•ابن تیمیه با دفاع از جنایات یزید بن معاویه، درصدد پاکسازى شخصیت یزید مىگوید: «یزید راضى به کشتن حسینg نبود و حتى از این امر اظهار نارضایتى کرد.» . «رأس الحسینg، ص 207».
•تفتازانى: «حقّ این است که رضایت یزید به قتل حسینg و خوشحالى او از این امر و اهانت به اهل بیت رسول خداs از جمله متواترات است و ما در کفر او شکّى نداریم. لعنت خدا بر او و بر انصار و اعوانش باد.» . «شرح العقائد النسفیة، ص 181».
•او نیز حرکت دادن سر مبارک امام حسینg را به شام ردّ مىکند«رأس الحسینg، ص 206». با آن که مورّخین آن را اثبات کردهاند. «ترجمة الامام الحسینg از ابن عساکر، طبقات ابن سعد».
•به اسارت رفتن اهل بیت امام حسینg را انکار کرده است «منهاج السنة، ج 2، ص 226»، در حالى که مورخین شیعه و سنّى این موضوع را به طور صریح نقل کردهاند. «ر. ک: تاریخ طبرى، کامل ابن اثیر، البدایهوالنهایه»
•ابن تیمیه: «یزید به کشتن حسینg امر نکرد، سرها را نزد او نیاوردند و با چوب بر دندانهاى حسین نزد، بلکه این عبیداللَّه بن زیاد بود که این کارها را انجام داد.» در حالى که مورخان عامل همه این جرایم را یزید بن معاویه مىدانند.«سؤال فى یزید بن معاویه، ص 16»
•عبداللَّه بن عباس در نامهاى به یزید بن معاویه مىنویسد : «تو کسى بودى که حسین بن على را به شهادت رساندى». «کامل ابن اثیر، ج 3، ص 318».
•ابن اثیر: «یزید اجازه داد تا مردم بر او وارد شوند، در حالى که سر حسین بن على را نزد خود گذارده و با چوبى به گلوى آن حضرت مىزد و شعر مىخواند.» . «کامل ابن اثیر، ج 3، ص 298 و تاریخ طبرى، ج 4، ص356».
•طبرى در تاریخ: «هنگامى که خبر شهادت حسین بن على7 به وسیله عبیداللَّه بن زیاد به یزید رسید، خوشحال شد و او را به مقامى عالى رساند.» . «تاریخ طبرى، ج 4، ص 388 و البدایة و النهایة، ج 8، ص254».
•اگر شهادت امام حسینg به امر یزید و رضایت او نبود، چرا به عبیداللَّه بن زیاد به خاطر این عمل شنیع، جایزه داده و او را نزد خود مقرّب ساخت. «کامل ابن اثیر، ج 3، ص 300 و تاریخ طبرى، ج 4، ص 388 و البدایة و النهایه، ج 8، ص 254».
•چرا عبیداللَّه را از مقامش عزل نکرد . «الکامل، ج 3، ص 319».
•و او را بر این عمل توبیخ ننمود.«الکامل، ج 3، ص 301».
•مسعودى نقل مىکند: روزى یزید بعد از شهادت امام حسینg بر سر سفره شرابى بود در حالى که در طرف راست او نیز ابن زیاد نشسته بود.«مروج الذهب، ج 3، ص 77».
