علم غیب امام
•آیا امام مانند پیامبر مى‏تواند از غیب مطلع باشد یا آیا امام باید از علم غیب بهره‏مند باشد؟

1- امام حجت خدا در روى زمین است. و معرفت و طاعت او واجب و مردن با عدم معرفت او همانند مردن جاهلیت است.  اینان کسانى جز اهل بیت معصوم پیامبر صلى الله علیه و آله نیستند.

2- علم: علم حضورى و علم حصولى.

الف) علم حضورى عبارت است از حضور معلوم نزد عالم و آن علمى است که از طریق اکتساب به دست نمى‏آید.

ب) علم حصولى، علمى است که از طریق اکتساب به دست مى‏آید.

3- تفاوت علم حضورى خداوند با علم حضورى بندگان: علم خداوند سابق بر معلومات، عین ذات او و علت معلومات است، ولی علم حضورىِ اولیاى الهى در این جهات با خداوند شریک نیستند.

 

4- مورد نزاع در علم غیب پیامبر صلى الله علیه و آله موضوعات خارجى است، نه احکام کلّى؛ زیرا به اتفاق همه مسلمین حتى وهابیون، جهل به احکام کلی موجب نقص در رتبه و نقض غرض خواهد بود.

دلیل عقلى علم غیب

الف- علم غیب نبى‏

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بر تمام عالم مبعوث شده و  دین باید کامل و قابل اجرا در تمام زمانها و اقوام باشد.

پیامبر باید از خصوصیات افراد تا قیامت آگاه باشد تا رسالت او کامل باشد،

  نتیجه: پیامبر باید از احکام و موضوعات خارجی مطلع باشد.

ب- علم غیب امام‏

طول عمر محدود پیامبر موجب شد تا پیامبر نتواند شریعت اسلامی را به طور کامل تبیین نماید.

پیامبر برای تداوم راه خود امامانی را قرار داد.

به همان دلیل که پیامبر صلى الله علیه و آله احتیاج به علم غیب دارد، امام و جانشین او نیز باید از این علم بهره‏مند گردد.

 

شیخ الرئیس ابوعلى سینا: «تجربه و قیاس مى‏پذیرند که نفس انسانى مى‏تواند در عالم خواب به غیب نایل شود و مانعى نیز ندارد که همین علم غیب در حال بیدارى به او افاضه شود.» «الاشارات و التنبیهات، النمط العاشر، ج 3، ص 399»
آیات قرآن و علم غیب

وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ؛ قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ؛ . بقره( 2) آیات 31- 32.

عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً، إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ؛. جن( 72) آیه 26.

وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ، . آل عمران( 3) آیه 49.

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ...؛. آل عمران( 3) آیه 169.

وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً؛. نساء( 4) آیه 69.

وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ؛. حدید( 57) آیه 4.

فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ؛ . بقره( 2) آیه 115.

یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ، . غافر( 40) آیه 19.

 

احادیث و علم غیب: الف- از طریق اهل بیت علیه السلام‏‏
1- امام باقر علیه السلام: «در وجود علىّ علیه السلام سنت هزار پیامبر است. آن گاه فرمود: علمى که بر آدم نازل گشت بالا نرفت، علم هیچ کسى با مرگ نابود نگردید. بلکه علم به ارث گذارده مى‏شود و زمین هرگز بدون عالم باقى نمى‏ماند.» «بصائر الدرجات، ج 3، ص 134، باب 1، ح 2»
2- عبدالأعلى بن أعین مى‏گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى‏فرمود: «من از اولاد رسول خدایم، به کتاب خدا علم دارم، کتابى که در آن اشاره به پیدایش خلق و آنچه تا روز قیامت اتفاق خواهد افتاد نموده است. در آن کتاب خبر آسمان و زمین و بهشت و آتش جهنم و خبر آنچه هست مى‏باشد. من به این امور همان گونه که به کف دست نگاه مى‏کنم، آگاهم. خداوند مى‏فرماید: در این قرآن بیان هر چیزى است». «همان، ج 4، ص 217، باب 8 ح 2»
3- امام صادق علیه السلام به ابوبصیر فرمود: «اى ابابصیر ما اهل بیتى هستیم که علم خواب‏ها و بلاها و نسب‏ها و وصیت‏ها و فصل خطاب به ما داده شده است. شیعیانِ خود را مى‏شناسیم. همان گونه که هر مردى اهل بیت خود را مى‏شناسد». «همان، ج 6، ص 288، باب 2 ح 13»
4- امام صادق علیه السلام: «همانا امام هرگاه بخواهد که بداند تعلیم داده مى‏شود». «کافى، ج 1، ص 258»
5- سیف تمار مى‏گوید: «من با جماعتى از شیعه نزد امام صادق علیه السلام در کنار حِجر بودیم، حضرت فرمود: جاسوسى بر ما نظاره مى‏کند. ما نگاه به راست و چپ کردیم ولى کسى را ندیدیم. عرض کردیم جاسوسى وجود ندارد. حضرت فرمود: قسم به پروردگار کعبه وپروردگار این بنا- سه بار تکرار کرد- اگر من بین موسى و خضر بودم مى‏گفتم که از آن دو داناترم، و نیز خبر مى‏دادم به چیزى که آن دو نمى‏دانستند؛ زیرا موسى و خضر علیهما السلام تنها از علم گذشته آگاه بودند، نه از علم آینده و حال تا روز قیامت، و ما این دو را از پیامبر صلى الله علیه و آله به ارث برده‏ایم.» «کافى، ج 1، ص 261.»
احادیث و علم غیب: ب- از طریق عامه
1- مسلم و دیگران از حذیفه نقل کرده‏اند که گفت: پیامبر صلى الله علیه و آله به من علم گذشته و آینده تا روز قیامت را آموخت. «صحیح مسلم، کتاب الفتن، ج 5، ص 410، حدیث 22؛ مسند احمد، ج 6، ص 534، ح 22770»
2- احمد بن حنبل از ابن ادریس نقل مى‏کند که فرمود: از حذیفة بن یمان شنیدم که مى‏فرمود: به خدا سوگند همانا من داناترین مردم به هر فتنه‏اى هستم که تا روز قیامت اتفاق خواهد افتاد.«مسند احمد، ج 6، ص 536، ح 22780»
3- ابن النجّار مى‏گوید: روزى شیخ ابو محمّد عبداللَّه جبایى (متوفى 605) سخن از اخلاص و عُجب به میان آورد در حالى که من در مجلس او حاضر بودم، در نفسم این سؤال خطور کرد: که راه خلاصى از عجب چیست؟ فوراً شیخ به من توجه کرده و فرمود: هرگاه همه اشیاء را از خدا دیدى و این که او تو را موفق به خیر کرده و ... آن گاه از عُجب رهانیده شده‏اى.«شذرات الذهب، ج 7، ص 31، حوادث سنه 605 ه»

1- امام على علیه السلام در بصره بعد از پایان جنگ به ناکثین فرمود:«کأنّى بمسجد کم کجؤجؤ سفینة قد بعث اللَّه علیها العذاب من فوقها و من تحتها و غرق من فى ضمنها: گویا مسجد شما چون سینه کشتى است به امر خدا زیر و زبر آن در عذاب است و هر که در آن است غرق در آب.» «خطبه 13»

بصره دوبار غرق شد، یک بار در عصر حکومت قادر باللَّه، و بار دیگر در عصر حکومت قائم بامراللَّه، و تنها مسجد جامع آن طبق خبر امیرالمؤمنین علیه السلام باقى ماند.

2- درباره فتنه تاتار و لشکریانش و هجوم آنان به بلاد مسلمین فرمود:«و کانّى أراهم قوماً کان وجوههم المجان المطرقة، یلبسون السرق و الدیباج، یعتقبون الخیل العتاق، و یکون هناک استمرار قتل، حتّى یعیش المجروح على المقتول، و یکون المفلت أقلّ من المأسور»؛ «گویا آنان را مى‏بینم که چهره هایشان چون سپرهاى تو بر تو است. حریر و دیبا پوشند و اسب‏هاى برگزیده نگاه دارند. آن جا کشتار چنان سخت شود که خسته بر کشته راه رود و گریخته از اسیر کمتر باشد.» «خطبه 128»

3- درباره حکومت بنى امیه و زوال آن هنگام اوج فساد در روى زمین: «أقسم ثمّ أقسم لتنخمنّها من بعدى کما تلفظ النخامة ثمّ لا تذوقها و لا تطعم بطعمها أبداً ما کرّ الجدیدان»؛ «سوگند مى‏خورم و سوگند مى‏خورم که فرزندان امیه پس از من این خلافت را رها سازند، چنان که خلط سینه را بیرون اندازند و از آن پس، چند شب و روز از پى هم آید مزه آن را نچشند ...» «خطبه 158»

خبرهاى غیبى از امام على علیه السلام در نهج البلاغه‏‏‏‏

4- خبر از تسلط معاویه بر عراق و مجبور کردن اهل آن بر سبّ او داده مى‏فرماید:
«أما انّه سیظهر علیکم بعدى رجل رحب البلعوم، مندحق البطن، یأکل ما یجد، و یطلب ما لا یجد، فاقتلوه، ألا وإنّه سیأمرکم بسبّى و البرائة منّى أمّا السبّ فسبّونى، فإنّه‏ لى زکاة و لکم النجاة، و أمّا البرائة فلاتتبرأوا منّى؛ فإنّى ولدت على الفطرة، و سبقت إلى الایمان و الهجرة»؛ «همانا پس از من مردى بر شما چیره شود که گلویى گشاده دارد و شکمى فراخ و برون افتاده. بخورد هرچه یابد و بجوید آنچه نیابد. او را بکشید. او شما را فرمان دهد تا مرا دشنام دهید و از من بیزارى جویید. اما دشنام؛ پس مرا دشنام دهید که براى من زکات است و براى شما نجات. امّا بیزارى؛ از من بیزارى مجویید که من بر فطرت مسلمانى زادم و در ایمان و هجرت از همه پیش افتادم.» «خطبه 57»

 

پاسخ به شبهات

شبهه اول: غیب نامحدود و وجود پیامبر و امام محدود است. بنابر حکم عقل، محدود نمی‌تواند به نامحدود احاطه پیدا کند. پس علم غیب خاص خداست.

جواب:

1. غیببر دو قسم است: مطلق و نسبى.    علم غیب پیامبر و امام نسبى است.

2. پیامبر  و امام به اعتبار قرب الهی، سعه‌ی وجودی یافته و به معدن غیب الهی متصل گردیده‌اند.

شبهه دوم: از برخى ادله استفاده مى‏شود که پیامبر صلى الله علیه و آله یا امام علیه السلام سهو مى‏کرده‏اند و این، با علم غیب آنان منافات دارد.

جواب:

1. روایات ضعیف السند هستند.

2. با حکم عقل قطعى سازگارى ندارد، زیرا نقض غرض بعثت است.

2. با آیات قرآن سازگارى ندارد، زیرا بر اساس برخى آیات، پیامبر صلى الله علیه و آله در تمام امور، مورد تایید خداوند است. تفصیل بیشتر در بحث «عدم سهو النبى صلى الله علیه و آله» آمده است.

شبهه سوّم: رسول و امام اگر از غیب اطلاع دارند باید امور ناخوشایند را خود را دور نمایند، در حالى که چنین نبوده است.

جواب:

1. پیامبر و امام مظهر صفات الهی هستند و دارای علم غیب نسبی هستند ولی این علم در اعمال و رفتار آنان اثری نداشته و مخالف قضا و قدر الهی کاری انجام نمی‌دهند و این با اختیار انسان منافاتی ندارد.

پس، اگر ظواهر اعمال اولیاى الهى با علل و اسباب طبیعى سازگارى دارد دلیل بر عدم اطلاع آنان از علم غیب نیست.

2. مجرد انداختن نفس در هلاکت، حرام نیست وگرنه جهاد نیز باید حرام باشد، بلکه باید اطلاق آیه‏ «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ» را مقید به صورتى کرد که دلیلى بر جواز آن نباشد، مثلا امام حسین علیه السلام به دلیل اهمیت اسلام، جان خود را فدای اسلام نمود.

 

3. برخی علم غیب اولیاى الهى به موضوعات خارجى را تعلیقىمی‌دانند نه فعلىِ حضورى؛ یعنى هرگاه بخواهند بدانند مى‏دانند، همان گونه که برخى از روایات به آن اشاره دارد.

شبهه چهارم:

عبداللَّه قمیصى: «علم غیب از آنِ خداوند است و اگر پیامبر و امام نیز از آن بهره‏مند باشند لازم مى‏آید که پیامبر و امام با خداوند در این صفت شریک باشند که این‏ باطل است». «الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ج 1، مقدمه»

جواب:

علم غیب خدا و بقیه صفات ذاتى او جزء ذات خداست.   مستقل است.

ولی علم غیبى پیامبر یا امام به عنایت و اذن خداوند متعال است.  استقلالى ندارد.

 

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ مَکْنُونٌ‏ مَخْزُونٌ‏ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِکَ یَکُونُ الْبَدَاءُ- وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ.«کافی، ج1، ص 147، باب البداء».

شبهه پنجم:وجود برخى از روایات متعارض که علم غیب را از امام علیه السلام نفى کرده و به خداوند اختصاص مى‏دهد، همانند روایت احتجاج‏ «طبرسى، احتجاج، ص 473- 474.» و روایت سدیر «بصائر الدرجات ج 5 ص 250- 251.».

جواب:

1. سند روایات ضعیف است.

2. روایاتی که علم غیب را از غیر خدا نفی می کند، ناظر به نفی استقلال از غیر خداوند متعال استو منافاتی با علم غیب ائمه ندارد که به واسطه ی تفضل الهی به ایشان عنایت می شود.

3. روایات نافی علم غیب امام به حدی اندکند که نمی توانند با روایات متواتر در علم غیب امام تعارض پیدا کنند.

4. گاه علم غیب از امام نفی می شود، به دلایلی همچون تقیه از عوام تا منجر به تکذیب یا غلو نشود.

 

علم غیب امام : موجب جواز استغاثه و استعانت از ارواح اولیاى الهى (وهابیت قائل به عدم علم غیب امام است).

شبهه ششم:

إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ «لقمان:34» برخی گفته اند: علم این پنج چیز به خداوند اختصاص دارد، در حالى که امروزه با پیشرفت علم به برخی از این امور حاصل شده: از قبیل وقت بارش باران و شناسایى فرزند در رحم زن.

جواب:

1. بشر وضعیت نطفه را از اولین لحظه نمی‌داند و اخبار هواشناسی هم دقیق و یقینی نیست ولی علم خداوند یقینی و حضوری است.

2. بشر تنها با وسایل مدرن می‌تواند به این امور دست یابد، حال آنکه خداوند علم ذاتی به این امور دارد.

3. تعبیر جملات آیات متفاوت است.

  الف) علم به قیامت منحصر در خدایتعالی شده است.

  ب) نزول باران و موقعیت فرزند در رحم مادر: اثبات علم برای خدا، نه انحصار آن.

  ج) در مورد کسب انسان در آینده و مکان مردن: تصریح به جهل بشر کرده است.  

 



موضوع :