ازدواج ام کلثوم
1- ابن سعد: «.. عمر بن خطاب، ام کلثوم دختر على بن ابى طالب را به ازدواج خود در آورد، در حالى که دخترى غیر بالغ بود و نزد او بود تا هنگامى که عمر کشته شد و براى او دو فرزند به نام زید و رقیه به دنیا آورد.» «طبقات ابن سعد، ج 8، ص 462»
2- حاکم نیشابورى به سند خود از على بن حسین: عمر بن خطاب براى خواستگارى امّ کلثوم دختر علىّ رضى الله عنه نزد او آمد و از او خواست که دخترش را به نکاح وى در آورد. علىّ علیه السلام فرمود: من او را براى فرزند برادرم، عبداللَّه بن جعفر گذاشتهام.عمر گفت: باید او را به نکاح من در آورى ... آنگاه علىّ علیه السلام امّکلثوم را به ازدواج او درآورد. سپس عمر نزد مهاجران آمد و گفت: آیا به من تبریک نمىگویید؟ گفتند: به چه دلیل؟ گفت: به دلیل ازدواج با امّکلثوم دختر على فاطمه. من شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود: هر نسب و سببى روز قیامت منقطع است، مگر سبب و نسب من. از همین رو، دوست دارم که بین من و رسول خدا صلى الله علیه و آله نسب و سبب باشد.» «مستدرک حاکم، ج 3، ص 142»
1-بخارى و مسلم از ذکر این حدیث اعراض کرده و آن را در دو کتاب مهمّ خود نقل نکردهاند و چه بسیار احادیثى که به همین جهت علماى اهلسنت تضعیف نمودهاند.
2- حدیث در صحاح ستّه و دیگر کتابهاى معروف اهلسنت، همانند مسند احمد بن حنبل نیامده است.
1- تهدید و ارعاب
1. نکاح طبق ظاهر اسلام بوده (هر چند اعتقاد به ولایت افضل است) + به دلیل ضرورت (تألیف قلوب + حفظ خونها)
2. نکاح با گمراه در صورت ترس بر دین و جان جایز است.
رسولخدا دو دخترانش را که در نکاح کافران بودند، بعد از بعثت از شوهرانشان جدا نموده ولی ابوالعاص بعد از اسلام دوباره به نکاح اول بازگشت.
2- اضطراب در متن حدیث: احادیث مضطرب است و اضطراب حدیث را از حجّیت و اعتبار ساقط مىکنند.
3- تناسب نداشتن سنّ عمر با امکلثوم
4- ام کلثوم دختر ابىبکر
در برخی تواریخ خواستگاری عمر از دختر ابوبکر به نام «امّکلثوم» مطرح شده که ممکن است، تشابه اسمی بین این دو «دختر امیرالمؤمنین» به وجود آمده باشد.
5- ام کلثوم دختر جَرْوَل
برخى از مورخان مادر زید بن عمر بن خطاب را امّکلثوم دختر جَرْوَلدانستهاند، لذا ممکن است تشابه اسمى باعث شده باشد که آنرا به دختر امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت دهند.
