر آنها و بر کشتیها سوار مى‏شوید! 

وَ عَلَیْها: و بر چارپایان.

•پس همانا بر بعضی از  چارپایان بار نهاده می‌شود، مثل شتر و گاو
•و گفته شده: مراد شتر است: زیرا نزد عرب بر آن بار نهاده می‌شود، و شتر است که مناسب فلک است؛ زیرا شتر کشتی خشکی است و ذوالرمه (وقتی بر شتر سوار بوده) گفته:
• «کشتی خشکی زیر پای من است زمام آن».
•پس ضمیر در «ابل» مثل ضمیر در «وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَ»  است.
•توضیح: از باب استخدام که ضمیر «ها» به انعام به طور عام بازمی‌گشت، باید در اینجا هم به «انعام» باز می‌گشت، ولی به «ابل» بازگرداند. در مورد «بازگشت زن به شوهرش، تنها در طلاق رجعی است که ایشان شوهرانشان بدون صیغه باز می‌گردند، ولی در این مورد (مورد خاص: رجعی) را اراده کرده است».

وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ‏ (22)

•و بر کشتی سوار می‌شوید در خشکی و دریا.


موضوع :