درس اول
اصول موضوعه در علم اخلاق
•الف. انسان موجودی مختاراست.
•امکان تهذیب انسان: در صورت اعتقاد به اختیار و توانایی خود در به دست آوردن کمالات و ارزشها
امر و نهی کردن انسان مجبور بی معناست.
از نظر تربیتی: انسانی که معتقد به مجبور بودن است، در تلاشهایش سست میشود.
قرآن: فاعلیت الهی + مسئولیت کار انسان به عهدهی خودش. (تأیید تأثیر عوامل مختلف، مثل: وراثت، محیط، شیر مادر، و خوراک)
بینش اسلامی: قبول تأثیر همهی عوامل + تأکید بر اختیار انسان به عنوان مهمترین عامل تعین کار انسان به ارادهی اوست.
ب. انسان دارای مطلوب نهایی است.
اصل اول: انسان فاعل مختار است.
اصل دوم: انسان هدفدار است.
نتیجه: انسان به دنبال هدف خود میرود، بنابر این انسان دارای مطلوب نهایی است.•مطلوب نهایی از دیدگاه قرآن
•نظامهای اخلاقی دارای مطلوب نهایی هستند که در مصداق با هم اختلاف دارند.
•قرآن: مطلوب نهایی بر اساس فطرت فهمیده می شود = سعادت، فلاح، فوز
•سعادت: لذت پایدار
•چون در دنیا زندگی بدون درد وجود ندارد، سعادتمند در دنیا کسی است که لذتهای او بر دردهایش غلبه دارد، با دو ویژگی: 1. برتری کیفی 2. دوام کمی.
•تشویق قرآن به لذتهای پایدار اخروی:
•وَالآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى؛(1) سرای آخرت بهتر و پایدارتر است.
•زندگی انسان از دیدگاه قرآن
•در بینش الهی، زندگی انسان دو مرحله دارد: مرحلة دنیا و مرحلة آخرت.
•دنیا: کوتاه و گذرا، اگر زندگی دنیایی پررنج ولی با آسایش ابدی باشد سعادتمند است: ولی اگر دنیای پر لذت ولی با عذاب اخروی باشد بدبخت است.
•مفهوم سعادت در قرآن:
•فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ * فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُواْ فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ * خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ * وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّکَ عَطَاء غَیْرَ مَجْذُوذٍ؛ هود/105ـ108مردم دو دستهاند، بدبخت و خوشبخت. امّا آنها که بدبخت شدند، در آتشند؛ و براى آنان در آنجا، «زفیر» و «شهیق» [نالههاى طولانى دم و بازدم] است شقاوتمندان تا آسمان و زمین هست در آتش جاودان بمانند، مگرآنچه پروردگار تو خواهد، که او هرچه خواهد کند، و سعادتمندان تا آسمان و زمین هست در بهشت جاودان بمانند، مگر آنچه خدای تو خواهد، که این، بخششی قطع نشدنی است.
•قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ؛مؤمنون/1بهتحقیق مؤمنان رستگار شدند.
•ج. تأثیر تلاش انسان در رسیدن به هدف
•تلاشهای انسان در رسیدن به اهدافش نقش دارد، اگر انسان فکر کند که تلاشهایش بیاثرند یا نفع آنها نصیب دیگران میشود؛ انگیزة او ضعیف خواهد شد.
•آیات:
•الف. سعادت یا شقاوت ابدی انسان در گرو اعمال خود اوست و نتیجهاش را در آخرت خواهد دید
تعبیر «عمل»: فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛ (زلزال/7ـ8)
تعبیر «فعل»: هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ(حج/77)
تعبیر «کسب»: جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ (یونس/52)
نتیجه: تنها کسب یا عمل اختیاری انسان موجب بدبختی یا فلاح وی میشود.
ب. بازگشت عمل انسان به خود او
•إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا (اسراء/7)
•آیات دیگر: انعام/ 104؛ نمل/ 92 و فاطر/ 18.
ج. بازگشت آثار بد اعمال انسان به خود او:
وَلاَ تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى (انعام/164)
مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى (اسراء/15)
نکته: میان این اصول با شفاعت، بخشش گناهان و مضاعف شدن پاداش یا نابودی عمل در آخرت منافاتی نیست؛ زیرا در این موارد کردار خود انسان زمینه جزا را فراهم میآوَرَد.
جهات گوناگون در مفاهیم اخلاقی
1. هدایت و ضلالت
افعال و صفات اخلاقی یکی از دو جهتِ «هدایت» یا «ضلالت» را واجدند.
انسان همواره در پی سعادت است.
س: انسان در کدام مرحله در معرض خطاست؟
ج: در مراحل مختلف حرکت خود تا رسیدن به هدف
مثل اشتباه در شناختِ اهداف اخلاقی
خطا در تشخیص مصداق سعادت و فلاح
اشتباه در یافتن مسیری که انسان را به اهداف اخلاقی صحیح و سعادت جاودانه میرساند.
2. معروف و منکر
•توجه به جهت شناخت کار اخلاقی موجب پیدایی دو جهت «معروف» و «منکر» میشود.
•مجموعهای از کارهای اخلاقی خوباند و عقل خوبیِ آنها را درک میکنند «معروف» اطلاق میشود؛ زیرا عقل خواهان و در پیِ کارهایی است که انسان را به سعادت برساند.
•به کارهایی که در تأمین سعادت نقش منفی دارند، مورد توجه عقل نیستند «منکر» گفته میشود.
3. اطاعت و عصیان
در نظامهای اخلاقیِ ادیان ارزشهای مثبت و افعال خوب، مورد امر خداوند و در مقابل آن، کارهای زشت و منفی، مورد نهی خداوند هستند.
اگر مکلف دستورهای الهی را به کار بندد، اهل اطاعت است و اگر از دستورهای الهی سرپیچی کند، اهل عصیان است.
•در قرآن «اطاعت» و «عصیان» در برابر یکدیگر به کار برده شدهاند، نظیر:
•تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَمَن یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ (نساء/13ـ14).
•دربارة همهی افعال اخلاقی، یعنی افعالی که مورد ستایش و سرزنش میگیرند و نتایج «خوب» و «بد» دربردارند، دو مفهوم «اطاعت» یا «عصیان» صادق است.
موضوع :