سفارش تبلیغ
صبا ویژن

إِنَّهُ عَلى‏ رَجْعِهِ لَقادِرٌ (8)

مسلّماً که آن (خداى آفریننده) بر بازگرداندن او (به زندگى پس از مرگ) تواناست.

«إنَّهُ عَلى‏ رَجْعِهِ لَقادِرٌ »

ضمیر«هـ » در «إنَّهُ» به خالق بر می‌گردد و دلالت می‌کند بر این‌که او خلق شده است. «مم خلق»

 

تفسیر قمی: هم‌چنان که او را خلق کرد از نطفه‌ای، قادر است که او را به دنیا برگرداند یا به قیامت.

 

یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ (9)

در آن روز که اسرار نهان (انسان) آشکار میشود.

قسمتی از ضمایر که پاک شده و اعمالی که مخفی شده و بخش ناپاک جدا و مشخص می‌شود. تمامی‌این موارد ظرف «رجعه» است.

 

تفسیر قمی: «تُبْلَى السَّرائِرُ»کشف می شود.

 

مجمع البیان: «سرائر»: اعمال فرزند آدم است و واجباتی که بر او واجب شده است،‌ و آن رازهای بین خدا و بنده است، «تبلی» یعنی می آزماید این سرائر را در روز قیامت تا خیر آن از شرش آشکار شود و ادای کننده‌ی آن از تباه کننده‌ی آن روشن شود

این مطلب به طور مرفوع از ابی درداء آمده که رسول‌خدا9 فرمود: خدا چهار ویژگی را برای خلقش ضمانت کرده است: نماز و زکات و روزه‌ی ماه رمضان و غسل از جنابت را و آن سرائری است که خداوند متعال فرمود:«یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ »

معاذ بن جبل می‌گوید از رسول خدا9 سؤال کردم این «سرائر» چیست که خدا به آن‌ها بندگانش را در روز قیامت مبتلا می‌کند؟

فرمود: سرائر شما همان اعمال شما از نماز و روزه و زکات و وضو و غسل جنابت و هر واجبی است،‌ برای این‌که اعمال همه‌شان اسرار مخفی هستند، اگر مردی بخواهد می‌گوید: نماز خواندم،‌در حالی که نماز نخوانده است و اگر بخواهد می‌گوید: وضو گرفته‌ام ولی وضو نگرفته است، لذا خدا فرمود: «َیوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ (9)»

 

مصباح شیخ طوسی: خطبه‌ای برای امام علی7 است که در روز غدیر برای مردم گفت و در آن فرمود: « ان هذا... تا آن‌جا که فرمود: و روز کامل شدن دین این روز است که سرائر آشکار می‌شود.»

 

فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ (10)

و براى او هیچ نیرو و یاورى نیست‏.

«فَما لَهُ »: برای انسان نیست

«مِنْ قُوَّةٍ »: انسان قدرتی ندارد در ون خودش که مانع او بشود.

«وَ لا ناصِرٍ »: که او را مانع شود.

 

تفسیر قمی: ابی بصیر: «ما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ »: قوتی که بدان قوت پیدا کند بر آفریننده‌ی خود و «وَ لا ناصِرٍ »: از جانب خدا که یاری کند او را اگر خدا برای او اراده‌ی سوء کرده باشد.

 

وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ (11)

سوگند به آسمان داراى بازگشت‏

1. در هر دوره به جایگاهی که از آن حرکت کرده بود باز می‌گردد.

2. «الرَّجْعِ»:

باران رجع نامیده شده هم‌چنان‌که «اوب» نامیده شده، برای این‌که خدا آن‌را هر بار برمی‌گرداند.

یا به خاطر این که ابر آب را از دریاها حمل کرده سپس به زمین برمی‌گرداند،‌و بنابر این جایز است که به آسمان ابر اراده شود.      «السماء: ابر»، «الرجع: باران»

 

وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ (12)

و سوگند به زمین داراى شکاف‏

1. آنچه (از گیاه) زمین از آن می‌شکافد.

یا شکافتن به گیاه و چشمه‌ها

تفسیر قمی: «ذاتِ الرَّجْعِ » = دارای باران ، «ذاتِ الصَّدْعِ » = دارای گیاه

 

 

إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ (13)

که این (قرآن) سخنى است که حقّ را از باطل جدا مى‏کند

«ِانَّهُ » یعنی قران

«لَقَوْلٌ فَصْلٌ »: جدا کننده‌ی حق از باطل است.

 

مجمع البیان: از امام صادق7 روایت شده: همانا قرآن بین حق و باطل جدا می‌کند به بیان کردن هر یک از حق و باطل.

 

وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ (14)

و هرگز شوخى نیست‏

تمامی قرآن جدی است.