کلمات علماى اهل سنت درباره یزید
1- آلوسى: «هر کس که بگوید: یزید با این عملش معصیت نکرده و لعنش جایز نیست باید در زمره انصار یزید قرار گیرد.» «تفسیر روح المعانى، ج 26، ص 73»
2- ابن خلدون: «غلط کرده ابن العربى مالکى که مىگوید: حسین به شمشیر جدش کشته شد، آن گاه بر فسق یزید ادعاى اجماع مىکند.» «مقدمه ابن خلدون، ص 254»
3- تفتازانى: «رضایت یزید به کشتن حسین و خوشحالى او به آن و اهانت اهل بیت از متواترات معنوى است.» «شرح عقائد نسفیه، ص 181»
4- جاحظ: «جنایاتى که یزید مرتکب آن شد از قبیل: کشتن حسین، به اسارت بردن اهل بیتش، چوب زدن به دندانها و سر مبارک حضرت، ترساندن اهل مدینه، خراب کردن کعبه، همگى دلالت بر قساوت و غلظت و نفاق و خروج از ایمان او دارد. پس او فاسق و ملعون است و هر کس که از دشنام دادن ملعون جلوگیرى کند خودش ملعون است.» «رسائل جاحظ، ص 298»
•5- دکتر طه حسین نویسنده مصرى: «گروهى گمان مىکنند که یزید از کشته شدن حسینg با این وضع فجیع تبرّى جسته و گناه این عمل را به گردن عبیداللَّه انداخت، حال اگر چنین است چرا عبیداللَّه را ملامت نکرد؟ چرا او را عقاب نکرد؟ چرا او را از ولایت عزل نکرد؟» «الفتنة الکبرى، ج 2، ص 265»
•دفاع از یزید در تخریب کعبه
•از دفاعیات ابن تیمیه از یزید: «هیچ یک از مسلمین قصد اهانت کعبه را نداشته است، نه نایب یزید و نه نائب عبدالملک حجاج بن یوسف و نه غیر این دو، بلکه تمام مسلمین در صدد تعظیم کعبه بودهاند. حال اگر مسجد الحرام را محاصره کردند به خاطر حصر ابن الزبیر بود. به منجنیق بستن کعبه نیز به جهت او بود. یزید قصد آتش زدن کعبه و خراب کردن آن را نداشت، بلکه ابن الزبیر بود که این کارها را انجام داد.» «منهاج السنة، ج 4، ص 577»
•در دفاع از یزید: «از کجا انسان مىداند که یزید یا دیگر ظالمان، توبه نکرده باشند؟ یا آن که حسناتى نداشته باشند که بتواند گناهانشان را بپوشاند.» «همان، ص 571» در حالى که مورّخان تصریح کردهاند که تمام این جرایم به امر یزید بوده است.
•سیوطى در تاریخ الخلفاء از ذهبى: بعد از آن که یزید با اهل مدینه آن فجایع را انجام داد،(اشاره به واقعه حره) لشکرى را به مکه براى جنگ با ابن الزبیر فرستاد. آنان وارد مکه شده و ابن الزبیر را به محاصره در آوردند. با او به جنگ برآمده و کعبه را به منجنیق بستند و از شرارت آتش آنان پردههاى کعبه و سقف آن سوخت. «تاریخ الخلفاء، ص 209 و أخبار مکة، ازرقى، ج 1، ص 202»
•دفاع از یزید در کشتن اهل مدینه (واقعه حرّه)
•ابن تیمیه: «یزید جمیع اشراف مدینه را نکشت، کشتهها به ده هزار نفر نرسید، خونها به قبر پیامبرs نرسید، قتلى در مسجد النبى واقع نشد.» «منهاج السنة، ج 4، ص 575»
•ابن اثیر در الکامل: بعد از واقعه کربلا اهل مدینه بیعت خود را از یزید خلع نمودند، خبر به یزید رسید، مسلم بن عقبه را که مردى خونریز بود به مدینه فرستاد و دستور داد تا سه روز مردم را به بازگشت به بیعت دعوت کند وگرنه همه اهل مدینه را به قتل برساند. و اجازه داد تا سه روز تمام اموال مدینه بر لشکرش حلال باشد. مسلم بن عقبه با لشکرى وارد مدینه شد و تا سه روز فجیعترین قتل و غارتها را در طول تاریخ بشر انجام دادند.» «کامل ابن اثیر، ج 3، ص 310 و تاریخ طبرى، ج 4، ص 372»
•ابن کثیر: «لشکر یزید با زنان مدینه کارى کردند که بعد از آن واقعه هزار زن بدون شوهر بچه دار شدند.» «البدایة و النهایة، ج 8، ص 242»
•ابن قتیبه: «در آن واقعه از اصحاب پیامبرs هشتاد نفر بدرى و از قریش و انصار هفتصد نفر کشته شدند؛ از سایر مردم نیز ده هزار نفر را کشتند.» «الإمامة و السیاسة، ج 1، ص 216» با آن که پیامبر اکرمsفرمود: «هر کس اهل مدینه را بترساند خدا او را خواهد ترسانید و لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او باد.» «تاریخ الخلفاء، ص 209، به نقل از صحیح مسلم»
•دفاع از خوارج!