6- تنافى قضیه با ثوابت شریعت
سبط بن جوزى بعد از ذکر ماجرا آن را قبیح شمرده و می گوید: «سخن من این است که اگر به جاى او (امکلثوم) زن کنیزى بود، به خدا سوگند! این عمل قبیح بود، زیرا به اجماع مسلمین لمس زن جایز نیست، تا چه رسد به عمر که این عمل از وى صادر شده باشد.»«سبط بن جوزى، تذکرة الخواص، ص 288»
برخى روایات: «... امّکلثوم با او برخورد شدیدى کرد و فرمود: چگونه این کارها را انجام مىدهى؟ اگر امیر و خلیفه مؤمنین نبودى، دماغت را خرد مىکردم. آنگاه از منزلش بیرون آمده، نزد پدر رفت و بعد از ذکر جریان عرض کرد: اى پدر مرا نیز پیرمرد پستى فرستادى ....»«اسد الغابه، ج 5، ص 614؛ الاصابه، ج 4، ص 492 و ذهبى، تاریخ الاسلام، ج 4، ص 138»
7- امّکلثوم از غیر زهرا علیها السلام
«على علیه السلام دو دختر به نام زینب صغرى و امّکلثوم صغرى داشته که هردوى آنها از امّ ولد بودهاند.» «تاریخ موالید الأئمه، ص 16؛ نورا الابصار، ص 103 و نهایة الارب، ج 20، ص 223»
•طریحى: «امّکلثوم زینب صغرى دختر امیرالمؤمنین علیه السلام است که با برادرش حسین علیه السلام در کربلا بود. مشهور بین اصحاب آن است که عمر بن خطاب او را به زور به نکاح خود در آورد. همانگونه که سید مرتضى در رسالهاى بر آن اصرار دارد و قول صحیحتر را- به جهت روایات مستفیضه- همین مىداند.» «اعیان الشیعه، ج 13، ص 12( به نقل از طریحى)»
1- کلینى به سند خود از امام صادق علیه السلام، در باره ازدواج امّکلثوم نقل مىکند که حضرت فرمود: «وى زنى از زنان ما بود که غاصبانه به ازدواج دیگرى در آمد ....» «کافى، ج 5، ص 346»
2- کلینىبه سند خود از امام صادق علیه السلام: از حضرت سؤال شد: «آیا زنى که شوهرش مرده است، در خانه خود عدهّ وفات بگیرد یا هر کجا که مىخواهد؟ حضرت فرمود: «هر کجا که مىخواهد، زیرا على علیه السلام بعد از وفات عمر، امّکلثوم را به خانه خود برد.» «همان، ج 6، ص 115»
3- شیخ طوسى رحمه الله به سند خود از امام باقر علیه السلام نقل مىکند: امّکلثوم دختر على علیه السلام و فرزندش زید بن عمر بن خطاب در یک ساعت از دنیا رفتند .... «تهذیب، ج 9، باب 36، ص 362»
الف) همه روایات صحیح السند نیستند.
ب) برخى از روایات دلالت بر وقوع عقد و نکاح ندارد، همانند روایاتى که دلالت دارد که امام على علیه السلام امر نکاح را به عباس واگذار کرده است؛ «وسائل، ج 20، باب 10، کافى، ج 5؛ ص 346 و مرآة العقول، ج 2، ص 42» همانگونه که مجلسى به آن تصریح کرده است.
ج) اغتصاب و غصب فرج، معلّق بر صحت ادعاى تزویج است؛ یعنى بر فرض صحت و وقوع تزویج؛ همانگونه که عامه مىگویند: این فرجى است که از ما غصب شده است و تعلیق دلالت بر وقوع نکاح ندارد. مجلسى رحمه الله مىگوید: «معناى حدیث آن است که در ظاهر از ما غصب شد و به گمان مردم، اگر این قصّه صحیح باشد.» «مرآة العقول، ج 2، ص 42»
روایت اوّل: سند ضعیف _ دلالت: احتمال زید فرزند عمر از امّکلثوم دختر جرول یا دیگری
سند: 1. «جعفر بن محمّد قمى» مجهول بوده و مشترک با جعفر بن محمّد اشعرى و جعفر بن محمّد بن عبیداللَّه، (هر دو مجهولند). «معجم رجال الحدیث، ترجمه جعفر بن محمّد اشعرى»
2. «قداح» مهمل
1. روش ائمه این بود که در محاجه با خصم به اعتقاد وی استدلال میکردند.
2. در اینجا امام در صدد اثبات ازدواج امکلثوم نبوده بلکه در صدد اثبات حکمی است که با نظر اهلسنت مخالف است، ولی حضرت اثبات جواز آن به خبر امکلثوم (از زبان اهل سنت) استدلال میکند. (اثبات اینکه عده زن شوهر مرده در غیر خانه شوهر جایز است).
3. به فرض عدم صحت توجیهات: حمل روایات بر تقیه و تهدید (بنا بر تصریح برخی روایات)
•بنابراین اصل قضیّه و استدلال بر آن موجب تأیید خلیفه دوّم نمیشود.
موضوع :