 

إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً (15)

آنها پیوسته حیله مى‏کنند

«ِانَّهُمْ »: یعنی اهل مکه

«یَکِیدُونَ کَیْداً »: کید و حیله‌ای برای باطل کردن و خاموش کردن نور الهی به کار می‌برند.

 

وَ أَکِیدُ کَیْداً (16)

و من [هم در برابر آنان‏] چاره و تدبیرى [مناسب‏] مى‏کنم.

خدا می‌فرماید:

با کید و حیله‌ی خود با ایشان مقابله می‌کنم، به این‌که آنان را گرفتار بلای استدراج نموده و از ایشان انتقام می‌گیرم به گونه‌ای که نمی‌پندارند. (فکرشان را نمی کنند).

 

فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً (17)

پس کافران را مهلت ده و اندکى آنها را به حال خودشان واگذار

«َفمَهِّلِ الْکافِرِینَ »:

1. برای انتقام ایشان به ایشان مشغول نشو.

2. به هلاکت ایشان عجله نکن.

«أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً »

به ایشان مهلتی اندکی بده.

تکرار مهلت با تغیر بنیان آن «رویدا» به جای «امهالا یسیرا» برای افزایش تسکین پیامبر9 است.

 

تفسیر قمی: متصل به آیات قبل «فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ» قَالَ مَا لَهُ قُوَّةٌ یَقْوَى بِهَا عَلَى خَالِقِهِ وَ لَا نَاصِرٌ مِنَ اللَّهِ یَنْصُرُهُ إِنْ أَرَادَ بِهِ سُوءاً قُلْتُ: «إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً» آمده: ایشان برای پیامبر9 و علی و فاطمه8 کید و حیله بکار بستند، خدا فرمود: ای محمد9«إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً ... أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً » برای زمان برانگیختن قائم، از جبارین و طاغوت‌های قریض و بنی امیه و سایر مردم به خاطر من انتقام می گیرد.

در آن آمده : دعهم قلیلا: اندکی ایشان را رها کن.



موضوع :


سوره طارق

محل نزول: مکه

تعداد آیات: 16یا 17 آیه

فضیلت سوره:

عن ابی عبد الله7 : من کانت قراءته فی فرائضه بالسّماء و الطّارق، کان‏ له عند اللّه یوم القیامة جاه و منزلة، و کان من رفقاء النّبیّین و أصحابهم فی الجنّة.

کسی که قرائت او در نمازهایش سوره‌ی طارق باشد، برای او نزد خدا در روز قیامت مقام و منزلتی است، و از رفقای انبیا بوده و اصحاب ایشان در بهشت خواهد بود.

عن النبی9: من قرأها، أعطاه اللّه بعدد کلّ نجم فی السّماء عشر حسنات.

کسی که سوره طارق را بخواند، خداوند به تعداد تمام ستارگانی که در آسمان هستند، به او ده حسنه عطا خواهد نمود.

 

وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ (1)

سوگند به آسمان و کوبنده شب‏

مفردات:

«طرق» الطَّرْقُ‏: الضرب بالحصى و هو ضرب من التَّکَهُّنِ.(لسان العرب)

الطَّرِیقُ‏: السّبیل الذی‏ یُطْرَقُ‏ بالأَرْجُلِ، أی یضرب.(مفردات راغب)

الطارق: ستاره‌ای که در شب ظاهر می‌شود.

طارق: در اصل به کسی گفته می‌شود که در شب راه می‌رود و در عرف اختصاص پیدا کرده به کسی که شب وارد می‌شود سپس به کسی که در شب آغاز می‌کند به کار رفته است.

 

وَ ما أَدْراکَ مَا الطَّارِقُ (2) النَّجْمُ الثَّاقِبُ (3)

و تو نمى‏دانى کوبنده شب چیست! (2) همان ستاره درخشان و شکافنده تاریکی‌هاست! (3)

 

ثاقب: الثَّاقِبُ‏: المضی‏ء الذی یثقب بنوره و إضاءته ما یقع علیه‏. (مفردات راغب)

ثاقب: نوردهنده، گویا تاریکی‌ها را با نور خود سوراخ کرده و در آن نفوذ می‌کند.

یا در افلاک نفوذ می کند.

مراد از ثاقب: جنس ثاقب (نور دهنده) است.

ثقب: معروف است که آن ستاره‌ی زحل (زهره) است، که:

1. با یک وصف عام توصیف شده است.

2. سپس با صفت خاص ثاقب (نور دهنده) تفسیر شده تا بزرگی شأن «نجم ثاقب» را برساند.

 

تفسیر قمی:

«الطَّارِق»: همان «النَّجْمُ الثَّاقِبُ : ستاره‌ی نور دهنده» است که ستاره‌ی‌ عذاب و ستاره‌ی قیامت است که آن زحل در بالاترین منزل است.

