ب) تشکیککنندگان
1- دکتر طه حسین مصرى
•«به گمان من کسانى که تا این حدّ موضوع عبداللَّه بن سبأ را بزرگ جلوه دادهاند، بر خود و تاریخ اسراف شدیدى نمودهاند. زیرا نخستین اشکالى که با آن مواجه مىشویم آن است که در مصادر مهمّ تاریخى و حدیثى ذکرى از عبداللَّه بن سبأ نمىبینیم. در طبقات ابن سعد، أنساب الأشراف بلاذرى و دیگر مصادر تاریخى یادى از او نشده است. فقط طبرى از سیف بن عمر این قضیه را نقل کرده و دیگر مورخان نیز از او نقل کردهاند.» «الفتنة الکبرى، ص 132»
•«به گمان قوى دشمنان شیعه در ایّام بنىامیه و بنىعباس در امر عبداللَّه بن سبأ مبالغه کردند، تا از طرفى براى حوادثى که در عصر عثمان اتفاق افتاد منشأیى خارج از اسلام و مسلمین بیابند، و از طرفى دیگر وجهه على علیه السلام و شیعیانش را خراب کنند و از این منظر برخى از عقاید و امور شیعه را به شخصى یهودى نسبت دهند که به جهت ضربهزدن به مسلمین، اسلام انتخاب کرد. و چه بسیار است تهمتهاى ناروایى که دشمنان شیعه علیه شیعه وارد کردهاند». «الفتنة الکبرى، ص 134»
2- محمّد عماره
•«... فقط در یک روایت به موضوع عبداللَّه بن سبأ اشاره شده و آن تنها مصدر، براى نقل بقیه مورخان شده است». «الخلافة ونشأة الاحزاب الاسلامیه ص 151»
3- حسن بن فرحان مالکى
•او در ردّ دکتر سلیمان عوده: «... او گمان کرده که من وجود عبداللَّه بن سبأ را بهطور مطلق انکار مىنمایم؛ البته اینچنین ادعایى ندارم، بلکه در مجله ریاض و مقالات سابق خود اشاره نمودم که من در وجود عبداللَّه بن سبأ به طور مطلق توقف نمودهام، ولو به شدّت موقعیت گسترده او را در فتنه ایّام عثمان انکار مىکنم». «صحیفه الریاض»
انصاف درباره عبداللَّه بن سبأ
•نظرات در مورد عبداللَّه بن سبأ و گروه سبأیّون: برخی صحیح و بقیه باطل
•صحیح: شخصى به نام عبداللَّه بن سبأ درباره امام على علیه السلام غلوّ مىکرد و مىگفت: او خداست- نعوذ باللَّه تعالى- و من رسول اویم. این موضوع چندان قابل انکار نیست، به دلیل روایات:
•امام سجاد علیه السلام: «نزد من یادى از عبداللَّه بن سبأ شد که تمام موهاى بدنم راست شد، او ادعاى امرى عظیم نمود- خداوند او را لعنت کند- به خدا سوگند! على علیه السلام بنده صالح خدا و برادر رسول خدا بود و به کرامت نرسید مگر به سبب اطاعت خدا و رسولش». «رجال کشى، ج 1، ص 323».
•امام باقر علیه السلام: «عبداللَّه بن سبأ ادعاى نبوت نمود. او گمان مىکرد که امیرالمؤمنین علیه السلام خداست خداوند از این حرفها بسیار بالاتر است». «رجال کشى، ج 1، ص 323».
•امام صادق علیه السلام: «خدا لعنت کند عبداللَّه بن سبأ را، او ادعاى ربوبیّت در حقّ امیرالمؤمنین علیه السلام نمود. به خدا سوگند! امیرالمؤمنین علیه السلام بنده مطیع خدا بود. واى بر کسى که بر ما دروغ ببندد ...». «رجال کشى، ج 1، ص 323».
•رجالیین بهطور صریح او را به غلو و کفر نسبت دادهاند:
1- شیخ طوسى: «عبداللَّه بن سبأ کسى است که به خدا کافر شد و اظهار غلو نمود». «رجال طوسى رحمه الله، باب اصحاب على علیه السلام، رقم 76»
2- علامه حلّى: «او غالى و ملعون است ... او گمان نمود که علىّ خدا و خود، نبى اوست. خداوند او را لعنت کند»! «خلاصة الاقوال، ص 236»
3- ابوداود: «عبداللَّه بن سبأ به کفر بازگشت و اظهار غلو نمود». «رجال ابىداود، ص 254»
•بنابر این قضیهی عبدالله بن سبأ با این حجم باطل بوده و بههیچوجه قابل اثبات نیست.
