•در این باران اسمى از پروردگار است و بواسطه آن تأثیر در زندگى زمین مرده مىنماید «مُحْیى الارْضَ بَعْدَ مَوْتِها» است؛
• در آن باران اسم دیگرى از خداوند است که بواسطه آن بدنهای متلاشی و پراکنده مردگان بهم پیوسته و زنده میشوند و آن اسم «مُحْیى الامْواتِ بَعْدَ مَوْتِها وَ باعِثُ الْمَوْتَى بَعْدَ أنْ کانوا فى الْقُبور» مىباشد.
•آن باران افاضهی رحمتی از جانب پروردگار است که ذرات اجساد را پیوند زده و در محشر حاضر میشوند.
•این عمل مانند آفرینش سائر موجودات است و بین آنها تفاوتى نیست و نباید شگرف و عجیب به نظر آید.
•وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا کُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ* أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ. «رعد/13»
تبیین و توضیح عالم حشر «معاد شناسى، ج6، ص: 203ـ 205»
•عالم حشر یعنى عالم جمع. نفوسى که از این عالم بسوى خداوند میروند، به همان نقطهاى میروند که از همانجا ابتداء آفرینش آنها بوده و نزولشان بدین عالم از آن نقطه بوده است.
•همه موجودات دارای عالم معاد
•تمام موجودات بسوى خداوند متعال حرکت میکنند. نفس انسان، حیوان، نبات و جمادات؛ نفوس ملائکه و انبیاء، و تمام موجودات مجرّد عالم عِلوى معاد دارند؛ و معاد آنها عبارت است از: فناء در همان اسمى از اسماء ذات حقّ که از آن بوجود آمدهاند.
•هر موجودی همان قوس نزولى را که در خلقت پیموده باید از آن صعود نموده و به آن صفتى بازگردد که موجب پیدایش او شده.
«کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ»: اعراف/29. همچنانکه شما را آفرید و از مبدءى بوجود آورد، همینطور شما باید برگردید و به همان مبدأ عود کنید.
«کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُه»ُ: انبیا/104. «همانطور که ما اوّل خلقت را ابتدا کردیم، آن خلقت را به همانجا عود میدهیم و برمیگردانیم.
•خداوند اوّل چیزى را که خلق فرمود، طبق آنچه در روایات آمده:
•یا عقل: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ الْعَقْلُ
•یا نور: إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً ص وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِینَ فَکَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ اللَّه
•یا آب: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ الْمَآءُ: منظور وجود منبسط و رحمت واسعه خداست؛
•معاد موجودات به سوی خداست و از آن اسم و از اوّلُ ما خَلَق، موجودات مجرّد چون ارواح فرشتگان و عقول و نفوس قدسیّه و نفوس ناطقه را آفرید.
•از آن اسماء و صفات، به همین ترتیب أسماءِ جزئیّه و موجودات متکثّره را به ترتیب نزول از رأس مخروط به قاعده آن پی در پی آفرید.
•در این سلسله مراتب، هر موجودى معادش عبارت است از عود و بازگشت به همان جائى که از آنجا آفریده شده بود، و فناء در آن اسم حىّ قیّوم.
•در دعاى سِمات و روایات بدین مطالب تصریح شده که کیفیّت پیدایش عالم را از اسماءِ خداوند بیان میکند.
•انسان نیز به همان جائى بازگشت میکند که و سرشت او و طینت او از آنجا بوده است و از آنجا آفریده شده است خواه از عِلّیّین و خواه از سِجّین.
•این حرکتِ انسان را از عالم کثرت بسوى مقام وحدت و از اعتبار بسوى حقیقت، حشر گویند؛ یعنى عالم جمع، عالمى که انسان در آن جمع مىشود و در خود فرو میرود و پیچیده میگردد و فانى مىشود.