امام صادق7 در قول «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ »: مراد از «سماء» در اینجا امیر المؤمنین 7 است و «طارق» آن چیزی است که بر ائمه : از جانب خدا وارد می‌شود، از حوادثی که در شب و روز وارد می‌شود و آن روحی است که با ائمه: است که می بندد و اصلاح می‌کند.

ابوبصیر می‌گوید، پرسیدم: مراد از «النَّجْمُ الثَّاقِبُ » چیست؟ فرمود: آن رسول ‌خدا9 است.

 

وَ السَّماءِ: امیر المؤمنین 7

وَ الطَّارِقِ: ‌آن‌چه بر ائمه وارد می شود.

النَّجْمُ الثَّاقِبُ: رسول ‌خدا9

 

خصال شیخ صدوق:

ابان بن تغلب می‌گوید: نزد امام صادق 7 بودم که مردی از اهل یمن بر ایشان داخل شد و حدیثی طولانی نقل می‌کند که در آن آمده: امام صادق 7 به آن مرد گفت: زحل نزد شما کدام یک از ستارگان است؟ گفت: یمانی، ستاره‌ی نحس. امام 7 به او فرمودند: نه، بگو این را، این ستاره، ستاره‌ی امیر‌المؤمنین 7است، او ستاره‌ی اوصیاست، و او ستاره‌ی‌ ثاقبی است که خدا در کتابش فرموده است.

یمانی به حضرت 7 گفت: پس مراد از «ثاقب» چیست؟ امام 7 فرمود: زیرا محل طلوع آن در آسمان هفتم است و همانا با نورش نفوذ می‌کند تا آسمان دنیا را روشن می‌کند، به همین دلیل آن را خداوند متعال «نجم ثاقب» نامیده است.

 

إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ (4)

هیچ کس نیست مگر اینکه بر او نگهبانى است‏.

یعنی شأن چنین است که هر نفسی دارای حافظ است.

حافظ: رقیب، نگهبان

إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَا عَلَیْها حافِظٌ (لما: مخففه بدون تشدید)

مخففه        لام فاصله، ما زائده

 

قرائت‌ها:

1. لَمَا

2. لمَّا : ابن عامر و عاصم و حمزه: به معنای «إنّها» = إلّا + إن نافیه

 

فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ (5)

پس انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده است!

چون ذکر کرد که برای هر نفسی حافظی است ، به دنبال آن به انسان سفارش نمود که در ابتدای خلقتش نظر کند تا صحت اعاده و بازگشت خود رابداند، پس بر حافظش املا نمی‌کند مگر آن چه را که در عاقبت خود مخفی می کند.

 

 

خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ (6)

از یک آب جهنده آفریده شده است‏.

جواب استفهام

دفق: دَفَقَ‏ الماءُ دُفُوقاً و دَفْقاً إذا انصب بمرة «کتاب العین، خلیل فراهیدی»

«ماءٍ دافِقٍ »: دارای دفق است، یعنی ریختنی که در آن دفع است.

مراد آبی است که از دو آب در رحم مخلوط می‌شود.

 

یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ (7)

[آبى که‏] از صلب مرد و از میان استخوان‏هاى سینه زن بیرون مى‏آید.

ترائب: جمع تریبه

(خارج می شود) از بین صلب مرد و استخوان‌های سینه‌ی زن که استخوان بزرگ سینه است.

و اگر (این گفته) صحیح باشد که نطفه از اضافه‌ی هضم چهارم متولد شود و از همه‌ی اعضا جدا می شود تا این‌که برای متولد شدن مثل این اعضاء آماده شود. و جایگاه آن رگ‌هایی هستند که بعض آن به بعض دیگر در بیضه‌ها پیچیده می‌شود، پس شکی نیست که مغز بزرگترین عضومددکار تولید نطفه‌ است، وبه همین دلیل شبیه آنمی شود، و افراط در جماع به ضعف در مغز منجر می شود، و برای مغز جانشینی است که آن نخاع است، و نخاع در اصل صلب است و شعبه‌های بسیار نازل کننده‌ای به سوی ترائب هستند و آن دو (صلب و ترائب) نزدیکترین به ظرف منی هستند، به همین دلیل آن‌دو ذکر شدند.

 

قرائت:

1. الصُّلْبِ

2. الصَّلَبِ (به دو فتحه)

3. الصُّلُبِ (به دو ضمه)

4. صالب

 

تفسیر قمی: «حافظ» در «إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظ» یعنی «ملائکه» و «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِق‏» یعنی: نطفه‌ای که به شدت خارج می شود و از بین صلب و ترائت خارج می‌شود. گفت: صلب از مرد و ترائب از زن که سینه‌ی زن است. 

