درس سوم: مفهوم بدا

در روایات اهل بیت علیهم السلام اعتقاد به بدا از عقاید مهمّ دینى شمرده شده است.

امام صادق علیه السلام: «مَا عُظِّمَ اللَّهُ بِمِثْلِ الْبَدَاء: خداوند به چیزى مانند اعتقاد به بدا تعظیم نشده است.» «اصول کافى، ج 1، باب بدا، حدیث 1»

امام صادق علیه السلام: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ: خداوند به چیزى مانند اعتقاد به بدا، عبادت نشده است.» «اصول کافى، ج 1، باب بدا، حدیث 1»

امام صادق علیه السلام:«مَا تَنَبَّأَ نَبِیٌّ قَطُّ حَتَّى یُقِرَّ لِلَّهِ بِخَمْسِ خِصَالٍ بِالْبَدَاءِ وَ الْمَشِیئَةِ وَ السُّجُودِ وَ الْعُبُودِیَّةِ وَ الطَّاعَةِ:خداوند هیچ پیامبرى را به نبوّت برنگزید مگر این که از او به اقرار به بدا پیمان گرفت.» «اصول کافى، ج 1، باب بدا، حدیث 13»

 

بدا در لغت: ظهور پس از خفا و پنهان بودن
بدا در مورد انسان: چیزى بر انسان پنهان بوده و سپس آشکار شده است. (مستلزم جهل و تبدّل رأى)
بدا در مورد خداوند متعال: اطلاق این معنا در مورد خداوند محال است، زیرا خداوند با علم ازلى و تخلّف‏ناپذیر خود همه‏ چیز را مى‏داند و در اراده الهى تبدّل و تغییر راه ندارد.
بدا در مورد خداوند، إبدا و اظهار است؛ یعنى آنچه را خداوند از قبل مى‏دانسته ولى براى انسان معلوم نبوده، آن را اظهار و آشکار مى‏سازد و بدا نامیدن آن به اعتبار مقام فعل الهى است، اگر چه در ذات الهى جهل و تغییر راه ندارد.
در احادیث ائمه طاهرین علیهم السلام، بر نادرستى بدا در معنای اول در حقّ خداوند تصریح و تأکید شده است.
امام صادق علیه السلام: «از کسى که عقیده دارد براى خداوند چیزى را که دیروز نمى‏دانسته آشکار شده است، تبرّى بجویید.» «بحارالانوار، ج 4، ص 11»
در حدیث دیگر: «خداوند همه چیز را مى‏داند، پیش از آن که اراده کند و انجام دهد. چیزى براى خداوند آشکار نمى‏شود مگر این که آن را مى‏دانسته است. بداى از روى جهل در خداوند راه ندارد.» «بحارالانوار، ج 4، ص 121»
مقدمات بحث

1- اتفاق متکلمان امامیه: خداوند به تمام حوادث عالم است، پس ظهور بعد از خفا و علم بعد از جهل نزد او معنا ندارد.

إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفى‏ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ «آل عمران: 5»
امام کاظم علیه السلام: «خداوند همیشه به اشیا عالم است چه قبل و چه بعد از خلقت اشیا». «کافى، ج 1، باب صفات الذات، ح 4»

2- دلالت آیات و روایات: خداوند در امر خلق، ایجاد، تدبیر و تربیت فارغ نشده است و مسیر بندگان به سبب رفتار نیک و بدشان قابل تغییر و تحوّل‏ است. مسیر انسان با اعمال نیک و بد متغیر است.

وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ‏ «طلاق( 65) آیه 2- 3»
امام صادق علیه السلام: «إِنَّ الدُّعَاءَ یَرُدُّ الْقَضَاءَ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَأْتِی الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ بِهِ الرِّزْق‏: دعا قضا را ردّ مى‏کند و همانا مؤمن گناهى را انجام مى‏دهد که به سبب آن از رزق خدا محروم مى‏شود.» «بحارالأنوار، ج 93، کتاب الذکر و الدعاء، باب 16»
امام رضا علیه السلام: «یَکُونُ الرَّجُلُ یَصِلُ رَحِمَهُ فَیَکُونُ قَدْ بَقِیَ مِنْ عُمُرِهِ ثَلَاثُ سِنِینَ فَیُصَیِّرُهَا اللَّهُ ثَلَاثِینَ سَنَةً وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ: شخصى صله رحم به جا مى‏آورد در حالى که از عمرش سه سال باقى مانده است با این عمل، خداوند عمرش را به سى سال تبدیل مى‏نماید و آنچه را که بخواهد انجام مى‏دهد.» «کافى، ج 2، باب صلة الرحم، حدیث3 »

3- نظام سِفلى و عینى ناشى از نظام عِلوى و علمى از اوست؛ جهان ناسوت، محکوم جهان ملکوت است.

 ممکن است در مقابل نظام سفلى (حداقل در عالم انسانى) در نظام عِلوى و عِلمى اثر بگذارد و سبب تغییراتى شود، هرچند همین تأثیر نیز به موجب سرنوشت و به حکم قضا و قدر بوده باشد.