نقد نظریه مؤیّدین:
1- ضعف سند 2- مخالف با سیره سیاسى عثمان
1- ضعف سند
•تمسک به روایت طبری و دیگران که به چهار طریق نقل شده که تمام طرق آن به سیف بن عمر مىرسد:
1- طریق طبرى: «فیما کتب به إلى السرّى، عن شعیب، عن سیف، عن عطیة، عن یزید الفقعسى قال ..»؛ «تاریخ طبرى، ج 3، ص 378»
2- طریق ابن عساکر در تاریخ دمشق.
3- طریق ذهبى در تاریخ الاسلام.
4- طریق ابن ابىبکر در التمهید و البیان.
نقد نظریه مؤیّدین: 1- ضعف سند
تحلیل سند: الف) سیف بن عمر
•الف) سیف بن عمر تمیمى اسیّدى متوفاى سنه 170 هجرى داراى کتابهای:
•الفتوح الکبیر والردّة و الجمل و مسیر عائشة وعلىّ مىباشد که طبرى و دیگران از این دو کتاب روایات زیادى نقل کرده که از آن جمله روایت مورد بحث است.
•او کسى است که مورد طعن و لعن و مذمت تمام رجالیون اهل سنت واقع شده است.
•یحیى بن معین او را ضعیف الحدیث، و نسائى نیز ضعیف، متروک الحدیث و غیر ثقه معرفى کرده است.
•ابوداود او را کذّاب، ابن ابىحاتم او را متروک الحدیث، و ابن السکن او را ضعیف معرفى کرده است.
•ابن عدى: او ضعیف است. برخى از احادیثش مشهور، ولى غالب احادیثش منکر است، لذا قابل متابعت نیست.
•ابنحبان: او، احادیث جعلى را نقل کرده و به موثّقین نسبت مىدهد. او متهم به کفر است.
•حاکم: او متروک و متّهم به کفر است. ابن حجر: سیف از جمله روایان ضعیف است. «ر. ک: تهذیب التهذیب، ج 2، ص 470»
•طبرى چگونه در تاریخ خود 701 روایت از سیف نقل کرده است! «ر. ک: الغدیر، ج 8، ص 327»
•با مراجعه به دو کتاب سیف بن عمر مىتوان به این خصوصیات پى برد:
1- او براى رسول خدا صلى الله علیه و آله اصحابى جعل کرده که وجود خارجى نداشتهاند؛
2- حوادثى را تحریف و کم یا زیاد کرده است؛
3- حوادثى که وجود خارجى نداشته نقل کرده است؛
4- براى زشت جلوهدادن عقاید مسلمانان، خرافاتى را میان آنان رواج داده است.
•مستشرقان توجه خاصى به احادیث سیف بن عمر نموده و آنها را در کتاب هایشان منتشر نمودهاند، تا از این راه چهره مقدس اسلام را در میان جوامع بشرى زشت جلوه دهند. «ر. ک: سید مرتضى عسگرى، عبداللَّه بن سبأ»
ب) عطیه
•عطیه در سند داستان عبداللَّه بن سبأ قرار دارد. در مورد وى دو احتمال وجود دارد:
1ـ مراد از او عطیه عوفى متوفاى سال 110 است که این احتمال بعید مىباشد. زیرا عطیه عوفى از تابعین بوده و سیف بن عمر او را درک نکرده است. خصوصاً آن که در رجال هر دو مورد جرح و تعدیل قرار گرفتهاند.
2ـ مراد از وى عطیة بن قیس کلابى شامى، که ارتباطى با سیف نداشته است.
ج) یزید فقعسى
•با مراجعه به کتابهاى رجال پى خواهیم برد که شخصى به نام یزید که ملقّب به فقعسى باشد وجود ندارد.
•در رابطه با عبداللَّه بن سبأ از غیر طریق سیف بن عمر نیز روایاتى نقل شده که هم سند آنها ضعیف است و هم دلالتشان ناتمام.
•تنها در برخى از آنها اسم او آورده شده و از حوادثى که به او نسبت داده مىشود ذکرى نیامده است.
•در برخى نیز نام ابنالسوداء آمده که قابل انطباق بر عبداللَّهبن وهب رواسبى است؛ زیرا او را با این عنوان مىخواندند.
2- مخالف با سیره سیاسى عثمان
•سیره سیاسى عثمان بن عفان
او در مسائل سیاسى بسیار سخت گیر بود و بر هیچ شخص معترضى امتیازى قائل نبود.
با هر کسى که از سر مخالفت با او در مىآمد با شدّت تمام به مقابله مىپرداخت.