•ابن تیمیه در دفاع از خوارج: «خوارج بهترین مردم بودند، از حیث نماز خواندن، روزه گرفتن و تلاوت قرآن، آنان در ظاهر و باطن متدین به دین اسلام بودند.»
•در جاى دیگر خُبث باطن خود را نسبت به شیعه ابراز کرده مىگوید: «خوارج از شیعه (رافضىها) صادقتر، دیندارتر و با ورع ترند؛ آنان عملًا دروغ نمىگویند و صادقترین مردم اند.» «منهاج السنة، ج 4، ص 3، همان، ج 7، ص 36»
•در مخالفت با لشکریان امام علىg: «اما شکّى نداریم که عدهاى از سابقین اولین، همانند سهل بن حنیف و عمار بن یاسر در راه او جنگیدند ولى کسانى که در راه او نجنگیدند افضل از آنان اند، کسانى هم که علیه على جنگیدند خوار نشدند، بلکه دائماً پیروز بوده و شهرها را فتح مىکردند و با کفار مىجنگیدند. لشکر معاویه هرگز خوار نشد؛ حتّى در جنگ با على. چگونه پیامبرs گفته باشد: خدایا هر کس على را خوار کرد او را خوار گردان، بلکه این شیعهها هستند که دائماً خوار و مغلوب اند». «منهاج السنة، ج 7، ص 57 و 59»
•پیامبر اکرمs به قتال با سه دسته منحرف دستور داده است. عمار مىگوید: «رسول خداg ما را امر به قتال با ناکثین (اصحاب جمل) و قاسطین (اصحاب معاویه) و مارقین (خوارج) نمود». «مسند أبى یعلى، ج 3، ص 194، ح 1623 و مجمع الزوائد، ج 7، ص 238».
•عمار نقل مىکند که رسول خداs فرمود: «اى على زود است که با تو گروهى ظالم قتال کند، در حالى که تو بر حقّى، پس هر کس که تو را یارى نکند در آن روز از من نیست.» . «کنزالعمال، ج 11، ص 613، ح32970».
•ابن تیمیه در مورد شقىترین فرد از خوارج، یعنى ابن ملجم مىگوید: «کسى که على را کشت نماز مىخواند، روزه مىگرفت، قرآن مىخواند، على را کشت به این اعتقاد که خدا و رسول کشتن او را دوست دارند.»«منهاج السنة، ج 7، ص 153».
•در جاى دیگر او را به صفت «أعبد الناس» معرفى کرده است، «همان، ج 5، ص 47». در حالى که رسول خداs در حدیث صحیحى او را به صفت «أشقى الناس» معرفى کرده است.«مسند احمد، ج 1، ص 130 و خصائص نسایى، ص 39 و طبقات ابن سعد، ج 3، ص 21 و مشکل الاآثار، ج 1، ص 351».
•دفاع از بنىامیّه
•ابن تیمیه در دفاع از بنى امیّه: «بنى امیه بر تمام افراد روى زمین حکومت داشتند و دولت اسلام در زمان آنان عزیز بود و تنها اعتراضى که مردم بر آنها داشتند دو چیز بود: یکى بدگویى به علىg و دیگرى تأخیر نماز از اول وقت.» «منهاج السنة، ج 8، ص 238»
•ابن تیمیه: «سنت در دولت بنى امیه قوىتر و ظاهرتر از دولت بنى عباس بود، زیرا در دولت بنى عباس تعداد زیادى از شیعه و دیگران از اهل بدعت نفوذ کرده بودند.» «منهاج السنة، ج 4، ص 130»
•این در حالى است که خود اهل سنت شأن نزول آیه شریفه: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ» فِی الْقُرْآنِ را صادق بر بنى امیه مىدانند. «مستدرک حاکم، ج 4، ص 480 و تفسیر فخر رازى، درالمنثور، خازن در ذیل آیه شریفه»
•به تعبیر ابوالفدا مفسرین در مورد نزول آیه در شأن بنى امیّه اجماع دارند. «تاریخ ابى الفداء، ج 3، ص 115».
•رسول خداs، مروان و پدرش را (از بنى امیّه) به طور خاص لعن کرده است.«مسند احمد، ج 2، ص 385 و مستدرک حاکم، ج 4، ص 480»