موقعیّت جغرافیایى فدک
نتیجه: عمر معتقد بود که فدک از جمله املاک شخصى رسول خدا صلى الله علیه و آله بوده است.
در نتیجه باید بعد از او به وارثش زهراى اطهر علیها السلام، منتقل شود.
«وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ وَ لکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ» . حشر/6 و 7.
ذوى القربى حقّ هر گونه تصرفى را در آن دارند و این مال جزء بیتالمال مسلمانان نمیباشد.
فدک در دست امویان
فدک در دست عباسیان
دفع یک شبهه
«على و عباس در مورد فدک با یکدیگر نزاع داشتند. على علیه السلام مىفرمود: پیامبر صلى الله علیه و آله فدک را در زمان حیاتش به فاطمه علیها السلام بخشید، ولى عباس از این امر ابا مىکرد و مىگفت: فدک ملک رسول خداست، لذا من وارث آن هستم. نزاع را به نزد عمر آوردند. او از حکم بین آن دو امتناع کرد و گفت: خود بهتر مىدانید، من آن را به هر دوى شما تسلیم مىکنم.» «معجم البلدان، ج 4، ص 238، لسان العرب، ماده فدک»
شواهد:
1- اختلاف بین امام على علیه السلام و عباس طبق نقل اهل سنت، در اختصاصات پیامبر صلى الله علیه و آله از اموال بنى نضیر بوده است. «شرح ابن ابى الحدید، ج 16 ص 221؛ سمهودى، وفاء الوفاء، ج 2، ص 158»
2- دلالت صریح برخی روایات: ابوبکر و عمر فدک و اموال خیبر را گرفته و به هیچ کس ندادند و تنها عمر صدقه رسول خدا صلى الله علیه و آله در مدینه را به على علیه السلام و عباس باز گرداند.
مسلم: «فاطمه، بعد از وفات رسول خدا صلى الله علیه و آله از ابوبکر خواست که ارث خود را- که رسول خدا صلى الله علیه و آله به جاى گذاشته و از فیئ است- به او بدهد. ابوبکر گفت: رسول خدا صلى الله علیه و آله چیزى را به ارث نگذاشته و هر چه هست، صدقه مىباشد فاطمه علیها السلام نصیب خود را از خیبر و فدک و صدقه حضرت در مدینه خواست. ابوبکر از آن مانع شد ... اما صدقه پیامبر صلى الله علیه و آله در مدینه را (که از آن به «حوائط سبعه» تعبیر مىکنند) به على و عباس مسترد کرد ولى عمر خیبر و فدک را نگاه داشت و گفت: این دو صدقه رسول خدا است که باید بعد از وى به ولّى امر مسلمین مسترد گردد ...». «صحیح مسلم، باب قول النّبى« لانورث ما ترکناه صدقة» از کتاب الجهاد، صحیح بخارى، کتاب الجهاد، باب فرض الخمس و مسند احمد، ج 1، ص 9 و 6».
3- برخى از مؤرخان: عثمان فدک را به مروان بن حکم داد، اما در تاریخ ذکر نشده که عثمان آن را از اهل بیت گرفته و به مروان داده است. در نتیجه باید فدک از ابوبکر و عمر به او منتقل شده باشد.«دلائل الصدق، ج 3، ص 23».
حضرت زهرا علیها السلام برای پس گرفتن فدک از ابوبکر از سه راه وارد شد:
1- ادعاى نحله و بخشش
2- ادعاى ارث
3- ادعاى ذوى القربى
1- فدک نحله فاطمه علیها السلام
صراحت روایات اهل سنت بر بخشش فدک توسط پیامبر صلى الله علیه و آله در زمان حیاتش به فاطمه زهرا علیها السلام
نتیجه
بنابراین جایی برای ایراد گرفتن به علی علیه السلام باقی نمی ماند.