 

احتجاج طبرسی: امام حسن عسکری7: عبدالله بن صوریا از رسول‌خدا9 سؤال کرد و گفت: ای محمد به من خبر بده فرزند از مرد است یا زن؟ پیامبر9 فرمود: استخوان‌ها و عصب و رگ‌ها از مرد است، اما گوشت و خون و مو از زن است،‌گفت: درست گفتی ای محمد9، سپس پرسید: چه می‌شود که فرزند شبیه عموهایش می‌شود، بدون این‌که هیچ شباهتی به دایی‌هایش داشته باشد؟ و گاه شبیه دایی‌هایش می‌شود، بدون این‌که هیچ شباهتی به عموهایش داشته باشد؟ پیامبر9 فرمود: هر کدام آبش غلبه کند، آب همسرش شباهت به او پیدا می‌کند. گفت درست گفتی ای محمد.

 

از ثوبان است که گفت: همانا یک یهودی به پیامبر9 گفت: آیا از تو سؤالی نپرسم که جز پیامبر از آن خبر ندارد؟

فرمود: آن چیست؟

ثوبان گفت: از شباهت فرزند به پدر و مادرش؟

فرمود: آب مرد سفید غلیظ است و آب زن زرد رقیق است، زمانی‌که آب مرد بر آب زن بالا رود (غلبه کند) ، فرزند به اذن الهی مذکر می‌شود، و از این جهت شباهت ایجاد می‌شود، و زمانی که آب زن بر آب مرد بالا رود (غلبه کند) فرزند مؤنث به اذن الهی ایجاد می‌شود، و از این جهت شباهت به وجود می‌آید.

 

علل الشرایع: از پیامبر9 در حدیثی طولانی آمده که عبدالله بن سلام از پیامبر9 مسائلی را می‌پرسد و پیامبر9 می فرماید: زمانی که آب مرد بر آب زن سبقت گیرد، (شکل) فرزند به پدر می‌کشد. (شبیه پدر می‌شود). 

 

قال علی7: دو نطفه در رحم نبرد می‌کنند ، هر کدام که بیشتر باشد، شباهت به او پیدا می‌شود، اگر نطفه‌ی زن بیشتر باشد، شباهت به دایی هایش پیدا می کند، و اگر نطفه ی مرد بیشتر باشد به عموهایش شباهت پیدا می کند.

 و فرمود: نطفه در رحم چهل روز جولان می دهد، پس هر کس در این چهل روز قبل از خلق شدن بخواهد،‌ خدا را می‌خواند (دعا می‌کند)، پس خدا ملک ارحام را می‌فرستد، و نطفه‌ را می‌گیرد و به سوی خدا بالا می‌برد و آن‌جا نگه می‌دارد آن‌مقدار که خدا بخواهد، ملک می‌پرسد: خدایا آیا مذکر است یا مؤنث؟ خدا به او وحی می‌کند،‌آن‌چه را بخواهد و ملک می‌نویسد.

امام حسن عسکری7 به امر امیر المؤمنین7 به خضر7 جواب می داد، امیر المؤمنین7 از مسائلی سؤال کرد: و اما آن چه ذکر کردی از امر مردی که شبیه عموها و دایی هایش می شود، همانا مرد، زمانی که به همسرش با آرامش قلبی وارد شود و رگ هایش آرام باشد و بدنش اضطرابی نداشته باشد، این نطفه در رحم ساکن می شود و فرزند شبیه پدر و مادرش می شود، و اگر مرد بر زن وارد شود با قلبی غیر آرام و رگ هایی آتشین و بدنی مضطرب ، این نطفه در این رحم مضطرب شده، اگر بر رگی از رگ های عموهایش واقع شود، شبیه عمو می شود، و اگر بر رگی از رگ‌های دایی‌هایش وارد شود، شبیه دایی هایش می شود.

 

ابو بصیر از امام صادق7 پرسید: همانا مردی چه بسا شبیه دایی هایش می شود و چه بسا شبیه پدرش می شود و چه بسا شبیه عموهایش می شود، امام فرمود: همانا نطفه‌ی مرد سفید غلیظ است و نطفه‌ی زن زرد رقیق است، پس اگر نطفه‌ی مرد غلبه کند، مرد شبیه پدر و عموهایش می‌شود و اگر نطفه‌ی زن غلبه کند شبیه دایی‌هایش خواهد شد.

 

عبدالله بن سنان می‌گوید به امام صادق7 گفتم: مولودی که شبیه پدر و عموهایش می‌شود؟ امام7 فرمود: زمانی‌که آب مرد بر آب زن سبقت گیرد، فرزند شبیه پدر و عمویش می‌شود،‌ و زمانی که آب زن بر آب مرد سبقت بگیرد، شبیه مادر و دایی‌هایش می‌شود.



موضوع :


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز