•عملکردِ سیاسى‏
•دو اصل اسلام: 1. کلمه توحید 2. توحید کلمه و وحدت بین مسلمین.
•پیامبر اکرمs در طول 23 سال مردم را به کلمه توحید دعوت کرد و همه را به توحید کلمه و اتحاد فراخواند.

«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»: آل‌عمران/103

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ، حجرات/10 «همانا مؤمنین برادر یکدیگرند». لذا پیامبر اسلامs بین اوس و خزرج، مهاجرین و انصار عقد اخوت بست.

•ابن تیمیه بدون توجه به اتحاد مسلمین با ابداع افکار خلاف عموم مسلمین و تکفیر آنان موجب اختلاف بین مسلمانان شد.
•وضعیت سیاسی آن دوران که سرزمین‌های اسلام مورد هجوم دشمنان اسلام بود، نیازمند اتحاد بود، ولی ابن تیمیه با نشر افکار انحرافی خود، مخالفین خود را به کفر و شرک متّهم مى‏ساخت. وی که مریدانى پیدا کرده بود سبب ایجاد اختلاف بین مسلمین گشت.

 

•دفاع از معاویه‏
•ابن تیمیه به شدّت از بنى امیه(به خصوص معاویه و یزید) دفاع مى‏کرد؛ کتابى به نام فضایل معاویه و یزید تألیف نمود و از آن دو دفاع کرده و براى آنان فضایلى دروغین ذکر کرد، با آن که ذهبى از احمد بن حنبلنقل مى‏کند که هیچ روایتى در مورد فضایل معاویه صحیح نیست.«سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 132»
•اهل دمشق از نسایى خواستند که حدیثى در مدح معاویه نقل کند، در جواب گفت: من فضیلتى در حق او نمى‏دانم، مگر آن که پیامبرs درباره او فرمود: «خدا شکمت را سیر نکند». «همان، ج 14، ص 125 و فیات الاعیان، ج 1، ص 77»

 

•حسن بصرى: چند خصلت در معاویه بود که یکى از آنها هم سبب عذاب است: خلافت را با زور شمشیر غصب کرد، فرزندش که مست و شراب خوار بود به خلافت منصوب نمود، لباس حریر مى‏پوشید، طنبورمى‏زد، زیاد را پسر خود خواند و حجر بن عدى و یارانش را مظلومانه شهید کرد. «کامل ابن اثیر، ج 3، ص 487»
•دفاع از یزید در کشتن امام حسینg‏
•ابن تیمیه با دفاع از جنایات یزید بن معاویه، درصدد پاکسازى شخصیت یزید مى‏گوید: «یزید راضى به کشتن حسینg نبود و حتى از این امر اظهار نارضایتى کرد.» . «رأس الحسینg، ص 207».
•تفتازانى: «حقّ این است که رضایت یزید به قتل حسینg و خوشحالى او از این امر و اهانت به اهل بیت رسول خداs از جمله متواترات است و ما در کفر او شکّى نداریم. لعنت خدا بر او و بر انصار و اعوانش باد.» . «شرح العقائد النسفیة، ص 181».
•او نیز حرکت دادن سر مبارک امام حسینg را به شام ردّ مى‏کند«رأس الحسینg، ص 206». با آن که مورّخین آن را اثبات کرده‏اند. «ترجمة الامام الحسینg از ابن عساکر، طبقات ابن سعد».
•به اسارت رفتن اهل بیت امام حسینg را انکار کرده است «منهاج السنة، ج 2، ص 226»، در حالى که مورخین شیعه و سنّى این موضوع را به طور صریح نقل کرده‏اند. «ر. ک: تاریخ طبرى، کامل ابن اثیر، البدایهوالنهایه»
•ابن تیمیه: «یزید به کشتن حسینg امر نکرد، سرها را نزد او نیاوردند و با چوب بر دندان‏هاى حسین نزد، بلکه این عبیداللَّه بن زیاد بود که این کارها را انجام داد.» در حالى که مورخان عامل همه این جرایم را یزید بن معاویه مى‏دانند.«سؤال فى یزید بن معاویه، ص 16»

 