اشکال: حرف عمر طبق آیه شهادت صحیح است.«وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ» «بقره/282» زیرا در مورد ادعاى حضرت زهرا سلام اللَّه علیها شهادت دو مرد یا یک مرد و دو زن وجود نداشته؛ لذا عمر آن را قبول نکرده.
جواب:
1. عموم آیه تخصیص می خورد به غیر مواردی که با نص از آیه خارج شده. (آیات و روایات بر عصمت على علیه السلام و فاطمه علیها السلام دارد).
2. ابوبکر ادعای زنان پیامبر صلى الله علیه و آله در مالک بودن حجرههاى پیامبر صلى الله علیه و آله را تصدیق مىکند، ولى ادعاى حضرت زهرا علیها السلام را در نحله بودن فدک با این که على علیه السلام و امّایمن را نیز شاهد گرفت، نمىپذیرد؟! در حالیکه تاریخ در مورد بخشش حجره های پیامبر به همسرانش سکوت کرده است و قرآن صراحت دارد که حجرههاى پیامبر صلى الله علیه و آله ملک خود حضرت بوده است؛ آن جا که مىفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ. احزاب/53.
2- ادعاى ارث
ارث انبیا در قرآن
خداوند متعال از قول زکریا علیه السلام: «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا* یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِ رَضِیًّا». مریم/6.
از قول حضرت زکریا علیه السلام: رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ. انبیا/89.
وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ. نمل( 27) آیه 16.
مقصود از ارث در این آیات، ارث مال است نه علم و معرفت، به جهت:
1- موافقت با لغت و عرف
لفظ ارث و میراث در لغت و عرف: مال است نه ارث علم و معرفت.
مگر آن که قرینهاى بر خلاف آن آورده شود که مقصود از آن علم باشد؛ مثل قول خداوند متعال: وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ «غافر/53» یا آیه: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا «فاطر/32» یا حدیث «العلماء ورثة الأنبیاء».
1. زیرا مجاز گویى بدون قرینه جایز نیست.
2. در کلام حضرت قرینه بر ارث در مال وجود دارد. «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی «مریم/5»
مقصود از «موالى» پسر عموهای حضرت زکریا علیه السلام است که می ترسیده در اموالش تصرف خلاف شرع نماید، لذا ظاهر آیه، درخواست فرزند از سوی زکریا برای تصرف در اموال و مصرف صحیح آن بوده است.
2- موافقت با فهم ظاهر
صحابه و غیر صحابه از حدیث «ما ترکناه صدقة» ارث در مال را فهمیدهاند، نه ارث در علم و تنها ناقل آن خود ابوبکر است.
3- موافقت با عقل
4- موافقت با شرع
5- موافقت با قرائن موجود
الف) حضرت زکریا علیه السلام از خداوند مىخواهد که ولیىّ که به او مىدهد «رضى: مورد رضایت او و بندگانش» باشد. این تعبیر با ارث در مال سازگارى دارد، نه ارث در علم و نبوت،
زیرا درخواست وارث در علم و نبوت، مرضی بودن را در خود به همراه دارد. پس اشتراط مرضّى بودن بر خداوند معنا نخواهد داشت.
ب) «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» مراد ارث در مال یا اعم از مال و جاه و ملک است؛ همان گونه که فخر رازى در تفسیر خود مىگوید. زیرا خداوند متعال درباره سلیمان علیه السلام مىفرماید: «وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» . نمل/16.
آیه مختص به علم و نبوت نیست، زیرا سلیمان در زمان حیات داود بر بنى اسرائیل نبى بود و احتیاج به این نداشت که علم و نبوت را از پدرش به ارث برد. خداوند متعال مىفرماید: «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً» انبیا/79.
از این آیه استفاده مىشود که هر دو در یک زمان نبى بودهاند.
6- اطلاق آیات ارث:
«لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً» . نسا/7.
«یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ». نساء/11.
اجماع علمای امت بر عموم بودن آیات قرآن: از جمله عموم ارث.
تنها با دلیل قطعی می توان از عموم رفع ید کرد، نه تنها با روایتی که ابوبکر به پیامبر نسبت داده است: «انبیا مالى به ارث نمىگذارند» + انبیای دیگر از قبیل زکریا و داود مال به ارث گذاشتند.
بنابراین: ابوبکر نزد امام على علیه السلام و فاطمه علیها السلام و عباس متهم است. شهادت و نقل خبر او مورد قبول نیست.
حدیث از طریق امامیه
قال رسول الله: «... و انّ العلماء ورثة الانبیاء و انّ الانبیاء لم یورّ ثوا در هما ولا دیناراً ولکن ورّثوا العلم ...؛ «معالم الاصول، ص 6- 8».
جواب:
1- این حدیث ذیل ندارد؛ مثل حدیث ابوبکر «ما ترکناه فهو صدقة» ندارد. «نحن معاشر الانبیاء لانورث ما ترکناه فهو صدقة»
2- امام خمینى رحمه اللَّه در توجیه این حدیث مىفرماید: «انبیا علیهم السلام به حسب این مقام روحانیت، مالک درهم و دینار و متوجّه به عالم ملک و شئون ملکیه نبودند وارث آنها به حسب این مقام، غیر از علم و معارف چیز دیگر نبوده است؛ گر چه به حسب ولادت ملکى و شئون دنیوى داراى تمام حیثیّات بشریّه بودند. قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ «کهف/110». و وارث آنها به حسب این مقام، علما نبودند، بلکه اولاد جسمانى خودشان بودند؛ وارث آنها به حسب مقام جسمانیّت ممکن است درهم و دینار باشد. و این حدیث شریفه دلالت واضحه دارد بلکه صراحت دارد در وراثت روحانیه، به طورى که ذکر شد. و مقصود رسول اکرم صلى الله علیه و آله از حدیثى که منسوب به آن سرور است که «نحن معاشر الأنبیاء لانورّث» بر فرض صحّت معلوم است همین بوده که به حسب شأن نبّوت و وراثت روحانى، ارث مال و منال نمىگذاریم، بلکه ارث ما علم است. چنانچه واضح است. والسلام». «چهل حدیث، ص 420 و 421»
3- ادعاى سهم ذوى القربى
1- حضرت در صدد بازگرداندن حقّ مسلّم خود بود و وظیفه هر انسانی است که در مقابل ظلم سکوت نکرده و حق خود را از راه مشروع مطالبه نماید.
2- حزب حاکم بر تمام حقوق سیاسى و اقتصادى بنى هاشم تسلط پیدا کرده و تمام امتیازهاى مادى و معنوى را از آنها قطع کرده بود؛ از همین رو حضرت در صدد پشتوانه ی اقتصادی برای بنی هاشم و شیعیان بود.
3- هدف اصلی حضرت زهرا علیها السلام از اصرار بر این مطلب احیای امر امامت بود. زیرا فدک هم پاى خلافت پیش مىرفت و رمز خلافت و امامت حاکمیت اسلام بود. حضرت زهرا علیها السلام از این طریق درصدد اثبات ولایت و امامت امیرالمؤمنین بود.
4- اصرار و پیگیری حضرت زهرا علیها السلام در مسجد رسول الله بیانگر آن است که: کسی که حق على بن ابى طالب علیه السلام را غصب کرده و ادعای خلافت دارد، شایستگی این مقام را نداشته و نمی تواند خلیفه مسلمین باشد، زیرا ضروری ترین احکام اسلامی را زیر پا گذاشته است.
5- مردم مىدانستند فدک ملک خاص رسول خدا صلى الله علیه و آله بوده و آن حضرت به دخترش فاطمه زهرا علیها السلام بخشیده است، اگر فاطمه علیها السلام آن را از ابوبکر مطالبه نمىکرد، از یکسو تأیید حکومت و کمک بر گناه بود و از سوی دیگر تقویت بنیه ی مالی دستگاه حاکم محسوب می شد. لذا حضرت زهرا با مطالبه حق خود نوعی مبارزه منفی با دستگاه خلافت انجام دادند.