این همان مسئله «بدا» است: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»؛ «رعد: 39»

4- موجودات جهان بر دو قسم اند:

مجردات عِلوى: بیش از یک نوع خاص ندارند؛ که تحت تأثیر علل مختلف قرار نمى‏گیرند.  قضا و قدر حتمى است.

غیر مجردات (مادیات): بیش از یک نوع خاص دارند. همواره در حال دگرگونی بوده و تحت تأثیر علل مختلفند.

چون مادیات با علل مختلف سر و کار دارند، سرنوشت‏هاى مختلف (به میزان سلسله علل) در انتظار آنهاست.

پس سرنوشت‏هاى گوناگونى وجود دارند که مى‏توانند جانشین یک دیگر شوند. جانشین شدن آنها نیز به حکم سرنوشت است. قضا و قدر در مادیات غیر حتمی است.

 

بدا و ابطال عقیده یهود

اعتقاد به بدا در روایات ائمه علیهم‌السلام به عنوان ابطال عقیده یهود (محدود دانستن قدرت خدا) معرفى شده است.
نظر یهود: خداوند از کار جهان فارغ شده و افزایش و کاهش در جهان رخ نمى‏دهد. «میزان‏الاعتدال، رقم 6908»
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ»؛
خداوند در تکذیب آنان فرموده است: «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ»؛ «صحیح بخارى ج 1 ص 111، باب 26 و 35، صحیح مسلم ج 5 ص 136» دست آنها بسته شده، به لعنت خداوند گرفتار گردیدند، بلکه دست‏هاى خدا گشوده است؛ هرگونه بخواهد انفاق مى‏کند.

 

آن گاه امام علیه السلام به آیه محو و اثبات استشهاد کرد. «الاعتصام ج 2 ص 176»
بدا و تأثیر اعمال نیک و بد انسان در سرنوشت او
دو جنبه بدا:

1. جنبه الهى بدا: اعتقاد به احاطه و غلبه قدرت الهى.

2. نقش اعمال نیک و بد انسان در سرنوشت او: تحولاتى که در زندگى و سرنوشت انسان رخ مى‏دهد از اعمال نیک و بد او تأثیر مى‏پذیرد.

صله رحم = افزایش عمر، قطع رحم = کوتاه شدن عمر. صدقه دادن = دور ساختن حوادث بد و مرگ. عاق والدین= نزدیک کردن اجل، نیکی به والدین = مایه خیر و برکت در زندگى انسان

در صحیح مسلم از انس بن مالک روایت شده که گفت: از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «هر کس دوست دارد روزى او فراوان شود و اجلش تأخیر افتد، صله رحم نماید». (صحیح مسلم، ج 4، ص 1982.توحید صدوق، ص 167).

سیوطى از امام على علیه السلام روایت کرده که آن حضرت تفسیر آیه: یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ؛ «رعد:40» را از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پرسید. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: با تفسیر این آیه چشم تو و امّتم روشن خواهد شد، آن گاه فرمود: دادن صدقه در راه خدا، نیکى به پدر و مادر و انجام کارهاى خوب، شقاوت را به سعادت مبدّل مى‏سازد، عمر را زیاد مى‏کند و حوادث بد را دور مى‏سازد.«در المنثور، ج 4، ص 66».
اشکال و جواب‏
اشکال: اعتقاد به قضا و قدر پیشین الهى با اعتقاد به محو، اثبات، بدا و تغییر و تحول در سرنوشت افراد معارض است.
پاسخ:

ـ این امور در سرنوشت افراد بر اساس یک سلسله اسباب و شرایط معین نیز مشمول قضا و قدر الهى است.

ـ با نظر به علم ازلى خداوند، هیچ چیز براى او پوشیده و پنهان نیست، ولى حوادث جهان تابع اسباب و شرایط ویژه‏اى است و مشیّت حکیمانه الهى، نظام عالم را این گونه مقدّر نموده است. (ر. ک: التفسیر الکبیر، ج 19، ص 65- 66؛ شهید اول، القواعد و الفوائد، ج 2، ص 54- 56).

بدا در قلمرو تکوین = نسخ در قلمرو تشریع

 حکمى که نسخ مى‏شود براى خداوند از قبل معلوم بوده است و در واقع و نفس الأمر، آن حکم به صورت موقت تشریع شده، ولى در ظاهر خطاب شرعى به صورت مطلق آمده است و انسان گمان مى‏کند آن حکم، ابدى است. با آمدن حکمِ ناسخ، به خطاى خود واقف مى‏گردد. بدا در قلمرو تکوین نیز همین گونه است.

 

نزاع لفظی در مورد بداء
نزاع در مسئله بدا، لفظى است.
منکران بدا (اهل سنت) چیزى را انکار مى‏کنند که طرف داران آن بدان معتقد نیستند. (شیعیان قائل به تغییر در علم الهی نیستند).
دلیل منکران در انکار بداء:
منکران به این دلیل بدا را انکار کرده‏اند که مستلزم تغییر در علم الهى مى‏گردد، ولى این مطلب لازمه بدا در مورد انسان است، نه به معنایى که در روایات ائمه طاهرین علیه السلام بیان شده و علماى امامیه به آن اعتقاد دارند. (التفسیر الکبیر، ج 19، ص 66).



موضوع :