•عبداللَّه بن عباس در نامه‏اى به یزید بن معاویه مى‏نویسد : «تو کسى بودى که حسین بن على را به شهادت رساندى». «کامل ابن اثیر، ج 3، ص 318».
•ابن اثیر: «یزید اجازه داد تا مردم بر او وارد شوند، در حالى که سر حسین بن على را نزد خود گذارده و با چوبى به گلوى آن حضرت مى‏زد و شعر مى‏خواند.» . «کامل ابن اثیر، ج 3، ص 298 و تاریخ طبرى، ج 4، ص356».
•طبرى در تاریخ: «هنگامى که خبر شهادت حسین بن على7 به وسیله عبیداللَّه بن زیاد به یزید رسید، خوشحال شد و او را به مقامى عالى رساند.» . «تاریخ طبرى، ج 4، ص 388 و البدایة و النهایة، ج 8، ص254».
•اگر شهادت امام حسینg به امر یزید و رضایت او نبود، چرا به عبیداللَّه بن زیاد به خاطر این عمل شنیع، جایزه داده و او را نزد خود مقرّب ساخت. «کامل ابن اثیر، ج 3، ص 300 و تاریخ طبرى، ج 4، ص 388 و البدایة و النهایه، ج 8، ص 254».
•چرا عبیداللَّه را از مقامش عزل نکرد . «الکامل، ج 3، ص 319».
•و او را بر این عمل توبیخ ننمود.«الکامل، ج 3، ص 301».
•مسعودى نقل مى‏کند: روزى یزید بعد از شهادت امام حسینg بر سر سفره شرابى بود در حالى که در طرف راست او نیز ابن زیاد نشسته بود.«مروج الذهب، ج 3، ص 77».

کلمات علماى اهل سنت درباره یزید

1- آلوسى: «هر کس که بگوید: یزید با این عملش معصیت نکرده و لعنش جایز نیست باید در زمره انصار یزید قرار گیرد.» «تفسیر روح المعانى، ج 26، ص 73»

2- ابن خلدون: «غلط کرده ابن العربى مالکى که مى‏گوید: حسین به شمشیر جدش کشته شد، آن گاه بر فسق یزید ادعاى اجماع مى‏کند.» «مقدمه ابن خلدون، ص 254»

3- تفتازانى: «رضایت یزید به کشتن حسین و خوشحالى او به آن و اهانت اهل بیت از متواترات معنوى است.» «شرح عقائد نسفیه، ص 181»

4- جاحظ: «جنایاتى که یزید مرتکب آن شد از قبیل: کشتن حسین، به اسارت بردن اهل بیتش، چوب زدن به دندانها و سر مبارک حضرت، ترساندن اهل مدینه، خراب کردن کعبه، همگى دلالت بر قساوت و غلظت و نفاق و خروج از ایمان او دارد. پس او فاسق و ملعون است و هر کس که از دشنام دادن ملعون جلوگیرى کند خودش ملعون است.» «رسائل جاحظ، ص 298»

•5- دکتر طه حسین نویسنده مصرى: «گروهى گمان مى‏کنند که یزید از کشته شدن حسینg با این وضع فجیع تبرّى جسته و گناه این عمل را به گردن عبیداللَّه انداخت، حال اگر چنین است چرا عبیداللَّه را ملامت نکرد؟ چرا او را عقاب نکرد؟ چرا او را از ولایت عزل نکرد؟» «الفتنة الکبرى، ج 2، ص 265»

 

•دفاع از یزید در تخریب کعبه‏
•از دفاعیات ابن تیمیه از یزید: «هیچ یک از مسلمین قصد اهانت کعبه را نداشته است، نه نایب یزید و نه نائب عبدالملک حجاج بن یوسف و نه غیر این دو، بلکه تمام مسلمین در صدد تعظیم کعبه بوده‏اند. حال اگر مسجد الحرام را محاصره کردند به خاطر حصر ابن الزبیر بود. به منجنیق بستن کعبه نیز به جهت او بود. یزید قصد آتش زدن کعبه و خراب کردن آن را نداشت، بلکه ابن الزبیر بود که این کارها را انجام داد.» «منهاج السنة، ج 4، ص 577»
•در دفاع از یزید: «از کجا انسان مى‏داند که یزید یا دیگر ظالمان، توبه نکرده باشند؟ یا آن که حسناتى نداشته باشند که بتواند گناهانشان را بپوشاند.» «همان، ص 571» در حالى که مورّخان تصریح کرده‏اند که تمام این جرایم به امر یزید بوده است.
•سیوطى در تاریخ الخلفاء از ذهبى: بعد از آن که یزید با اهل مدینه آن فجایع را انجام داد،(اشاره به واقعه حره) لشکرى را به مکه براى جنگ با ابن الزبیر فرستاد. آنان وارد مکه شده و ابن الزبیر را به محاصره در آوردند. با او به جنگ برآمده و کعبه را به منجنیق بستند و از شرارت آتش آنان پرده‏هاى کعبه و سقف آن سوخت. «تاریخ الخلفاء، ص 209 و أخبار مکة، ازرقى، ج 1، ص 202»
•دفاع از یزید در کشتن اهل مدینه‏ (واقعه حرّه)
•ابن تیمیه: «یزید جمیع اشراف مدینه را نکشت، کشته‏ها به ده هزار نفر نرسید، خون‏ها به قبر پیامبرs نرسید، قتلى در مسجد النبى واقع نشد.» «منهاج السنة، ج 4، ص 575»
•ابن اثیر در الکامل: بعد از واقعه کربلا اهل مدینه بیعت خود را از یزید خلع نمودند، خبر به یزید رسید، مسلم بن عقبه را که مردى خون‌ریز بود به مدینه فرستاد و دستور داد تا سه روز مردم را به بازگشت به بیعت دعوت کند وگرنه همه اهل مدینه را به قتل برساند. و اجازه داد تا سه روز تمام اموال مدینه بر لشکرش حلال باشد. مسلم بن عقبه با لشکرى وارد مدینه شد و تا سه روز فجیع‏ترین قتل و غارت‏ها را در طول تاریخ بشر انجام دادند.» «کامل ابن اثیر، ج 3، ص 310 و تاریخ طبرى، ج 4، ص 372» 
•ابن کثیر: «لشکر یزید با زنان مدینه کارى کردند که بعد از آن واقعه هزار زن‏ بدون شوهر بچه دار شدند.» «البدایة و النهایة، ج 8، ص 242»
•ابن قتیبه: «در آن واقعه از اصحاب پیامبرs هشتاد نفر بدرى و از قریش و انصار هفتصد نفر کشته شدند؛ از سایر مردم نیز ده هزار نفر را کشتند.» «الإمامة و السیاسة، ج 1، ص 216» ‌با آن که پیامبر اکرمsفرمود: «هر کس اهل مدینه را بترساند خدا او را خواهد ترسانید و لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او باد.» «تاریخ الخلفاء، ص 209، به نقل از صحیح مسلم»
•دفاع از خوارج!
•ابن تیمیه در دفاع از خوارج: «خوارج بهترین مردم بودند، از حیث نماز خواندن، روزه گرفتن و تلاوت قرآن، آنان در ظاهر و باطن متدین به دین اسلام بودند.»
•در جاى دیگر خُبث باطن خود را نسبت به شیعه ابراز کرده مى‏گوید: «خوارج از شیعه (رافضى‏ها) صادق‏تر، دین‏دارتر و با ورع ترند؛ آنان عملًا دروغ نمى‏گویند و صادق‏ترین مردم اند.» «منهاج السنة، ج 4، ص 3، همان، ج 7، ص 36»
•در مخالفت با لشکریان امام علىg: «اما شکّى نداریم که عده‏اى از سابقین اولین، همانند سهل بن حنیف و عمار بن یاسر در راه او جنگیدند ولى کسانى که در راه او نجنگیدند افضل از آنان اند، کسانى هم که علیه على جنگیدند خوار نشدند، بلکه دائماً پیروز بوده و شهرها را فتح مى‏کردند و با کفار مى‏جنگیدند. لشکر معاویه هرگز خوار نشد؛ حتّى در جنگ با على. چگونه پیامبرs گفته باشد: خدایا هر کس على را خوار کرد او را خوار گردان، بلکه این شیعه‏ها هستند که دائماً خوار و مغلوب اند». «منهاج السنة، ج 7، ص 57 و 59»

 