شهید صدر رحمه اللَّه «فدک در تاریخ، ص 58- 60.»:
«منازعه فدک قیامى علیه اساس حکومت است، و فریاد آسمانگیرى که فاطمه علیها السلام خواست به وسیله آن، سنگ کجى را که تاریخ بعد از ماجراى سقیفه بر آن بنا شد، درهم فروشکند. براى اثبات این معنا، کافى است به خطبهاى که حضرت زهرا علیها السلام در مسجد النبی رویاروى خلیفه و در حضور جمعیّت انبوهى از مهاجرین و انصار، ایراد فرمود نگاهى بیفکنیم. در این خطبه، بیشتر سخن در مدح على علیه السلام و ستایش موضعگیرىهاى اسلامى و جاودانه او و اثبات حقّ اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه و آله است؛ آن جا که مىگوید: «آنها وسیله رسیدن انسانها به خداوند، و خاصان و پاکان اویند و گواهان غیب الهى و میراث بران خلافت و حکومت پیامبرانند.»
نکوهش مسلمانان، هشدار مىدهد که: آنان به نگون بختى در افتادهاند و ناشایستى را به خطا و بىتدبیرى برگزیده و به آیین گذشتگان خود باز پس گشتهاند، و به قصد آب به آبشخور دیگران دست یا زیدهاند و امر مهّم خلافت را به نا اهل سپرده و با این کارها به فتنه عظیمى فرو افتادهاند ...».
«چگونه رهبرى امّت را، از پایگاه رسالت و قواعد استوار نبوّت و مهبط روح الامین دور ساختند و آن را از دست آگاهان دنیا و دین باز گرفتند؟ باید بدانند که این کار زیانى آشکار است ...».
«ظّن غالب بر این است که حضرت زهرا علیها السلام مىتوانست در میان پیروان پدرش و یاران برگزیده وى- که هیچ گونه تردیدى در صداقت او نداشتند- کسى را پیدا کند و به همراه على علیه السلام بیّنه لازم را در اثبات مدعاى خود اقامه نماید، امّا مىدانیم که او هرگز چنین نکرد. آیا این کار به ما نشان نمىدهد که هدف والاى فاطمه علیها السلام- که قدرت طلبان به خوبى آن را مىشناختند- اثبات میراث و مال پدرى نبود، بلکه وى در محو آثار سقیفه همت گماشت و در رسیدن به این مقصود، نه با اقامه بیّنه در باب فدک، بلکه با افشاى گمراهى و خطا کارى مردم، با ارائه شواهد زندهاى بیّنه را در پیشگاه تمامى ملّت اقامه نمود. آرى این بود آن امرى که در طول مبارزات، هدف اصلى حضرت زهرا علیها السلام را تشکیل مىداد».
1- کسى را نزد ابوبکر فرستاد که در مسائل میراث با او بحث کرده و حقوقش را مطالبه نماید. (مقدمهِی اقدامات مستقیم).
2- در اجتماع خاص رو در روى خلیفه ایستاد و از راههاى مختلف به دفاع از خود پرداخت و حقّش را مطالبه کرد؛
3- خطبهاى در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله در دهمین روز رحلت پیامبر ایراد فرمود؛
4- هنگامى که ابوبکر و عمر براى عذر خواهى به دیدار او آمده بودند، در آن جا نارضایتى خود را از آن دو ابراز نمود و خشم خدا و رسول را از آنان اظهار داشت؛
5- هنگامى که زنان مهاجران و انصار به دیدارش آمدند براى آنان سخنرانى کرد؛
6- به همسرش على علیه السلام وصیت کرد که هیچکس از آنان در مراسم تجهیز و تدفین حاضر نشوند و این دلیل بر ناخشنودى او از آنان بود.
موضوع :