•حشر = جمع «وَ یَوْمُ الْحَشْرِ یَوْمُ الْبَعْثِ وَ الْمَعادِ وَ هُوَ مَأْخوذٌ مِنْ حَشَرَ الْقَوْمَ إذا جَمَعَهُمْ» روز حشر یعنى روز بعث و بازگشت؛ و از حَشَرَ الْقَوْم گرفته شده است، یعنى آنها را جمع کرد. «أقرب الموارد»
•«حَشَرْتُ النّاسَ أحْشِرُهُمْ وَ أحْشُرُهُمْ حَشْرًا: جَمَعْتُهُمْ؛ وَ مِنْهُ یَوْمُ الْحَشْرِ». حشر یعنى جمع کردن، و به همین مناسبت روز قیامت را یوم حشر گویند. «صِحاحُ اللغة»
•«وَ الْحَشْرُ جَمْعُ النّاسِ یَوْمَ الْقِیَمَةِ». حشر به معناى جمع کردن مردم در روز قیامت است. «لسانُ العرب»
•تبیین و توضیح عالم نشر
•عالم نشر، نشر = بازکردن و گستردن است.
•پس از عالم حشر، عالم نشر است؛ یعنى آن نحوه از جمع و فنا بر میگردد و باز مىشود، و مانند یک طاقه پارچه را که پیچیده باشند، اینک باز مىکنند و تمام خصوصیّات و مساحت و شکل و اندازه آن را در مرأى و منظر قرار میدهند.
•علامه طباطبایی: «کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ: و بخورید از روزى پروردگار و بسوى اوست نشور.» ملک/15.
نشور و نشر زنده کردن مرده است بعد از مردنش و اصل این مادّه از نَشَرَ الصَّحیفَةَ وَ الثَّوْبَ إذا بَسَطَهُما بَعْدَ طَیِّهِما (باز کردن کاغذ و لباس در وقتى که آنها را بعد از آنکه پیچیده بودند باز کنند و بگسترند) گرفته شده است. و قول خداوند که میفرماید: «وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ»: زنده کردن مردگان به خدا رجوع میکند به اینکه اموات را از زمین خارج و براى حساب و جزاء زنده مىنماید. «تفسیر المیزان، ج 20، ص 14»
•«وَ نَشَرَ الثَّوْبَ وَ الْکِتابَ نَشْرًا: بَسَطَهُ خِلافُ طَواهُ؛ وَ- اللَهُ الْمَوْتَى نَشْرًا وَ نُشورًا: أحْیاهُمْ فَکَأنَّهُمْ خَرَجوا وَ نُشِروا بَعْدَ ما طُووا»: و نشر کرد کتاب یا لباس را یعنى باز کرد، بر خلافِ پیچید آن را؛ و نشر کرد خدا مردگان را= زنده کرد، مثل آنکه مردگان خارج شدند و باز و گسترده شدند بعد از آنکه بهم در پیچیده بودند.» « أقرب الموارد، ج 2، ص 1300».
وَ نَشَرَ الْمَتاعَ وَ غَیْرَهُ یَنْشُرُهُ نَشْرًا بَسَطَهُ، وَ مِنْهُ ریحٌ نَشورٌ وَ ریاحٌ نُشُرٌ؛ وَ نَشَرَ الْمَیِّتُ یَنْشُرُ نُشورًا، أىْ عاشَ بَعْدَ الْمَوْتِ؛ قالَ الاعْشَى: حَتَّى یَقولُ النّاسُ مِمّا رَأوْا یا عَجَبًا لِلْمَیِّتِ النّاشِرِ
•وَ مِنْهُ یَوْمُ النُّشورِ؛ وَ أنْشَرَهُمُ اللَهُ، أىْ أحْیاهُمْ «و نشر کرد متاع را یا غیر آن را، یعنى بگسترد و پهن کرد، و از همین باب است که میگویند: بادِ گسترده و بادهاى گسترده و پهن شده. و مرده نشور نمود، یعنى بعد از مرگ، زندگى و حیات پیدا کرد؛ و أعشى گوید تا به جائى که مردم از آنچه مىبینند میگویند: اى عجب از مردهاى که زنده شده و زندگانى میکند. و از همین باب است یوم نشور. و خداوند ایشان را نشر کرد، یعنى زنده کرد.» « صحاح اللغة، ج 1، ص 405».
•ابن أثیر آورده است که در حدیث دعا آمده: لَکَ الْمَحْیَا وَ الْمَمَاتُ وَ إِلَیْکَ النُّشُورُ. یُقالُ: نَشَرَ الْمَیِّتُ یَنْشُرُ نُشورًا، إذا عاشَ بَعْدَ الْمَوْتِ؛ وَ أنشَرَهُ اللَهُ أىْ أحْیاهُ. «اى خداوند! زندگى و مرگ براى توست، و نشور بسوى توست. گفته میشود: مرده نشور پیدا کرد، یعنى بعد از مردن عیش و زندگى پیدا کرد.». « نهایة ابن أثیر» ج 5، ص 54
•و به همین الفاظ در «لسان العرب» آورده است و به دنبالش گفته است: وَ مِنْهُ یَوْمُ النُّشورِ. « لسان العرب، ج« ر- ز» ص 206»
فرق عالم حشر با عالم نشر
•عالم نشر یعنى عالم زندگى و حیات؛ یعنى پس از آنکه در سیر إلى الله مردم به فناء مىرسند، بار دیگر از فناء به بقاء حرکت مىکنند و مانند نامه و طاقه پارچه درهم پیچیده دوباره باز مىشوند و احاطه علمى بر أعمال خود پیدا مىکنند و مورد حساب و جزاء و عرض و سؤال قرار میگیرند، مانند طومار نوشتهای که پیچیده شده و مضمون آن پیدا نیست، ولی وقتی آن را باز کنند معلوم مىشود که در آن چیست.
این عالم بقاء بالله است که آن را بقاء بعد از فناء نیز گویند.
•درباره عالم معاد و حشر «إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ» آمده، بسوى خدا باز میگردید و عالم کثرت درهم نوردیده مىشود؛ «وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ: آنچه را گمان میکردید، گم و نابود میگردد» انعام/94 .
•امّا در عالم نشر به عکس آن، تمام نابود شدهها بود مىشود و مخفیّات ظاهر مىگردد و انسان بر تمام اعمال خود، و عبادات و معاصى و نیّتها و اخلاق و ملکات و عقائد خود واقف مىشود.
نتیجه گیری:
•انسان پس از مقام فناء به مقام بقاء میرسد.
• کمترین درجه آن، اینست که انسان به کثرات خود، احاطه وجودی و علمی پیدا کند. یعنى بر عالم زمان و مکان سیطره پیدا میکند و از زمان تولّدِ خود را تا هنگام مرگ را با همین بدن عنصرى با تمام افعالى که انجام داده است، مىیابد و سیطره وجودی بر تمام کردار خود پیدا میکند، یعنى بدن مادّى عنصرى خود را در طول مدّت عمر با تمام آثار مىیابد. و همانطور که الان روح ما بر بدن ما در این لحظه احاطه دارد، در آن وقت روح انسان بر بدن انسان در تمام مدّت عمر با تمام خصوصیّات احاطه وجودی پیدا میکند و مُهیمن بر خود با کردارش با علم حضورى خواهد بود.
•چون در آن عالم، انسان و کردارش به صورت ملکوتى خود جلوه دارند و حقائق اشیاء کشف میگردد، و از طرفى بهشت و جهنّم، نفسِ دریافت کننده أعمال و تجسّم روح و واقعیّت آنهاست، انسان بر تمام بدن عنصرى با اعمال خوب و بد احاطه پیدا مىنماید؛ و این احاطه تنها علم و تصوری نیست، بلکه چون روح مجرّد است، احاطه وجودی است. و اللهُ العالم.