آیا ممکن است شخصى یهودى از «صنعاء» یمن وارد مرکز حکومت اسلامى (مدینه منوّره) شود،
عقلهاى بسیارى بزرگان صحابه را تخدیر کند و افرادى را شهرهای اسلامى بفرستد و جمعیت زیادى را جمع کرده و با تحریک او مردم علیه حکومت وقت یعنى عثمان بن عفان قیام کرده و او را به قتل برسانند؟
آیا این فرضیه با نظریه عدالت و قداست صحابه که اهل سنت به آن قائلند سازگارى دارد؟
آیا این فرضیه با شدّت و خشونت عثمان نسبت به مخالفان و سختگیرى او در سیاست سازگار است؟
•عثمان وقتى مقداد بن عمرو و عمار بن یاسر و طلحه و زبیر با جماعتى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله بر او نامه نوشته و بر بدعتهایش اعتراض کردند با شدّت تمام بر عمار حمله کرده و به او ناسزا گفت؟ آنگاه به غلامانش دستور داد تا دست و پایش را کشیده و سپس با دو پاى خود آن قدر به او کتک زد که غش کرد و به مرض فتق مبتلا شد. (أنساب الأشراف، ج 5، ص 49؛ شرح ابن ابىالحدید، ج 1، ص239)
•آیا به جهت شرکتکردن عبداللَّهبن مسعود در دفن اباذر او را چهل ضربه شلّاق زد؟ (شرح ابن أبىالحدید، ج 1، ص 237)
•پیامبر صلى الله علیه و آله در حق ابوذر فرموده بود: خداوند عزوجل مرا به دوست داشتن چهار نفر امر نموده است: على، ابوذر، مقداد و سلمان. (صحیح ترمذى، ج 2، ص 213)
•پیامبر صلى الله علیه و آله درحقّ عمار فرمود: همانا عمار با حقّ و حقّ با عمار است. (طبقات ابن سعد، ج 3، ص 187)
•عثمان مالک اشتر و گروهى از صالحان کوفه را به پیشنهاد سعیدبن عاص به جهت مخالفت با دستگاه حاکم به شام تبعید نمود؟ (انساب الاشراف، ج 5، ص 39- 43)
•علامه امینى رحمهم الله:
«اگر عبداللَّه بن سبأ تا این حدّ در جامعه فتنه نموده، و مردم را تحریک کرده است، تا جایى که با ایجاد اغتشاش بین مسلمانان حکومت را ساقط نمود، چگونه عثمان او را دستگیر نکرد تا به جهت جنایت هایش او را محاکمه و مورد ضربوشتم قرار داده و در اعماق زندانها جاى دهد؟ چرا او را اعدام نکرد تا امّت از شرّ و فساد او راحت گردند، همانگونه که این رفتار را با صالحان امت داشت؟ ...» (الغدیر، ج 9، ص 219)
«امّا عبداللَّه بن سبأ که او را به شیعه مرتبط مىدانند و یا آن که شیعه را به او نسبت مىدهند؛ این کتابهاى شیعه است که به تمام معنا به مقابله با او پرداخته، او را لعن مىکنند و از او برائت مىجویند. و کمترین کلمهاى که در حقّ او مىگویند آن که او ملعونتر از آن است که یادى از او شود». (الغدیر، ج 9، ص 219)
•استاد مغنى داود:
«شاید یکى از بزرگترین خطاهاى تاریخ که به دست این پژوهشگران اتفاق افتاده و به آن تفطّن پیدا نکردهاند، این تهمتهایى است که بر علماى شیعه وارد نموده، حتّى اینکه به آنها قصه عبداللَّه بن سبأ را نسبت دادهاند». (مقدمه کتاب عبداللَّه بن سبأ، ص 18).
تشیّع، روح اسلام اصیل
•بر فرض صحت این داستان، چه ارتباطی بین عبداللَّه بن سبأ و تأسیس مذهب شیعه است؟
•مؤسس شیعه ذات خداوند متعال با تعلیمات خود در قرآن کریم است.
•پیامبر صلى الله علیه و آله در 23 سال این مذهب را پایهگذاری نمود و افراد در آن زمان و پس از آن به ولایت و امامت اهلبیت علیهم السلام در رأس آنها على علیه السلام اعتقاد پیدا نمودند.
•عبدالحلیم محمود (شیخ أزهر) مىگوید: «به نظر ما سبب پیدایش تشیع به ایرانیان، زمانى که در دین اسلام داخل شدند باز نمىگردد. و نیز به یهودیّت که نماینده آن عبداللَّه بن سبأ بوده باز نمىگردد؛ بلکه مبدأ آن از این قضایا پیشتر است. سابقه آن از طرفى به شخصیّت على- رضى اللَّه عنه- و از طرفى دیگر به شخص رسول خدا صلى الله علیه و آله مرتبط است». (التفکیر الفلسفى فى الاسلام، ص 176).
