بداء
مفهوم بدا
امام صادق علیه السلام: «مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاء: خداوند به چیزى مانند اعتقاد به بدا تعظیم نشده است.» «اصول کافى، ج 1، باب بدا، حدیث 1»
امام صادق علیه السلام: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ: خداوند به چیزى مانند اعتقاد به بدا، عبادت نشده است.» «اصول کافى، ج 1، باب بدا، حدیث 1»
امام صادق علیه السلام: «مَا تَنَبَّأَ نَبِیٌّ قَطُّ حَتَّى یُقِرَّ لِلَّهِ بِخَمْسِ خِصَالٍ بِالْبَدَاءِ وَ الْمَشِیئَةِ وَ السُّجُودِ وَ الْعُبُودِیَّةِ وَ الطَّاعَةِ: خداوند هیچ پیامبرى را به نبوّت برنگزید مگر این که از او به اقرار به بدا پیمان گرفت.» «اصول کافى، ج 1، باب بدا، حدیث 13»
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ: عِلْمٌ مَکْنُونٌ مَخْزُونٌ، لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِکَ یَکُونُ الْبَدَاءُ- ؛وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ، فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ. کافی، ج1، ص: 147
لوح محفوظ: علمی که هیچ گاه تغییر نمیکند علم مکنون مخزون (و عنده ام ا لکتاب) = (لوح محفوظ) که میتوان آن را علم ذاتی نام نهاد. این علم را به نبی اکرم هم نمیدهد، لذا احتمال بدا برای پیامبرصلی الله علیه و آله هم میرود.
لوح محو اثبات: مقام علم تعلیم شده است مقام تقدیر (یمحوا الله ما یشاء) قابل تغییر، علمی که به ملائکه و رسولان تعلیم میشود. {از علم مکنون(علم اول) بدا در علم فعلی (علم دوم) بدا حاصل میشود}.
قال الصادق علیه السلام: مَا بَدَا لِلَّهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا کَانَ فِی عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ یَبْدُوَ لَهُ. در هیچ چیز برای خدا بداء حاصل نمیشود، مگر اینکه در علم خدا قبل از اینکه بداء شود، وجود دارد.
در مقام تقدیر با حفظ حریت انسان به او آزادی عمل میدهند: 1. فرصت 2. اختیار و آزادی 3. براساس عمل برنامهی انسان قابل تغییر است. در مقام فعل حق است.
2 مقام 1. علم حق: علم علت و مصدر فعل نیست، «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون: 28، یس». بلکه مصدر فعل حکمت است. در نظام عقلانی منشأصدور علم نیست، بلکه حکمت، عدل و فضل است. از علم استفاده کرده ولی آن را منشأ تصمیم گیری قرار نمیدهیم.
2. فعل حق: نظام تدبیر عالم و تقدیر آن است.
1- اتفاق متکلمان امامیه: خداوند به تمام حوادث عالم است، پس ظهور بعد از خفا و علم بعد از جهل نزد او معنا ندارد.
2- دلالت آیات و روایات: خداوند در امر خلق، ایجاد، تدبیر و تربیت فارغ نشده است و مسیر بندگان به سبب رفتار نیک و بدشان قابل تغییر و تحوّل است. مسیر انسان با اعمال نیک و بد متغیر است.
3- نظام سِفلى و عینى ناشى از نظام عِلوى و علمى از اوست؛ جهان ناسوت، محکوم جهان ملکوت است.
ممکن است در مقابل نظام سفلى (حداقل در عالم انسانى) در نظام عِلوى و عِلمى اثر بگذارد و سبب تغییراتى شود، هرچند همین تأثیر نیز به موجب سرنوشت و به حکم قضا و قدر بوده باشد.
4- موجودات جهان بر دو قسم اند:
مجردات عِلوى: بیش از یک نوع خاص ندارند؛ که تحت تأثیر علل مختلف قرار نمىگیرند. قضا و قدر حتمى است.
غیر مجردات (مادیات): بیش از یک نوع خاص دارند. همواره در حال دگرگونی بوده و تحت تأثیر علل مختلفند.
چون مادیات با علل مختلف سر و کار دارند، سرنوشتهاى مختلف (به میزان سلسله علل) در انتظار آنهاست.
پس سرنوشتهاى گوناگونى وجود دارند که مىتوانند جانشین یک دیگر شوند. جانشین شدن آنها نیز به حکم سرنوشت است. قضا و قدر در مادیات غیر حتمی است.
بدا و ابطال عقیده یهود
1. جنبه الهى بدا: اعتقاد به احاطه و غلبه قدرت الهى.
2. نقش اعمال نیک و بد انسان در سرنوشت او: تحولاتى که در زندگى و سرنوشت انسان رخ مىدهد از اعمال نیک و بد او تأثیر مىپذیرد.
در صحیح مسلم از انس بن مالک روایت شده که گفت: از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «هر کس دوست دارد روزى او فراوان شود و اجلش تأخیر افتد، صله رحم نماید». (صحیح مسلم، ج 4، ص 1982. توحید صدوق، ص 167).
ـ اعمال قدرت و سلطه از سوى خدا و تغییر سرنوشت و مقدّرات، روى حکمت و مصلحت است. بخشى از این تغییر مربوط به عمل و نحوه زندگى خوب یا بد اوست. مثلا صله رحم، رعایت ادب والدین..
ـ این امور در سرنوشت افراد بر اساس یک سلسله اسباب و شرایط معین نیز مشمول قضا و قدر الهى است.
ـ با نظر به علم ازلى خداوند، هیچ چیز براى او پوشیده و پنهان نیست، ولى حوادث جهان تابع اسباب و شرایط ویژهاى است و مشیّت حکیمانه الهى، نظام عالم را این گونه مقدّر نموده است. (ر. ک: التفسیر الکبیر، ج 19، ص 65- 66؛ شهید اول، القواعد و الفوائد، ج 2، ص 54- 56).
بدا در قلمرو تکوین = نسخ در قلمرو تشریع
حکمى که نسخ مىشود براى خداوند از قبل معلوم بوده است و در واقع و نفس الأمر، آن حکم به صورت موقت تشریع شده، ولى در ظاهر خطاب شرعى به صورت مطلق آمده است و انسان گمان مىکند آن حکم، ابدى است. با آمدن حکمِ ناسخ، به خطاى خود واقف مىگردد. بدا در قلمرو تکوین نیز همین گونه است.
نزاع لفظی در مورد بداء
موضوع :