•پیامبر اکرمs به قتال با سه دسته منحرف دستور داده است. عمار مى‏گوید: «رسول خداg ما را امر به قتال با ناکثین (اصحاب جمل) و قاسطین (اصحاب معاویه) و مارقین (خوارج) نمود». «مسند أبى یعلى، ج 3، ص 194، ح 1623 و مجمع الزوائد، ج 7، ص 238».
•عمار نقل مى‏کند که رسول خداs فرمود: «اى على زود است که با تو گروهى ظالم قتال کند، در حالى که تو بر حقّى، پس هر کس که تو را یارى نکند در آن روز از من نیست.» . «کنزالعمال، ج 11، ص 613، ح32970».
•ابن تیمیه در مورد شقى‏ترین فرد از خوارج، یعنى ابن ملجم مى‏گوید: «کسى که على را کشت نماز مى‏خواند، روزه مى‏گرفت، قرآن مى‏خواند، على را کشت به این اعتقاد که خدا و رسول کشتن او را دوست دارند.»«منهاج السنة، ج 7، ص 153».
•در جاى دیگر او را به صفت «أعبد الناس» معرفى کرده است، «همان، ج 5، ص 47». در حالى که رسول خداs در حدیث صحیحى او را به صفت «أشقى الناس» معرفى کرده است.«مسند احمد، ج 1، ص 130 و خصائص نسایى، ص 39 و طبقات ابن سعد، ج 3، ص 21 و مشکل الاآثار، ج 1، ص 351».
•دفاع از بنى‏امیّه‏
•ابن تیمیه در دفاع از بنى امیّه: «بنى امیه بر تمام افراد روى زمین حکومت داشتند و دولت اسلام در زمان آنان عزیز بود و تنها اعتراضى که مردم بر آنها داشتند دو چیز بود: یکى بدگویى به علىg و دیگرى تأخیر نماز از اول وقت.» «منهاج السنة، ج 8، ص 238»
•ابن تیمیه: «سنت در دولت بنى امیه قوى‏تر و ظاهرتر از دولت بنى عباس بود، زیرا در دولت بنى عباس تعداد زیادى از شیعه و دیگران از اهل بدعت نفوذ کرده بودند.» «منهاج السنة، ج 4، ص 130»
•این در حالى است که خود اهل سنت شأن نزول آیه شریفه: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ» فِی الْقُرْآنِ‏ را صادق بر بنى امیه مى‏دانند. «مستدرک حاکم، ج 4، ص 480 و تفسیر فخر رازى، درالمنثور، خازن در ذیل آیه شریفه»
•به تعبیر ابوالفدا مفسرین در مورد نزول آیه در شأن بنى امیّه اجماع دارند. «تاریخ ابى الفداء، ج 3، ص 115».
•رسول خداs، مروان و پدرش را (از بنى امیّه) به طور خاص لعن کرده است.«مسند احمد، ج 2، ص 385 و مستدرک حاکم، ج 4، ص 480»

 

•برترى دادن خلفا بر امام علىg
•ابن تیمیه تصریح به افضلیت خلفا بر امام علىg دارد: «ابوبکر را مقدم داشتند، زیرا او افضل بود.» «منهاج السنة، ج 4، ص 365»
•در جایى دیگر از پیامبرs نقل مى‏کند که فرمود: اگر من بر مردم مبعوث نشده بودم عمر مبعوث شده بود.
• البته ابن جوزى حدیث عمر را جزء احادیث جعلى قرار داده است.«همان، ج 6، ص 55»

ناصبى بودن ابن تیمیه‏

برخى از علماى اهل سنت به ناصبى بودن ابن تیمیه و دشمنى او با شیعه تصریح نموده‏اند.

1- ابن حجر عسقلانى‏

شرح حال ابن تیمیه: «چه بسیار از مبالغه‏اش در توهین کلام رافضى «علامه حلّى» که منجر به تنقیص و توهین به على شد». «لسان المیزان، ج 6، ص 319 و 320».

«ابن تیمیه در حقّ علىg مى‏گوید: او در هفده مورد اشتباهاتى با نصّ قرآن داشته است.» . «الدرر الکامنة، ج 1، ص 153».

«مردم درباره ابن تیمیه اختلاف دارند: برخى او را به تجسیم نسبت مى‏دهند و گروهى نیز او را به کفر و عده‏اى به نفاق نسبت داده‏اند، به جهت نسبت ناروایى که به علىg مى‏دهد.» «همان، ص 155»

2- ابن حجر هیثمى‏

«او (ابن تیمیه) کسى است که خداوند متعال خوار و گمراه و کور و کر و ذلیلش کرد. صاحبان علم به این مطلب تصریح نموده‏اند.» «الفتاوى الحدیثیة، ص 114»

 

•بغض علىّg نفاق است‏
•امیرالمؤمنینg : «قسم به کسى که دانه را شکافت و خلایق را آفرید! عهد پیامبر اکرمs به من این است که دوست ندارد مرا مگر مؤمن و دشمن ندارد مرا مگر منافق.» «صحیح مسلم، ج 1، ص 120، ح 131، کتاب الایمان و صحیح ترمذى، ج 5، ص 601، ح 3736 و سنن ابن ماجه، ج 1، ص 42، ح 114»
•ام سلمه از رسول خداs: «منافق على را دوست ندارد و مؤمن او را دشمن ندارد.» «صحیح ترمذى، ج 5، ص 594، ح 3717»
•ابو سعید خدرى: «ما جماعت انصار، منافقین را با بُغض على7 مى‏شناختیم.» «همان، ص 593»

 

برخى از فتاوا و آراء ابن تیمیه‏

1- تحریم نماز و دعا در کنار قبور اولیا

ابن تیمیه: «نماز خواندن در کنار قبور مشروع نیست. هم چنین قصد مَشاهد کردن به جهت عبادت در کنار آنها از قبیل نماز، اعتکاف، استغاثه، ابتهال و قرائت قرآن، مشروع نیست، بلکه باطل است.» «مجموعة الرسائل و المسائل، ج 1، ص 60»

2- تحریم زیارت قبور

وی شدیداً با زیارت قبر پیامبرs و دیگر اولیاى الهى مقابله مى‏کند. او در جایی مى‏گوید: «تمام احادیث زیارت قبر پیامبرs ضعیف؛ بلکه دروغ است.» «التوسل و الوسیله، ص 156»

3- تحریم استغاثه به غیر خدا

ابن تیمیه: «اگر کسى به شخصى که از دنیا رفته بگوید: مرا دریاب، مرا کمک کن، از من شفاعت کن، مرا بر دشمنم پیروز گردان و امثال این درخواست‏ها که تنها خدا بر آن قدرت دارد، از اقسام شرک است.»«الهدیة السنیّة، ص 40»

در جاى دیگر مى‏گوید: «اگر کسى چنین گوید باید توبه کند و گرنه کشتنش واجب است». «زیارة القبور، ص 17 و 18»

4- تحریم برپایى مراسم‏

ابن تیمیه درباره برپایى مراسم جشن در اعیاد و ولادت‏هاى بزرگان دین مى‏گوید:

«اعیاد، شریعتى از شرایع است که در آن باید از دستورها متابعت نمود، نه آن که بدعت گذارى کرد. این عمل همانند اعمال نصارى است که حوادث حضرت عیسى7 را عید مى‏گیرند.» «اقتضاء الصراط المستقیم، ص 293 و 295»

5- تحریم قسم به غیر خداوند

 

ابن تیمیه: «قسم خوردن به غیر خداوند مشروع نیست، بلکه از آن نهى شده است.» «مجموعة الرسائل و المسائل، ج 1، ص 17»

6- نسبت دادن جسمانیت به خدا

ابن تیمیه: «آنچه در قرآن و سنت ثابت شده و اجماع و اتفاقِ پیشینیان بر آن است، حقّ مى‏باشد. حال اگر از این امر، لازم آید که خداوند متّصف به جسمیت شود اشکالى ندارد، زیرا لازمه حقّ نیز حقّ است.»«الفتاواى، ج 5، ص 192»

 

ابن بطوطه: «در دمشق شخصى بود از بزرگان فقهاى حنبلى به نام تقى الدین ابن تیمیه، در هر علمى سخن مى‏گفت، لیکن مشکلى در عقل خود داشت. زمانى که در دمشق بودم، روز جمعه‏اى بر او وارد شدم در حالى که بر منبر جامع دمشق مردم را موعظه مى‏کرد، از جمله مطالبى که گفت این بود که: خداوند به آسمان دنیا مى‏آید همان گونه که من از منبر پایین مى‏آیم. این را گفت و از منبر پایین آمد.» «رحلة ابن بطوطه، ص95 و الدرر الکامنة، ابن حجر عسقلانى، ج 1، ص 154»



موضوع :