شبهات
•سؤال: چرا شیعه به عبداللَّه بن سبأ نسبت داده مىشود؟ و هدف از جعل این قصهها چیست؟
1- شیعه در امامت معتقد به وصیت و نص و عصمت است. این دو عقیده از اصول تشیع موجب جدایی شیعه از اهل سنت شده که آنها دلیلی بر انکار آن ندارند، به همین دلیل با نسبت دادن این دو اصل به یهودیت در صدد توجیه افکار عمومی اهل سنت برآمده اند.
2- عدم سازگاری حوادث تاریخی با عدالت تمامی صحابه: مورخان نتوانستند حوادث عثمان و امام علی و جنگهای تحمیل شده بر ایشان توسط صحابه را تحلیل نموده، لذا این شورشها را به شخصی اسطوره ای نسبت دادند تا صحابه را از این جنایات پاک نمایند.
3- پوششدادن انگیزههاى اصلى در شورش برضدّ عثمان و کشتن او؛ زیرا آنچه از تاریخ صحیح استفاده مىشود این است که اعمال ناشایست عثمان و والیانش سبب شورش برعلیه او بوده است.
•سؤال: آیا عبداللَّه بن سبأ همان صحابى معروف عماربن یاسر است؟
•برخى از مورّخین همانند دکتر على وردى معتقدند که عبداللَّه بن سبأ همان عماربن یاسر است. او در استدلال بر مدعاى خود مىگوید:
1- عبداللَّه بن سبأ معروف به ابنالسوداء بود که همین کنیه عمار نیز بوده است.
2- عمار از قوم سبأ در یمن است.
3- او محبت زیادى نسبت به على بن ابىطالب علیه السلام داشته و مردم را به بیعت با او دعوت مىکرده است.
4- عمار در مصر مردم را به شورش برعلیه خلیفه تحریک مىکرده است، همانگونه که همینکار را به عبداللَّه بن سبأ نیز نسبت دادهاند.
5- نقل است که عبداللَّه بن سبأ عثمان را خلیفه بهناحق معرفى مىکرده، و صاحب خلافت شرعى را على بن ابىطالب مىدانسته است، که همین اعتقاد و عمل را به عمار بن یاسر نیز نسبت دادهاند.
•دکتر على وردى با ذکر ادلهاى دیگر به این نتیجه مىرسد که:
عبداللَّه بن سبأ کسى غیر از عمار بن یاسر نیست. قریش عمار را سردسته انقلابیّون و شورشیان علیه عثمان مىدانست، ولى از ابتدا نمىخواست که به اسم او تصریح کند، لذا بهصورت رمزى به او کنیه ابنسبأ یا ابنالسوداء مىداد. (وعّاظ السلاطین ص 274- 278 به نقل از کتاب الصلة بین التصوف والتشیع، ج 1 ص 36.)
•این رأى را دکتر کامل مصطفى شیبى در کتاب «الصلة بین التصوف والتشیع» پذیرفته است. و ادله او را قانعکننده و منطقى مىداند.
•از عبارات دکتر على سامى نشار نیز تمایل به این قول استفاده مىشود. او در کتاب خود «نشأة الفکر الفلسفى فى الاسلام» مىگوید: «محتمل است که عبداللَّه بن سبأ شخصیّتى جعلى باشد، یا اینکه ایناسمِ رمزى اشاره به عمار بن یاسر باشد ...». (نشأة الفکر الفلسفى فى الاسلام، ج 2 ص 27)
•جواب
•این نظر تنها احتمالى است که دلیلی قانعکننده ندارد، زیرا:
1- روایات وارده درباره عبداللَّه بن سبأ صحیحالسند نمی باشند.
2- مورّخین مواقف عمّار و معارضات او با عثمان را بهطور صریح ذکر کردهاند، با اینحال احتیاج به رمزگویى نبوده است.
3- مورّخین عبداللَّه بن سبأ را شخصی یهودی معرفى کردهاند که در عصر خلافت عثمان اسلام آورده، درحالىکه عمار از سابقین در اسلام است.
4- عبداللَّه بن سبأ را اینگونه معرفى کردهاند که امیرالمؤمنین علیه السلام او را بعد از دعوت به توبه و نپذیرفتن آن آتش زد یا به مدائن تبعید نمود، درحالىکه عمار بن یاسر در جنگ صفین به شهادت رسید.
5- طبرى در خبرى عمار را ازجمله کسانى معرفى مىکند که دعوت عبداللَّه بن سبأ را پذیرفته و او را در تحریک مردم برعلیه عثمان و کشتن او مساعدت نموده است. (تاریخ طبرى، ج 3 ص 379)
•اینها همگى دلالت بر این دارد که عمار بن یاسر شخصیتى جداى از عبداللَّه بن سبأ بوده است.
موضوع :